تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 20 اولاول ... 67891011121314 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 196

نام تاپيک: اشعار کودکانه

  1. #91
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض کلاغ پر

    زمستونا كلاغا

    جيغ مي زنن تو باغا

    گنجشك پر

    كفتر پر

    گلهاي باغچه پرپر



    ابر سياه آ ورديم

    ستاره ها رو برديم



    ابراي دسه دسه

    تو آسمون نشسه

    شلاق باد و سرما

    مي فر ما يين بسم اله







    بهار مياد پاورچين

    پيرهن سبز چين چين

    جار مي زنه رو پرچين

    سرما و بادو بردم

    شكوفه به بار آوردم

    ابرارو بارون كردم

    باغو گلبارون كردم





    كلاغ پر

    خزون پر

    زمستون و برگ ريزون پر



    روي درخت پسته

    چلچله لونه بسته

    آسمون بالا بالا

    ستاره مي خواي بسم اله





    شاعر : ناصر كشاورز

  2. #92
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض

    يكي بود يكــــــــــي نبود
    زيــــر گــــــــنبد كـــــبود

    صبح تا شب ميون كوچه
    مملي بود و يه جـــــوجه

    با سر و دم حـــــــــنايي
    يه جوجه ي پرطـــــــلايي

    تنبل ته كــــلاس بــــود
    مملي كه كم حواس بود
    زنگ حساب يا هندسه
    تو كلاس و توي مدرسه
    فكر بازي تــوي كوچه بود
    مملي به فكر جوجه بود

  3. #93
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    سلام
    خوشحالم که دوستان دیگه هم راغب شدن تو این تاپیک شرکت کنن
    ممنون
    امیدوارم ادامه پیدا کنه
    همیشه شاد و موفق باشید
    .....................

    شعله هاي آتش


    يك شب مهتابي
    دهكده رفته به خواب
    باپدر مي گشتيم
    لب رودي پر آب

    سردمان بود و پدر
    آتشي روشن كرد
    هركس از هر گوشه
    تكه چوبي آورد

    شعله هاي آتش
    سرخ و نارنجي و زرد
    چهره هاي ما را
    نورباران مي كرد

    ناگهان«احمد» گفت:
    بچه ها،آن بالا
    شعله ها ساخته اند
    شكل طاووسي را

    بعد از آن هرشعله
    پيش چشمان ما
    شكل مخصوصي داشت
    زنده بود و زيبا

    شعله اي،اسبي بود
    شعله اي، يك آهو
    شعله اي،شكل عقاب
    شعله اي هم يك قو

    كم كم آتش خوابيد
    زير خاكستر و دود
    شاد بر مي گشتيم
    چه شب خوبي بود .


    شاعر : صفورا نيرّي

  4. #94
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض رشته ، رشته

    از خانه ابر
    بيرون مي آيي
    در آسمانها
    پر مي گشايي

    مثل ستاره
    مثل فرشته
    يا دانه، دانه
    يا رشته رشته

    رقصان مي آيي
    شاداب و چالاك
    تا خوش بخواني
    بر دامن خاك

    از روشنايي
    رنگ اميدي
    بر كشتزاران
    فرش سپيدي

    هم مي درخشي
    مانند الماس
    هم نرم هستي
    مثل گل ياس

    نام تو برف است
    اما خودت آب
    فرزند دريا
    همرنگ مهتاب


    شاعر : محمود كيانوش

  5. #95
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض اي رود زيبا

    پاك و زلالي
    بي رنگ و پر آب
    پيوسته جاري
    همواره بي تاب

    خندان و پر شور
    مي آيي از راه
    در دست داري
    تصويري از ماه

    از نغمه تو
    شد دشت زنده
    روييده بر لب
    گلهاي خنده

    در كوه و صحرا
    در پيچ و تابي
    هم هستي آرام
    هم پر شتابي

    همواره باشي
    اي رود زيبا
    جاري از اينجا
    تا شهر دريا

    شاعر : ايرج اصغريلو

  6. #96
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض نگاه

    در نگاه من نرگس
    يك فرشته ناز است
    چشم زرد و خوشبويش
    رو به چشم من باز است

    انگور براي من
    يك ميوه خالي نيست
    حبه حبه جان دارد
    حرف من خيالي نيست

    سيب سرخ را، وقتي
    مي شود سلامش كرد
    بهتر است از اينكه
    گاز زد تمامش كرد

    مي شود كه ساعتها
    با شكوفه اي گل گفت
    بادرخت صحبت كرد
    آفرين به بلبل گفت.

    شاعر : ناصر كشاورز

  7. #97
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بهار آمد ميان كوچه ما

    بهار آمد ميان كوچة ما
    و دستش را براي من تكان داد
    سوار يك دوچرخه بود و از دور
    به من خورجين سبزش را نشان داد

    كت و شوار سبزش گل گلي بود
    به روي آستينش شاپرك داشت
    ركابش چون پرستو دور مي‌زد
    به جاي زنگ، چرخش قاصدك داشت

    كلاهش صورتي بود و نگاهش
    مرا ياد كبوترهايم انداخت
    كمي خنديد و از خورجين، گلي را
    درآورد و به پيش پايم انداخت

    گلم را از زمين برداشتم زود
    به دنبالش سركوچه دويدم
    بهارم را وليكن در خيابان
    ميان آنهمه ماشين نديدم


    محمدكاظم مزيناني

  8. #98
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض آفتاب امروز غوغا مي‌كند



    آفتاب امروز غوغا مي‌كند
    آتشي در كوچه برپا مي‌كند

    مادرم مي‌آيد و از لاي در
    بازي ما را تماشا مي‌كند

    خوب مي‌دانم، مرا مي‌خواهد او
    چون كه هي اين پا و آن پا مي‌كند

    باز شيطان مي‌رسد، با شيطنت
    توي گوشم نرم نجوا مي‌كند

    مي‌روم يك گوشة دنج و مرا
    هر كه در كوچه است، حاشا مي‌كند

    از ته دل خنده‌اي سر مي‌دهم
    خنده‌ام مشت مرا وا مي‌كند

    عاقبت مادر، مرا در كنج در
    پشت يك لبخند، پيدا مي‌كند

    با نگاه مهربانش، باز هم
    مِهر خود را در دلم جا مي‌كند

    چشمهاي او برايم عشق را
    با زباني ساده معنا مي‌كند



    بيوك ملكي

  9. #99
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض قاصدك

    قاصدك، راست بگو
    از كجا آمده‌آي؟
    با چه پيغام خوشي
    نزد ما آمده‌اي؟

    اي كه بر اسب نسيم
    مي‌شوي نرم سوار
    مي‌كني با دل شاد
    همه جا گشت و گذار

    همه در خانة خود
    مي‌پذيريم تو را
    مي‌دويم از پي تو
    تا بگيريم تورا
    ولي از بس سبكي
    مي‌روي با نفسي
    خوش نداري كه خورد
    بر تنت دست كسي

    هست تا اسب نسيم
    روز و شب در سفري
    مي‌روي كوي به كوي
    قاصدي خوش خبري


    محمود كيانوش

  10. #100
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گل پر

    ستاره مياد تو باغ

    مي گه با خنده

    گلپري

    گلپرپري

    گلي يا پرنده ؟





    گلپري اخم مي كنه

    چشماشو مي بنده

    مي گه اين چه حرفيه

    مگه نمي دوني ؟

    لونه ام از برگ گله

    خودم پرنده







    ستاره جست مي زنه

    اين سو و اون سو

    مي گه اسمت رو بگو

    كفتري يا كوكو؟

    سر و دمبت چي شده

    بال و پرت كو؟





    گل پري داد مي زنه:

    صد بار كه گفتم

    اسم من گلپريه

    گلم و پرنده

    ماه و خورشيد رو پرم

    لونه مي بنده







    ستاره چشمك زنون

    ازش مي پرسه

    اگه تو پرنده اي

    با برگ و غنچه

    مي توني پر بزني

    تا لب باغچه ؟





    ستاره ناز مي كنه

    با لب غنچه

    مي گه تو ستاره اي

    تو رو چي به باغچه ؟


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •