تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: چند وقت یک‌بار سفر می‌کنید؟

راي دهنده
159. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • سالی چند‌بار

    58 36.48%
  • سالی یک‌بار

    43 27.04%
  • چند‌سال یک‌بار

    42 26.42%
  • کلا نمی‌رم سفر!

    16 10.06%
صفحه 10 از 11 اولاول ... 67891011 آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 102

نام تاپيک: گردش و تفریح، مناطق دیدنی ایران

  1. #91
    آخر فروم باز hojjatinho's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    نزدیکی های کویر
    پست ها
    1,679

    پيش فرض

    قصد دارم به مرور چند منطقه از جاذبه های گردشگری استان کرمان را معرفی کنم.
    استان کرمان که شاید تنوع اب و هوایی ان ماکتی از "کشور ایران " باشد !

    از یک مکان بسیاز زیبای طبیعی اغاز می کنم :

    منطقه دلفارد جیرفت (دره دلفارد ):



    اگر از تقریبا مرکز استان کرمان به سمت جنوب غربی حرکت کنید ( جاده بافت - جیرفت ) حدود 35 کیلومتر مانده به جیرفت به منطقه ای ییلاقی و خوش اب و هوا به اسم " دلفارد" می رسید .
    همان طور که احتمالا می دانید جیرفت دارای اقلیمی گرم است و شهرستان بافت تقریبا سرد .

    ویژگی اصلی و شاید کمی تعجب انگیز " دلفارد " این است :

    جاده ، شاید چیزی از جاده چالوس کمتر نداشته باشد ، جاده ای کوهستانی و سر سبز با پیچ های مانند جاده چالوس . هوا برای مثال در بهار بسیار خنک و شاید کمی سرد باشد ولی فقط کافی است کمی جلو تر بروید ! وقتی که اخرین پیچ جاده کوهستانی را سپری کردید هوا به شکل جالب ( و شاید خیلی فوری!) گرم می شود ...

    شاید فاصله سردی هوا تا گرمی ان چیزی حدود 3 کیلومتر باشد .. و اینجاست که واقعا حیرت انگیز است ... گذر از منطقه ای کوهستانی و سبز و خنک به دشت ها و مزارع کشاورزی گرم جیرفت .

      محتوای مخفی: عکس های بیشتر 







    البته دلفارد ابشار معروفی هم به اسم "ابشار دلفارد" دارد :
      محتوای مخفی: ابشار دلفارد 




    اخرین بار 3 سال قبل به این منطقه رفتم و کلی عکس گرفتم ولی متاسفانه نمی دانم عکس ها چه شده اند: دی

    فعلا از عکس های موجود در نت کمک گرفتم .
    Last edited by hojjatinho; 05-04-2012 at 05:39.

  2. 2 کاربر از hojjatinho بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #92
    داره خودمونی میشه 1m1's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2012
    پست ها
    34

    پيش فرض دیدنی های نورآباد ممسنی------تنگ بوان------بهشت گمشده----------

    تنگ بوان در هشت كيلومتري خاور جاده شيراز- اهواز و در مسير جاده آسفالت نور آباد- دشمن زياري واقع شده و در خان زينان به جاده آسفالته شيراز- نورآباد متصل مي شود. اين گردشگاه به علت نزديكي به جاده اصلي، در محور چهار استان فارس، بوشهر، خوزستان و كهگيلويه و بويراحمد قرار گرفته و امكان دسترسي ساكنان شهرهاي پر جمعيت اين استان ها را در فاصله زماني مناسب فراهم مي آورد. زير حوزه آبخيز وسيع و منطقه جنگلي پر باران بالادست اين تنگ، موجب فراواني آب شيرين و گواراي تنگ بوان شده است، به طوري كه در طول سال (به ويژه در فصل بهار) از روي اغلب ديواره هاي صخره اي تنگ، آبشارهاي زيبا سرازير مي شوند. اين منطقه پر آب، از زمان هاي قديم محل ييلاقي طوايفي از عشاير ممسني بوده كه به باغ داري و دام داري مي پرداخته اند. درختان گردوي تنومند باغ هاي اين منطقه، عمري طولاني دارند. بعضي از اين درختان تا شعاع 10-15 متري از ورود نور آفتاب به زير درختان جلوگيري مي كنند. اختلاف درجه حرارت اين تنگه با نورآباد در روزهاي گرم تابستان، گاه به بيش از ده درجه سانتي گراد مي رسد. منطقه نور آباد ممسني از مناطق گرمسير محسوب مي شود و ميانگين درجه حرارت آن در تابستان در حدود 30 درجه سانتي گراد بالاي صفر است. با اين وجود تنگ بوان با دماي حدود 20 درجه سانتي گراد از توانمندي گردشگاهي قابل توجه در جذب گردشگران برخوردار است. از ديگر مزاياي اين تنگ، راه ارتباطي آسفالته آن است.
    تنگ بوان یا بهشت گمشده در حدود ۲۰ کیلومتری از شهر نورآباد می‌باشد این تنگ سرسبز سالانه هزاران نفر از هم میهنانمامان را برای تماشای خویش جذب می‌کند. بوان دارای چشمه‌ها وآبشارهای فراوان و دیدنی زیادی هست که در فصل تابستان باعث خنکی این منطقه می‌شوند به طوری که با آن که فاصلهٔ تنگ بوان تا شهر نورآبادبا ماشین حدود ۱۰ دقیقه‌است. بزرگترین آبشار بوان((آبشار پولکی))نام دارد و پنجمین آبشار بزرگ ایران است.

  4. 4 کاربر از 1m1 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #93
    کاربر فعال انجمن فوتبال خارجی M E S S I's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    پست ها
    2,430

    11 ترکمن صحرا

    معرفی منطقه ترکمن صحرا

    ترکمن صحرا در شمال شرقی ایران است و شامل شهرهای گنبد کاووس، بندر ترکمن، آق‌قلا، مراوه‌تپه، کلاله، سیمین‌شهر، گمش‌تپه، نگین‌شهر، انبار آلوم و داشلی برون می باشد. اکثریت جمعیت ترکمن صحرا را ترکمن‌ها تشکیل می دهند که مردمانی ترک زبان و مسلمان(اهل سنت حنفی) می باشند. ترکمن‌صحرا جلگه‌ای است رسوبی و نسبتاً هموار که از عقب‌نشینی دریای خزر و تجمع رسوبهای رودهایی نظیر اترک و گرگان به وجود آمده است. این جلگه عریضترین بخش جلگه‌های خزری است که شمال استانهای گلستان و خراسان شمالی را در بر می‌گیرد، این منطقه بین عرضهای جغرافیایی ۳۶ درجه و ۳۰ دقیقه (جنوب گرگان) تا ۳۸ درجه شمالی (چات) و نیز طولهای جغرافیایی ۵۳ درجه و ۵ دقیقه (بندرترکمن) تا ۵۶ درجه شرقی (مراوه تپه) در استان گلستان قراردارد (بدون احتساب شمال خراسان).
    از لحاظ موقعیت جغرافیایی این منطقه از مغرب به دریای خزر و از شمال به جمهوری ترکمنستان محدود می‌شود که با طول ۴۰۰ کیلومتر از غرب به شرق گسترده است و از مشرق به خراسان و منطقه نیمه‌خشک بجنورد و دره‌گز و از جنوب به کوهپایه‌های جنگلی البرز شمالی محدود است. شیب زمین از جنوب به شمال و از شرق به غرب در امتداد شبکه آبها و رودهایی که به دریای خزر می‌ریزد کاهش می‌یابد.

    طبیعت
    زمین‌شناسی و خاک
    این منطقه از رسوبات آبرفتی دوران چهارم زمین‌شناسی انباشته شده است که بهترین منبع ذخیره‌کننده آب زیرزمینی است. این آبرفتها دارای بافت سست و ریز بوده، درجه سختی آنها بسیار کم است (رس، ماسه، مارن) و در نتیجه نه آنچنان ریز چسبنده است و نه آنچنان سخت و سنگی، بلکه برای رویش گیاه و نفوذ آب امکانات را دارد. بغیر از چند تپه ماسه‌ای (نهشته‌های بادی از نوع لُس) ناهمواری چندانی در سطح دشت مشاهده نمی‌شود. تپه‌هایی که در سطح منطقه است به زبان محلی قره‌دفه (سیاه‌تپه)، قیزلاردفه (تپه دختران)، یاریم‌دفه (نیم‌تپه)، کوموش‌دفه (تپه‌نقره‌ای) و… نامیده می‌شوند که البته این تپه‌ها از نظر تغییرات اقلیمی و رویش گیاهی نقش تعیین‌کننده‌ای ندارند.
    ارتفاع دشت که در ساحل دریا (بندرترکمن) ۲۰- متر است به سمت مشرق در حوالی گوکجه‌داغ در شمال‌شرق گنبد به ارتفاع بیش از ۵۰۰ متر افزایش می‌یابد. از سمت مشرق، منطقه ناهموار کلاله، مینودشت، گلیداغ، قره‌بلخان، مراوه‌داغ و حصارچه شروع شده و کم‌کم به تپه‌های جنگلی البرز شمالی و خراسان غربی متصل می‌شود. خاک منطقه از جنوب به شمال از نظر هوموس و میزان باروری فقیرتر می‌شود تا جایی که خاکهای مرغوب مناطق جنوبی جای خود را به خاکهای شور و بیابانی حوالی‌ رود اترک و نوار مرزی در شمال استان گلستان می‌دهد. سطح دشت پوشیده از خاکهای قهوه‌ای رسوبی نسبتاً ریز بافت است که امکان رویش علف و بوته‌ها شامل چمن و گیاهان نیمه‌خشک را فراهم آورده است. در این نوع خاک امکان کشت غلاتی نظیر گندم و جو و گیاهانی مثل پنبه، برنج و سبزیجات کاملاً فراهم است که علاوه بر تولید مواد غذایی، مقداری مرتع مصنوعی هم برای دامها فراهم می‌شود (بقایای گندم و سایر محصولات زراعی). در بخش شوره‌زارهای شمال و شمال‌غرب و در قسمت غرب دشت در حدود اترک‌رود- که شهر گنبدکاووس در آن واقع است- نوعی بیابانی وجود دارد.


    آب و هوا
    این منطقه از لحاظ آب و هوایی، پوشش گیاهی، خاک و زندگی جانوری از سایر مناطق شمال کشور (گیلان و مازندران) متمایز است و این با کاهش ریزشهای جوی، رطوبت نسبی هوا و افزایش درجه حرارت از غرب به شرق مشخص می‌شود به طوری که برای مثال می‌توان اختلاف ریزشهای جوی را که در بابلسر۸۶۸ میلیمتر است و در گرگان به ۶۳۵ میلیمتر و در حوالی گنبد به ۴۷۲ میلیمتر کاهش می‌یابد در نظر گرفت، (سالنامه هواشناسی کشور- سال ۱۳۶۳) این اختلافات از ترکیب آب و هوایی منطقه ناشی می‌شود و از دیدگاه هواشناسی خود بخشی جداگانه است اما پدیده‌هایی از قبیل دوری از ارتفاعات البرز، کاهش رطوبت بادهای غربی و عبور جریانهای هوایی سرد و خشک سپری از صحرای قراقوم را که بسیار کم باران است باید موثر دانست. ضمن اینکه شمال این منطقه ادامه صحرای خشک و نیمه‌خشک جمهوری ترکمنستان است. ماه بهمن پربارانترین و ماه تیر خشک‌ترین ماه سال در این منطقه است. درجه حرارت نیز از مغرب به مشرق افزایش می‌یابد به طوری که در تابستان در بعضی از نقاط صحرایی دمای بیش از ۴۰ درجه سانتیگراد نیز مشاهده شده است.درجه حرارت نقاط مختلف یکسان نیست. هر چه از غرب به شرق و از جنوب به شمال برویم بر دمای محیط افزوده می‌شود. برای نمونه با توجه به یافته‌های هواشناسی دو ایستگاه گرگان و گنبدکاووس می‌بینیم که میانگین دمای سالانه گرگان ۳۵/۱۷ درجه سانتیگراد و گنبد کاووس ۶/۱۷ درجه سانتیگراد است. با توجه به اینکه ارقام مربوط به میانگین دمای سالانه در یک نقطه نمی‌تواند گویای وضعیت کلی دما در آن منطقه باشد باید به ارقام حداکثر و حداقل مطلق (بیشینه و کمینه) دمای سالانه نیز توجه کرد. کمترین دمای سالانه ایستگاه گرگان ۶/۹- درجه سانتیگراد و در ایستگاه گنبد ۵/۱۴- درجه سانتیگراد در دیماه گزارش شده است. بیشترین دمای سالانه نیز در ایستگاه گرگان در تیرماه ۶/۴۳ درجه سانتیگراد و در ایستگاه گنبد در تیرماه ۴۶ درجه سانتیگراد ثبت شده است.
    از نظر تعداد روزهای یخبندان در سال نیز در نقاط گوناگون استان تفاوتهایی مشاهده می‌شود به طوری که در ایستگاه گرگان ۱/۱۳ روز و در ایستگاه گنبد ۸/۳۰ روز در طول سال یخبندان ثبت شده است. همچنین تعداد ماههای همراه با یخبندان در ایستگاه گرگان ۵ ماه و در ایستگاه گنبد ۶ ماه گزارش گردیده است بنابراین بارز است که بیشترین میزان تبخیر در نواحی شمالی و کمترین میزان در نواحی جنوبی صورت می‌گیرد. سردترین ماهها در منطقه دی و بهمن است با ۷/۱ و ۴/۰- درجه سانتیگراد در ایستگاه گنبد ثبت شده است و گرمترین ماهها خرداد، تیر و مرداد به ترتیب با ۲/۳۱، ۱/۳۷ و ۲/۳۳ درجه سانتیگراد است. اختلاف از نقطه‌ای به نقطه دیگر را باید بیشتر معلول عوامل محلی مانند اختلافات ارتفاع یا بادهای محلی دانست. بادهای مرطوب غربی از جمله بادهای غالب منطقه است که در طول زمستان از غرب به شرق و جنوب‌شرقی می‌وزد و اغلب باران‌زاست. از دیگر بادهای منطقه باد سرد و خشک شمال‌شرقی است که از سیبری می‌وزد و فاقد رطوبت است و در منطقه به نام محلی ترکمنی «سورتیک» (Sortik) شناخته می‌شود.
    طبق آمار، اختلاف درجه حرارت فصلی به وضوح در منطقه ترکمن‌صحرا مشهود است و پاییز و زمستان آن مرطوب است. از اینرو شمال این منطقه (بخش شمالی بندرترکمن، گنبدکاووس، مراوه‌تپه و آق‌قلا) جزو قلمرو آب و هوای نیمه‌بیابانی یا نیمه‌خشک قرار می‌گیرد و مناطق جنوبی این منطقه (از جمله جنوب بندرترکمن و جزیره آشوراده) جزو مناطق معتدل با آب و هوای شبه
    مدیترانه به حساب می‌آید و هر چه از مشرق به طرف غرب ترکمن‌صحرا برویم آب و هوا معتدل‌تر می‌شود.

    منابع آب
    مهمترین منابع آبی در سطح ترکمن‌صحرا رودهایی دائمی هستند که عبارتند از: ۱- رود گرگان: مهمترین رود صحرای ترکمن است که از کوه آلاداغ(حوالی بجنورد) سرچشمه می‌گیرد و در جهت شرق به غرب جریان یافته، در مسیر خود تا شرق منطقه گوکلان(از مناطق کوهستانی گنبد) با عمق نسیتاً زیاد عبور می‌کند، سپس وارد دشت گرگان شده، از شهرهای گنبدکاووس و آق‌قلا عبور کرده پس از طی حدود ۳۰۰ کیلومتر در حوالی خواجه‌نفس از توابع بندرترکمن به دریای خزر می‌ریزد.
    به علت پایین بودن سطح آب رود گرگان، استفاده از آن در امور زراعت تنها بوسیله تلمبه یا سد امکان دارد. آب آن بسیار گل‌آلود بوده، مهمترین منبع آبی مردم این منطقه برای زراعت و مصرف دامها است. سد مخزنی خاکی وشمگیر که حدود ۵۰ هکتار از اراضی اطراف را مشروب می‌سازد بر روی این رود احداث شده است. ۲- رود اترک: به طول ۵۰۰ کیلومتر، از بزرگترین رودهای ایران است که از دامنه‌های غربی کوه هزارمسجد(حوالی قوچان) سرچشمه گرفته و از شرق به غرب به موازات رود گرگان جریان یافته، پس از عبور از دره‌های کوهستانی و تنگه‌های باریک در شرق، با یک قوس به سوی دشتهای ساحلی تغییر جهت می‌دهد و در خلیج حسنقلی به دریای خزر می‌ریزد. اهمیت این رود به سبب مشروب کردن اراضی خشک و نیمه‌خشک ایران و جمهوری ترکمنستان است. ۳- رود قره‌سو: این رود از کوههای شرقی گرگان سرچشمه گرفته و پس از طی مسیری از شرق به غرب به طول هشتاد کیلومتر به خلیج گرگان در دریای خزر می‌ریزد. رود قره‌سو به علت موقعیتش، آب تمام رودهای کوچک حوضه خود را که در دامنه شمالی البرز جریان دارد به طرف خود می‌کشاند که بدین ترتیب دشت گرگان و رود اترک در قسمت سفلای خود سهمی از آبهای دامنه شمالی البرز دریافت نمی‌کنند.

    چنین وضعی باعث ظهور دو منطقه متباین طبیعی در دو سوی شمالی و جنوبی آن شده است که جنوب آن دارای جنگلهای انبوه و شمال ان با مشخصات دشت شامل چمنهای موقتی و علفزار است.
    پوشش گیاهی
    پوشش گیاهی ترکمن صحرا به عملکرد پدیده آب وهوایی، ارتفاع و موقعیت جغرافیایی و خاک منطقه ارتباط مستقیم دارد و این میان، خاک، درجه حرارت و رطوبت از مهمترین عوامل تعیین کننده در نوع و زمان رشد گیاهان منطقه به شمار می‌رود.
    پوشش گیاهی شمال گرگانرود نسبت به جنوب آن فقیرتر است و اغلب گیاهان‌شورپسند و مقاوم در برابر خشکی نظیر اشنیان و گز که برای پرورش شتر و بز و تا حدودی گوسفند مناسب است می روید و برعکس در جنوب رود گرگان، پوشش گیاهی بسیار غنی است و انواع گیاهان چمنی و تیره گندمان نظیر جو خودرو، به علاوه گیاهان متنوع دیگر نظیر برموس، فالاریس و دم در آن می‌روید که برای پرورش گوسفند و گاو مناسب است.
    زندگی جانوری
    جانوران این منطقه از انواع جانوران منطقه نیمه بیابانی تا جنگلی (طوقه جانوری پاله آرکتیک) است و می‌توان از گرگ، روباه و کفتار، خرگوش، موش صحرایی، جوجه تیغی، مار و آهو در بخش شرقی آن، پرندگانی مثل اردک و غاز در مردابها و چمنزارهای مرطوب، کبوتر چاهی، گنجشک، سار، دراج و قرقاول در بخش جنوبی و تیره‌های مختلف شاهین و عقاب در شمال منطقه نام برد.
    در رودها و آبهای ساحلی دریای خزر نیز انواع ماهیهای شمال ایران به فور یافت می‌شود که صید آنها مشغله اصلی مردم بندر ترکمن، خواجه نفس و کمش تپه است.
    به علت قرارگرفتن ترکمن صحرا بین مناطق مرطوب و جنگلی البرز شمال و خشک و بیابانی ترکمنستان در شمال و منطقه نیمه خشک مرتفع در شرق بجنورد، تربیت انواع دامها در این منطقه مقرون به صرفه است. از جمله: ۱- اسب و گاو که در مناطق چمنزار و آب کافی تربیت می‌شود (جنوب گرگان و شرق گنبد) ۲- گوسفند و بز که در مناطق نیمه خشک استپی و نیمه مرطوب تربیت می‌شود. (بخشهای مرکزی، جنوبی و شرقی منطقه) ۳- شتر که در شمال رود گرگان و بخشهای شمالی منطقه بویژه ریگزارها و شوره‌زارهای شمال و شمال شرقی که دارای هوای خشک و رطوبت کم است تربیت می‌شود.
    به تبعیت از ویژگیهای آب وهوایی، پوشش گیاهی، ارتفاع و زندگی جانوری این منطقه را می‌توان به سه بخش اکولوژیکی تقسیم کرد: ۱- منطقه جنوبی که ناحیه‌ای جنگلی و مرطوب است با بارش سالیانه بیش از ۵۰۰ میلی‌متر و از نظر شکل زمین عموماً به شکل تپه است که کم‌کم‌ به دامنه‌های ملایم البرز شمالی وصل می‌شود و مهمترین منطقه پرورش گاو و گوسفند است. ۲- منطقه مرکزی شمال علی‌آباد، رامیان و گوکلان که بخش وسیعی را به نام دشت گرگان دربرمی‌گیرد و بین منطقه جنوب و رودگرگان واقع است که مهمترین بخش زراعی منطقه نیز به شمار می‌رود. اقلیم معتدل و نیمه‌خشک مشخصه بارز این حوزه است و پوشش گیاهی آن نیز چمن و استپ نیمه‌خشک است. ۳- منطقه شمالی که بین رودهای گرگان و اترک واقع شده؛ گنبد کاووس، آق قلا، مراوه تپه، داشلی برون، بندر ترکمن و کمش تپه را دربرمی‌گیرد که محل اصلی سکونت اقوام ترکمن است و کشت غلات و پرورش اسب و گوسفند در آنجا رایج است (بیگدلی، محمدرضا.ترکمنهای ایران. پاسارگاد. ۱۳۶۹)


    شناخت تاریخی
    منطقه ترکمن صحرا و دشت گرگان تاریخی بسیار کهن دارد. این منطقه به علت همجواری با شهرها، مناطق باستانی معروفی چون داهه (دهستان) ،نیشابور، مرگیانا (مرو)، نیسا (نسا)، تپورستان (طبرستان) و کومش از زمانهای قدیم مورد توجه بوده است و در طول زمانهای مختلف محل سکونت و زیست اقوام مختلف ایرانی بوده است. قدیمی‌ترین یافته‌های باستان‌شناسی منطقه شمال سفالینه‌ها و دست ساخته‌های بشر (که در شمال شهرستان گنبد کاووس یافته شده) پیشینه سکونت و زیست در این منطقه را به بیش از هفت هزار سال پیش می‌رساند. در منطقه ترکمن صحرا، شهرستان ترکمن با دارا بودن ویژگیهای مختلف از نظر تاریخی دارای اهمیت بسزایی بوده است. با وجود جدیدالتأسیس بودن بندر ترکمن، شهرستان ترکمن دارای پیشینه تاریخی کهنی است. وجود گورستان و تپه باستانی کمیش تپه کوچک، دیوار تاریخی گرگان (دیوار قزل آلان) در شمال شهرستان،‌جزیره آبسکون، جزیره مهم و استراتژیک آشوراده در غرب بندر ترکمن و غیره پیشینه سکونت در این شهرستان را به سالیان بسیار دورتر برمی‌گرداند.

    شر یف شیرمحمدلی
    گنبد کاووس
    گلستان

    منبع: سایت آفتاب

    *****************************

    مردم ترکمن


    کل جمعیت

    حدود ۸ میلیون نفر
    نواحی با بیشترین جمعیت
    ترکمنستان: ۵٬۵۰۰٬۰۰۰
    ایران: ۱٬۳۲۸٬۵۸۵
    افغانستان: ۹۳۲٬۰۰۰
    پاکستان: ۶۰٬۰۰۰
    روسیه: ۳۳٬۰۰۰
    تاجیکستان: ۲۰٬۳۰۰
    ترکیه: ۲٬۰۳۴
    اکراین ۳٬۷۰۹
    زبانهای رایج
    ترکمنی
    ادیان و مذاهب
    اکثرا مسلمان سنی

    تُرکَمَن‌ها (به ترکمنی: turkmen) یکی از اقوام ترک‌تبار آسیای میانه هستند که عمدتاً در ترکمنستان، شمال غرب افغانستان و شمال‌شرق ایران سکونت دارند. آن‌ها به زبان ترکمنی از زبان‌های ترک‌تبار شاخه اغوز غربی سخن می‌گویند و بیشتر آنان مسلمان سنی و پیرو مذهب حنفی هستند. ترکمن‌ها تا اوایل قرن بیستم عمدتاً کوچ‌نشین بودند اما پس از آن به مرور ده‌نشین و شهرنشین شدند.

    ترکمن‌ها شاخه‌ای از ترکان آسیای میانه‌ معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچ‌نشینی روزگار می‌گذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمن‌ها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها به دنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرک‌ها (ترکان آسمانی)، گروهی از ترکها که اغوز نامیده می‌شدند، از آنان جدا شده از ناحیهٔ ارخون به طرف آرال و سیردریا کوچ کردند.

    واژه‌های ترکمن و ترکمان در گذشته به تمامی قبایل ترک‌تبار اغوز به‌ویژه طایفه‌های کوچ‌نشین و مسلمان آن‌ها گفته می‌شد که این معنا اعم از کاربرد قوم ترکمن امروزین است. به این معنا که ترکمن‌های کنونی شاخه‌ای از ترکمن‌ها در نوشته‌های قدیمی فارسی هستند. همین‌طور در حال حاضر گروه‌های ترک‌تباری در عراق و سوریه به ترکمن معروفند که ارتباط نزدیکی با ترکمن‌های ساکن منطقه میان رود جیحون و گرگان‌رود ندارند و از نظر تاریخی، زبانی و فرهنگی بیشتر به آذربایجانی‌ها و ترک‌های ترکیه شباهت دارند.

    پراکندگی

    ترکمن‌های ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمن‌صحرا و اطراف رودخانه اترک وگرگان‌رود سکونت دارند. از لحاظ استانی، سکونتگاه‌های ایشان در استان‌های گلستان (بیشتر بخش شمالی استان)، خراسان رضوی (روستاهایی در نوار مرزی شمال استان و تربت جام) و خراسان شمالی (منطقه‌ٔ راز و جرگلان شهرستان بجنورد) پراکنده است. از شهرهای مهم ترکمنان در ایران می‌توان بندر ترکمن، گنبد قابوس، کلاله، آق قلا، گمیشان، مراوه‌تپه و اینچه‌برون را نام برد.

    در افغانستان نیز حدود یک میلیون ترکمن زندگی می‌کنند که از اقوام مهم این کشورند.

    تاریخچه:

    نام ترکمن از قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) نخست به شکل جمع فارسی «ترکمانان» توسط نویسندگان ایرانی مانند گردیزی و ابوالفضل بیهقی استعمال شده و به همان معنی اغوز در ترکی و غز در عربی و فارسی به کار رفته است.

    غزان نخست در مغولستان داخلی (در شمال چین و جنوب جمهوری مغولستان) واقع است (ترکستان) سکونت داشتند و در کتیبه‌های اورخون متعلق به قرن هشتم میلادی، ذکر ایشان در مغولستان رفته است. اغزان مزبور را ترک محسوب داشته‌اند نه ترکمان. ترکمانان، را فقط در جانب مغرب یاد کرده‌اند. نخست با تلفظ «تو کو مونگ در دانشنامهٔ چینی سدهٔ هشتم میلادی (تونگ تین فصل ۱۹۳). به قول تونگ تین، واژهٔ توکومنگ نام دیگری است که به کشور سوک تاک یعنی کشور آلانان اطلاق شده و اینان در آغاز تاریخ میلادی در مشرق تا مسیر سفلای سیردریا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم ه‍ . ق. (دهم میلادی) مقر اصلی اغزان بود. در کتب جغرافیایی عرب، ترکمان (الترکمان یا الترکمانیون) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی «اربیجاب» یا «سیرام» -که موقعیت آن درست معلوم نیست- آمده در باب اصل واژهٔ ترکمان در قرن پنجم به درستی معلوم نیست که آن را از ترکیب فارسی «ترک مانند» گرفته‌باشند.

    در گذشته ترکمن نام عمومی بسیاری از اقوام ترک‌تبار به ویژه اقوام اغوز مسلمان کوچ‌نشین بود و نه صرفاً قومی که امروزه ترکمن نامیده می‌شود و شامل طوایفی است که در شرق دریای خزر از رود جیحون تا شمال خراسان و رود گرگان سکونت داشته‌اند. هم‌اکنون نیز گروه‌هایی در عراق و سوریه به ترکمن معروفند که ارتباط قومی و تاریخی با قوم ترکمن ساکن ترکمنستان و مناطق اطراف ندارند. برخی از این اقوام اغوز موفق به تشکیل دولت‌های بزرگی در ایران دورهٔ اسلامی شدند مانند:

    سلجوقیان (۴۲۹ ه‍. ق. – اواخر قرن ششم)
    قره قویونلو (۷۸۰ – ۷۴۸ ه‍ . ق.)
    آق قویونلو (۷۸۰ – ۹۸۰ ه‍ . ق.)
    افشاریه
    قاجاریه

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرد تركمن، حدود ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ میلادی


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جوان نیشابوری تركمن، 2011 میلادی



    موسیقی ترکمنی

    ساز اصلی در موسیقی ترکمنی، تامدیره یا تنبوره و یا همان دوتار است. همچنین نواختن کمانچه و نی نیز در بین ترکمنان رواج دارد و در دههٔ اخیر برخی، به اجرای نغمات این موسیقی با سازهای الکترونیک روی آورده‌اند.بنگرید به مقالهٔ اصلی موسیقی ترکمنی

    منبع:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    *****************************
    عروسی در میان ترکمن ها

    ویژگی های ازدواج در بین ترکمن ها:
    1- همچون دیگر گروه های مسلمان، ازدواج با محارم را حرام می دانند.
    2- مرد ترکمن مجاز است با دختر یا زن غیر ترکمن ازدواج کند.
    3- زن یا دختر ترکمن مجاز نیست که با مرد یا پسر غیر ترکمن ازدواج کند.
    4- ترکمن ها ، داماد را « کورک / کوراکن» و عروس را «گِلین» می نامند.
    5- اگر زنی بیوه شود حق دارد که یک سال در سوگ شوی خویش بنشیند. بعد از یک سال ، پدر و مادر یا برادران ، حق دارند که او را دوباره شوهر بدهند.

    مراحل ازدواج
    مرحله ی ثوزآتماق
    (به معنی فرستادن حرف یا همان اجازه خواستن)در این مرحله، پسری، دختری را برای زندگی مشترک خود می پسندد. بعد از پسند درباره ی دختر و خانواده ای او تحقیق می کنند. بعد از تحقیق و مورد تایید بودن، چند از نزدیکان پسر که معمولا مادر، خواهر، عمه، خاله است. به خانه ی دختر می روند. صاحب خانه پس از پذیرایی، خطاب به مهمانان می گوید:
    « گلمه دیکدن خبر آل دییپ دیرلار » خوب، بفرمایید، چه خبر؟
    و اگر خانواده ی دختر جمله ی فوق را نگوید، سر گروه خواستگار، همان جمله را بر زبان می آورند و صاحب خانه با شنیدن خبر خواستگاری با خنده می گوید:
    « اگر خدا قسمت کند. ان شاءالله. اما اجازه بدهید ما هم تحقیق کنیم.» سپس برای جواب فرصت می خواهد.

    مرحله ی ثوزآلماق
    (به معنی حرف گرفتن یا همان جواب دادن خانواده عروس) بعد از اولین مرحله، خانواده دختر کار تحقیق را شروع می کند. مدت این تحقیق ممکن است چند هفته یا چند ماه طول بکشد و نماینده ی خانواده ی پسر هر از چندگاهی نظر خانواده ی دختر را جویا می شود. سرانجام در صورت رسیدن به جواب مثبت به خانواده ی پسر مژده می دهد و می گوید: « ثوزیمی آلدیلار / سخنم یعنی سخن خواستگاری پذیرفته شد.»
    این مرحله از خواستگاری را که اعلام قبولی از طرف خانواده ی دختر است، اصطلاحا ثوزآلماق می گویند. در این مرحله تاریخ مرحله ی بعدی، یعنی مرحله ی «قاپی اچماق» نیز تعیین می شود.

    مر حله ی قاپی آچماق
    (به معنی باز کردن در) در این مرحله که مرحله آشنایی مقدماتی مادر، خواهر زن، زن عمو ها و زن برادر های داماد با اعضای خانواده عروس است. خانواده ی داماد با چند بسته شیرینی به خانواده ی پدری عروس می روند. در این مرحله تاریخ مرحله بعدی یعنی مرحلهی « دوز دادشماق» تعیین می شود که مرحله مقدماتی نامزدی پسر و دختر است.

    مرحله ی دوزدادشماق / بله برون
    دوزداشماق یعنی نان و نمک یکدیگر را خوردن، یعنی نمک گیر یک دیگر شدن که نشان دارد از حرمت نان و نمک در نزد ترکمن ها.
    در این مرحله که مرحله مقدماتی نامزدی است (بدون حضور دختر و پسر ) فقط زن های دو خانواده شرکت دارند و طرف داماد هدایایی را که برای عروس آینده ی خود آورده است، تقدیم می کند. این هدایا معمولا به شرح زیر است.
    الف) یک تخته روسری ترکمنی به نام یایلیق.
    ب) یک تخته روسری گلدار به نام چارقد. در قدیم به جای چارقد از یک نوع روسری ابریشمی – بافت ترکمن- به نام چأشو / چادر شب استفاده می شد.
    ج) یک قواره پارچه پیراهنی
    د) دو ظرف نان روغنی به نام های « قاتلاما ، پشمه»
    خانواده دختر نیز بخشی از نان های روغنی را – که خانواده ی پسر آورده است – به عنوان تبرک بین حاضرین تقسیم می کند. این مراس بعد از ساعتی – که با کف زدن ها و شادی کردن ها همراه است – خاتمه می یابد.
    در در مرحله ی دوزدادشماق ، تاریخ مرحله بعدی یعنی مرحله «آداماق» تعیین می شود که مرحله ی نامزدی رسمی دختر و پسر است.

    مرحله ی آداماق / مرحله اول نامزدی رسمی
    (به معنی نامیدن یا دختر و پسر را به نام هم کردن)در این مرحله – که باز هم زنان دو طرف شرکت دارند – بزرگتر خانواده داماد ، نخی باریک و سیاه و سفید را که ب هم تابیده اند به گردن دختر حلق می کند. این نخ را « آلاجایوپ» می گویند.
    آلاجایوپ نشانه یکی شدن دو شخصیت متضاد یعنی پسر و دختر است و نیز نشانه توافق آنها برای زندگی مشترک با حذف تضاد های رفتاری.
    این مرحله را مرحله ی آداماق نامیده اند یعنی نامزد کردن دختر برای پسر ، بعد از این مراسم، دختر را « آداوغلی » می خوانند، یعنی دختری که نامزد دارد.

    مرحله ی مال کثشمک / تعیین میزان مهریه
    برای اجرای این مرحله، طرف داماد به طرف عروس خبر می دهد که در فلان روز یا فلان شب برای تعیین میزان مهریه ، با چند تن از نزدیکان خود – که معمولا پدر یا برادر بزرگ و ... است- خواهند آمد.
    خانواده عروس نیز متقابلا چن تن از نزدیکان خود را خبر می دهد. در این مجلس پس از پذیرایی با شیرینی و میوه از قصد و نیت مهمانان سوال می شود. آنها نیز قصد خود را آگاهی از میزان مهریه است ، بیان می کنند.
    از این لحظه، چانه زدن ها بر سر میزان مهریه بین دو طرف در می گیرد و سر انجام به وجه غالب در بین مردم رضایت می دهند.
    وجه مهریه در روز عروس کِشان( کجوه یا پا تختی )یا – بنا به توافق – چند روز یا چند هفته قبل – البته همراه با عقد رسمی به صورت نقد به خانواده ی عروس پرداخت می شود.

    مرحله قودابولماق / خنچه بردن – مرحله دوم نامزدی
    یک یا چند روز و گاهی چند هفته قبل از جشن عروسی ، عده ای از زنان خانواده داماد با قرار قبلی برای اجرای مرحله دوم نامزدی به خانه ی پدر عروس آینده ی خود می روند و با این عمل ، و با این عمل قرابت سببی را صورتی رسمی تر می دهند. در این روز خانواده داماد هدایایی به عروس آینده ای خود تقدیم می کند ( نه به خود عروس بلکه به خانواده ی او به عنوان عروس ) به شرح زیر:
    الف) دوازده عدد مجمه / مجمر : هر مجمه محتوی چهار قرص نان قاتلاما . هر مجمه به وسیله ی یکی از زنان فامیل حمل می شود.
    ب) چهار عدد کله قند: این بخش ، از زمان پیدایش کله قند و هم زمان با شهر نشینی شدن ترکمن ها به مراسم قودابولماق اضافه شده است.
    پ) دؤش: دؤش قسمتی از سینه و راسته ی گوسفند است که به شکل مثلث از بدن گوسفند جدا می شود و معمولا به وسیله زن برادر داماد ( گلّجه) حمل می شود.
    ت) گوشواره و گردن بند طلا: این هدیه معمولا به وسیله بزرگترین عروس خانواده داماد، تقدیم می شود.
    ث) ساعت مچی: این هدیه به وسیله ی یکی دیگر از زن برادر های داماد تقدیم می شود.
    - اگر زن برادری باشد – این رسم قدمت چندانی ندارد.
    ج) هدایایی از قبیل روسری، چارقد، کفش، پارچه ی پیراهنی و ...
    چ) حلقه نامزدی: معمولا به وسیله مادر یا یکی از خواهران داماد، هدیه می شود.

    مرحله ی اوربا یایراتماق
    یک روز قبل از مراسم قودابولماق، مادر داماد جشن کوچکی با حضور زنان فامیل و همسایه ها ترتیب می دهد و از آن ها می خواهد تا او را در پختن نان روغنی « قاتلاما » یاری دهند. دراین جشن کوچک که آن را « اوربا یایراتماق » می نامند، یکی ارد را الک می کند، یکی دیگ بزرگ چدنی را بار می گذارد، یکی آرد را خمیر می کند، یکی خمیر را به صورت ورقه های نازک و مدور در می آورد. یکی این ورقه ها را به صورت چند لایه روی هم می گذارد، یکی لابه لای ورقه های خمیر ، روغن می مالد و . . .
    خلاصه هر کس در حد توان و تخصص خود گوشه ای از کار را می گیرد. در نهایت دوازده عدد قرص نان روغنی «قاتلاما» را برای بردن به خانه ی عروس، کنار می گذارند. - در حالی که به سطح آن شکر پاشیده اند- و تعدادی نیز بین زنان حاضر به عنوان تبرک تقسیم می کنند.

    ثاغت بل لِ مک / تعیین روز سعد برای عروسی
    ثاغت بل لِ مک مراسم مختصری است در خانه ی پدری عروس که در آن، زنان دو خانواده (معمولا مادر، خواهر، زن برادر عروس و زن برادر داماد) تاریخ و روز عروسی را تعیین می کنند. این روز حتما باید یکی از روزهای سعد باشد.
    ترکمن ها روزهای هر ماه قمری را که عدد آخر آن به 7 یا 9 ختم شود. از روزهای سعد می دانند که برای انجام اعمال خیر در نظر گرفته می شود. این روزها را اصطلاحا « ثاغتلی گون» می گویند.

    مرحله پیش برنامه / پذیرایی عروس از دوستان نزدیک خود
    این بخش، پدیده ای تازه است و به وسیله ی گروهی تحصیل کرده ی خارج ابداع شده است و در روزگاری نه چندان دور ( حدود 40 سال قبل) وجود خارجی نداشت.
    پذیرایی دختر از دوستانش، حدود یک هفته قبل از عروسی، انجام می شود و با ساز و آواز و موسیقی جاز و فیلم برداری و ... همراه است و هیچ مناسبتی با فرهنگ سنتی ترکمن ندارد. این مراسم از غروب آفتاب به مدت 3 تا 4 ساعت ادامه دارد و در طی آن مدعوین هدایایی به عروس خانم تقدیم می کنند.

    مرحله کارت نویسی
    این بخش نیز پدیده تازه ای است و از حدود 10 تا 15 سال پیش باب شده است. در این مرحله – که معمولا 2 هفته قبل از جشن عروسی است- داماد دوستان بسیار نزدیک خود را برای صرف شام دعوت می کند. بعد از شام با همکاری مهمانان، لیستی از اسامی کسانی که باید به عروسی دعوت شوند، تهیه می شود. بعد از تهیه ی لیست و بر اساس آن، کارت عروسی را می نویسند. این کارت ها، حدود یک هفته قبل از جشن عروسی توزیع می شود. در قدیم که صنعت چاپ وجود نداشت، کار دعوت حضوری بود.

    مُصایب / مصاحب = ساقدوش
    مصایب جوانی است هم سن داماد و نزدیکترین دوست او. در گذشته – حدود 40 سال پیش – مخارج شب عروسی – که پذیرایی از دوستان داماد است – به عهده ی مصایب بود و خانه پدری این دوست را به عنوان محل پذیرایی «مصایب جای » می گفتند.
    اما امروزه ، جوان ترکمن ، راسا مخارج شب عروسی را عهده دار می شود و پذیرایی از دوستان را همراه با پذیرایی پدر و مادر خود از دوستان و آشنایان، در خانه ی پدری برگزار می کند. زمان این پذیرایی شب قبل از عروسی است. در این شب بعد از صرف شام، کسانی که مایل به کمک نقدی باشند. مبلغ مورد نظر خود را به نماینده ی داماد می پردازند و او هم نام کمک کنندگان و مبلغ کمک ار در دفتری ثبت می کند تا داماد نیز در آینده، جبران کند. بزرگترها رأسا به پدر و مادر داماد تقدیم می کنند.
    بعد از صرف شام و جمع آوری کمک مالی ، مراسم جشن سرور آغاز می شود که با ساز و آواز و ... همراه است.این مجلس تا نصفه های شب ادامه دارد و در ضمن آن، ساعت عروس کشان را که معمولا ساعت 9 یا 10 روز بعد است به مهمانان اعلام می کنند تا کسانی که مایل هستند در کاروان عروس و عروس کشان شرکت کنند.

    بِ وورچی Bewerchi
    « ب وور » به معنی گوشه و « چی » پسوند صفت ساز است به معنی صاحب و دارنده.
    ب وورچی اصطلاحا به زنی می گویند که معتمد خانواده ی عروس – در خانه ی عروس – و داماد – در خانه ی داماد – است. وی در گوشه ی از « اُی / آلا چیق ترکمنی » یا اتاق در نزد ( یک جانشین ها ) می نشیند در حالی که صندوق چوبی ، پیش رو دارد و ضمن تحویل گرفتن هدایای مدعوین – که عمدتا زن هستند – متقابلا هدایایی تقدیم می کند.

    کُجه وه / کجاوه
    کجه وه در گذشته های دور اتاقکی بود از جنس پارچه های رنگین و معمولا چهل تکه که آن را بر روی شتر یا گاری ( اسبی – گاوی) نصب می کردند و از درون و برون می آراستند. از این اتاقک برای انتقال عروس و ینگه های او به خاواده ی داماد استفاده می شد و از سقف آن زنگی از نوع جرس، شبیه ناقوس کلیسا می آویختند تا بر اثر حرکت شتر یا گاو به صدا در آید. صدای زنگ، بیانگر جشن و سرور و عروس کشان بود.
    اما امروزه کجه وه اتومبیل های آخرین مدل است که به وسیله گل وگیاه و نوار های رنگین تزیینئ می شود و مرکب از دو دستگاه است یکی مخصوص عروس و دو تن از ینگه های او(همراه عروس که از خواهرانش یا از نزدیکترین دوستانش است) ، دیگری مخصوص داماد و دوستانش.
    متاسفانه امروزه با مدرنیزه شدن تمام زوایای زندگی ، نشانی از آن ساده زیستی دیروزی نیست. بدین جهت ترانه های کجه وه نیز از یاد ها رفته است و دیگر آواز آشنایی به گوش نمی رسد تا آن گنجینه های ارزنده را که صفا بخش روح ها و دل هاست، زینت بخش فرهنگ عامه ی ترکمن کند.
    آن زمان که کجه وه اتاقکی چادری بر روی شتر بود و عروس را به خانه ی داماد می آورد، یکی از خواهران داماد یا نزدیکترین زن به داماد، با صدای بلند می خواند:
    اؤل گلیان کجه وه اوون ثب دیدیم اجه مه
    بارینگ آیدینگ دیدأمه قاراشثین گله جه مه
    ترجمه: آن چه می آید کجه وه است. به مادرم گفتم: به کجه وه آرد بپاش.( آرد پاشیدن به کجه وه نشانه ی آرزو برای سپید بختی است.)
    به برادرم بگویید: منتظر گلجه باش.
    و خواهری دیگری می خواند:
    آق مایانینگ آغرامنی یؤل گؤتارر ان شاءالله
    اؤز دوغانمینگ نازینی قیزگؤتأرر ان شاءالله
    ناز شتر سفید را – که به آن کجه وه بسته اند- جاده تحمل می کند.
    و ناز برادرم را عروس خانم، ان شاءالله

    روز عروس کشان
    در این روز، دوستان و آشنایانی که مایل به شرکت درکاروان عروس کشان هستند – معمولا جوان ترها- در ساعت مقرر که شب گذشته و در مصایب جای اعلام شده است، در محل خانه ی داماد حاضر می شوند و هر یک وسیله ی خاص خود را دارند (در گذشته، اسب و شتر، امروزه، انواع اتومبیل).
    در این روز پارچه های روسری مانند یا حوله، به هر یک از شرکت کنندگان در کاروان عروس – به رسم تبرک- تقدیم می شود ( هم از طرف خانواده ی داماد در شروع حرکت کاروان به سوی خانه عروس و هم از طرف خانواده ای عروس در زمان انتقال عروس به خانه ی داماد). این کاروان مرکب از دو بخش است:
    الف- کاروان داماد مرکب از جوان ها، زن ها، دخترها.
    ب- کاروان آق سقال ها / ریش سفیدها.
    کاروان ریش سفیدها حدود نیم ساعت قبل از کاروان داماد به عزم خانه ی پدری عروس حرکت می کند در حالی که یکی از ریش سفیدها مبلغ مهریه را که در مراسم «مال کثشمک» توافق شده است در کیفی قرار داده تا به خانواده ی عروس، تقدیم کند. ریش سفیدهای طرف عروس از این گروه استقبال می کنند و آنها را بر سر سفره ای می نشانند که از انواع میوه و شیرنی است.
    پس از احوال پرسی و صحبت های مقدماتی، یکی از ریش سفیدهای طرف عروس به طرف های خانواده ی داماد می گوید:
    « اوغری خایرلی / راه تان خیر باشد.»
    طرف داماد جواب می دهد:
    « اوغری خایرلی / راه مان خیر است.»
    آنگاه مبلغ مهریه به ریش سفید طرف عروس تحویل می شود، او نیز پس از بررسی – اگر کم و کسری نداشته باشد- مبلغ جزئی از مبلغ مهریه – به عنوان تبرک- به ریش سفید طرف داماد بر می گرداند تا بین کاروان ریش سفید ها، تقسیم شود.
    بعد از مقدمات فوق، اجازه ی انتقال عروس از خانه ی پدری به خانه ی داماد، صادر می شود و همگی مبارک باد می گویند و آخوند حاضر در مجلس، برای خوش یمن شدن این وصلت، آیاتی را از قرآن کریم تلاوت می کند. در این هنگام، گروه دوم نیز (کاروان داماد) هلهله کنان ورود خود را اعلام می کند و حامل هدایایی به خانواده ی عروس هستند.

    آیاقدان آلماق / گؤفردیک
    وقتی زنان همراه کاروان داماد به خانه ی عروس رسیدند. زنان طرف عروس با گرفتن پای زنانی که حامل هدایا هستند جنگی مصلحتی بر پا می کنند که در اصطلاح « آیاقدان آلماق » خوانده می شود و با شادی و هلهله همراه است.
    امروزه این مراسم در کمتر عروس دیده می شود. و به فراموشی سپرده شده است.

    کجه وه کؤیمز
    در کشاکش مراسم آیاقدان آلماق زنی با بسته های شیرینی وارد می شود. به این بسته ها « کجه وه کؤیمز » می گویند؛ و بیانگر این مفهوم است که عروس خانم از این وصلت راضی پشیمان نخواهد شد. در نتیجه هر دو طرف از جنگ مصلحتی دست می کشند.
    بعد از این مرحله، هدایای طرف داماد و بقچه های رسیده، بررسی می شود؛ آنگاه خانواده ی عروس نیز معادل همان بقچه ها (از نظر تعداد) و محتویات آنها، به بقچه های داماد اضافه می کند که در نهایت با خود عروس و همراه با جهیزیه ی او، به خانه ی داماد حمل می شود. بعد از این مراسم، از میهمانان با چکدرمه – غذای سنتی ترکمنی- پذیرایی می شود.

    مراسم دالاشماق
    بعد از مراسم پذیرایی و رخصت ریش سفیدها، نوبت به عروس کشان می رسد تا عروس را به خانه ی داماد منتقل کنند. در این مراسم، یکی از زن های طرف داماد – که معمولا زن برادر اوست- به جانب عروس می رود، در حالی که یک قواره چاشو / چادر شب ابریشمین یا قرمز دؤن / پوششی ابریشمین و مجلل به دست دارد. (راجع به چاشو و قرمز دؤن به بخش پوشاک زنان و مردان مراجعه کنید). در این هنگام مجادله ای لفظی و مصلحتی بین او و یکی از زنان طرف عروس در می گیرد، بدین ترتیب:
    زن طرف داماد: آمدیم که عروس را ببریم.
    زن طرف عروس: نمی گذاریم، نمی گذاریم.

    در این موقع یکی از زنان طرف داماد، خطاب به طرف عروس می خواند:
    پنجارامیز آچیق دور اویمز دؤلی آشیق دور
    قین گؤرماگین قوداجان قیزینگ أوزی عاشیق دور

    ترجمه:
    پنجره ما گشوده ایست و خانه پر از بجول (آشیق؛ کنایه از پسر بالغ).
    ای قودا جان! دلخور نباش که دخترت عاشق پسر ماست. ( پس دخترت را خواهیم برد.)

    زن طرف عروس با شنیدن سخن فوق کوتاه می آید و می خواند:
    شیله بولثا آلارثینگ کُجه وانگه سألار ثینگ
    قیثغه بؤلدی دیلیمز آلداگیت گین قوداجان

    ترجمه:
    اگر چنین است – که می گویید- البته دختر را خواهید گرفت و در کجه وه خواهید گذاشت. زبان ما کوتاه است قودا جان! دختر را بگیر و با خود ببر.
    (قودا: اصطلاحی که خانواده عروس و داماد خطاب به هم می گویند).
    در نتیجه، این مجادله ی ساختگی نیز مثل مراسم دیگر با شادی و هلهله به پایان می رسد پس از آن طرف داماد چاشو یا دون را بر سر عروس خانم می اندازد که نشانه ی پیروزی بر طرف عروس است. و به مادر عروس می گوید:
    قودا جان! اکنون وقت آن است که با دخترت خداحافظی کنی و مادر رو به دخترش می گوید:
    دخترم خداحافظ، خوشبخت باشی، قدمت در خانه ی جدید مبارک.
    بعد از خداحافظی مادر با دختر، نزدیکترین زن به عروس – که معمولا خواهر یا زن برادر اوست – راه را بر زنان طرف داماد می بندد و می گوید: خلعت من کو؟
    و با گرفتن هدیه ای – که معمولا یک قواره پارچه ی پیراهنی است – اجازه ی خروج می دهد، اما در مقابل کجه وه، یکی از برادران عروس منتظر است، او نیز با گرفتن هدیه ای (امروزه مبلغی در حدود 10 تا 50 هزار تومان است) و معمولا به وسیله ی برادر داماد یا یکی از دوستان او پرداخت می شود، اجازه می دهد که کجه وه و کاروان همراه آن، بی هیچ مانعی حرکت کند. این صحنه ی کشمکش بر سر میزان پولی که باد پرداخت شود نیز بسیار تماشایی است. پس از آن، کجه وه آماده ی حرکت می شود. تا به خانه ی داماد برود.

    مراسم اوون ثپمک / مراسم آرد پاشی
    وقتی که کاروان عروس به خانه ی داماد رسید، مادر داماد با کاسه ای آرد آن را متبرک می کند. این مرحله را اوون ثپمک می گویند.

    مراسم پول ثچمک
    پس از مراسم اوون ثپمک نزدیکان داماد بر سر عروس پول، نقل و نبات، می ریزند و گروهی نیز که معمولا مرد و از اقوام و دوستان نزدیک هستند – بر یک بلندی می روند و چیزی را در اندازه ی توپ تنیس یا ... در بین جمعیت حاضر در صحنه می اندازند و به آورنده ی شیء پرتاب شده، مبلغی پول که قبلا اعلام شده می دهند.این صحنه نیز مثل مراسم دیگر و کشمکشی که بر سر گرفتن اشیاء پرتاب شده در می گیرد بسیار لذت بخش است.
    ( امروزه مراسم پرتاب اشیاء به فراموشی سپرده شده، البته به نظر خودم فراموش شدن این مراسم به خاطر صدمه ای است که ممکن است در هنگام پرتاب به سر یا بدن افراد اثابت نماید و موجب زخمی شدن فرد بشود و یا هجوم افراد زیاد بر سر گرفتن شیئ که منجر شود برخی افراد زیر دست و پا بمانند.)

    مراسم کُشتی / گورشمک
    از مراسم دیگر عروسی که بعد از پول ثچمک صورت می گیرد – و در گذشته های دور، بسیار رسم بود- مراسم کُشتی است که به آن گورشمک می گویند.
    در مراسم کشتی کسی که زانوی رقیب یا کتف او را به خاک برساند، برنده ی مسابقه است و از دست ریش سفیدان محل، جایزه می گیرد. به این جایزه بایراق(پرچم) گفته می شود.


    مراسم اسب دوانی
    از مراسم دیدنی در عروسی ترکمن ها، مراسم اسب دوانی است که در گذشته های دور مخصوصا در عروسی اشخاص متمول، معمول بود و امروزه خیلی به ندرت، آن هم در روستاها و در سطحی ابتدایی برگزار می شود. (اما شکل حرفه ای آن، همه ساله به صورت مسابقات بهاره و پاییزه در شهرهای گنبد کاووس و بندر ترکمن معمول است).

    قاپی ثاقلاماق
    « قاپی یا قاپو » به معنی « در » و « ثاقلاماق » به معنی حراست و نگهبانی است. در طول زمانی که مراسم پول ثچمک ادامه دارد، عروس را به اتاقی می برند که به عنوان حجله در نظر گرفته شده است. این اتاق یا « اُی / آلاچیق » را « اوره گی / حجله » می گویند و قبل از آمدن عروس، تحت اشغال چند زن جوان از خانواده ی داماد است. این زن ها تا زمانی که مبلغی را از ینگه های عروس نگیرند. اجازه دخول نمی دهند. این عمل آنها را قاپی ثاقلاماق می گویند – که البته کشمکش ینگه ها برا ی دخول عروس به حجله با طرف های داماد، از صحنه های تماشایی عروسی است.
    ینگه های عروس در گذشته حداکثر 4 نفر بودند اما امروزه تعداد آنها را تا 10 یا بیشتر افزایش داده اند.

    مراسم قیچی زدن
    در « اُی / آلاچیق » یا اتاق مجاور اوره گی / حجله، عاقد و گروهی از ریش سفیدهای طرف داماد نشسته اند تا خطبه های عقد به وسیله ی روحانی محل، جاری شود. در طول مدتی که مراسم عقد در جریان است، هیچ کس حق ندارد به دیوار این اتاق و حجله گاه تکیه کند. این مراسم با قیچی زدن 4 نفر در چهار گوشه ی «اُی / اتاق» همراه است به این معنی که: « دست و زبان بدخواهان بریده باد ».

    وکیل
    اعلام رضایت عروس و داماد برای انجام مراسم عقد، در حضور عاقد صورت نمی گیرد بلکه برای هر یک، نماینده ای تعیین می شود که معتمد هر دو خانواده است. این معتمد را وکیل می گویند.
    پس از اینکه که وکیل ها به حاضرین و ریش سفیدان معرفی شدند، روحانی محل که وظیفه ی عقد دختر و پسر را به عهده دارد از وکیل عروس می پرسد:
    - شما در این محل چه کاری دارید؟
    وکیل عروس با اشاره به وکیل داماد می گوید:
    - از این آقا طلب دارم و باید هم اکنون طلب خود را بگیرم.
    وکیل داماد با عصبانیتی ساختگی می گوید:
    - من به شما بدهکار نیستم.
    سپس مجادله ای لفظی بین آن دو در می گیرد و سر انجام با وساطت ریش سفیدها و تعارف شیرینی، این دعوای ساختگی فیصله می یابد و صیغه ی عقد جاری می شود پس از آن، حاضرین از آبی می نوشند که با جاری شدن صیغه ی نکاح، متبرک شده است و اصطلاحا « نکا ثو / آب نکاح » می گویند.
    (امروزه با توجه به اینکه عقد دختر و پسر در دفاتر ازدواج انجام می شود، در همان جا نیز صیغه عقد نیز جاری می شود و مراسم قیچی زنی کمتر در عروسی ها انجام می شود.)


    الدش دیرمک / مراسم دست به دست دادن عروس و داماد
    در اولین روز ورود عروس و بعد از پایان مراسم عقد، در حضور جمعی از زنان دو طرف، دست عروس را در دست داماد می گذارند. در ضمن این مراسم، زنی از نزدیکان داماد، اشعاری را با صدای بلند و آهنگین می خواند که متضمن مسئولیت های دو طرف (عروس و داماد) در زندگی مشترک است.
    مشهورترین اشعار این مراسم را در ذیل نقل می کنیم:

    خطاب به داماد:
    آلاجا کوینگ گیدرمه آرپا چورک ایدیرمه
    توینیق لا، دپدیرمه آغیزلا، قاپدیرمه
    دیه باشی، ایت دیرمه چوپرک یونگی دیت دیرمه
    ترجمه:
    پیراهن وصله دار نپوشان، نان جوین مخوران، مگذار که به آسیبی برسانند یا درشتی کنند. مگذار که شتربانی کند یا ریسنده ی پشم نامرغوب شود.

    خطاب به عروس:
    اوینگدن گلثه قاپارثینگ ایزنیگدن گلثه دپرئینگ
    آشینگ کان دن بیشرگین قازان زوردن دوشیرگین
    ترجمه:
    با دشمن رو در رو مبارزه کن و به آدم های دو رو – که از پشت خنجر می زنند – قاطعانه پاسخ بده. در پختن غذا خسیس نباش بلکه همیشه دیگ را از مواد غذایی پرکن.

    خطاب به داماد:
    إلینه یؤزیک داقادینگ یوزینه گولوپ باقادینگ
    ترجمه:
    انگشتانش را با انگشتری طلا زینت بده و رفتارت با گشاده رویی همراه باشد.

    خطاب به عروس:
    قافی دن گلثنگ گولده گل الینگه اوغلان آلده گل
    ترجمه:
    وقتی به خانه آمدی خندان باش ( و برای شوهرت ) پسری بیار.

    خطاب به داماد:
    کِویش جیگنی شرفیلدادیپ گِزگندن بولماثین
    آغز جیگنی مونگولدادیپ گپ گز دیرگن بولماثین
    ترجمه:
    امید است که کفش صدادار به پا نکند (کنایه از حرکات ناشایست)، بیهوده در خیابان ها پرسه نزند، بی مورد نخندد و خبرچین در و همسایه نباشد.

    خطاب به عروس:
    گلین بولوپ اوتیرمه یاغا بارماق باتیرمه
    بوآوادان ییگیدی قاتی یردا یاتیرمه
    ترجمه:
    به عنوان عروس، بی کار و بی عار منشین، مواظب باش که انگشتانت در روغن داغ نسوزد. (مواظب عاقبت کارهای خود باش) و آسایش این جوان رعنا را فراهم کن.

    اوجه آش
    بعد از مراسم الدش دیرمه، مراسم اوجه آش برگزار می شود و آن، صرف صرف «چکدرمه» غذای سنتی ترکمن است که با برنج و گردن گوسفند تهیه می شود و مخصوص عروس و داماد است.
    در این مراسم عروس و داماد به دهان یکدیگر لقمه می دهند و در پایان مبلغی پول در داخل ظرف می گذارند به عنوان هدیه عروس و داماد برای آشپز باشی.
    (در برخی طایفه ها، قلب يا يورگ می پزند که وظيفه پختن آن را زن برادر داماد به عهده دارد و آن از وسط به دو قسمت تقسيم می شود و نصفی را به داماد و نصف ديگر را به عروس می دهند تا صرف کنند و عروس و داماد پس از صرف آن هديه ای را به زن برادر داماد می دهند.)

    تُ تی / توتقی
    تُ تی پرده است که حجله را به دو بخش تقسیم می کند. یک بخش مخصوص عروس و داماد است و بخش دیگر، مخصوص دو تن از ینگه های او. این دو تن در حقیقت محافظ عروس در شب زفاف هستند.
    ت تی امروزه رسمی منسوخ و با وجود خانه های مجهز به انواع پرده ها، وجود خارجی ندارد. مضاف بر آن، عروس و دامادهای امروزی، در شب زفاف، خانه را خالی از اغیار می کنند و هیچ محرم یا نامحرمی را به حریم خود راه نمی دهند.
    در شب زفاف داماد چند تن از دوستان نزدیک خود را به حجله راه می دهد و عرس خانم با چای و میوه و شیرینی از آنها پذیرایی می کند اما آنها حق ندارند چهره ی عروس خانم را ببینند و در نهایت، با تقدیم هدایایی، خداحافظی می کنند.

    قایتارما
    قایتارما مراسمی است که در آن، عروس خانم را بعد از شب زفاف به خانه ی پدری باز می گردانند. این بازگشت و اقامت در خانه ی پدری، در گذشته های دور، گاهی تا 2 سال طول می کشید. در تمام طول این مدت، زن و شوهر مخفیانه یکدیگر را ملاقات می کردند.
    اما امروزه این مراسم به بوته ی فراموشی سپرده شده است و اقامت دختر در قایتارما از یک هفته تجاوز نمی کند. و گاها این مراسم انجام نمی شود.


    منبع: کتاب نگاهی به فرهنگ مادی و معنوی ترکمن ها
    تالیف: گنبد دردی اعظمی راد
    و
    bayragh.ir

    *****************************
    طوايف تركمنها
    تركمن ها گروهي از زرد پوستان آسياي ميانه هستند كه به دلايل گوناگون طبيعي و اجتماعي به طرف جنوب منطقه هجوم آورده اند ،اين گروه در مناطق تركمنستان واقع در جماهير شوروي و تركمن صحراي ايران ساكن شده اند
    آنان داراري جدي افسانه يي به نام « اغوذ خان » ( Oghuz Khan ) هستند ، كه تمام گروهها و زير گروههاي تركمن از او منشعب شده اند
    تركمنهاي مسلمان ، از شاخه ي حنفي و اهل سنت بوده و به لهجه تركمني كه متعلق به گروه زباني « اغوذ » يا « تركي جنوب غربي » بوده و به زبان هاي آذربايجاني و تركي استامبولي نزديك است صحبت مي كنند ( منگز « Menges‌ » ، 1967‌ )
    از لحاظ فرهنگي و اجتماعي مشابهات زيادي با زرد پوستان آسياي ميانه ( مانند گروههاي قزاق و قرقيز ) دارند ( آيرونز « Irons » ، 1975 )
    تركمنها در طي ساليان دراز با گروههاي بومي مخلوط شده اند
    بازسازي تاريخ تركمنها بسيار مشكل است ، ( ابوالقاضي بهادر خان ، 1907 ) ، خان خيوه در قرن يازدهم راجع به شجره تركمنها كتابي نوشته است ، بر طبق منابع شفاهي و شجره يي ، تركمنها
    در منطقه شمال درياچه « ايشيق گل » (Ishiq gel) در حدود شش هزار سال پيش زندگي مي كرده اند (بوگوليوبف«Bogoliouboff» ،1979 ) . منابع فوق نشان مي دهد كه تركمنها متعلق به شمال مغولستان بوده اند
    بيشتر مورخان عقيده دارند كه تركمن ها از مشرق (خاور زمين ) مهاجرت كرده اند.
    آنها در قرن ششم ميلادي در نزديكي سير دريا (سيحون) مي زيسته اند و بعدا به قسمتهاي جنوبي آمو دريا (جيحون ) و مرو مهاجرت كرده اند
    تركمنها به قبايل و تيره هاي متعددي تقسيم مي شوند كه در ذيل نام آنها را مي آوريم:
    عالي ايلي، چاودار، يمرلي، ارساري، سالور، ساريق، تكه، يموت، گوكلان.
    اكنون به بررسي محل زندگي و خصوصيات آنها مي پردازيم با توجه به اينكه بيشترين اطلاعات در كتابهاي مختلف در مورد سه طايفه تركمن يعني تكه، يموت و گوكلان آمده است در مورد ساير طوايف تركمن فقط به معرفي و توضيحي مختصر اكتفا مي كنيم.

    تركمنهاي عالي ايل:

    آل ايلي يا علي ايلي ها عمدتاً در ناحية اندخوي در مرز شمالي افغانستان ساكن بودند، هرچندكه بخش كوچكي از اين قبيله در مرز شمالي و ايالات قوچان و دره گز ايران زندگي مي كردند و تابع امير افغانستان بودند.
    تركمنهاي چاودار:
    چاودريا چوديرها در منطقه بين مانقشلاق و خيوه زندگي مي كردند تيره‌هاي عمدة آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و«بولدومساز» و«پرسو» و«گوگ‌جق مرو» متفرق مي‌باشند.
    تركمنهاي يمرلي:
    يمرلي ها در سمت شرقي آمودريا ساكن بودند.
    تركمنهاي ارساري:
    اين قوم تركمن در ساحل چپ آمودريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساري ها يكي از قبايل كثيرالعده تركمن در آسياي ميانه بودند. بعد از غلبه روسها بر تركمنستان، اكثر ارساريها به دولت روسيه توسط بخارا خراج مي پرداختند و تعداد كمي از آنها تبعه افغانستان بودند. اكثر آنها اسكان يافته بودند؛ آنها در روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و منتصب به چند تيره مي شدند. الف- قارا: ب- باكول: ج- آلاچا، هـ - اوكا.
    تركمنهاي سالور:
    سالورها يكي از قديمي ترين قبايل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتي كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقيان از آسياي مركزي به غرب روي داد بيشتر بود. سالورها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب، مي‌زيستند.
    و در اواخر دوران صفوي تركمنهاي سالور در ناحيه «اتك» و «آخال» مسكن گرفتند.
    و بعد از مرگ نادرشاه حركت تدريجي خود را به سوي خراسان آغاز كردند. سالرها در دوران پادشاهي فتحعليشاه خود را به رود تجن رساندند عباس ميرزا نايب السلطنه درگيريهاي زيادي با اين اقوام داشته است. سرانجام وي براي ريشه كن كردن اين قوم در 12جمادي الثاني 1248هـ. ق. راهي سرخس شد و عدة زيادي از سالرها را اسير كرده به مشهد آورد.
    تقسيم بندي آنها به قرار ذيل است: الف- يلواج (يالاواچ) ب- قره‌مان ج- آنابوگلي. كه هركدام از اين طوايف نيز خود به شعبات مختلفي تقسيم مي شوند.

    تركمنهاي ساريق:

    يك قبيله قديمي ديگري بودند كه در ناحية پنجده كنار رود مرغاب، شرق سالورها ساكن بودند. اينها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بعجله روبه كاهش گذاشته است. اين طايفه به قبايل متعددي با نامهاي خراسانلي، بيراج، سوخته، آلاشا، هرزقي تقسيم مي شوند كه هركدام داراي شعبات مختلفي هستند. ساريق ها در كنار رودخانة مرغاب اشتغال دارند و به اين واسطه به زراعت و باغباني مي پردازند. گله‌هاي زياد گوسفند و شتر كثير دارند كه نزديكي رودخانه قاراتپه در دامنة شمال پاروپامسيوس خوراك فراوان به جهت آنها موجود است.
    تركمنهاي تكه:
    تكه بزرگترين و نيرومندترين قبيله تركمنهاست كه نفوذ آنها دركشورهاي مجاور بلكه در ميان كل مردم تركمن محسوس بود. قدرت فزاينده تكه، رهبريت تركمنها را به آنها داد. همانطوريكه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيانگر آن بود.
    آنها در آخال و واحه هاي مرو، و در سرتاسر كوير و اوزبوي، از نزديك چاههاي ايگدي گرفته تا مرزهاي واحه خيوه مي زيستند. زماني اكثريت جمعيت تكه در سرزمين آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اينكه سدي روي مرغاب ساخته شد، عده اي به واحه مرو انتقال يافتند، كه بدين ترتيب مرو از واحة آخال پرجمعيت‌تر گرديد. و بواسطه اسم محل سكناي خود موسوم به آخال تكه و تكه مرو شدند.
    علت انتقال تكه هاي مرو از واحة آخال فشار جمعيت و نداشتن زمينهاي زراعي كافي و عدم وجود آذوقه در آخال بوده است كه يكي از رهبران تكه بنام قوشيدخان با زدن سدي بر روي رودخانه مرغاب آن واحه را آباد مي كند. و تكه هاي مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا مي‌شود و در مرو در كنار رودخانه مرغاب سكني مي گزينند. آنچه كه از آنها اطلاع در دسترس است اينكه در آن اوقات عدة زيادي از تركمنهاي تكه به راهنمائي اورازخان از زمين آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستاي جيار كه در انتهاي هري رود واقع است رسيدند.
    سي سال بعد تكه ها جنگ خونريزي را با ايرانيهائي داشتند كه از طرف قاجاريه جهت تنبيه و غارت آنها فرستاده شده بودند در اين جنگ - كه به جنگ مرو معروف است- تكه ها شكست سختي را بر قشون ايران وارد ساختند. بعد از شكست ايرانيها تركمنهاي تكه «تراكمة ساريق وسالور را مطيع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعيت ايرانيها خلاص كردند، بلكه از تبعيت اهل خيوق نيز بيرون آمدند.
    تكه ها كه از نيرومندترين و شجاعترين طايفة تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ايراني و روسي مقاومتهاي زيادي مي كنند و شكست زيادي را به اين دو مهاجم قدرتمند و نيز حاكم خيوه وارد ميسازند. در مورد شجاعت تكه ها در گرگان نامه مسيح ذبيحي اينگونه آمده است كه : ««تنها تراكمة تكه سبب هستند كه روسها با هزار زحمت وضع حاليه خود را در آسياي وسطي تحصيل نموده اند ]و[ نتوانند روابط خود را در اين ممالك وسعت دهند.. كار آساني نخواهد بود كه روسها تراكمه تكه را به اطاعت درآورند. آنچه بيشتر اسباب صعوبت انقياد تراكمة تكه است نه تنها شجاعت آنهاست كه چندين دفعه علايم آنها به ظهور رسيده است بلكه ميل زياد آنها به آزادي مي‌باشد.»
    مسكن دائمي تكه ها نوار باريكي بود كه در طول كوپت داغ، از قزل آروات تا گاوارز، و دشت حاصلخيز مرغاب قرار داشت. به گفته گرودكوف، اكثر دهات تكه مخصوصاً در آخال، بوسيلة ديوارهاي گلي بلند احاطه شده و بصورت مكانهاي استحكاماتي در مسير رودخانه ها، گاهي تك، بعضي اوقات بصورت جفت و حتي گروههاي بزرگتر قرار داشتند.
    مهمترين اينها عبارتند از: در كانال گوزباشي، باگير، قاري قالا، ميراوا. گوكجه، ساليك قالا، قبچاق و عشق آباد؛ در رودخانه كوزلوخ، يميشان، شوقالا، كياليجار، باب آراب، گومبت لي. وايزگنت قرار داشت؛ در رودخانه فيروزي يني سو و رولمتاي بوزمين قرار داشت و سرانجام در سكيزياب، يانگي قالا، گوك تپه ، كهنة گوگ تپه و آخال واقع بود.
    تكه ها به دو تيرة عمده تقسيم مي شوند به نامهاي توختاميش و اوتاميش، تكه هاي توختاميش خود به دو تيرة بك و وكيل منشعب مي شوند كه از هركدام تيره هاي متعدد ديگري انشعاب پيدا مي‌كند. تكه هاي اوتاميش نيز به دو تيرة سيچمازشامل و باخشي شامل تقسيم مي شوند كه هركدام از آنها نيز به تيره هاي كوچكتري تقسيم مي شوند.

    تركمنهاي يموت:
    يموتها از قبايل قديمي و پرجمعيت تركمن است و آنها نيز به مانند تكه ها از طوايف نيرومند و شجاع تركمن هستند كه در مصاف جنگ با ايرانيان و تزارهاي وحشي شجاعت و نيرومندي خود را بارها به ثبوت رسانيدند.
    يموتها كثيرالعده و شديداً پراكنده شده‌اند و ساكن مناطق استرآباد تا كراسنوودسك (قزل سو) سواحل شرقي درياي خزر و اطراف خيوه بودند.
    در گرگان نامه مسيح ذبيحي در مورد معرفي تركمنها مطالب ارزنده اي آمده است كه مختصراً مي‌آوريم. ««در معرفي تركمنها ‌ ابتدا به آنهايي اشاره خواهيم نمود كه بيشتر در اطراف مشرق سكني داشته و با روسها بيشتر مربوط بوده و معروفتر از ديگران هستند. نزديك درياي خزر مابين رودخانه هاي اترك و گرگان تراكمه قره چوقا كه اصلاً يموت هستند سكني دارند و همچنين تراكمه بايرام شالي است كه قسمت بيشتر آن در خيوق هستند و حال آنكه به همه جهت به قدر هزار خانواده از تراكمة قراچوقا در خيوق مي باشند
    تراكمه قراچوقا كه در نزديكي درياي خزر زندگي مي نمايند به دو قسمت تقسيم مي شوند: يك قسمت آن شريف جعفرباي مي باشد كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل درياي خزر زندگي مي كنند. قسمت ديگر كه موسوم به آق آتاباي يا چوني است به قدر هفت هزار خانواده است كه پهلو بلكه قدري بيشتر در طرف مشرق زندگي مي‌كنند. در ميان عامة يموت اين دو اسم مشهور مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چوني از چوني سخت عار مي‌كشند و حمايت دارند واتفاق و اتحاد ايشان در واقع سخت و موجب بسي حيرت است كه در حقيقت جزو اخلاق آنهاست.
    هر خصومت و رنجشي كه درميان آنها حاصل مي شود رنجش و خصومت ايليت است همين كه پاي غير به ميان آمده تمام با هم متفق مي شوند در ميانة يموت نجبارا «ايگ» و نانجيب را «قول» مي‌نامند. ايگ آنهايي هستند كه پدرو مادرشان يموتي است. قول آنهائي هستند كه پدرشان يموت و مادرشان از ولايت است.
    سرزمين يموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به درياي خزر از جنوب به دهات اتك استرآباد يعني بلوكات سدن رستاق، استراباد رستاق، كتول، فندرسك و سنگر، همه جا كنار جنگل علامت مرزي است و دشت پهناور ماوراء آن زير تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به هرهر و ياس تپه و يك باريكه خاك بي طرفي كه بين اقامتگاههاي يموت و گوگلان واقع است.
    نام ايل يموت ماخوذ از اسم يموت پسر اغوزجك است. يموت صاحب دو پسر به نامهاي «اوتلي تمور» و «قوتلي تمور» بوده است، اتلي تمور جد عشاير يموت خيوه و قتلي تمور جد مردم يموت ساكن در ايران هستند.
    يموتها در ايام چنگيزخان و تيمورلنگ اراضي فعلي را كه در دست دارند بدست آورده سكني گرفتند. ... موقعي كه خاندان اتابكان حكمراني مي كردند يموت ها در منطقه شمال وشمال شرق ايران فعاليتهاي زيادي در تركمن كردن منطقه داشتند.
    محل استقرار اولية يموت عبارتند از: خوجه نفس، كمش تپه، خليج حسنقلي، چله كن (چهاركن)، چكيشلر، اترك .
    در اينمورد رابينو مي نويسد: ««محلات ذيل بعضي از اقامتگاههاي دائمي يموت است كه ذكري از آنها نشده است:
    الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبي اترك در 72 ميلي شمال غربي بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28ميل در مغرب بيرام الم.
    ب- پست مرزي ياغي الم هشت ميل در شمال غربي بيرام الوم.
    ج- چاتلي در هشت فرسنگي چكشلر و 32 ميلي (هشت فرسخي شمال غربي گنبدقابوس).
    د- سنگرتپه در نزديكي مصب اترك در ده ميلي شمال شرقي تازه آباد.
    هـ- تازه آباد در ده ميلي شمال گمش تپه كه داراي هشت نه خانه متعلق به ماهيگران تركمن.
    ز- آلتين تخماق تقريباً در نيم فرسخي دريا و دو فرسخي انچلي.
    ح- گورك سفيد در دوميلي گمش تپه و دو ميلي دريا.››
    ييت مي‌نويسد: «يموت ها ظاهراً مردمي با ايمان و نسبت به معتقدات خود پاي بند بودند، حتي خان هاي همراه ما نيز چندمرتبه در روز نماز خود را بجاي مي آوردند.»
    اعتقاد كاملي به كلام ا.. مجيد دارند. و در شهر صيام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروريات اسلامي نباشد روزه نمي‌خورند. به مشايخ و قضات و خوجه و صوفي خيلي احترام مي‌كنند و نذورات براي آنها مي برند.
    بعد از قتل عام يموتهاي خيوه توسط روسها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ايران در هم شكست. قسمتي از يموتها تسليم روس و قسمتي ديگر تسليم ايران شدند. در آن تاريخ آنها تقريباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خيوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ايران وساحل شرقي درياي خزر زندگي مي كردند.
    در گرگان نامه آمده است «بزرگتر و متمول‌تر و متمدن ترين تمام طوايف يموت اول طايفة جعفرباي وثانيا طايفة آتاباي است. ولي هيچ طايفه به تمول و تمدن جعفرباي نمي‌رسد» و عدة يموت‌ها تقريباً هفت هزار خانوار است، كه يك سوم صحرانشين اند و بقيه اقامتگاه ثابت دارند، جعفرباي ها ملاح و ماهيگر و تجار قبيله اند و وضع كارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتاباي داز و دوجي و يلقي قرار دارند. پست‌تر از همه چارواهاي بياباني و سركش و فقير تيره هاي قان يوخمز وايگدر مي‌باشند، كه فقط معاش روزانه را در چادرهاي خود موجود دارند تيرة داز به افسانه‌هايي اعتقاد دارند كه به موجب آن ايشان از بازماندگان خاندان پادشاهي هستند. همسايگان آنها نيز ايشان را ارجمندترين تيرة قبيلة يموت مي‌شمارند قبيله هاي يموت از حدود غربي به مشرق به ترتيب ذيل مقيم هستند. جعفرباي، آتاباي، يلقي، داز، دوجي، بكه، بهلكه، بدراق، ايمير، كوچك، سلاخ، قجق، قان يوخمز و ايگدير.
    تراكمه جعفرباي چون در سواحل سكني دارند سابقاً اسباب واهمة ايرانياني بوده اند كه در سواحل درياي خزر سكني دارند و ايرانيها آنها را سارقين دريا و اشرار مي پنداشتند.

    تركمنهاي گوگلان:

    گوگلان اسمي است با مسمي، زيرا كه گوگلان مشتق از دو كلمة گوك ولان و گوك به تركي سبزولان به معني جايگاه است. قبيلة گوكلان سرزمين محدودي را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه آنا از ياس‌تپه در ساحل جنوبي رودخانه در مغرب تا سرچشمة گرگان رود در يلي چشمه و دهنة گرگان رود در تنگراه و يا تخميناً از طول جغرافيايي 55 تا 56 درجة‌ شرقي مي‌باشد.
    شهرهايي كه اراضي گوگلان را در جلگة گرگان مشروب مي سازند، عبارتند از: آب حاجي لر، كچه قره شور كه از قلعه كافه و دوزين جاري مي شوند و آب بانيل از وامنان وآب چقربيگدلي از دهنة فارسيان و فيرنگ و آب اوبه خالّي خان از دهنة تنگراه. مردم گوگلان افرادي كشاورز و در عادات خود مانند باديه نشين ها نيستند. اينان در همان چادرهاي نمدي تركمن زندگي مي- كردند، اما دير و بندرت اوبه يا محل سكونت خود را عوض مي كردند و در نتيجه محلي كه آنها در آن بسر ميبردند بسيار كثيف و نامناسب مي نمود. با روسيه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ابريشمي دارند و درخت توت پرورش مي دهند و كرم ابريشم تربيت مي كنند و قدري نيز ترياك مي كارند و به استعمال آن نيز سخت معتادند. مصنوعات ايشان فقط نمد و فرشهاي زبر و مقداري پارچة ابريشمي است. مردمش مطيع‌تر از يموت و در خط رعيتي و زراعت طرف نسبت با يموت نيستند. آرمينيوس وامبري دربارة گوگلانها مي نويسد: ««اگر بخواهم از روي وضعيتي كه داشتند ومناسباتي كه بين آنها و همسايگانشان برقرار بود قضاوت نمايم بايد آنها را بديدة صلح‌جوترين و متمدن‌ترين تركمنها نگاه كنم و به همين عنوان معرفي نمايم. غالب آنها از روي ميل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ايران مي دانند.
    بهرحال اراضي گوكلان حاصلخيز و قابل، هوايش سلامت و نسبت به هواي يموت ييلاق و داراي چشمه سارهاي زيادي است. و يكي از زيباترين مناطق شمال خراسان است. ولي بواسطه كمي جمعيت فرسخ ها از اراضي ايشان عاطل و بي حاصل مانده است.
    كلنل ييت كه سفري به ميان گوكلان ها داشته و آنها را از نزديك مشاهده كرده است مي- نويسد:‹‹به نظر مي‌رسيد كه آنها تيره‌هاي بسيار متفاوتي از تكه ها، ارساري ها و ساير تركمن هاي ديگري كه تا آن موقع ديده بودم باشند بعضي از آنها بور و تعدادي نيز زرد پريده رنگ بودند و در مقايسه با تكه‌ها و ساريك‌ها ريش‌هاي پرتري داشتند آنها اسبهاي بهتري را سوار بودند و كلاههايي از پوست بره، تقريباً بزرگتر و پهن تر از كلاههاي عادي بر سرداشتند. درون آلاچيق‌هاي آنها نيز وضع خوبي نداشت، از قاليهاي زيبايي كه تكه‌ها و ساريك‌ها بر كف چادر فرش مي كنند و يا كيف هايي كه بر ديوار مي آويزند، خبري نبود، علت اين امر، فقر يا نداري آنها نبود، چون وضع خوبي داشتند بعضي از سران آنها ثروت زيادي داشتند، از جمله سبحان قلي‌خان رئيس ابه‌هاي شغال تپه» بلكه علت آن اين است كه گوكلان ها مانند طايفه هاي ديگر هنر قاليبافي و كيف بافي و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمينه صنايع دستي نمدبافي مي باشد ونيز آنها همواره ساده زندگي مي كردند وبه بكار بردن اشياء قيمتي در منازل خود اشتياق نداشتند.
    گوكلان ها پيش از طوايف ديگر تركمن مطيع ايرانيان شدند زيرا ««آنان در سرزميني كه به سر ميبردند به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگي آرامي نداشتند و پيش از آنكه ايران آنها را تسليم خود كند مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ايران) و محمد امين خان (حاكم خيوه) قرار گرفتند و تاحدود زيادي نابود شده بودند. بدين طريق آنها چاره اي جز تسليم شدن به شاه ايران در اوائل دهة 1840 نداشتند.»»

    طوايف و قبايل مقدس تركمن ها
    غير از طوايف و تيره هاي مختلف تركمن، تركمنها داراي چهار طايفه ديگري موسوم به اولاد هستند. اين طوايف چهارگانه اولاد از طوايف مقدس تركمن به شمار مي آيند. زيرا آنها خود را از نسل خلفاي راشدين « رضي الله تعالي عنهم اجمعين» مي دانند.
    اين طوايف عبارتند از: الف- شيخ از نسل حضرت ابوبكر صديق (رض) ب- مخدم (مختوم) از نسل حضرت عمرفاروق (رض) ج- آتا از نسل حضرت عثمان ذي النورين (رض) د- خوجه از نسل حضرت علي مرتضي (رض).
    اين طوايف چهارگانه كه از چهاريار پيامبر(ص) انشعاب يافته اند بخاطر اينكه چهاريار از ياران و خويشاوندان نزديك رسول اكرم (ص) مي باشند اولاد آنها در نزد تركمنها مقدس شمرده مي‌شوند. چرا كه حضرت ابوبكر(ع) پدرزن پيامبر اكرم(ص) مي‌ باشد، حضرت عمر(ع) هم پدرزن پيامبراكرم(ص) و از طرف ديگر داماد حضرت علي(علي) مي باشد. حضرت عثمان (ع) و حضرت علي(ع) هر دو داماد پيامبراكرم (ص) مي باشند. و روايت است كه مي گويند آنها (اولاد) براي تبليغ دين مبين اسلام و از طرف ديگر بعلت فرار از ظلم و جور خلفاي اموي به ميان تركمنها آمده اند. و تركمنها به آنها اولاد گفته و احترام بسيار زيادي نسبت به آنها قائل بودند و هستند. از ميان اين طوايف. آتا و خوجه پرنفوذترين آنها هستند. به جهت اينكه فرزندان اين دو طايفه از نوادگان و اهل بيت رسول اكرم(ص) محسوب مي شوند.
    در كتاب ايرانيان تركمن آمده است: «گروهي از تركمنها نيز به اولاد مشهورند. آيرونز آنها را قبايل مقدس مي‌نامد. اين گروه به چهار قسمت تقسيم مي شود كه هركدام از آنها خود را فرزندان يكي از خلفاي راشدين (رض) مي دانند. اين تنها گروهي است كه در عين تركمن بودن در شجرة اصلي تركمنها جاي ندارد»».
    آنها در هنگام جنگهاي قبيله اي بين تركمنها و حتي در سخت ترين شرايط مي توانستند آزادانه در ميان تمام طوايف متخاصم رفت و آمد نمايند و در دعواي آنها ميانجيگري مي كردند و بارها همين اولادها جدال‌ها و ستيزهاي بزرگي را در ميان طوايف تركمن خنثي نموده و بين گروههاي متخاصم آشتي ايجاد نمودند. ويليام آيرونز در مورد طوايف مقدس و محل آنها مي نويسد: ««همواره يك كانال ارتباط ميان طوايف متخاصم حفظ مي گرديد كه مي‌شداز آن براي برقراري صلح و نيز انجام ساير مقاصد استفاده كرد. اين كانال ارتباطي عبارت از قبايل كوچكي بود كه ادعا مي كردند از اعقاب خلفاي راشدين هستند. تمام قبايل معمولي تركمن همواره با اين قبايل داراي تبار مقدس مناسبات صلح آميز داشتند، زيرا به اعتقاد تركمنهاي معمولي، ياغي شدن به آنها موجب عقوبت شديد الهي بود. اعتقاد به اين عقوبت مي توانست نه فقط از ياغي شدن بلكه از عمل خصومت آميز غيرموجه عليه هريك از اعضاي قبايل مقدس جلوگيري كند. هنوز هم حكايت هاي متعددي دربارة ديوانه شدن كساني كه اشتباهاً بجاي تركمنهاي معمولي به قبايل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل مي شود.
    بنابراين اعضاي قبايل مقدس كه اولاد خوانده مي شوند. مي‌توانستند به منظور تجارت يا بعنوان پيكهاي سياسي آزادانه در بين گروه هاي متخاصم رفت‌وآمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در جهت برقراري صلح ميان قبايل متخاصم اقدام نمايند. اين نقشي بود كه تا اندازه‌اي از همه گروههاي بي طرف انتظار مي‌رفت، ليكن الزام اولادها به ايفاي اين نقش از ديگران بيشتر بود. افراد مطلع مي‌گفتند، پس از آن كه حمله اي به گروههاي خصم صورت مي‌گرفت، اولادها گهگاه به دفاع از قربانيان حمله برمي خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستي آنان خواستار پس دادن بخشي از احشامشان مي شدند.
    گفته مي‌شود گاه بخشي از اموال غارتي واقعاً مسترد مي گرديد، اما هيچگاه تمام آنرا پس نميدادند. وقتي ميان دو طايفه خصومتهايي با ابعاد بزرگتر از گوسفند دزدي درمي‌گرفت اولادها ميان گروه‌هاي متخاصم رفت و آمد مي‌كردند و خواهان برقراري صلح و آرامش مي شدند. البته آنان هميشه در كوششهاي خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، بعنوان يك كانال سياسي، براي تمام يموتها ارزشمند بود و بخش مهمي از ساختار سياسي سنتي آنان را تشكيل مي داد»
    ييت مي نويسد: «مي‌گفتند كه يموتها به انتقام اسبي كه گوكلان ها از آنها دزديده بودند، سعي داشتند تا به آنها ضربه اي بزنند، اما تنها چيزي كه آنها به آن برمي‌خورند دختربچه‌اي بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه مي برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنيمت بردند به اميد اينكه شايد گوكلان ها براي باز پس گرفتن وي راضي شوند تا مبلغي را به آنها بپردازند، از بدشانسي آنها اين دختر متعلق به خواجه يا سيد بود و زماني كه پدر وي براي باز پس گرفتن او نزد يموتها رفت آنها بدون طلب چيزي دختر را به وي پس دادند، بسيار جالب بود كه تركمنها اينقدر به خواجه يا سيد خود احترام مي گذاشتند و اموال متعلق به وي را مقدس مي‌دانستند و زماني كه چيزي را به سرقت مي بردند ومعلوم مي‌شد كه از آن سيد است خيلي زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام مي كردند. تركمنهاي سيد مختارند تا آزادانه بين قبايل مختلف رفت‌وآمد كنند. ... اينان بسار مورد احترام يموتها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمي گيرند.»
    كلنل چارلزادوارد ييت داستاني را بيان مي كند كه در آن گروهي از يموتهاي قان يوخمز و ايگدر براي غارت به طرف گوكلان رفته و مقادير زيادي از گوسفندان آنها را غارت كردند وبا پيروزي و خوشحالي به دهكده برگشتند:
    «بلافاصله بعد از رسيدن به دهكده، هريك از افراد سهم خود را از غنيمت بدست آمده صاحب شدند، اما چيزي نگذشت كه نگرانيها شروع شده و شك و ترديد بر دلها مستولي گرديد، رومي گوسفندان علامتي مشاهده شد كه براساس آن گمان مي رفت آنها به خواجه يا سيدي تعلق داشته باشند، بهرحال اين موضوع صحت پيدا كرد و اولين چيزي كه در اين خصوص شنيدم اين بود كه خواجه يا سيدها براي بازپس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسيار اظهار ندامت مي كرد از اينكه چرا بعداز مدتي كه غارتگري را كنار گذاشته بود بار ديگر خود را آلودة اين كار كرده است، بقيه افراد گروه نيز به نوبة خود آنچه را كه بدست آورده بودند بازپس دادند. يكي از آنها كه از فرط خوشحالي با كشتن يكي از گوسفندان در شب قبل دلي از عزا درآورده بود، ناچار گرديد تا يكي از گوسفندان خود را مايه بگذارد واين تمام چيزي بود كه از اين غارت نصيب وي گرديد. ترسي كه يموتها از سيدها دارند بسيار تعجب آور است، به محض آنكه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سيد است نسبت به پس دادن آن اقدام مي كنند، تا مورد لعن و نفرين قرار نگيرند.»
    اين احترام و قداست سيدها نه تنها در ميان يموت بلكه در ميان تمامي طوايف تركمن همواره برقرار بوده است و حتي هم اكنون در ميان تركمنها قبايل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زيادي برخوردار هستند. بطوريكه در ميان تركمن ها ضرب المثلي است كه مي گويند ««اولادينگ ايتيني كشكي گورمه»» يعني حتي سگ سيد را كشكي نبين. و اين ضرب المثل بخاطر ترس آنها از لعن ونفرين سيدها مي باشد.

    گروههايي كه هم اكنون « تركمن » ناميده مي شوند قبلا « غز » ، « غوذ » ، و يا « اغوذ » ناميده مي شدند كه از نام جد مشترك آنها يعني اغوذ « خان » گرفته شده بود ، در اينكه چرا آنها تركمن ناميده مي شدند ، دليل قانع كننده اي وجود ندارد ، تنها در كتب قديمي به اين مطلب بر مي خوريم كه تركمن ها در جواب« تو كي هستي ؟ » مي گفتند « ترك من » يعني من تركم و نيز گفته شده است كه لفظ تركمن براي تمايز آنها از تركها به آنها داده شده است كه نخست « ترك مانند » بوده و در اثر كاربرد در طي زمان و به مرور « تركمن » تغيير شكل يافته است.
    به هر صورت ، تركمن ها گروهي زرد پوست بوده اند كه نخست در مغولستان سكونت داشته اند و سپس كم و بيش به طرف غرب منطقه و تركمنستان آمده اند ، در ضمن در طي زمان به تدريج با غير تركمن ها مخلوط شده اند .
    در « برهان قاطع » آمده است كه اغوذ ها ( تركمن ها ) ، نخست در مغولستان زندگي مي كردند ، در كتيبه ي اورخان كه متعلق به قرن هشتم است از آنها ذكر شده است ، ولي مورخان آنها را ترك و نه تركمن ، به حساب آورده اند در دايره المعارف چيني قرن هشتم گفته شده است كه تركمن ها در غرب زندگي كرده و در آنجا « تو - كو – مونگ » خوانده مي شدند از طرفي مي توان گفت كه « تو - كو – مونگ » نام ديگر كشور « آلان » است كه مردم « اغوذ » در قرن دهم در آنجا زندگي مي كردند ، در حال حاضر تركمن ها در تركمنستان شوروي و تركمن صحراي ايران زندگي مي كنند.
    بعضي از گروههاي تركمن نيز در افغانستان ساكنند ، گروهي از تركمن ها درياي خزر را دور زده و هم اكنون در تركيه و عراق به سر مي برند.

    *****************************


    در باب چگونگی ورود ترکمنها به منطقه گرگان باید گفت که در سال 1134 قمری به دنبال انقراض صفویان و به قدرت رسیدن محمود افغان در ایران ، ترکمنها از ضعف دولت استفاده کرده و در مناطق سرسبز گرگان پیشرویی کردند و به دنبال درگیری هایی که در سال 1274قمری بین حاکم استرآباد ( گرگان فعلی) و ترکمنهای یموت ها در گرفت ، بالاخره یموت ها در آق قلعه سکونت اختیار کردند.
    رو حیه صحرا نشینی ترکمنها از یک سو وسیلست های نابخردانه حکومت مرکزی از سوی دیگر باعث شد که بین ترکمنها و حکومت مرکزی همیشه جنگ و درگیری وجود داشته باشد .از سویی دیگر استعمار گران روس و انگلیس نیز بر داغ مساله می افزودند .و زمینه را برای جدایی ترکستان از ایران مهیا می کردند .
    اولین قدم برای جدایی ترکستان توسط پادشاهان صفوی با دامن زدن به اختلافات مذهبی برداشته شد ، در این زمان در خیوه ، خقند و بخارا حکومتها محلی ایجاد شدند که خانات آسیای میانه معروف شدند . و ترکمنها نیز مایل به وحدت با این خانات بودند . از طرفی دولت ایران نیز می خواست آنها را به خود منضم کند و تنها راه رسیدن به هدف خویش را توسل به راههای نظامی میدانست .
    این نحوه برخورد روابط میان ترکمنها و حکومت مرکزی را تیره تر کرد در این میان روسها که خود بر آتش این اختلاف دامن می زدندبرای ماهی گرفتن از آب گل آلود وارد معرکه شدند و شروع به تصرف ترکستان کردند . پایگاههای ترکمنها یک بعد از دیگری سقوط نمود و آخرین پایگاه آنان یعنی گوگ تپه پس از مدتها مقاومت در سال 1880 میلادی سقوط کرد . بدین ترتیب ترکمنستان بطور کلی به تسخیر روس ها در آمد بعد از این شکست بود که قرارداد آخال به سال 1881 بسته شد.(که در کتاب تاریخ دبیرستان فقط یک دو خط آمده که ترکمنستان به موجب قرارداد آخال در زمان ناصر الدین شاه از ایران جدا شد) . در گوگ تپه تراژدی ای رخ دادو آن این بود که در آن قلعه تمامی ایلات ترکمن که متحد شده بودند تا آخرین نفس در برابر روس ها ایستادگی کنند. قتل عام شده و قریب به 14000(چهارده هزار) نفر از آنان شهید شدند. ادبیات ترکمنی بعد از این تراژدی فصل تازه ای را شروع کرد. روح اجدادم شاد و خداوند روحشان را قرین رحمت فرماید.
    به دنبال ادعای مالکیت ایران بر سرزمین ترکمنهایی که تا نزدیکی گرگان ساکن بودند قرار شد تعیین مرز با مذاکرات مستقیم دو کشور انجام گیرداین مذاکرات منجر به انعقاد قرارداد آخال در سال 1881 میلادی برابر با 1299 قمری گردید .
    تعیین مرز بدون در نظر گرفتن تقسیم بندی های ناحیه ایی انجام گرفت و لذا ییلاق عشایر ترکمن در روسیه و قشلاق آنها در ایران ماند و به همین جهت آنها هر ساله به حدود خاکها هر دو کشور کوچ می کردند که این مسئله مشکلات عدیده ایی برای دو دولت به وجود آورد
    اما به دنبال روی کار آمدن دولت بلشویکی در روسیه تلاش برای بستن مرزها شروع شد و در حدود سالهای 1922 تا 1924 این امرکاملا عملی شد . بسته شدن مرزها علاوه بر تاثیر اقتصادی بر کوچ نشینان ، بر آنها اثرات منفی عاطفی شدیدی گذاشت چه بعضی از فامیلهای دور و نزدیک در دو طرف مرز قرار گرفته و برای همیشه از دیدار هم محروم شدند .
    بعد از انعقاد قراردا آخال در سال 1881 میلادی اگرچه ترکمن صحرا از نظر قوانین بین المللی تابع ایران بود ولی ترکمنها به علت اقدامات نسنجیده حکومتی و همچنین روحیه صحرا نشینی شان که همانا سرباز زدن از از هرگونه انقیاد می باشد ، عملاً هیچگونه رابطه حسنه ایی با دولت مرکزی نداشتند و با آنان به صورت یاغی برخورد میشد . حکام قاجار نیز نه آن توان نظامی را داشتند که آرامش را به منطقه باز گردانند ونه از آن زیرکی برخوردار بودند که با اعمال سیاست های بخردانه آنان را رام کنند بلکه گاه به گاه با سرکوب قسمتی ار ترکمنها بر بحران موجود می افزودند .
    در سال 1342 قمری / 1924 میلادی اقدامات حکومت در به اطاعت در آوردن ترکمنها شدت یافت . این امر باعث اتحاد قبایل مختلف ترکمن در مقابل حکومت مرکزی گردید . در نشستی که نمایندگان گوگلانها ، آتابای ها و جعفربای ها در روستای امچلی ( سیمین شهر )انجام دادند قرار شد هرگونه نفاق و دو دستگی بین طوایف مختلف کنار گذاشته شود و شورایی از طوایف مختلف ترکمن تشکیل شود .
    دو سال بعد از این جریانات یعنی در سال 1344 قمری نیروهای رضاخانی برای سرکوب ترکمنها در چهار ستون به طرف ترکمن صحرا گسیل شدند . ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهدی ، ستون دوم به فرماندهی سرهنگ کریمی ، ستون سوم به فرماندهی علی اصغر جهان بینی و ستون چهارم به فرماندهی سرهنگ جان محمدخان بود . قشون سرتیپ زاهدی ابتدا در بندر گز اطراق کرده و شماری از سران ترکمن نزد خود فرا خواند ولی از مذاکرات نتیجه ایی حاصل نشد و حمله آغاز گردید . اولین جایی که در خط مقدم قشون قرار گرفت روستای خواجه نفس بود که به آسانی تصرف شد . سپس نیروهای زاهدی به طرف سلاخ پیشرویی کردند .
    سلاخ محل استقرار نیروهای سردار ترکمن به نام آناگلدی عاج بود . نیروهای آناگلدی در طرفین جاده خواجه نفس - سلاخ کمین کرده و بسیار از نیروهای زاهدی را از پای در آوردند . ولی این مقاومت زیاد دوام نیاورد و بالاخره سلاخ نیز سقوط کرد و نیروهای زاهدی بعد از به توپ بستن سلاخ آنجا را به آتش کشیدند .
    نیروهای آنا گلدی به طرف آلتین تخماق عقب نشستند و کارایی خود را از دست دادند بعدها شورش هایی توسط پسرش انجام گرفت که به شدت سرکوب گردیدند .
    بعد از فتح صحرا توسط نیروهای رضا خانی ، حکیمی به فرماندار نظامی گرگان و دشت منصوب شد و سپس سرتیپ عبدالله توماج که بعدها وکیل منطقه در مجلس شورای ملی نیز شد فرماندار نظامی دشت شد و مرکز خود را در گومیشان قرار داد . و سرگردمنوچهر پاشایی که در جریان فتح صحرا فرماندهی اکتشافی را به عهده داشت حکومت امچلی را به عهده گرفت .
    عمده ترین مسئله ایی که بعد از استقرار نیروهای رضاخانی در ترکمن صحرا پدیدار شد مشکلات ناشی از طرح اسکان اجباری می باشد که به دنبال آن در ترکمن صحرا نیز همانند سایر مناطق کشور از گروههای کوچنده ممانعت به عمل آمد و آنها را به سکونت در مساکن ثابت و به اصطلاح محلی ( تام ) کردند که تا امروز نیز همان رویه باقی است .



    نقل از کتاب شناخت ایلات و عشایر ترکمن نوشته : ابراهیم کلته


    دوستان. ترکمن ملتی صحرا نشین بود که دوست داشت همیشه آزاد باشد و همیشه در حال سفر. ,عادت به یکجا نشینی نداشت. گه گاه برای تامین نیاز های خود به قبایل دیگر نیز حمله می کرد .حتی برای تامین مایحتاج خود به قبیله های دیگر ترکمن حمله می کرد. ترکمن ها میان خود نیز اتحاد نداشتند و گه گاه جنگ های کوچکی وجود داشت که با یکدیگر می کردند. حکومت مرکزی هم با این نوع طرز زندگی مشکل داشت و همیشه در پی فرصتی برای رام کردن ترکمن هایی بود که به زعم آنان وحشی بودند. نمونه معروف آن که در تاریخ نقل شده است، سرکوبی ترکمنان سرخس و مرو (ترکمن های تکه و ارساری و ساریق و سالور) به دست عباس میرزا نائب السلطنه فتحعلی شاه قاجار است که می گویند چنان شدید بوده است که بعد از آن واقعه تا سالها زنان ترکمن برای اینکه فرزندانشان را بترسانند تا ساکت بنشینند یا اینکه آنان را بخوابانند می گفتند عباس میرزا داره می آد.

    *********************
    چند نمونه عکس:























    Last edited by M E S S I; 09-07-2012 at 06:55.

  6. 6 کاربر از M E S S I بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #94
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    2,900

    پيش فرض

    سلام
    کسی تازگیها بیشه در استان لرستان رفته؟
    یا جای مشابه آنجا در استان ایلام سراغ دارید؟ اصلاً برای طبیعت گردی تا حالا به استان ایلام رفته اید؟
    Last edited by saeediranzad; 14-07-2012 at 01:40.

  8. #95
    آخر فروم باز Aref_2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    1,984

    پيش فرض

    سلام
    کسی تازگیها بیشه در استان لرستان رفته؟
    یا جای مشابه آنجا در استان ایلام سراغ دارید؟ اصلاً برای طبیعت گردی تا حالا به استان ایلام رفته اید؟
    شمال که اهواز هستی پیشنهاد می کنم برید یاسوج یا همون لرستان!

    ایلام آبشار درست و حسابی نداره و فقط یه مقدار جنگل بلوط در کنار رشته کوه { کبیر کوه } داره

    در استان کهگیلویه و بویر احمد { یاسوج } مناطق جنگلی و بخصوص آبشار و دریاچه های زیادی داره که هواش از ایلام و لرستان بهتره!

    شهر توریستیسی سخت در چند کیلومتری یاسوج حرف نداره

    البته باید دید داخل چه فصلی می خواید برید!

    اینم یه عکس از دریاچه کوه گل سی سخت یاسوج

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  9. این کاربر از Aref_2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #96
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض

    درود دوستان.

    یک سوال دارم کمی عجله ای هستش..، قصد مسافرت به شیراز یا مشهد رو داریم با خانواده ام.

    اولا برام سوال هست که کدوم رو پیشنهاد میکنید الان.. از لحاظ هوا بیشتر مدنظرمه. چون هردو
    جارو رفتم و میشناسم.

    ضمنا اینکه برای تهیه ی بلیط قطار آنلاین باید به کجا مراجعه کنم ، لطفا راهنمایی بفرمایید.

    باسپاس./.

  11. #97
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    تــــهــرانـــــ /
    پست ها
    3,329

    پيش فرض

    درود دوستان.

    یک سوال دارم کمی عجله ای هستش..، قصد مسافرت به شیراز یا مشهد رو داریم با خانواده ام.

    اولا برام سوال هست که کدوم رو پیشنهاد میکنید الان.. از لحاظ هوا بیشتر مدنظرمه. چون هردو
    جارو رفتم و میشناسم.

    ضمنا اینکه برای تهیه ی بلیط قطار آنلاین باید به کجا مراجعه کنم ، لطفا راهنمایی بفرمایید.

    باسپاس./.
    ســلام..پست شما رو چند ساعت پيش ديدم..منتظر بودم دوستاتني كه اطلاعاتشون كامل تره راهنمايي كنن...الان كه ديدم كسي جواب نداده...گفتم جواب بدم..

    انتخاب بين مشهد و شيراز سليقه ايي هست... من مشهد رو انتخاب ميكردم.....از لحاظ آب و هوا هم فكر ميكنم اين فصل سال مشهد سردتر باشه نسبت به شيراز.......
    .براي تهيه بليط هم ميتونيد به سايت هر قطار مراجعه كنيد...مثلا رجا... شما زمان رفت و برگشت و نوع قطار رو انتخاب ميكنيد و ليست قطار ها رو نشون ميده....از همون سايت هم ميتونيد خريد كنيد..يا به دفاتر مسافرتي بريد اونا از طريق همون سايت خريداري ميكنن...البته بليط قطار شيراز راحت تر گيرتون مياد تا مشهد اينم در نظر بگيريد..
    ==========
    مشهد امروز
    ۲۲°c


    شرایط فعلی: نسبتا خوب بیشینه دمای امروز: °۲۳ کمینه دمای امروز: °۱۳ میزان رطوبت: ۱۱٪

    مشهد فردا
    نسبتا ابری
    ۲۵
    =========
    شيراز امروز
    ۲۴°c


    شرایط فعلی: غالبا ابری بیشینه دمای امروز: °۲۶ کمینه دمای امروز: °۹ میزان رطوبت: ۲۷٪

    شيراز فردا
    آفتابي °27

  12. این کاربر از Mahdi/s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #98
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... ممنون دوست من خیلی لطف کردین که جواب دادین.

    خب الان دیگه تصمیم ما فیکس شد برای مشهد..
    بعد اینکه برای تهیه ی بلیط هم مث اینکه میشه از سایت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خرید کرد چون میخوام آنلاین بخرم.
    اول به این سایت مطمئن نبودم الان که شما گفتین دیگه مطمئن شدم.

    الان تنها تردیدهایی که دارم اینه که ، داخل لیست زمان حرکت قطارها زده شده " یک روز در میان" ولی گفته نشده
    که چه روزایی حرکت میکنه... البته اینم باید زنگ بزنم 1539 بپرسم، امروز که زنگ زدم کسی جواب نداد....

    مشهد هم مشکلی ندارم چون از قبل مهمانسرای ارتش رزرو شده. تقریبا یک خیابون با حرم فاصله داره.

    اگه اطلاعات دیگه ای هست که نیازه بدونم خوشحال میشم بگین.

    باسپاس./.

  14. این کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #99
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    2,900

    پيش فرض

    سلام
    البته اگه برای زیارت میروید، خوب مشهد؛ هرچند شاهچراغ خلوتتر و باصفاتره. امکانات آستان قدس خیلی بیشتر و تجملی تره.
    ولی اگر اهل باغ و مکانهای دیدنی باستانی هستید، در جنت نخواهی یافت کنار آب رکنآباد و گلگشت مصفا را.
    آب و هوای شیراز همیشه معتدله، کم پیش میآد سرمای ناجور بیاد.
    تو شهر خلوتتر هم همه چی راحتتر گیر میآد.

  16. این کاربر از saeediranzad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #100
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض

    ممنون سعید جان.

    عرض کنم که فرمانده دستور فرمودن که بریم همون مشهد و قطعی شد. روز شنبه حرکت میکنیم.
    متاسفانه بلیط قطار که گیر ما نیومد درجه یکها تا بیستم بلیط نداشتن.
    فقط ازین قطار اتوبوسی ها بود که تایم حرکتش به کار من نمیومد. به ناچار با VIP میریم.

    من خودم به شخصه علاقه به جاهای تاریخی دارم به طرز بسیار شدید. ازین حیث بخوام نگاه کنم شیراز خیلی بهتر بود.
    مشهد هم یکجاییش رو دوست دارم و اونم آرامگاه فردوسی در توس هستش...

    نمیدونم تاحالا رفتین اونجا...؟

    مثلا در این قسمت عکس پایین




    روی این بدنه ی بیرونی آرامگاه سنگهایی از اشعار فردوسی کنده کاری شده ، دقیقا خاطرم نیست
    به گمانم سال 43 این در حین مرمت این آرامگاه حکاکی رو انجام دادن. به هرشکل نکته اینجاست که
    وقتی ما درحال خواندن اشعار سنگ نوشته بودیم، مشخص شد که شعرها توسط اجانب تحریف شده
    متاسفانه، حالا اگه خودتون تشریف بردین این سنگ نوشته هارو به دقت بخونید. حتی با این تحریف صورت گرفته
    نوع رسم الخط رو هم تغییر دادن... همینطوری که متسحضر هستین حتی یکبار به طور جدی در صدد تخریب عمارت
    آرامگاه فردوسی بر آمدن که خوشبختانه به موافقت دولت وقت نرسید.

    و دیگر اینکه به احتمال زیاد کنده کاری این سنگها هم کار استاد حجارباشی بوده که سنگهای این عمارت رو گزینش کرده بودن.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •