تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 13 از 13 اولاول ... 3910111213
نمايش نتايج 121 به 129 از 129

نام تاپيک: یغما گلرویی

  1. #121
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض اوجِ پروانه





    تو لحظــــه هایی که پیـشِ منــی،
    هر چـی که بگم یه غـزل می شه
    وقتــــــی پابه پام قــدم می زنی،
    هر منظـره یی تاج محـــل میشـه

    فرقـــی نداره کـــجای شــــــهرم،
    فــــرقـی نــداره کــــــجای دنیــام
    انگـــــار رو ابـــرا قـــدم مــی زنم
    وقتــــی که دارم پـا به پات میـــام

    انگـــــار یه قایـــق ما رُ مــی بــره،
    کــــوچه به کــوچه تو شهـــرِ وِنیــز
    نـگا کن بهشت شاید همی جاس:
    مــن و تــــو، دوتاصنـــدلی، یه میز


    تو چشمات مزرعــه های قهــوه، دستات از یاس ـن و عاج و زیتــون
    اوجِ پــروانه رُ یادم دادی، منو از تو پیله بردی بیرون


    از زمــــانی که عاشـق ـت شدم،
    زمــــونه بـــاهــام مهـــربون تـــره
    تـــو لحظه هایی که پیــــشِ تواَم،
    ساعتـم همش خوابش می بــره

    تو اون لحظه ها برام مهــم نیست،
    چــند شـنبه س امـروز، قرن چندمه
    هـرچی به جز تو، هر کی به جز تو،
    تو اون لحظـــه ها کم رنگــه، گمــه

    تــو اون لحظــه ها انگــــار هـــزارتا
    بطــری خالـــی پشـــتِ سـرمـــه،
    مســـــتم و فقـط تـــو رُ می بینم،
    تو رُ می شـــنوم توی همهمــه...



    تو چشمات مزرعــه های قهــوه، دستات از یاس ـن و عاج و زیتون
    اوجِ پروانه رُ یادم دادی، منو از تو پیله بردی بیرون

    • یغما گلرویی


    >>از مجموعه
    رانندگی در مستی 2010

  2. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #122
    داره خودمونی میشه bahman-v's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    194

    پيش فرض

    سنگ ، کاغذ ، قیچی

    قیچی ! من رو قیچی نکن ! بذار که سنگ رو ببرم
    من پرم از ترانه ها کاغذ جنس پیرهنم
    قیچی! من رو قیچی نکن ! برگ برنده با منه
    من اگه بازی نکنم ، سنگه صدات رو می شکنه
    سنگ سیاه ! نعره نزن ! تو گوش من رجز نخون
    تا ته شب منتظره شروع نوبتت بمون !
    حرف حساب تو چیه ؟ آسمونت چه رنگیه ؟
    خونه ی سنگی دلت ، یه خونه ی کلنگیه !

    قیچی اگه امون بده ، برنده کاغذ نه سنگ
    سنگ اگه یکه تاز بشه ، بازی می شه میدون جنگ

    قیچی یه کم امون بده ! حرف حساب پیش منه
    سنگ به کسی گوش نمی ده ، همیشه نعره می زنه
    قیچی یه کم امون بده ! تنها برای یک نفس
    رفتن من باختن توست ، سنگ می مونه ، همین و بس
    زندگی مثل بازی کاغذ و سنگ و قیچیه
    هیشکی خبردار نمی شه برنده ی بازی کیه

    قیچی اگه امون بده ، برنده کاغذ نه سنگ
    سنگ اگه یکه تاز بشه ، بازی می شه میدون جنگ

  4. این کاربر از bahman-v بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #123
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    .


    ما رُ ببخشین‌ ! آقای‌ دیکتاتور !

    گمون‌ می‌کردیم‌ آدمی‌ْزاد آزاد به‌ دُنیا میادُ
    حق‌ِ داره‌ گاهی‌ وقتا کلّه‌ش‌ُ کار بندازه‌ !
    گمون‌ می‌کردیم‌ ، غیرِ قصّه‌های‌ مادربزرگ‌
    جای‌ دیگه‌یی‌ هم‌ می‌شه‌ با دیو جنگید !

    گمون‌ می‌کردیم‌ ،
    هیچ‌کس‌ اون‌ پرنده‌ی‌ زیتون‌ به‌ منقارُ شکار نمی‌کنه‌ !
    گمون‌ می‌کردیم‌ آدمیم‌ُ این‌ اشتباه‌ِ بزرگی‌ بود...



    .

  6. #124
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    «هم‌سایه‌ها»هم‌سایه‌های ساده‌ای داریم:
    فوتبال تماشا می‌کنند،
    تخمه می‌شکنند
    و با گُل زدن هر تیمی جیغ می‌کشند.
    تنها کابوسشان دفترچه‌های قسطِ آن‌هاست
    و می‌توانند ساعت‌ها حرف بزنند
    بدون این که به‌راستی حرفی زده باشند.
    در صفِ بنزین چه‌گوارا می‌شوند،
    وقتِ رد شدن از چهارراه‌ها
    به پاس‌بان‌ها لب‌خندهای شش در چهار می‌زنند
    از ترسِ جریمه شدن
    و تنها اعتراضشان
    به افزایش قیمتِ وایگراست!
    برای ماشین‌های قسطی‌شان
    تخم‌مرغ می‌شکنند،
    به جادو جمبل معتقدند
    و شب به شب خوابِ آنتالیا می‌بینند.
    هر هفته هم‌سرانشان را به آرایش‌گاه می‌فرستند
    با این امید که یک‌بار
    جنیفر لوپز از آرایش‌گاه به خانه برگردد
    و از سیاست همان‌قدر وحشت دارند
    که از عقرب!
    هم‌سایه‌های ساده‌ای داریم:
    ساده به دنیا می‌آیند،
    ساده سواری می‌دهند
    و ساده می‌میرند... //
    *از مجموعه شعر «باران برای تو می‌بارد» / نگاه 1392

  7. 3 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #125
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    .

    قمری بی قرار ٬
    هزار باره می شمرد جوجه هایش را
    و یکی کم می اورد ...


    گربه اما به خواب رفته است
    با پر کوچکی
    بر سبیل سرخش !


    .

  9. این کاربر از بانو . ./ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #126
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    بارون ‌و دوست دارم هنوز
    چون تو رو یادم میاره
    حس میکنم پیش منی
    وقتی که بارون می‌باره

    بارون‌و دوست دارم هنوز
    بدون چتر و سرپناه
    وقتی که حرفای دلم
    جا می‌گیرن توی یه آه

    شونه به شونه می‌رفتیم
    من و تو تو جشن بارون
    حالا تو نیستی و خیسه
    چشمای من و خیابون

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    بارون‌و دوست داشتی یه روز
    تو خلوت پیاده رو
    پرسه پاییزی ما
    مرداد داغ دست تو

    بارون‌و دوست داشتی یه روز
    عزیز هم پرسه‌ی من
    بیا دوباره پا به پام
    تو کوچه‌ها قدم بزن


    شونه به شونه می‌رفتیم
    من و تو تو جشن بارون
    حالا تو نیستی و خیسه
    چشمای من و خیابون

  11. 5 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #127
    کاربر فعال انجمن ادبیات silver65's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    پست ها
    535

    پيش فرض

    در غیاب تو ترانه های تکان دهنده نوشتم،
    به تماشاى کشورهای جهان رفتم،
    خانه خریدم
    مردِ خانه شدم
    اما هنوز جای تو در تک تک دقیقه ها خالی ست،
    شعرها برای زیبا شدن به تکه ای از تو محتاجند
    و نوشتن پلی ست که مرا به تو می رساند...

    چه کسی باور می کرد در نبود تو تقویم ها ورق بخورند
    و من هر سال شمع های تولدم را فوت کنم
    بی آن که صدای کف زدنت در گوشم بپیچد؟

    دیگر احتمال بازگشتن تو لطیفه ای ست
    که دوستان قدیمی مرا با آن دست می اندازند
    و آن قدر در خلأ غیبتت مرده ام
    که هیچ زنگ تلفنی مرا از جا نمی پراند!

  13. این کاربر از silver65 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #128
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    چقــدر خــوشبــختــم!
    مــی تــوانــم عکــس سیــاه و سفیــد تــو را ببــوســم
    و بــاور کنــم
    کــه در آن ســوی ســواحــل رویــا،
    بــا تمــاس نــابهنگــام گــرمــایــی بــه گــونــه ات از خــواب مــی پــری!
    Last edited by V E S T A; 03-12-2015 at 15:38.

  15. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #129
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض به درد خــوردن




    هر چیـزی در این جهــ ـان به دردی می‌خـورد!

    مـن به این درد می‌خـورم که شـب‌هــا

    رصـد کنـم کوچکتـریـن حـرکاتِ تـو را در خـواب:

    غلتیـدنت در مـوجِ ملافـه‌هـا،

    زمزمـه‌هـای زیـر لبـت

    و تکـان خـوردنِ آرامِ مردمـکانـت را

    تا از ابریشـمِ مـژه‌هایـت شعـر ببـافـم تا صبـح...

    تـــ ـو هـم

    با اولیـن لـب‌خنــدِ صبحــگاهـی‌ات

    به دردِ درمانِ تمــامِ دردهاــی مــن می‌خــوری!




      محتوای مخفی: متن کامل شعر 



    هر چیزی در این جهان به دردی می‌خورد!

    گیتارهای آندولسی

    به کارِ مجنون کردنِ آدم می‌آیند


    وقتی پاشنه‌های بلندِ کفشِ زنی زیبا


    پا به پاشان


    بر کفپوشِ بلوطیِ کافه‌ای پرت


    در غرناطه ریتم بگیرد.


    سیگارهای زر به دردِ پدر بزرگ‌ها می‌خورند


    تا بر نیمکتِ پارک‌ها دودشان کنند


    هنگامِ فکر کردن به دختری


    در روپوشِ خاکستریِ دبیرستانِ «شاهدخت»


    که هرگز پیر نخواهد شد.


    «چاپلین» و «هیتلر»


    با سبیل‌های هم‌گونشان لازمه‌ی جهانند


    تا اولی بر پرده‌ی جادو


    جار بزند گرسنگی عشق را از یادِ انسان نمی‌برد


    و عکسِ دومی در کتاب‌های تاریخ چاپ شود


    تا به کودکان بیاموزد


    سرخوردگیِ نمره نیاوردن را


    بر سرِ اسباب‌بازی‌های خود خالی نکنند.


    چاقوی سلاخی هم


    در دستِ «فرمان» که نباشد


    می‌تواند هندوانه‌ای را قاچ کند


    در کنارِ حوضِ تابستان.


    سوسکِ حمام کاری می‌کند زن‌ها


    جیغ‌های فراموش شده‌شان را به خاطر بیاورند


    و مردِ خانه برای چند دقیقه


    نقش امیرزاده‌ای را بازی کند


    که با یک دمپایی


    شاهزاده‌ی قصه را


    از دستِ اژدهایی قهوه‌ای نجات می‌دهد.


    حتا «کیهان» با دروغ‌هایش


    به دردِ برق انداختنِ شیشه‌ها


    در هفته‌های آخرِ سال می‌خورد


    و «ملا عمر» هم


    به دردِ لای جِرزِ دیوار.


    هر چیزی در این جهان به دردی می‌خورد!

    من به این دردِ می‌خورم که شب‌ها


    رصد کنم کوچکترین حرکاتِ تو را در خواب:


    غلتیدنت در موجِ ملافه‌ها،


    زمزمه‌های زیر لبت


    و تکان خوردنِ آرامِ مردمکانت را


    تا از ابریشمِ مژه‌هایت شعر ببافم تا صبح...


    تو هم


    با اولین لب‌خندِ صبحگاهی‌ات


    به دردِ درمانِ تمامِ دردهای من می‌خوری!




  17. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •