ریچارد براتیگان

[Azad/]

.



جهنم
بی ارزش تر
است
از

یادآوری
مدام

بوسه ای
که هرگز
اتفاق نیفتاده .


.





.

[Ahmad]

آخرین حیرت زمانی‌ست که دیگر پی‌‌می‌بری چیزی تو را به حیرت وانمی‌دارد...

[m_kh111]

یادم می آید
صدای زنی جوان را
به زیبایی صدای کبوتر
که آرام می رقصید
در یک غروب ماه ژوئن
و می گفت
زندگی خوب است
اگر نخواهی
خیلی جدی اش بگیری!

[m_kh111]

عمل مُردن
مثل مفتي سواري کردن است
به مقصد شهري ناشناس
ديروقت شب
جايي که هوا سرد است
و باران مي بارد
و تو تنهايي
دوباره

ناگهان تمام لامپ هاي خيابان
خاموش مي شوند
و همه چيز
تاريک مي شود

آن قدر تاريک
که حتي ساختمان ها
وحشت مي کنند

از همديگر.

[dourtarin]

وقت سوار شدن به اتوبوس
شدیدن به تو فکر می کردم
30 سنت کرایه را دادم
گفتم: دو نفر
یادم نبود تنها هستم

ریچارد براتیگان