تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 3 از 3

نام تاپيک: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد / اوریانا فالاچی / عباس زارعی / نشر آموت

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض نامه به کودکی که هرگز زاده نشد / اوریانا فالاچی / عباس زارعی / نشر آموت



    نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
    اوریانا فالاچی
    عباس زارعی
    نشر آموت




    همیشه این سؤال وحشتناک را از خود پرسیده‌ام:
    اگر دوست نداشته باشى به دنیا بیایى، چه؟
    اگر روزى بر سرم فریاد بکشى و بگویى: «چه کسى از تو خواسته بود که مرا به این دنیا بیاورى؟ چرا مرا به دنیا آوردى؟ چرا؟»



    به گزارش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» نوشته اوریانا فالاچی با ترجمه عباس زارعی از سوی انتشارات آموت روانه بازار کتاب شد.


    داستان این کتاب بدین شرح است که زنی ناخواسته باردار می شود و با وجود عدم همراهی پدر بچه، تصمیم می گیرد به تنهایی فرزندش را حفظ کرده و به دنیا بیاورد؛ اما در این مسیر با تردیدها و مشکلات فراوانی دست به گریبان می شود: از طعنه های اطرفیان و فشارهای روانی و اجتماعی گرفته تا مشکلاتی که برای سلامتی و وضعیت شغلی او به وجود می آید تا... این رمان در قالب نامه ای از یک زن جوان به جنینی که در رحم دارد، نگاشته شده و کشمکشهای درونی یک زن را برای انتخاب بین حرفه ای که به آن علاقه دارد و یک بارداری ناخواسته به تصویر می کشد. همچنین از فلسفه وجود، تبعیضهای جنسیتی، دغدغه های زنان و بی عدالتی های جامعه سخن می گوید و مفاهیمی چون عشق و آزادی را به چالش می کشد.

    نویسنده این رمان، اوریانا فالاچی، در سال 1929 در شهر فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. او در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت میکرد. مصاحبه های مفصل او با سران سیاسی جهان، او را به چهره ای برجسته در حرفه اش بدل کرده بود. فالاچی در طول فعالیتهای سیاسی و ادبی خود موفق به دریافت جوایز بسیاری از جمله جایزه «آنی تیلور» مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و نامزدی جایزه نوبل ادبیات شد.

    فروش این کتاب به بیش از چهار میلیون نسخه در جهان بالغ شده است. از دیگر آثار اوریانا فالاچی میتوان به «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، «جنس ضعیف»، «اگر خورشید بمیرد»، «یک مرد» و... اشاره کرد. فالاچی در پانزدهم سپتامبر سال 2006، در اثر ابتلا به سرطان چشم از جهان فروبست.

    از عباس زارعی، مترجم این رمان پیش از این سه کتاب دیگر در نشر آموت منتشر شده است: زندگی اسرارآمیز (سو مانک کید)، جاناتان مرغ دریایی (ریچارد باخ) و مزرعه حیوانات (جورج اورول).
    کتاب «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» در 128 صفحه و به قیمت 7000 تومان توسط «نشر آموت» منتشرشده است.

    در بخشي از داستان می خوانیم:

    ديشب متوجه شدم كه وجود دارى: قطره‌اى از زندگى كه از نيستى گريخته است. دراز كشيده بودم، چشمانم در تاريكى باز بود و ناگهان مطمئن شدم كه تو آنجايى. تو وجود دارى. گويى تيرى بر جسمم نشسته بود. قلبم از حركت باز ايستاد و وقتى دوباره به تپش در آمد، حس كردم در چاه عميقى از ترديد و وحشت فرو افتاده‌ام. اكنون مغلوب ترسى شده‌ام كه در افكار و جسم و جانم رسوخ كرده است. در آن گم شده‌ام. اين ترس، ترس از ديگران نيست. ديگران برايم مهم نيستند. ترس از خدا نيست؛ ترس از درد نيست؛ زيرا هراسى از درد ندارم. ترس از توست، از سرنوشتى كه تو را به من پيوند داد. هرگز مشتاق خوشامدگويى به تو نبودم؛ هرچند مى‌دانستم ممكن است روزى به وجود آيى. مدت‌هاست منتظر آمدنت هستم. با اين وجود، هميشه اين سؤال وحشتناك را از خود پرسيده‌ام: اگر دوست نداشته باشى به دنيا بيايى، چه؟ اگر روزى بر سرم فرياد بكشى و بگويى: «چه كسى از تو خواسته بود كه مرا به اين دنيا بياورى؟ چرا مرا به دنيا آوردى؟ چرا؟» زندگى يعنى تلاش بى‌پايان، فرزند. زندگى جنگى است كه هر روز از نو آغاز مى‌شود و لحظات شادش آن‌قدر اندك‌اند كه ناچارى بهايى گزاف بابتش بپردازى. از كجا معلوم كه به دنيا آوردنت بهتر باشد؟ از كجا بدانم كه نمى‌خواهى به سكوت باز گردى؟ تو كه قادر به حرف‌زدن نيستى؛ تو تنها از چند سلول تشكيل شده‌اى كه تازه پا به عرصه وجود نهاده‌اند. شايد حتى نتوان گفت كه داراى «زندگى» هستى، صرفآ احتمالى از زندگى. كاش با نشانه‌اى كوچك به من مى‌فهماندى كه دوست دارى به اين دنيا بيايى يا نه. مادرم مدعى است من نشانه‌اى به او نماياندم و به همين دليل مرا به دنيا آورد.
    مى‌بينى، مادرم مرا نمى‌خواست. آغاز هستى من مصادف بود با لحظه بى‌توجهى ديگران. مادرم كه اميد داشت من به دنيا نيايم، هرشب دارويى در يك ليوان آب حل مى‌كرد و مى‌خورد. تا اينكه شبى در شكم او حركت كردم و لگدى زدم تا به مادرم بفهمانم كه نمى‌خواهم مرا از بين ببرد. او ليوان را تا لب‌هايش بالا آورده بود و مى‌خواست آب پر از دارو را بنوشد كه من علامت دادم. بنابراين مادرم محتويات ليوان را بيرون ريخت. چند ماه بعد، من پيروزمندانه زير نور آفتاب لم داده بودم.
    نمى‌دانم كه اين اتفاق خوب بود يا بد: وقتى خوشحالم، فكر مى‌كنم خوب بوده است و وقتى ناراحتم، فكر مى‌كنم اتفاق بدى بوده است. اما در زمان ناراحتى و بدبختى هم افسوس به دنيا نيامدن را نمى‌خورم؛ زيرا هيچ‌چيز بدتر از نيستى نيست. بگذار دوباره بگويم: من از درد نمى‌ترسم. ما با درد به دنيا مى‌آييم. درد با ما رشد مى‌كند، به آن عادت مى‌كنيم، همانطور كه به داشتن دست و پاهايمان عادت كرده‌ايم. راستش حتى از مردن هم نمى‌ترسم، مردن به اين معنى است كه دست‌كم زمانى به دنيا آمده و از نيستى گريخته‌اى. آنچه واقعآ مرا به وحشت مى‌اندازد، نيستى است، نه هستى. هرگز وجود نداشتن است، حتى به طور اتفاقى، به اشتباه يا در اثر بى‌مبالاتى ديگران. خيلى از زنان از خود مى‌پرسند چرا بايد بچه‌اى به دنيا بياورند تا سرما و گرسنگى بكشد، تحقير شود يا دراثر جنگ يا بيمارى كشته شود. آن‌ها اميد ندارند كه فرزندشان سير شود، گرم شود، به او احترام بگذارند يا تلاش كند به جنگ و بيمارى خاتمه دهد. شايد حق با آن‌ها باشد؛ اما آيا نيستى بر رنج بردن ارجحيت دارد؟ حتى زمانى كه به‌واسطه ناكامى‌ها و رنج‌هايم گريه مى‌كنم، اطمينان دارم رنج‌كشيدن بهتر از نيستى است. زمانى كه اين فكر را به زندگى تعميم مى‌دهم، به مسئله به دنيا آمدن يا به دنيا نيامدن، ذره‌ذره وجودم فرياد مى‌زند كه به دنيا آمدن بهتر از به دنيا نيامدن است. اما آيا مى‌توانم چنين استدلالى را درباره تو هم به كار ببرم؟ آيا اين به آن معنى نيست كه تو را به‌خاطر خودم به دنيا مى‌آورم، نه كس ديگر؟ من هيچ علاقه‌اى ندارم تو را براى خودم به دنيا بياورم؛ چون ابدآ نيازى به تو ندارم.
    هيچ جوابى براى من نفرستاده‌اى. دريغ از يك علامت. چگونه مى‌توانستى اين كار را بكنى؟ ....


    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




    Oriana Fallaci

  2. 10 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی A/|\IR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
    پست ها
    1,450

    پيش فرض

    سلام

    همین امروز در حال جمع کردن کتاب هام بودم که کتابی خیلی قدیمی به چشمم خورد و تصمیم گرفتم در اولین فرصت بخونمش
    نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
    اوریانا فالاچی

    البته اینی که من دارام ترجمه ی مانی ارژنگی هست، از انتشارات امیر کبیر

    صداقت این کتاب کوچک تکان دهنده است.
    فریاد غرور زنی ست طاغی. فریــادی ست
    ازخشم، و درعین حال از عشق مادر شدن.
    کتاب کوچکی ست که ازسطر نخست تا انتها
    از انواع حالات: شادی، مهربانی، یاس، خشم
    افسردگی، اضطراب و امید سرشارست.
    کتابی ست برای همه ی زنان، چه موافق چه
    مخالف سقط جنین، چه آزاد چه در شرف آزاد
    شدن، کتابی که همه ی گذینش ها، از جمله
    (( زن به عنوان کدبانو )) را توجیه می کند.
    و نیز کتابی ست که به مردان کمک خواهد کرد
    تا بفهمند ...

    ص 1

  4. 4 کاربر از A/|\IR بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    چه کتابِ محشری .. کتابی، که هروقت می خوام به کسی پیشنهاد کتاب خوندن بدم همیشه تو لیست قرار میگیره .. خوندنِ خط به خطش برای من لذت بخش بود اما این تیکه فرای همه چیز بود:

    "قلب و مغز آدم ها جنسیت نداره!"

    "بعدها درباره آزادی زیاد می شنوی! اینجا ما کلمه ای داریم که خیلی بیشتر از کلمه ی عشق به لجن کشیده شده!"

    ممنون برای معرفی

  6. 5 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •