تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 11 از 11 اولاول ... 7891011
نمايش نتايج 101 به 110 از 110

نام تاپيک: شهریار

  1. #101
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    مرغ زخمی
    ای جگر گوشه کیست دمسازت
    با جگر حرف میزند سازت
    تارو پودم در اهتزاز آرد
    سیم ساز ترانه پردازت
    حیف نای فرشتگانم نیست
    تا کنم ساز دل هم آوازت
    وای ازین مرغ عاشق زخمی
    که بنالد به زخمه سازت
    چون من ای مرغ عالم ملکوت
    کی شکسته است بال پروازت
    شور فرهاد و عشوه شیرین
    زنده کردی به شور و شهنازت
    نازنینا نیازمند توام
    عمر اگر بود می کشم نازت
    سوز و سازت به اشک من ماند
    که کشد پرده از رخ رازت
    گاهی از لطف سرفرازم کن
    شکر سرو قد سرافرازت
    شهریار این نه شعر حافظ بود
    که به سرزد هوای شیرازت

  2. 2 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #102
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    تو بمان و دگران

    از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
    رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
    ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
    تو بمان و دگران وای به حال دگران
    رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
    هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
    میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
    محرم ما نبود دیده کوته نظران
    دل چون آینه اهل صفا می شکنند
    که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
    دل من دار که در زلف شکن در شکنت
    یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
    گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
    لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
    ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
    ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
    سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
    کاین بود عاقبت کار جهان گذران
    شهریارا غم آوارگی و دربدری
    شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

  4. 3 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #103
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

    نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام


    شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر

    پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام


    از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار

    کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام


    جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

    آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام


    دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس

    من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام


    تنها نه حسرتم غم هجران یار بود

    از روزگار سفله دو چندان کشیده ام


    بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو

    بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام


    دور از تو ماه من همه غم ها به یکطرف

    وین یکطرف که منت دونان کشیده ام


    ای تا سحر به علت دندان نخفته شب

    با من بگوی قصه که دندان کشیده ام


    جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم

    افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام


    از سرکشی طبع بلند است شهریار

    پای قناعتی که به دامان کشیده ام

  6. 3 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #104
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم

    به
    عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

    چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان

    به
    عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

    به مرگ زنده شدن هم حکایتی است عجیب

    اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم

    در آشیانه طوبا نماندم از سرناز

    نه خاکیم که به زندان خاک دان مانم

    ز جویبار محبت چشیدم آب حیات

    که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم

    چه سال ها که خزیدم به کنج
    تنهایی

    که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم


    دریچه های شبستان به مهر و مه بستم

    بدان امید که از چشم بد نهان مانم

    به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت

    که از
    رفیق زیانکار در امان مانم

    به شمع صبحدم شهریار و قرآنش

    کزین ترانه به مرغان صبح خوان مانم

  8. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #105
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    مـنـم و در قــفــس سـیـنـه ی تنگ
    دل کــه دلــدار درو مــی مـیــرد
    می شود شـعله ی عـشقـی خـامـوش
    دل عــزایــی بــســـزا مـی گــیــرد
    خون شو ای دل که وفـا نامه ی عـشق
    ســرنـوشـتـی بـه از این نـپـذیرد

  10. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #106
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض


    الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
    نـگارین نخـل موزونی، همایـون سـرو آزادی


    الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
    نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
    به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
    کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی
    چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت
    الا ای خسرو شیرین که خود بی‌تیشه فرهادی
    قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین
    خدا را ای شکر پاره، مگر طوطی قنادی
    من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد
    چنان کز شیوه‌ی شوخی و شیدایی تو بیدادی
    تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
    به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
    گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
    به شرط آن که گه‌گاهی تو هم از من کنی یادی
    خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
    اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
    جوانی ای بهار عمر ای رویای سحرآمیز
    تو هم هر دولتی بودی چو گل بازیچه‌ی بادی
    به پای چشمه‌ی طبع لطیفی شهریار آخر
    نگارین سایه‌ای هم دیدی و داد سخن دادی

    به مناسبت فردا، روزی که با همه‌ی انتقادها، روز شعر و ادب فارسی نام داره... ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

    با تشکر مهران...

  12. 3 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #107
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض

    قمر اسم یک خانم هست و ایرج هم همان ایرج میرزا هست




    از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
    آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

    آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید
    چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

    آری قمر آن قمری خوشخوان طبیعت
    آن نغمه‌سرا بلبل باغ هنر اینجاست

    شمعی که به سویش من جانسوخته از شوق
    پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست

    تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
    یک دسته چو من عاشق بی‌پا و سر اینجاست

    هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا
    جائی که کند ناله‌ی عاشق اثر اینجاست

    مهمان عزیزی که پی دیدن رویش
    همسایه همه سرکشد از بام و در اینجاست

    ساز خوش و آواز خوش و باده‌ی دلکش
    آی بیخبر آخر چه نشستی، خبر اینجاست

    ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام
    برخیز که باز آن بت بیداد گر اینجاست

    آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود
    بازآمده چون فتنه‌ی دور قمر اینجاست

    ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید
    کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست




  14. 3 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #108
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    از زندگانیم گله دارد جوانیم
    شرمنده جوانی از این زندگانیم

    دارم هوای صحبت یاران رفته را
    یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

    پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
    داده نوید زندگی جاودانیم

    چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
    وز دور مژده جرس کاروانیم

    گوش زمین به ناله من نیست آشنا
    من طایر شکسته پر آسمانیم

    گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
    چون میکنند با غم بی همزبانیم

    ای لاله بهار جوانی که شد خزان
    از داغ ماتم تو بهار جوانیم

    گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
    برخاستی که بر سر آتش نشانیم

    شمعم گریست زار به بالین که شهریار
    من نیز چون تو همدم سوز نهانیم


  16. 2 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #109
    کاربر فعال انجمن ادبیات - Saman -'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    ا مـپـر ا طـو ر ی پـا ر س
    پست ها
    1,595

    پيش فرض



    فلک هميشه به کام يکی نميگردد
    که آسيای طبيعت به نوبت است ای دوست


    شهريار
    Last edited by - Saman -; 27-12-2014 at 09:18.

  18. #110
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض غوغا میکنی


    ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی؟
    خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی؟

    از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
    کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می کنی

    ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
    با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می کنی

    با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
    زشت است ای وحشی غزال٬ اما چه زیبا می کنی

    امروز ما بیچارگان امید فرداییش نیست
    این دانی و با ما هنوز امروز و فردا می کنی؟

    ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
    در گوشه ی میخانه هم ما را تو پیدا می کنی


    ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
    شور افکن و شیرین سخن اما تو غوغا می کنی

صفحه 11 از 11 اولاول ... 7891011

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •