آرزوهای یک تنبل

[B.Russell]

دوستانی که به تماشای مستندهای حیوانات علاقمند هستند، احتمالا جانوری به نام تنبل را خوب بشناسند.

تنبل‌ها جانورانی هستند که با چنگال‌های بزرگ و خمیدهٔ خود از شاخه‌های درختان مناطق گرمسیری آویزان می‌شوند و همیشه وارونه‌اند.

این جانوران می‌توانند در همین وضعیت غذا بخورند، بخوابند، جفت گیری کنند و بچه به دنیا آورند.
و در واقع تنبل ترین موجود روی زمین هستند.

اما آیا واقعا انصاف هست این موجود را تنبل ترین موجود دنیا بنامیم؟
گاهی وقت ها ما در راه رسیدن به آرزوهایمان و آنچه یادگیری آن برای ما جذاب تر بوده، از این تنبل هم تنبل تریم.

در این تاپیک قصد داریم با رو راستی تمام به بیان چیزهایی بپردازیم که دوست داشتیم یاد بگیریم.
اما به خاطر تنبلی هی پشت گوش انداختیم و گفتیم قسمت نیست یا نبود.

اینجا مکانی هست برای بیان آرزوهای یک تنبل.
اگر به این نتیجه رسیدی که جاهایی تنبلی میکنی، اگرم به این نتیجه رسیدی دمت گرم.

[B.Russell]

من همیشه آرزو داشتم که دو چیز را حرفه ای و خوب یاد بگیریم.
شک هم نداشتم که میتونستم در این دو زمینه موفق بشم.
اما به دلیل تنبلی این دو آرزو رو به باد دادم.

1- یادگیری نواختن یکی از ادوات موسیقی مخصوصا سنتور
2- یادگیری کشیدن حرفه ای کاریکاتور

ولی هنوزم دیر نیست و فرصت هست.
اما تنبلی را در یادگیری این دو چه کنم؟

[Mohammad Yek110]

سلام
چه تاپیک مناسبی

1. خوشنویسی با خودکار رو تا حدودی [خودآموز] بلدم توی پیج اینستاگرامم گاهی مینویسم میذارم اما خیلی دوست دارم حرفه ای برم کلاس و مدرک بگیرم.
2. ورزش!والیبال یا بدنسازی خیلی دوست دارم اما تنبلی نمیذاره :(
3. اینکه بتونم توی تعطیلات عید درس بخونم ! دیماه معدلم 19.90 شد اما برای موفقیت توی امتحانای نهایی امسالم باید توی تعطیلات درس بخونم و چون تاحالا هیچوقت توی عید درس نخوندم خیلی برام سخته :|

موفق باشید

[Mr_100_dolari]

خوب در واقع من خیلی چیز ها بوده و هنوز هم هستش که دوست داشتم یاد بگیرم که نمیتونم بگم دلیل یاد نگرفتنش فقط تنبلی بوده ولی احتمالا تنبلی و نداشتن مشاوره درست یکی از مهمترین دلایلش در گذشته بوده و اگر بخوام دو مورد از مهمترین هاش رو بگم ایناست :

1) یاد گیری زبان انگلیسی به صورت کامل و حتی زبان اسپانیایی

2) مثل جناب راسل یاد گیری موسیقی مخصوصا گیتار در سبک های مختلف

و بعد از گذشت سال ها هنوزم اشتیاقم برای یاد گیری این دو مورد کم نشده ولی اینکه دیگه کی قراره یادگیری جدی رو شروع کنم نمی دونم ... واقعا کی ؟

و به این جمله خودم اعتقاد دارم که : برای چیزایی که برات ارزش داره فقط یه کم وقت بزار تا لذتش رو ببری ... که یاد گیری رشته های مورد علاقم یکی از همون موارد هستش ...

[B.Russell]

همیشه آرزو داشتم صبح زود با دوچرخه برم پارک نزدیک خونمون و یک ساعت دوچرخه سواری کنم.
یا حتی رفتن به چیتگر برای دوچرخه سواری در روزهای تعطیل هفته هم به سرم زده بود !!!

حتی رفتم یک دوچرخه کورسی حرفه ای هم خریدم.
اما امان از تنبلی در صبح زود ...
این دوچرخه صرفا به درد خریدن نان خورده تا به امروز.

تبلیغ سایت شیپور که میگه اجناستون رو بفروشین بالای پی سی ورلد دیدم وسوسه شدم دوچرخه ام رو بفروشم.
اگه یک دوچرخه کورسی دیدین، بدونید مال من هست!!!

[hp722]

به خاطر دارم یه کتابی میخوندم و یکی از موضوعاتش پسر تنبل بود.درون مایه طنز داشت البته.اونقدر که بخاطر دارم نوشته بود:

پسر تنبل تنبل تنبل تنبل وقتی تشنشه انقدر رو زمین دراز میکشه تـــــــــــــــــــــــا از آسمون بارون بباره!!!

فکر میکنم این جمله اوج تنبلی یه شخص رو به نمایش گذاشته

[Atghia]

ورزش
زبان انگلیسی
موسیقی

نکته:یکسری چیزا هست مثل ورزش و موسیقی که واقعا عالی هستند اما بنابردلایل مختلف برای خیلی ها اصل نیستند! وقتی درگیر درس و کار و چیزای دیگه میشی به اصلیات هم به جا نمیشه رسید چه برسه فرعیات!
منتهی یک جنبه ی دخیل در این امر میتونه تنبلی باشه اما همش از تنبلی نیست...

[Mr_100_dolari]

همیشه آرزو داشتم صبح زود با دوچرخه برم پارک نزدیک خونمون و یک ساعت دوچرخه سواری کنم.
یا حتی رفتن به چیتگر برای دوچرخه سواری در روزهای تعطیل هفته هم به سرم زده بود !!!

حتی رفتم یک دوچرخه کورسی حرفه ای هم خریدم.
اما امان از تنبلی در صبح زود ...
این دوچرخه صرفا به درد خریدن نان خورده تا به امروز.

تبلیغ سایت شیپور که میگه اجناستون رو بفروشین بالای پی سی ورلد دیدم وسوسه شدم دوچرخه ام رو بفروشم.
اگه یک دوچرخه کورسی دیدین، بدونید مال من هست!!!

جناب راسل چند سال قبل برای منم همین اتفاق افتاده بود اینکه فقط برای یک بار هم که شده صبح زود مثلا 7 یا 8 صبح برم توی پارک نزدیک خانه و بدوم یا پیاده روی کنم برام خیلی عجیب بود که چیز به این سادگی تقریبا برام تبدیل شده بود به یک آرزو دست نیافتنی وقتی بار ها از جلوی همون پارک رد میشدم و می دیدم ملت دارن توش میدون و ... البته دلیل نرفتنم تنها فقط تنبلی نبود ...

تا اینکه بر حسب اتفاق تقریبا یک سال بعدش در کمال ناباوری وقتی به این آرزوم رسیدم که صبح اول مهر به دلیل اینکه ساعت ها رو یک ساعت کشیده بودند عقب و من متوجه نشده بودم و طبق معمول رفتم سر کار که یک ساعت زودتر رسیده بودم و از موقعیت استفاده کردم و خودم رو سریع به پارک رسوندم ... البته بعدها شرایط طوری شد که بیشتر به این آروزم رسیدم و ...

در ضمن اگر میشه دو ترکه سوار دوچرختون شد نفروشیدش تا با هم بریم پارک چیتگر دوچرخه سواری البته به نوبت

نکته:یکسری چیزا هست مثل ورزش و موسیقی که واقعا عالی هستند اما بنابردلایل مختلف برای خیلی ها اصل نیستند! وقتی درگیر درس و کار و چیزای دیگه میشی به اصلیات هم به جا نمیشه رسید چه برسه فرعیات!
منتهی یک جنبه ی دخیل در این امر میتونه تنبلی باشه اما همش از تنبلی نیست...

در مورد این حرف شما یه نکته ای که سال های سال ذهن من و درگیر خودش کرده و خیلی اوقات براش جوابی پیدا نکردم اینکه همین فرعیاتی که می فرماید برای خیلی از ما ها تبدیل شده به رویا و آرزوهای دست نیافتنی حالا نه فقط به دلیل تنبلی و ... قرار هستش تا به کی فدای اصلیات زندگی مثل درس و کار و از همه مهتر نون شب که میگن از همه چیز واجبتره بشه واقعا !!!

بعد وقتی نگاه میکنیم می بینیم نصف ملت یکی از عمده دلایل افسردگی و ناراحتیاشون به خاطر همین حسرت های کوچیکی هستش که شاید توی یه قدمیشون باشه ولی به دلیل تنبلی یا هر چیز دیگه ایی سال های سال براشون رسیدن به همین فرعیات تبدیل شده به رویا و آروز و حسرت و در نهایت عقده ...