بسم الله الرحمن الرحیم
در این تایپیک قصد ان است که بر روی شبهه ی این که مردم ایران بزور شیعه شدند بحث بشود!!
************************************************** ************************************************** ****
لازم است که جهت پاسخ این شبههی رایج شده که در بسیاری از سایتهای ضد اسلام و تشیع نیز فرافکنی میشود، به نکات ذیل توجه کافی بنمایید:کسی درباره ی حق بودن و یا نبودن مذهب شیعه بحثی نداره و طبق منابع تاریخی که موجوده شاه اسماعیل این مذهب رو با زور شمشیر استوار ساخت. خیر مردم با اراده ی خودشون اسلام رو نپذیرفتن، بلکه استارت مذهب شیعه با زورگویی و شمشیر شروع شد و پی این مذهب با این روش محکم شد. حال دیگه اگه مردمان بعد از اون نسل، اسلام ( تشیع ) رو با اراده ی قلبی پذیرفتن مربوط به این بحث نیست.
شاید برخی از اتفاقات تاریخی غیر قابل باور باشه اما با مطالعه دقیق تاریخ میشه متوجه حقیقت داشتن این موضوع شد.
الف – حکم عقل، عدل و عرف این است که ابتدا مدعی باید دلیل قانع کنندهای برای ادعای خود اقامه کند، نه این که حرفی و ادعایی را مطرح کند ولی هیچ منبع و مدرکی برای گفته خود نداشته باشد. این روش هم اکنون در میان تمامی شبههافکنان رایج شده است که حرفی را بیهیچ سند و منطقی مطرح میکنند و سپس میگویند «اگر قبول نداری، اثبات کن که چنین نیست!
اگر دقتی جامعتر نمایید، متوجه میشوید که این روش را حتی برای القای مکاتب نیز به کار میبرند، مثلاً میگویند: نظریه داروین چنین است و یا نظریه دکارت، هگل، ماکیاول، رورتی یا باومن چنان است و اگر شما قبول ندارید، رد آن را اثبات کنید. ولی خود هیچ تلاشی نمیکنند که ابتدا آن نظریه را به لحاظ علمی به اثبات رسانند. بلکه فقط با توسل این روش فرافکنی و القا میکنند.
ب – با مطالعهی مستندات تاریخی به وضوح روشن میشود که اگر چه حکومتهای حاکم بر ایران تا چند سدهی پیش،اگر چه اصلاً مسلمان نبودند، اما مدعی مذهب اهل سنّت بودند و مذهب رسمی ایران نیز تشیع نبود، اما مذهب القایی آنان دولتی و زوری بود و نه گرایش مردم به تشیع.
اکثریت غالب مردم ایران، بعد از حملهی اعراب به ایران، عاشق و شیعهی حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) بودند. اگرمقابل اعراب ایستادگی نکردند، به خاطر علاقه و گرایش به اسلام بود. اگر مأمون مجبور شد که امام رضا (ع) را به طوس آورد، یک جنبهاش دور کردن ایشان از مدینه بود، جنبهی دیگرش تشیع مردم ایران و فشار اذهان عمومی بر مأمون بود که حکومت را حق اهل بیت (ع) میدانستند و این ماجرا بسیار قبل از روی کار آمدن صفویه بود. اگر امامزادگان از مکه، مدینه و کل سرزمین حجاز و عراق به ایران فرار میکردند، به خاطر استقبال مردم بود و در نهایت نیز توسط حکام وقت که ادعای تسنن داشتند کشته میشدند ... و اگر صفویه توانست در ایران به قدرت و حکومت برسد، به خاطر ادعای همسویی با مذهب اکثریت مردم بود و میدانست که از حمایت شیعیان برخوردار خواهد شد. شیخ مفید، علامه مجلسی، شیخ طوسی و ادیبانی چون: مولوی، حافظ، سعدی و فردوسی که مبجور به تقیه بودند و برخی آنان را اهل تسنن و به مذهب اشعری خواندهاند، همه عاشق اهل بیت (ع) بوده و اغلب اشعارشان در مدح و ثنا و معرفی آنان است و اینان همه قبل از صفویه بودند.
ج – نه تنها مذهب تشیع یا تسنن، بلکه اساساً اعتقادات با زور قابل تحمیل نیست و به همین دلیل در فقه تشیع تأکید شده که «تقلید در اصول اعتقادات جایز نیست» و حتماً باید از روی تحقیق باشد.
پذیرش یا عدم پذیرش مباحثی چون «ولایت و امامت»، یک مبحث عقلی در اصول اعتقادات است و نه یک روش سیاسی که بتوان آن را به زور بر اذهان عمومی تحمیل و غالب کرد. اگر به زور جنگ یا حکومت بود، امروز یک زرتشتی یا مسیحی یا یهودی در ایران وجود نداشت، چه رسد به بهایی یا سایر کفار.
اگر پذیرش یا تغییر اعتقادی به زور، به جنگ، به اختناق یا به تحمیل ممکن بود، لازم میشد که مردم ما امروز نه تنها شیعه یا سنی، بلکه اصلاً مسلمان نباشند. چرا که از اواخر صفویه و دورههای قاجاریه و پهلوی، جنگهای بسیاری بر ایران تحمیل شد و سالها انگلیسها، روسها و امریکاییها این مملکت و ملّت را زیر سلطهی کامل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود له کردند، اما اعتقادات مردم نه تنها تغییر نیافت، بلکه محکمتر نیز شد و به انقلاب اسلامی، سقوط سلطنت 2500 ساله و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید.
پذیرش تشیع توسط مردم ایران، به خاطر پذیرش دعوت حضرت محمد مصطفی صلواتالله علیه و آله، با عقل، درایت، بینش، بصیرت و عشق به حقیقت و کمال جویی بوده و هست. لذا بدون توجه به حکومتها و دولتهایی که پس از رحلت ایشان به قدرت رسیدند و سعی در تحمیل عقاید خود کردند، روز به روز به رشد علمی و استحکام اعتقادی خود افزودند. لذا وقتی پای بحث و استدلال در اثبات حقانیت تشیع به میان میآید، نه در رد مذاهب دیگر به حکومتها استناد میکنند و نه در تأیید تشیع به صفویه یا حکومتی دیگر استناد میکنند. بلکه دلایلشان بر وحی، سنّت و سیره پیامبر اکرم (ص) و براهین عقلی استوار میباشد.
نتيجه
آنچه از بررسي شواهد و قراين مختلف حاصل می شود این است که رسميت تشيع اثني عشري، رخدادي پايدار و تأثيرگذار در سرنوشت ايران بود که تحول و دگرگوني بنياديني در انديشه و عقايد مذهبي مردم ايران به وجود آورد. رسميت تشيع را نمي توان کاري يک شبه که به دست شخص يا اشخاصي انجام شده، دانست، بلکه با توجه به اطلاعات موجود، عوامل و زمينه هاي مناسب و بسترهاي آماده اي از قرن ها پيش، مهيا بوده است که شاه اسماعيل و شاه عباس از آن به نحو احسن استفاده نمودند؛ لذا رسميت تشيع نتيجه فرايندي طولاني و کارکرد عوامل مختلف طي اعصار گذشته بود که در سال 907 ق در ايران مجال ظهور و گسترش عمومي يافت.
لذا نظريه جبري و تحميلي بودن تشيع که از سوي مستشرقين و برخی پژوهشگران مغرض معاصر مطرح شده روشن گرديد که نظري غير قابل پذيرش است و حمله افاغنه و سقوط حکومت صفويان و تلاش هاي نادرشاه افشار در حذف تشيع و شکست اين تلاش ها، نشان دهنده مقبوليت و پذيرش عميق و ريشه دار آن است.
همچنين عدم مخالفت جدي از سوي عامه، بهترين دليل بر پذيرش آزادانه و ارادي تشيع از سوي ايرانيان است که در گسترش آن عوامل مختلفي مانند سقوط خلافت عباسي، تبليغ دامنه دار علما و مبلغين شيعه و استفاده از فرصت ها و رشد علاقه به اهل بيت (ع)نقش عمده اي داشته اند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]