درود،
ضمن پذیرش این موضوع که پدیده هایی مانند شادی را می توان از منظر اجتماعی هم نگریست وبه کالبد شکافی عوامل وجود یا عدم وجود آن در یک جامعه پرداخت ، اما از زاویه ء فردی نیز می توان به این مقوله نگاه کرد.
به نظر من عامل شادی افراد یک جامعه تا حد زیادی وابسته به شرایط درونی یا فردی است. یعنی به نگرش فرد و ساختار ذهنی و ائدئولوژی حاکم بر ذهن او بستگی دارد. چرا که به عنوان نمونه افراد زیادی با وجود دارا بودن امکانت ورفاه بسیار از زندگی لذت واقعی نمی برند ودر مقابل افرادی دیگری هستند که بادارا بودن حد اقل امکانات ، زندگی شادی دارند. پس نمی توان عوامل اجتماعی را به عنوان تنها فاکتور بوجودآورندهء شادی درنظر گرفت. ...
با نظر شما کاملا مخالف هستم
یعنی اینکه عامل شادی افراد وابستگی بسیار بسیار زیاد به عوامل بیرونی دارد تا فرد از درون هم شاد باشد
در کل تمام احساسات انسان وابستگی مستقیم به این دارد که محیط چه چیزی برای فرد داره که کدام احساسات فرد تحریک بشه، یعنی وقتی ما بوی خوبی استشمام کنیم احساس لذت خواهیم داشت و وقتی بوی بدی استشمام کنیم احساس بدی خواهیم داشت
اینکه گفته بشه افرادی در رفاه هستن ولی بازم افسرده هستن و شاد نیستن کاملا اشتباه هست چون رفاه فقط یک فاکتور برای شادی هست که در همین مقاله هم به خوبی اشاره شده عوامل زیادی در شادی تاثیر دارند
ممکنه فردی رفاه مالی عالی نداشته باشه و 7فاکتور دیگه در این مقاله رو در حد عالی داشته باشه پس شاد خواهد بود و برعکسش فردی رفاه مالی عالی داره ولی مثلا سلامتی نداره یا امنیت اجتماعی نداره پس افسرده خواهد بود
همین که شما میفرمایید "نگرش فرد و ساختار ذهنی و ائدئولوژی حاکم بر ذهن"
دقیقا یعنی همین که اجتماع و فرهنگ چه نگرش و ساختار ذهنی و ائدئولوژی بر فکر و ذهن فرد حاکم کند تا فرد احساس شادی درش وجود داشته باشد
اجتماعی که فقط فرهنگ مرگ و دشمنی و تنفر از دیگران رو از کودکی در ذهن افراد فرو میکنه درون فرد چطور شادی رشد کنه؟
وقتی فرد هیچ امنیت شغلی مالی جانی و ... ندارد و همیشه باید نگران فردای خودش باشه چطور شادی درونش بروز خواهد کرد؟
وقتی هیچ امکاناتی اموزشی و تفریحی در اختیار نداشته باشه چطور شاد خواهد بود؟
پس عوامل اجتماعی و فرهنگی و کلا تاثیرات محیطی اصلیترین و مهمترین فاکتور در شکلگیری احساسات فردی و اجتماعی هستن.