خوش باوران ساده ی زودآشناییم
آری برادر ساده تر از ساده، ماییم
داغ جنـــون لاله های خشـک صحرا
خون شقایق های سرخ قصه هاییم
دیگر مـزن تیری، کمان از دوش بردار
زخمی شـکار خسته ی افتاده پاییم
افتادگان را وحشت از تیری دگر نیست
وقـتی به خــون تیــر اول مبتــلاییم
عمری است در رویای خواب سبز دریا
کشتی طوفان دیده ی بی ناخداییم
با آنکه لیلاج دو نقش انداز عشقیم
اما همیـشـه در صـف بازنده هاییم
تو نقــطه دور زمـانی و ولـی مـا
زنـدانی زنجـیر پای لحـظه هاییم
وقتی که گفتی شعر یعنی یاوه گویی
من تازه فهمیــدم کجایی، ما کجاییم
حالا ببین این آخر عمری چگونه
بازیــچه بازی دست بچه هاییم
اردیبهشت 75