تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 16 از 16

نام تاپيک: واژه نامه ی دیوان حافظ

  1. #11
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    جام : پیاله آبخوری ، پیاله ای از سیم یا آبگینه و جز آن ، پیاله شرابخواری
    جام می و خون دل هر یک به کسی دادند ......... در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

    جام جم : جام جمشید ، جام کیخسرو ، جام جهان نما ، و جام جهان بینی را که ظاهرا به سبب مزید شهرت جمشید (( جام جم )) خوانده شده ، در ادبیات فارسی گاه به سلیمان نسبت داده اند ، و در نقل جمشید را با سلیمان مشتبه ساخته اند ، و انگشتری مشهور سلیمان را از جم مخفف جمشید دانسته اند . جام جم و جام جهان نما و جام جهان بین هر سه نام یک قدح است که حکما برای جم ساختند و جم هر وقت احتیاج پیدا می کرد که از وضع مملکتی با خبر شود به قدح مذکور نگاه می کرد . چون این قدح به داراب رسید و به یاری آن بر اسکندر پیروز شد ، اسکندر دستور داد تا دانشوران چاره ای بسازند و حکما هم آئینه را برای او ساختند . امروز نزد مشایخ صوفیه مراد از (( جام جم )) قلب عارف است ف زیرا عارف با قلبش از اسرار غیب مطلع می شود .
    به سر جام جم آنگه نظر توانی کرد ........ که خاک میکده کحل بصر توانی کرد

    گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم ....... گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد

    جام جهان نماست ضمیر منیر دوست ........ اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است

    جام عدل : نام فارسی این جام می دزد است . جام عدل ضد جام جور است زیرا اگر در جام عدل قطره ای بیش از مقدار معلوم ریخته شود تمام مایع درون این ظرف بیرون می ریزد .
    ساقی به جام عدل بده باده تا گدا ...... غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند

    جتمه قبا کردن : کنایه از چاک کدن جامه باشد
    همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا ........ بو که در بر کشد آن دلبر نو خاسته ام

    جامه کس سیاه کردن : یعنی تهمت زدن
    ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم ........ جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم

    واو در این شعر واو جمعیت است ، یعنی این دو کار را با هم جمع نمی کنیم که دلق خود را ازرق کنیم و جامه مردم را سیاه . یعنی خود را صوفی و عارف بشمریم و به سایرین تهمت نادرستی و نادانی بزنیم

    جانب : در اینجا ف یعنی خاطر
    صحبت عافیت گر چه خوش افتاد ای دل ... جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

    جان درازی : یعنی عمرت طولانی باشد ، سرت سلامت باشد
    جان درازی تو بادا که یقین می دانم .......... در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست

    یعنی الهی زنده باشی ، در کمان ابروی تو ناوک مژگانی قرار گرفته که مرا خواهد کشت .

    جبر خاطر : دلجوئی ، نیکو حال گردانیدن ، استمالت ، نیکو حال یا توانگر گردانیدن فقیر
    بجبر خاطر ما کوش کاین کلاه نمد ....... بسا شکست که بر افس شهی آورد

    جرعه بر افلاک افشاندن : یعنی تحقیر کردن فلک
    حاصل مطلب شعر : بمحض اینکه باده عشق نوش کردی افلاک نسبت به تو زمین پست محسوب می شود ، و غم ایام را فراموش خواهی کرد

    ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان ........ چند و چند از غم ایام جگر خون باشی

  2. #12
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    جرعه بر خاک افشاندن : گویا رسمی کهن بوده که باده نوشان یک آشام از نوشیدنی خود را بیاد از دنیا رفتگان و یاران غایب از نظر بر خاک می ریخته اند .
    ابوالفضل بیهقی در قصه بردار کردن حسنک وزیر ، و اوردن سر او نزد بوسهل زوزنی ، می نویسد : چون سر حسنک را بدیدیم ...بوسهل بخندید و از اتفاق جام شراب در دست داشت به بوستان ریخت . در متن و ترجمه احیاء علوم الدین امام غزالی نیز قطعه ای عربی هست که وجود چنین رسمی را تایید می کند

    اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک ........ از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

    فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی ..... بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

    یعنی آدم می داند که عشق چیست نه فرشته

    جرعه کش: وامانده خور ، سرخور
    حافظمخوان ....... که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

    جرعه نوش : باده نوش ، آنکه جام شراب را تا ته آن می نوشد
    ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار .......... کائینه ایست جام جهان بین که آه ازو

    جریده رو : یعنی سبک برو ، با همراهان کم برو . در تواریخ قدیم هست که فلان امیر بجریده رفت ، یا جریده ایلغار کرد ، یعنی با عده مختصری حمله کرد . در اینجا یعنی سبکبار برو
    جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است ......... پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است

    جماش =چماش : جماش یا چماش ، طنازی و پرهیز از نگریتن به دیگران است ، و معنی دیگرش مخفیانه گردن کشیدن و با گوشه چشم نگاه کردن است
    غلام نرگس جماش آن سهی سروم ....... که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست

    فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز ........ نظر به درد کشان از سر حقارت کرد

    جنیبه : نام اسب یدکی است که پیشاپیش اکابر و بزرگان می برندش ، جنبه کش= یدکچی
    فلک جنیبه کش شاه نصرت الدین است ......... بیا ببین فلکش دست در رکاب زده

    جنس خانگی : مراد از جنس خانگی چنانکه سودی نیز تفسیر نموده بدون شبهه شراب خانگی است
    محتسب نمی داند این قدر که صوفی را ........... جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی

    خواجه در مواضع دیگر نیز بدان مکرر اشاره نموده است مثلا این بیت او
    شراب خانگی ترس محتسب خورده ............ به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش

    و این بیت دیگر او
    شراب خانگیم بس می مغانه بیار ........ که من نمی شنوم بوی خیر از این اوضاع

    و آنچه از بعضی شنیده ام که مراد از جنس خانگی حشیش است ظاهرا بکلی واهی و بی اساس و جنس خیالات همان معتادین به این گیاه باید باشد

    جوی مولیان : جوی مولیان ضیاعی بوده است در بیرون شهر بخارا بسیار با نزهت و ملوک سامانیه در آنجا کاخ ها و بوستان ها ساخته بوده اند رجوع شود به چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی ، چاپ لیدن
    خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم ......... کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

    جیب : دامن کشان

    جیحون : اشاره است به بیت ذیل از قصیده معروف معزی : ربع از دلم پر خون کنم ، اطلال را جیحون کنم * خاک دمن گلگون کنم ، از آب چشم خویشتن
    ای نسیم حضرت سلمی خدا را تا بکی ....... ربع را بر هم زنم اطلال را جیحون کنم

  3. #13
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    چار تکبیر: کنایه از ترک چیزی است . چه این ترکیب کنایه است به نماز جنازه . چرا که در نماز جنازه فقط چار تکبیر واجب می باشد .
    چار تکبیر : برای نماز میت در نزد اهل سنت و جماعت چهار تکبیر واجب است و در نزد شیعه پنج تکبیر و هی الصلوه المیت علی المومنین خمس تکبیرات بلا خلاف بیننا . با این همه در ادب فارسی چهار تکبیر به صورت ضرب المثل در آمده و خواجه سنائی نیز بارها از آن یاد کرده است ، مانند : سه شراب حقیقتی بخوریم * چار تکبیر بر مجاز زنیم

    من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق ......... چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

    چارده روایت : مراد از چارده روایت اشاره به تعداد شاگردان هفت قاری یا امام قراءت قرآن است ، چرا که هر امام را دو شاگردند . چارده روایت : برای قرآن هفت قاری بوده اند که قراءت هر یکی از آنها به واسطه دو راوی به ما رسیده است .
    قرآن و نماز را به هر یکی از این قراء تهای چهارده گانه بخوانند - به اجماع علما - مقبول و صحیح است . قراءت معمول در بلاد اسلام و به ویژه در شرق بلاد اسلامی قراءت (( حفض )) است از عاصم که حفص راوی و عاصم یکی از قراء سبعه است .
    مقصود از قراءتهای چهارده گانه این نیست که در همه جای قرآن اختلاف قرائت باشد ، بلکه این اختلاف منحصر به موارد مخصوص است . ثانیا : در آنجاهائی که اختلاف قراءت هست هر چهارده اختلاف موجود نیست ، ممکن است دو یا سه قرائت مختلف باشد....
    عشقت رسد بفریاد گر خود بسان حافظ ......... قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت

    چاکر : غلام ، نوکر . در عربی این لغت به شاکر یا شاطر تعریب شده . و به فوج مخصوصی از قراولان شخصی خلیف که در تاریخ طبری مکررا اسم آنها آمده الشاکریه گفته اند
    چه باشد ار شود از قید غم دلش آزاد ......... چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

    چشمه خورشید : قرص خورشید ، قرص آفتاب
    ذره را تا نبود همت عالی حافظ .......... طالب چشمه خورشید درخشان نشود

    گرچه گرد آلود فقرم دور باد از همتم .......... گر به باد چشمه خورشید دامن تر کنم

    مراد از خورشید در این بیت پادشاه است ، یعنی اگر چه فقیرم اما هیچگاه از شاه اموال و اسبابی طلب نکنم

    چگل : نام یکی از قبایل ترک شرقی است که در کتاب دیوان لغات الترک ، لمحمود الکاشغری آمده است . این کتاب حدود سنه چهارصد و شصت و شش در دوره خلفای عباسی تالیف شده و عبارت است از تفسیر لغات ترک به زبان عربی با شواهد کثره که چند سال پیش در سه جلد در استانبول چاپ شده است . مولف در آنجا که قبایل ترک را می شمارد ، از جمله قبیله چگل و افشار و بایندر و سلغر و یغما و غز و سلجوق و معجر که همان مجار باشد و غیره را نام می برد .
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج ......... که نافه هاش ز بند قبای خویشتن است

  4. #14
    داره خودمونی میشه هبوط's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    156

    پيش فرض

    کار خیلی قشنگی می کنی
    این طور موقع حافظ خوندن بیشتر لذت می بریم
    ممنون

  5. #15
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    80

    پيش فرض

    با سلام خدمت دوستان آقا اگه معنيه بيتهاي اشعار حافظ رو هم بذاري چيز بهتري ميشه

  6. #16
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    80

    پيش فرض

    دوست عزیز کجایی ما به تو نیاز داریم

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •