الان نقد تو رو با نقد خودم مقایسه کردم دیدم مال من افتضاحه!!!!نوشته شده توسط Morteza4SN
قلعه اي در آسمان يكي از اولين كارهاي ارئه شده توسط هايائو ميازاكي است ، همه عناصر آشنا و دوست داشتني كه در كارهاي بعدي او نيز به گونه اي ديده ميشود در اين انيميشن حضور دارند ؛ قهرمان داستان دختري معصوم است ، پسري كه گمشده اي دارد به كمك او مي آيد ، شخصيت هايي كه دچار تحول مي شوند و خنثي هستند ولي در كل باور پذير و جذاب پرداخته شده اند ، طبيعت زمين ارزشي فرا زميني دارد ، جامعه اتوپيايي براي انسان تنها به يك افسانه و رويا مي ماند و ... هرچند خبري از موجودات اسطوره اي عجيب و پيچيده نيست و كليت داستان هم خيلي ساده و سر راست است ولي اين هنر ميازاكي است كه با همين عناصر هم توانسته اثري درخور را رقم بزند.
ميازاكي خيلي زود شما را درگير حال و هواي اين انيمه مي كند ، تيتراژ ابتدايي انيمه با موسيقي زيبايي از Joe Hisaishi خيلي خوب بهم چفت شده اند و تا مدتها در ذهن شما باقي خواهد ماند ، ميازاكي خيلي هنرمندانه اين تيتراژ را بعد از سكانس درگيري دزدان هوايي! با موسكا كه منجر به سقوط شيتا مي شود قرار داده و از آن به بهترين نحو استفاده كرده ، در تيتراژ شما شاهد اين هستيد كه چگونه زمين به دست بشر به نابودي كشيده ميشه و طبيعت به آسمان پناه مي برد و الهه آسمان براي محافظت از دست بشر آن را در توده اي از ابرها مخفي ميكند. بعد از آن شاهد سقوط شيتا از آسمان هستيم كه نماد يك ناجي است. اين آغاز به قدري زيبا و تاثير گذار كار شده كه بعد از پايان انيميشن هم ديدن دوباره آن خالي از لطف نيست.
داستان در مورد دختري است به نام شيتا كه گردنبدي با قدرت افسانه اي داره و توسط موسكا و دالا كه نماد بشر قدرت طلب هستند تحت تعقيب قرار گرفته و به كمك پسري به نام پاتزو كه در پي اثبات ادعاي پدرش مبني بر وجود قلعه پرنده لاپوتاست در پي رسيدن به هدفي مشترك هستند. در ادمه داستان شيتا و پاتزو با دالا همراه شده و دالا و پسرانش تحت تاثير معصوميت آنها قرار مي گيرند . با رسيدن همه شخصيت هاي داستان به لاپوتا داستان به اوج ميرسد و حقايق بيشتري رو مي فهميم ؛ رباتها وظيفه فراموش شده بشر رو بر عهده دارن ، شيتا و موسكا آخرين بازماندگان لاپوتا هستند با دو جنبه متفاوت و تنها شيتاست كه از حروف رمز گردنبند اطلاع داره كه از مادر بزرگ خود ياد گرفته .... نقطه اوج انيميشن هم جايي است كه هر سه شخصيت اصلي داستان در نقطه پايان به هم مي رسند ، اينجاست كه ميفهميم نيروي لاپوتا كه موسكا به دنبال اونه وسيله اي براي محافظت و انتقام طبيعت از بشر هست و شيتا حقيقتي را براي موسكا بازگو ميكنه با اين مضمون كه زندگي بشر و طبيعت بر روي زمين با هم گره خورده و به هم وابسته اند و دليل ترك لاپوتا توسط اجداد آنها همين واقعيت زيباست. شيتا و پاتزو با گفتن حروف رمز قدرت نابودگر لاپوتا رو از بين ميبرن و زمين رو نجات ميدن و لاپوتا به ماهيت اصلي خود باز ميگردد و بعد از اون قلعه رو ميبينيم كه بر محور درخت زندگي و استوار بر ريشه هاي آن است و پيام اصلي داستان هم همين است .
ميازاكي با عناصر ساده خيلي خوب اثري درخور خلق كرده ؛ روايت داستان و فراز و نشيب ها مناسب و به جاست ، موسيقي قوي اين اثر تا مدتها در ذهن شما باقي خواهد ماند و در صحنه هاي مهم خيلي خوب پرداخته شده ، طنز موجود كه البته در كارهاي بعدي ميازاكي كمتر ديده ميشه جذاب هست ، توجه به جزئيات و ريزه كاريها در طول انيميشن خيلي حساب شده و بجاست همگي باعث ميشود كه مخاطب رابطه خوبي با كليت آن داشته باشد. در طول انيمه لباس شخصيت اول چندين بار تغيير مي كند و حتي در اواخر آن موهاي بافته شده شيتا بريده مي شود ( كوتاه مانند وقتي شيتا در دامن مادربزرگش هجاهاي رمز رو ياد مي گيرد! ) كه اين تغييرات جزئي خود از نقاط قوت كار به حساب مي آيد.
در كل با توجه به اينكه قلعه اي در آسمان از اولين كارهاي ميازاكي به شمار مي رود ولي اثري خوش ساخت و زيباست ، ميازاكي در اين اثر سبك خاص خودش رو خيلي خوب پياده كرده و در كارهاي بعدي خود به تكامل اون پرداخته است.
من چطوری یاد بگیرم نقد کنم؟؟؟
من از طرف بقیه از شما خواهش می کنم!!!!دوستان دستتون درد نکنه تاپيکه واقعا جالبيه