در سال 1787، در مسافرخانه ای نزدیکی شهر مولن، مرد مُسنی که از فیلسوف ها تعلیم دیده بود و مسیحیت را کنار گذاشته بود، در حال مرگ بود.
تمامی کشیشان شهر اطراف او جمع شده بودند. آنان همه سعی خود را برای انجام آخرین مراسم مذهبی کرده بودند ولی آن مرد مُسن هیچ یک را قبول نمی کرد.
رولبون که از آنجا می گذشت و به هیچ چیز عقیده ای نداشت، با کشیش اعظم شهر مولن شرط بست که کمتر از 2 ساعت وقت لازم دارد تا مرد بیمار را به احساسات مسیحی بازگرداند.
کشیش شرط را قبول کرد و بازنده شد. رولبون ساعت 3 صبح کارش را شروع کرد، مرد بیمار ساعت 5 اعتراف کرد و ساعت 7 درگذشت.
کشیش پرسید: "آیا شما در فن بحث کردن آنقدر ماهر هستید؟ شما حتی از ما بهترید!"
رولبون پاسخ داد: "من با او بحث نکردم؛ او را از جهنم ترساندم!"
(نوشته : ژان پل سارتر / از کتاب : تهوع )
علت اینکه انسان ها به پیروی از مکاتب دارای بهشت و جهنم تن میدن، نقش ترس از جهنم رو پر رنگ تر میدونین یا نقش امیدواری به بهشت رو؟و چرا؟
کاری به همه علت ها و میزان تاثیرش نداریم، دنبال پر رنگ ترین هستیم.
به نظرتون اگر جهنمی نبود چقدر امکان داشت انسان ها به پرستش روی بیارن؟