چهارصد سال تاریخ رمان بدون ژاک قضا و قدری و اربابش که بحق در کنار رمانهای دنکیشوت و تام جونز و اولیس جای دارد، کامل نیست.
ژاک قضا و قدری و اربابش
دنی دیدرو
مینو مشیری
نشر نو
359 ص.
مقدمهی مترجم - ص. پانزده
در این رمان،دیدرو از پنج راوی که مدام سخن یکدیگر را قطع میکنند تا داستان خود را تعریف کنند استفاده میکند:
نویسنده با خوانندهاش به گفتگو و شوخی میپردازد، سربهسرش میگذارد، جملات معترضانه میگوید و اغلب به بیراهه میزند؛
آنگاه گفتوگوهای ارباب با ژاک و ژاک با اربابش را میشنویم؛
سپس به داستانهایی که مهمانخانهدار برای مهمانانش نقل میکند گوش میسپاریم و
سرانجام از روایتهای مارکی دزارسی شگفتزده میشویم.
دیدرو بارها و بارها اپیزود یا داستانی را نیمهکاره میگذارد و اپیزود و داستانی دیگر را شروع میکند و با استفادهی ماهرانه از این ترفندِ بیانضباطی اجازه نمیدهد رمانش یکنواخت و کسلکننده شود.
این قسمت از هم مقدمهیمترجم بود. نوشتم تا با فضای کلی داستان و اینکه چگونه دیدرو با این سبک خاص نوشتن خواننده رو تا به انتها به دنبال خود میکشد، آشنا شویم.
این کتاب بهخاطر اینکه از دید دو انسان با دید متفاوت بیان میشود: ژاک که معتقد است هر آنچه اتفاق میافتد آن بالا نوشته شده است.
و ارباب که عقیدهای دیگر دارد
و به همین علت بارها به بحث با هم میپردازند.
داستان عشق ژاک که بارها توسط عواملی مختلف قطع میشود تا اینکه ...
اگر این رمان را نخواندهاید، آمادهاید برای خرید و شروع (حتی دانلود و شروع که چه خوب است که آنرا نیز بخرید)
و یا اگر خواندهاید آمادهاید برای مروری دوباره
و در هر دو حالت نوشتن بخشهایی زیبا از این کتاب و هر آنچه مرتبط است با آن.