تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 140

نام تاپيک: مهدی اخوان ثالث

  1. #1
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض مهدی اخوان ثالث




    زندگی

    مهدی اخوان ثالث نام هنری: م. امیددر سال ۱۳۰۷ درمشهدچشم به جهان گشود.در مشهد تامتوسطه نیز ادامه تحصیل داد واز نوجوانی به چامه سرایی روی آورد . در سال 1326 دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد.در آغاز دهه‌ی بیست زندگیش به تهران آمد و پیشه‌ ی آموزگاری را برگزید.در سال ۱۳۲۹ بادخترعمویش ایراناز دواج کرد.با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد۲۸ مرداداز سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد بانیما یوشیج و شیوه‌ی سرایندگی او آشنا شد. شاهکار 'اخوان ثالث' چامه‌یزمستاناست. او رویکردی میهن پرستانه داشت و بهترین اشعارش را نیز برای ایران گفته است (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم). او دارای ۴ فرزند است.

    سال شمار زندگی اخوان

    1307 (اسفند), تولد در مشهد

    1326 (خرداد), پایان تحصیل دوره هنرستان مشهد در رشته آهنگری.شروع به كار آهنگری و چاقوسازی برای مدتی كوتاه در مشهد.عزیمت به تهران و شروع به كار در تهران (همكاری با مطبوعات و معلمی).

    1327 شروع به كار معلمی در ورامین

    1329 ازدواج با دختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث

    1330 چاپ اول ارغنون

    1331 شروع زندگی مشترك با همسرش ایران خانم

    1333 تولد لاله, دختر اولش

    1335 چاپ اول زمستان،آشنایی با ابراهیم گلستان و آغاز همكاری با او

    1336 تولد لولی, دختر دوم،شروع به كار در رادیو

    1338 تولد توس, پسر اول، چاپ اول آخر شاهنامه

    1342 تولد تنسگل, دختر سوم كه پس ازچهار روز فوت شد

    1344 چاپ اول از این اوستازندان به مدت شش ماه تولد زردشت, پسر دوم

    1345 چاپ اول منظومه شكار

    1348 چاپ اول پاییز در زندان،عزیمت به خوزستان و شروع به كار در تلویزیون آبادان،چاپ اول عاشقانه‌ها و كبود،چاپ اول بهترین امید (گزینه اشعار و مقالات)

    1349 چاپ اول برگزیده اشعار, جیبی

    1350 چاپ اول مجموعه مقالات

    1353 (شهریور) در گذشت لاله, دختر اول،بازگشت از آبادان به تهران و شروع به كار در تلویزیون ملی ایران

    1354 چاپ اول آورده‌اند كه فردوسی...(كتاب برای كودكان)

    1355 چاپ اول درخت پیر و جنگل (داستان برای كودكان ونوجوانان)،چاپ اول در حیاط كوچك پاییز در زندان

    1356 شروع به تدریس ادبیات دوره سامانی و ادبیات معاصر در دانشگاه‌های تهران, ملی و تربیت معلم

    1357 چاپ اول بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج،چاپ اول دوزخ, اما سرد،چاپ اول زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست

    1358 شروع به كار در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانكلین سابق)

    1360 آغاز دوران بازنشستگی بدون حقوق از كلیه مشاغل دولتی

    1361 چاپ اول عطا و لقای نیما یوشیج

    1368 چاپ اول ترا ای كهن بوم و بر دوست دارم

    1369 سفر به خارج از كشور و برگزاری جلسات شعرخوانی در آلمان, انگلیس, دانمارك, سوئد, نروژ و فرانسه به مدت سه ماه و نیم ( از شانزدهم فروردین تا 29 تیر ماه )

    درگذشت در بیمارستان مهر تهران (ساعت 30/10 شب یكشنبه چهارم شهریور ماه)
    تشییع جنازه از بیمارستان به بهشت زهرا ( سه شنبه ششم شهریور ماه )
    انتقال جنازه از بهشت زهرا به مشهد (توس) و خاكسپاری در محوطه آرامگاه فردوسی

    كتابهای اخوان


    شعر
    • ارغنون, چاپ اول 1330
    • زمستان, چاپ اول 1335, انتشارات زمان
    • آخر شاهنامه, چاپ اول 1338, بی‌نا
    • از این اوستا, چاپ اول 1344, انتشارات مروارید
    • منظومه شكار, چاپ اول 1345, انتشارات مروارید
    • پاییز در زندان, چاپ اول 1348, انتشارات مروارید
    این مجموعه در سال 1355 با نام « در حیاط كوچك پاییز, در زندان » توسط انتشارات توس انتشار یافت؛ و تا امروز به همین نام انتشار می‌یابد.
    • زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست, چاپ اول 1357، انتشارات توكا
    • دوزخ, اما سرد, چاپ اول 1357, انتشارات توكا
    • ترا ای كهن بوم و بر دوست دارم, چاپ اول 1368, انتشارات مروارید
    • سواحلی ، چاپ اول 1381 ، انتشارات زمستان
    گزیده شعر
    • عاشقانه‌ها و كبود, چاپ اول 1348, انتشارات جوانه.
    • بهترین امید, چاپ اول 1348, انتشارات روزن.
    • برگزیده شعر‌های مهدی اخوان ثالث ( از مجموعه چشم انداز شعر امروز - 6 ) ، چاپ اول 1349, سازمان نشر کتاب .
    • برگزیده شعر‌های م. امید, چاپ اول 1349, انتشارات بامداد.
    • قاصدك, چاپ اول 1368, انتشارات ابتكار.
    • گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث, چاپ اول 1369, انتشارات مروارید.
    • سر كوه بلند, چاپ اول 1375, انتشارات زمستان.
    مقاله
    • نوعی وزن در شعر امروز فارسی, ماه‌نامه « در راه هنر », 1344.
    • حیوان‌هایی كه شعر می‌گفتند, ماه‌نامه « فرهنگ » , دی 1345.
    • ملاحظاتی درباره دیوان عماد فقیه, كتاب چراغ, پاییز1361.
    • آیات موزون افتاده قرآن كریم, یادنامه علامه امینی ( به كوشش محمد رضا حكیمی ), 1355.
    مجموعه مقاله و نقد ادبی
    • مقالات ( جلد اول ), چاپ اول 1350 , انتشارات توس.
    • بدعتها و بدایع نیما یوشیج, چاپ اول 1357 , انتشارات توكا.
    • عطا و لقای نیما یوشیج, چاپ اول 1361 ، انتشارات دماوند.
    • حریم سایه‌های سبز ( جلد دوم مقالات ), چاپ اول 1374, انتشارات زمستان.
    • نقیضه و نقیضه سازان ، چاپ اول 1374 ، انتشارات زمستان .

    داستان
    • مرد جن زده, چاپ اول 1354, انتشارات توس.
    • درخت پیر و جنگل, چاپ اول 1355, انتشارات توس ( قصه برای كودكان و نوجوانان).

    گفت و گو
    • گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث, به كوشش ناصر حریری, چاپ اول 1368, كتابسرای بابل.
    • در پرتو چراغ آن سخن سنج, گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث, محمد محمدعلی, كلك شماره 6, شهریور 1369.
    • صدای حیرت بیدار, به كوشش مرتضی كاخی, چاپ اول 1371, انتشارات زمستان.
    • گفت و گو با مهدی اخوان ثالث, كیان شماره 9, مهر 1371.
    • گفت و گو با احمد شاملو, محمود دولت آبادی, مهدی اخوان ثالث, به كوشش محمد محمدعلی, چاپ اول 1372, نشر قطره.
    كتابهای درباره اخوان
    • آوا و لقا ( ره یافتی به شعر اخوان ثالث ) ، مهوش قویمی ، انتشارات هرمس ، چاپ اول ، تهران 1383
    • آواز چگور, محمد رضا محمدی آملی, نشر ثالث, چاپ اول, تهران 1377.
    • اخوان شاعری كه شعرش بود, منوچهر آتشی, انتشارات آمیتیس, چاپ اول, تهران 1382.
    • از زلال آب و آینه ( تأملی در شعر اخوان ثالث ), جواد میزبان, انتشارات پایه, چاپ اول, مشهد 1382.
    • امیدی دیگر ( نگاهی تازه به شعرهای مهدی اخوان ثالث ), ضیاء‌الدین ترابی, نشر دنیای نو, چاپ اول, تهران 1380.
    • باغ بی‌برگی ( یادنامه مهدی اخوان ثالث ), به اهتمام مرتضی كاخی, انتشارات زمستان, چاپ اول, تهران 1370.
    • تجربه‌های همه تلخ ( نگاهی به سروده‌های مهدی اخوان ثالث ), كاظم رحیمی نژاد, نشر آفرینه, چاپ اول, تهران 1381.
    • چهل و چند سال با امید ( مهدی اخوان ثالث ), یدالله قرایی, نشر بزرگمهر, چاپ اول, تهران 1370.
    • دفترهای زمانه ( بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید ), گردآوری و تدوین سیروس طاهباز, ناشر گرد آورنده, چاپ اول, تهران 1370.
    • دیدار و شناخت م. امید ( دفترهای زمانه ), زیر نظر و اهتمام سیروس طاهباز, اسفند 1347.
    • رمز و رمزگرایی در اشعار مهدی اخوان ثالث, علی احمد پور, انتشارات ترنج, چاپ اول, مشهد 1374.
    • شعر زمان ما 2 ( مهدی اخوان ثالث ), محمد حقوقی, انتشارات نگاه, چاپ اول, تهران 1379.
    • گفت و گوی شاعران (مهدی اخوان ثالث ، احمد شاملو ، ... )، مرتضی کاخی ( ترجمه ، ویرایش و تنظیم )، انتشارات زمستان ، چاپ اول، تهران 1384 .
    • مهدی اخوان ثالث, حافظ موسوی, نشر قصه, چاپ اول, تهران 1381.
    • ناگه غروب كدامین ستاره ( یادنامه مهدی اخوان ثالث ), ویراستاران محمد قاسم زاده و سحر دریایی, نشر بزرگمهر, چاپ اول, تهران 1370.
    • نامی و نامه‌ای از مهدی اخوان ثالث, جعفر پژوم, نشر سایه, چاپ اول, تهران 1370.
    • نگاهی به مهدی اخوان ثالث, عبدالعلی دستغیب, انتشارات مروارید, چاپ اول, تهران 1373.
    Last edited by S.A.R.A; 01-06-2007 at 02:43.

  2. 2 کاربر از S.A.R.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2

    پيش فرض




    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





    »
    از این اوستا :

    منزلی در دوردست : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کتیبه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    قصه ی شهر سنگستان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرد و مرکب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آنگاه پس از تندر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    روی جاده ی نمناک : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آواز چگور : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پرستار : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    راستی ای وای آیا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    و نه هیچ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نماز : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سبز : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    و ندانستن : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    » آخر شاهنامه :

    کاوه یا اسکندر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    غزل1 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چون سبوی تشنه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    میراث : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    گل : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرداب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    غزل 2 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    خزانی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دریچه ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    گله : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بازگشتن زاغان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ناژو : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دریغ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    طلوع : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    غزل 3 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بی دل : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آخر شاهنامه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    قولی در ابوعطا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چه ارزوها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    وداع : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پیامی از آن سوی پایان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    با همین دل و چشمهایم همیشه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پیغام : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    برف : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    قصیده : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سر کوه بلند : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرثیه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    گفت و گو : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ساعت بزرگ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جراحت : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    رباعی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    خفتگان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    قاصدک : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    » زمستان :

    یاد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نغمه ی همدرد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بی سنگر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نظاره : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] سه شب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    فراموش : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    فریاد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    اندوه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرداب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زمستان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] جرقه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] روشنی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بیمار : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    داوری : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] پاسخ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] لحظه ی دیدار : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پرنده ای در دوزخ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پند : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آواز کرک : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چاووشی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    هستن : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    باغ من : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    منظومه ی شکار : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    » در حیاط کوچک پاییز ، در زندان :



    » دوزخ اما سرد :

    Last edited by Atghia; 15-07-2013 at 22:17. دليل: به روز رسانی تا پست 130#

  4. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض زمستان

    یاد

    هرگز فراموشم نخواهد گشت ، هرگز
    آن شب که عالم عالم لطف و صفا بود
    من بودم و توران و هستی لذتی داشت
    وز شوق چشمک می زد و رویش به ما بود
    ماه از خلال ابرهای پاره پاره
    چون آخرین شبهای شهریور صفا داشت
    آن شب که بود از اولین شبهای مرداد
    بودیم ما بر تپه ای کوتاه و خکی
    در خلوتی از باغهای احمد آباد
    هرگز فراموشم نخواهد گشت ، هرگز
    پیراهنی سربی که از آن دستمالی
    دزدیده بودم چون کبوترها به تن داشت
    از بیشه های سبز گیلان حرف می زد
    آرامش صبح سعادت در سخن داشت
    آن شب که عالم عالم لطف و صفا بود
    گاهی سکوتی بود ، گاهی گفت و گویی
    با لحن محبوبانه ، قولی ، یا قراری
    گاهی لبی گستاخ ، یا دستی گنهکار
    در شهر زلفی شبروی می کرد ، آری
    من بودم و توران و هستی لذتی داشت
    آرامشی خوش بود ، چون آرامش صلح
    آن خلوت شیرین و اندک ماجرا را
    روشنگران آسمان بودند ، لیکن
    بیش از حریفان زهره می پایید ما را
    وز شوق چشمک می زد و رویش به ما بود
    آن خلوت از ما نیز خالی گشت ، اما
    بعد از غروب زهره ، وین حالی دگر داشت
    او در کناری خفت ، من هم در کناری
    در خواب هم گویا به سوی ما نظر داشت
    ماه از خلال ابرهای پاره پاره

  6. #4
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض زمستان

    نغمه ی همدرد

    اینه ی خورشید از آن اوج بلند
    شب رسید از ره و آن اینه ی خرد شده
    شد پرکنده و در دامن افلک نشست
    تشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب تو
    خواب تفرستد و از راه سرابم نبرد
    کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
    شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد
    روح من در گرو زمزمه ای شیرین است
    من دگر نیستم ، ای خواب برو ، حلقه مزن
    این سکوتی که تو را می طلبد نیست عمیق
    وه که غافل شده ای از دل غوغایی من
    می رسد نغمه ای از دور به گوشم ، ای خواب
    مکن ، این نعمه ی جادو را خاموش مکن
    زلف چون دوش ، رها تا به سر دوش مکن
    ای مه امروز پریشان ترم از دوش مکن
    در هیاهوی شب غمزده با اخترکان
    سیل از راه دراز آمده را همهمه ای ست
    برو ای خواب ، برو عیش مرا تیره مکن
    خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمه ای ست
    چشم بر دامن البرز سیه دوخته ام
    روح من منتظر آمدن مرغ شب است
    عشق در پنجه ی غم قلب مرا می فشرد
    با تو ای خواب ، نبرد من و دل زینت سبب است
    مرغ شب آمد و در لانه ی تاریک خزید
    نغمه اش را به دلم هدیه کند بال نسیم
    آه ... بگذار که داغ دل من تازه شود
    روح را نغمه ی همدرد فتوحی ست عظیم

  7. این کاربر از S.A.R.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #5
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض زمستان

    خفته

    آمد به سوی شهر از آن دور دورها
    آشفته حال باد سحرخیز فرودین
    گفتی کسی به عمد بر آشفت خکدان
    زان دامنی که باد کشیدیش بر زمین
    شب همچو زهد شیخ گرفتار وسوسه
    روز از نهاد چرخ چو شیطان شتاب کن
    همچون تبسمی که کند دختری عفیف
    بنیاد زهد و خانه ی تقوا خراب کن
    آن اختران چو لشکریان گریخته
    هر یک به جد و جهد پی استتار خویش
    افشانده موی دخترکی ارمنی به روی
    فرمانروا نه عدل ، نه بیداد ، گرگ و میش
    سوسو کنان به طول خیابان چراغها
    بر تاج تابنک ستونهای مستقیم
    چون موج باده پشت بلورین ایغها
    یا رقص لاله زار به همراهی نسیم
    آمد مرا به گوش غریوی که می کشید
    نقاره با تغنی منحوس و دلخراش
    ناقوس شوم مرده دلان است ، کز لحد
    سر بر کشیده اند به انگیزه ی معاش
    توأم به این سرود پر ابهام مذهبی
    در آسمان تیره نعیب غرابها
    گفتی ز بس خروش که می آمدم به گوش
    غلتان شدند از بر البرز آبها
    من در بغل گرفته کتابی چو جان عزیز
    شوریده مو به جانب صحرا قدم زنان
    از شهر و اهل شهر به تعجیل در گریز
    بر هم نهاده چشم ز توفان تیره جان
    بر هم نهاده چشم و روان ، دستها بهجیب
    وز فرط گرد و خک به گردم حصارها
    ناگه گرفت راه مرا پیکری نحیف
    چون سنگ کوه ، در قدم چشمه سارها
    دیدم به پای کاخ رفیعی که قبه اش
    راحت غنوده به دامان کهکشان
    خوابیده مرد زار و فقیری که جبه اش
    غربال بود و هادی غمهای بیکران
    کاخی قشنگ ، مظهر بیدادهای شوم
    مهتاب رنگ و دلکش و جان پرور و رفیع
    مردی اسیر دوزخ این کهنه مرز و بوم
    چون بره ای که گم شده از گله ای وسیع
    از کاخ رفته قهقهه ی شوق تا فلک
    چون خنده های باده ز حلقوم کوزه ها
    وان ناله های خفته کمک می کند به شک
    کاین صوت مرد نیست که آه عجوزه ها
    تعبیر آه و قهقهه خاطر نشان کند
    مفهوم بی عدالتی و نیش و نوش را
    وین پرده ی فصیح مجسم عیان کند
    دنیای طلم و جور سباع و وحوش را
    آن یک به فوق مسکنت از ظلم و جور این
    این یک به تخت مقدرت از دسترنج آن
    این با سرور و شادی و عیش و طرب قرین
    و آن با عذاب و ذلت و اندوه توأمان
    گفتم به روح خفته ی آن مرد بی خبر
    تا کی تو خفته ای ؟ بنگر آفتاب زد
    بر خیز و مرد باش ، ولیکن حذر ، حذر
    زنهار ، بی گدار نباید به آب زد
    همدرد من ! عزیز من! ای مرد بینوا
    آخر تو نیز زنده ای ، این خواب جهل چیست
    مرد نبرد باش که در این کهن سرا
    کاری محال در بر مرد نبرد نیست
    زنهار ، خواب غفلت و بیچارگی بس است
    هنگام کوشش است اگر چشم وا کنی
    تا کی به انتظار قیامت توان نشست
    برخیز تا هزار قیامت به پا کنی

  9. #6
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض زمستان

    بی سنگر

    در هوای گرفته ی پاییز
    وقت بدرود شب ، طلوع سحر
    پیله اش را شکافت پروانه
    آمد از دخمه ی سیاه به در
    بالها را به شوق بر هم زد
    از نشاط تنفس آزاد
    با نگاهی حرصی و آشفته
    همره آرزو به راه افتاد
    نقش رخسار بامداد هنوز
    بود پر سایه از سیاهی سرد
    داشت نقاش خسته از پستو
    کاسه ی رنگ زرد می آورد
    رد شد از دشت صبح پروانه
    با نگاهی حرصی و آشفته
    دید در پیله زار دنیایی
    چشم باز و بصیرت خفته
    ای ! پروانگک ! روی به کجا ؟
    آمد از پیله زار آوایی
    باد سرد خزان سیه کندت
    چه جنونی ، چه فکر بیجایی
    فصل پروانه نیست فصل خزان
    نیم پروانه کرمکی گفتا
    لااقل باش تا بهار اید
    لااقل باش ... محو شد آوا
    رد شد از دشت صبح پروانه
    به چمنزار نیمروز رسید
    شهر پروانه های زرین بال
    نور جریان پشت بر خورشید
    اوه ، به به غریب پروانه
    از کجایی تو با چنین خط و خال ؟
    شهر عشاق روشنی اینجاست
    شهر پروانه های زرین بال
    نه غریبن من ، آشنا هستم
    از شبستان شعر آمده ام
    خسته از پیله های مسخ شده
    از سیه دخمه ام برون زده ام
    همرهم آرزو ، به کلبه ی شعر
    آردها بیخت ، پر وزن آویخت
    بافته از دل و تنیده ز جان
    خاطرم نقش حله ها انگیخت
    از شبستان شعر پارینه
    من همان طفل ارغنون سازم
    ارغنون ناله های روح من است
    دردنک است و وحشی آوازم
    اینک از راه دور آمده ام
    آرزومند آرزوی دگر
    در دلم خفته نغمه های حزین
    از تمنای رنگ و بوی دگر
    اوه ، فرزند راه دور ! بیا
    هر چه داری تو آرزوی اینجاست
    بر چمنها نشست ، پروانه
    گفت : به به چه تازه و زیباست
    روزها رفت و روزها آمد
    بود پروانه گرم لذت و گشت
    روزهایی چه روزهای خوشی
    در چمنزار نیمروز گذشت
    تا شبی دید آرزوهایش
    همه دلمرده اند و افسرده
    گریه هاشان دروغ و بی معنی ست
    خنده هاشان غریب و پژمرده
    گفت با خود که نیست وقت درنگ
    این گلستان دگر نه جای من است
    من نه مرد دروغ و تزویرم
    هر چه هست از هوای این چمن است
    بشنید این سخن پرستویی
    داستانش به آفتاب بگفت
    غم پروانه آفتابی شد
    روزها رفت و او نه خورد و نه خفت
    آفتاب بلند عالمگیر
    من دگر زین حجاب دلزده ام
    دوست دارم پرستویی باشم
    که ز پروانگی کسل شده ام
    عصر تنگی که نقشبند غروب
    سایه می زد به چهره ای روشن
    می پرید از چمن پرستویی
    آه ... بدرود ، ای شکفته چمن
    بالها را به شوق بر هم زد
    از نشاط تنفس آزاد
    با نگاهی حریص و آشفته
    همراه آرزو به راه افتاد
    به کجا می روی ؟ پرستوی خرد
    از چمنزار آمد این آوا
    لااقل باش تا بیاید صبح
    لااقل باش ... محو گشت صدا
    از چمنزار نیمروز پرید
    همره آرزو پرستویی
    در غبار غروب دوداندود
    دید از دور برج و بارویی
    سایه خیسانده در سواحل شب
    کهنه برجی بلند و دودزده
    برج متروک دیر سال ، عبوس
    با نقوشی علیل و مسخ شده
    برجبان پیرکی سیاه جبین
    در سه کنجی نشسته مست غرور
    و به گرد اندرش ستایشگر
    دو سه نو پا حریف پر شر و شور
    بر جدار هزار رخنه ی برج
    خفته بس نقش با خطوط زمخت
    حاصل عمر چند افسونگر
    میوه ی رنج چند شاخه ی لخت
    گاه غمگین نگاه معصومی
    از ورم کرده چشم حیرانی
    گاه بر پرده ای غبار آلود
    طرح گنگی ز داس دهقانی
    رهگذر بر دهان برج نشست
    گفت : وه ، این چه برج تاریکی ست
    در پس پرده های نه تویش
    آن نگاه شراره بار از کیست ؟
    صف ظلمت فشرده تر می گشت
    دره ی شب عمیق تر می شد
    آسمان با هزار چشم حسود
    در نظارت دقیق تر می شد
    هی ! که هستی ؟ سکوت برج شکست
    هی ! که هستی ؟ پرنده ی مغموم
    مرغ سقایکی ؟ پرستویی ؟
    بانگ زد برجبان در آن شب شوم
    برج ما برج پرده داران است
    همه کس را به برج ما ره نیست
    چه شد اینجا گذارت افتاده ست ؟
    سرگذشت تو چیست ؟ نام تو چیست ؟
    از شبستان شعر آمده ام
    من سخن پیشه ام ، سخنگویم
    مرغکی راه جوی و رهگذرم
    مرغ سقایکم ، پرستویم
    مرغ سقایکم چو می خوانم
    تشنگان را به آب و دانه ی خویش
    و پرستویم آن زمان که کنم
    عمر در کار آشیانه ی خویش
    دانم این را که در جوار شما
    کشتزاری ست با هزار عطش
    آمدم کز شما بیاموزم
    که چه سان ریزم آب بر آتش
    آمدم با هزار امید بزرگ
    و همین جام خرد و کوچک خویش
    آمدم تا ازین مصب عظیم
    راه دریای تشنه گیرم پیش
    برج ما جای ایان تو نیست
    گفت آن نغمه ساز نو پایک
    تشنگان را بخار باید داد
    دور شو دور ، مرغ سقایک
    صبحدم کشتزار عطشان دید
    در کنارش افتاده پیکر غم
    در به منقار مرغ سقایک
    برگ سبزی لطیف ، پر شبنم
    رفته در خواب ، خواب جاویدان
    وقت بدرود شب ، طلوع سحر
    با تفنگی کبود و گرد آلود
    رهگذر ، جنگجوی بی سنگ

  10. #7
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    شعر

    چون پرنده ای که سحر
    با تکانده حوصله اش
    می پرد ز لانه ی خویش
    با نگاه پر عطشی
    می رود برون شاعر
    صبحدم ز خانه ی خویش
    در رهش ، گذرگاهش
    هر جمال و جلوه که نیست
    یا که هست ، می نگرد
    آن شکسته پیر گدا
    و آن دونده آب کدر
    وان کبوتری که پرد
    در رهش گذرگاهش
    هر خروش و ناله که هست
    یا که نیست ، می شنود
    ز آن صغیر دکه به دست
    و آن فقیر طالیع بین
    و آن سگ سیه که دود
    ز آنچه ها که دید و شنید
    پرتوی عجولانه
    در دلش گذارد رنگ
    گاه از آنچه می بیند
    چون نگاه دویانه
    دور ماند صد فرسنگ
    چون عقاب گردون گرد
    صید خود در اوج اثیر
    جوید و نمی جوید
    یا بسان اینه ای
    ز آن نقوش زود گذر
    گوید و نمی گوید
    با تبسمی مغرور
    ناگهان به خویش اید
    ز آنچه دید یا که شنود
    در دلش فتد نوری
    وین جوانه ی شعر است
    نطفه ای غبار آلود
    قلب او به جوش اید
    سینه اش کند تنگی
    ز آتشی گدازنده
    ارغنون روحش را
    سخت در خروش آرد
    یک نهان نوازنده
    زندگی به او داده است
    با سپارشی رنگین
    پرتوی ز الهامی
    شاعر پریشانگرد
    راه خانه گیرد پیش
    با سریع تر گامی
    باید او کند کاری
    کز جرقه ای کم عمر
    شعله ای برقصاند
    وز نگاه آن شعله
    یا کند تنی را گرم
    یا دلی را بسوزاند
    تا قلم به کف گیرد
    خورد و خواب و آسایش
    می شود فراموشش
    افکند فرشته ی شعر
    سایه بر سر چشمش
    پرده بر در گوشش
    نامه ها سیه گردد
    خامه ها فرو خشکد
    شمعها فرو میرد
    نقشها برانگیزد
    تا خیال رنگینی
    نقیش شعر بپذیرد
    می زند بر آن سایه
    از ملال یک پاییز
    از غروب یک لبخند
    انتظار یک مادر
    افتخار یک مصلوب
    اعتماد یک سوگند
    روشنیش می بخشد
    با تبسم اشکی
    یا فروغ پیغامی
    پرده می کشد بر آن
    از حجاب تشبیهی
    یا غبار ایهامی
    و آن جرقه ی کم عمر
    شعله ای شود رقصان
    در خلال بس دفتر
    تا که بیندش رخسار ؟
    تا چه باشدش مقدار ؟
    تا چه ایدش بر سر ؟


    زمستان

  11. #8
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    سترون

    سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها
    بر آمد ، با نگاهی حیله گر ، با اشکی آویزان
    به دنبالش سیاهیهای دیگر آمده اند از راه
    بگستردند بر صحرای عطشان قیرگون دامان
    سیاهی گفت
    اینک من ، بهین فرزند دریاها
    شما را ، ای گروه تشنگان ، سیراب خواهم کرد
    چه لذت بخش و مطبوع است مهتاب پس از باران
    پس از باران جهان را غرقه در مهتاب خواهم کرد
    بپوشد هر درختی میوه اش را در پناه من
    ز خورشیدی که دایم می مکد خون و طراوت را
    نبینم ... وای ... این شاخک چه بی جان است و پژمرده
    سیاهی با چنین افسون مسلط گشت بر صحرا
    زبردستی که دایم می مکد خون و طراوت را
    نهان در پشت این ابر دروغین بود و می خندید
    مه از قعر محاقش پوزخندی زد بر این تزویر
    نگه می کرد غار تیره با خمیازه ی جاوید
    گروه تشنگان در پچ پچ افتادند
    دیگر این
    همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد
    ولی پیر دروگر با لبخندی افسرده
    فضا را تیره می دارد ، ولی هرگز نمی بارد
    خروش رعد غوغا کرد ، با فریاد غول آسا
    غریو از تشنگانم برخاست
    باران است ... هی ! باران
    پس از هرگز ... خدا را شکر ... چندان بد نشد آخر
    ز شادی گرم شد خون در عروق سرد بیماران
    به زیر ناودانها تشنگان ، با چهره های مات
    فشرده بین کفها کاسه های بی قراری را
    تحمل کن پدر ... باید تحمل کرد
    می دانم
    تحمل می کنم این حسرت و چشم انتظاری را
    ولی باران نیامد
    پس چرا باران نمی اید ؟
    نمی دانم ولی این ابر بارانی ست ، می دانم
    ببار ای ابر بارانی ! ببار ای ابر بارانی
    شکایت می کنند از من لبان خشک عطشانم
    شما را ، ای گروه تشنگان ! سیراب خواهم کرد
    صدای رعد آمد باز ، با فریاد غول آسا
    ولی باران نیامد
    پس چرا باران نمی اید ؟
    سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا
    گروه تشنگان در پچ پچ افتادند
    ایا این
    همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد ؟
    و آن پیر دورگر گفت با لبخند زهر آگین
    فضا را تیره می دارد ، ولی هرگز نمی بارد




    زمستان

  12. #9
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    در میکده

    در میکده ام : چون من بسی اینجا هست
    می حاضر و من نبرده ام سویش دست
    باید امشب ببوسم این ساقی را
    کنون گویم که نیستم بیخود و مست
    در میکده ام دگر کسی اینجا نیست
    واندر جامم دگر نمی صهبا نیست
    مجروحم و مستم و عسس می بردم
    مردی ، مددی ، اهل دلی ، ایا نیست ؟



    زمستان

  13. این کاربر از S.A.R.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #10
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    In My Dreams
    پست ها
    1,036

    پيش فرض

    هر جا دلم بخواهد

    چون میهمانان به سفره ی پر ناز و نعمتی
    خواندی مرا به بستر وصل خود ای پری
    هر جا دلم بخواهد من دست می برم
    دیگر مگو : ببین به کجا دست می بری
    با میهمان مگوی : بنوش این ، منوش آن
    ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
    بگذار مست مست بیفتم کنار تو
    بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت
    هر جا دلم بخواهد ، آری ، چنین خوش است
    باید درید هر چه شود بین ما حجاب
    باید شکست هر چه شود سد راه وصل
    دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب
    گه می چرم چو آهوی مستی ، به دست و لب
    در دشت گیسوی تو که صاف است و بی شکن
    گه می پرم چو بلبل سرگشته با نگاه
    بر گرد آن دو نو گل پنهان به پیرهن
    هر جا دلم بخواهد ، آری به شرم و شوق
    دستم خزد به جانب پستان نرم تو
    واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور
    چون ببنم آن دو گونه ی گلگون ز شرم تو
    تو خنده زن چو کبک ، گریزنده چون غزال
    من در پیت چو در پی آهو پلنگ مست
    وانگه ترا بگیرم و دستان من روند
    هر جا دلم بخواهد آری چنین خوش است
    چشمان شاد گرسنه مستم دود حریص
    بر پیکر برهنه ی پر نور و صاف تو
    بر مرمر ملایم جاندار و گرم تو
    بر روی و ران و گردن و پستان و ناف تو
    کم کم به شوق دست نوازش کشم بر آن
    گلدیس پک و پردگی نازپرورت
    هر جا دلم بخواهد من دست می برم
    ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
    تو شوخ پندگوی ، به خشم و به ناز خوش
    من مست پند نشنو ، بی رحم ، بی قرار
    و آنگه دگر تو دانی و من ، وین شب شگفت
    وین کنج دنج و بستر خاموش و رازدار




    زمستان

صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •