نقش قارچهای میکوریزا در کشاورزی
قارچ های میکوریزا ازجمله فراوانترین قارچ های همزیست با گیاهان هستند که به سودمندیهای فراوان ، مانند تولید کودهای بیولوژیکی قابل جذب کردن عناصرغذائی بخصوص فسفر و مبارزه ی بیولوژیکی با آفات محصولات زراعی و باغی دارای جایگاه ویژه ای درکشاورزی هستند . بعضی میکروارگانیسمها ازنظر بیولوژیکی درکشاورزی ازارزش بالائی برخوردارند و میتوان ادعا کرد که ابزار یک کشاورزی پایدار هستند وازجمله درتولید کودهای بیولوژیکی ، قابل جذب کردن عناصرغذائی و مبارزه بیولوژیکی با دشمنان طبیعی محصولات زراعی نقش دارند.
همزیستی میکوریزائی رابطه ای پویا و مسالمت آمیز بین سیستم ریشه ای گیاه و دسته ای خاص ا زقارچ های خاکزی به نام Mycorrliza(VAM) Veshcular Arbuscular فراوانترین و معمولترین قارچهای همزیست در خاک بوده و قادرند با بیش از 90% گونه های گیاهی ارتباط همزیستی برقرار کنند . بیشترین اثر سودآور قارچهای میکوریزائی بهبود وضع تغذیه ی گیاه میزبان بخصوص درمورد فسفر است . این قارچها درخاکهائی که غلظت عناصر غذائی آنها (به ویژه فسفر ) کم تا متوسط باشد ، قادرند نیاز فسفری گیاه میزبان را تامین کنند بطوریکه نیازی بمصرف کودهای شیمیائی فسفره نباشد از اینرو به قارچهای میکوریزا " کود بیولوژیکی " نیز گفته میشود . این قارچها در شرکت با یک تعامل سه گانه خاک – قارچ – گیاه قادرند فوائد دیگری را برای گیاه میزبان فراهم کنند که اهم آنها عبارتند از : افزایش مقاومت گیاه به امراض ، تشدید تثبیت بیولوژیکی نیتروژن ، افزایش مقاومت گیاه در مقابل خشکی و تشدید میزان فتوسنتز .
ازجمله محدودیتهای موجود در گسترش استفاده از میکوریزا برای افزایش رشد گیاهان میتوان به رشد نسبتا آهسته قارچهای اکتومیکوریزا ( میکوریزای خارجی ) و خصوصیت منحصر به فرد این قارچها اشاره کرد که تولید انبوه مواد تلقیحی حاصل از انرا محدود میکند . درصورتیکه بتوان هاگهای قارچهایVAMرا واداربه رشد درمواد غذایی و تولید میسلیومهای فراوان کرد این امکان وجود دارد که بتوان در عمل تلقیح از باکتریهای تثبیت کننده ی نیتروژن وقارچهای VAM بطور مشترک در مقیاس گسترده ای استفاده کرد .اگر بتوان با کمک مهندسی ژنتیک ژنهای ناقل تثبیت نیتروژن (ژنهای نیف ) را به قاچهای VAM منتقل کرد ، میتوان دو خصوصیت مهم عمل تثبیت بیولوژیکی نیتروژن و افزایش حلالیت فسفات را در یک میکروارگانیسم ایجاد کرد. این توانائی بیولوژیکی هنوز در حد یک اندیشه و تفکر است و شاید در اینده ای نه چندان دور به واقعیت بیانجامد.
منبع : ماهنامه علمی – تخصصی کشاورزی زیتون
کرم ساقه خوار پوسیدگی ساقه برنج را تا 3 برابر افزایش می دهد
شیوع بیماری پوسیدگی 2 تا 3 بار در مزارعی که مورد حمله کرم ساقه خوار قرار می گیرند، نسبت به مزارع دیگر بیشتر گزارش می شود.به گزارش ایانا نتیجه بررسی ها نشان داده است پوسیدگی ساقه بعد از حمله کرم ساقه خوار و حشراتی که در ساقه زخم ایجاد می کنند، شدت بیشتری خواهد داشت. پوسیدگی ساقه برنج یا Sclerotium oryzae از بیماریهای قارچی مهم برنج است که در غالب مناطق برنجکاری اتفاق می افتد و در حال حاضر در کشور، در اکثر مناطق گیلان پراکنده است. این بیماری در حرارت 28 درجه سانتیگراد و بارانهای شدید فعالیت زیادی داشته و می تواند خسارت قابل توجهی به ارقام حساس وارد کند. کاهش محصول در اثر بیماری از 10 تا 50 درصد متغیر است. تحقیقات نشان می دهد که اگر پتاس به همراه ازت و فسفر مصرف شود، سطح بیماری را پایین نگه می دارد اما فسفر و ازت به تنهایی باعث افزایش بیماری می شود.پوسیدگی ساقه در ارقامی از برنج که بطور طبیعی در اثر خوابیدن (ورس) آسیب می بینند، خسارت بیشتری وارد می آورد.
این بیماری بعد از اواسط مرحله پنجه زنی در مزرعه مشاهده می شود که ابتدا به صورت لکه های کوچک تیره در بخش خارجی غلاف برگ، نزدیک به سطح آب ایجاد می شود.حمله قارچ به ساقه ها و تراکم آن با رسیدن گیاه افزایش می یابد و بیشترین شدت آن در زمان برداشت است. در موارد شدت بیماری گیاه مورد حمله ضعیف شده و روی زمین می افتد و دانه ها نیز کاملا شفاف و پر نمی شود و پودری شدن آنها را می توان مشاهده کرد. در موارد حاد، مرگ ریشه ها بوجود می آید و بدین ترتیب خسارت کلی به محصول وارد می شود.برای کنترل پوسیدگی ساقه برنج سوزاندن بقایای برنج آلوده توصیه شده است، زهکشی زمین و خشک کردن مزرعه تا حدی که زمین ترک بردارد و سپس انجام آبیاری در بسیاری از موارد در کاهش اثر بیماری موثر بوده است اگر چه به افزایش محصول کمک نمی کند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«اثرات خطرناك آفت كشها بر سلامت انسان»
هرچندكنترل عامل بيماريزا ( با استفاده ازآفت كش ها) در بخش كشاورزي سودمند است ولي آفت كشها باعث ايجاد بيماري و مرگ درانسانها ميگردند،اين مشكلات ناشي از شرايط مختلف تماس مستقيم و غيرمستقيم انسان با آفتكشها مي باشد.
مستعدترين افراد آنهايي هستند كه در تماس مستقيم با اين چنين مواد شيميائياند كه همان كارگراني هستند كه در بخش كشاورزي در معرض سموم آفت كش مي باشند و يا اينكه در كارخانه توليد سم كار ميكنند،كارگراني كه سموم آفتكش را مخلوط،حمل يا در مزرعه بكار ميگيرند در معرض و تماس شديد آفتكشها قرار دارند و اولين محل تماس سم در انسان پوست مي باشد، اگر همين كارگران به لباس محافظ سم در زمان استفاده از مواد شيميايي مجهز نباشند جذب آفتكشها از طريق پوست مي تواند چشمگير و قابل ملاحظه باشد.
به محض اينكه پوست در معرض سم قرار مي گيرد ، ممكن است سم در بدن جذب يا تنها در سطح پوست باقي بماند.اثرموضعي عمومي كه از تأثيرسم بر روي پوست ديده ميشود ، مشكلاتي از قبيل درماتيتها (حساسيتهاي پوستي ) مي باشد.جذب آفتكش در بدن ميتواند باعث بروز مشكلاتي براي سلامتي انسان بشود: از قبيل سوزش چشم ، در حالت جذب بيشتر مشكلات دستگاه تنفسي با مسموميت سيستميك كه درآخر ممكن است به مرگ بيانجامد.
تماس غير مستقيم با آفتكش ها ناشي از خوردن غذاهايي است كه سموم آفتكش در آن نفوذ كردهاند و مي تواند باعث افزايش مواد سمي در بدن انسان گردد،كه معمولاً وابسته به بودن درازمدت در معرض اين آفت كشها مي باشد كه ممكن است منجر به بيماري شود ويا اينكه نگردد.
بدن انسان يك سازواره ( ارگانيسم) بيوشيميائي خيلي پيچيدهاي است كه براحتي خودسازگار وانعطاف پذيرميشود و آن داراي سيستم تنظيم كننده متعددي است ، تا مطمئن سازد كه تمام اجزاء بدن در پاسخ به شرايط بيروني كاملاً درست ايفاي نقش ميكنند.
اين نوع تنظيم ،خودپايداري ( هوموستازي ) شناخته شده است و براي تمامي فرآيندهاي بدني معمولاً بدون اطلاع و آگاهي يا تأملي روي اعضاء بدن ما اتفاق و بروز مي نمايند ، وقتي در تأثير شرايط محيطي بيروني ( همچمون گرما يا سرماي زياد ) يا شرايط دروني ( بيماري يا مسموميت ) كه سيستمهاي بدن نميتوانند بوسيله مكانيسمهاي عادي تنظيم گردند ، علائم ( ناراحتي ) غير معمول و بيماري ظاهر ميگردد. انواع اثرات فيزيكي (علائم ونشانه ها) كه مشاهده يا احساس مي گردند به انواع استرسيكه بدن در معرض آن قرار ميگيرد بستگي دارد،براي اينكه داخل بدن ارتباط دروني پيچيده بسيار زيادي بين سيستمها وجود دارند و يك تغيير جزئي درهرسيستم ممكن است در سيستم هاي ديگر بدن اثرات متعددي را بوجود آورد.
بعلاوه انواع واكنش ها به مريضي محدود هستند بنابراين نشانهها و علائم مريضي اغلب كاملاً شبيه به انواع مختلفي از عوارض بيماريها هستند بعنوان مثال : سردرد،تب،تهوع،استفراغ و اسهال علائم عمومي غيرخاص بيماري هستند كه در شرايط متفاوت ايجاد ميگردند ، لازم بذكر است بطورمعمول اغلب واكنش هاي فيزيولوژيكي به بيماري ، با شيوه هاي متعددي براي كمك به تشخيص عوامل واقعي بيماري توسعه يافته اند.
خودپايداري (هوموستازي) بدن مي تواند بوسيله عكس العمل فيزيكي و يا بيولوژيكي بدن به استرسهاي اوليه بهم زده شودكه به ماهيت دروني عامل و همچنين به درجه و مدت استرس بستگي دارد، وقتي استرس بسيار شديد يا مدتدار باشد خودپايداري وخودتنظيمي نميتواند حفظ يا بازگردانده شود و بيماري در اين زمان بروز مي نمايد.مسموميت بوسيله عوامل شيميائي چيزي كمتراز بيماري ناشي از مواد شيميائي نبوده و علائم مسموميت شيميائي اغلب شبيه علائمي هستند كه بوسيله عوامل بيولوژيكي مثل باكتري ها و يا ويروسها بروز مي نمايند.
براي تفهيم بهتر اينكه مريضي چطوري در تماس با موادشيميائي (مواد سمي ) در انسان عارض مي شود ما اول بايستي بدانيم كه آفت كش هاچطوري در داخل بدن عمل ميكنند.
آفت كشها چطوري به انسان تأثير مي گذارند.
آفتكشها با تغيير سرعت فعاليتهاي مختلف بدن ، افزايش آنها ( بعنوان مثال: افزايش تپش قلب و تعريق ) يا كاهش آنها ( توقف كامل تنفس) عمل ميكنند.
بعنوان مثال ، جمعيت قرارگرفته در معرض سمپاشي با حشرهكش مالاتيون بر اساس تجربه ميتواند سبب تعريق گردد،اين نتيجه در اثر يك سري از رخدادهاي فيزيولوژيكي در بدن مي باشد كه به عنوان پاسخي به موادشيميائي وارد شده در بدن است و در ابتدا سبب عدم فعاليت بيوشيميائي آنزيم ميگردد.در نتيجه :
1- اين تغيير بيوشيميائي به تغيير سلولي مي انجامد (در اين حالت افزايش فعاليت عصبي )
2- تغيير سلولي سپس موجب تغييرات فيزيولوژيكي ميشود كه علائم مسموميت مشاهده يا در سيستمهاي فيزيولوژيكي خاص بدن(اندام ها يا دستگاههاي بدن) احساس مي شوند(در اين حالت فعاليت غدد تعرقي ) در ادامه نيز توسعه بنيادین اثرات مذكور از بيوشيميائي به سلولي و آنهم به فيزيولوژيكي در اغلب مسموميتها بدين شكل بروز مينمايد.
بسته به مكانيسم بيوشيميائي ويژه يك فعاليت ، يك سم ممكن است اثرات خيلي وسيعي در داخل بدن داشته باشد، ويا امكان دارد سبب تغيير خيلي محدودي در فعاليت هاي فيزيولوژيكي در يك ناحيه خاصي ازبدن يا اندامي گردد. سم مالاتيون به سادگي سبب غير فعال شدن يك آنزيم ميشود كه رابط بين اعصاب است ، آنزيمي كه توسط سم پاراتيون ويا ديگر آفتكشها غير فعال مي گردند در بدن معمول است و بنابراين تنوع اثرات روي اكثر سيستمهاي بدن در كنار تعريق مشاهده ميشوند.
(سميّت ) :
سميّت واژه عمومي است كه شامل اثرات زيانآوري است كه توسط آفتكشها ايجاد ميشود اين اثرات زيانبار ميتواند، شامل گروهي از علائم ساده همچون سردرد،تهوع ودر حالت شديد مثلكما،تشنج و حتي مرگ باشد. مسموميت بطور نرمال به چهار نوع تقسيم ميشود، كه به ميزان قرارگيري در معرض يك آفتكش و مدت زمان تماس با سم بستگي دارد تا علائم مسموميت توسعه و بروز نماید ( مسموميت مزمن و مسموميت حاد ).
در ابتدا چنين است در نتيجه قرارگيري كوتاه مدت در معرض سم و اتفاقي كه در داخل يك دوره زماني كوتاه مدت بطور نسبي در داخل بدن اتفاق مي افتد ، در صورتيكه در حالت درازمدت در نتيجه قرارگيري در معرض سم در دوره زماني بلندمدت مسموميت رخ ميدهد.
اغلب مسموميت ها بهبودپذير هستند و باعث صدمه دائمي نميشوند اما ممكن است بهبود كامل در درازمدت حاصل آيد، اگرچه بيشتر آفتكش ها ممكن است باعث بروز صدمات دائمي و غيرقابل برگشت و بهبود پذير باشند، آفتكش ها مي توانند بر روي يك سيستم و عضو خاصي در بدن تأثير بگذارند يا آنها ممكن است مسموميت ويژهاي را با تأثيرگذاري روي تعدادي از سيستم را ايجاد نمايند.معمولاً نوع مسموميت به گروههاي ديگري نيز تقسيم ميشوند ،كه بر اساس تأثيرگذاري آن بر سيستم ها و دستگاههاي عمده بدن قرار دارند ، تعدادي از آنها در جدول شماره يك ليست گرديدهاند.
بجهت اينكه سيستم بدن تنها بطور معدودي واكنش به استرس هاي شيميائي و بيولوژيكي دارد،آن يك فرآيند پيچيدهاي است ، علائم و نشانهها را جور ميكند و عامل اصلي بيماري انساني يا مريضي را تعيين ميكند ،در بيشترحالات تعيين اينكه آيا مريضي بوسيله قرارگيري در معرض موادشيميائي بوده يا توسط يك عامل بيولوژيكي رخ داده (مثل ويروس آنفلوآنزا ) غير ممكن است.
تاريخ در معرض قرارگرفتن و تماس با يك ماده شيميائي يك سرنخ مهم در كمك به تعيين عامل بيماري است،اگر چه تاريخچه بطور قطعي نميتواند ثابت كند كه ماده شيميائي عامل بيماري شده است، براي ثبوت رابطه علت و معلول خيلي مهم است كه ماده شيميائي در بدن در جريان خون يافت شود به اندازهاي كه باعث بيماري ميشودو به ميزانش پي برده شود،اگر ماده شيميائي اثر بيوشيميائي با ردگيري آسان و خاصي را ايجاد مي كند ( ممانعت آنزيم استيل ـ كولين استراز ) نتيجه تغيير بيوشيميائي در بدن ممكن است در ثبوت قطعي عامل بكارگرفته شود.مردم در تماس با مواد شيميائي اغلب در ضمن كاركردنشان بيمار ميشوند و بايستي احتياطات لازم پزشكي به پزشكشان در خصوص تماس قبلي شان با مواد شيميائي ( مسموميت ) گفته شود.
فاكتورهاي تعيين كننده برآمد مسموميت آفت كش :
اگر جذب آفت كش يك واقعيت ثابت شده است امكان دارد مقدار سم جذب شده براي ايجاد مرگ كافي گردد كه به مقدار تركيب اصلي سم (سميت ) دارد.
راههاي مختلف اندازه گيري سميت مواد شيميائي توسعه يافته است و اندازه گيري اين فاكتور شامل دز كشنده صددرصد يا Ld50 است . واژه Ld50 بيان مي كند شدت سميتي كه از طريق جذب پوستي و دهاني براي كشتن 50% كل حيوانات تحت آزمايش نياز است. معمولاً اطلاعات حاصله از مطالعات آزمايش ها طبقه بندي آفت كش را در ارتباط با درجه سميت فراهم مي كند كه آفت كش هاي خيلي سمي Ld50 خيلي كمتري دارند .هرچندآن بايستي ارزشش از Ld50 گفته شود ولي بهتر بود از روي احتياط تفسير گردد ، نظرباينكه تفاوت وسيعي در پاسخ بين گونههاي موجودات زنده وجود دارد.
دز آفتكش ، تاحدودي برآمد مسموميت ايجادشده بوسيله سم را تعيين ميكند. اگر دز بيشتري از سم جذب بدن شده باشدمسموميتيكه بوجودميآيد نه تنها درتركيبات نسبتاً سمي بلكه براي تركيبات با سميت پايين نيزجدي خواهد بود .كنترل دز،اساس ايمني استفاده از آفت كشهاست خيلي مهم است كه توجه داشته باشيم كه چه مقدار دزي از يك ماده مضره معمولاً كشنده است ، بطورديگر دز خيلي پايين اغلب آفت كش هاي سمي بدون تأثير است.
بروز علائم سمي آفت كش ممكن است چندان هم تنها به دز بستگي نداشته باشد بلكه به مدت قرارگيري در معرض سم نيز بستگي داشته باشد.براي اكثر آفتكشها اثرات سمي مشاهده شده از تماس كم با سم ممكن است كاملاً متفاوت از تماس هاي تكراري با سم باشد.
بيشتر علائم تماسهاي تكراري با سم به آرامي توسعه مي يابند ودربيشتر موارد ممكن است علائم مسموميت مشابه با علائم بيماريهاي مزمن باشد كه تشخيص اينكه مورد مسموميت است يا بيماري را با مشكل مواجه ميسازد.
تعيينكننده نهائي برآمد مسموميت ايجاد شده توسط سم ، مسير ورود سم به بدن است ، مسموميت از طريق آفت كش از طريق خوردن ، استنشاق يا جذب از راه پوست مي باشد.بيشتر مواد شيميائي بعنوان مثال ،سم مالاتيون توسط هرسه روش تماس با سم در دزبالاي سم بطوريكسان ايجاد مسموميت ميكند و توسط هرسه روش تماس با سم صرفنظر از مدت قرارگيري در معرض سم و مقدار دز سم بطور يكسان ايجاد مسموميت نمي كند.
تماس و نفوذ پوستي عمومي ترين راه نفوذ سم به بدن مي باشد و اگر مقدار معيني از آفت كش به بدن وارد شده باشد اثرات سمي بطور عادي ديده خواهند شد. رويهمرفته تعدادي از آفت كش هاي شناخته شده از طريق پوست در مقدار بيشتري جذب شوند تقريباً كم است،اثرات مشاهده شده در اكثر حالات معمولاً محدود به پوست با علائمي همچون خارش و حساسيت پوست مي باشند .
نحوه استفاده آفت كش هاي شيميائي:
تمامي آفت كشهاي شيميائي بايستي با احتياط بكار برده شوند ،براي استفاده مطمئن و دائمي از تمامي مواد شيميائي عناوين ذيل را رعايت كنيد.
1- هميشه قبل از استفاده مواد شيميائي برچسب روي آن را بدقت خوانده وطبق دستورالعمل اجراكنيد.
2- آفت كشها را بدور از دسترس كودكان نگهداشته و در ظروف سربسته برچسب دار نگهداري نمائيد.
3- از كشيدن سيگار در زمان سمپاشي يا گردپاشي خوداري كنيد چون اكثر مواد شيميائي قابل اشتعال هستند.
4- از لباسهاي محافظت كننده و ماسك استفاده نمائيد آستين ها كاملاً كشيده در پايين دست و يقه را كاملاً ببنديد، در صورت ريخته شدن مواد سمي روي پوستتان فوراً آن را با آب و صابون بشوئيد.
5- دستانتان را بعد از سمپاشي يا گردپاشي و قبل از غذاخوردن يا سيگاركشيدن بشوئيد و لباستان را تعويض نمائيد.
6- اگر شمادرزمان استفاده از آفت كش يا كمي بعد از آن احساس ناخوشي كرديد سريعاً به پزشك مراجعه نمائيد.
سرخرطومی سیب(Anthonomus pomorum )
سرخرطومی سیب(Anthonomus pomorum )
اين حشره از آفات مهم درختان ميوه دانه دار در نواحی کوهستانی و سردسير می باشد . وجود آن از کشورهای اروپايی ، شمال آفريقا – روسيه – افغانستان و ترکيه گزارش شده است . در ايران اين آفت از دماوند – طالقان و شمشک جمع آوری شده است . در دره رودخانه هراز در منطقه لاريجان ، گاهی درختان سيب و گلابی به اين آفت آلودگی شديد نشان می دهند
بيولوژی و مشخصات :
حشرات کامل حدود 5/3 تا 6 ميلی متر طول دارند . نرها کمی کوچکتر از ماده ها هستند . رنگ آنها بين قهوه ای تيره تا قهوه ای روشن تغيير می کند و در ثلث انتهايی هريک از بالپوشها يک نوار مورب زرد رنگ وجود دارد که مجموعا وقتی بالپوشها بسته است به شکل V يا هفت ديده می شود.
حاشيه اين نوارها معمولا تيره تر از ساير قسمتهای بدن به نظر می رسد . بالپوشها و پاها از پرزهای خاکستری رنگ و کم پشت پوشيده شده است ، بعلاوه در انتهای قدامی ران پاها به سمت داخل يک خار نوک تيز و نسبتا قوی وجود دارد . وضع اين خار در گونه مشابه آن A.pyri کاملا متفاوت است . طول خرطوم به 2/1 تا 5/1 ميلی متر می رسد . تخم ها بيضوی و به رنگ سفيد شکری است و در حدود 7/0 ميلی متر می باشد . لاروها سفيد رنگ ، خميده و بدون پا هستند و در ميان غنچه ها و شکوفه های خشک شده ديده می شود . طول بدن لارو در حداکثر رشد 5 تا 6 ميلی متر است .
اين حشره زمستان را به صورت حشره کامل در زير پوستک های تنه درختان سيب و گلابی بسر می برد.
در بهار به محض گرم شدن هوا و مصادف با باز شدن جوانه های برگ ظاهر می شوند و پس از مختصری تغذيه از برگهای جوان ، در داخل شکوفه های باز نشده که هنوز سبز و کوچک هستند ، تخم می گذارند .
اين تخم ها به فاصله يک هفته تا 10 روز باز می شوند و لاروها پس از خروج از تخم از اندام های زايای گل ( پرچم و مادگی ) تغذيه می کنند . شکوفه های آفت زده باز نمی شوند و گلبرگها در حالت غنچه خشک می شوند . به رنگ قهوه ای روشن در می آيند. لاروها به فاصله 4 هفته دوران تغذيه خود را خاتمه داده و در داخل غنچه های خشک شده تبديل به شفيره می شوند و پس از 2 تا 3 هفته به حشرات کامل تبديل می شوند . اين حشرات پس از مختصر تغذيه به زير پوستک ها و پناهگاه های ديگر می روند و مدتی نزديک به 10 ماه به استراحت می پردازند .
سرخرطومی سيب در اکثر نقاط کشور ما اهميت اقتصادی ندارد و به سادگی در اثر عوامل طبيعی کنترل کننده جمعيت آن محدود می گردد . در کشور ما مطالعات کافی در مورد بيولوژی و به خصوص عوامل طبيعی کنترل کننده روی اين گونه صورت نگرفته است . در منابع خارجی از وجود پارازيت های موثر و مفيدی از جمله examinator ، pimpla ، P.pomorum و گونه های چندی از جنس های Apanteles ، Meteorus ، Habrocytus نام برده می شود
مبارزه :
در صورتيکه سابقه خسارت اين آفت در منطقه ای شديد باشد و بررسی حشرات کامل در زير پوستک ها ، تراکم آنها را در حد بالای زيان اقتصادی نشان می دهد .
می توان درختان ميزبان را پس از باز شدن برگها و قبل از باز شدن شکوفه ها با محلول 2 در 1000 تکسافن يا تيودان سم پاشی نمود.
پروانه برگخوار صنوبر ( Gypsonoma acerina )
پروانه برگخوار صنوبر ( Gypsonoma acerina )
حشره کامل به عرض 1 تا 5/1 سانتی متر است و رنگ عمومی بدن آن خاکستری ، رنگ بالهای جلويی شکلاتی و رنگ بالهای عقبی آن خاکستری است . پروانه ماده 24 ساعت بعد از خروج از شفيره ، تخمهای خود را به طور انفرادی يا 2 تا 3تايی روی دمبرگ يا در امتداد رگبرگ اصلی يا روی دندانه های کناری برگ قرار می دهد. تخمها 5 تا 6 روز بعد به لارو تبديل می شوند. لاروها ابتدا ازپارانشيم برگ تغذيه نموده و سپس کامل می شوند.لاروها با اتصال 2 تا 3 برگ ، لانه ای برای خود ساخته و تبديل به شفيره می شوند.
زمستانگذرانی اين حشره به صورت لارو در شکاف تنه يا در زير برگهای مرده است.
لاروها در بهار ابتدا از جوانه ها و سپس از برگها تغذيه کرده و منجر به از بين رفتن جوانه ها و پژمردگی آنها و جارويی شدن شاخه می شوند.
اين آفت در نهالستانها و خزانه های صنوبر ديده شده و موجب خسارت می شود.
روش مبارزه :
مبارزه عليه حشره کامل در ارديبهشت ماه همزمان با پرواز و تخمريزی پروانه ها و يا اوايل فروردين ماه همزمان با شروع فعاليت تغذيه لاروهای زمستان گذران ، انجام پذير می باشد.
روش مناسب و عملی در مبارزه شيميايی با اين آفت ، استفاده از سموم نفوذی از قبيل سم متاسيستوکس به ميزان يک در هزار همزمان با شروع فعاليت تغذيه لاروهای زمستان گذران می باشد.
سوسک پوستخوار بزرگ نارون(scolytus scolytus )
سوسک پوستخوار بزرگ نارون(scolytus scolytus )
حشره کامل اين سوسک به طول 4 الی 6 ميليمتر بوده و سر و پيش گرده آن سياه ، پيشانی آن پوشيده از موهای کوتاه و بالپوشها قهوه ای مايل به قرمز می باشد .
لاروها معمولا ضمن فعاليت خود دالان مادری يک طرفه طويلی که طول آن 2 تا 3 سانتيمتر و گاهی تا 10 سانتی متر می رسد ، ايجاد می کنند.
اين حشره ناقل بيماری قا رچی مرگ نارون می باشد و 1 يا 2 نسل در سال دارد.
اين حشره در جنگل های شمال کشور و همچنين در استانهای تهران ، آذربايجان و فارس در زير پوست درختان نارون ، ممرز و آزاد مشاهده می شود.
روش مبارزه :
با توجه به اينکه سوسک پوستخوار نارون اغلب به درختان ضعيف ، مسن و بيمار حمله می کند، از اين رو برای مبارزه با اين آفت بايد اين نوع درختان را از عرصه جنگل ها قطع و خارج نمود تا بدين وسيله از حمله آفت به درختان سالم جلوگيری شود .
روش شيميايی مبارزه با اين آفت سمپاشی درختان با سم متوکسی کلر می باشد.
زنجره های قوربا غه ای Cercopidae
زنجره های قوربا غه ای Cercopidae
زنجره هايی هستند کوچک که از لحاظ شکل ظاهری شبيه leafhoppers ها هستند اما با داشتن دو خار در ساق پای عقبی از آنها شناخته می شوند .
اين زنجره ها در روی درختان ، درختچه ها و گياهان علفی مشاهده شده و از شيره آنها تغذيه می کنند . پوره ها پس از خروج از تخم و شروع تغذيه يک ماده کف مانندی ترشح می کنند که اطراف بدن پوره را احاطه می کند و پوره درون اين ماده کف مانند از شيره گياهی تغذيه می نمايد
محل استقرار پوره ها ، انشعابات شاخه و برگ می باشد.
اين ماده کف مانند را کف بهاری می گويند ، اين ماده توسط غدد اپيدرمی بندهای 7 و 8 شکم ترشح می شود
پوره اين زنجره ها شبيه قورباغه بوده و به اين خاطر اسم انگليسی froghopper به آنها داده شده است.
مثال :Cercopis sanquinea که روی هريک از بالهای جلويی يک لکه قرمز به رنگ خونی دارد.
سن های پا برگی (Coreidae )
سن های پا برگی (Coreidae )
اعضای اين خانواده در اندازه متوسط بوده و غدد مولد بو د آنها خوب رشد کرده است . اين غدد در طرفين قفس سينه بين پيش ران های 2 و 3 باز می شوند . سر اين سن ها باريکتر از پيش قفس سينه است . در تعدادی از گونه ها ساق عقبی رشد زيادی کرده و شبيه برگ می باشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اغلب اين سن ها از شيره گياهی تغذيه می کنند ولی تعدادی شکارگر هستند.
مثال : گونه Anasa tristis که از آفات مهم کدوئيان می باشد
خانواده membracidae ( زنجره های درختی)
خانواده membracidae ( زنجره های درختی)
در حشرات متعلق به اين خانواده پيش گرده رشد زيادی کرده و سر وشکم را می پوشاند و به اشکال مختلف ديده می شود. پوره و حشرات کامل اين زنجره ها از شيره گياهی قسمت های هوايی درختان ودرختچه ها تغذيه می کنند . در برخی از گونه ها پوره ها روی گيا هان علفی و حشرات کامل روی درختان تغذيه می کنند . اين زنجره ها 1 يا 2 نسل در سال دارند و زمستان را به صورت مرحله تخم سپری می کنند . خسارت اصلی اين زنجره ها مبوط به عمل تخمگذاری حشرات کامل ماده می باشد
مثال : زنجره سيب Cerasa bubalus .
يادآوری : زنجره ها حشراتی هستند که جهش قابل توجهی دارند ، منتهی پای عقبی جهنده ندارند و جهش بوسيله عضلات قوی در قفس سينه صورت می گيرد و نه بوسيله ماهيچه های پاها
سوسک برگخوار سیب زمینی(سوسک کلرادو) Leptinotarsa decemlineata
سوسک برگخوار سیب زمینی(سوسک کلرادو) Leptinotarsa decemlineata
مشخصات ظاهری :
حشرات کامل به شکل بيضی برآمده ، به طول حدود يک سانتی متر و عرض 6 ميلی متر است. پشت سينه نارنجی با لکه های سياه رنگ و روی بالپوش 5 نوار طولی سياه و 5 نوار زرد ديده می شود. تخمها نارنجی رنگ و شبيه تخم کفشدوزک ها ، به طور دسته جمعی در سطح زير برگ قرار داده می شود . لاروها کامپيودئی فرم ، با بدنی درشت و خميده و قرمز رنگ که 2 رديف لکه های سياه در طرفين بدن ديده می شود. کپسول سرو پاها نيز تيره رنگ می باشند. شفيره زرد رنگ است و در داخل گهواره کم وبيش کروی شکل که از خاک ساخته می شود ، مشاهده می گردد
مبارزه : جمع آوری حشرات کامل يا توده های تخم و لارو در سطوح کم ، از شدت خسارت آفت می کاهد. حشرات کامل و لاروها بسادگی با محلول 2 در 1000 زولن يا 6 ليتر در هکتار از اين ماده تحت کنترل در می آيند
کرم غوزه پنبه Heliothis armigera
کرم غوزه پنبه Heliothis armigera
آفتی است خطرناک که خسارت شديد آن از پنبه کا ريهای استان های شمال و مرکز ايران گزارش شده است .اين حشره ميزبانهای متعدد از جمله پنبه ، کنجد ، توتون ، کنف ، نخود ، گوجه فرنگی ، ذرت و گل آفتاب گردان و لوبيا دارد. خسارت اين آفت در مزارع پنبه گرگان و گنبد و مازندران به طور متوسط 25 % کليه محصول و در مزارع نخود ممکن است بيشتر از نصف محصول باشد . در سالهای اخير اين آفت به ميوه های گوجه فرنگی خسارت قابل توجه وارد می سازد .
مشخصات ظاهری :
عرض بدن حشره با بالهای باز 25 – 30 ميلی متر است. بالهای جلوئی قهوه ای متمايل به خاکستری روشن با نوار های نا منظم تيره می باشد. بعلاوه لکه های تيره رنگ در انتهای بال ديده می شود . بالهای عقبی سفيد ، با نوارها و لکه های تيره ديده می شود. لاروها در حداکثر رشد 30 – 32 ميلی متر طول دارند . رنگ آنها متغير ، عموما سبز با خطوط تيره و روشن در طول بدن می باشد . تخم ها نيم کروی، غالبا مجتمع و به رنگ زرد روشن است.
مبارزه:
شخم زمستانه در ازبين بردن شفيره های اين آفت بسيار مفيد است و مناسب ترين زمان سم پاشی هنگام ظهور لاروهای سن يک با سمومی نظير اندرين، سوين و يا سوپر اسيد می باشد.
اخيرا استفاده از زنبور تريکوگراما در مبارزه بيولوژيک با اين آفت نتايج اميد بخشی داده است.
پسیل گلابی Psylla pyricola
پسیل گلابی Psylla pyricola
بهترين موقع مبارزه عليه اين آفت آخر زمستان و مصادف با موقع تخمريزی حشرات کامل است. مبارزات شيميائی زمستانه که عليه شته ها و شپشک های نباتی صورت می گيرد به خوبی روی اين آفت هم موثر واقع می شود. به تجربه ثابت شده است که به کاربردن امولسيون های روغنی بدون سم چنانکه بايد روی اين آفت موثر نيست ، زيرا حشرات کامل از نقاط ديگر بر روی درختان روغن پاشيده شده پرواز می کنند و آلودگی دوباره ايجاد می شود. مبارزه تابستانه با يکی از سموم فسفره نفوذی مانند اکامت به نسبت يک در هزار ، يا زولن به نسبت دو در هزار همراه با مويان روی اين آفت به خوبی اثر می کند .
شپشه برنج Sitophilus oryzae
شپشه برنج Sitophilus oryzae
اين حشره در تمام مناطق گرم و نيمه گرم انتشار دارد و از شپشه گندم نسبت به سرما حساس تر می باشد .
در ايران اين حشره از رشت و مازندران گزارش شده و از آفات انباری مهم برنج محسوب ميگردد .
اين آفت از غلات و بخصوص برنج تغذيه می کند و دارای اهميت اقتصادی شايان توجهی است، به علت نشو ونمای سريع، خسارت آن زياد است و در ايران ساليانه در حدود 20000 تن محصول برنج دستخوش نابودی اين آفت می گردد.
مشخصات ظاهری:
اين سرخرطومی به طول 2 تا 4 ميليمتر و به رنگ قهوه ای مايل به سياه و طول صفحه پشتی سينه اول کوتاهتر از طول قسمت مذکور در شپشه گندم است.پشت سينه و بال پوش ها پوشيده از نقاط ريز فرورفته می باشد که گرد است . بالپوشها به رنگ تيره و روی هر کدام يک جفت لکه به رنگ قهوه ای روشن در قاعده و انتهای بال پوش وجود دارد . شکل ظاهری لارو و تخم شباهت زيادی به شپشه گندم دارد.
مبارزه:
در سيلوهاو انبارها: حرارت دادن ، گاز متيل برومايد ، تترا کلروردوکربن، اشعه گاما.
در مقياس کم : استفاده از قرص های فوستوکسين(به ازاء هر 50 کيلو يک قرص).
خانم های خانه دار برنج را با مقدار زيادی نمک مخلوط می کنند
پروانه جوانه خوار گلسرخیان Archips rosanus
پروانه جوانه خوار گلسرخیان Archips rosanus
مشخصات ظاهری:
اين شب پره به رنگ قهوه ای روشن است . در روی بالهای جلوئی لکه های سفيد رنگ مشاهده می شود . عرض حشره با بالهای باز حدود 20 تا 25 ميليمتر و به طول 18 ميليمتر است. لاروها به رنگهای متغير و معمولا سبز روشن با سر و پشت سينه قهوه ای رنگ ديده می شوند .
مبارزه :
در صورت شدت خسارت اين آفت کاربرد زولن 35 درصد يا گوزاتيون 20% به نسبت 2 در 1000 نتيجه رضايت بخش می دهد. مبارزه زمستانه روی تخم های اين آفت اثر قابل توجه دارد.
روشهای مبارزه با کرم ساقه خوار برنج
الف – مبارزه زراعی پاييزه و زمستانه : در مناطق برنج خيز شمال ايران طبق معمول مزارع برنج را در اواخر تابستان و يا اوايل مهرماه درو می کنند و پس از درو مزارع را همين طور به حال خود رها می کنند. گاهی بقايای برنج را در مزرعه برای تعليف دام اختصاص می دهند و اوايل ارديبهشت ماه سال بعد مجددا به کشت برنج اقدام می کنند . در فاصله اين مدت طولانی اين آفت پنهان از نظر کشاورزان به زندگی خود ادامه می دهد . لذا رعايت نکات زير در کاهش انبوهی آفت بسيار موثر است :
1- درو محصول برنج بايد حتی المقدور از پايين و نزديک طوقه گياه صورت گيرد تا هر چه ممکن است لارو کمتری در مزرعه باقی بماند .
2- خوشه های بريده شده را به مدت چند روز روی زمين در همان مزرعه نگه دارند تا خشک شده و سپس با خرمن کوب هايی که کلش را کاملا خرد می کنند ، به صورت کاه گندم در اورند تا هر چه لارو در داخل ساقه مانده له شده و از بين برود .
3- کاه و کلش باقيمانده در مزرعه را با دقت کامل بسوزانند چون محل زمستان گذرانی حشره است ، در اين رابطه کشت دوباره مزارع برنج با شبدر برسيم مفيد گزارش شده است .
4- زمين شخم زده را آب تخت نمايند ، اين عمل مدتها برای زارعين در زمستان اجباری بود ولی اخيرا پافشاری نمی شود .
5- علفهای هرز حاشيه مزارع را که پناهگاه لارو در زمستان می باشد ، کنده و بسوزانند.
6- از خزانه های برنج همه روزه بازديد کرده تا چنانچه پروانه ها تخمريزی کرده باشند برگهای آلوده را چيده و از بين ببرند.
7- جلوگيری از انتقال نشاء های آلوده به زمين اصلی و همچنين رعايت تناوب زراعی در کاهش خسارت آفت بسيار موثر است .
ب – رعايت مقررات قرنطينه داخلی ، خودداری از حمل و نقل کاه و کلش و نشاء از مناطق آلوده به مناطق غير آلوده .
ج - کشت واريته مقاوم به کرم ساقه خوار ، در حال حاضر در بعضی از کشورهايی که اين آفت شديدا خسارت می زند ، مقاومت واريته های مختلف برنج در مقابل ساقه خوار برنج تحت آزمايش های مختلف قرار دارند .
در کشور ما نيز واريته چنپا در مقايسه با آمل ها ، خيلی کمتر از اين آفت صدمه می بيند.
د – مبارزه شيميايی : جهت مبارزه شيميايی با اين آفت در خزانه و هنگاميکه بوته های برنج 3 يا 4 برگه می شوند با سم ليندين به نسبت 6 گرم در متر مربع و با سم ديازينون يا ليندين به نسبت 2 تا 5 ليتر در هکتار خزانه را سمپاشی می کنند . در مزارع اصلی برای مبارزه با نسل اول و دوم آفت ، 2 بار سمپاشی با ديازينون گرانول 5 يا 10 % به نسبت 2 کيلو ماده خالص در هکتار صورت می گيرد . موقع سمپاشی نوبت اول 30 روز پس از نشاء و نوبت دوم 60 تا 70 رز پس از نشاء می باشد.
اخير ا در زمينه کاربرد زنبور تريکوگراما در قالب يک مبارزه تلفيقی با اين آفت مطالعاتی صورت گرفته است که بسيار اميدبخش است
كفشدوزكها يا پينهدوزها (Hippodomia Convergens)
اين حشره را ميتوان در مناطق گرم براي كنترل بيشتر رهاسازي كرد. چندين بار رهاسازي با فاصله چند روز بسيار مؤثرتر از رهاسازي يك جمعيت عظيم از آنها در يك زمان است.
كفشدوزك آسيايي و كفشدوزك خال صورتي مؤثرترين حشرات مفيد براي كنترل شتهها در گلخانه هستند. بسياري از حشرهكشهايي را كه براي مقابله با شته بكار ميگيريم را نميتوان با كفشدوزكها بكار برد. براي يافتن حشرهكشهاي سازگار با آنها لطفاً با TPM در آلاسكا تماس حاصل فرماييد.
عوامل بيماريزاي حشرات
حشرهكش قارچي بنام Botani Gard® و Naturalis-O® شامل يك استرين از قارچ Beauveria bassiana است كه به حشرات حمله ميكند و يك روش بسيار مؤثر براي كنترل شتهها مگسهاي سفيد و تريپسها در آلاسكا بحساب ميآيد.
معمولاً در گلخانهها براي گسترش اين قارچ در گلخانه به بيش از يكبار درمان مورد نياز ميباشد. ميبايست 48 ساعت سين هر بار استفاده فاصله باشد و اگر همزمان با كاربرد اين نوع حشرهشها از قارچكشها استفاده كنيد اسپورهاي اين قارچهاي حشرهكش را از بين ميبرد.
كنترل غير شيميايي
روغنهاي باغباني ميتوانند نقش كليدي در مديريت شتهها ايجاد كنند. روغنهاي مختلفي وجود دارند كه از تصفيه نفت خام بوجود ميآيند مثل Volcks®، Stylet®، Ultra-Fine® يا روغنهاي جاليز متعددي مثل Canola oil، Soybean oil، Neem oil، Sesam oil (روغن كنجد)، Cottonseed o il (روغن بذر پنبه)، Garlic o il كه نه تنها شتهها را بسرعت ميكشند، بلكه به مديريت مقاومت آفات در برابر حشرهكشهاي شيميايي) نيز كمك ميكند زيرا كه روغنها بوسيله روش فيزيكي و با خته كردن حشرات آنها را كنترل ميكند.
شويندههاي (صابونهاي) حشرهكش يك راه غيرشيميايي مؤثر براي كاهش سريع طغيان شتهها هستند. معمولترين انوع آنها بوسيله نمك پتاسيم از فاقي اسيدها (Fatty acids) ساخته ميشود. ناتي اسيدها باعث درهم گسيختي ساختارها و نفوذپذيري غشاء سلولهاي حشره ميگردد. در نتيجه محتويات سلول از سلول صدمه ديده بيرون ميآيند و حشره بسرعت ميميرد. پس از خشك شدن صابونهاي اسپري شده، پس از خشك شدن در ميان ديگر هيچ نوع فعاليت حشرهكشي را ندارند.
در روش استفاده از صابون و روغن براي كنترل بهتر ميبايست تمام گياه توسط اين مواد پوشيده شود. زيرا شتهها تحرك زيادي به اطراف ندارند بنابراين ميبايست براي كنترل بهتر باعث تماس حشرهكش صابون يا روغن با آنها شويم. همچنين پوشش هر دو سطح بالايي و زيرين برگ بسيار مهم است.
برخي از تكنولوژيهاي سمپاشي كه باعث توليد ذرات ريز مه سم در محيط ميشوند بهتر ميزان پوشش سم در گياه افزايش ميدهند و نتايج بهتري را شامل ميشوند.
مبارزه شيميايي انتخابي
اگر شما روشهاي شيميايي را انتخاب ميكنيد، براي موفقيت مؤثرترين روش كنترل شتهها را دو بار و با فاصله سه يا چهار روز استفاده نماييد. اگر روش شما مؤثر نبود، سريع به نوع ديگري از كنترل روآوريد. انواع مختلفي از روشهاي مبارزه شيميايي براي كنترل شتهها در گلخانهها وجود د ارند. ما سعي نميكنيم كه همه آنها را ليست كنيم اما توصيه ميكنيم كه براي جلوگيري از مقاومت در شتهها از روش چرخشي شيمايي (سموم) استفاده كنيد. پس از دو بار استفاده، هميشه از يك سم ديگر از يك كلاس ديگر استف اده كنيد تا ب توانيد از مقاومت شتهها جلوگيري كنيد.
علاوه بر انتخاب يك سم مناسب، هميشه دستورالعمل استفاده صحيح آنرا كاملاً مطالعه كنيد. از فواصل رفت وآمدي كاركنان مطمئن شويد، لباسها و تجهيزات مناسب بپوشيد كه شامل دهان بند و دستكش هنگام كار با مواد شيميايي ميباشد. اگر در برچسب پشت سم ذكر شده كه در گلخانه استفاده نكنيد. يا اگر ذكر شده كه فقط براي مصرف در هواي آزاد هرگز نبايد در گلخانه استفاده شود.
دكتر Richard Linquist در دانشگاه اوهايو مصرف “Uphid Cocktail” را پيشنهاد ميكند. اين ماده تركيب حشرهكشي مناسب جهت مقابله با شتههاست. در آزمايشها Talstar®(bifenthrin) بصورت تنها يا بصورت مخلوط همراه با روغنهاي باغباني يا Orthene® براي شتهها بسيار مؤثر بوده است.
حشرهكشهاي سيستميك در كنترل شتههايي مناسب است كه حشره توسط عواملي مثل پيچ و تاب برگ يا لايههايي از گياه محافظت ميشوند و اين موارد مانع رسيدن سم به تمام قسمتهاي برگ ميشوند. حشرهكشهاي سيستميك مواد شيميايي هستند كه بصورت سيستميك در گياه يا برگ حركت ميكنند و تمام يا بخشهايي از گياه را كاملاً سمي ميكنند. معمولترين نوع حشرهكشهاي سيستميك كه براحتي قابل دسترسي براي همه ميباشند عبارتند از: Orthene® (acephate) و Marathon®(imidacloprid) در سمپاشي برگ اين دو سم بسرعت به درون برگ ميوز ميكنند. اكثر حشرهكشهاي سيستماتيك براي انسان سمي هستند كه ميبايست با احتياط استفاده شوند. در جاهايي كه افراد مبتلا به حالت، آلرژي، زنان حامله و بچهها يا افراد سالخورده قرار دارند ميبايست با احتياط كامل از اين سموم استفاده شود يا اصلاً استفاده نشود. برخي از گياهان هم م مكن است بوسيله اين سموم آسيب ببينند. قبل از استفاده با دقت برچسب توصيه سم را بخوانيد. استفاده از هيچيك از سموم سستميك را مجاز به استفاده بر روي محصولات غذايي نيستم.
تريپس گلخانه (Heliothrips haemorrhoidalis)
معرفي آفت
اين تريپس توسط Bouche در سال 1833 از نمونههاي گرفته شده در گلخانهاي در اروپا و با نام علمي Thrips haemorrhoidalis معرفي شد. Packard اين گونه را براي اولين بار در سال 1870 معرفي كرد و آنرا تريپس گلخانه ناميد. اين حشره با نام معمول تريپس گلخانه و با نام علمي Heliothrips haemorrhoidalis) Bouche) كه توسط انجمن حشرهشناسي آمريكا موافقت شده شناخته شده ميباشد.
نام مترادف Thrips haemorrhoidalis Bouche 1833
پراكندگي
اگرچه اين آفت از اروپا منشأ گرفته است اما يك گونه مخصوص دنياي جديد (نيمكره غربي يا آمريكا) است. اين آفت احتمالاً از نواحي گرمسيري آمريكا و بوسيله گياهان زينتي به اروپا معرفي شد. اين حشره در برزيل غرب هند و آمريكاي مركزي بر روي گياهان زراعي و وحشي يا فت ميشود. برخي اوقات در ماههاي گرم سال از گلخانههاي شمال فلوريدا خارج ميشود. در اروپا، آلمان، انگليس، فرانسه، ايتاليا، وين، فنلاند، فلسطين و شمال آفريقا يافت ميشود. با توجه به عادت زندگي اين تريپس احتمالاً ميتواند در بيشتر گلخانههاي دنيا وجود داشته باشد.
در پرواز بسيار ضعيف است و بيشتر اوقات را در مناطق سايهدار روي گياهان ميگذارند.
توصيف و زندگي آفت
تخمها سفيد و موزي شكل هستند و بصورت انفرادي در بافت گياه گذاشته ميشوند. انتهاي تخم معمولاً بوسيله يك لنز دستي ديده ميشود. رنگ لارو در مراحل ابتدايي تا حدودي سفيد و با چشمان قرم زاس. رنگ لارو پس از تغذيه متمايل به زرد ميشود. لارو بالغ بطور متوسط 1 ميليمتر طول دا رد. اين حشره دو مرحله لاروي دارد كه سپس پوست اندازي ميككند و به پيش شفيره (Prepupa) تبديل ميشود كه داراي رنگ زرد، چشمان قرمز، بالهاي كوتاه است.
حشره در مرحله شفيرگي كمي بزرگتر و داراي بالها و چشمان درشتتر است. در اين مرحله هم رنگش متمايل به زرد است كه با افزايش سن به تيرگي ميگرايد. در اين مرحله شاخكها رو به بالا و عقب به روي سر قرار دارند حشره در مراحل پيش شفيرگي و شفيرگي تغذيهاي ندارند.
سر و سينه (thorax) در حشره بالغ تيره مايل به مشكي هستند و شكم از زرد به زرد مايل به قرمز و سپس به قهوهاي و در آخر به سياه تغيير رنگ ميدهد. دماهاي خنك با عث تأخير در تغيير رنگ ميشود. پاها زرد كمرنگ باقي ميمانند و شاخكها در حشره بالغ شامل 8 سگمنت ميباشند.
تريپس در گلخانه بكرزا (parthenogenic) است يعني اينكه بدون جفتگيري توليد نسل ميكند و نرها بندرت ديده ميشوند. مادهها تخمهاي خود را در درون برگ يا ميوه قرار ميدهند. درست كمي قبل از باز شدن تخم، آنها تاول ميزنند. اگر از يك تردستي استفاده كنيم ميتواند تا حدي در بررسي چگونگي ظهور جمعيتهاي تريپس و ارتباط آن به مكان آنها در برگ كمك كند.
ميزبانها
در فلوريدا اين تريپس مخصوص پنبه است اما از روي گياهان Viburnum، زغال اخته، آزاليه، انگور، خرما، Ardisia، اركيده، آواكادو، گل شيپوري Crinum SP.، Ficus nitida، خرماي زايشي، Coleus SP.، افرا، ماگتوليا، انبه، Aspidium SP.، كوكب، سرخس، Guavas، كنف فلوكس، Pink و بسياري ديگر از گياهان زينتي هم جمعآوري شده است. در فلسطين بر روي پرتقال و در Ceylon از روي Garcinia mangostana گزارش شده است.
خسارت تريپس گلخانه بر روي ميوههاي در حال رشد مركبات بصورت ايجاد لكه بر روي پوست ميوه است (لكههيا گرد يا لكههاي ضخيم و نامنظم) همچنين اين نوع خسارت بر روي ميوههاي دسته جمعي (گروهي)يا در جاهايي كه يك برگ يا يك سرشاخه در تماس مستقيم با ميوه است ديده ميشود.
اهميت اقتصادي
اين تريپس در درجه اول از شاخ و برگ گياهان زينتي تغذيه ميكند. در ابتدا به سطح زيرين برگ حمله ميكند و با تغذيه بيشتر جمعيت خود را افزايش ميدهد و به سطح بالايي برگ تغيير مكان ميدهد. برگها بيرنگ و رنگ پريده ميشوند و بين رگبرگهاي فرعي (كناري) به شكلي ديده ميشود. برگهايي كه شديداً آسيب ديدهاند زرد ميشوند و ميافتند. علاوه بر اين بر اثر تغذيه تريپس قطرات بسيار كوچك مايع مايل به قرمز در هر دو سطح برگ ديده ميشود كه بوسيله تريپس ترشح شدهاند و رنگ اين قطرات بتدريج سياه ميشود. اين گلبولهاي مايع (قطرات كوچك) از نظر اندازه بزرگ و سپس متوقل ميشوند و بلافاصله يك گلبول ديگر شروع به تشكيل شدن ميكند كه در نتيجه اين اعمال باعث بوجود آمدن لكههاي سياه در مناطق مورد هجوم است. اين گلبولها ب عنوان بازدارندههاي پرواتورها (شكارچيها) عمل ميكنند.
در فلسطين تريپس گلخانه به برگها و ميوههاي مركبات خسارت ميزند اما باعث بوجود آمدن قطرات مذكور روي برگ نميشود. خسارت روي ميوه ممكن است قسمتهاي مورد هجوم را بصورت فرو رفته و مشبك كند. اين نوع خسارت بر روي ميوههاي نرسيده و كال ديده ميشود.
در ميوههاي رسيده اين نوع خسارت بخوبي قابل تشخيص نيست زيرا كه در داخل پوست سالم ميوه بدون فرو رفتگي ايجاد ميشود. در كاليفرنيا با توجه به اطلاعات گذشته، تريپس گلخانه اقتصاديترين آفت بر روي آواكادو بشمار ميرود.
مديريت
اين آفت فقط يك و شخص طبيعي مؤثر شناخت هشده دارد و آن Thripobius Semiluteus است كه پارازيت لارو است و از برزيل و استراليا در اواسط دهه 1980 به كاليفرنيا معرفي شد. در لارو پارازيت شده دو طرف بدن بجاي اينكه مخروطي شكل باشند (لارو در تريپس سالم) بيشتر موازي هستند.
رنگ شفيره پارازيت شده در بين شفيرههاي پارازيت نشده كاملاً مشكي است و اين در حالي است كه رنگ شفيرههاي پارازيت نشده نيمه شفاف (زجاجي) است.
همچنين ديگر دشمنان طبيعي تريپس گلخانه كه اثر كمتري هم دارند عبارتند از:
Megaphragma mymaripenne پارازيت تخم
Frank linothrips orizabensis
F. uespiformis شكارچي (پرداتور)
Leptothrips mali
اين سه گونه اخير به شكارچيهاي سياه نيز معروفند.
مينوزهاي برگ (Leaf miners)
چرخه زندگي
مينوز شمشاد: حشهر نر در بهار هنگام شكوفه كردن گياهان ظاهر ميشود و سپس حشره ماده شروع به تخمگذاري در سطح زيرين برگها ميكند. بطوريكه هر تخم را بطور عميق در بافت برگ قرار ميدهد. بطور متوسط 29 عدد تخم ميگذارد و ساعاتي پس از گذاشتن اولين تخمها ميميرد. تخمها پس از حدو سه هفته باز ميشوند و لاروهاي جوان شروع به تغذيه از قسمتهاي نرم از بافت پارانشيم ميكنند.
معدنها يا تاولهاي بزرگ از اواسط تابستان تا بهار بعدي قابل ديدن هستند. اين حشرات زمستان را بصورت لارو درون برگها ميگذارنند. در بهار مجدداً فعاليت خود را آغاز ميكنند و بسرعت ميرويند. جمعيتها در اواخر ماه آوريل ديده ميشوند. در هر سال هم يك نسل دارند.
مينوز كيالك: حشره بالغ در ماه مي (MAY) زمانيكه اولين برگها و شكوفهها شروع به باز شدن ميكنند، ظاهر ميشوند. در هر برگ 5ـ1 تخم بصورت انفرادي و در لايه اپيدرم در سطح بالايي برگها ميگذارند. لاروها بمدت 2 هفته بين دو سطح برگ تغذيه ميكند. آنها بيشتر بسمت حاشيه برگها تونل ميكنند. در اواسط جولاي شاخ و برگ را ترك ميكنند و به زمين ميافتند و شروع به ساختن خانههاي گلي جهت زمستانگذارني ميكنند. در هر سال يك نسل توليد ميكنند.
مينوز بلوط: حشره ماده مينوز بلوط تخمهايش را بر روي سطح برگ ميگذارد و هر لارو جوان برگ را سوراخ ميكند و در درون آن اقدام به ايجاد تونلهايي در جهات مختلف مينمايد. اگر تونلها در برگها بسيار زياد ب اشند مرگ برگ را در پي خواهد داشت. عموماً بلوطهاي سفيد و قرمز مورد حمله قرا رميگيرند. لاروها سپس درون برگها تبديل به شفيره ميشوند و سپس بهمان صورت در برگهاي خشك شده در روي زمين زمستانگذراني ميكنند. بسته به منطقه و گونه مينوز از 5ـ2 نسل در سال توليد ميكنند.
مينوز فان: حشره بالغ تخمها را بصورت انفرادي و در برگهاي جوان ميگذارد. فانهاي خاكستري، كاغذي و سفيد از ميزبانهاي مطلوب آن بشمار ميروند. اين مينوز بندرت از فانهاي سياه، زرد، سفيد اروپايي يا رودخانهاي تغذيه ميكند. لاروها از بين دو سطح بالايي و زيرين برگ تغ ذيه ميكنند و يك تاول پوك را در آن ايجاد ميكنند. دوره لاروي در 15ـ10 روز بطول ميانجامد. زماينه لارو بالغ ميشود سوراخي را سرتاسر برگ ايجاد ميكند و به زمين ميافتد. سپس خانهاي ميسازد و تبديل به شفيره ميشود. سه هفته طول ميكشد تا به حشره بالغ تبديل شود. در هر سال 4ـ2 نسل توليد ميكند.
مينوز راج: حشرات بالغ در حدود ماده مي (MAY) پس از اينكه چندين برگ جديد تشكيل شدند ظاهر ميگردند كه ممكن است بيشتر از چند هفته ادامه پيدا كند. حشرات ماده تخمهايشان را در شكافهاي سطح زيرين برگها ميگذراند. لاروها بحض اينكه از تخم بيرون ميآيند دالانهاي بلند و باريكي در برگها ايجاد ميكنند. پس از تغذيه به شفيره تبديل ميشود و درون برگها زمستانگذاراني ميكنند يك نسل در سال توليد ميكنند.
خسارت
مينوها باعث ايجاد لكههاي زرد در برگها و ريختن نابهنگام آنها ميشوند. اين گياهان ضعيف ميشوند و شاخ و برگ كم پشتي دارند. ادامه هجوم اين آفات باعث خشكيدن سرشاخهها و ضعيفي بيش از حد گياهان ميشود و همچنين باعث مستعد شدن آنها در مقابل بيماريها و از بين رفتن قسمتهاي زرد گياه در زمستان و سرما ميشود. يمنوز كيالك ميتواند آفت بسيار مهمي عليه ديگر گياهان گونه Crataegus SP باشد. درختان مورد حمله شديد اين آفت از دور به رنگ قهوهاي ديده ميشوند و بنظر ميرسند كه بوسيله آتش سوزانده شدهاند. خ سارت اين درختان مدت زمان زيادي طول نميكشد اما باعث كاهش زيبايي و بازار پسندي مي شود. مينوز بلوط معمولاً باعث خسارت جدي در گياهان نميشود. اگر طول دوره خسارت زايي آفت بالا باشد باعث كاهش ارزش گياهان زينتي ميشود. مينوز فان بوسيله درختان قوي جذب ميشود و اين گياهان معمولاً چندين سال در برابر هجوم اين آفت مقاومت ميكنند. خسارت عمده اين گياه باعث كاهش زيبايي و بازارپسندي گياهان ميزبان است مينوز راج در دو مرحله حشره بالغ و لاروي باعث خسارت درختان ميشود. حشرات بالغ در اثر تغذيه باعث ايجاد زخهاي گرد و كوچك در روي برگ ميشوند و همچنين در اثر تغذيه نامنظم باعث بد شكل شدن برگها ميشود. خسارت شديد ميتواند ب اعث ريختن برگها ميشود بخصوص اينكه درخت تا بهار سال آينده بدون برگ باقي ميماند. اين خسارت ميتواند مخرب باشد بخصوص زمان فروش راجهاي كريسمس.
در جاهايي كه اين آفت بمقدار زيادي وجود دارد باعث كاهش قدرت رشد و نيرو و توان درختان ميشود. در صورت حمله شديد آفت گياهان بهيچ وجه قابل استفاده نيست.
مبارزه غير شيميايي
كنترل اكثر مينوزها بوسيله سوختن برگها در پاييز امكانپذير است زيرا كه لاروها يا شفيرهها درون برگها زمستانگذارني ميكنند.
مبارزه شيميايي
سموم زيادي جهت مبارزه با مينوزهايي كه در شاخ و برگهاي ريخته شده روي زمين زمستانگذراني ميكنند قابل دسترس است و ميبايست در مرحله تخمگذاري آفت در شاخ و برگها استفاده شود.
آفات گندم و اهميت اقتصادي آنها
در اكوسيستم هاي زراعي كشور كه گندم و جو بستر زيست را تشكيل مي دهند، عوامل زنده و غير زنده اي در توليد محصول تآثيرگذار هستند كه انسان براي بدست آوردن محصول بيشتر مدام آنها را تغيير مي دهد. شناخت اين عوامل و روابط متقابل بين آنها در حفظ تعادل كمي و كيفي گونه هاي تشكيل دهندة يك اكوسيستم اهميت بسيار زيادي دارد. در ايران بيش از 70 گونه حشرة گياه خوار شناسايي شده اند كه به عنوان مصرف كنندگان اوليه از گندم و جو تغذيه مي كنند. اين حشرات گياه خوار، خود مورد تغذيه حشره خواران (حشرات انگل، انگل هاي بالقوه و شكارگران) كه مصرف كنندگان ثانوية هستند، قرار مي گيرند. اتلاق واژة آفت به گونه هايي كه زيان اقتصادي ندارند جايز نيست و تلاش براي حذف اين گونه ها، نابودي دشمنان طبيعي آنها، طغيان احتمالي آفات بالقوه و كاهش تنوع زيستي در اكوسيستم هاي زراعي را به همراه خواهد داشت.
گسترش و طغيان سن گندم در اثر تخريب مراتع به عنوان زيستگاه هاي دائمي اين حشره و تبديل آنها به اراضي ديم كم بازده و فراهم آوردن بستر زيست مناسب تر براي تغذيه و توليد مثل آن، مثال خوبي براي نشان دادن چگونگي ايجاد يك آفت در اثر تغيير اكوسيستم توسط انسان است.
محدود بودن دامنة ميزباني آفات غلات و مكان زمســـتان گذراني تعداد زيادي از آنها كه در خاك و بقــاياي محصول صورت مي گيرد، موجب مي شود كه جمعيت اكثر اين آفات، با تناوب زراعي و انجام عمليات زراعي پس از برداشت، به مقدار قابل توجهي كاهش يابند. عليرغم اين مسئله، حدود 15 گونه از حشرات زيان آور گندم و جو را مي توان نام برد كه به عنوان آفات درجة اول و دوم، زيان اقتصادي قابل توجهي به اين محصولات وارد مي كنند.
خسارت ناشي از آفات، بيماريها و علف هاي هرز در كشور ما حدود 30-35 درصد برآورد گرديده است كه10-12 درصد آن به حشرات زيان آور اختصاص دارد. بدين معني كه با مديريت كنترل اين عوامل، مي توان10-12 درصد عملكرد واقعي گندم را افزايش داد و آن را به حداكثر عملكرد قابل دسترس كه در شرايط ديم و آبي به ترتيب 4 و 14 تن در هكتار ذكر شده است، نزديك تر ساخت.
راهكارهاي توصيه شده براي مديريت منطقي كنترل آفات در مزارع گندم و جو كشور، مبتني بر استفاده از روش هاي غير شيميايي است. كنترل شيميايي سن گندم به عنوان مهم ترين حشرة زيان آور مزارع گندم و جو كشور كه به تفصيل به آن پرداخته خواهد شد، از اين قاعده مستثني است. طبق استنتاجي از گزارش عملكرد فعاليت هاي سازمان حفظ نباتات در سال 1378، سالانه در سطحي معادل 22-25 درصد كل اراضي گندم كشور، براي كنترل حشرات زيان آور مبارزة شيميايي صورت مي گيرد(1200000 هكتار براي كنترل سن گندم و حدود 75000 هكتار براي كنترل ساير حشرات زيان آورگندم). ميانگين مصرف آفت كش ها در اين محصول حدود4/0- 5/0 كيلوگرم در هكتار است كه2/0-25/0 كيلوگرم آن به حشره كش ها اختصاص دارد و اين ميزان در مقايسه با ميانگين مصرف آفت كش ها در درختان ميوه(5/9 ليتر درهكتار)، برنج (7/18 ليتر در هكتار)، پنبه(9 ليتر در هكتار) و چغندر قند(1/8 ليتر در هكتار) مقدار قابل توجهي نيست(سازمان حفظ نباتات، 1378).
عليرغم اين مسئله سياست جاري وزارت جهاد كشاورزي و ديگر سياست گزاران توليد گندم كشور، رسيدن به كشاورزي پايدار(توليد بهينه و مستمر محصولات كشاورزي با حفظ و يا حداقل زيان وارده به محيط زيست) است وخودكفايي در توليد گندم و كاهش ســطوح مبارزة شــيمــيايي با آفات گندم، از مهم ترين برنامه هاي بخش كشاورزي و زير بخش هاي تابع آن( سازمان حفظ نباتات و موسسة تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي) مي باشد.
مگس سفید Trialeurodes vaporariorum
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مگس سفید Trialeurodes vaporariorum
Aleyrodidae,hom
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مگسهاي سفيد گلخانه به تعداد زيادي ميزبان حمله ميكنند. ميزبانهاي اقتصادي و مهم آن عبارتند از: لوبيا، كدوي چيني، خيار، كدوي خوراكي، بادمجان، لوبياي سبز، فلفل سبز، كاهو، گياهان زينتي، بنت فنسول، سيبزميني، كدو تنبل، رز، توت فرنگي. سيبزميني شيرين، گوجه فرنگي، توتون، تنباكو، شاهي، هندوانه. همچنين بسياري از علفهاي هرز بعنوان ميزبان ثا نويه براي اين آفت عمل مينمايند.
پراكندگي
اين آفت پراكندگي جهاني دارد. پراكندگي آن بطور گسترده در سرتاسر نواحي استوايي و زير استوايي ميباشد و در گلخانههايي كه در مناطق معتدل قرار دارند ظاهر ميشود. مگس سفيد گلخانه اولين بار در سال 1907 در اوهايو گزارش ثبت شد و هم اكنون در تمام نقاط اين جزيره پراكنده شده است.
خسارت
پورهها و حشرات كامل شيره گياهي را از برگها ميمكند. خسارت، اغلب قابل مشاهده نيست. جمعيت بالاي حشره باعث كاهش قدرت گياه ميزبان ميشود. حشرات بالغ و جوان از خود عسلك ترشح ميكنند. اين ماده چسبناك محيط گشت مناسبي براي قارچهاي دودهاي هستند. عسلك و قارچهاي دودهاي باقيمانده در گياه بطور قابل توجهي بازار پسندگي گياهان و ميوهاي را كاهش ميدهند.
بيولوژي
طول سيكل زندگي اين آفت (از تخم تا حشره بالغ) با دماي هوا تغيير ميكند. در هاوايي سيكل زندگي آن بين 25ـ19 روز كامل ميشود. اطلاعات بيشتر در مورد توسعه مر احل زندگي اين آفت در Hargreaves (1915) و Lloyd (1922) يافت ميشود.
تخمها
تخممها دوكي شكل، تقريباً اينچ طول و تخمگذاريهاي اوليه تخمها برنگ زرد كمرنگ تا سبز ميباشد كه قبل از بيرون آمدن لاروها از تخم، اين تخمها برنگ ارغواني تيره تا سياه درميآيند. تخمها به ريز برگها چسبيدهاند كه اغلب بصورت دايرهاي يا نيم دايره قرار ميگيرند. در تخمگذاريهاي جديد تخمهاي گذشته شده زرد هستند و چند روز قبل از بيرون آمدن لاروها تخمها برنگ سياه تغيير مييابند. (7ـ6 روز پس از تخمگذاري)
پورهها
اين آفت 3 تا 4 سن پورگي دارد. اولين مرحله لاروي Crawler نام دارد. اين Crawlerها تقريباً اينچ طول رنگ، سبز روشن و چشمان قرمز براق دارند آنها پس از يافتن محل مناسب به زير برگ متصل شده و تغذيه را شروع ميكنند. پاها در بقيه سنين پورگي غيرفعال ميشوند. بدين گونه پورهها غير متحرك ميشوند و در همان محلي از برگ كه توسط Crawler انتخاب شده بدون حركت به تغذيه ادامه ميدهند. اين مراحل در روي سطح برگ كاملاً صاف (همسطح برگ) هستند و ديدن آنها بدليل رنگ شفاف سبز پورهها بسيار مشكل است.
به غير از اندازه، در مرحله آخر پورگي از نظر ظاهري كاملاً شبيه بهم ميباشند. مراحل پورگي بين 17ـ9 روز كامل ميشود. اولين مرحله پورگي 7ـ3 روز، دومين مرحله 8ـ4 روز، سومين مرحله 4ـ2 روز، طول دوره لاروي با دماي هوا و ميزان متغير است. طول دوره زندگي در دماهاي خنكتر افزايش مييابد.
شفيرگي
منظور از آخرين مرحله پورگي اغلب “شفيره” نام دارد زيرا مگسهاي سفيد بالغ از اين مرحله پديدار ميشوند. بدن حشرات در اين مرحله ضخيمتر از ديگر مراحل است و تارهاي مومي بلند در ناحيه بيروني بدن در اين مرحله ديده ميشود. طول اين دوره بين 7ـ3 روز ميباشد.
حشرات بالغ
حشرات بالغ تقريباً طولشان اينچ است. رنگشان زرد كمرنگ و داراي دو جفت بال كه با موم پودري سفيد پوشيده شدهاند، مي باشند. در حالت استراحت بالها بصورت مسطح و خوابيده قرار گرفتهاند. حشرات بالغ عموماً 40ـ21 روز عمر دارند. حشرات ماده بطور متوسط بيش از 100 تخم در طول زندگي خود ميگذارند.
رفتار
مراحل مختلف زندگي اين حشره عموماً بصورت طبقههاي عمودي در روي گياه ميزبان ديده ميشود. حشرات بالغ روي برگهاي جوانتر ديده ميشوند و تخمهايشان را در اين سطوح ميگذراند. مراحل مسنتر اين حشره در سطوح پايينتر گياه ديده ميشوند. شفيرهها و حشرات جوان بالغ در سطوح و لايههاي پائيني گياه ديده ميشوند.
مديريت آفت
مگس سفيد گلخانه در محصولات گلخانهاي به طرق مختلف انتقال مييابد:
1ـ از طريق قلعهها و گياهاني كه از آنها گياهان اصلي را در گلخانه تكثير ميدهيم.
2ـ از طريق گياهان مسنتر همان گياه در گلخانه
3ـ از طريق علفها يهرز يا گياهان آلوده در گلخانه
4ـ از طريق گياهان يا علفهاي هرز اطراف و بيرون گلخانه
5ـ از طريق پرسنل گلخانه و كساني كه گلهاي سفيد بالغ را در لباسهايشان به درون گلخانه منتقل ميكنند و بدين طريق بعنوان يك اينكولوم اوليه عمل مينمايند.
ـ برنامه كنترل ميبايست زمان مشاهده، اولين مگسهاي سفيد در گلخانه آغاز شود.
ـ براي كنترل بيولوژيك يك عمليات Monitoring (پيش آگهي) پيوسته انجام دهيم. به اين علت كه ممكن است جمعيتي از پارازيتها بطور خودكار تشكيل شده باشند و يا بهر علتي پارازيتها قادر به كنترل مگسهاي سفيد نباشند.
ـ دما نقش بسزايي در توسعه پارازيتهاي Encarsia دارد و بنابراين تأثير دما در اثر متقابل پارازيت و ميزبانش (مگس سفيد) ميباشد. دماي گلخانه بايد در يك حد مطلوب حذف شود تا اثر متقابل پارازيت و ميزبان افزايش يابد. بعنوان مثال دماي بحراني براي پارازيت روي گوجه فرنگي و نسبت قنسول تقريباً 74 فارنهايت است.
كنترل شيميايي
مگل سفيد گلخانه به بسياري از حشرهكشهاي تركيبي مقاوم است. صابونهاي (شويندههاي) حشرهكش و روغنها در مقابل اين آفت بسيار مؤثر هستند. شواهدي وجود دارد كه سمپاشي زينهاي سيليسي نيز بسيار مؤثر است.
لیسه سیب:Hyponomeuta malinellus
لیسه سیب:Hyponomeuta malinellus
(lep,Hyponomeutidae)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میزبان:درختان سیب ولی گاهی اوقات روی درختان گلابی جنگلی نیز دیده شده.
حشره کامل دارای بالهای رویی سفید رنگ دارای15_22و بطور متوسط18_19
عد د نقطه سیاه است که در تمام سطح بال پراکنده اند.بالهای زیری خاکستری متمایل
به قهوه ای بوده ودارای موهای حاشیه ای به همان رنگ.
حشره نر را می توان از والوهای انتهای شکم که بسیار رشد کرده و پوشیده از
پوشش سفید مخملی است تشخیص داد.انتهای شکم ماده متورم تر از نرو منتهی
به اعضای جنسی می شود که حلقه ای از پو شش مخملی قسمت بالای
آن را احا طه نموده ا ست.
لیسه سیب در سال فقط یک نسل داشته و زمستان را به صورت لاروهای نئونات یا
جوان که قبلا از تخم خارج شده انددر زیر پولکی شبیه پوست درخت روی سر شاخه ها
می گذرانند.
مبارزه بیو لو ژیکی: زنبور Compoplex ensator(Ichneumonidae)
Pseudosorcophaga mamillat,Pimpla turionella
و زنبورEncyryus fusiclolis (Encyrtidae)