agha che zood be shoma amrie dadand?man semnan hastam migand ta 2vom hastim.lisansi??نقل قول:
Printable View
agha che zood be shoma amrie dadand?man semnan hastam migand ta 2vom hastim.lisansi??نقل قول:
بچه ها اين كليپ رو ببينيد ، جالبه. توضيحات كاملش رو تو همون صفحه بخونيد.
سرباز آمريكايي ونقش ضد گلوله :)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تایید میشه از برج 12 ناجا میخواد نیرو بیشتر بگیرهنقل قول:
sent from my open source device
منبع خبر دوستمهنقل قول:
این خبر رو میگم به این دلیل که اگر برخی دوستان هنوز وقت دارن، فعلا برای اعزام اقدام نکنن
اینو یکی از دوستان که در آموزشی ناجا هست برام فرستاده:
نقل قول:
الان هم 1هفتس 1400 تا سربازه صفر آوردن و وضع آسایشگاها خرابه.جمعیت موج میزنه
خود جانشین مرکز گفته بود نمیدونیم این همه سربازو چیکار کنیم
من خودم تو نیروی انتظامی خدمت می کنم و ای موضوع که ناجا برای انتخابات داره بیشتر سرباز میگیره کاملا صحت داره و شایعه هم نیست.نقل قول:
سلام
از وقتی که اعلام شد معاف شدیم(معاف پزشکی) تا وقتی کارتمون بیاد چقدر طول می کشه؟؟ ممنون
نمیشه دقیق گفت ولی از یک ماه تا دوماهنقل قول:
sent from my open source device
پس اگه اینطوری باشه که خیلی بد میشه ! خوب دوستان سعی کنند اگر میشه بندازن عقبتر !! و فعلا اقدام نکنند ! :n16:نقل قول:
نبود 7 روز به اتمام اموزشی!!!!!!!!!!!!! میام تجربیات اندک در مورد 02 میگذارم تا دوستان اولش اذیت نشن
اهل پادگانم...
روزگارم بد نیست
تکه لباسی سبز رنگ دارم
ارشدی دارم بهتر از فرمانده
دوستانی بهتر از آب روان
و فرمانده ای که در این نزدیکی ست
اهل پادگانم...
پیشه ام سربازیست
گاه گاهی احترامی میگذارم به فرمانده
تا به امضایش به مرخصی روم
دل تنهایی تان تازه شود...
می دانم چه خیالی ... چه خیالی...
از بس که رژه رفته ام
پاهایم بی جان است.
وقتی همه فرمانده هان خوابند من نگهبانم
گروهان ما رو به آشپز خانه و بوفه هست
گروهان ما شاید قوصی از جهنم سبز باشد.
من سربازی دیدم...
در به در میرفت...سیگاری می خواست
سربازی دیدم شکلاتی میخورد
من فرمانده ای دیدم سربازها را میفهمید
فرمانده ای دیدم هنگام خطاب به سربازها، میگفت شما...
من پادگانی دیدم ، سربازانش همه از جنس صبور
خواهش سربازی به هنگام غذا
سربازی بی تاب...بند پوتین هایش آویزان بود
سربازی در حسرت خوابیدن تا هشت 8
عشق پیدا بود ...تنفر پیدا بود
بوی تنهایی در پادگان پیدا بود
عقده یک گروهبان پیدا بود
همه در پادگان پیدا بود .
اهل پادگانم!
شهر من جهرم نیست
شهر من گم شده است
تختی در گوشه آسایشگاه دارم
من در این آسایشگاه به نیکنامی بی باک معروفم
من صدای نفس سربازها را میشنوم
و صدای سرفه از ته صف
پوست انداختن مبهم عشق
و صدای پای سربازها را
من صدای قدم خواهش سرباز را می شنوم
به آغاز آموزشی نزدیکم
حال پاسبخش ها را میگیرم
آشنا هستم با ارشد غذا
من ندیدم دو سرباز را با هم دشمن
من ندیدم سربازی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان میبخشد...
من به یک مرخصی شهری قناعت دارم
من نمیخندم اگر سربازی نمی تواند رژه برود
من صدای پای سرباز را می شناسم
خوب میدانم رزم آهنگ کی پیدایش می شود
سربازی، حس غریبی است که یک سرباز دارد
سربازی، صوت قطاریست که در خواب می پیچد
سربازی، شستن یک بشقاب نیست ، بلکه کلی نگهبانی اجباریست
من نمیدانم که چرا می گویند با سه شماره به خط شید!
و چرا در دست هیچ نگهبانی لاله قرمز نیست!
با همه ی سربازهای گروهان دوستم
دوست را در گروهان باید پیدا کرد
و بخوانیم کتابچه ی دانستنیهای سرباز را
و بدانیم اگر اجباری نبود، زندگی چیزی کم داشت
و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی میگشت
و نپرسیم کجاییم!...بو کنیم پوکه های میدان تیر را
بد نگوییم به فرمانده اگر تب داریم
و نترسیم از اجباری
کار ما،شاید این است که میان این پادگان پی آواز حقیقت بگردیم