قرار همیشگی ( دفتر شعر سپیده )
رسیدن یا نرسیدن چه اهمیتی دارد
تاوقتی در ایستگاه قلبم
سر قرار همیشگی
می مانی.
لیلا سوری
Printable View
قرار همیشگی ( دفتر شعر سپیده )
رسیدن یا نرسیدن چه اهمیتی دارد
تاوقتی در ایستگاه قلبم
سر قرار همیشگی
می مانی.
لیلا سوری
.
کمـے بیشتـــــر بمــان / ..
وقـت زیـــــــاد است براـے رفتــــن
وقتـے بــروـے ،
دیگر رفـتــــــــﮧ اـے / ..
گیرم کـﮧ هــــزار بـار بـرگــرد ـے/ !
عاطفـــﮧ وفـــاخوآه
عادت کرده ام
به طعم قهوه
به آدم های پشت پنجره ی کافه...
به دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند...
به تو
که رو برویم نشسته ای
قهوه ات را به هم میزنی
می نوشی می روی...
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه
اضافه می شود...!
مرضیه احرامی
بارش تو ( دفتر شعر آیه های دلتنگی )
با تمام ابری بودنم
ناودان کوچک دلم
بارش تو را
تمنا میکند
از اسمان زندگی
آران محمدی
.
"رهایــم نمـے کند"
همـﮧ چیـز انگار خوب است ،
انــــدوه اما / ..
خودش را بـﮧ گلویــم گـره زده
دوست خوبـے است ،
رهایـــم نمـے کند / !مرضیـﮧ احرامـے
.
دوست داشتن
دوست داشتن،
صدای چرخاندن کلید است در قفل.
عشق،
باز نشدن آن.
کاری که ما بلدیم اما...
باز کردن در است
با لگد...
امیر حسین معینی ( الف . میم. پاییز )
رویـا ( دفتر شعر خاطره )
مِــثــﮧ خوابــے مِــثــﮧ رویا مِــثــﮧ آرامِشِ دَریا...
مِــثــﮧ آسِمونِ آبـــے آرومـــے وَقتـــے کِه خوابــــے...
مِــثــﮧ پَروانِــﮧ نَجیبـــے تو یِــﮧ رویاے عَجیبـــے ...
محتوای مخفی: ادامه
خاطره حیدری زاده
.
( دفتر شعر با من پرواز کن )
رنگها!...
رنگ می بازند
پیش نگاهت
کور و لال می شوند
شعر ها!...
بهزاد پیروزیان
.
.
" به خودم که مـے آیم "
ایستـگاه دور سَـــرم مـے چــرخـد / ..
مغـزم ســـــــوت مـے کشـــد
و قطار ، قطــره قطـــــره روی ریـل گـونــــﮧ هایـــم راه مـے افتــــد
بـﮧ خودم مـے آیم ، تــــو رفــتـــــــــــﮧ اـے / .
داوود مراد ـے سوران
.
اشتبــاه ،
تــداعـے عبـــــــــور لحظـﮧ هاســت
وقتـے کـﮧ چشمانــت
بــﮧ آئینــﮧ هاـے خیــــــس مـے نگرنـــــد
مسعود گیتـے جلال ( نیــمآ )
.