-
سلام
قانون پانزدهم :
از جدیتِ طرفِ مقابل برای گفتگو مطمئن بشید
.
همیشه انسان یک نیّت و هدفی داره از کارهایی که انجام میده .
این نیت و هدف , گاهی خوب و خیر و سودمند هست و گاهی هم بد و شر و مُضر
بنابراین وقتی کسی میاد برای گفتگو و تبادل نظر با ما , ممکنه نیّت و هدفش خیر و خوب باشه یا بد و شر
مثال برای هدف شر :
ممکنه یک نفر هدفش از گفتگو فقط سرِ کار گذاشتنِ طرف مقابل و به بازی گرفتنش و دست انداختنش جلوی دیگران باشه
.
از لحن و کلمات و حرفها و حرکاتِ طرفِ مقابل میشه تا حدِ زیادی به میزانِ جدیتش در گفتگو پی برد .
.
تا وقتی که از جدیت نداشتنش مطمئن نشدین پس به گفتگو ادامه بدین .
-
قانون شانزدهم
.
تاثیر اعتبار شما و محبوبیتِ شما خیلی زیاد هست در گفتگو
اگر طرفِ مقابل از شما بدش میاد و یا از شما متنفر باشه و یا شما در نظرش بی اعتبار هستین , این باعث میشه گفتگو خیلی دشوار بشه تا جایی که ممکنه حتی تمام حرفهای درست و حق شما رو هم انکار کنه و قبول نکنه
پس خیلی مهم هست که شما درستکار و باعتبار باشید در زندگی .
.
هر یک کار خلاف و هر یک ظلم که مرتکب میشیم یک ضربه ی قوی میزنه به اعتبار و محبوبیتِ ما در نظر دیگران پس همه باید مراقب باشند خودشون رو بی اعتبار نکنند
.
البته گاهی یک نفر درستکار هست اما بی اعتبار هست هست در نظر کسانی که درستکار نیستند و خبیث و پلیدند
پس خیلی مهم هست که چه کسانی شما رو بااعتبار میدونند و چه کسانی شما رو بی اعتبار میدونند .
مثال:
همون ماجرایی که میگه به شیخی گفتند :
امروز فلانی رو دیدیم که از شما تعریف و تمجید میکرد . اون شیخ از شنیدن این حرف خوشحال نشد بلکه نگران شد و گفت نمیدونم چه کار بدی انجام داده ام که این آدم خبیث و پلید از من راضی شده و ازم تعریف و تمجید میکنه .
.
پدر یا مادری که با کارهای خلاف و ظلمش , خودش رو تا حد زیادی بی اعتبار و مکروه (برعکسِ محبوب) کرده در نظر فرزندانش و اعتبار و محبوبیتش خیلی کم شده , این پدر یا مادر در گفتگوهاش با فرزندانش و موفقیتِ کمی داره .
.
مشکل اینه که اعتبار و آبرو و محبوبیتِ از دست رفته یا کاهش پیدا کرده , اکثر اوقات به این سادگیها و به این زودیها بازسازی نمیشه پس جداً مراقبِ اعتبارمون در بین انسانهای خوب و صالح باشیم .
.
.
گاهی یک نفر با دادنِ اطلاعات غلط , باعث بی اعتبار شدنِ خودش از نظر علمی میشه . پس اگر در نورد چیزی اطمینان نداره باید این رو در گفتگو ذکر کنه تا بعداً به اعتبارش لطمه نخوره .
.
مثال:
چند سال پیش در IRINN شنیدم که یک دانشمندِ امریکایی که اطلاعات نادرستِ علمی «میفروخته» به مجلاتِ علمی, کارش به دادگاه کشیده
-
قانونِ هفدهم :
ارزشها نهفته هست در سخنان , نه در سخنران
هیچ دلیلی وجود نداره که یک نفر چون دانشمند هست و جایزه ی نوبل هم گرفته و یا آیةُ الله العظمی' هست پس هر چه گفته و میگه درست هست
.
هیچ دلیلی وجود نداره که یک نفر چون مدرسه نرفته و سوادِ خواندن و نوشتن نداره پس هر چه گفته و میگه غلط هست
-
قانون هجدهم :
.
ریشه و سرچشمه ی اختلاف رو پیدا کنید و از آنجا گفتگو رو شروع کنید وگرنه وقتتون رو هدر میدین
.
وقتی با فردی در ریشه های عقیده, اختلاف دارید , گفتگو و تبادل نظر و بحث کردن در موردِ شاخ و برگهای عقیده فقط مشت به سندان کوبیدن هست
مثال:
وقتی فردی عقیده داره که جهان هستی اصلاً خالقی نداره , گفتگو و تبادل نظر با او در مورد امتحان بودنِ زندگی در دنیا , قیامت , اَدیان , حلال و حرام و مسائلِ مربوط به اینها بیهوده و بی نتیجه هست .
اول باید در موردِ وجود داشتن یا وجود نداشتنِ خالق گفتگو بشه و اگر به توافق رسیدند و هم عقیده شدند اونوقت میتونند یک درجه حرکت کنند به سمتِ شاخ و برگها یعنی اگر فرضاً با همدیگه هم عقیده شدند که خالقی وجود داره , بعدش میتونند در موردِ صفات اون خالق گفتگو کنند (صفاتی مثل یگانگی , دانشِ مطلق داشتن , نیروی مطلق داشتن , عدالتِ مطلق داشتن )
.
علتش اینه که مسائلی که زنجیره وار به همدیگه ربط دارند رو نباید بدونِ رعایتِ ترتیبشون مطرح کرد در گفتگو
مثال:
کسی که هنوز مفهوم و معنی عددِ صحیح رو نمیدونه , نمیشه بهش جمع و تفریق یاد داد
کسی که هنوز مفهوم عدد صحیح و جمع و تفریق رو نمیدونه نمیشه بهش ضرب یاد داد
کسی که هنوز مفهوم عدد صحیح و جمع و تفریق و ضرب رو نمیدونه نمیشه بهش تقسیم یاد داد
کسی که مفهوم اینها رو بلد نیست نمیشه بهش توان و رادیکال یاد داد
کسی که اینها رو بلد نیست نمیشه بهش معادله یاد داد و الی آخر .
-
:قانونِ نوزدهم
.
چیزی که ادعا میکنی وجود داره ولی تواناییِ اثباتِ وجودش رو نداری , پس اِصرار نکن که دیگران ادعات رو قبول کنند
.
اما اگر میتونی دلائلی قابلِ قبول برای طرفِ مقابل ارائه بدی که لااقل از انکارِ وجودش به مرحله ی شَکّ به وجود داشتنش برسه پس این کار رو انجام بده
.
اگر دلائلِ منطقی و قابل قبول برای حق پذیران ارائه دادی ولی طرف مقابل اونها رو نپذیرفت پس دیگه ماموریتت تمامه پس دیگه اِصرار نکن و محترمانه و با خونسردی به گفتگو خاتمه بده
طرفِ مقابل هم مسئولیت و عواقبِ نپذیرفتنش با خودشه