در دبستان اذل ، حُسن تو ارشادم کرد # بهر صیدم ز کرم ، لطف تو امدادم کرد
نفس بد سیرت من ، مایل باطل بود # فیض بخشی تو از دست وی ازادم کرد
Printable View
در دبستان اذل ، حُسن تو ارشادم کرد # بهر صیدم ز کرم ، لطف تو امدادم کرد
نفس بد سیرت من ، مایل باطل بود # فیض بخشی تو از دست وی ازادم کرد
دوباره به اين خيمه تک مي زني
به زخم دل من نمک مي زني
کبوتر شدم سنگ انداختي
بلور دلم را ترک مي زني
کسی میتون کامل این شعر رو به من بگه
نام نیک دگران زنده نگه دار تا نامت به نیکی بماند
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد ؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست ؟
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد ؟
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد ؟
دور ای دعوالر اصلانی
ابوالفضلیم،علمداریم
آخان سو تک قیزیل قانی
ابوالفضلیم,علمداریم
دئیم دوتمیر دیلیم قارداش
دور ای آرخام،ائلیم قارداش
سینیب سنسیز بئلیم قارداش
ابوالفضلیم،علمداریم
...
قالیب صرّاف بیچاره
محیط غمده آواره
ئوزین قیل دردینه چاره
ابوالفضلیم،علمداریم
صرّاف تبریزی
من ندانم كه چه سري است كه در خانه اوست
داستان تو و غم، صحبت سنگ است و سبوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
كشته ی عشق حسين از همه كس زندهتر است
جان حسرتكش ما تشنه ی پيمانه ی اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
هر كجا مينگرم نور رُخَش جلوهگر است
هر كجا ميگذرم جلوه ی مستانه ی اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
سلام...نقل قول:
شما درخواست خودتان را در آدرس زیر ارائه دهید... دوستان حتما کمکتان خواهند کرد
کد:
http://forum.p30world.com/showthread.php?t=248014
ترسم که طرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
آخر یه شب این گریه ها سوی چشامُ می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
باید تو رو پیدا کنم هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت، حتّی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتّی اگه پروازمُ پرپر کنی
محکم بگیرم دستتُ، احساسمُ باور کنی
یارم به یک لا پیرهن
خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن
مست است و هشیارش کند
پروانه امشب پر مزن
اندر حریم یار من
ترسم صدای پرپرت
از خواب بیدارش کند
پیراهنی از برگ گل
بهر نگارم دوختم
بس که لطیف است آن بدن
ترسم که آزارش کند
ای آفتاب آهسته نِه
پا درحریم یار من
ترسم صدای پای تو
از خواب بیدارش کند
دعايت مي كنم خوشبخت باشي
تو هم تنها
براي خود دعا كن
الهي گل كند در آسمانها
..