نقش ممیز و گرافیک در مدرنیزم ایرانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تفکر مدرن است که در جهت رسیدن به جامعهای واحد در زیر تمام لایههای فرهنگی ، قومی و زبانی ، به جستجوی فصل مشترک و اصیلی برمیخیزد ، و این فصل مشترک خود را تنها در تصویر میتواند متجلی سازد.
شناخت درست تصویر و استفاده صحیح از نشانه می تواند باعث افزایش سرعت ارتباطات فرهنگی و پیوندهای فکری با دیگر جوامع باشد. جامعه ایرانی بدون این که خود آشکارا آگاه باشد که از چه دورهی گذار بزرگی گذر کرده است، به ابزار و زبان جدیدی برای انتقال معانی و مفاهیم خود مجهز میشود. زبانی که فاصلهی میان او و دیگر جوامع را به طرز چشمگیری کاهش میدهد.این حرکت اگر سیر درست و علمی خود را طی کرده بود و با موانع و بی توجهیهای تأسفبار مواجه نمیشد ، میتوانست ما را در کلیهی زمینههای اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ... به چشم اندازهای خیرهای برساند.
شاید هنوز هم ظهور پدیدهای به نام مرتضی ممیز در عرصهی هنرهای تجسمی ایران برای افکار عمومی روشن نباشد. آثار و اتفاقهای شگرفی که به واسطهی حضور این پدیده در بخشهای گوناگون اجتماعی به وقوع پیوست ، همگی نتیجهی شناخت و آشنایی یک جامعه با عنصری به نام تصویر بود. هنر یا صنعتی که مرتضی ممیز به نام گرافیک به مردم این سرزمین هدیه داد و تا پایان عمر نیز به منظور اعتلا و رشد آن از هیچ کوششی مضایقه نکرد، جامعهی ایرانی را به دانشی بصری مجهز کرد که برای آن دسته از افرادی که به اهمیت و نقش اثرگذار آن آگاه بودند، چیزی کمتر از دسترسی به آخرین تکنولوژی های صنعتی و علمی نبود.
بی هیچ تردیدی می توان ادعا کرد که یکی از معیارهای رشد فرهنگی هر جامعهای ، ترویج زبان بصری و رسیدن به توان نشانه شناسی در آن جامعه است. شناخت درست تصویر و استفاده صحیح از نشانه می تواند باعث افزایش سرعت ارتباطات فرهنگی و پیوندهای فکری با دیگر جوامع باشد. اساساً تصویر و نشانه ، اولین و اصیل ترین ادراک بشر از جهان پیرامونش است. چنان که انسان غارنشین نیز پیش از اختراع زبان ، جز تصویر وسیلهی دیگری برای برقراری ارتباط با هم نوع خود نداشت. تصویر بدیهی و طبیعیترین ابزار ارتباطی بشر بوده است. اما جالب این است که امروز و در جهان مدرن نیز تصویر اهمیت و قدرت منحصر به فرد خود را همچنان نشان میدهد. زمانی که انسان مدرن و جوامع توسعه یافته دچار تکثر فرهنگی و زبانی شدیدی شدهاند که میان آنها فاصله میاندازد ، زبان بصری تنها زبان مشترک تمامی انسانهاست.
علیرغم تمام تلاش و تقلایی که جامعه بشری برای رسیدن به فرهنگ و زبانی واحد و جهان شمول انجام داده و میدهد ، به نظر نمیرسد که از عهدهی چنین کاری برآید. به همین دلیل است که انسان مدرن بار دیگر درست در همان نقطه ای متوقف میشود که نیاکان غارنشینش ایستاده بود. در این جا تنها تفاوت، در رویکرد انسان مدرن به تصویر متجلی میشود. انسان متفکر امروز فضا و فرصت آن را دارد تا با فراغ بال به کشف ویژگیها و کیفیت ارتباط عناصر بصری بپردازد و تاثیر آنها بر یکدیگر را مورد بررسی قرار دهد.
از این رهگذر است که او به اصول و قواعدی دست می یابد که پایههای یک الفبای بصری را بنا مینهد. انسانهای جوامع مختلف بشری ممکن است هرکدام به طور مثال برای خورشید آوای متفاوتی را برگزیده باشند ولی غیر ممکن است که هرکدام از آن ها خورشید را متفاوت از دیگری ببیند. چنین است که انسان مدرن از توانایی شگرف و فراگیر تصویر آگاه میشود. او به خوبی میداند که با به کارگیری درست فرمها و رنگ میتواند تاثیرات بزرگ و عمیقی در گسترهی احساسی و عقلانی همنوع خود برجای گذارد. او در پی کشف قابلیتهای ناشناختهی تصویر برمیخیزد و آن را در حد یک دانش رشد داده و به آن زبان تصویر نام میدهد. دانش ارتباطات بصری محصول تفکر مدرن است ، هر چند از همان مواد انسان غار نشین استفاده میکند.
بنابر این تفکر مدرن است که در جهت رسیدن به جامعهای واحد در زیر تمام لایه های فرهنگی ، قومی و زبانی ، به جستجوی فصل مشترک و اصیلی بر میخیزد ، و این فصل مشترک خود را تنها در تصویر میتواند متجلی سازد. در این نقطه ارتباط مستقیم میان مدرنیزم و گرافیک به خوبی آشکار می شود. به نحوی که می توان نتیجه گرفت یکی از نشانه های بارز یک جامعه مدرن میزان رشد و تاثیر گذاری زبان بصری یا هنرهای تجسمی در آن جامعه است. در جامعهی مدرن نشانههای تصویری با اتکاء به دانش و شناخت و انرژی و پتانسیل نهفته در تصویر، خود را از قالب یک هنر محض خارج کرده و در خدمت سایر بخشهای جامعه قرار میدهد.
● مرتضی ممیز و تاثیر عمیق عملکردش در فرهنگ لایههای مختلف اجتماع
مرتضی ممیز به عنوان بنیانگذار و آغازگر گرافیک مدرن ایران نمونه بارزی از ذهن جستجوگر و پیشتاز یک ایرانی مدرن بود. تفکری پیشتاز برای رسیدن به امکانات و گستره های جدید هنری که دست کم در مقایسه با دیگر جوامع منطقه کاری بی نظیر و تازه به شمار می رفت . ممیز با شکلدهی و ساخت گرافیک نوین نه تنها ایران را از نظر هنری و رشد دانش بصری به جایگاهی رفیع رساند، بلکه با تولد این هنر یا صنعت هنری آنچنان تاثیرات عمیق و شگرفی در بخشهای مختلف اجتماعی به جای گذاشت که هرگز نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت. نفوذ و گسترش گرافیک در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و فردی مردم با خود درک جدیدی از تصویر و استفاده های کاربردی از فرم و رنگ را برای عموم مردم به همراه آورد که می شود حتا تاثیر آن را در شیوهی تفکر و جهان بینی ایرانی امروز نیز مشاهده کرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به تدریج که جامعه ایرانی هر روز به گونه ای ملموس و عینیتر با تصویر و ویژگیهای زبان بصری آشنا شد، علائم و نشانه های کار بزرگ ممیز و ره آورد درخشان این حرکت فرهنگ ساز در سطح جامعه به ظهور نشست ، و آن چیزی نبود به جز سازگار شدن ناخودآگاه چشم و بینایی افراد با تصاویر، تصاویری که با پشتوانه علمی و اصولی به بیان و انتقال مفاهیم مشخصی میپرداختند. >
نقطهی اوج این جریان جایی است که جامعه ایرانی بدون این که خود آشکارا آگاه باشد که از چه دورهی گذار بزرگی گذر کرده است، به ابزار و زبان جدیدی برای انتقال معانی و مفاهیم خود مجهز می شود. زبانی که فاصلهی میان او و دیگر جوامع را به طرز چشمگیری کاهش میدهد. زبانی که زمینههای یک ارتباط بصری موثر و کارآمد در سطح بین المللی را برایش فراهم میکند. این حرکت اگر سیر درست و علمی خود را طی کرده بود و با موانع و بی توجهیهای تأسف بار مواجه نمیشد ، می توانست ما را در کلیهی زمینههای اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ... به چشم اندازهای خیرهای برساند.
با توجه به آن چه گفته شد اکنون قاطعانه می شود ادعا کرد مرتضی ممیز یکی از ستون های اصلی مدرنیزم در ایران بوده است. نقشی که ممیز بی هیچ ادعایی در راه مدرن کردن جامعه ایران به وسیلهی پایه ریزی هنر گرافیک ایفا کرد، به مراتب مهم تر و سازنده تر از نقشی بود که بسیاری از داعیه داران و نظریه پردازان معاصر و هم دورهی او صرفاً با بحث های نظری و انتقادی سعی در ایفا کردنش داشتهاند.
به طور یقین ممیز در راه شکل دهی و نهادینه کردن هنر گرافیک در ایران با سه چالش اساسی و بزرگ رو به رو بوده : اوّل تبیین و معرفی هنر گرافیک به جامعه به عنوان ابزار برقراری ارتباط بصری . دوّم تدوین و فرم بخشی به گرافیک بومی با شاخصه های هنر ملّی ، و سوّم پرورش و تربیت نیروی متخصصی که بتواند با درک صحیح و درست از مسأله و با داشتن دانش کافی در این زمینه به تولید و خلق آثار قابل قبول و موجهی بپردازد که زمینه های شکوفایی و رشد هنر گرافیک را فراهم آورد.
هرچند ممیز و همفکران وشاگردانش توانستند در هر سه زمینه گام های بلند و مؤثری را بردارند ولی به نظر می رسد بزرگترین و درخشان ترین موفقیت او ترویج و کاربردی کردن گرافیک در حد یک ضرورت در جامعه بود، به نحوی که امروزه تمامی تشکیلات اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و ... هرگز از کنار ضرورت های گرافیکی خود بی تفاوت نمی گذرند. در اثر تلاش ممیز و شاگران او ست که امروز نیاز به داشتن هویت بصری و استفاده از تصویر به عنوان ابزاری کار آمد در جهت معرفی و تبلیغ خود را، هر روز بیش تر از گذشته احساس می کنیم.
● "بحران گرافیک ایران"
اما گرافیک ایران از آغاز تا کنون با بحرانی دست به گریبان بوده که در حال حاضر نیز به شدت از آن رنج می برد. عدم شناخت و درک صحیح سفارش دهندهگان آثار گرافیک از ویژگیها و کیفیت مناسب یک اثر گرافیکی ، بزرگ ترین چالش گرافیک ایران در حال حاضر است. بخش عظیمی از این سفارش دهنده گان که همان صاحبان صنایع و مشاغل و مدیران سازمان ها و موسسه های فرهنگی و اقتصادی و علمی و سیاسی هستند، هنوز شناخت صحیحی از این تخصص ندارند. به همین دلیل نیز به سادگی از کنار بسیاری از نکات ظریف و مؤثر نهفته در آن می گذرند. هر چند که در کل به ضرورت داشتن و استفاده از گرافیک کاملاً آگاه شده اند.
این ساده نگری و سهل انگاری از سوی اکثر سفارش دهندهگان باعث شده تا طراحان گرافیک آگاه و کار آموخته هرگز نتوانند معیارهای هنری و علمی دانش ارتباطات بصری را بهطور واقعی به نمایش بگذارند. شاخصه هایی که میبایست زیر بنای خلق آثار گرافیک بوده و برای جامعه و سفارش دهنده به کار گرفته و تبیین شود.
دلیل چنین امری نیز چیزی به جز اعمال نظرهای شخصی و سلیقه ای سفارش دهنده و عدم اعتماد به طراح به عنوان یک متخصص دانش بصری نیست. مشکل شاید در آن جا باشد که عموم این افراد ، دانشی به نام ارتباط تصویری را به رسمیت نمیشناسند . طراح گرافیک در جامعه امروز هرگز آن آزادی عمل و اختیاری را که می بایست در حوزه کاری خود داشته باشد ندارد، و برای بقاء شغلی و ادامه کار حرفه ای خود ناگزیر به پذیرش بسیاری از سلیقههای غیر تخصصی وهنری سفارش دهنده میشود ، که این مسأله نتیجهای جز افت کیفیت آثار تولید شده در پی نداشته و نخواهد داشت.
عدم شناخت سفارش دهنده از یک سو و خلاء وجود یک قانون درست در حمایت حرفهای از طراح گرافیک از سویی دیگر زمینه ای را فراهم آورده تا خیل عظیمی از افراد ناآگاه و بدون تخصص به راحتی پای در این عرصه بگذارند و خود را به عنوان طراح گرافیک معرفی کنند. بی شک اگر قانونی روشن ارائه خدمات گرافیک و طراحی را منحصر به متخصصان و تحصیلکردهگان این رشته میکرد سطح کیفی آثار تولید شده به مراتب بالاتر از آن چیزی بود که در حال حاضر شاهد آن هستیم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با توجه به پیشرفت تکنولوژی و سهولت اجرای پروژه های گرافیک حضور این افراد بی هنر و بی دانش از طرفی و وجود سفارش دهندگانی که نظرات و سلیقه های فردی و شخصی خود را به معیارهای فنی کار ترجیح می دهند از طرف دیگر باعث شده در نهایت این دسته از تولید کنندگان بسیار بهتر و راحت تر با سفارش دهنده ناآگاه به توافق برسند. از این گذر عملاً این طراح متخصص و دانش آموختهی گرافیک است که با همهی دغدغه ها و حساسیت های هنری خود ناگزیر به ترک صحنه می شود. در نتیجه آن چیزی که امروز در عرصه گرافیک ایران شکل گرفته و به وقوع پیوسته به معنای واقعی کلمه یک نوع آلودگی تصویری است. آلودگی مخربی که مخصوصاً در فضای شهری به خوبی قابل رویت است و می توان از آن به عنوان یک فاجعه بصری نام برد. >
در واقع بخش عمده ای از آثار گرافیک ارائه شده در جامعه امروز ایران را می توان گرافیک غارنشینی نامید! چرا که میزان درک و دانش طراحی که به وسیله ابزاری چون کامپیوتر به خلق اثر پرداخته ، چیزی بیش تر از انسان غار نشینی که تصویر حیوانات را بر دیواره غارها می کشیده نیست! او همچون نیای غارنشینش تصویر را در دم دستترین حالت خود درک کرده و می بیند. او نه تنها هیچ شناختی از ظرفیت و انرژی های نهفته در تصویر ندارد ، بلکه حتا بامفاهیم اولیهی رنگ شناسی و ترکیب بندی نیز کاملاً بیگانه است. به عبارت روشن تر در پشت ارایهی خدمتی مدرن به نام گرافیک تفکری بدوی نشسته که توان تحلیل و کشف امکانات نهفته در تصویر را ندارد. و بسیار سطحی و خامدستانه از آن استفاده می کند.
گرافیک ایران درست در زمانی پدر خود را از دست می دهد که علیرغم تمام گسترش و رشدی که یافته هنوز با چالش های زیادی رو به روست. فعالیت ها و حرکت های مرتضی ممیز در سال های اخیر به خوبی نشان می دهد که ممیز از معضل ها و مشکلاتی که گریبان گرافیک ایران را گرفته به خوبی آگاه بوده و تمام کوشش او برای بنای تشکیلاتی که بتواند طراحان متخصص و کار آموخته را در زیر یک سقف گردآوری کند . انتشار مجلات و کتبی که به ارزش های هنری و تخصصی بپردازد نیز درست در همین راستا بوده است.
بدون تردید شخصیت هنری و نفوذ فکری ممیز در کانون های مختلف هنری، دانشگاهی و حتا سیاسی امکان بی بدیلی بود که می توانست از بسیاری آسیبها و خطراتی که گرافیک ایران را تهدید می کند تا حد ممکن جلوگیری کند. اما این که بعد از او بزرگان و پیشکسوتان هنر گرافیک در ایران چگونه و به مدد چه راه کارهایی در نظر دارند سامانی به وضعیت گرافیک کشور داده و به احیاء حقوق از دست رفته طراحان تحصیلکرده بپردازند پرسشی است که باید در انتظار پاسخ آن بود.
چیزی که اکنون مهم به نظر می رسد درک این واقعیت است که گرافیک ، مهندسی سیمای ایران و نمایش چهره فرهنگی ما در سطح بین المللی است و متاسفانه آنچنان دستخوش سنگین ترین تاخت و تاز جریان های بی تفکر و بدوی شده که ممکن است تنها پوسته ای از آن باقی بماند.
گرافیك محیطی و تاثیر آن در زندگی امروزی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ارتباطات عصر حاضر فرمهای مختلفی را در برمیگیرد، از ماهوارهها گرفته تا ساعتهای مچی، اما علوم جدید نتوانستند جانشین فرمهای قدیمی ارتباطات از قبیل نوشتهها و علایم بشوند.... به هر صورت با توجه به اینکه جامعه به سرعت پیچیده میشود علایم نیز به همان صورت پیشرفت میکنند به طوری که وجود علایم زیاد، نوعی آلودگی تصویری را به وجود آوردهاست و امروزه ما سعی در گریز از آشفتگیهای بصری داریم.
طراحی گرافیک محیطی نه به تنهایی هنر است نه به تنهایی علم، بلکه شامل هر دو وجه است، طراحی باید مخلوطی از تاثیرات خلاقه موثر باشد به صورت بررسی منطقی و تکنیک و اینکه چگونه کار باید انجام شود. نتیجه چنین ترکیبی باعث به وجود آمدن علائمی میشود که به طور موثر با مردم ارتباط برقرار میکند. در گرافیک محیطی سعی میشود با اتکا و با استفاده از تجربههای خلاق هنری شرایط مناسبی برای زندگی انسان معاصر بهوجود آید. در گرافیک محیطی پیوند انسان با محیط تصحیح شده، نکات غیرضروری و نادرست آن حذف و نکات ضروری آن مورد تاکید قرار گرفته و برجسته میشود. در گرافیک محیطی اطلاعرسانی، سادهسازی و دریافت شدنی بودن ارتباطات انسان و زیباییشناسی جدید و مناسب مورد توجه قرار میگیرد.
بخشی از عرصههای گرافیک محیطی به شرح زیر است:
▪ گرافیک فضای باز
الف ) نمای معماری (مواد – رنگ – ابعاد – طرح– ...)
ب ) باجهها (ایستگاه اتوبوس– بلیت– تلفن– روزنامه – پلیس– ...)
ج ) آب نماها
د ) حجمهای گرافیکی
ه ) نورآرایی
د ) تبلیغ (دیواری – بنرها ـ وسایط نقلیه - شیوههای دیگر)
▪ گرافیک محیطی فضای بسته
در گرافیک محیطی فضای بسته هم میتوان آن را به طور جداگانه اطلاعرسانی کرد که در مجموع میتوان از دستههای زیر یاد کرد.
الف ) ویترینها
ب ) غرفهها و فضاهای نمایشگاهی
ج ) محیطهای اداری و آموزشی
د ) محیط خانگی
گرافیک محیطی علمی است که در آن چگونگی استفاده از فرمها، رنگها، نقشها و تصاویر گوناگون به شکل ماهرانه، اصولی و برنامهریزی شده در جهت بهتر ساختن و ساده شدن روابط، ارتباطات، ترافیک و همچنین کاملتر ساختن زیبایی محیط عمومی مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است.
● گرافیک محیطی و تاثیر آن بر جامعه
زمانی که یک ساختار گرافیکی در ارتباط مستقیم با اقشار مختلف یک جامعه شهری بود و هدف آن ایجاد یک فضای زندگی مساعد و دلپذیر و هماهنگ ساختن با سن و فرهنگ و خلق و خوی افراد آن جامعه باشد از آن به عنوان گرافیک محیطی یاد میشود. بدیهی است در صورتی که تدابیر مقتضی از طرف ادارهکنندگان در زمینههای مختلف در طراحی مناسب و اصولی عناصر تشکیلدهنده گرافیک محیطی صورت نگیرد محیط زیست و زندگی شهروندان به صورت مکانی غیرقابل تحمل و متشنج در خواهد آمد. چرا که با ایجاد مجموعهای متناسب از نظر شکل و رنگ میتوان موجبات امیدواری و کشش افراد جامعه را برای زندگانی فراهم ساخت و اسباب شور و شوق عمومی را فراهم نمود و روح تازه به اجتماع داد. رنگ در گرافیک محیطی اثر به سزایی دارد زیرا باعث ایجاد نما میشود. مثلا با دیدن اتوبوس قرمز دو طبقه یاد لندن میافتیم و در چنین شهری یا شهرهای شمالی خود، که فضای سبز زیادی دارند باید از رنگ سبز استفاده کرد و رنگ مکمل آن تحریکبرانگیز است. پس رنگبندی محیطی كه با ملاحظات اقلیمی باید در نظر گرفته شود طبیعی است برای عدهای که در محیط گرمسیری زندگی میکنند نباید رنگ گرم به کار برد بلکه بهتر است از رنگهای سرد استفاده کرد همانطور که گنبدهای فیروزهای و آبی در بافتهای قدیمی کویری بسیار دلنشین است.
هدف از گرافیک محیطی این است كه
۱) مردم را به سادهترین شكل راهنمایی میكند.
۲) زیباسازی از طریق به کارگیری اصول فرم، طرح و هماهنگی آنها با یکدیگر و محیط پیرامون خود انجام میگیرد.
۳) افزایش سطح فرهنگ جامعه در قالب اهداف تبلیغاتی فرهنگی و تجاری از طریق دیوار آگهیها، بنرها و غیره.
طراحی محیطی میکوشد تا بین طرحهایی که ارائه میدهد و هر آنچه از پیش در محیط وجود دارد هماهنگی ایجاد کند.
عوامل معینی چون جغرافیای محیط «آب و هوا» نور خورشید «میزان بارندگی» نوسان حرارتی «پوشش گیاهی و ... به عنوان بخشهای طبیعی و زیستمحیطی و مجموعه عواملی چون نوع معماری و مواد و مصالح، فضاهای آمد و شد، میزان تردد و... به عنوان بخشهای ساختهشده ناشی از حضور انسان عواملی است که طراح در جریان کار خود باید آنها را بشناسد و مورد توجه قرار دهد.
درباره پوستر جشنواره بیست و پنجم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادم می آید مجیدی جایی گفته بود «به عنوان فیلمساز از نقد کردن شرایط واهمه یی ندارم، جامعه با نقد زنده است، اما معتقدم پشت آن نقد، حتماً باید نگاه مومنانه یی حضور داشته باشد.» شاید مشکل اساسی ما طی این سال ها استفاده افراطی و بی تامل از کلمه ها، اصطلاحات و واژه ها و ترکیب آنهاست، همه چیز را بی آنکه معنی مشخصی داشته باشند کنار هم چیدمان می کنیم.
استفاده از صنعت موصوف «نقد مومنانه» مرا به یاد «سینمای معناگرا» می اندازد. به واقع اینها چه جنسی از تلقی درباره سینما و نقد هستند؟ آیا سینمای «بی معنا» یا «نقد مشرکانه» نقطه مقابل آن چیزی است که ما به عنوان سینما یا نقد می شناسیم؟
سیاست «یا با ما یا بر ما» در تمام حوزه ها دارد از زیر خاکستر بیرون می آید، در هنرهای تجسمی که اینگونه است، اما چون اهل سینما نیستم شرایط این حوزه را نمی دانم، اما وقتی از کنار یکی از سینماهای حوالی میدان ولیعصر رد شدم و چشمم به پوستر بیست و پنجمین جشنواره فجر افتاد در همان لحظه اول به یاد سال های دهه شصت افتادم، همان تلقی و تعبیر از سنت، همان نگاه بومی محور تصنعی و البته اغراق آمیز از ملی گرایی و در آخر سردستی ترین نوع نگاه به سینمای ایرانیزه در این پوستر جمع شده بود.
پوستر این جشنواره امضای بهزاد خورشیدی را دارد اما عملاً نتیجه کارگاه فرمایشات متولیان جشنواره است.
برای همین رنگ و بوی طراحش را هم ندارد، اما آنچه بیش از همه توی ذوق بیننده می زند حتی اجرای ضعیف و بی تکنیک نیست بل سنگینی نگاه سفارش دهنده بر پوستر این دوره است، عناصر کلیشه شده یی مثل کلاکت، ریل تراولینگ از یک سو و زورچپانی المان های بصری مثل در قدیمی و گل کنار در و قالیچه ایرانی همگی آنقدر تصنعی و اجباری به اثر تحمیل شده اند که دیگر سخت می شود به این مجموعه پوستر گفت.
این پوستر مرا به یاد یکسری کاردستی می اندازد که با استفاده از همین کلیشه های ایرانی و باتکنیک گلدوزی و گل چینی و کلاژ، تصاویری مثلاً ایرانی را به یاد می آورند و در تمام بنجل فروشی ها در دسترس همگان و مخصوصاً ایرانی های مقیم فرنگ قرار می گیرند.
شاید بحث درباره پوستر این دوره چندان اهمیتی نداشته باشد اما اساساً تلقی سینمای ایران با نتیجه یی سه دهه یی از مفهوم سنت چیست؟
حتی می شود ادعا کرد که هویت جویی در حوزه های تجسمی فاصله هایی به مراتب عمیق از سینمای ایرانی دارد، سینماگران برخلاف هنرمندان تجسمی مدعی اند هیچ تلاشی در هویت شناسی فرمیک نکرده اند، هر چه بوده و نبوده شناخت هویت در محتوا است.
حال آنکه کارنامه این مجموعه نشان می دهد تلقی سینما در عمیق ترین شکلش تنها روایتی ظاهری و پوسته یی از سنت است، تمام پی جویی های هویت در سینمای معاصر به سمت نوعی تصویرسازی ملی و آیینی رفته است.
به سبب همین تصویرسازی و رعایت اسلوب تصویرسازانه سینمای ایرانی به جای خلق پرسوناژ صرفاً کاراکترسازی کرده است، تازه همین کاراکترها هم چندان ساخته و پرداخته نمی شوند و در نتیجه کار به جایی نمی برند، غرض از این روده درازی ها این است که پوسترهای ۱۰ دوره اخیر جشنواره فجر را مرور کنید تا به عناصر مشابه در پوسترها پی ببرید، عناصری که می خواهند کاراکتر ملی شده یی را برای سینما معرفی کنند و البته از حد و اندازه های سردر قدیمی خانه ها، چشم و ابروی به هم پیوسته و گل و مرغ جلوتر نمی رود.
به طور حتم پوستر سینما را بخشی از هنرهای تجسمی می دانند اما نمی شود نگاه حاکم بر سینما و تعابیر سینمایی از هویت، ملیت، سنت و آیین را در پوستر ندید.
تعبیری که قدسیت را در انار می بیند و معنویت را در نسخ و نستعلیق می شناسد و الی آخر، چیزی شبیه نگاه مکتب سقاخانه دهه ۴۰ و ۵۰ در حوزه نقاشی، حالا هم همان شکل کسل کننده و سنت خفیف کن، چیزی از جنس همان ماکت های بنجل فروشی ها قرار است پوستر جشنواره یی شود که سره را از ناسره و معنا را از بی معنا تمییز دهد. اگر پوستر را آینه هر رویدادی ببینیم آن وقت جشنواره یی که هر سال پوسترهایش زشت تر و شعاری تر می شود به طور حتم صورت زیبایی را نمی شود درونش دید.
روزنامه اعتماد
گرافیك بدنهی وسایل حمل ونقل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در روزگار گذشته وقتی نانوا و یا قصابی كالای خود را برای فروش با گاری اسبی به كنار منازل میبرد، نام خود را بر روی پارچهای كرباس كه روی گاری كشیده شده بود، مینوشت. و هرگز از این كار غفلت نمیكرد. امروز نیز همان تبلیغ در سطحی وسیعتر به كار میرود و به دلیل گسترش ترافیك شهری این طرحها به صورت اجمالی و زود گذر به نظر میرسند و از كنار ما به سرعت میگذرند.
اگر قرار باشد این طرحها به عنوان طرحهای گرافیك محیطی برای مدت طولانی به كار روند، لازم است كه شدت تاثیر آنها را بیشتر كنیم و همین مسئله كار طراح گرافیك را كه مسئول طراحی بر بدنهی وسایل حملونقل است، محدود و مشكلتر ساخته است. سادهترین و راحتترین موضوع برای او اغلب فقط طراحی یك نام و یك علامت تجاری است كه به خوبی قابلیت طراحی بر سطوح مختلف را داراست و میتوان از رنگهای تند و قوی در این حالت استفاده كرد.
محدودیتهای دیگری نیز بریا اجرا وجود دارد؛ به طور مثال این تصاویر از فواصل متفاوتی دیده خواهند شد و براندازهها و حجمهای متفاوتی از وسایل نقلیه قرار میگیرند كه توسط افرادی كه از جادهها عبور میكنند از قسمت جلو و یا پشت وسیلهی نقلیه مشاهده میشوند. بازرگانی كه سرمایهی محدودی دارند، به ندرت میتوانند از شیوههای متفاوتی جهت تبلیغ استفاده كنند. وسایل نقلیه و یا ساختمانهای تجاری نیز همیشه نمیتوانند به عنوان بهترین زمینهها برای ارایهی طرحهای گرافیكی استفاده شوند.
▪ مواردی كه در اجرای كار طراحی بر بدنهی وسایل حملونقل توسط طرح گرافیك استفاده میشود، به این قرار است:
۱) سمبلها و نشانههای گرافیكی، سریع مورد توجه قرار میگیرند و از فواصل دور نیز قابل شناسایی هستند. نشانهی شركت Spicers paper حتی از فواصل دور نیز قابل تشخیص است.
۲) استفاده از حروف جالب توجه كه گاهی اوقات همراه با تصاویری ساده و چشمگیر بر روی بدنهی وسایل حملونقل قرار میگیرند.
حتی طرحهای گرافیكی بر بدنهی وسایل حملونقل میتوانند صرفاً جنبهی شوخی و سرگرمی داشته باشند . خودروی حملونقل محصولات كارخانهی تهیه كنندهی سوسیس را نوار طراحی شده بر روی سوسیس (بدنهی خودرو) تنها مشخصهی شناسایی آنها است. این وسیلهی نقلیه به هنگام تردد در خیابانهای شهر به خوبی جلب توجه میكند و موجب خنده و شادی میشود، طراح آن شركت De Giorgi g Co. است. خودرو حمل بار برای انبار شركت Harrison Gibson Farni Shing این شركت انگلیسی در رابطه با تهیهی مبلمان فعالیت میكند و طراح آن اثر، Bruno Ruegg است.
این مسئله كه آیا طرحهای گرافیكی سرگرم كننده و خندهدار میتوانند مدت طولانیتری در جادههای متراكم و خستهكنندهی شهری كاربرد داشته باشند، موضوعی است كه جای بحث و بررسی دارد.
خودروی حمل سوسیس توجه و خندهی تعداد زیادی از عابرین را سبب میشد، با این حال حتی این طرح نیز در خیابانهای شلوغ شهر زوریخ به زودی از نظرها محو شد.
در عصر جتها، علایم و نشانههای گرافیكی كه بر روی پرندههای بزرگ آسمان قرار گرفتهاند آشكارا تاثیر عمیقی را ایجاد میكنند. حرف A كه بر روی دم هواپیمای Alitalia قرار گرفته به سبب سبك خاص طراحی، هنوز هم یكی از برجستهترین آثار گرافیك محیطی در زمینهی وسایل حملونقل است طراح آن Walter Candor Associates است. طرحهای گرافیكی محیطی بر بدنهی وسایل حمل و نقل به دلیل سهیم بودن در خلق یك فرهنگ جدید تصویری، ارزش بالایی دارند.
واگنهایی از خط راهآهن انگلیس كه علامت انحصاری راهآهن همراه با نوشته Freightliner توسط Milner Grag بر آنها طراحی شده است. بدنهی قطار برقی در كشور كانادا كه طراحی سه حرف L/R/C به صورتی كه برای ناظرین و مسافران آرامش روحی و روانی ایجاد كند بر بدنهای از جنس آلومینیم توسط Jacques Guillon طراحی شده است.
نویسنده : ستاره نورونی