سلام
جالبه كه شما اين سريالو ( قلي و باباعلي ) از روي آهنگش بياد آوردين ( جنبه بياد موندني ترش تكيه كلام مادر بزرگه بود- من آهنگشو يادم نبود )
و اما:
اين يكي هم كارتون قشنگي بود:
______________________
يكي از كارتونهاي قشنگ قديمي داستان آقاي خرگوشي بود كه براي آوردن سيب به يه جزيره ميرفت و گرفتار يه گرگ بي سروپا ميشد.گرگه ردشو ميگرفت ،ميگفت: « گرمتر شد! گرمتر شد! ». از اونور زن و بچه ش تو خونه منتظرش بودن يه كلاغ بدسگال! هم بود كه مدام ته دلشونو خالي ميكرد. خرگوشه آخرش بزحمت از دست گرگه در ميره و مياد خونه. خلاصه گوشته ميپره! بنده خدا گرگه هم بدبخت بود.صبح فرداش هم دوستشون كه فكر كنم خرس بود يا گوركن؟ در ازاي محبتي كه قبلأ بهش كرده بودن كلي ميوه ( سيب؟) براشون آورد. اون صبحو كه نشون ميداد فكر ميكردم از يه كابوس راحت شدم
بنظرم روسي بود.