کینگزگلیو: فاینال فانتزی ۱۵ _ Kingsglaive: Final Fantasy XV (2016)
انیمیشن «کینگزگلیو: فاینال فانتزی ۱۵» در واقع پیشدرآمدی بر پانزدهمین نسخه از سری بازی فاینال فانتزی است و داستان بازی در ادامهی این انیمیشن قرار خواهد داشت. پادشاهی لوسیس که آخرین کریستال جادویی مقدس را در اختیار دارد سالها مورد تهاجم ارتش نیفلهایم قرار دارد. نیفلهایم که برای عبور از دیوار محافظ مرکز پادشاهی لوسیس کار دشواری دارد در فرصتی مناسب دو شاهزادهی لوسیس را اسیر میکند. حالا بعد از ۱۲ سال شاه به کمک قدرتی جادویی گروهی از نیروهای ویژه تحت عنوان کینگزگلیو/Kingsglaive تربیت کرده تا در برابر هجوم نیفلهایم توانمندتر باشند. در ادامهی این جنگِ قدرت امیدها، فداکاریها و خیانتهایی در جریان خواهد بود.
سومین انیمیشن سینمایی ساخته شده بر اساس سری بازی فاینال فانتزی باز هم شما رو با گرافیک خیرهکنندهاش شگفتزده خواهد کرد و همچنان دستاوردی ویژه خواهد بود. هرچند این بار در بخش داستان کمتر با ابهام مواجه خواهیم شد و فیلمنامه هم تلاش نسبتاً خوبی برای تکمیل نمایش نهایی داشته اما هنوز بهترین بخش موجود و حد مقبول نیست. در بعضی سکانسها نمایش احساسات تا حدودی بیروح و طرز رخ دادن وقایع هم به خوبی صیقل داده نشده! بخش اکشن و مبارزات از جذابیت بیشتری برخورداره و به خصوص در نبردهای بزرگ که حرکتهای جالبی همپای یک بازی ویدئویی شاهدیم. خوشبختانه در کنار دوبلهی اصلی دوبلهی انگلیسی هم کیفیت مناسبی داره و حضور Sean Bean و Lena Headey در کنار هم میتونه براتون جالب باشه.
محصول نهایی از نظر بصری و نورپردازی و جلوههای ویژه باشکوه و از نظر داستانی هرچند نسبت به آثار مشابه مثل Tekken: Blood Vengeance و Resident Evil: Degeneration در جایگاه بهتری قرار میگیرد اما همچنان با کمبودها و کلیشههایی مواجه است. به هر حال پروژهی بزرگ اسکوئرانیکس نتیجهای چشمنواز در سطح فیلمهای اکشن هالیوودی مثل ترنسفورمرز اما با جزئیات تماماً سهبعدی و گرافیک نزدیک به واقعیت داشته و اگر با انتظاری معقول و دید یک طرفدار سری فاینال فانتزی به سراغش بروید حتماً راضی خواهید بود.
It's Such a Beautiful Day (2012)
انیمیشن به ظاهر سادهی دان هرتزفلد با داستانی که مثل زندگی پرتلاطم و شگفتانگیز دنبال میشه با نریشن فیلسوفانه و تفسیری روانشناسانه از یک ذهن درونگرا، زندگی روزانهی بیل رو روایت میکنه. از برخوردهای سادهای که در اجتماع پیش میاد تا کارهایی که هر روز تکرار میشوند و افکاری که قراره وجوه زندگی و چالشهای اون رو به سادگی به نظاره بنشینه. ظرفی که از جنگ بین اتفاقات غیرمعمول با لحظات تکراری به تلاطم افتاده و در نهایت سر ریز خواهد شد. تلنگری که قراره منجر به فوران افکار فراموششده از اعماق خاموش ذهن بشه و ترس از ناآگاهیها دامنهی اون رو بپوشونه.
بیل در بین افکار مغشوش و درگیر با مشکلات روحی و جسمانیش کمکم متوجه جزئیات تازهای در اطرافش میشه که در تکرار همیشگی بهشون عادت و در شروع بعدی فراموششون کرده. بحثهای بیل با دوست و همسایه و همکارش به جای موارد معمول، از موضوعاتی مثل مرگ و زندگی و گذران عمر نباتی پر شده. زندگی بیل مثل انتظارش در ایستگاه اتوبوس برای رسیدن قدم بعدی به نظر میرسه درحالیکه با وجهی غمانگیز و انزوایی پوچ احاطه شده، با این حال بیل در تلاشه تا با رسیدن به تعلقاتی مجهول در نهایت پاسخی برای ابهامهای زندگیش پیدا کنه.
این انیمیشن با مفاهیم عمیق و گستردهای که در پس سادگیش پیچیده شده شما رو به دیدن نور ستارگان خاموش فضا، نور در حال خاموشی ماشینهای سقوط کرده در پایین صخرهی دریا و یا نور چراغ قوهای که سقف اتاق رو نشانه گرفته میبره و تفسیری از آینده، حال و گذشته رو در خط ممتد زندگی با زبانی استعاری و استفهامی فلسفی بیان میکنه... چند سال از ساخت این انیمیشن گذشته ولی هنوز برای دیدن و دوباره دیدنش میشه زمانی رو پیدا کرد، تا وقتی که «بیل» همچنان زندگی خواهد کرد و...