-
دمت گرم که راهش انداختی دوست عزیز!!
---------- Post added at 03:30 PM ---------- Previous post was at 03:28 PM ----------
یه معلم ریاضی داشتیم دوران راهنمایی که میگفت سرکلاس من کسی حق نداره ساعت ببنده!!!!چرا؟؟چون آفتاب میخورد به شیشه ساعت همش سایه اش میفتاد روی درودیوارکلاس حواس بچه ها پرت میشد!! عجب استدلالی؟نه؟؟!!
-
تـوی دبیرستان رشتم ریاضی بود و برای دو سال استاد ریاضی ما جناب آقای شاه حسینی بودن که به جرات میگم از بهترین اساتیـــد مدرسه ی
نمونه بــــودن کـــه اخیرن شنیدم بازنشست شدن و برام تاسف آور بود چون خیلی ها تجربه ی کلاسهای ایشون رو از دست دادن. نیروی خاصی
در ایشـــون بود به طوری که وقتی سر کلاس درس میداد از تنبل کلاس بگیر تا زرنگ کلاس همه با دقت و علاقه درس رو گوش میکردنـد و همــــه
درس رو یـــاد میگـرفتن ، فهمیدن و درک مباحث ریاضی دو و حسابان کار آسونی نبود ولی وقتی ایشون درس میدادن همه متوجه میشـدن یه جو
خـاصی توی کلاس بود من واقعن از همینجا بوسه بر دستان ایشون میزنم و بهشون خسته نباشید میگم.
استادی بودن که همه چیزشون به جا بود ، لبخندشون ، شوخ طبعیشون ، اخمشون ، ناراحتیشون...
ایشون خیلی در آموزش دادن متعصب بود و اینکه بچه ها درسی رو یاد بگیرن براش اهمیت خاصی داشت.
یادمه یه بار با بچه ها داشتیم فکر میکردیم که روشهای آزار و شکنجه ی آقای شاه حسینی چیه ؟ :دی آخرش یکی از بچـــــه هـا طرح جالبی
داد :دی گفتن باید دستای ایشون رو ببندین و یک وایت بورد بیارین اونجا و داخلش یه محاسبه ی ریاضی رو نادرست انجام بدیم :n08::n08:
حــــالا دیگه ایـــــن خودش گویای قضیه هست که ایشون چقد براشون مهم بود که کسی اشتباه نکنه و اگه هم اشتباهی بود مدام اون بحث
رو یادآوری میکرد تا برای همه جا بیفته