سوال اولتون رو مشکل دارم باهاشنقل قول:
شما تفاوتی بین گرایش جنسی عشق و عاطفه میبینین ؟
یا صرفا نامگذاری هستن ؟
منظورتون از انزوای غارنشینی رو هم نفهمیدم
Printable View
سوال اولتون رو مشکل دارم باهاشنقل قول:
شما تفاوتی بین گرایش جنسی عشق و عاطفه میبینین ؟
یا صرفا نامگذاری هستن ؟
منظورتون از انزوای غارنشینی رو هم نفهمیدم
عذر میخوام اما اون پسری که بدونه اینکه طرف رو دوست داشته باشه باهاش وارد روابط جنسی بشه بیمار هستنقل قول:
برای پسر هم خوب نیست. این تنوع طلبی و بها دادن بهش باعث میشه پسر هیچ وقت سیر نشه و همیشه دنبال کیس بگرده. کسانیکه روابط زیادی دارن، همیشه از این موضوع رنج می برن.
دقت نکردین من چی گفتم.نقل قول:
نوشتم هدف از چنین ازدواجی صرفا گرایش جنسی هست یا برای افکار طرف، اخلاقش، عاطفه و احساسش هم ارزشی قائل هست.
گرایش جنسی صرف یعنی نگاه کالا وار به یک جنس دیگر صرفا برای خواباندن شهوت.
که یکی از راه هاش مثلا خرید و فروش انسان هست، حالا ممکنه اینجا پولی ندن توافقی کار کنند.
اما اینکه یک رابطه کامل شامل مسائل جنسیتی و عاطفی و زندگی و... بشه ارتباطی با آنچه من نوشته بودم ندارد و مسلما همه اینها باید باشد.
انزوای غارنشینی هم یعنی کم حوصله گی و ترجیح دادن به تنها بودن و تعهد نداشتن به هیچ کس، مگر تعهدهایی گذرا و آنهم به شرطی که فقط خود فرد یکسری منافعی رو به دست آورد.
کسی که روابط زیادی داره، بیماره.نقل قول:
ولی برای وارد شدن به یه رابطه جنسی، لزوماً نیازی نیست دوست داشتنی وجود داشته باشه و اون فرد هم بیمار نیست.
ببینید جسم جدا از روح نیست پس کسی که برای جسمش ارزشی قایل نباشه و اجازه بده هر شخصی به تنش دست بزنه مطمینا برای خودش ( روحش ) هم ارزش و احترامی قایل نیست معمولا این تیپ ادم ها سرشار از عقده های روانی هستندنقل قول:
ولی برای وارد شدن به یه رابطه جنسی، لزوماً نیازی نیست دوست داشتنی وجود داشته باشه و اون فرد هم بیمار نیست.
پسری رو در اوایل سن بلوغ فرض کنید. در صورت تحریک شدن و فراهم بودن شرایط (مثه خونه خالی و ...)، مسلما وارد رابطه میشه. پس برای رابطه داشتن، نیازی به دوست داشتن نیست.نقل قول:
چطور میگید عقده های روانی زیادی داره؟!!
شما چجور به اين راحتى كسى رو بيمار فرض ميكنين ؟نقل قول:
منم کاملا مخالفم چون واقعا به ضرر هر دو طرف هست
اصلا به این نمیشه گفت ازدواج و اگه بخواییم اسمشو ازدواج بذاریم هر رابطه ای که توی دنیا اتفاق میافته رو باید ازدواج اسمشو گذاشت!!
خدایی چی اخه فرهنگ سازی بشه ؟ فرهنگ روابط نامشروع؟
صد سال نمیخوام از این فرهنگا پیدا کنم:n21:
خب کسی که روابط متعددی داره، طبیعی نیست.نقل قول:
کاری به خوب بودن و بد بودنش ندارم ولی به خیلی از دلایل نه در صد سال اینده بلکه تا چند دهه دیگه حتما این نوع رابطه ها خیلی زیاد تر میشه :
به دلیل : کاهش ازدواج / افزایش طلاق / بالا رفتن سن ازدواج / گرانی و تورم و مهیا نبودن شرابط برای ازدواج / کاهش جمعیت / کاهش اعتقادات دینی و ترس از آتش جهنم / افزایش ارتباطات بین جنس مخالف از هر راه و طریق ممکن (مجازی و غیر مجازی ) / و ...
نقل قول:
ولی از اون جهت که به شخصه این سبک زندگی در اطرافیانم خیلی رواج پیدا کرده دلم میخواد بدونم اینایی که الان دارن با هم توی خونه های شیک و کامل زندگی میکنند و وضع مالی خوبی هم دارند پس چرا رسمی ازدواح نمیکنند؟؟
برای شروع همچین رابطه ای هم حتما لازم نیستش طرف بره تو ویلا یا خونه شیک زندگی کنه همون پولی که قراره خرج مراسمش و ماشین عروسشون کنن و تا 10 ده سال بعدش برن زیر قسط وام و ... آخرش هزارتا خاله زنک تو زندگی
طرفین دخالت کنن و طرف بعد از ازدواج چشمش بخوره به دو نفر از ما بهترون و تازه بفهمه که عجب اشتیاهی کرده و به خاطر یه کاغذ و چهار تا امضا و یا آبرو بره یواشکی دور از چشم همسر هزار و یک کار بکنه ( هم زن هم مرد ) بعدشم
کارشون به دادگاه که رسید بگه شرعی بوده اصلا سنت پیغمبر بوده و ... این نوع ازدواج بهتره تبعاتشم هر چی هستش به خودشون ربط داره مضراتش برای جامعه هم از الان کمتر نباشه بیشتر نیستش .
مگه هر کسی مشکل اقتصادی نداشته باشه باید بره ازدواج کنه مشکلشون اینکه میخوان با هم رابطه داشته باشن نه فقط به رابط صرفا جنسی ولی این نوع رابطه توی کشور رسمیش میشه همون صیغه که اونم جا نیفتاده ... ونقل قول:
دقیقا نمیدونم مشکل طرفین در این مورد چیه که رسمی ازدواج نمیکنند و اینجوری زندگی میکنند با اینکه از نظر اقتصادی و ... مشکلی ندارند!
شرایطش برای یه خانم مجرد (صیغه شدن ) مهیا نیستش (اذن پدر)
شما یه طوری میگی (خانومی که ) انگاری باورتون شده همه خانوم ها احساساتی نازکتر از برگ گل یاس دارند و اگر خدایی ناکرده توی نه این نوع رابطه بلکه هر رابطه ای دچارشکست بشن دنیاشون به آخر میرسه ... نه این طوری هامنقل قول:
خانومی اگر که این مدل ازدواج رو پذیرفته قطعا تبعات پیش رویش هم دیده و در نظر گرفته،پس دچار مشکلات عاطفی و ... نمیشه.
مخصوصا کسایی که به عنوان پارتنر یا هم خونه باهم زندگی میکنند قطعا اینا تا ته راهو دیدن و اگر این رابطه تموم شه خیلی درگیر عواقب نمیشن.
نیستش و در خیلی موارد خانم ها خیلی راحتر از مردها با عواقب و تموم شدن هر رابطه ای کنار میان و ... هر فردیکه وارد یک نوع رابطه ای میشه قبل از رسیدن به عواقبش حتما یه لذتی برای شروع رابطش بوده (عاطفی / جنسی و ...)
بوده و اینکه گولم زدن خام شدم نفهمیدم چی شد اکثرا برای بچه های زیر 18 هستش که البته الان همونام چهارتای سن بالاترشون رو درس میدن ....
در مورد این نوع خانواده ها هم اتفاقا به جای اینکه پسر یا دخترشون تا سن 40 یا 50 سالگی بچسبن به خانواده و تاب دور موندن دو دقیقه ای از خانواده رو نداشته باشن که یه عده دائما نازشون بکشن و بگن این برات خوبه اون برات بدهنقل قول:
در مورد خانواده ها باید بگم که عموما خانواده نما معنی نداره برای من، قطعا پدر و مادر به فکر اینده دختر یا پسرشون هسند و اول از اونا پدر و مادر هستند که به مشکلات پیش روی این زندگی فکر میکنند و بعد تصمیم میگیرند ولی خب اغلبدختر یا پسرهایی که اینجوری زندگی میکنند یا حداقل مواردی که من دیدم حداقل سن طرفین بالای 28 سال هستند تا 35 سال. تقریبا همشون از استقلال مالی و اجتماعی برخوردارند.
سعی میکنن با افکار فرزندانشون کنار بیان و بزارن که برای خودشون مستقل زندگی کنن و درست و غلطش رو هم بزارن به عهده خودشون و دست از عقل کل بازی و دخالت نا به جا و تحمیل عقاید و نوع تفکر و رفتار و ... به بچه هاشون
خوداری کنن .