داستايوفسكي - فئودور ميخاييلوويچ
Dostoyevsky - Feodur , Michelaovich
داستايفسکي، فرزند دوم پزشک ويژه مستمندان، در مسکو به جهان آمد. ظاهراً نخستين سال هاي زندگيش در محيطي محصور و منزوي سپري شد. پدرش مردي تندخو و مستبد و مشروبخوار بود و با اين همه با توجه به معيارهاي زمانه از تحصيلات عالي برخورداري داشت؛ مادرش زني فرهيخته تر از پدر و از خانواده اي اصيل بود. خانواده داستايفسکي، به جز خواندن انجيل، به مطالعه ادبيات روسي و مهمترين نشريه هاي روز دلستگي داشت. احتمالاً برجسته ترين خاطرات دوران کودکي داستايفسکي تماشاي نمايش چپاولگران شيلر به سن ده سالگي است. کيفيت هاي نمايشي اين اثر و دعوي آزادي رمانتيک گونه آن معنايي ماندگار و عميق بر داستايفسکي نويسنده بر جا گذارد. مستغلاتي فقرزده نيز که پدر او در 1831 به چنگ آورد و شامل دو روستاي استان تولا بود و در آن خانواده داستايفسکي تعطيلات سالانه خود را مي گذراند تأثيري همسان بر او داشت. حضور در اين مستغلات نخستين آشنايي واقعي داستايفسکي با مردم روس بود که بعدها بسيار فصيح پيرامون آنها به نوشتن پرداغخت. از آثار شيلر و استان نکبت بار تولا درونمايه ها و رويدادهايي بيرون تراويد که ذهن داستايفسکي را در سراسر زندگي به خود مشغول داشت و تأثير عمده خود را در آخرين رمان او، برادران کارامازف، برجا گذارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به سال 1837، دو سالي پس از مرگ پدر، که ظاهراً به دست دهقانان خود کشته شد، مادرش درگذشت. داستايفسکي در مؤسسه مهندسي نظامي سن پترزبورگ به تحصيل پرداخت و هرچند در آنجا به تحصيل رشته فني مشغول بود اما ظاهراً بيشتر وقت خويش را منحصراً به مطالعه آثار کلاسيک روسي و نيز آثار برخي نويسندگان گوناگون اروپايي (از والتر اسکات تا هوفمان و دوکوئينسي و بالزاک) اختصاص مي داد. در اين هنگام به مسائل فوق طبيعي و ترسناک دلبستگي داشت. پس از اتمام دوره مهندسي و فراغت از خدمت نظام يکسره به ادبيات روي آورد. داستايفسکي در 1846 بي درنگ به دنبال انتشار نخستين کتاب عمده خود، بيچارگان، ترجمه اوژني گرانده، اثر بالزاک، را منتشر کرد. بيچارگان با تحسين بسيار از جانب منتقد برجسته، و.گ.بلينسکي، مواجه شد و کمابيش يک شبه نويسنده آن در ادبيات روسي تثبيت گرديد. اثر دوم او به نام همزاد (1846) موفقيت اثر نخست را تجديد نکرد. داستايفسکي در همين زمان با به کار گرفتن درونمايه هايي همچون قدرت افسانه (ارباب، 1847) و قدرت رؤيا (شب هاي سفيد، 1848) به تجربه هاي ناموفقي دست يازيد. در اواخر دهه 1840 به گروه پتراشفسکي راه يافت و در بحث هاي آنان پيرامون سوسياليسم آرماني و انقلاب شرکت جست. او به يقين از چنين عقايد زمانه تأثير پذيرفت، هرچند آثارش عاري از موضوع هايي است که نشان دهد او صادقانه به آراي انقلابي پرداخته است. داستايفسکي همراه با ديگر اعضاي گروه پتراشفسکي دستگير شد، به زندان افتاد و در دادگاه نظامي به اعدام محکوم گرديد. اتهام عمده او اين بود که نامه معروف بلينسکي را به گوگول به صداي بلند در يکي از نشست هاي گروه خوانده است. منتقد در «نامه به گوگول»، به سبب شيفتگي مذهبي گوگول، بر او تاخته و اعلام داشته است که مردم روسيه عميقاً به زيبايي گرايش دارند. حکم مجازات مرگ که به دستور تزار، نيکلاي اول، صادر شده بود به زندان با اعمال شاقه و تبعيد تبديل گرديد و بنابراين داستايفسکي در آغاز سال 1850 با دست و پاي زنجير شده به سيبري فرستاده شد. تجربه اي را که داستايفسکي در اردوگاه کيفري امسک از سر گذراند خردکننده بود. در اينکه بيماري صرع داستايفسکي، که بعدها خود را نشان داد، حاصل اقامت او در اين اردوگاه است يا نه ترديد وجود دارد، اما در اينکه داستايفسکي تا پايان عمر از بيماري صرع رنج بسيار برد ترديدي نيست. گزارش او از چهار سال زندان در اردوگاه کيفري (يادداشت هاي خانه مردگان، 2-1861) اثري کلاسيک در ادبيات زندان به شمار مي آيد. هنگامي که در 1854 آزاد گرديد هنوز حق خروج از سيبري را نداشت اما از زندگي نسبتاً آزادي برخوردار بود، به ويژه که به عنوان افسر مشغول خدمت شد. پس از چندي با بيوه يکي از همکاران ازدواج کرد و سرانجام در 1859 اجازه يافت به بخش اروپايي روسيه بازگردد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ازدواج داستايفسکي روي هم رفته با شادکامي همراه نبود. از اين گذشته، او در جامعه اي با تجديد شهرت و اعتبار روبه رو بود که همه جا از اصلاح و دگرگوني هاي انقلابي سخن به ميان مي آمد. تجربه هاي او سبب تحکيم احساسات مذهبي در او گرديد که در دهه 1840 در وجود او نهفته بود و هنگامي که به ياري برادرش روزنامه زمان را در 1861 پايه ريزي کرد، در زمينه عقايد سياسي، فردي محافظه کار، ميهن پرستي تجاوزگر و کمابيش توده گرا بود؛ بدين معني که به طبقه دهقان روسي دلبستگي داشت و از جامعه روشنفکر مي خواست که از آنان بياموزد. داستايفسکي در روزنامه زمان بود که نخستين رمان خود را به نام تحقيرشدگان (1861) انتشار داد و نيز گزارش نخستين سفر خود را به اروپا با عنوان يادداشت هاي زمستاني پيرامون برداشت هاي تابستاني (1863) در همين روزنامه به چاپ رساند. سرمايه داري کلان شهر غرب، به ويژه آنچه او در لندن به چشم ديد، براي او تکان دهنده بود و آراي ضد غربي و ضد اصلاحگرانه را در او برانگيخت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به دنبال افزايش بدهي هاي داستايفسکي روزنامه او نيز به سبب چاپ مقاله اي پيرامون شورش سال 1863 لهستان از سوي مقامات توقيف گرديد؛ و با آنکه اجازه انتشار روزنامه ديگري را با عنوان دوران به دست آورد، مرگ همسر، مرگ برادر و مرگ آپولون گريگورف، صميمي ترين همکارش در انتشار روزنامه، ضربه هايي کاري بر او بود. داستايفسکي هرچند برجسته ترين اثرش را تا آن زمان، به نام يادداشت هاي زيرزمين (1864)، در روزنامه دوران به چاپ رساند، ديري نگذشت که اين روزنامه به تأخيرهايي مواجه شد و سپس به کلي متوقف گرديد و بدهي هاي زيادي براي او بر جا گذاشت. او در ويسبادن، در آغاز پاييز 1865، به سبب روبه رو بودن با تنگناهاي خردکننده، نوشتن رماني را با عنوان جنايت و مجازات (1866) طرح ريزي کرد، اما به سبب بستن قرارداد نوشتن رمان ديگري به نام قمارباز (1867)، و تعهد اتمام آن در مدت يک سال، موقتاً نوشتن اثر عمده خود را رها کرد. رمان قمارباز را داستايفسکي براي زن جوان تندنويسي، به نام آنا اسنيتکين، تقرير مي کرد و او مي نوشت. داستايفسکي يک سال بعد با اين زن ازدواج کرد و با اينکه يک رب قرن با يکديگر اختلاف سن داشتند ازدواج آنان با شادکامي و موفقيت همراه بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زن و شوهر سپس براي فرار از دست طلبکارها به تبعيدي اجباري در اروپا دست زدند و چهار سالي را در درسدن گذراندند. داستايفسکي در اين مدت دو رمان عمده خود، ابله (1868) و جن زدگان يا شيطان ها (2-1871) را نوشت. در بازگشت به روسيه، همسر داستايفسکي نقش ناشر آثار شوهر را برعهده گرفت و زندگي خانوادگي آرام و استواري را پي ريزي کرد. رسيدگي دقيق و فداکارانه او به مسائل مالي داستايفسکي، به تدريج، سبب پرداخت تمام بدهي هاي او گرديد. هرچند مرگ هاي زودرس برخي از بچه هايش و حمله هاي وخيم بيماري صرع او دهه آخر عمرش را بر او سخت ناگوار کرد اما در سايه فعاليت خاطرات نگاري (يادداشت هاي يک نويسنده، که در سال 1873 آغاز گرديد و با وقفه هايي تا هنگام مرگ ادامه يافت) و نيز در سايه مطالعه آثار خود در حضور مردم، روزنامه نگاري (ويراستاري روزنامه شهروند، 4-1873) و کارش در مقام رمان نويس (جواني خام، 1875) و سرانجام بر تارک همه اينها، با انتشار بزرگترين رمانش، برادران کارامازوف، در 80-1879 به شهرت ادبي کم نظيري دست يافت. شهرت او در طول جشن هايي که به مناسبت پرده برداري از پيکره پوشکين در مسکو، به سال 1880، برپا شد با ايراد سخنراني پيرامون پوشکين، که ستايش همگان را برانگيخت، به اوج رسيد. و آنگاه تشييع جنازه او در اول فوريه 1881، پس از مرگش در 28 ژانويه، قلب هاي بسياري را از اندوهي بي حد آکند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بيچارگان ، نخستين اثر داستايفسکي ، ممکن است در نظر اول به شيوه کهنه مبادله نامه ميان دو تن ( کارمندي تهديست و ميانسال ، به نام دووشکين ، و دختري بسيار جوان تر ) نوشته شده باشد ، اما اين شيوه ساده از عميقي روانکاوانه برخوردار است و نامه هاي شخصيت داستايفسکي گونه ويژه آن به صورت اعترافات پيچيده اي در مي آيند که نه تنها عشق بي حد او را به دختر افشا مي کنند بلکه او را به آگاهي مي رسانند و هويت شخص او ، جاي او در جامعه و معناي فقر او را به او نشان مي دهند .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستايفسکي هنگام رهايي از زندان براي خبرنگاری به تردیدها و ایمان خود اعتراف کرده است :
« من همين قدر مي توانم درباره خود به شما بگويم که من فرزند زمانم ، فرزند بي اعتقادي و ترديد و تا اين لحظه و حتي تا پايان عمرم بر اين باور خواهم بود ... ديگر بگويم ، اگر کسي براي من ثابت کند که مسيح از دايره حقيقت بيرون است و به راستي يقين حاصل کنم که حقيقت ها فرسنگ ها با مسيح فاصله دارد ، باز هم ترجيح مي دهم در کنار مسيح بمانم در کنار حقيقت . » اين گفته را يکي از برجسته ترين وصيت نامه هاي قرن نوزدهم به شمار مي آورند، قرني که روشنفکران آن رفته رفته به اين نتيجه مي رسيدند که بايد خود را از بندهايي که پدران ناآگاه آنان بر دست پاي ذهن شان بسته اند رها سازند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين وصيت نامه ، ده سال بعد ، مناسبت خاص ادبي خود را پيدا کرد و داستايفسکي در يادداشت هاي زيرزمين ترديدهاي خويش را پيرامون علم گرايي ، با عقيقده مرسوم که انسان را اساسا موجودي عقلاني مي پنداشت ، درک خود را از انسان به عنوان موجودي هوسباز ف شکاک و خودسر ارائه داد . راسکولنيکف در رمان جنايت و مجازات نمونه وفق ارائه چنين درکي است . او در اين رمان دانشجويي است که دست به جنايت مي زند تا ثابت کند که ناپلئون خودسري است اما سرانجام به خطا و بيهودگي انگيزه هايش پي مي برد . راسکولينکف خود او نيز دشواري سرگردان مي بيند که در حقيقت شخصيت دوباره خود او نيز هست . در اينکه او به تاثير سونياي فاحشه به تهذيب اخلاق مي رسد عمق عقايد مطرح شده در آن و تکريب کابوس گون واقعيت زندگي نکبت بار داستايفسکي ، به عنوان برترين رمان نويس قرن نوزدهم روسيه بر آن متکي است .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستايفسکي در دومين رمان خود ، ابله ، تلاش مي کند تا درک خويش را از مسيح معاصر در قالب ابله کودک مانند ، يعني شاهزاده ميشکين ، که کتاب انجيل او ترکيبي از رستگاري به ياري قدرت زيبايي و مسيح گرايي ادبي است ، تجسم بخشد. هر چند بخش هاي پاياني کتاب درخشان است اما اين اثر به طور کلي تلنبار از طرح هاي فرعي و آدم هاي پرگو و طرفدار بحث و جدل است . اگر در ابله در سايه نويد مسيح روسي اميدي براي روسيه وجود دارد ، در رمان جن زدگان يا شيطان ها ، رمان بزرگ روشنفکر ، مسموم از عقايد غربي و تاثيرهاي پوچگرانه ، نه ايماني به خود پيدا کند نه به مردم خداپرست روسيه . استاورگين ، منجي فرضي جامعه روشنفکر ، ظاهرأ ميان بينش پوچگرايانه از آزادي ( که در قالب هواخواه اوکريلف ارائه مي شود ) و امکان ايمان مذهبي ( که در قالب شاتف ايمان جوي تجسم مي يابد ) سرگردان است . اما سرانجام تسليم عقايد ورخونسکي تروريست مي گردد تا هدف هاي ويران کننده خويش را تحقق بخشد . اين رمان از آنجا که استبداد سياسي را که در نتيجه انقلاب دامنگير روسيه مي شود تشخيص مي دهد تفسير آن براي منتقدان شوروي کاري سخت دشوار بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستايفسکي پس از اين کمدي پر قدرت و سياه ، بر آن شد تا موقعيت روسيه را در شرايطي اصولي تر بيازمايد؛ اما از بررسي خود پيرامون يک «خانواده تصادفي » ( جواني خام ) چيزي به دست نياوردو تنهاي هنگامي که ، به سال 1878 ، در محاکمه ورا زاسوليچ تروريست حضور يافت ، چارچوب آخرين و بزرگ ترين رمانش ف برادران کارامازوف ، را به دست آورد.
خانواده کارامازوف همچون روسيه کوچکي تصوير مي شود که در آن روسيه معاصر و زميني در قالب دميتري ، نفوذ غرب در قالب ايوان ، و روسيه مذهبي در قالب آليوشا تجسم مي يابد و در اني ميان انتقاد ايوان از کليسا ( به ويژه در فصل معروف « بازجوي بزرگ ) همچون حمله اي پاسخ ناپذير به بي عدالتي جهان شمرده مي شود.
براداران کارامازوف به عنوان اوج دستاورد داستايفسکي بازتاب نگراني اوست پيرامون دستواري هاي انتخاب که پيوسته پيش روي بشر قرار دارد.
آدم هاي داستان هاي داستايفسکي در پي تغيير نيستند ، در پي اصلاح نيستند ، آنان تلاش مي کنند خويشتن را در برابر زشتي ها و پليدي ها ، که شمارشان اندک نيست ، همواره نيرومندتر و مجهزتر کنند.
"چنين گفت نيچه": "داستايوسکي تنها کسي است که از آثار او چيزهايي درباره روانشناسي آموخته ام."
میخائیل ماتویئویچ خراسکوف
Kheraskof - Michael.M
میخائیل ماتویئویچ خراسکوف
میخائیل ماتویئویچ، از شاعران اهل روسیه می باشد که در سال 1733 به دنیا آمد و در سن 74 سالگی در سال 1807 دارفانی را وداع گفت.
این دو کتاب از او می باشد:
روسیاد، ولادیمیر، حماسه روسی و تجدید حیات ولادیمیر.