حالا نمیگم یک اسطوره ولی شمس واقعاً چیزی رو داره که فعلاً مربیان ایرانی تا به حال یا نداشتن یا حتی در جهت داشتنش تلاشی نمی کردن و نمیکنن. اون اعتماد به نفس و زیاد تر از توان خواستنه.نقل قول:
اون کسی بود که شمسایی جدید رو معرفی کرد حالا بگذریم که به خاطر مسائلی دوباره از تیم بیرونش کرد. به نظری میدان داد تا بشه دروازه بان شماره 1 تیم ملی وگرنه هنوزم که هنوزه باید ناصری رو توی دروازه میدیدیم. به بازیکنان جوان انگیزه داد و تیم رو برای چندین سال بیمه کرد.
البته در اینکه فوتسال ایران کلاً پیشرفت کرده حرفی نیست ولی اون بود که به عنوان اولین مربی تونست تیم رو از گروه خودش در دور مقدماتی جام جهانی 2008 بالا بیاره و اون بازی های پایاپای رو با بزرگانی مثل برزیل، اسپانیا و ایتالیا انجام بده. همیشه بیشتر از توان تلاش میکنه تا حداکثر قدرت تیم رو به کار ببره.
ما کی میتونستیم بدون داشتن بازیکن نامی مقابل تیم های بزرگ صف آرائی کنیم؟ الآن ایران دیگه ترسی که از اسپانیا و ایتالیا و برزیل داشت رو به دست فراموشی سپرده و داره سعی میکنه برای قهرمانی در هر تورنمنتی که وارد میشه بجنگه. ما کی به همچین افتخاری دست پیدا کردیم؟
من دیگه فوتسال رو بیشتر از فوتبال دوست دارم و از اونهمه امیدی که به فوتبال میبندیم و نتیجه نمیگیریم خسته شدم. فوتبال کثیف شده ولی فوتسال علی رغم اینکه همیشه جنجال داره ولی بازیکن ها و مربی تیم دارن برای یک هدف میجنگن و اونم موفقیت ایرانه. من به این قضیه اعتقاد دارم و خدا رو شکر شمس همیشه حرف دل منو زده و فعلاً هم از موضعش کوتاه نیومده. من کمتر کسی رو دیدم که اینطوری تیم رو هدایت کنه. درسته، دیکتاتوری هم داره ولی باید قبول کنیم برای مدیریت هر چیزی در ایران دیکتاتوری یک جزء لاینفک هستش. حتی اگر این دیکتاتوری باعث قربانی شدن ستاره ها بشه باید این کار رو کرد تا کل تیم مطیع و سر به زیر بشه.