در مورد ماهی توی آب هم همین مثال رو میزنن که هرچی هم بش بگی این چیزی که تو داری درش زندگی میکنی اسمش آب هست، هیچ نمیتونه شما رو درک کنه تا زمانی که یک لحضه از آب درش بیاری، بعد دیگه خودش به وجود چیزی بنام آب پی میبره ... اگر زن نبود به وجود بسیاری از ویژگی های مردانه پی نمیبردیم چون اونها رو طبیعی و انسانی (نه فقط مردانه) فرض میکردیم، اگر کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری و تیپ های مختلف شخصیتی نبود بسیاری از ویژگی های انسان رو کشف نمی کردیم و ... اینکه یکی از روش های تحقیق روش مقایسه ای (comparative) هست دلیلش همینه، یعنی تا زمانی که من مثلا جامعه آمریکا رو نشناسم و اون رو با جامعه خودم مقایسه نکنم اساسا به بسیاری از خصوصیات جامعه خودم پی نخواهم برد. گویا چیزهایی وجود دارن که جز زیر نور تضاد و مقایسه خودشون رو نشون نمیدن ...
اساسا ما شناختمون از وجود بسیاری از چیزها رو از طریق همین مقایسه و تضاد بدست میاریم. در فلسفه گفته میشه "تعرف الاشیاء باضدادها" که منظور همین مکانیزم شناختی هست...