نام اين عارف ربانى در همه مأخذ ايرانى و خارجى باباطاهر ذکر شده است. اين شاعرِ دَر دو بيتىهايش خود با روشنى بر اين نام و نشانى تأکيد مىکند.
مو از روز ازل ”طاهر“ بزادم ..........ازين رو نام باباطاهر ستم
باباطاهر از شعراى نامى و مشايخ بزرگ طريقت در اوايل قرن پنجم يعنى دوران بارورى دانش معرفت در ايران مىباشد. ولادتش در همدان مىبايست در اوايل قرن چهارم هجرى باشد. بعضى از محققين هم تولدش، را با استفاده از حساب حروف ابجد از اين دو بيتى استخراج کردهاند و سال تولدش را ۳۲۶ دانستهاند.
من آن بحرم که در ظرف آمد ستم ...........من آن نقطه که در حرف آمد ستم
سر الفى الف قدى برآيو ............الف قدم که در الف آمد ستم
از نام پدر و گذشتگان او اطلاع درستى در دست نيست و آنانکه پدرش را فريدون دانستهاند بنابه نوشتهٔ مرحوم سعيد نفيسى در جلدِ اول کتاب تاريخ نظم و نثر در زبان فارسى درست نيست زيرا او خود شاعرى بود از گُردان فارس که خود داراى دو بيتىهائى است. در نزديکى خاکدان باشکوه و بىپيرايهاش که ساختمانى ساده دارد گورى بهنامِ فاطمه لارى مىباشد که گروهى آن را دايهاش دانستهاند و گروهى ديگر آن را معشوقه و خواهرش ذکر کردهاند. درباره سال مرگش نجمالدين ابوبکر راوندى در کتاب راحةالصدور که در سال ۵۹۹ براى سلجوقشاه ابوالفتح کيخسرو نوشته است اينگونه به معرفى باباطاهر پرداخته است: شنيدم که چون سلطان طغرلبک به همدان آمد از اولياء سه پير بودند، باباطاهر و باباجعفر و شيخحمشاد. کوهکى است بر در همدان آن را خضر خوانند بر آنجا ايستاده بودند، نظر سلطان بر ايشان آمد کوکبهٔ لشکر بداشت و پياده شد و با وزير ابونصر اسکندرى پيش ايشان آمد و دستهايشان ببوسيد باباطاهر پارهاى شيفتهگونه بودي، او را گفت اى ترک با خلق خدا چه خواهى کرد.
سلطان گفت آنچ تو فرمائى باباطاهر گفت آن کن که خدا مىفرمايد..... سلطان بگريست و گفت چنين کنم بابا دستش بستد و گفت از من پذيرفتى سلطان گفت آرى باباسَرِا بريقى شکسته که سالها از آن وضو کرده بود در انگشت داشت بيرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت مملکت عالم چنين در دست تو کردم بر عدل باش او با توجه به اينکه سلطان سلجوقى طغرل در سال ۴۴۷ هجرى به همدان رفته بود نمىتوان بر آن تکيه کرد و يا اينکه سال تولدش با آنکه اشاره شد درست نيست زيرا عمر باباطاهر ۱۲۲ سال مىشود که بهنظر بسيار بعيد است. استاد فرزانه دکتر ذبيحالله صفا به استناد گفتهٔ هدايت در مجمعالفصحا سال مرگش را ۴۱۰ هجرى ذکر کرده است که با توجه به سال تولدش درست بهنظر مىرسد.
اينک براى گذشتن از هالههاى مبهمى که زندگى او را چون ديگر بزرگان دربر گرفته، بهتر است زادگاه و نحوهٔ زندگيش را از زبان خود شاعر بشنويم که به اين دو بيتىها بسنده مىشود.
من اسپيده بازم همدانى.... ...... که لانه دارم اندر کُه نهانى
به بال خود پرم کوهان به کوهان .... به چنگ خود کنم نججير بانى
- و يا اين دو بيتى ديگر:
بشم به الوند دامان مونشانم ......... دامن از هر دو گيتىها وشانم
نشانم نوله و مويم به زارى .......... بى که بلبل هنى اول نشانم
منبع همه مطالب سایت آفتاب می باشد