PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : روانشناسی هیپنوتیزم



m_s20
16-11-2006, 20:50
سلام دوستان عزیز
باید بگم من این تا پیکو زدم تا سحت و سقم اطلاعاتی که بین مردم در مورد این علم هست بررسی بشه
همچنین مزایا و معایب موجود در این عمل بیان بشه
اول میخوام از یه مثال ساده شروع کنم
فرض کن شما شب قبل از خواب غذا زیاد خوردی بعدشم یه هندونه ابدار زدی زمین شب میخوابی خوابهای عجق وجق میبینی تا صبح 16 بار میری دستشویی خواب زده میشی دم صبح با صدای بوق نکره اتو بوسهای اتوبان بغل خونتون بیدار میشی نیگا میکنی ساعت هفت و نیمه وای بدبخت شدم باید برم سر کلاس یا سر کار یا ...
بحر حال با یه مصیبتی بلند میشی دست و روتو شسته و نشسته میری تو آشپز خونه صبحونه هم یه تیکه نون و پنیر بر میداری تا توراه بخوری توی راهم هی دلت شور میزنه نکنه سرویسمون بره.....

خوب حالا میگین اینا چه ربطی به هیبنوتیزم داره!
حالا خدمتتون عرض میکنم
اگه این اتفاق یا مشابه اون براتون افتاده باشه میبینین که تا عصر اعصاب درست و حسابی ندارین و هی به این و اون گیر میدین (به قول معروف قاطی هستین) باید بگم شما بدون اینکه خودتون بخواین خودتونو هیبنوتیزم کردین البته از نوع منفی
در پست بعد چگونگی این عمل رو به عرضتون میرسونم

m_s20
16-11-2006, 21:38
اول بگم هیبنوتیزم اصلا چیه؟
شما در مورد بالا صبح موقع بیدار شدن و مشاهده ساعت به خودتون نهیب میزنین که دیرم شد یعنی به خودتون (تلقین )میکنین که مثلا بعیده به سرویس برسم از اون طرف دیر سر کار حاضر میشم و این توی ذهن ناحود آگاهتون نقش میبنده
باید این رو هم بگم که صبح ها موقع بیدار شدن وشب ها هنگام خوابیدن قدرت پذیرش تلقین در انسان بسیار بالاست
برای همین میگن اگه صبح زود بلند شین درس بخونین بهتر مطالب رو میگیرین

کلمه هیبنوتیزم با تلقین معمولا با هم میان
یک نوع هیبنوتیزم خفیف موقع مشاهده یه فیلم جالب از تلویزیون هستش
در این موقع شما صدا های اطراف رو نمیشنوین
هیبنوتیزم یعنی تمرکز کامل حواس بر روی یه مسله
ذهن ما انسانها قدرت عظیمی داره ام تنها در شرایطی که دچار تشتت نباشه
هر قدر تمر کز ما بیشتر بسه قدرت ذهن بالاتر میره !!و حتی میتونه کارهای خارق العاده ای بکنه

پس من ساده ترین راه رو برای هیبنوتیزم شدن میگم:
امشب کمی زودتر بخوابید در حالی که چشمهاتون داره گرم میشه مطالب زیر رو توی ذهنتون تکرار کنین:
من فردا صبح بسیار شاد و با نشاط خواهم بود
تا عصر همینطور سرزنده و شادابم
روز بروز از هر حیث بهتر و بهتر میشم (20بار)
شما میتونین تلقین هایی که دوست دارین رو بگین
نکته مهم اینه که تلقین ها بهیجوجه نباید منفی باشه مثلا :
اگه میخوایین ترس رو از خودتون دور کنین نباید بگین من دیگه نمیترسم بلکه باید بگین:
من روز به روز شجاع تر میشم
این کار رو حتما امشب امتحان کنین و نتیجش رو به عینه ببینین!

Spy
16-11-2006, 21:46
جالب بود براي من ممنون....اميدوارم اين تاپيك ادامه پيدا كنه ... دوست عزيز اگه برنامه تون براي ادامه اين تاپيك به هم نميخوره لطفا در مورد ذهن ناخوداگاه هم صحبت كنيد .

m_s20
16-11-2006, 22:56
به نکته خوبی اشاره کردی دوست من ذهن ناخود آگاه
چیزی که ما معمولا ازش غافلیم
چرا من امروز انقدر عصبیم؟
چرا اینقدر به این بابا مشکوکم؟!
چرا من از قیافه این بابا خوشم نمیاد؟
چرا از این آقا کچله انقدر خوشم اومده؟

اینها سوالاتی هستند که ریشش بر میگرده به ذهن ناخود آگاه
ذهن ناخودآگاه رو میشه به بایگانی یه اداره تشبیه کرد اداره ا ی که مدیرش خودمونیم
فراموشی= انتقال داده های ذهنی از خودآگاه به ناخودآگاه
هر رویدادی که اتفاق میافته یه ایمیج از اون به ذهن ناخودآگاه میره و اونجا به دقت ثبت میشه یعنی به این سادگی ها از یین رفتنی نیست
برعکس حافظه خود آگاه به اسانی فرمت میشه
ما کارهایی که مثلا بیست سال قبل در چنین روزی انجام دادیم در ناحودآگاهمون هست
حالا علت وجود حافظه خودآگاه و ناخود آگاه چیه؟
علت وجودش کاملا مشخصه اگر همه چیز در ذهن خود آگاه میموند انسان یک روز هم نمیتونست بطور عادی زندگی کنه و کارش به تیمارستان میکشید خاطرات و حوادث تلخ با تمام جزییات هینطور در مقابلش حاضر میشدند و اونا دیوونه میکردند!!!

اینکه خداوند در قران گفته اعمال انسان در روز جزا مقابلش حاضره وانسان نمیتونه حاشا کنه همین ذهن ناخودآگاهه
ذهن ناخود آگاه محل قرار گرفتن تمام آرزوها عقده ها .شکست ها و پیروزیها .عشق ها و نفرت هاست
گاها در زندگی روزمره اتفاقاتی بر میخوریم که قسمتی از ذهن ناخود آگاهمون رو فعال میکنه مثلا شخصی که در کودکی از معلم بداخلاق ریاضی شون میترسیده در بزرگسالی هم وقتی اونا ببینه بدون ایتکه بدونه دچاره ترس میشه و زبونش بند میاد!

توسط هیبنوتیزم میشه این ترس کاذب رو از بین بردکه بعدا روششو براتون میگم

br0991
17-11-2006, 00:33
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخود آگاه سرچشمه می گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد.
انسان ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنا براین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش ا و به زندگی است.موفق ترین انسان ها کسانی هستند که توانسته اند در ذهن خود اندیشه های مثبت داشته باشند
ویژگی های افراد موفق (مثبت نگر) :

1- با وجود تفکر درباره گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می کنند و از آن چه دارند راضی و خشنود هستند .

2- در گفتار خود از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده می کنند.

3- همیشه سعی می کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند عامل را ابتدا در خود جستجو می کنند.

4- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند ، به همین دلیل می توانند افکار خود را کنترل کنند.

5- اگر از آنها خواسته شود در باره موضوعی اظهار نظر کنند، با وجود تفکر در جنبه های منفی، موارد مثبت آن را بیان می کنند .

6- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود وبه خصوص راهنمایی دیگران استفاده می کنند.

7- اغلب اوقات پر انرژی و خوش مشرب هستند.

8- همه چیز در نظر آنها می تواند لذت بخش باشد و سعی می کنند ازتمام لحظات زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

در ارتباط های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند

ویژگی های افراد بازنده ( منفی نگر) :

همیشه از وضعیت موجود و گذشته خود شکایت دارند و نسبت به آینده بد بین هستند.

1- غالبا با نظرات دیگران مخالفت می کنند.

2- در گفتارهای خود از عبارات منفی استفاده می کنند.

3- در بر خورد با کوچک ترین مانعی از تلاش دست می کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست خود می دانند.

4- تمرکز فکر ندارند در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر" اول عمل می کنند بعد فکر!

5- افکارشان بر آنهاتسلط دارد.

6- اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعی نظر بدهند به جنبه های منفی آن توجه کرده و بیشتر آن را بیان می کنند.

7- از کاه کوه می سازند ، از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.

8- غالبا بدخواب و عصبی هستند.

9- آینده در نظر آنهاغم انگیزو نا امید کننده است .

10- در ارتباط های اجتماعی خود به همه چیزو همه کس شک و سوء ظن دارندو فکر می کنند که همه بر علیه آنها اقدام می کنند.

راهکارهای تقویت تفکر مثبت:

1- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را توانا و با ارزش بدانیم.

2- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راههای تقویت انها رابیابیم و تجربه کنیم.

3- لیستی از افکار منفی خود درطی روزتهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم و آنها را به دست فراموشی بسپاریم .

4- سعی کنیم در گفتار وبرخورد های روزانه از کلمات وجملات مثبت استفاده کنیم ، مثلا حتی در ملاقات با دیگران به جای استفاده از کلمه« خسته نباشید » که دارای بار منفی والقای حس خستگی است، بگوییم «شاد باشید» و یا «پرانرژی باشید».

5- افکار خود را متوجه خوبیها و جنبه های مثبت جامعه کنیم تا به مرور مثبت نگر شویم.

6- با خوش بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه های جدیدمثبت شکل گیرند.

7- سعی کنیم محیط را به طرز ساده ای جوری تنظیم کنیم که هر روز صبح از خواب بر می خیزیم با نگاه کردن به یک منظره زیبا ، یک تابلوی نقاشی زیبا زیبا و یا اسماء الله روزخود را با نشاط و خوش بینی آغاز کنیم.

8- از افراد منفی نگر یا موقیت هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می شوند حتی الامکان دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

9- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه بدی را پیش بینی نکنیم ، زیرا مشکلات فقط به اندازه ای بزرگ هستند که ما انها را بزرگ می پنداریم.

10- فقط به لحظات و خاطرات دوست داشتنی گذشته خود فکر کنیم.

11- از تردید و دودلی دوری کرده و تصمیمی که می گیریم با جدیت دنبال کنیم.

12- سعی کنیم تا متوجه ندای منفی درونی خود و تلقین های مخرب بشویم و بدون دودلی و تردید عکس آنها را انجام دهیم.

13- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشیم .

14- در توصیف احوا ل و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

15- در تعریف ازافراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیمبه طور مثال : فلانی می تواند شخص خوبی باشد (حتی اگر تماما از او بدی دیده باشیم )

16- از چشم و هم چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می شود دوری کنیم ، روش خودمان رو دوست داشته باشیم و با جدیت دنبال کنیم.

17- قدر تمام ثانیه های عمرمون رو بدونیم و از آنها به خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرارنخواهد شد.

18- همیشه به فکر تغییر شرایط نا مساعد باشیم حتی اگر برای از بین بردنش تصمیم گرفتیم از صفر شروع کنیم. این کار را را انجام بدهیم .

19- از خود ، انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می شود خودداری کنیم.

20-خود را از قید و بند های آزار دهنده رها و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده ای داشته باشیم.

21-از انزوا و گوشه گیری که باعث ایجاد افکار منفی می شود دوری و سعی کنیم لحظات خود را در جمع خانواده و اجتماع شیرین کنیم.

22-هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان امده است، وضعیت و موقعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سر گرم شویم.

23-ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، پس سعی کنیم با صدای نه زیاد بلند جملاتی مثبت را به زبان بیاویم ، حتی چندین بار، به طور مثال : من شادم و فردا روز بهتری خواهد بود این رو می دونم و با تمام وجودم حس می کنم

24-هرگز و به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.، حتی برای یک صدم ثانیه

25-اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

26-سعی کنیم همیشه بخندیم و اگر امروز شکست خوردیم ، به فردا خوشبین و شاد باشیم

27- به محبت بی کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرارکنیم که من لیاقت بهترین ها را دارم وبا لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

اجرا راهکارهای تقویت تفکر مثبت هیچ هزینه ای ندارد و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی شود. فقط باید این شعار را فراموش نکنیم: «اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگیمان متحول می شود.»

m_s20
17-11-2006, 09:36
ای ول دوست عزیز متن خیلی خوبی گذاشتی
حالا بریم سر موضوع هیبنوتیزم
اول یه قضیه در مورد اثر تلقین و هیبنوتیزم براتون بگم:
در سال 1351مسبقه شطرنج بین قهرمان جهانی شطرنج شوروی بنام اسپاسکی و فیشر قهرمان شطرنج آمریکا برگزار شد و این مسابقه سر وصدای زیادی بلند کرد و حتی جنبه سیاسی هم به خود گرفت
هیچکس تصور نمیکرد فیشر بر اسپاسکی پیروز شود نکته جالب این بود فیشر بایستی روی صندلی خاصی مینشست و همه جا هنگام بازی این صندلی را همراه خود میبرد!!
ممکن است بعضی این عمل را حمل بر خرافاتی بودن فیشر بدانند ولی از نقطه نظر علمی داستان این صندلی بسیار جالب است
زیرا این صندلی فکر فیشر را متمرکز میکرد بدینشکل که او قبل از مسابقه روی این صندلی مینشسته و خود هیبنوتیزم انجام میداده و به خود تلقین میکرده که هر موقع روی این صندلی نشست افکارش متمرکز میشود...

m_s20
17-11-2006, 09:50
چرا بیشتر ستارگان سینما در عشق و ازدواج شکست میخورند؟
همه میدونند که بیشتر ستارگان سینما چندین مرتبه ازدواج میکنند و دوباره طلاق میگیرن در حالیکه در ظاهر چنین بنظر میرسه که هر دو زوج خوشبختی هستند زیرا هر دو طرف زیبا و خوش اندام هستند اکثرا صدای خوبی هم دارند همچنین ثروتمند هم میباشند معذالک کارشان به طلاق میکشد
بسیار اتفاق افتاده که یک زن و مرد هنر پیشه که در یک فیلم نقش عاشق و معشوق را بازی میکرده اند بعد از خاتمه بازی در فیلم با یکدیگر ازدواج کرده و بعد از مدتی متارکه کرده اند!
علت چنین است که هر دو طرف در جریان داستان فیلم بایستی خود را در یک قالب مصنوعی در آورند و هر یک مصنوعا و بنا به
وظیفه ای که باید عمل کنند خود را فداکار و عاشق پیشه و شیفته نشان میدهند
کم کم این اعمال جایی در ناخود آگاهی باز کرده فکر را متمرکز و طرفین را هیبنوتیزم می کند و تصور میکنند در زندگی واقعی هم همینطور خواهد بود ولی بعد از ازدواج متوجه میشن که حقیقت زندگی چیزی غیر از بازی در صحنه های فیلمبرداری بوده است.

m_s20
17-11-2006, 10:20
حالا در مورد اثر تلقین بنفس:

گفتگوی آقای پشه با جناب گاو:
روزی در چمن زاری پشه ای روی شاخ گاوی مینشیند هنگام برخواستن به گاو می گوید :از اینکه چند دقیقه ای روی شاخ تو نشستم معذرت میخواهم
گاو جواب میدهد: تو و قتی روی شاخ من نشسته بودی من متوجه تو نبودم چه برسد به اینکه هنگام برخاستن متوجه شوم!
از این گفتگو میشه یه نتیجه ارشمند روانی اجتماعی گرفت و آن اینکه اکثر مردم مثل همون پشه فکر میکنند که در هر حال و وضعیت همه نگاهها به اونها دوخته شده در حالیکه ممکنه دیگران اصلا توجهی به او نداشته باشند

شخصی که شکستی در عشق و از دواج خورده با خود میگه من اکه از خونه بیرون رفتم همه بهم چ پ چ پ نگاه میکنن و میگن ایا چه مشکلی داشته که ازدواجشون بهم خورده و با خودش فکر میکنه حالاعالم وآدم از قضیه اون خبر دار شدند
بنابراین خونه نشین میشه و تماسشو با بقیه قطع میکنه در خود و مشکلاتش فرو میره و دور و تسلسل شیطانی شروع میشه

m_s20
17-11-2006, 10:29
رابطه عشق و هیبنوتیزم:
عشق مانند هیبنوتیزم معالجه کننده است
بساری از دختران و پسران که دچار اختلالا ت روانی نظیر تشتت فکر .ترس . نگرانی . اظطراب . فراموشی . بی ارادگی .و .. بودند بعد از عاشق شدن خود بخود معالجه شده اند
یا مادری بعد از به دنیا آوردن فرزندش بخاطر عشق مادرانه

علت اینه که هیبنوتیزم اساسا تمرکز فکر شدید هستش و در عشق هم شدت تمرکز روی معشوق بهمین شکل هست

m_s20
18-11-2006, 09:58
:
(اینو حتما دانشجو ها و دانش آموزان عزیز بخونن به دردشون میخوره)
یکی از دوستانم یک روز به من گفت که سر کلاس من وقتی معلم تدریس میکنه چشمم به دهان معلم و تخته سیاه دوخته شده ولی فکرم مدام جاهای دیگه میره و درس رو نمی فهمم و یاد نمیگیرم این مشکل اکثر دانشجوها و دانش آموز ها هم هست .

به کمک تکنیک های تمرکزی و خود هیبنوز براحتی میشه این مشکلات رو حل کرد
تکنیک های تمرکزی بسیار متنوع هستند و بر اساس سلیقه و راحتی شخص میشه یکی از اونهارو انتخاب کرد
یکی از این تکنیک ها انجام حرکات یوگا است
زادگاه یوگا کشور هندوستان هستش
بنیانگذار یوگا دانشمندی بنام پتنجلی بوده که حدود دو قرن قبل از میلاد زندگی میکرده
از دیگر بزرگان یوگا میتوان به (ماهاریشی ماهش یوگی) و(سیوامی وایوکانادا) نام برد

یوگا قلب را آرام میکند .مقاومت بدن را در برابر بیماریها افزایش میدهد . مقاومت پوست بدن را افزایش میدهد مانع اعتیاد به الکل میشود امواج متلاتم ذهن را آرام میکند . و در نهایت تمرکز فکر را بالا میبرد


نوع تغذیه در تمرینات یوگا مهم میباشد
دستور العمل غذایی سیوامی بشرح زیر میباشد:
صبحانه:نصف لیوان آب پرتقال طبیعی . دو عدد تخم مرغ جوشانده یکه قطعه نان تست و یک فنجان قهوه یا چای بدون شکر
ناهار :نصف لیوان آب پرتقال طبیعی . مقداری گوشت پخته . سالاد سبزی قهوه یا چای بدون شکر
شام:نصف لیوان آب پرتقال طبیعی .کمی گوشت بریان . کلم . دو عدد سیب زمینی پخته چای یا قهوه بدون شکر

بهترین زمان برای انجام تمرینات صبح زود است(البته همیشه میتوان تمرینات رو انجام داد)
در پست بعدی چند تا از حر کات معروف یوگا رو براتون مینویسم)

m_s20
20-11-2006, 10:22
مدیران محترم این تا÷یک مارو یه جای ثابت بزارین که من بدونم چه خاکی باید توسرم بریزم
دیروز دو ساعت دنبلش گشتم هیستورمو حذف کرده بودم

Dash Ashki
20-11-2006, 15:23
یعنی چی ثابت نگه دارید

خوب وقتی پستی نباشه تاپیک پایین انجمن قرار میگیره یا میره صفحه بعد

موفق باشی

m_s20
20-11-2006, 20:31
نه عزیز دلم آخه توی انجمن متفرقه بود بعد رفت توی انجمن علمی بعدشم از اینجا سر در آورد!!
بهر حال و اوضاع!

میخواستم تمرینات یوگا رو بنویسم یه مطلب جالبی دیدم تو یکی از کتابهام:
قدرت تمرکز فکر:
دختری به نام (ماریالازی)متولد ماری 1815 در کابرتیا اغلب در ریاضت ها و عبادتهای خود به حال اغما می افتاد و ساعات متمادی در جذبه های خود مستغرق میگشت و فکر خود را بر زخم های حضرت مسیح متمرکز میکرد تا بالاخره زخمهای مسیح بر بدنش نمودار شد و خون از دستها و پاهاسش جاری شد بقدر ی از زخمهایش جاری میشد که تمام چهره اش رو آغشته میکرد !!
البته اطبا نیز این مسله را تایید و گزارش کردند

تمرکز فکر دارای دو جنبه است : منفی و مثبت
اگه به مشکلات و درد ها و سختی ها تمرکز کنیم بعد از مدتی عینا شاهد آنها خواهیم بود (انسان همان است که میاندیشد)

farid0485
01-12-2006, 02:05
ولی یه چیزی نا گفته نباشد ضمیر ناخودآگاه به علاوه اون قدرت بیسار ساده لوح هم هست یعنی بخشش یک لباس کاملا قدیمی در تو باور بخشنده بودن را می سازد.

farid0485
01-12-2006, 02:12
یه پیش نهاد تو کمد لبسی تون رو بگردید و هر لباسی رو که بیشتر از یکسال . نیم هست که نپوشیدید اون به یه آدمی ببخش

او نوقت معجزه ضمیر نا خود آگه رو ببین.

اگر هم می گویید آن لباس را متنلسب با خودم خریده ام ولی فرموش نکنید:

تو نیکی میکن و در دجله بیانداز تا ایزد در بیابانت دهد باز

H.R@Wolf
26-05-2007, 17:32
تاريخچه هيپنوتيزم:
هر چند اطلاعات چنداني درباره نحوه كشف هينوتيزم توسط انسانهاي اوليه نداريم ولي شواهد ومدارك بدست آمده حاكي از كاربرد آن در زمانهاي گذشته است. اثر وقايع هيپنوتيزمي برروي لوحهاي سنگي مصرو نيز نوشته هاي قديمي و نقاشيهاي بدست آمده از ديواره غارها از زمانهاي بسيار گذشته ديده مي شود حتي در اولين فصل كتاب تورات نيزدر مورد خواب عميق(هيپنوتيزم) مطالبي بيان شده است. در ميان اقوام مختلف نيز اين حالت خلسه و جذبه در قالب مراسم گروهي ظاهر شده وپس از هزاران سال هنوز هم به همان صورت تكرار ميگردد.
تاريخ هيپنوتيزم نوين با فرانس آنتوان مسمر(1734-1815م)آغاز مي شود. وي معتقد بود پديده هاي هيپنوتيزمي وابسته به مغناطيس حيواني هستند.كه اين جريان مغناطيسي از بدن هيپنوتيزم كننده خارج شده ووارد بدن هيپنوتيزم شونده ميشود.بعدها روش وي در درمان بيماريها مسمريسم ناميده شد.
دكتر جيمز بريد اولين فردي بود كه لغت هيپنوتيزم به معناي خواب را براي اين حالت انتخاب كرد. وي ابتدا تصور ميكردكه عامل اصلي در هيپنوتيزم نگاه است ولي بعد متوجه شد كه هيپنوتيزم جز تلقين شفاهي هيپنوتيزور وتلقين پذيري هيپنوتيزم شونده چيز ديگري نيست. دكتر جيمز اسديل ودكتر اليوتسون از هيپنوتيزم جهت بيهوشي بيماران ونيز جراحيهاي كوچك وبزرگ استفاده نمودند.دكتر شاركو نيز از اين پديده دردرمان بيماران هيستريكي بهره جست.
درطول تاريخ هيپنوتيزم دانشمندان بزرگي مانند فرويد شاركو پاولف اريكسون وهيلگارد و... درخشيده وتحقيقات گسترده اي در اين زمينه انجام دادندتا اينكه در سال 1957 انجمن هيپنوتيزم باليني در آمريكا تشكيل شد.
امروزه از بسياري از جنبه هاي هيپنوتيزم درپزشكي, روانپزشكي و دندانپزشكي استفاده مي شود.پزشكي جديد معتقد است كه بيشتر از 80% بيماريهاو بسياري از ناتوانيها ناشي از استرس وبويژه انقباضات عضلاني هستند وبا ريلاكس كردن عضلات كه طبعاً با آرامش روحي همراه است ميتوان از بروز آنها پيشگيري نموده ويا آنها را درمان نمائيم.

H.R@Wolf
26-05-2007, 17:33
ببخشید اگه غلط املایی داره

Marichka
28-05-2007, 23:35
مدیران محترم این تا÷یک مارو یه جای ثابت بزارین که من بدونم چه خاکی باید توسرم بریزم
دیروز دو ساعت دنبلش گشتم هیستورمو حذف کرده بودم

سلام دوست عزيز

تاپيك شما مكانش ثابت شده ديگه. مي تونيد به ادامه ي فعاليت خودتون بپردازيد.

از زحماتتون متشكرم
موفق باشيد :20:

پارتیزان
17-06-2007, 00:03
من نیز در به روز رسانی این تاپیک کمک میکنم
این اولین مطلب
اين قانون بيانگر آن است كه هر گاه تصوري مورد پذيرش ضمير ناخودآگاه قرار گرفته و در آن جذب شود ( فرد خود به خود به طرف تظاهرات واقعي آن تصور كشيده مي شود ودرجريان تصور قوي تر و واضح تر بر تصور ضعيف تر تسلط پيدا مي كند . )
تصميمات و رفتارهاي عمده انسان تحت تاثير اين قانون شكل مي گيرد . همواره تصور برتر است كه انسان را به انجام رفتاري مطابق يا متناسب با خود مي سازد. انسان نمي تواند همزمان به دو چيز مختلف بينديشد و يا دو تصور متفاوت را در ذهن بپرورد و همينطور نمي تواند در آن واحد به دو طرز مختلف رفتار تمايد بنابراين هميشه و در انجام هر كار و اخذ هر تصميمي براي تصور قوي تر وجود دارد كه فرد تحت تاثير آن عمل مي نمايد .
اميل كووه كه او را پدر فن تلقين ناميده اند مي گويد : (( اگر شما بتوانيد شخص را كه دچار وسوسه بيمار گون سرقت است به اين فكر بيندازد كه ديگر دست به سرقت نخواهد زد ، او ديگر دست به سرقت نخواهد زد . ))
منظور كووه از بيان (( به فكر انداختن )) در اينجا ، ايجاد تصورات قوي وافكاري است كه در فرد گرايشي به عملي واقعي شدن آنها بوجود آيد .
كووه در اين رابطه با قانون اثر مسلط چهار اصل بيان مي كند :
*هرگاه اراده وتخيل در مبارزه باشند . تخيل پيروز خواهد شد وموضوع نهفته در آن عملي خواهد گرديد .
*در كشاكش بين اراده وتخيل ، نيروي تخيل به طور مستقيم متناسب است با مجذور اراده .
*هرگاه اراده وتخيل در توافق باشند ، به يكديگر اضافه نمي شوند بلكه درهمديگر ضرب مي شوند .
*تخيل قوي به صورت رفتار درمي آيد .
انسان هرگاه از لحاظ رواني آمادگي پذيرش يك تصور منفي يا مثبت رت داسته باشد آن تصور به راحتي از بين نخواهد رفت ونقش آن خنثي هم نخواهد بود بلكه همواره در رفتارهاي فرد تلثير خواهد داشت حتي اگر تلاش نمايد آن را فراموش كند باعث تداوم وتقويت بيشتر آن خواهد گرديد .
نقل يك داستان كهن مي تواند در درك بهتر اين مسئله ياري نمايد . مي گويند روزي فردي به يك طالع بين مشهور مراجعه كرد و با پرداخت بهاي هنگفتي از او خواست طالع و بخت او را بگويد و به گونه اي قطعي و واضح وضع او را بيان نمايد طالع بين به او گفت در طالع شما سعادت وثروتي عظيمي وجود دارد اما شرط تحقق همه اينها آن است كه تا ده روز اصلا به جن فكر نكنيد اگر توانستيد تا ده روز به جن فكر نكنيد به سعادت عظيم خواهيد رسيد وثروت هنگفت به ارث خواهيد برد در غير اين صورت زندگي شما به روال سابق خواهد گذشت .
مرد ازنزد او برخاست واز آن لحظه تا ده روز ديگر به چيزي نمي انديشيد جز جن ونينديشيدن به جن .
به اين ترتيب تلاش ذهني براي نفي وفراموشي يك تصور يا موضوع ، غالبا نتيجه اي جز يادآوري آنم موضوع ندارد .
قانون كوشش معكوس
اين قانون يكي ديگر از قوانين سه گانه اميل كووه است . اين قانون به ريشه هاي ترديد در انسان و مواغنع ذهني بازدارنده در مخالف اراده اشاره دارد و چگونگي كار كرد اين گونه موارد رواني را مورد بررسي قرار مي دهد . اين قانون ميگويد اگر فكر كنيم كه (( من مي خواهم كه فلان يا بهمان چيز واقعيت يا بد)) و در همان حال تخيل ما بگويد (( تو مي خواهي ولي اين كار صورت نخواهد گرفت )) نه فقط آن چه را كه مي خواهيم به دست نخواهيم آورد ، بلكه ضد آن تحقق خواهد يافت .
اميل كووه در تفهيم اين قانون بكلي از تمثيلهاي پاسكال استفاده مي كند.هر گاه يك تخته چوب به طول ده متر و عرض بيست و پنج سانتيمتر را روي زمين بگذاريم هر كسي قادر خواهد بود از اين سر تا آن سر تخته را طي كند.اما اگر ويژگيهاي تجربه را تغيير بدهيم و همين تخته چوب را در ارتفاع برجهاي يك كليساي جامع بگذاريم به دشواري ممكن است شخصي قادر به طي مسافتي از تخته باشد.
گووه معتقد است اگر ما شروع به حركت بر روي اين تخته كنيم هنوز دو گام پيش نرفته برخود خواهيم لرزيد زيرا مرتبا ارتفاع بلند و ترسناك و سقوط از آنجا را به خود يادآوري مي كند به اين ترتيب سقوط خواهيم كرد.زيرا اراده براي گذر از تخته در برابر ترديدي كه در مورد توانائي عبور داريم رنگ مي بازد.
مثال ديگر:هر گاه فردي كه از بي خوابي رنج مي برد به هنگام خواب به خود بگويد:((باز هم خوابم نخواهد برد))هر قدر كوشش كند و اراده بخرج كند بيشتر به تلاطم و كش و قوس خواهد افتاد چنين فردي زماني به خواب خواهد رفت كه از تمناي به خواب رفتن دست بردارد زيرا تمناي خواب در اين فرد با اعتماد او(باز هم خوابم نخواهد برد)در تضاد و كشمكش است و براساس قانون قبلي(اثر مسلط)تصور و اعتقاد در اين كشمكش پيروز مي گردد.
مثال ديگر:زماني كه كلمه اي((نوك زبان))فردي است و به يادش نمي آيد هر قدر بيشتر تمنا كند و اراده نمايد كه آن را به ياد آورد احتمال به ياد آوردن آن كمتر مي شود.فقط هنگامي كه اراده وي در كار نباشد كشمكش پايان مي پذيرد و ممكن است كلمه را به ياد آورد.در مقابل اراده و تمنا يك جمله تلقيني مانند((كلمه ناگهان به يادم خواهد آمد))مي تواند نقش مثبتي داشته باشد.
تخيل
تخيل از عمده ترين و كلي ترين مباحث مورد نظر و علاقه فلاسفه قديم بوده است حكما و فلاسفه قديم تخيل را در مقابل واقعيت و جهان عيني قرار داده اند و به دليل غير واقعي بودن تخيلات،مردم را از خيالپردازي بر حذر داشته اند.
تخيلات را مي توان به دو دسته متفاوت تقسيم بندي نمود تخيل فعال و تخيل منفعل در خيالپردازي فعال،فرد به خيالات بصري و كلامي خودش مسير مي دهد ودر اين خيالپردازي فرد دستخوش خيالات نيست بلكه فعالانه به آنها جهت مي دهد.اين خيالپردازي معطوف به هدف است و به پيشرفت در رسيدن به هدف مورد نظر مي انجامد.خيالپردازي نويسندگان،مخترعين و شعرا از اين نوع است.روانشناسي تصوير ذهني بر مبناي تخيل بصري فعال بنا نهاده شده است.تصاوير ذهني اگر مدت زمان مناسبي در ذهن فرد تداوم داشته باشند بتدريج با نفوذ و تاثير در عملكرد ها و رفتار هاي فرد ،جزئي از شخصيت او مي شوند اين تصوير از خود و ديگران مي تواند مثبت يا منفي باشد بنابراين انسان مي تواند با انتخاب تصاوير و تصورات ذهني ايده ال و مثبت و مرور ذهني آنها به ايده الهاي خود دست يابد.
تخيل منفعل،حالتي است كه در آن فرد دستخوش تخيلات بصري و غير بصري مي شود در اين نوع از تخيل فرد در برابر جريان و نوع تخيلات و موضوعات آنها نقش تعيين كننده اي ندارد اينگونه از تخيل معطوف به هيچ هدف حاضر نيستند و نتيجه و تمره اي هم دربر ندارند و فرد از آنها هيچ نتيجه اي بدست نمي آورد اين نوع از تخيل گاه منشاء شهود براي شاعران است.
تخيلي كه حكماي قديم جوانان را از آن برحذر كرده اند تخيل منفعل است.
از نظرات كووه در مورد تخيل در مبحث قبل آگاه شديم.
دكتر((رنه لافورك))مي گويد:ناپلئون هنر جنگ را سالها در عالم تخيل تمرين مي كرد.پيروزيهاي او با اين تمرينها بي ارتباط نبود اما بالاخره از شكست خود به هراس افتاد و ناخودآگاهانه سقوط خود را برنامه نويسي كرد.مطالعه دقيق آخرين بخش زندگي او نشان مي دهد كه مكانيسم فرمان خودكار مغز او عملا روي شكست ميزان شده بود.))
كاسيه دو واضح كلمه سوفرولوژي در بيان پذيرش تدريجي حالت سوفرونيك،معتقد است كه بايد خود را به طرزي مثبت خوشببخت ببينيم و اين امكان را همچون اميدواري در نظر آوريم،تا واكنشهاي مثبت ارگانيسم را برانگيزيم.
بيماراني كه خود را شفا يافته مي بينند،بيماراني كه ((مايلند بر مرض غلبه كنند ))زودتر شفا مي يابند.ولي شفا يافتن سريع تر آنان به آن سبب نيست كه مي خواهند يا اراده مي كنند كه خود را شفا يافته مي بينند.علت آن است كه چون خود را شفا يافته مي بينند به اميدواري و اراده لازم دست مي يابند.
اراده چيست؟توانايي ويژه اي كه از عهده بعضيها خارج است و برخي ديگر آن را تقديس مي كنند.ساليان دراز،چنين مي پنداشتيم كه اراده همان تلاش و همان كوشش فوق العاده اي است كه در بعضي لحظه هاي دشوار آگاهانه از خود نشان مي دهيم.تصور قالبي اراده- دندانهاي فشرده و عضلات منقبض در همان حال كه مسحورم مي كرد،از دسترسم به دور بود.سپس، با خواندن زندگينامه مردان مشهور،با ديدن وشناختن آنان كه به داشتن اراده اي آهنين شهرت داشتند،به اين نكته پي بردم كه اين نيرو،اين انرژي را آنان نه از اراده،كه از منشاء و خاستگاه اراده برمي كشيدند،يعني از هدفي كه دنبال مي كردند.
شخصي به نام مونتي كه قدرت تخيل رابه خوبي مي شناخت ميان دوستان خود با زوج جواني رفت وآمد داشت كه تازه پيمان زناشويي بسته بودند:كنت و كنتس دوگورسون.در روز برگزاري مراسم ازدواج نگراني آزاردهنده اي بر جمع دوستان و خويشاوندان زوج جوان حكمفرما بود:همه از آن بيم داشتند كه مبادا يكي از خواستگاران دوشيزه جوان به انگيزه انتقام داماد را قلاب پيچ كند:قلاب پيچ يا گره زدن ريسمان كه دو سرآن قلابهايي آهنين داشته باشد،طلسمي بود كه گويا داماد را به ناتواني دچار مي ساخت! مونتني به همه اطمينان خاطر مي بخشيد:من باطل سحر نيرومندي در اختيار دارم كه هرگونه طلسمي را از كار مي اندازد((و براي اينكه اين مدعا را به اثبات برساند،به جست و جوي سينه ريزي رفت كه گويا سردردها را برطرف مي ساخت.در ضمن، داماد را هم متقاعد ساخت كه به طرز زير عمل كند:ابتدا جامه مونتني را بپوشد و سينه ريز او را به گردن بياويزد،سپس ((سه بار فلان ورد را بخواند و بهمان حركت را انجام دهد))و در هر بار سينه ريز را از گردن برگيرد و از نوع برجاي نهد،تا سرانجام آن را در فلان نقطه ثابت نگاه دارد،و به خصوص فراموش نكند كه جامه را روي تخت عروسي بگستراند.
مونتني، پس از شرح اين سرگذشت،مي افزايد:((اين دلقك بازيها اصل و اساس تاثيرات بعدي را تشكيل مي دهد،چرا كه تخيل ما به آساني مي پذيرد كه اين شيوه هاي عجيب و غريب لزوما بايد ناشي از علمي ناشناخته و مرموز باشد))
باري،داماد از طلسم قلاب پيچ رهايي يافت:
يك جامعه شناس پس از مطالعات گسترده درباره مكانيسمهاي مغزي مي نويسد:(( آدمي در دنياي واقعي فقط چيزهائي را كشف مي كند كه پيشاپيش آنها را در ذهن خود اختراع كرده،به تخيل درآورده است.))
امواج آلفا
امواج آلفا بوسيله ((هانس برگر))روانپزشك آلماني كشف گرديد.دستگاه الكتروآنسفالو گرام (موج نگار مغز)چهار نوع منحني از امواج مغزي ارائه مي دهد كه عبارتنداز:آلفا،بتا،دلتا و تتا.ريتم هاي دلتا كندترين امواج مغزي با تناوب از 1 تا 3 دور در ثانيه بوده و اغلب در خواب عميق ظاهر مي شوند.بنظر مي رسد كه ريتم هاي تتا كه داراي تناوب 4 تا 7 دور در ثانيه مي باشند به خلق و خو بستگي داشته باشد.ريتم هاي آلفا از 8 تا 12 دور در ثانيه،در اوقات تفكر،تامل آزاد رخ داده و در اثر تمركز حواس و توجه قطع مي شوند و بالاخره ريتم هاي بتا با تناوب 13 الي 22 دور در ثانيه،ظاهرا منحصر به نواحي جلوئي مغز،يعني جائيكه فعاليتهاي پيچيده فكري رخ مي دهد مي باشند.
امواج آلفا با نوعي هوشياري و خود آگاهي معطوف به درون ظاهر مي شود در حاليكه امواج بتا با حالتي از هوشياري و توجه و تمركز معطوف به خارج ظاهر مي شوند.
تمرينات و اعمالي چون خيره شدن به نقطه اي موهوم،ايجاد خلا فكري،وارهيدگي و ريلاكس جسماني،دوختن چشم به بالا و به نقطه حد وسط پيشاني و يا تكرار يك كلمه (مانترا)به افزايش امواج آلفا مي انجامند.
هنگامي كه صدا يا هر محرك خارجي ديگر سر برسد در ثبت امواج مغزي (الكتروآنسفالو گرافي)وقفه ظاهر مي شود.امواج آلفا ناگهان متوقف مي شود و به جاي آنها امواج بتا از مغز صادر مي گردد(امواج بتا در توجه و هوشياري معطوف به خارج ظاهر مي شوند)سپس امواج آلفا دوباره و به آرامي ظاهر مي شوند.بعضي از انواع ورد خوانيهاي منظم،همه موجب افزايش آلفا مي گردند.
تمرينات خاص هوشياري دروني مانند يوگا،ذن،قسمتهاي از آئين هاي خاص در علوم خفيه،راههائي براي افزايش امواج آلفا هستند.بنابراين اين امواج بافت ذهني خاصي را تشكيل مي دهند كه پديده هاي فوق عادي مغزي و ذهني آدمي بر زمينه آن به ظهور مي رسند.
روانشناسي تصوير ذهني
در روانشناسي تصوير ذهني،بر تصوير ذهني فرد از خودش و تصوير ذهني او از تصور ديگران در مورد خودش تاكيد مي شود.
ماكسول مالتز جراح پلاستيك در كار با افرادي كه داراي ضايعات پوستي در صورت بودند دريافت كه با تغيير دادن تصوير بيروني ظاهري هر شخص،درون اوهمتغيير پيدا مي كند و شخصيت،رفتار و توانائيهاي او به طرزي خارق العاده تغيير مي يابد.عدم اعتماد به نفس و عقده ها در مدتي كمتر از سه هفته ناپديد مي شوند و به جاي آنها شخصيتي تازه و شكوفا سربرمي آورد.اما در بعضي موارد با دگرگون شدن تصوير بيروني و ظاهري فرد و پس از عمل جراحي،هيچ تغييري ديده نمي شد.اين مسئله بيانگر آن است كه آنچه موجب تغيير و تحول باطني و رواني مي گردد تصوير ذهني فرد از خودش است.
در مواردي حتي از بين رفتن زخمها و خراشهاي صورت موجب تغيير در تصوير ذهني مني و ناخوشايند فرد از خودش نمي گرديد.
مالتز معتقد است هنگامي كه تصوير خويشتن ما مناسب است و بافت اساسي آن را تجربه هاي موفقيت آميز تشكيل مي دهد رفتار ما نيز با خواستهاي ما همخواني خواهد داشت.هنگامي تصوير خويشتن ما جلوه اي نامناسب،حقير،نالايق يا ناتوان از ما ارائه دهد رفتار ما نيز با همين تصوير انطباق خواهدداشت و رفتارها و عكس العملهائي در ديگران برخواهد انگيخت كه كتناسب با تصوير ذهني ما از خودمان باشد و به اين ترتيب يك تصوير ذهني از خويشتن تداوم مي يابد.
استنباط هاي متاثر
استنباط ها و برداشتهاي هر يك از ما درباره رفتارها و عملكردهاي ديگران تحت تاثير تصوير ذهني ما از خودمان قرار دارد.هر كس براساس ديدگاههاي خودش قسمتها و اجزاي خاصي از رفتارهاي ديگران را مورد توجه بيشتر قرار داده و آنها را براي خودش عمده و بزرگ جلوه مي دهد.
فردي كه خود را شخص عاجز و وامانده اي تصور مي كند رفتارها و اعمالي در ديگران برخواهد انگيخت كه اين تصوير را تجديد نمايند.كسي كه تصوير فردي اخمو و گرفته را از خود دارد تحت تاثير اين تصوير خواهد بود و به گونه اي عمل خواهد كرد كه گوئي تعهد سپرده است به آن وفادار بماند عكس العمل طبيعي ديگران در برابر چنين فردي،باعث خواهد شد تصوير ذهني او تداوم يابد.
انسانها براساس تصوير ذهني كه از خودشان دارند عكس العملها و رفتارهاي ديگران را تحليل مي كنند زيرا انتظار دارند در كلام و رفتار ديگران اشاره و طعنه اي به خصوصيت خاص آنها وجود داشته باشد.
ماكسول مالتز در كار خود به افرادي برخورد مي كرد كه عليرغم داشتن ضايعات پوستي عمده و شديددر صورت از آداب معاشرت اجتماعي قوي برخوردار بودند حس دوستي و عطو فت شديد در فرد مقابل مي انگيختند و در كل برخوردي گيرا،قوي و جذاب داشتند و حضور انها به گونه اي بود كه فرد يا افرادي كه طرف برخورد او بودند ضايعه بزرگ صورت او را بكلي فراموش مي كردند و يا آن را به هيچ مي شمردند زيرا شخصيت و رفتار شخص بگونه اي نبود كه زمينه اي براي توجه به ضايعه پوستي او فراهم آورد اساسا وقتي خود او آن را نديده مي گرفت دليلي وجود نداشت كه ديگران آن را مورد توجه قرار دهند.
در مقابل اين دسته از افراد كه البته انگشت شمار بودند،مالتز به افراد زيادي برمي خورد كه در مواجهه با ديگران تمام رفتار و شخصيتش تحت تصوير خراش و ضايعه جزئي صورتش قرار داشت.احساس شرم،خجالت،حقارت،دستپاچكي در حركات،با حضور اين افراد ظاهر مي شدند تمامي اين عوامل باعث مي شدند فرد يا افراد حاضر فقط به ضايعه او توجه كنند و يا به شكل حماقت آميز و بي نتيجه اي سعي كنند به عيب و نقص او نگاه يا اشاره ننمايند و يا به او دلداري دهند كه در تمام اين موارد نتيجه منفي و نا خوشايندي در فرد ظاهر مي شود.به نظر ماكسول مالتز تمام قدرتهايي را كه در حالت هيپنوتيزم در فرد ظاهر مي شوند به دليل سهولت تغيير بار در حالت هيپنوتيزم و پذيرفته نشدن تصوير ذهني در مورد اين گونه از توانائيهاست.تلقينهاي اطرافيان ما،افكار و تصورات خود ما و اثرشان بر تخيلها،قدرتي همانند قدرت شخص هيپنوتيزم كننده دارند آنها مي توانند ما را ياري دهند تا توانائييهاي بالقوه خود را بكار بيندازيم يا محدوديتها يا موانعي تخيلي در برابر فعاليتهاي ما به وجود آورند.هر داده اطلاعاتي كه به مكانيزم فرمان خود مختار مغز تحويل داده شود موجب مي گردد كه اين مكانيزم فرمانهائي در جهت تحقق آنها صادر نمايد.اعتقادات و تصاوير ذهني را به ياري تخيل محقق مي سازيم.
اثر پيگماليون
اثر پگيگماليون پديده رواني مشهوري است كه اهميت((تصوير از خويش)) را در امر آموزش و پرورش نشان مي دهد.
اثر پيگماليون پديده اي رواني مشهوري است كه اهميت اين گونه باورها را به ويژه در زمينه آموزش و پرورش نشان مي دهد تجربه زير نمونه اي از اثر پيگماليون در آموزش شاگردان يك كلاس معين را مورد آزمون هوش بهر قرار مي دهند روانشناسي مسئول آزمون توجه معلم و والدين را به سوي شاگردي كه تا آن زمان در گروه متوسطهاي كلاس بوده است جلب مي كند و او را شاگردي برجسته معرفي مي كند كه از نظر هوش بهر در سطح عالي قرار دارد (حال آنكه در واقع چنين صحت ندارد و شاگرد مذكور از آزمون هوش در سطحي متوسط است).چند ماه بعد اين شاگرد با بدست آوردن نمره هايي بهتر بتدريج پيش مي رود و سرانجام در راس كلاس قرار مي گيرد.
چه پيش آمده است؟
واكنشهاي تشويق آميز معلمان و اطرافيان شاگرد حس اعتماد نويني در او دميده است،تصوير تازه اي از خويشتن در او شكل گرفته است كه رفتار اموزش و رواني او را تحت تاثير قرار داده،نتايج عملي حاصل از اين رفتار نيز به نوبه خود،اصالت تصوير ذهني جديد را تائيد كرده است.
نمي توان از نظر بدور داشت كه اعمال ساحرانه و جادوگرانه،بويژه زماني كه در جمع و حضور ديگران صورت گيرد تاثيري مشابه پديده پيگماليون برفرد جادوگر يا شخصي كه به جادوگر مراجعه كرده است،برجاي مي گذارد.
كليد شرطي
كليد يا علامت شرط،نشانه اي است كه بطور ذهني با يك حالت يا يك كنش پيوند مي يابد و باعث تداعي آن حالت يا وضعيت مي گردد.بعنوان مثال يك اونيفورم تداعي گر ضوابط و مقرراتي است كه برتن كنندگان آن رعايت مي كنند و يا ديگران را وادار به رعايت مي نمايند .
علامت شرطي را براي ايجاد حالات رواني چون آرامش وحالات جسمي مانند وارهيدگي به كار گرفت .
در آموزش ريلاكس وتمرينات خود هيپنوتيزم ، شخص به يك علامت ورمز ، شرطي مي شود به گونه اي كه با بكار گرفتن آن رمز در زمان اندك به حالت مطلوب مي رسد . اين علامت شرطي مي تواند عدد ، تصوير ذهني ( تجسم يك منظره يا صحنه خاص) ويا آهنگ وصداي ويژه باشد .
كوتاه ترين راه عملي براي نشان دادن تاثيد رمز شرطي در حالت خلسه هيپنوتيك امكان پذير است . در حالت هيپنوتيزم كليدشرطي به سرعت پذيرفته مي شود.بعنوان مثال،در آزمايشي به فرد خوابگرد(فردي كه در درجه سوم از هيپنوتيزم،معيني سومنامبول قرار دارد)گفته مي شود كه پس از بازگشت به حالت عادي وقتي آقاي ب روي صندلي مي نشيند شما شديدا احساس سرما مي كنيد يا شما به بيرون از اتاق مي رويد.
وقتي فرد هيپنوتيزم شده به حالت عادي(بيداري)مي رسد با بكارگيري كليد شرط(نشستن آقاي ب)احساس سرما به وي هجوم مي آورد و يا از اتاق خارج مي شود.
اين پديده را پست هيپنوتيزم مي گويند ما از بحث در مورد شرطي سازي حيوانات و كارهاي پاوولف خودداري مي كنيم و به پديده شرطي سازي در انسانها مي پردازيم.
آنچه كه به طور كلي مي توان در مورد كليد شرط گفت به قرار زير است:
1- كليد شرطي مي تواند تداعي گر احساسات خوشايند يا ناخوشايند،غم و اندوه يا شور و شعف،احساس پيروزي و عزت يا شكست و خفت و اعتماد به نفس يا شك و دودلي باشد.
2- قسمت عمده رفتارهاي عادي و روزمره،رفتارهاي شرطي شده و آماده هستند كه با ظهور علامت شرط شكل مي گيرند اين علامت عمل يا عكس العملي است كه پيامد مكرر ان همان رفتار خاص بوده است.
3- اشخاص كه هر فرد با آنها در تعامل است مي توانند متناسب با قدرت نفوذشان در آن فرد،او را در جهتي كه مي خواهند سوق دهند و در اين راه كليدها و رموزي را بكار مي گيرند كه موجب انگيزش هايي شناخته شده در فرد مي شوند.
4- كليد شرطي اگر عميق و قوي باشد به هنگام ظهور،استدلال و قدرت اراده در برابر آن سد و مانعي بوجود نخواهد آورد يعني عليرغم اراده فرد جواب شناخته شده كلي شرط ظاهر مي شود.
5- استدلال بعد از عمل.بعد از انكه انسان در معرض كليد شرط قرار گرفته تحت تاثير آن مباردت به عمل مي كند.اگر عملش غيرمنطقي و بي دليل بوده باشد دست به دليل تراشي و استدلالهاي تحريف شده و گاه مسخره مي زند يعني استدلال نيروي عقل در برابر كليد شرطي انعطاف نشان مي دهد و عملا در خدمت آن قرار مي گيرد به گونه اي كه فرد استدلالات خود را كاملا معقول و عين حقيقت مي داند.
دارو بعنوان كليد شرطي
بدون شك قسمت عمده اي از تاثيرات رواني ناشي از دارو كه موجب شناخته شدن داروهاي بي خاصيت گرديده است مربوط به تاثير دارو بعنوان كليد شرطي است.پي آمد طبيعي استعمال دارو در اعتقاد افراد جامعه بهبودي است. با اين اعتقاد وقتي فردي دارويي استعمال مي نمايد آنچه كه مرتبا به صورت پيوسته تداعي مي شود حالت بهبودي قبل از مريض است.تاثير ذهني فرد عوض مي شود و وي خود را فردي سالم و يا رو به بهبودي تصور مي كند،عكس العملهاي اجتماعي متناسب با اين تصوير در ديگران برمي انگيزد و مكانيسم خودكار ذهن او در جهت بهبودي بكار مي افتد.
عمل جادئي بعنوان كليد شرط
يك لوح يا نوشته ساحرانه مي تواند به دلايلي نقش يك كليد شرط قوي را داشته باشد كه مهمترين دليل(( جادوگرانه))بودن و اسرارآميز بودن لوح يا نوشته است اعتقاد و تكيه عميق و باطني فرد به تاثير يك لوح به همين دو دليل مربوط مي گردد.اين اعتقاد و اطمينان همان كليد و رمز ذهني است كه فرد را در جهت رهايي از مشكلي كه دارد سوق مي دهد.
فردي كه به خاطر يك ناراحتي خاص و بيماري به نزد جادوگر مي رود با اخذ نوشته اي از او يا نوشيدن نوشابه اي كه از دست جادوگر مي گيرد كليد ذهني او براي بازگشت به حالت قبل از گرفتاري خاصش بكار مي افتد و به طرف احساسات،روحيات و وضعيت خوشايند و مطلوب قبليش حركت مي نمايد

پارتیزان
17-06-2007, 00:04
به خاطر فونت ببخشید

پارتیزان
17-06-2007, 00:13
بیایید به غیر از هیپنوتیزم به علوم دیگر مانند مدیتیشن نیز بپردازیم