مشاهده نسخه کامل
: نويسندگان و مترجمان ايراني
Dash Ashki
19-10-2006, 04:31
در این تاپیک سعی داریم نويسندگان و مترجمان معروف و برتر ايراني را همراه با بعضی از آثارشون معرفی کنیم...!
-------------------------------------------
بزرگترین سایت دانلود کتاب های فارسی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Dash Ashki
19-10-2006, 04:35
جلال آل احمد از نویسندگان معاصر ایران است اولین نوشته او در فروردین سال ۱۳۲۴ خورشیدی در مجله سخن با عنوان زیارت چاپ شد . آل احمد تحصیلات مقدماتی و عالی خود را در تهران به پایان رسانیده و از دانشسرای عالی به دریافت درجه لیسانس در زبان و ادبیات فارسی توفیق یافته و گویا به دریافت درجه دکتری ادبیات در دانشگاه تهران نیز نزدیک شده بود اما دانشگاه مردم را برای درس گفتن و درس خواندن مناسب تر می دید .
در نظر آل احمد فرهنگ و سنت ها و آداب ایرانی ارجی فراوان یافته بود و هر چه را شکننده این سنت ها بود خوار و ناچیز می شمرد . آل احمد دارای آثار زیادی است که از آن جمله می توان کتاب های : دید وبازدید ، از رنجی که می بریم ، زن زیادی ، هفت مقاله ، سرگذشت کندوها ، نون و قلم ، مدیر مدرسه ، خسی در میقات ، نفرین زمین ، اورازان ، تات نشین های بلوک زهرا ، خارک در یتیم خلیج ، سه مقاله ، غرب زدگی و غیره را نام برد .
آثاری که آل احمد به فارسی ترجمه کرده عبارتند از : قمار باز ، بیگانه سوء تفاهم ، دستهای آلوده ، بازگشت از شوروی ، کرگدن و مائده های زمینی ، کتاب طاعون از آلبر کامو که ترجمه آن را به پایان نرسانیده است .
آل احمد در تابستان ۱۳۴۸ خورشیدی چشم از جهان فرو بست .
سنگي بر گوري
Dash Ashki
19-10-2006, 04:36
احمد آرام ، درسال ۱۲۸۱ خورشیدی در تهران متولد شد.
او نخست رشتۀ حقوق را برای تحصیل برگزید اما مدتی بعد به طب روی آورد و چون علاقه زیادی به آموزش و پرورش داشت طب را نیز در آخرین سال رها کرد و به فعالیت فرهنگی و ترجمۀ کتابهای برجسته و مهمی پرداخت .
از جمله ترجمه های او عبارتند از : « تاریخ علم » ، « اثبات وجود خدا » ، « مقدمه ای بر فلسفۀ مشرق زمین » ، « پیدایش و مرگ خورشید » ، « تکامل فیزیک » .
Dash Ashki
28-10-2006, 06:35
هوشنگ ابتهاج فرزند میرزا آقا خان بسال ۱۳۰۶ خورشیدی متولد شده و از شعرائی است که بیشتر به شعر نو متمایل است . این شاعر در غزلسرایی نیز دست دارد و بعضی از غزلهای وی از شیوا ترین و بهترین غزلهای معا صر قرار دارد .
از اشعار او می توان از : نخستین نغمه ها ، سراب ، سیاه مشق ، شبگیر و زمین نام برد .
شرح مكمل :
هوشنگ ابتهاج در سال 1306 هجری شمسی در رشت به دنیا آمده است.مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش ترکیب و هم آهنگ با غزل از ویژگیهای شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یاداور شیوه دلپذیر حافظ است از جمله غزلهای برجسته اوست:" در فتنه رستاخیز"، "دوزخ روح"،" شبیخون"، "خونبها"،"گریه لیلی"، " چشمی کنار پنجره انتظار"،"نقش دیگر"، و بعضی غزلها که حالت غزلیات مولوی را به خاطر می آورد، مانند: " زندان شب یلدا"، "بیت الغزل"، " همیشه در میان".وی در زمینه نوسرایی نیز طبع آزمایی کرده است.آنچه از این نوع سروده درون مایه و محتوای آنها تازه و ابتکار آمیز ست و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با آن همگام شده ترکیب این دو کیفیت با هم نتیجه مطلوب به بار آورده است.آنچه به زبان سایه درانتقال معانی و صورت ذهنی توانا یی می بخشد ترکیبات خوش ساخت و فصیح و رسایی است که از قلم او می تراود.
آثار او:
1.نخستین نغمه ها، 1325؛ 2. سراب،1330؛ 3. سیاه مشق، 1332؛ 4. شبگیر ، 1332؛ 5. زمین، 1334؛ 6. چند برگ از یلدا، 1344؛ 7. سیاه مشق،3-2-1 ،1369؛ 8. آینه در آینه،1369؛ 9.یادگار خون سرو،1370.
Dash Ashki
29-10-2006, 04:22
مهدی آذر یزدی نویسنده معروف داستانهای کودکان بسال ۱۳۰۱ در خرمشاه حومه یزد متولد شد . در ۱۳۲۲ به تهران آمد و مقیم تهران گردید . تحصیلات او بیشتر در حوزه های علمی و دینی قدیم انجام شده است . قبل از آنکه به کار نگارش داستانهای کودکان به پردازد ، به مشاغل گوناگون و از جمله عکاسی و کتابفروشی اشتغال داشته است . وی از سال ۱۳۳۶ با توجه به زمینه و مطالعات وسیع قبلی اش شروع به نوشتن داستانهای گوناگون برای کودکان نمود و پنج کتاب در مجموعۀ « قصه های خوب برای بچه های خوب » و پنج کتاب کوچکتر در مجموعۀ « قصه های تازه از کتابهای کهن » انتشار داد .
وی با انتخاب سبک بخصوصی در تهیه و نگارش داستانهایش بصورت یکی از نویسندگان ورزیده و مطلع داستانهای کودکان در ادبیات معاصر ایران در آمده است . آذر یزدی ترجمه ای بنام « گربه ناقلا » و حکایت منظومی بنام « شعر قند و عسل » و همچنین دو کتاب آموزشی بنام «خود آموز عکاسی و خود آموز شطرنج » دارد .
یکی از مجموعه داستانهای او برنده جایزه یونسکو در ایران و دیگری برنده عنوان کتاب برگزیده سال از طرف شورای کتاب کودک گردیده است .
Dash Ashki
31-10-2006, 10:37
مهدی اخوان ثالث (م . امید). فرزند علی در سال ۱۳۰۷ در طوس مشهد متولد شد . دوره هنرستان را در همان شهر تمام کرد ، و مدتی در اطراف تهران معلم بود سپس به تهران منتقل شد .
کار اصلی او در وزارت آموزش و پرورش بود ، و مدتی به عنوان مامور در وزارت اطلا عات نظارت بر برنامه های ادبی داشت ، و مدتی هم با مطبو عات همکاری داشت .
از آثار او می توان از : آن كاه پس از تندر,عاشقانه ها و كبود ؛ قاصدك , مرد جن زده ؛ منتخب 8 دفتر شعر اخوان ثالث , در حياط كوچك زندان در پاييز , درخت پير و جنگل, دوزخ اما سرد , زندگيميگويد بايد زيست، بايد زيست , ارغنون ، زمستان ، آخر شاهنامه ، از این اوستا و شکار نام برد .
شرح مكمل :
در سال 1307 شمسی دیده به جهان گشود و در سال 1327 از زادگاهش- خراسان – به تهران کوچ کرد، وی کار خود را با معلمی آغاز کرد.
آثار او:
1. ارغنون،1330
2. زمستان،1335
3. آخر شاهنامه ،1338
4. از این اوستا،1344
5. پائیز در زندان، 1348.
کارهای دیگر او عبارتند از:
بهترین امید
عاشقانه ها و کبود
درخت و جنگل
پیر و پسرش
نقیضه و نقیضه سازان ترجمه ادب الرفیع
کتاب مقالات (جلد اول)
بدعتها و بدایع نیما یوشیج
دوزخ اما سرد
اینک بهار دیگر
زندگی می گوید: اما باید زیست باید زیست باید زیست
عطا و لقای نیما یوشیج
در یکشنبه چهارم شهریور 1369 فوت کرد. مزارش در باغ توس در جوار فردوسی می باشد.
محمد معين فرزند معين العلماء در سال 1293 شمسي در رشت در يک خانواده روحاني متولد شد. پدرش شيخ الولقاسم و همچنين مادرش در شش سالگي او فوت کردند، به همين جهت تحت تعليم و تربيت پدر بزرگش (که مرد دانشمندي بود) قرار گرفت که از روحانيون معروف بود. پس از پايان تحصيلات مقدماتي براي ادامه تحصيل در دارالفنون به تهران آمد و به تحصيل در دانشکده ادبيات پرداخت و دانشنامه دکتراي خود را در سال 1321 دريافت کرد. رساله خود را به زبان فرانسه نوشت. دکتر معين از چند دانشگاه خارجي درجه دکتراي افتخاري داشت و عضو فرهنگستان ايران شد که رياستش با ذکاءالملک فروغي بود. رياست کمسيون ادبيات سمينار جهاني تاريخ و فرهنگ ايران را بر عهده داشت. در سمينار بين المللي ( سومر ) دانشگاه هاروارد و کميته مجموعه کتيبه هاي ايران و کميته تاليف فرهنگ پهلوي و انجمن خاورشناسان پاريس و انجمن فلسفي عضويت داشت. دکتر معين حدود 23 جلد کتاب تاليف کرد. از فعاليت هاي پر اهميت وي همکاري با علامه دهخدا و تنظيم فيش هاي چاپ نشده بعد از فوت دهخدا ميباشد.
وي همچنين طبق وصيت نيما يوشيج بررسي آثار او را برعهده گرفت. از جمله تاليفات با ارزش وي "فرهنگ معين" در 6 جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان فارسي است. دکتر معين که سرآمد فضلاي ايران معاصر بود به زبانهاي فرانسه، انگليسي، عربي و آلماني تسلط کامل داشت و زبان هاي پهلوي اوستايي و فارسي باستان و بعضي لهجه هاي محلي را خوب مي دانست.
دکتر معين به علت کارهاي زياد مطالعاتي و تحقيقي در سال 1345 در يکي از اتاق هاي دانشکده ادبيات بيهوش شد و به زمين افتاد و به حال اغماء فرو رفت. براي معالجعه او اقدامات زيادي شد و او را به کشورهاي مختلف بردند. اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در 57 سالگي در 13 تيرماه 1350 از دنيا رفت. و در آستانه اشرفيه گيلان دفن شد.
دکتر معين از همکاران نزديک علامه دهخدا بود. خود او نقل کرده که وقتي براي همکاري با علامه دهخدا انتخاب شدم، علامه قزويني به من گفت کار کردن با دهخدا ظاهرا طاقت فرساست و بايد قسم بخوري که هيچگاه از تند خويي استاد رنجش به دل نگيريد و قطع همکاري نکنيد. من هم قول دادم. دو هفته قبل از فوت دهخدا ماجرا را به دهخدا گفتم، پاسخ گفت: « لغت نامه ديگر ماه من نيست. نيمي از آن به استاد علامه قزويني تعلق دارد». حدود هشتاد جلد از مجلدات دهخدا زير نظر دکتر معين بود.
دکتر معين در آبان ماه 1345 پس از برگزاري کنگره ايران شناسان در تهران، از طرف دولت مامور شد که به ترکيه برود و در آنجا به منظور شناساندن ايران به دانشمنداني که در آن زمان در ترکيه اجتماع کرده بودند سخنراني کند. متاسفانه دو نفر از همکاران وي که به ترکيه رفته بودند هر يک به علتي از مسئوليت شانه خالي کردند و کار کنفرانس ده روزه که بايد به زبان انگليسي و براي دانشمندان خارجي ايراد شود کلا بر دوش دکتر معين افتاد. وي شب و روز به اين کار ادامه داد به طوري که حتي شبانه روز فرصت يک استراحت چند ساعته هم نيافت.
سرانجام دکتر معين پس از اتمام کنفرانس و موفقيت چشمگير آن در روز هشتم آذر 1345 به تهران بازگشت و از آنجا که عاشق کار خويش بود، بدون هيچگونه استراحتي فرداي آن روز در حالي که احساس سردرد مختصري مي کرد با تني خسته روانه دانشگاه شد تا تدريس را ادامه دهد. گويا مقارن ظهر بود که در اتاق استادان گروه ادبيات فارسي در حالي که مي خواست موافقت خود را با تقاضاي يکي از دانشجويان دکترا اعلام کند، به زمين افتاد و بيهوش شد.
بلافاصله وي را به بيمارستان آريا منتقل و در آنجا بستري کردند. وي با وجود کسالتي که داشت تا چند روز قادر به صحبت بود. بعد از معاينات و مشاهده ضايعه مغزي بنا بر آن شد که از مغز وي عکسبرداري شود و براي اين که عکس درست گرفته شود بايست مغز را به وسيله نوعي تزريق رنگين مي کردند. به همين دليل تزريقي در ناحيه گردن انجام دادند که با کمال تاسف بر اثر بي دقتي در آزمايش، از همان روز دکتر معين به حالت اغماء فرو رفت.
سعي پزشکان ايراني به جايي نرسيد. بنا بر اين از شوروي دو پرفسور جراح مغز و از انگلستان پنج تن بر بالين وي حاضر شدند ولي پس از معاينات اعلام داشتند که ضايعات مغزي شديد است. دکتر معين ديگر هرگز لب به سخن نگشود.
Dash Ashki
02-11-2006, 14:45
سيمين بهبهاني ، بسال ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران تولد یافت .
پدرش عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام است که در تهران منتشر میشد . سیمین زبانهای انگلیسی و فرانسه را میداند .
وی تاکنون در حدود ششهزار بیت از اشعار خود را جمع آوری کرده است . از متقدمین به فردوسی، سعدی ، مولوی و حافظ و از متاخرین به پروین اعتصامی و ملک الشعرای بهار علاقمند است .
از آثار او مي توان به :
از سالهاي آب و سراب
منتخب هفت دفتر شعر
جاي پا
چلچراغ
مرمر
رستاخيز
با قلب خود چه خريدم
جاي پا تا آزادي
كليد و خنجر
ياد بعضي نفرات
يك دريچه آزادي
خطي ز سرعت
و از آتش, اشاره كرد .
محمد حسين، بديع الزمان فروزانفر، فرزند شيخ علي بشرويه اي خراساني، در سال 1278 خورشيدي در بشرويه متولد شد. مقدمات علوم را در زادگاه خويش فرا گرفت و آنگاه براي تحقيق و تتبع در شعر و ادب و منطق و حکمت به مشهـد رفت و در محضر اديب نيشابوري به تکميل معلومات خويش پرداخت.
در سال 1306 به تهران مسافرت کرد و از سال 1307 بتدريس در دانشکده حقوق و دارالمعلمين مرکزي گماشته شد. در سال 1314 خورشيدي کرسي ادبيات فارسي دانشگاه تهران بوي محول گرديد.
او مدتها علاوه بر استادي دانشکده ادبيات، رياست دانشکده الهيات و علوم و معارف اسلامي را بعهده داشت و از اعضاي پيوسته فرهنگستان ايران بود.
آثار مهم او :
تصحيح معارف بهاءولد
تصحيح فيه ما فيه
سخن و سخنوران
فرهنگ تازي به فارسي
ماخذ قصص مثنوي
تصحيح ديوان شمس تبريزي
سالشمار زندگي صادق چوبک
تولد: تيرماه 1295 در بوشهر. فرزند آقا اسماعيل بازرگان
همسر: قدسي(1296).
فرزندان: روزبه (1323 ش.) و بابک (1326 ش.)
آموزش ابتدايي: تا کلاس سوم در مدرسه سعادت بوشهر (1303)
نقل مکان به شيراز، تحصيل در مدارس شفاعيه، باقريه، سلطانيه و حيات شيراز و کالج آمريکايي در تهران
در سال 1316
ازدواج با قدسي، استخدام در وزارت فرهنگ و آغز تدريس در مدرسه شرافت خرمشهر، سال تحصيلي 17-1316
احضار به خدمت سربازي. سال اول سرباز معمولي مي شود و در سال دوم به دليل تسلط به زبان انگليسي به عنوان مترجم خدمتش را در ستاد ارتش به پايان مي آورد(1319).
در سال 1324 شمسي
چاپ اولين کتاب با عنوان خيمه شب بازي حاوي 11 قصه. به علت قصهً اسائه ادب ده سالي از انتشار اين کتاب جلوگيري مي شود. در اين مجموعه " اسائه ادب " به صادق هدايت و " بعدازظهر آخر پائيز " مسعود فرزاد هديه شده است.
در سال 1328 شمسي
انتشار دومين مجموعه قصه با عنوان " انتري که لوطيش مرده بود " حاوي سه قصه و يک نمايشنامه.
در سال 1329 شمسي
چاپ قصه ها در نشريات مختلف و از نخستين دوره مجله سخن به بعد.
در سال 1334 شمسي
انتشار چاپ دوم خيمه شب بازي پس از ممنوعيت ده ساله. در اين چاپ " اسائه ادب " حذف و به جاي آن " آه انسان " آمده بود. سفر به آمريکا براي شرکت در سميناري در دانشگاه هاروارد. سفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجيکستان به دعوت کانون نويسندگان شوروي. ترجمه پينوکيو اثر کارلو کولودي به نام آدمک چوبي.
در سال 1336 شمسي
ترجمه انتري که لوطيش مرده بود توسط پيتر لوري و چاپ آن در مجله دنياي جديد نويسندگي شماره 11.
در سال 1338 شمسي
ترجمه شعر " غراب " ادگار آلن پو در نشريه کاوش
در سال 1341 شمسي
تهيه فيلم دريا بر اساس قصه " چرا دريا توفاني شده بود "، از مجموعه انتري که لوطيش مرده بود به وسيله ابراهيم گلستان و با شرکت فروغ فرخزاد که ناتمام ماند.
در سال 1342 شمسي
چاپ رمان تنگسير که به قدسي خانم چوبک هديه است. اين رمان به زبان هاي مختلف ترجمه شده است.
در سال 1344 شمسي
چاپ کتاب چراغ آخر که حاوي 8 داستان کوتاه و يک شعر است. انتشار کتاب روز اول قبر که به روزبه چوبک هديه شده است. حاوي ده قصه و يک نمايشنامه " هفتخط " است. اين نمايش توسط دانشجويان ژاپني دانشگاه شيراز به روي صحنه رفته است.
در سال 1345 شمسي
انتشار رمان سنگ صبور که آن را به زادگاهش بوشهر هديه کرده است.
در سال 1346 شمسي
مصاحبه صدرالدين الهي با پرويز ناتل خانلري ( درباره چوبک )
در سال 1348 شمسي
چاپ نوشته اي از نصرت رحماني با عنوان " درازناي سه شب پرگو " در روزنامه آيندگان.
در سال 1349 شمسي
تدريس در دانشگاه يوتا به مدت يک سال به عنوان استاد مهمان.
در سال 1351 شمسي
قبول دعوت براي شرکت در کنفرانس نويسندگان آسيايي و آفريقايي در آلماتا، قزاقستان شوروي. چاپ برگزيده آثار چوبک به زبان روسي در مسکو توسط کميساروف و بانو عثمانووا. انتشار ضميمه اي در روزنامه اطلاعات با عنوان ويژه صادق چوبک.
در سال 1353 شمسي
نمايش فيلم سينمايي تنگسير به کارگرداني امير نادري بر اساس نوشته چوبک. ترجمه " مسيو ايلاس " توسط پروفسور ويليام هناوي، استاد زبان فارسي دانشگاه پنسيلوانيا. چوبک در اين سال خود را بازنشسته مي کند؛ بعد از مدتي راهي انگلستان مي شود و سپس به آمريکا مي رود. آقا اسماعيل پدر چوبک در سن 79 سالگي در لندن فوت مي کند.
در سال 1358 شمسي
ترجمه سنگ صبور به انگليسي توسط محمد رضا قانون پرور. اين ترجمه در سال 1368 به وسيله انتشارات مزدا در کاليفرنيا انتشار يافت.
تر جمه روز اول قبر در سال 1359
در سال 1361 شمسي
ترجمه برگزيده اي از آثار چوبک.
در سال 1369 شمسي
بزرگداشت چوبک در دانشگاه کاليفرنيا(برکلي)(19 فروردين برابر با 8 آوريل).
در سال 1370 شمسي
انتشار کتاب مهپاره(ترجمه)، انتشارات نيلوفر، تهران.
در سال 1371 شمسي
اختصاص نشستي در کنفرانس مطالعات خاور ميانه در شهر پورتلند آمريکا، به قصه نويسي چوبک. سخنرانان: محمد رضا قانون پرور، فريدون فرخ، و محمد مهدي خرمي.
در سال 1373 شمسي
اختصاص بخشي از مجله ايرانشناسي به صادق چوبک.
در سال 1377 شمسي
خاموشي در بيمارستاني در شهر برکلي کاليفرنيا در 13 تيرماه 1377.
صادق چوبک، در سال 1295 هجري خورشيدي در بوشهر بدنيا آمد. پدرش تاجر بود، اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روي آورد. در بوشهر و شيراز درس خواند و دوره کالج آمريکايي تهران را هم گذراند. در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اولين مجموعه و داستانش را با نام " خيمه شب بازي " در سال 1324 منتشر کرد. در اين اثر و " چرا دريا طوفاني شد " (1328) بيشتر به توصيف مناظر مي پردازد، ضمن اينکه شخصيت هاي داستان و روابط آنها و روحيات آنها نيز به تصوير کشيده مي شود. اولين اثرش را هم که حاوي سه داستان و يک نمايشنامه بود، تحت عنوان " انتري که لوطيش مرده بود " به چاپ سپرد. آثار ديگر وي که برايش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهاي " تنگسير " و " سنگ صبور " بود. تنگسير به 18 زبان ترجمه شده است. امير نادري، فيلمساز معروف ايراني، در سال 1352 بر اساس آن فيلمي به همين نام ساخته. در " سنگ صبور " جريان سيال ذهني روايت و بيان داستان از زبان افراد مختلف بکار گرفته شده است، اين اثر بحث زيادي را در محافل ادبي آن زمان برانگيخت. ديگر آثار داستاني چوبک عبارتند از: چراغ آخر ( مجموعه هشت داستان کوتاه )، روز اول قبر ( مجموعه ده داستان کوتاه).
چوبک به زبان انگليسي مسلط بود و دستي نيز در ترجمه داشت. وي قصه معروف " پينوکيو " را با نام " آدمک چوبي" به فارسي برگرداند. شعر " غراب " اثر " ادگار آلن پو " نيز به همت وي ترجمه شد. آخرين اثر منتشره اش هم ترجمه حکايت هندي عاشقانه اي به نام " مهپاره " بود که در زمستان 1370 منتشر گرديد.
چوبک از اولين کوتاه نويسان قصه فارسي است و پس از محمد علي جمالزاده و صادق هدايت مي توان از او بعنوان يکي از پيشروان قصه نويسي جديد ايران نام برد. فرم قصه هاي جمالزاده بيشتر حکايت گونه و شبيه نويسندگان فرانسوي قرن نوزدهم بود. قصه هاي صادق هدايت هم فراز و نشيب بسيار داشت، گاهي از نظر فرم کاملا استوار و بر اساس معيارهاي قصه نويسي جديد بود و گاهي هم در واقع همان حکايت نويسي، بود که با چاشني طنز همراه مي شد. در اين ميان البته " بوف کور " استثنايي و بي بديل بود و از جهات مختلفي مورد توجه قرار گرفت. گروهي آن را قصه اي روانشناختي و نو دانستند و پيشرفتي در فرم قصه نويسي ايران به سوي قصه نويسي غربي، محسوب نمودند. صادق چوبک متاثر از همين نظر بود و از همين جا آغاز کرد. وي در قصه هايش ذهن و روان قهرمانهايش را مورد توجه قرار داد و سعي کرد به شخصيت هايش عمق ببخشد. همين تلاش براي عمق بخشيدن به شخصيت ها، بر نحوه بيان وي تاثير گذاشت.
در سنگ صبور قصه را از زبان شخصيت هاي مختلف مي خوانيم، نحوه بياني که در قصه نويسي نوپاي ايران کاملا تازگي داشت. وي براي بيان افکار ذهني هر يک از شخصيت ها ناگزير بود به زبان هر يک از آنها بنويسد و اين خود به تغيير نثر در طول داستان منتهي شد که باز نسبت به ديگران پيشرفتي جدي محسوب مي شد. در آثار چوبک هر شخصيت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن مي گويد، کودک، کودکانه مي انديشد و کودکانه هم حرف مي زند، زن زنانه فکر ميکند و زنانه هم حرف ميزند و بدين ترتيب هر يک از شخصيت ها به بهترين وجه شکل مي گيرند و شخصيت پردازي موفقي ايجاد مي شود که در بستر حوادث داستان، زيبايي و عمق خوشايندي به داستان ميدهد.
وي در توصيف واقعيتهاي زندگي نيز وسواس زيادي داشت و اين نيز از ويژگي هاي آثار وي است. چوبک به سبب همين دقت نظر در جزئي نگري ها و درون بيني ها، رئاليست افراطي وگاهي حتا ناتوراليست خوانده اند.
آثار چوبک از سالها پيش مورد نقد و بررسي جدي قرار گرفته و در کتابهاي مختلفي از جمله " قصه نويسي " (رضا براهني)، " نويسندگان پيشرو ايران " (محمد علي سپانلو) و "نويسندگان پيشگام در قصه نويسي امروز ايران"(علي اکبر کسمايي)، نوشته هايش تحليل شده اند. صادق چوبک در اواخر عمر بينايي اش را از دست داد و در اوايل تابستان 1377، در آمريکا درگذشت و بنا به وصيتش يادداشتهاي منتشر نشده اش را سوزاندند.
Dash Ashki
06-11-2006, 10:41
محمد حجازی « مطیع الدوله » نویسنده معروف معاصر بسال ۱۲۷۹ شمسی در تهران تولد یافت . پس از آنکه تحصیلات خود را در رشته ادبیات در تهران باتمام رسانید ، جزو محصلین اعزامی آن زمان به اروپا رفت ودر رشته تلگراف بیسیم مهندس شد . دوره علوم سیاسی را در فرانسه گذراند و در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شد .
او چون علاقه وافری به ادبیات داشت ، رشته تخصصی خود را کنار گذاشت و بنویسندگی پرداخت و در مدت کوتاهی آثارش محبوبیت فراوانی یافت .
محمد حجازی بزبان های فرانسه و انگلیسی تسلط کامل داشت .
از آثار او می توان کتابهای :
آرزو
آهنگ
آئینه
اندیشه
سرشک
ساغر
سخنان جاوید
پریچهر
پروانه
زیبا
نسیم
و هما را نام برد.
بزرگ علوي در سال 1283 هجري خورشيدي در خانواده بازرگان و مشروطه خواه بدنيا آمد. پدرش ابوالحسن از مبارزان آزاديخواه دوران جنبش مشروطيت، پسر بزرگ حاج « محمد صراف » مشروطه خواه و نماينده دور اول مجلس شوراي ملي بود.
ابوالحسن در سال 1302 دو پسر خود ( مرتضي و آقابزرگ ) را براي تحصيل به آلمان فرستاد. بزرگ پس از پايان آموزش در سال 1307 به ايران مراجعت کرد و بکار تدريس در شيراز و تهران پرداخت. بزرگ علوي در دوران تحصيل و اقامت چندين ساله در آلمان با آثار نويسندگان اروپايي آشنا شد و از ادبيات اروپايي تاثير پذيرفت. آشنايي او از نوجواني با ادبيات و هنر آلمان و اروپا و از جمله تسلط به زبان آلماني در کنار استعداد در نويسندگي، زمينه اي بود که حدود يکسال پس از ورود به ايران با ترجمه کتاب " دوشيزه اورلان " اثر " شيلر "، شاعر آلماني و « کسب و کار خان وارون» اثر " برنارد شاو "، نمايشنامه نويس ايرلندي، گام در راه شناساندن نويسندگان بزرگ غربي به ايرانيان برداشت.
علوي در کار ترجمه، منتهاي رواني و سادگي را بکار برده است. ترجمه هاي علوي به ديد صاحبنظران دقيق است و زباني شيوا و دل انگيز دارد.
علوي پس از مراجعت به ايران با صادق هدايت، نويسنده برجسته مکتب جديد داستان نويسي ايران در سال 1309 آشنا شد. اين دو به اتفاق نويسنده ديگري به نام " ش. پرتو "، " انيران " را در سال 1310 نوشتند که شامل سه داستان بود. هدايت " سايه مغول " و علوي " ديو " را که درباره هجوم اعراب به ايران بود نوشت. بزرگ علوي در همان ايام، داستان " باد سام " را نوشت و با کمک صادق هدايت آن را توسط محمد رمضاني مدير کتابخانه شرق، در تهران به چاپ رساند.
بزرگ علوي نخستين چهره انتخابي دکتر اراني براي انتشار مجله " دنيا " بود. در اين مقطع حدود سه سال از ديدار و آشنايي جديدشان در ايران مي گذشت. پس از پيوستن ايرج اسکندري به آنان، نخستين شماره مجله " دنيا " را در يکم بهمن 1312 در تهران منتشر کردند.
علوي يکي از سه عنصر تحريريه اين مجله بود. هدف اساسي و عمده مجله دنيا که به صورت قانوني و علني منتشر مي گرديد، روشنگري و آشنا کردن دانشجويان و جوانان ايراني با آخرين دستاوردهاي دانش، صنعت، فن و هنر جهان آن روز بود. اين مجله نه تنها فاقد هر گونه سمت گيري حزبي بلکه هيچگونه موضع گيري صريح سياسي عليه حکومت وقت ايران نداشت.
بعد از انتشار چندين شماره مجله دنيا در ارديبهشت 1316 اداره شهرباني و امنيتي وقت ايران، اين جريان را به عنوان يک جريان کمونيستي وابسته به کمينترن تلقي کرد و با پرونده سازي که توسط رئيس شهرباني وقت سازماندهي شده بود،(بعد از سقوط حکومت رضا شاه اين موضوع روشن گرديد) همه فعالان اين گروه که بعدها به نادرست " گروه 53 نفر " ياد شد، تحت عنوان فعاليت کمونيستي و براندازي حکومت وقت متهم و به حبس هاي طولاني مدت از 3 تا 10 سال محکوم شدند. در اين جريان بزرگ علوي به 7 سال زندان محکوم شد، ولي در مهرماه سال 1320 با برکناري رضا شاه بعد از چهار سال و نيم از زندان آزاد گرديد.
او قبل از زنداني شدن مجموعه داستان خود را به نام " چمدان " که در بر دارنده شش داستان کوتاه است، منتشر کرد.
سالهاي زندان براي علوي اگر چه همراه با صدمات سنگين شخصي و خانوادگي بود، از آنسو نتايج تجارب و زندگي اين دوره، موجب آفرينش هاي ماندي در ادبيات معاصر ايران شده است. نخستين آن مجموعه داستان " ورق پاره هاي زندان " است که در سال 1321 به چاپ رسيد.
اين مجموعه نشان داد، زنداني شدن چند ساله علوي نه تنها استعداد وي را در داستان نويسي تضعيف نکرده بلکه او را شعله ورتر و چالاکتر ساخته است. پس از گذشت 43 سال از چاپ نـخـسـت ايـن کـتـاب در ايـران، اين اثر در سال 1364 توسط دانشگاه سيراکوس آمريکا به زبان انگليسي ترجمه و منتشر شد.
ورق پاره هاي زندان، يادها و يادداشت هاي دوران زندگي علوي است. او اين يادداشت ها را روي ورق پاره هاي کاغذ سيگار، ميوه، قند، و... مي نوشت و به بيرون از زندان مي فرستاد. او استبداد حکومت وقت و فضاي زندان را با بياني عاطفي و يا به گونه اي روايتي و داستاني توصيف کرده است.
دو سال پس از چاپ اين مجموعه در تهران، کتاب " پنجاه و سه نفر " را در سال 1323 نوشت که گزارش گونه اي است از رويدادهاي زندان.
اثر ديگر او در سالهاي پس از زندان، مجموعه داستان " نامه ها " است که در سال 1327 منتشر شده است. داستان " چشم هايش " که برخي ها آن را بهترين کار علوي مي دانند، داستان بلندي است که در سال 1330 به چاپ رسيد. اين کتاب در سال 1338 به زبان آلماني ترجمه و منتشر شد. سال هاي 1323 - 1320 اوج شکوفايي نويسندگي و آفرينش هاي ادبي علوي است. او در اين سالها مقالاتي در نشريات حزب توده و پيام نو مي نوشت و عضو شوراي سر دبيران پيام نو بود.
علوي در فروردين ماه 1332 به اروپا سفر کرد. در همين سال کودتاي 28 مرداد 1332 در ايران به اجرا درآمد و او ناگزير در اروپا باقي ماند. بعد از مدتي در دانشگاه همبولت آلمان شرقي به کار تحقيق و تدريس مشغول شد. در طول 15 سال اول زندگي در مهاجرت، مجموعه داستان " ميرزا " را نوشت که شامل پنج داستان کوچک است. اثر بعدي علوي به نام سالاريها در سال 1354 منتشر گرديد. رمان " موريانه " نيز در سال 1372 (1993) به چاپ رسيد.
علوي در مهاجرت آثار با ارزشي تدوين و منتشر کرد؛ از جمله « تاريخ ادبيات جديد ايران و پيشرفت آن » که به زبان آلماني تاليف و در سال 1338 در برلين شرقي چاپ شد.
او برخي از آثار فارسي را به زبان آلماني ترجمه کرده که مي توان از جمله ترجمه شعر هاي خيام و هفت پيکر نظامي گنجوي را نام برد.
يکي ديگر از تلاش هاي او در اين سالها، تدوين فرهنگ واژگان فارسي به زبان آلماني بود که به صورت گروهي نزديک به 5 سال روي آن کار کرد. علاوه بر تلاش ها و پژوهش هاي ياد شده، علوي در زمينه تاريخ معاصر ايران نيز کتابي دربارهً اوضاع سياسي و اجتماعي ايران به زبان آلماني نوشت و آخرين کار او تدوين و تاليف کتاب آموزش زبان فارسي به آلماني بود.
نزديک 65 سال زندگي بزرگ علوي در زمينه قلم و پژوهش بود. او در اين راه خدمات بسزايي به فرهنگ و ادب ايران انجام داد، و آثاري ماندني از خود بجاي گذاشت.
بزرگ علوي در سن 92 سالگي در تاريخ 17 فوريه 1997 برابر با 28 بهمن ماه 1375 بعد از دو هفته بيماري در شهر برلين آلمان درگذشت و بنا بر وصيت در قبرستان مسلمانان در کنار پدرش در شهر برلين دفن گرديد.
غلامحسین ساعدی (تبریز1314- پاریس1364)
تصیلات خود را تا سطح روانپزشکی در زادگاهش به پایان رساند.از اواخر دهه ی 30 به طور جدی به نویسندگی پرداخت.تا آنجا که این کار بر شغل پزشکی اش پیشی گرفت.او سالهای پایان عمر را در بیرون از وطن به سر برد ودر غربت نیز درگذشت.
ساعدی از بزرگترین نمایشنامه نویسان و داستان نویسان ومحققان زمان ماست ودر هر سه زمینه آثار ماندگاری دارد.از آن جمله:
- چوب به دست های ورزیل
- لال بازی
- بهترین بابای دنیا
- عزاداران بیل
- توپ
- اهل هوا
- ایلخچی
مهرداد اوستا (محمدرضا رحمانی)
در سال 1306، در بروجرد متولد شد. دورهی ابتدایی را همانجا فراگرفت و تحصیلات خود را در تهران ادامه داد و از دانشكده ادبیات در رشتهی فلسفه فارغالتحصیل شد.
اوستا، با نشان دادن قدرت بیان و قریحهی سرشار خود، از سال پنجم ابتدایی به تشویق معلمان خود به سرودن شعر پرداخت، اما چون بیشتر به قصیدهسرایی تمایل داشت و آثارش سنگینتر از نوع اشعار متداول بود، كمتر آنها را برای انتشار به مطبوعات سپرده است.
اوستا به پیشهی تدریس مشغول شد، تا چراغی از نور دانش خویش فرا راه اندیشه و فكر دانشطلبان بیفروزد. كتابی نیز در باب فلسفه و منطق و روانشناسی برای دورهی دوم دبیرستان نوشت. وی سیزده سال در «دانشگاه ملی» به تدریس هنر پرداخت.
سبك اوستا به شیوهی شعرای خراسانی و بیشتر به ناصرخسرو، خاقانی و مسعود سعد نزدیك است. در اندیشههای شاعرانهاش غالباً دقایق فلسفی و تفكرات حكیمانه را میپروراند و به فلسفه نسبی نزدیك میشود. وی معتقد است كه «یك هنرمند باید فرزند زمان خود باشد و اگر احیاناً خود نیازمندیهای زیادی از نظر مادی ندارد باید آنقدر روحیهی حساس و تأثیرپذیری داشته باشد كه دردها و نیازمندیهای اكثریت مردم را درك كند و آینهی گویای رنج و شادی مردم زمان باشد».
اوستا، در سالهای پایانی عمر خود، به عنوان رییس شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایفای نقش نمود.
مهرداد اوستا، در بعد از ظهر روز سهشنبه 17 اردیبهشت ماه 1370، بر اثر سكته قلبی، بدرود حیات گفت.
آثار وی عبارتند از:
1. تصحیح دیوان سلمان ساوجی
2. تصحیح دو رساله از خیام، «رسالهی وجود» و «نوروزنامه»، با شرح حال خیام
3. كتاب فلسفه و منطق و روانشناسی برای دبیرستانیها
4. از كاروان رفته- مجموعهی شعر
5. شراب خانگی، ترس محتسب خورده
6. حماسهی آرش
7. پالیزبان- مجموعهی نثر، داستان
8. امام، حماسهای دیگر
------------------
منبع : تذكرهی شعرای معاصر- سید عبدالحمید خلخالی
Dash Ashki
22-11-2006, 09:33
ابراهیم پور داود در روز جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۲۶۴ شمسی در رشت متولد شد .
تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در رشت بپایان رسانید ، ودر سال ۱۲۸۴ برای آموختن طب به تهران آمد . قبل از آمدن به تهران مدتی در مدرسه طلاب رشت تحصیل کرد ، در ابتدای مشروطه با آرزوی تحصیل به بیروت رفت ، و بسال ۱۳۱۷ شمسی بتهران بازگشت .
پورداود تالیفات و آثار متعددی دارد ، که از آنجمله است :
گاتها و یشتها در دو جلد
خرده اوستا
یسنا در دوجلد
ایرانشاه
گفت و شنود پارسی
یادداشتهای گاتها
هرمزدنامه
ویسپرد
سوشیانس
پوراندخت
فرهنگ ایران باستان .
رسول پرویزی
شیراز 1298 -1356
نویسندهٔ معاصر ایرانی نویسندگی را با چاپ داستانهایش در مجله ی " سخن " آغاز کرد.موضوع داستان های وی اغلب برگرفته از ماجرا های ایام کودکی خود نویسنده است.از او دو مجموعه داستان به نامهای شلوارهای وصله دار و لولی سرمست به چاپ رسیده است. بعدها به علت تصدی مناصب حکومتی (سناتور بود) نوشتن را ادامه نداد.
داستان شیر محمد از رسول پرویزی:
Download Details:
File Name: Shir_Mohammad.doc
File Size: 67.00 Kb
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Dash Ashki
15-09-2007, 09:23
دکتر صادق رضازاده شفق بسال ۱۲۷۲ خورشیدی در تبریز متولد گردید . او دارای درجه دکترا از دانشکده برلن است . شفق از اساتید و ادبای مشهور زبان است و با سمت استادی در دانشگاه تهران تدریس میکرد .
وی زبانهای فارسی ، عربی ، انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه ، روسی ، ترکی ، عثمانی و ترکی آذربایجانی را بخوبی میدانست و با ادبیات این زبانها آشنایی کامل داشت . از تألیفات و آثار عمده وی میتوان کتابهای : تاریخ ادبیات ایران ، تاریخ مختصر ایران ، فرهنگ شاهنامه و ترجمه تاریخ ادبیات فارسی تألیف هرمان انه را نام برد .
Eat_me_drink_me
15-09-2007, 19:21
استاد صادق هدايت
صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك) فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد.
در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.
در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.
در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.
سالشمار تفصيلي آثار
1302
«رباعيات خيام» : كتاب مستقل 1303
«زبان حال يك الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره 6 صفحه 164 تا 168
«انسان و حيوان»: كتاب مستقل - انتشارات بروخيم 1305
«جادوگري در ايران»: La Magie en Perse : به فرانسه در مجله فرانسوي لووال ديسيس Le Voile dIsis شماره 79 سال 31 چاپ پاريس
داستان «مرگ» در مجله ايرانشهر دوره چهارم شماره 11 چاپ برلن صفحه 680 تا 682 1306
«فوايد گياهخواري»: كتاب مستقل- چاپ برلين 1308
«زنده به گور»
«اسير فرانسوي» 1309
«پروين دختر ساسان»: كتاب مستقل- كتابخانه فردوسي
مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهاي:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]زنده به گور
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اسير فرانسوي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]داود گوژپشت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]مادلن
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آتش پرست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آبجي خانم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]مرده خورها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آب زندگي 1310
«سايه مغول» در مجموعه انيران - مطبعه فرهومند
«كور و برادرش: ترجمه از آرتور شينسلر Arthur Schnitzler نويسنده اطريشي، مجله افسانه، دوره سوم، شماره 4 و 5
«كلاغ پير»: ترجمه از الكساندر لانژكيلاند Alexandre Lange Kielland نويسنده نروژي، مجله افسانه، دوره 3، شماره 11، صفحه 1- 5
«تمشك تيغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسي Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 23، صفحه 1 -51
«مرداب حبشه»: ترجمه از كاستن شراو نويسنده فرانسوي Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 28
«درد دل ميرزا يداله»: مجله افسانه، دوره 3، جزوه 28، صفحه 1- 2 كه بعدا به نام داستان محلل چاپ شد
«مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره 28
«حكايت با نتيجه»: مجله افسانه، دوره 3، شماره 31، صفحه 2 -3
«شب هاي ورامين»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره 32، صفحه 10 -15
«اوسانه: قطع جيبي» - نشريه آريان كوده
«جادوگري در ايران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه 60 -80
1311
«اصفهان نصف جهان»: كتاب مستقل-كتابخانه خاور
مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهاي:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سه قطره خون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]گرداب
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]داش آكل
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آينه شكسته
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]طلب آمرزش
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]لاله
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]صورتك ها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]چنگال ها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]محلل
«چطور ژاندارك دوشيزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدايت به كتاب «دوشيزه اورلئان» اثر شيلر - ترجمه بزرگ علوي - صفحه الف تا خ 1312
مجموعه «سايه روشن» مشتمل بر داستانهاي:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]س.گ.ل.ل
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]زني كه مردش را گم كرد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]عروسك پشت پرده
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آفرينگان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]شب هاي ورامين
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]آخرين لبخند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]پدران آدم
«نيرنگستان»- كتاب مستقل
«مازيار»- كتاب مستقل با همكاري مجتبي مينوي
«علويه خانم»- كتاب مستقل 1313
«وغ وغ ساهاب»- كتاب مستقل با همكاري مسعود فرزاد
«ترانه هاي خيام»- كتاب مستقل - مطبعه روشنايي
«البعثه الاسلاميه في البلاد الافرنجيه» - كتاب مستقل
« شرط بندي» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل هاي رنگارنگ 1315
«بوف كور» كتاب مستقل - چاپ پلي كپي شده
«كارنامه اردشير پاپكان» ترجمه از متون پهلوي ضمنا شامل « زند و هومن يسن» ترجمه از متون پهلوي 1318
«ترانه هاي عاميانه» - مجله موسيقي، سال اول، شماره هاي 6، صفحه 17 - 19. 4 و 7 صفحه 24 و 28.
«متل هاي فارسي» - مجله موسيقي، شماره 8
قصه هاي «آقاموشه»، «شنگول و منگول» - مجله موسيقي، سال اول، شماره 8
قصه «لچك كوچولوي قرمز» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 2 1319
«چايكووسكي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 3، خردادماه، صفحه 25 - 32
«پيرامون لغت فرس اسدي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 31 - 36
«شيوه نوين در تحقيق ادبي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 19 - 30
«گجسته اباليش» - ترجمه از متن پهلوي 1320
«داستان ناز» در مجله موسيقي سال سوم شماره دوم، صفحه 38-30
«شيوه هاي نوين در شعر فارسي» در مجله سوم شماره 3، صفحه 22
«سنگ صبور» مجله موسيقي سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 18-13 1321
مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهاي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سگ ولگرد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دن ژوان كرج
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]بن بست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]كاتيا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]تخت ابونصر
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]تجلي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]تاريكخانه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ميهن پرست
«شهرستانهاي ايران»: ترجمه از متن پهلوي، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه 47 - 55، شماره دوم، صفحه 127 - 131 و شماره سوم،صفحه 168 - 175
داستان «آب زندگي»: انتشارات فرهنگ تهران
بخش هايي از «بوف كور»: مجله ايران
«بن بست»: چاپ فرانسه 1942 Limpasse 1322
«علويه خانم»: كتاب مستقل
«گزارش گمان شكن» - ترجمه از متن پهلوي
«يادگار جاماسب» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال اول، شماره 3،صفحه 161 - 167، شماره 4 و 5،صفحه 217- 220
ترجمه «گورستان زنان خيانتكار»: از آرتور كريستين سن خاورشناس دانماركي، مجله سخن، سال اول، شماره 7 و 8
«جلو قانون»: ترجمه از فرانتس كافكا Frantz Kafka در مجله سخن، شماره 11 و 12
«كارنامه اردشير پاپكان» - ترجمه از متن پهلوي
«چگونه نويسنده نشدم» - مجله سخن 1323
«آب زندگي» - روزنامه مردم
«اوراشيما» - قصه ژاپوني - ترجمه در مجله سخن، سال دوم، شماره اول، صفحه 43 - 45
نقد «بازرس»: اثر گوگول، ترجمه در مجله پيام نو، سال اول، صفحه 52
«ملا نصرالدين در بخارا»: مجله پيام نو،سال اول، شماره اول،صفحه 57
«زند و هومن يسن» - ترجمه از متن پهلوي
«ولنگاري» مجموعه داستانهاي:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه مرغ روح
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه زير بته
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه فرهنگستان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه دست بر قضا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه خر دجال
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]قضيه نمك تركي 1324
«حاجي آقا» - كتاب مستقل
نقد «خاموشي دريا»: اثر وركور - مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه 227 - 228
«چند نكته درباره ويس و رامين» - مجله پيام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه 15 - 19 و شماره 10، صفحه 18 - 26 - 31
«طلب آمرزش» - از كتاب سه قطره خون، مجله پيام نو، سال اول، شماره 12، صفحه 20 - 24
«شنگول و منگول»: مجله پيام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه 54 - 55
انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معري، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 9، صفحه 64
«فلكلر يا فرهنگ توده» - مجله سخن،سال دوم، شماره 3، صفحه 179 – 184 و شماره 4، صفحه 339 – 342
«طرح كلي براي كاوش فلكلر يك منطقه» - مجله سخن، سال دوم، شماره 4، صفحه 265- 275
«شغال و عرب» - ترجمه فرانتس كافكا،مجله سخن،سال دوم، شماره 5، صفحه 349
«آمدن شاه بهرام ورجاوند» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 7، صفحه 540
«خط پهلوي و الفباي صوتي»- مجله سخن، سال دوم، شماره 8، صفحه 616 – 760 و شماره 9، صفحه 667- 671
«ديوار» - ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نويسنده فرانسوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 833 – 847
«سامپينگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
لوناتيك Lunatique - «هوسباز» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران 1325
«افسانه آفرينش» - چاپ پاريس، آدرين مزون نو
«آبجي خانم» - از مجموعه زنده به گور، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 6، ارديبهشت 1325، صفحه 31 – 36
«فردا» - مجله پيام نو، سال دوم، شماره 7 و 8، صفحه 54 – 64
ترجمه داستان «فردا» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
«گراكوش شكارچي» - ترجمه از فرانتس كافكا، مجله سخن،سال سوم، شماره 1، صفحه 48 – 52
«قصه كدو» - مجله سخن، دوره سوم، شماره 4
«ترجمه هنر ساساني در غرفه مدال ها» - اثر «ال مور گشترن» در مجله سخن، سال سوم، شماره 5، صفحه 318 – 382
«بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 432 – 443
مقدمه كتاب «كارخانه مطلق سازي» نوشته كارل چابك، نويسنده چك اسلواكي، با ترجمه حسن قائميان 1327
«پيام كافكا» - مقدمه اي بر كتاب «گروه محكومين» فرانتس كافكا
«توپ مرواري» - كتاب مستقل 1329
«مسخ» - اثر فرانتس كافكا، ترجمه با همكاري حسن قائميان 1378
مجموعه «فرهنگ عاميانه مردم ايران» مشتمل بر بخش هاي:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نيرنگستان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ترانه ها، متل ها، اوسانه و غيره
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]تحقيقات صادق هدايت (چاپ براي بار اول) 1379
«انسان و حيوان» به انضمام مجله هاي صادق هدايت (چاپ براي بار اول)
«حسرتي، نگاهي و آهي» - آلبوم نفيس عكس هاي صادق هدايت به مناسبت نود و هشتمين سالگرد تولد صادق هدايت با ترجمه انگليسي (28 بهمن 1281) 1380
آلبوم«از مرز انزوا» آلبوم نفيس كارت پستال هاي صادق هدايت - نشر چشمه ، نشر ديد 1381
«36روز با صادق هدايت » نشر سالي 1382
« نيمه پنهان سرگذشت صادق هدايت» نشر ورجاوند 1383
« ياد هدايت 81 » مجموعه داستان هاي مسابقه سال 1381 صادق هدايت - نشر ورجاوند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
dariushiraz
15-09-2007, 19:27
یکی از مهمترین مترجمان ایرانی ذبیح الله منصوری است که در زیر شرح زندگی و آثار او می آید :
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
پرش به: ناوبری, جستجو
ذبیحالله منصوری ( زاده ۱۲۷۴ش - درگذشته ۱۳۶۵ش) روزنامهنگار و مترجم ایرانی بود.
آثار ترجمهٔ وی به دلیل اقتباس از منابع دیگر و تغییر و افزایش متن اثر (در قیاس با متن زبان اصلی) مشهور است.
او با نام اصلی «ذبیح الله حکیم الهی دشتی» در سال 1274ش دیده به جهان گشود.
ذبیح الله منصوری دارای تحصیلات قدیمه بود و خدمت مطبوعاتی خود را از سال ۱۲۹۲ آغاز نمود. منصوری طی ۷۰ سال روزنامه نویسی خویش بامجلات و مطبوعات بسیاری همکاری نمود از جمله: کوشش، ایران ما، داد، ترقی، تهران مصور، روشنفکر و سپید و سیاه. عمده کارهای او در مجله هفتگی خواندنیها منتشر میشد.
وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند ، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر نمود.
در ترجمهٔ آثار به جای وفادار ماندن به متن کتاب به زبان اصلی، تغییرات و اضافاتی را در متن اصلی اعمال کرده است. بعضی منتقدان کتابهای ادبی و تاریخی این صفت وی را نکوهیده و خلاف نظریهٔ «وفاداری به متن در ترجمه» میشمارند [نیاز به ذکر منبع] در حالی که استقبال خوانندگان عام از آثار او چشمگیر بوده است و این آثار به احتمال، پرخوانندهترین رمانهای تاریخی به زبان فارسی هستند. وی آثار بسیاری را ترجمه کرده (حدود ۱۴۰۰ اثر) که حتی ذکر نام آنها هم کاری دشوار است.
ذبیح الله منصوری متاهل و صاحب دو فرزند بود وی در 19 خرداد ماه 1365ش در بیمارستان شریعتی درگذشت.
آثار
غرش طوفان (1336) - الکساندر دومای پدر
سه تفنگدار (1336) - الکساندر دومای پدر
شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان (جون بارک واشتن فنو) - 1343
عشاق نامدار (1346) -
خواجه تاجدار (1347) - ژان گور
امام حسین و ایران (1351) - کورت فریشلر
مفز متفکر جهان شیعه "امام صادق " (1354) -
سقوط قسطنطنیه (1359) - میکا والتاری
خداوند الموت (حسن صباح) (1359) - پل آمیر
ملاصدرا (1361) - هانری کورین
عارف دیهیم دار (1362) - جیمز داون
غزالی در بغداد (1363) - ادوارد توماس
جراح دیوانه (1364) - ژارگن توروالد
سرزمین جاوید (1370) - رومن گیرشمن
سینوهه پزشک فرعون - میکا والتاری
من کنیز ملکه مصر بودم - میکل پیرامو
سفرنامه ماژلان - پبگافتا دی لومباردو
اسپارتاکوس (؟) - هوارد فاست
ژوزف بالسامو (؟) - الکساندر دومای پدر
محبوس سنت هلن یا سرگذشت ناپلئون - اوکتاو اوهری
شاه طهماسب و سلیمان قانونی - آلفرد لابی ار
دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری (؟) - ژان یونیر
مکاتبات چرچیل و روزولت - وارن اف . کمبل
پطر کبیر - رابرت ماسی
عايشه بعد از پيغمبر - كورت فريشلر
ایران و بابر - ویلیام ارسکین
ملکه ویکتوریا - الیزابت لانفورد
فهرست
آل احمد - جلال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آرام - احمد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ابتهاج - هوشنگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آذر يزدي - مهدي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اخوان ثالث - مهدي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
محمد معين ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بهبهاني - سيمين ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بديع الزمان فروزانفر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
صادق چوبک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
حجازي - محمد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بزرگ علوي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غلامحسین ساعدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مهرداد اوستا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پورداود - ابراهيم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
رسول پرویزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
رضازاده شفق - صادق ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
استاد صادق هدايت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ذبیح الله منصوری
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اسماعیل فصیح ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تاپیک رفرنس خوبیه...
=============
رسول پرویزی
شیراز 1298 -1356
نویسندهٔ معاصر ایرانی نویسندگی را با چاپ داستانهایش در مجله ی " سخن " آغاز کرد.موضوع داستان های وی اغلب برگرفته از ماجرا های ایام کودکی خود نویسنده است.از او دو مجموعه داستان به نامهای شلوارهای وصله دار و لولی سرمست به چاپ رسیده است. بعدها به علت تصدی مناصب حکومتی (سناتور بود) نوشتن را ادامه نداد.
داستانی اcزصادق چوبک هست ...امابعضیامیگن که دست مایه ی اصلیش کار رسول پرویزی بوده...که تبدیل به فیلم شدبه اسم تنگسیر
بابازی بهروز وثوقی(شایدیکی ازکارهای خوب وثوقی به حساب بیاد)
=====
وامادرمورداسماعیل فصیح...
ازش خاطره زیاددارم ...شاید چون که پدرم باهاش هم کارودوست بوده)
=======
گفتوگو با اسماعيل فصيح
فروردین ۲۸م, ۱۳۸۶
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سعيد كمالي دهقان؛ روزنامه اعتماد
توضيح: اسماعيل فصيح همزمان با چاپ اين گفتوگو از بيمارستان مرخص شد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم همزمان با انعكاس بستري شدن فصيح در بيمارستان به سبب مجوز نگرفتن كتاب جديدش، در تماسي با نشر «آسيم» اعلام كرده كه مجوز كتاب را با حذف چند پاراگراف كوتاه صادر ميكند. فصيح از اين بابت خوشحال است.
بخش اول – جشن بيكران
وقتي قرار شد چند روزي در بيمارستان از اسماعيل فصيح مراقبت كنم، فكرش را هم نميكردم كه چيزهايي بشنوم از زبان خودش كه سالهاي سال است خيليها منتظر شنيدناش هستند: ناگفتههاي اسماعيل فصيح از زندگي و آثارش. به همين دليل با آن كه نه بيمارستان مكان مناسبي بود براي گفتوگو و نه حال جسمي و روحي فصيح آن قدر مناسب كه صحبت كند، وقتي خودش شروع كرد به تعريف كردن خاطراتاش اجازه گرفتم تا آنها را يادداشت كنم.
اسماعيل فصيح حالا بيش از يك هفته است كه بر اثر سكته مغزي در بيمارستان فوق تخصصي شركت نفت تحت نظر است، شركتي كه فصيح ساليان سال از عمرش را آنجا سپري كرده و خاطرات بسياري از آن دارد. كاركنان و پزشكان بيمارستان كه اسمي از فصيح و رمانهايش نشينداند، بعد از ديدن انعكاس خبر بستري شدناش در روزنامههاي كشور با لحن محترمانهتري حرف ميزنند، او را به اتاق خصوصي ميبرند و بيشتر از گذشته از او مراقبت ميكنند.
بيمارستان شركت نفت حالا تبديل شده به مكاني كه افراد بسياري براي اولين بار اسماعيل فصيح را آنجا ميبينند، مشتاقاني كه بارها و بارها براي انجام مصاحبه، ديدار يا عرض ارادتي به هزار زحمت شمارهي تلفن اين نويسنده گوشهگير را پيدا كرده و جواب رد محترمانهاي شنيده بودند. با اين همه اسماعيل فصيح به قول نزديكانش هنوز همان آدم گذشته است: مهربان، دوست داشتني، منزوي و البته كمي هم خجالتي. او تنها در فشار عصبي مجوز نگرفتن كتاب جديدش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است، علتي كه فصيح خود عمده دليل بستري شدناش در بيمارستان ميداند، در اين حال پزشكان هم فشار عصبي زياد را عامل بروز عارضهي مغزي فصيح معرفي ميكنند. فصيح از آن دسته عصبيهايي است كه مارسل پروست در كتاب معروف خود دربارهاشان مينويسد: «همهي چيزهاي عظيم و مهمي كه ميشناسيم كار عصبيهاست. همهي مكتبها را آنها بنيان گذاشتهاند و همهي شاهكارها را آنها ساختهاند و نه كسان ديگر. بشريت هرگز نخواهد فهميد كه چقدر به آنها مديون است و بخصوص آنها براي ارائه اين همه چيز به بشريت چقدر رنج كشيدهاند. ما از شنيدن موسيقي خوب، از ديدن نقاشي زيبا لذت ميبريم، اما نميدانيم كه براي سازندگانشان به چه بهايي تمام شدهاند، به قيمت چه بيخوابيها، چه گريهها، چه خندههاي عصبي، چه كهيرها، چه آسمها، چه صرعها، و چه مقدار اضطراب مرگ كه از همه آنهاي ديگر بدتر است ... ۱»
***
اگر قرار باشد يكي از پركارترين و در عين حال كم حاشيهترين نويسندگان معاصر را نام ببريم، اسماعيل فصيح بيشك يكي از اولين ايشان خواهد بود. نويسندهاي كه برخلاف تيراژ چشم گير كتابهايش در گير و دار اين سالهاي ادبيات ايران، بجز يكباري كه در سال ۱۳۷۲ با مجله «كلك» گفتوگو كرده، تن به مصاحبه نداده و در بين دوستداران ادبيات به گوشه گيري معروف است و كمتر كسي است كه از زندگي و تجربياتاش خبر دارد. انزواي ادبي فصيح شايد دو عامل عمده داشته باشد، يكي درد و رنج بسياري كه در ساليان اول اقامتاش در ايالات متحده از مرگ همسرش كشيد و ديگري دوري از وابستگيهاي حزبي و جناهي و زد و بندهاي ادبي. دلايلي كه باعث شده فصيح از محافل ادبي ايران دوري كند و به جاي آن تنها بنويسد. انزواي بيش از حد فصيح، هر چند باعث شده تنها به مهمترين خواسته و علاقهاش يعني نوشتن بپردازد و نويسندهي پركاري باشد، او را تا حدي از فضاي ادبي كشور دور كرده و تبديل شده به نقطهي مشتركي كه منتقدان آثار فصيح روي آن انگشت ميگذارند و معتقدند به همان دلايل نسل امروز كمي از اسماعيل فصيح و آثارش فاصله گرفته است.
اسماعيل فصيح كه دوستان نزديك و اعضاي خانواده «ناصر» صداياش ميزنند، دربارهي كودكيهايش ميگويد: «سال ۱۳۱۳ به دنيا آمدم و فرزند دهام خانواده ارباب حسن بودم كه در محلهي درخونگاه تهران زندگي ميكرديم. پدرم نزديك سه راه شاپور مغازهي خواربار فروشي داشت و نزديك چهارراه گلوبندك هم خانهاي داشت كه داراي دو حياط بزرگ بود و شامل اتاقهاي زيادي ميشد و برادرهاي بزرگم كه ازدواج كرده بودند در آنجا زندگي ميكردند. خواهرم هر از چند گاهي كتابهاي مختلفي ميگرفت و برايام ميخواند، مثل كتابهاي الكساندر دوما. پس از آن كه ارث پدر بين فرزندانش تقسيم شد، من سهمي نخواستم. مادرم به من ۳۲۰۰ تومان كمك كرد و با همان پول رفتم آمريكا.»
پس از آن كه در جواب سئوالاش كه قيمت امروز تخم مرغ را ميپرسد گفتم حدود صد تومان، مي گويد: «از تهران با ۷۰ تومان رفتم استانبول و سه روز هم طول كشيد. بعد از استانبول با قطار زميني Orient Express رفتم پاريس و از پاريس هم با ارزانترين بليط طياره كه گيرم آمد رفتم نيويورك. قبل از آن كه بروم آمريكا در همين ايران از سفارت آمريكا پذيرش دانشگاه گرفته بودم و وقتي كه رسيدم به آمريكا، اول نيويورك بودم و بعد رفتم مانتانا، يعني از اين سر آمريكا رفتم آن سر آمريكا تا در Montana State College درس بخوانم. چهار سال شيمي خواندم و از همان ماه اول هم چون انگليسيام خوب بود، اجازه يافتم تا ساعات آزادم را در هفته براي دانشگاه كار كنم. استادم كه از من خوشاش آمده بود۲، گفت:Do you know how to wash the test tubes? و من هم گفتم:Sure, I know how to wash the test tubes since I was four years old. به همين ترتيب تا آخر آن سال آن قدر پول در آوردم كه ماشين خريدم. آن چهار سال خيلي خوب بود، پس از آن كه ليسانس شيمي گرفتم، با ماشين رفتم كاليفرنيا. يعني سال ۱۹۶۱. توي راه كه بودم و راديو گوش مي كردم شنيدم كه ارنست همينگوي خودكشي كرده. اتفاقا همينگوي ژوئيه سال ۱۸۹۹ متولد شده بود و دقيق در همان ماهي كه متولد شده مرده. اول نگذاشتند كه جنازهي همينگوي دفن بشود چون ايالتي كه آنجا زندگي مي كرد، ايالتي كاتوليك بود و دو سه روز جنازه مانده بود و چون خودكشي كرده بود نمي گذاشتند دفن بشود. تا اين كه خبر به پرزيدنت كندي رسيد و او هم فورا دستور داد كه من بعنوان پرزيدنت و يك كاتوليك متعصب مي خواهم كه همينگوي دفن شود. بعد دفنش مي كنند و روي آن تنها مي نويسند: Ernest Hemingway(۱۸۹۹-۱۹۶۱).درست شصت و دو سال۳.»
اسماعيل فصيح در همان سالهاي اول اقامت در آمريكا كتابهاي ارنست همينگوي را ميخواند، به قول خودش عاشق كتاب «وداع با اسلحه» است و يكبار هم در آوريل ۱۹۶۱ يعني درست دو ماه پيش از خودكشي همينگوي، اين نويسندهي مشهور آمريكايي را كه نزديك ايالت مانتانا زندگي ميكرده، ديده است. فصيح ماجرا را اين طور تعريف ميكند: «وقتي در سانفرانسيسكو ازدواج كردم، با همسرم رفتم به مزولا در مانتانا. يك روز دانشگاه همينگوي را دعوت كرد تا براي دانشجويان صحبت كند، همينگوي بعد از پانزده سال اقامت در كوبا آن وقتها در همان نزديكي ايالت ما در مانتانا زندگي ميكرد، مانتانا يكي از ايالتهاي بزرگ آمريكا بود و همان جا بود كه ليسانس زبان و ادبيات انگليسي گرفتم. همينگوي هم آمد، آن هم با يك شلوار كوتاه و زيرپوش. البته نيامد توي دانشگاه. جلوي در دانشگاه همه به شكل نيم دايره دور همينگوي نشستيم و به سئوالهاي مختلف جواب داد. همينگوي وقتي چهره متفاوت و شرقي من را ديد فكر كرد كه احتمالا بايد اهل كوبا يا كشورهاي شرقي باشم، به من نگاه كرد و گفت: Where are you come from? و به زبان انگليسي خيلي خوب و همان طور كه آمريكايي ها «ايران» را تلفظ ميكنند، جواب دادم: Iran و او هم گفت: You ran? و من هم جواب دادم: Yes, from Iran. [فصيح با صداي بلند مي خندد] و بعد گفت:Try very hard و من هم گفت:Yes I’ll try و بعد پرسيدم:Writing or something else? و گفت: Write يا شايد هم Right كه آن موقع نفهميدم كه منظورش كداميك است، كه البته احتمالا منظورش همان «نوشتن» بوده. بعد هم من مثل نظاميها دست راستم را بردم بالا و به او سلام نظامي دادم. مجله رودكي هم جديدا يك ويژه نامه درباره همينگوي منتشر كرده كه برايم فرستاند و آن را خواندم. يك نكته خيلي بامزهاي هم كه درباره همينگوي وجود دارد اين است كه يك روز صبح از خواب بيدار مي شود و با خودش مي گويد كبدم خيلي وضعاش خراب است، تا شب بايد فكري به حالاش بكنم. همان روز بود كه با گلوله خودش را كشت.»
فصيح با تمام خاطرات خوشي كه از آمريكا دارد، وقتي ياد مرگ همسرش ميافتد، چهره اش را غم مي گيرد، چشماناش كمي تر ميشود و مي گويد كه ساليان سال تلاش كرده اين بغض گلو را فراموش كند و به اشارات كوتاهي در كتابهايش به اين موضوع بسنده كرده، تا آن كه در سال ۱۳۸۳ تصميم به چاپ كتابي مي گيرد به نام «عشق و مرگ» كه نزديكترين روايت را به زندگي شخصياش دارد و به قول خودش «جلال آريان» در آن exactly با خود اسماعيل فصيح شباهت دارد. فصيح ماجراي واقعي بودن رمان «عشق و مرگ»، آخرين كتابي كه از او منتشر شده را تاييد ميكند و مي گويد كه «جلال آريان» كارآكتر نام آشناي رمانهاي او در اين كتاب نزديكي بيشتري با خود شخصيت نويسنده دارد: «اولين ازدواجم با يك دختر نروژي به نام آنابل كمبل بود در سانفرانسيسكو كه تازه آمده بود به كاليفرنيا و من هم عاشقاش شده بودم. اما هنگام وضع حمل بچه در شكم مادر مي ميرد، و مادر و كودك با هم همزمان ميميرند.» در اين بين فصيح عبارتي از دكتر فراهام در رمان «عشق و مرگ» را به ياد ميآورد كه به قهرمان داستان ميگويد:If you love her don’t marry her.
مرگ آنابل كمبل، فصيح بيست و نه ساله را تحت تاثير قرار مي دهد، طوري كه خود مي گويد آمريكا بعد از مرگ همسر براي اش «تحمل ناپذير» مي شود و تصميم مي گيرد تا در بازگشت به ايران به جاي آن كه سوار هواپيما بشود، با كشتي Queen Merry و در طول چهارده شبانه روز به جنوب فرانسه برود و دو هفتهاي را هم در ونيز سپري كند و بعد با هواپيما بيايد ايران، تا شايد حال و اوضاعاش بهتر شود.
فصيح وقتي به تهران مي رسد دوستان جديدي پيدا مي كند كه صادق چوبك، نجف دريابندري، احمد محمود، غلامحسين ساعدي و كريم امامي از مهمترين آن چهرهها هستند، فصيح در اين باره تعريف مي كند: «وقتي رسيدم ايران، رفتم پيش صادق چوبك كه چهره ي خاصي بود در شركت نفت و بعد هم نجف دريابندري را ديدم كه آن موقع در انتشارات فرانكلين بود. يك بار كه رفته بودم پيش صادق چوبك در تهران، كتاب «خاك آشنا» را براي اش بردم و وقتي آن را ديد گفت فعلا دست نگه دار و برو جنوب..... شركت نفت. بعد نامهاي نوشت براي رئيس كارگزيني و او هم حكم مرا نوشت و داد دستم. بعد از اين ماجرا چوبك را چند بار هم جنوب ديدم. بعد يك رئيس انگليسي پيدا كرديم كه من از او خوشم نميآمد و كار را ول كردم و آمدم تهران و گفتم مي خواهم استعفا بدهم. صادق چوبك گفت كه نه، استعفا نده و برو به مسجد سليمان. شش ماهي آن جا بودم و بعد دوباره برگشتم آمريكا.» فصيح در ادامه ميگويد: «دو سال بعد از اين كه از آمريكا برگشتم ايران، بواسطه يك دوست قديمي كه در دبيرستان رهنما داشتم، با خانم «پريچهر عدالت» ازدواج كردم. بعد دخترم، سالومه كه نقاشيهاي كتاب «دل كور» را كشيده، بدنيا آمد و الان هم در شيكاگو زندگي ميكند. يك پسر هم دارم به نام شهريار كه كرج است.»
ساعت سه صبح است كه فصيح از خواب بيدار ميشود، ياد خاطراتش از آبادان ميافتد و مي گويد:«وقتي هنوز آبادان بودم، اين موقع شب از خواب بيدار مي شدم و شروع مي كردم به نوشتن. ده دوازده صفحهاي مي نوشتم تا هوا روشن شود و بعد صبحانه ميخوردم و از اين كه كار را كمي جلو انداخته بودم، ذوق ميكردم.»
شركت نفت و باشگاهاش خاطرات زيادي دارد هم براي اسماعيل فصيح كه بيشتر عمرش را براي آنجا كار كرده و هم براي دوست داران كتاب هايش كه در گوشه و كنار رمان هاي فصيح نام آن را ميديدند: «شبها يا ميرفتيم سينما، يا ميرفتيم باشگاه شركت نفت كه سينما هم داشت، غذا مي خورديم، شركت با كمپانيهاي خارجي قرار داد داشت و در هفته فيلمهايي از لندن و آمريكا مي آمد و آن ها را مي ديديم.» با اين همه انگار آن قدر كه فصيح به شركت نفت و آبادان وفادار بوده، شركت به او نبوده.
شركت نفت، آن هم در آن روزهايي كه فصيح برايش كار مي كرده، آدم را ياد ابراهيم گلستان و فعاليتهاي مختلفاش مي اندازد، فصيح كتابهاي گلستان را مهم ميداند و ميگويد: «ابراهيم گلستان را ميشناختم و بارها هم در ايران ديدم اش و هم در لندن، اما زياد به هم نزديك نبوديم، هفت هشت سال پيش منزل يكي از شاگردان ام به نام آقاي رحمت كه در لندن براي شركت نفت كار مي كرد، آقاي گلستان را ديدم.»
فصيح خود را بيشتر از همه تحت تاثير جمالزاده و احمد محمود و بزرگ علوي مي داند و مي گويد:«بيشتر از همه با احمد محمود ارتباط داشتم كه زياد همديگر را مي ديدم و همچنين غلامحسين ساعدي، كه واي چه قدر آدم خوبي بود.» عاشق شعرهاي فروغ فرخزاد است و به گفتهي خودش تا وقتي كه هنوز در بستر بيماري نيفتاده بود، هر از چند گاهي به «ظهير الدوله» مي رفت و از او ياد مي كرد. جلال آريان كتاب «شهباز و جغدان» هم وقتي به ديدار برادر فيلسوف اش در شمال تهران مي رود، هر از چند گاهي به قبر دورافتاده ي فروغ سر مي زند، فصيح دربارهي فروغ مي گويد: «من و فروغ فرخ زاد زياد همديگر را ديديم. فروغ را قبلا يك بار در مسجد سليمان ديده بودم و آشنا بوديم و آن جا داشت با آقاي گلستان فيلم مي ساخت. يك بار كه من قرار بود بيايم تهران براي كار شركت، از قبل به فروغ خبر دادم و قرار گذاشتيم ناهار را با ابراهيم گلستان و غلامحسين ساعدي توي خيابان نادري بخوريم، يك خيابان فرعي بود توي نادري به نام قوام السلطنه كه ناهار را آنجا خورديم. با فروغ قرار گذاشتيم و باز براي شام همديگر را در هتل هيلتون ديديم.»
اسماعيل فصيح «تنگسير» صادق چوبك را رماني به يادماندني مي داند و در پاسخ به اين سئوال كه دوستياش در آينده هم با چوبك ادامه داشته يا نه ميگويد: «صادق چوبك بازنشسته شده بود، اتفاقي يك بار در «هايت پارك» لندن به هم بر خورديم، تا اين كه ديگر همديگر را نديدم و بعد فهميدم كه در آمريكا فوت كرده. من و صادق چوبك دوستي خوبي داشتيم، البته دوستيامان هيچ گاه به رفت و آمد خانوادگي نكشيد، ولي هر وقت كه كاري داشتم مي رفتم پيشاش. سالهاي آخر عمرش هم با آن كه ديدارهايمان كمتر شده بود، بواسطه دوستي مشترك هميشه برايم عكس و كارت مي فرستاد.»
«جلال آريان» براي دوست داران فصيح كاراكتر نام آشنايي است، قهرماني كه در بيشتر كتاب هاي فصيح حضور دارد و خيلي ها به قول فصيح به اشتباه او را در همه جاي كتاب خود نويسنده تصور مي كنند. فصيح درباره انتخاب نام اين كاراكتر مي گويد: «يك روز وقتي هنوز جنوب بودم تصميم گرفتم يك كاراكتر در زندگي ام انتخاب كنم به نام جلال آريان». فصيح درباره ي «جلال آريان» مي گويد: «در هر داستاني كه جلال آريان در آن حضور دارد، يك نفر هست كه رنج مي برد و تلاشش را مي كند اما ماجرا به مرگ ختم مي شود، در نهايت يا مرده آن فرد را حمل مي كند مثل زمستان ۶۲ يا ...» فصيح در پاسخ به اين سئوال كه چرا آريان هميشه گرفته و رنجور است مي گويد: «از دردهاي قلب و مغز و اين هاست ديگر. يك حادثه بدي كه اتفاق ميافتاد آدم را به اين راحتيها ول نميكرد كه.» جلال آريان آن قدر با اسماعيل فصيح عجين شده كه باور اين كه با فصيح متفاوت است كمي سخت و مشكل به نظر مي رسد. حال آن كه آريان به همان ميزان به فصيح نزديك است كه «مارسل» راوي «در جستجوي زمان از دست رفته» به «مارسل پروست». گاه شباهت و نزديكي آن قدر زياد مي شود، مثل كتاب «عشق و مرگ» كه فاصله اي اين دو از بين مي رود، اما هميشه اين طور نيست.
فصيح با آغاز كار در جنوب ايران، نگارش «شراب خام» را هم شروع مي كند، رماني كه خود درباره اش مي گويد: «شراب خام را نوشتم و سال ۱۳۴۷ آن را بردم انتشارات فرانكلين و بواسطه نجف دريابندري و با ويراستاري كريم امامي منتشر شد. البته الان سال هاست كه آقاي دريابندري را نديده ام و تماس آنچناني نداريم.» اغلب كتاب هاي اسماعيل فصيح را كه نگاه كنيد، شعري در آغاز آن آمده است كه به قول فصيح كليد اصلي داستان است، شراب خام هم كليدي داشته كه در همان چاپ هاي اول به توصيه نجف دريابندري حذف شده: «هر كدام از كتابها چند بيت شعر در ابتدايش دارد كه تز داستان را تشكيل مي دهد، براي شراب خام هم بيتي نوشته بودم از حافظ كه مي گفت: اگر اين شراب خام است اگر آن فقيه پخته/ به هزار بار بهتر زهزار پخته خامي، كه آقاي دريابندري آن موقع به دلايلي گفت اين را حذف كن.» فصيح در اين لحظه ياد شعر كتاب «نامه اي به دنيا» مي افتد و مي گويد: «كتاب «نامه اي به دنيا» ابتدا در آمريكا چاپ شد و بر اساس يك شعري از اميلي ديكنسون بود:اين نامه اي است به دنيا، كه هرگز به من ننوشت.»
بخش دوم – درد سياوش
اسماعيل فصيح پس از «شراب خام» كتابي نوشت به نام «دل كور» كه ماجرايش را از فضاها و خاطرات كودكي الهام گرفته است، همان فضاهاي محله هاي قديمي تهران به خصوص زير بازارچه درخونگاه و خانه ي پدري اش كه هميشهي خدا شلوغ بود و پر از ماجرا. فصيح درباره آن دوران مي گويد: «دو سالم بود كه پدرم مي ميرد، من هر از چند گاهي سر قبر پدرم مي روم، هميشه هم ضلع جنوبي قبر مي ايستم تا اين كه يك بار كه بر حسب اتفاق شمال قبر ايستاده بودم، انگار خاطره مرگ پدرم به يادم آمد و ناگهان گريه كردم. همه چيز انگار لامصب توي اين كامپيوتر ذهن آدم حك شده.» فصيح درباره شخصيت «رسول» در «دل كور» مي گويد:«رسول بهترين برادرم است، البته نام واقعي اش محمد بود، كه توي كتاب خودش را مي كشد چون وصيت كرده بودند كه به مادرم ارثي نرسد، برادر واقعي ام محمد هم مثل رسول آدم با استعداد و باهوشي بود و همه شعرها را از بر مي خواند.»
«دل كور و بعد ناگهان داستان جاويد»، اين چيزي است كه فصيح ناگهان بعد از تعريف كردن ماجراي «دل كور» مي گويد. «داستان جاويد» از كارهاي موفق اسماعيل فصيح است، اثري كه نزديك به ده بار تجديد چاپ شده و علاقه ي بيشمار فصيح را به ايران باستان نشان مي دهد، فصيح برخلاف آن چه در مقدمه ي كتاب آورده، ماجراي داستان را ساخته و پرداخته ذهن اش معرفي مي كند و مي گويد: «اصلا هيچ كس نبوده، هر چيز بوده توي اين كامپيوتر ذهن ام بوده.» نوشتن داستان جاويد شش سال طول كشيده، فصيح درباره كتاب مي گويد: «بعد از آن كه دو تا كتاب نوشتم، شروع كردم به نوشتن رمان «داستان جاويد»، در حالي كه نه كسي را مي شناختم به نام «جاويد» و نه از دين زرتشتي خبر داشتم، ناگهان يك روزي خلاصهاي به ذهنم رسيد و داستان را كه شروع كردم، نوشتن اش شش سال طول كشيد.» اسماعيل فصيح برخلاف گوشه گيري هاي هميشگي اش يكبار به بهمن فرمان آرا كه از او خواسته بوده فيلمي بر اساس رمان هايش بسازد، خلاصه اي از «داستان جاويد» را مي دهد، اما: «ارشاد به او اجازه نداد.»
«ثريا در اغما» كه در كنار «زمستان ۶۲» و «داستان جاويد» از مهمترين آثار اسماعيل فصيح است، نقدي است اجتماعي بر فضاي روشنفكري پس از انقلاب. مي گويد: «يك سري آدم سير در رفته بودند از ايران به تركيه و كشورهاي غربي و در كافه ها و مهماني هاي آنچناني خوش مي گذراندند، بعد اين طرف توي ايران ماجرايي بود كه نگو و نپرس.» فصيح كه بخاطر بسته بودن سفارت انگلستان در تهران مجبور مي شود براي ديدن دختر مريض اش به پاريس برود تا از آن جا براي ويزا اقدام كند، يك ماه و نيمي در پاريس معطل مي شود و در نهايت هم با جواب رد مواجه شده و به ايران باز مي گردد. فصيح با مشكلات بسياري در پاريس روبرو بود و در طول اقامتش و ديد و بازديد از كافه ها و مهماني هاي پاريس با به ظاهر روشنفكراني روبرو شد كه به خوش گذراني مشغول بودند، كساني كه انزجار فصيح را از فضاي روشنفكري بيشتر و بيشتر كردند و تقريبا باعث شدند كه تا به امروز نگاه محتاطي داشته باشد و وسواس بيش از حدي نشان بدهد. فصيح در اين باره مي گويد: «وقتي ثريا در اغماست، انگار دنيا در اغماست. ايراني هاي خوش گذران ساكن پاريس و اين طرف هم يك سري فلاشبك به خرم شهر و بلوچستان و ... آدم هاي خوش گذراني كه در كافه هاي پاريس دنبال خوشي و شادي خودشان هستند و تازه دارند از آن جا براي ايراني هاي داخل ايران هم تز مي دهند و راه حل نشان مي دهند.» ثريا در اغما را انتشارات Zed Books Ltd. با ترجمه ي خود فصيح در سال ۱۹۸۵ منتشر كرده است و به قول فصيح «دو مقاله هم درباره اش در نشريات انگليسي نوشته شد.» ثريا در اغما همچنين در سال ۱۹۹۷ در قاهره و بدون اجازه فصيح به عربي منتشر شده است.
و اما بعد از چاپ كتاب «درد سياوش» در سال ۱۳۶۴ نوبت به نوشتن «زمستان ۶۲» مي رسد، كتابي كه به اعتقاد بسياري از منتقدان بهترين اثر فصيح است، كتابي كه هشت سال توقيف بود و خود فصيح هم بيشتر از ديگر كتاب هايش آن را دوست دارد و مي گويد: «زمستان ۶۲ بيرون آمد و بعد هشت سال توقيف شد. فكر مي كنم چون اوايل جنگ بود و در آن وضعيت منصور فرجام عاشق دختري به نام ليلا شده بود. وقتي كتاب به چاپ دوم رسيد، دستور مي آيد كه «كتاب ها خمير شود» و كتاب ها را خمير مي كنند. ايران جزء كپي رايت بين المللي نيست، زمستان ۶۲ را يك ايراني كه در آلمان كتابفروشي بزرگي دارد، به آلماني ترجمه و چاپ كرد و بعدا پنج نسخه هم براي من فرستاد. زمستان ۶۲ توقيف بود تا آن كه يك روز آقاي عطاء الله مهاجراني آمد خانه ديدن ام، دوباره اجازه چاپ گرفت و ناشر هم بلافاصله ده هزار نسخه منتشر كرد و آن قدر عجله اي اين كار انجام شد كه يادشان رفت آن شعر اول كتاب را روي صفحه ي اول بياورند، كه من روي آن خيلي حساس بودم.» راوي كتاب هاي فصيح هر از چند گاهي در كتاب، مشغول خواندن كتابي از يك نويسنده است كه به قول فصيح «همان تز اصلي داستان است.» كه اين كتاب داخل داستان در «زمستان ۶۲» كتاب «در انتظار گودو» نوشتهي «ساموئل بكت» است.
با اين همه اسماعيل فصيح از انتشارات البرز و پيكان و آسيم راضي است و صاحبانشان را از دوست قديمي اش معرفي مي كند و مي گويد: «بيشتر كتاب هاي من را نشر «آسيم» چاپ كرده. من نشر البرز و پيكان و آسيم را از همان دوران نشر نو مي شناختم. قرار داد كه مي بستيم، شانزده درصد قيمت پشت جلد را چك مي نوشتند براي شش هفت ماه بعد و مي دادند به من و البته حق تجديد چاپ كتاب هايم هم با آن ها بود، براي همين است كه در طول اين همه سال سراغ ناشر ديگري نرفته ام، ضمن اين كه از كارشان راضي هم هستم.»
اسماعيل فصيح چند وقتي است كه رمان «تلخ كام» را تحويل ناشر داده و مي گويد:«نه ماه است كه در انتظار مجوز است». كتابي كه مجوز نگرفتن اش فشار عصبي بسياري بر او وارد كرده، فشاري كه آن قدر سهمگين بوده كه بجز بستري كردن اش در بيمارستان توانسته زبان اعتراض اين نويسنده ي به شدت منزوي معاصر را پس از نيم قرن بگشايد و بگويد:«وقتي يك نويسنده اي مثل من كه تمام عمرش را فقط نوشته و نوشته اجازه ندهند كه كتاب چاپ كند، پس براي چه و به چه اميدي بايد زنده باشم؟» فصيح درباره كتاب جديدش مي گويد:«كتاب «تلخ كام» آخرين حرف هاي داستان جاويد است. يعني جاويد در نود و يك سالگي. اين بار جلال آريان بعد از انقلاب براي چند كار شركتي مي رود لندن و توسط يك خانمي مطلع مي شود كه شخصي در خانه ي سالمندان به طور عجيبي تمام روزها قدم مي زند و با زبان اوستايي حرف مي زند و گه گاه گريه مي كند و جلال آريان مي رود پيش او تا از او مراقبت كند. وقتي جاويد مي فهمد كه آريان به ديدنش آمده، مي گويد: واي! تو آرياني يعني از دين زرتشتي، و او مي گويد كه نه بابا، اسم من جلال است.»
پانوشتها:
۱-از كتاب «گرمانت ۱» از مجموعهي «در جستجو» نوشتهي مارسل پروست، ترجمهي مهدي سحابي؛ صفحهي ۳۴۸
۲-عين ماجرا در صفحهي ۱۷ كتاب «عشق و مرگ» نوشتهي اسماعيل فصيح، نشر آسيم، ۱۳۸۳ نقل شده است
۳-براي مطالعه زندگي نامهي اسماعيل فصيح رجوع شود به كتاب «اصل آثار فصيح» نوشتهي دكتر عماد بديع، نشر البرز،
===========
نجف دریابندری هم ازاون چهره هاست...
از :سیب گاززده
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.