PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ادب و ادبيات



soleares
15-10-2006, 15:33
ادبیات چیست؟


زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند
فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی ،
فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است .

soleares
15-10-2006, 15:34
شعر چیست؟


بحث از چیستی شعر، بحث دشوار و به اعتباری غیر ممکن می باشد چراکه تا کنون که به اندازهء عمر آدمی- که از پیدایش شعر می گذرد- تعریف جامع و مانعی از آن صورت نگرفته است برای همین تعدادی آمده اند بسیاری از آثاری را که به زعم سر ایندگان آن، شعر محسوب می شده اند، از قلمرو شعر بیرون ساخته اند، و برخی بر عکس؛ آثاری را که سرایندگان آن، آنها را در قالب نثر ارائه داده اند، شعر به شمار آورده اند؛ و بعضی هم تفکیک مرز شعر و نثر را کار نادرست خوانده اند.
رضا براهنی در کتاب "طلا در مس" می نویسد:


"تعریف شعر کار بسیار مشکلی است، اصولاً یکی از مشکل ترین کارها در این زمینه است، شاید بشود گفت که شعر تعریف ناپذیر ترین چیزی است که وجود دارد."
بدین ترتیب نمی توان یک تعریف خاص را از شعر ارائه نمود اما برای شناخت نظرات نویسندگان گذشته و حال و تفاوت های موجود میان تعابیر شان، چند تعریف از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
شمس قیس رازی در "المعجم فی معایر اشعار العجم" می نویسد:
"شعر سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، متساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده."
این تعریف به چهار عنصر اندیشه، وزن، قافیه، زبان نظارت دارد.
دکترمحمد رضاشفیعی کدکنی از کتاب شفای ابن سینا بلخی فصل پنجم مقاله پنجم چنین نقل می کند:
"شعر کلامی است مخیل، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متفق، و متساوی و متکرر باشند و حروف خواتیم آن متشابه باشند.»
اما خود وی (دکترکدکنی) نظر دیگری دارد و می نویسد:
"شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت، گویندهء شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده، میان زبان شعری او، و زبانی روزمره و عادی تمایزی احساس می کند."
در جای دیگر می نویسد:
"شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد."

رضا براهنی با توجه به عناصر مختلف شعر، تعبیرهای گوناگونی از آن ارائه داده است:
- "شعر، جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان است از یک لحظه از زمان گذرا، در جامهء واژه ها،."
- «شعر زاییده بروز حالت ذهنی است برای انسان در محیطی از طبیعت.»
- "شعر فشرده ترین ساخت کلامی است".
- شعر یک واقعهء ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و به سکوت بر می گردد

براهنی پا را از این هم فراتر نهاده، هر ایجادی را شعر نامیده است:
"گفتن، آنهم به قصد ایجاد چیزی، شعر سرودن است."
یا می نویسد:
"انسان اولیه که نخستین شاعر نیز بود، الهی ترین خصوصیت خود- قدرت نامیدن و شعر گفتن- را آنچنان مقدس پنداشته که آن را به خدا نسبت داده است."
در این موردنظرات فراوانی مطرح گردیده است. اگر بخواهیم آنها را دسته بندی کنیم به دو دسته کلی می رسیم:
یکی آنکه با تعریف شعر مخالفت دارد و آن را به دلیل پهنای وجودی آن غیر ممکن ویا محال می شمارد.
دیگر آنکه شعر را با عناصر و خصایص آن تعریف نموده است.
گروه دوم خود بر سر اینکه کدام خصوصیات، ذاتی و کدام عرضی اند؟ اختلاف نظر پیدا نموده اند. مثلاً برخی، وزن، قافیه، خیال، اندیشه را از عناصر ذاتی شعر به حساب آورده اند و تعریف شعر را بر آن استوار ساخته اند.
برخی دیگر، وزن به معنای عروضی آن را از عوارض شعر محسوب نموده، "منطق شعری" و یا "بیان برتر" را عامل مؤثر در ساخت شعر دانسته اند.
گروهی بر عنصر خیال تکیه کرده و آن را موجب تفکیک شعر از نظم بر شمرده اند.
و دسته ای هم زبان را باعث عمدهء جدایی شعر از نثر تلقی نموده اند.

تفاوت های شعر ونثر:

شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می شوند. به هر دو، کلام اطلاق می شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی کنند. آنچه آنها را از هم جدا می سازند این عوامل است:

1- هر کلامی که از وزن عروضی "متساوی" و متکرر" و قافیهء واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.
"خواجه نصیر" در اساس الاقتباس می نویسد:"نظر منطقی خاص است به تخییل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخییل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی"
البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.

2- شعر مبتنی بر پایه های مشخص است. این پایه ها شعر را قوام بخشیده اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی باشد. شعر، مختص به اهل خود است. چنانچه در تعریف براهنی از شعر ذکر شد که ؛
"شعر یک واقعه ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و با سکوت بر می گردد."
یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامه دهد.

3-در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لذت نیز جزء هدف است.
بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و مخاطب زودتر به پیام آن می رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می کند که در عین بدست آوردن پیام، از آن لذت ببرد. برای این منظور مجبور است آن را در لفافهء زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.

4- نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتر از معمول استفاده می شود. این نوع نثر را نثر ادبی می خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می بخشد.
5- در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ "خیال" را از عنصر اساسی در شعر برشمرده اند.
6-دست نویسنده در نثر باز است. می تواند از کلمات راحت تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست. شاعر نمی تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی تواند پیام شاعر را منتقل کند. خیلی از کلمات است که با ساخت زبان شعر نمی خواند . بسیاری از واژه ها نمی توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آنها را قصد کرده است. از این جهت واژه هایی را بر می گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند
7- نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد.. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع َدستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکلدستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.
10- نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانه ی معینی شکل می گیرد از این جهت همیشه با "تاریخ خود" همراه است. شکل خود را در زمان و جهت خاصی آشکار می سازد؛ ولی شعر با "تاریخ خود" حرف نمی زند. از مقولهء خاصی صحبت نمی کند و در زمانهء معینی به گردش نمی افتد بلکه از تمام مقوله های علمی، تاریخی، اجتماعی و ... گفتگو می کند و در تمام زمانه ها سفر می نماید. برای شعر نمی توان تاریخی را مشخص ساخت و بعد خاصی را تعیین نمود.
11- نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.. به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می کند در حالیکه شاعر می کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید.

soleares
15-10-2006, 15:40
سبک شعر، یعنی مجموع کلمات و لغات و طرز ترکیب آنها، از لحاظ قواعد زبان و مفاد معنی هر کلمه در آن عصر، و طرز تخیل و ادای آن تخیلات از لحاظ حالات روحی شاعر، که وابسته به تأثیر محیط و طرز معیشت و علوم و زندگی مادی و معنوی هر دوره باشد، آنچه از این کلیات حاصل می شود آب و رنگی خاص به شعر می دهد که آن را «سبک شعر» می نامیم، و قدما گاهی به جای سبک «طرز» و گاه «طریقه» و گاه «شیوه» استعمال می کردند.

1- سبک خراسانی یا ترکستانی

2- سبک عراقی

3- سبک هندی

4- بازگشت ادبی یا سبکهای جدید که منتهی به سبک جدید دوره مشروطه شده است.

__________________________________________________ _____________________________________



سبک خراسانی


سبک خراسانی که آن را سبک ترکستانی هم می گویند در واقع طرز و شیوه شاعران خراسان و ماوراءالنهر است. در این شیوه که از ابتدای شعر فارسی یعنی اوایل قرن چهارم تا اواسط قرن ششم ادامه دارد، شاعران و استادان زیردستی مانند: رودکی، فرخی، عنصری، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی و مسعود سعد سلمان ظهور کرده و شیوه خراسانی را به کمال رسانیده اند. سبک خراسانی دو مرحله دارد:

یکی دوره سامانی و دیگر دوره غزنوی و سلجوقی.





در دوره سامانی، سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات و نیز غلبه کلمات فارسی بر واژه های عربی و توجه به توصیفات طبیعی و ساده و محسوس و عینی از ویژگیهای شعر محسوب می شود.

معانی که در شعر این دوره می آید غالباً یا مدح است و یا هجور و هزل که هر دو ملایم است و معتدل و دور از اغراق. گذشته از آن، تغزلات عاشقانه و پند و اندرز و حکمت با شیوه ای شاعرانه، نه عالمانه از معانی شعر این دوره به شمار می رود.

از قالبهای مهم در این عصر یکی قصیده است و دیگر مثنوی. در قصیده معمولاً مدح و هجور و تغزل و در مثنوی تمثیل و داستان و حماسه سروده می شود. قالبهای دیگری مانند رباعی و دوبیتی گه گاه در یک دوره دیده می شود که بسیار اندک است و ناچیز.

صنایع لفظی و معنوی در شعر این دوره اگر وجود دارد، خالی از تکلف و تصنع است و بسیار اندک.

استفاده از بعضی معلومات علمی و برخی آیات و احادیث نبوی و روایات تاریخی و حماسی در شعر این دوره وجود دارد اما همه ی این مواد چنان در نسج کلام به کار می رود که صفت اصلی شعر این دوره یعنی سادگی بیان همچنان برجای می ماند و از بین نمی رود.

اما سبک خراسانی در دوره غزنوی و اوایل سلجوقی گذشته از بعضی مختصات لفظی و خصایص دستوری که در واقع مربوط به زبان و لهجه ی منطقه خراسان قدیم می شود، با شعر دوره سامانی تفاوتهایی دارد. از جمله این که سادگی بیان، جای خود را به استحکام و فخامت کلام می دهد و شعر تا حدی به پختگی می رسد.

هر چند شعر فرخی با صفت سادگی همراه است، اما پختگی و استحکام کلام در آن کاملاً مشهود است. عنصری و منوچهری و بعدها ناصرخسرو و سنایی به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی دور می سازند و آن را تا حدی از میان می برند.

در سبک این دوره بعضی قالب های تازه مانند ترجیع بند و ترکیب بند و نیز مسمط و قطعه به وجود می آید. با این همه قصیده و مثنوی از قالب های معتبر این سبک است. صنایع بدیهی اعم از لفظی و معنوی و انواع تشبیهات مرکب و مشروط در شعر این دوره رواج می یابد. صنایع بدیعی از صورت لزوم و ضروریات شعر و شاعری خارج می شود و برای نشان دادن چیره دستی و تبحر در فنون ادب و بلاغت هنرنمایی ها نموده می شود و حتی بعضی صنایع متکلفانه در شعر وارد می گردد.

شاعرانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و سنایی از اصطلاحات فلسفی، نجوم، ریاضیات و بعضی مباحث علوم طبیعی و پزشکی در شعر خود استفاده می کند و دین طریق نوعی صبغه عالمانه به شعر خود می زنند. استفاده از احادیث و آیات قرآنی و نیز اشعار عربی در میان شاعران این دوره رواج بیشتری می یابد.

مثلاً منوچهری که دیوان اشعار تازیان را از بردارد نمی تواند خود را از زیر نفوذ و تاثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو و سنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش می آورند.

معانی شعری مانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت همچنان ادامه دارد جز آن که در این معانی اغراق و تا حدی اضافه گویی زیادتر می شود و در واقع نوعی تکامل می یابد. با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراق آمیز را به یک سو می نهند و حکمت و دین و اخلاق را به جای آن معنای قرار می دهند. هر چند در ابتدای این سبک روح ملی و حماسی خاصه در دوره سامانی جلوه ای بارز دارد در پایان آن این روحیه تضعیف می شود و جای آن را روحیه اخلاقی و زاهدانه ناصرخسرو و صوفیانه ی سنایی می گیرد.

بنابراین شروع این سبک با روحیه حماسی است و پایان آن با روحیه صوفیانه.


__________________________________________________ _____________________________________



سبک عراقی


سبک عراقی با ظهور سلاجقه در خراسان و اتابکان در عراق (ایالات و ولایت مرکزی ایران) و آذربایجان به وجود می آید و به تدریج شعر دری که مرکز اصلی آن در خراسان و ماوراءالنهر است، به عراق و آذربایجان راه می یابد.

از طرفی بر اثر سیاست سلجوقیان مدارس مختلف دینی تأسیس می شود و معارف اسلامی مانند تفسیر و منطق و حکمت و علوم بلاغی و ادبیات عربی در این مدارس تدریس می شود.

ترویج علوم و معارف اسلامی باعث می شود که شاعران و ادیبان نیز خود را به زیور علوم زمانه بیارایند. ناچار در این دوره علوم مدرسه ای در شعر تأثیر فراوان می گذارد تا آنجا که فرا گرفتن علوم از لوازم شاعری می شود و مایه تفاخر و مباهات شاعران. رواج شعر دری در عراق و آذربایجان و تاثیر علوم اسلامی و ادبیات عربی در آن باعث می شود که در شعر فارسی تحولی به وجود آید.





این تحول هر چند در شعر شاعران آذربایجان و عراق مشهودتر است اما می توان آن را قبل از همه در شعر انوری، ابیوردی و ظهیر فاریابی مشاهده کرد. انوری نخستین کسی است که این شیوه جدید را ارائه می دهد، وی از یک طرف قصاید و مدایح اغراق و پرصنعت را وارد شعر می کند و از طرف دیگر غزلهای لطف و پرشور می سراید.

در آذربایجان خاقانی و نظامی پرچمدار شیوه تازه می شوند و در عراق جمال الدین اصفهانی و پسرش کمال الدین و بعدها در دوره مغول سعدی و حافظ.

معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با اغراقات و خضوع و خشوع فراوان نسبت به ممدوح همراه است هجو و هزل نیز هست که بیش از دوره قبل رواج می یابد، و نه تنها کسانی مانند انوری و سوزنی و سمرقندی هجوهای تند و هزل های زشت و رکیک می گویند بلکه شاعرانی مانند خاقانی و جمال الدین اصفهانی نیز در این شیوه آزمایش های استادانه انجام می دهند.

غزل و عرفان و اخلاق و نیز وعظ زهد از معانی رایج در شعر این دوره است. غزل که ابتدا انوری آن را به صورت یک نوع جدید ارائه می دهد، در شعر غالب شاعران این دوره آزمایش می شود و نه تنها شهرت می یابند. با این همه اوج آن در غزل سعدی و حافظ جلوه گر می شود.

عرفان و تصوف نیز در این عصر یک مضمون رایج است که غالباً مستقل و بدون آن که خصایص دیگر سبک عراقی را بپذیرد، در شعر کسانی مانند مولوی و عطار و فخرالدین عراقی وجود پیدا می کند.

قالبهای شعری، گذشته از قصیده که انوری و خاقانی و جمال الدین اصفهانی و ظهیر فاریابی آن را به اوج می رسانند، قالب مثنوی و غزل رواج فراوان می یابد.

نظامی گنجوی در خمسه نوعی جدید از انواع ادبی را در قالب مثنوی ارائه می دهد. او کلام خود را نو می داند و حتی با فردوسی به چالشگری بر می خیزد. سخن خود را نو و گران بها می داند و کلام فردوسی را پرگویی و خشت خام می خواند.

نظامی غالباً سنایی را در نظر دارد و شیوه او را بیش از دیگران می پسندد. سعدی بوستان را می آفریند و امیر خسرو دهلوی و جامی گذشته از مثنوی های داستانی، اخلاق و حکمت را در قالب مثنوی رواج می دهند.

شاعران فارس و اصفهان هر چند شیوخ جمال الدین اصفهانی را می پسندند اما قالب غزل را بر قالبهای دیگر ترجیح می دهند. فارس مرکز غزلسرایی به سبک عراقی می شود. سعدی و حافظ خداوندان غزل هر یک شیوه تازه ای می آفرینند.
شیوه عراقی البته در غزل با آنچه در قصیده و مثنوی هست تفاوت دارد.

توجه به زیبایی کلمه و سادگی و خوش آهنگی که در واقع سبک خاص سعدی است در غزل تاثیر می گذارد و کسانی مانند سلمان و خواجو و همام و اوحدی و امیرخسرو و جامی چه در فارس و چه در جاهای دیگر آن شیوه را در نظر دارند. با این همه حافظ تحولی بزرگ در غرل فارسی ایجاد می کند و سبکی منتقل و آزاد که آن را سبک والا باید خواند می آفریند. در سبک عراقی قالب مثنوی و غزل اهمیت بیشتری پیدا می کند و تا دوره های بعد ادامه می یابد.

به طور کلی خصایص شعر سبک عراقی را می توان در مورد زیر خلاصه کرد:

کثرت لغات و ترکیبات عربی و از میان زفتن لغات مهجور فارسی، رواج اشارات و تلمیحات فراوان مربوط به معانی علوم و عصیری و اظهار فضل کردن و توجه و گرایش شاعران به حکمت و فلسفه و منطق، تضمین و اشاره به آیات و احادیث و ادبیات و مصاریع اشعار مشهور عربی و اشاره به اخبار و احوال انبیا و مشایخ و مشاهیر قدما، اجتناب از صراحت بیان و کار بردن مجازات و کنایات و گرایش به تشبیهات غیرصریح و انواع استعارات و لغز و معما و ایهام، اغراقات و تکلفات صنعتی و صنایع بدیعی خاصه در قصیده و التزام ردیفهای فعلی و اسمی، رواج و شیوع حس دینی و در مقابل ضعف حس ملی و گاه اظهار بیزاری از حکمت یونانی.

گذشته از اینها در این سبک توجه به اموال شخصی و زن و فرزند و اظهار بدبینی و تأسف از زندگی و گاه نفرت از شعر و شاعری که غالباً روحیات و احوال نفسانی شاعر را نشان می دهد و از خصایص ممتاز و چشمگیر سبک عراقی به شمار می روند.


__________________________________________________ _____________________________________



سبک هندی


سبک هندی یا اصفهانی که مقدمات آن از دوره مفعول فراهم می شود با ظهور دولت "صفویه" در ایران و "بابریه" در هند و نیز اثر بعضی عوامل اجتماعی و سیاسی و دینی به وجود می آید.

پادشاهان صفوی برای حفظ استقلال ایران و تشکیل حکومت ملی، مذهب شیعه را به عنوان یک مذهب ملی و رسمی در سراسر ایران رواج می دهند و برای اشاعه آن تبلیغات دامنه داری را آغاز می کنند، همین امر روال مذهبی و سنتی گذشته را تغییر می دهد. توجه شدید پادشاهان صفوی به تشیع و علاقه فراوان آنان به خاندان نبوت و اهل بیت باعث می شود که شعر در خدمت مذهب و تبلیغ مذهبی قرار گیرد.

پادشاهان صفوی به مدح و اغراقات آن چندان علاقه ای نشان نمی دهند. غالباً شعر در نظر آنان جزو مناقب و مراثی امامان و اهل بیت چیزی نیست و شاعران مدیحه سرا که جز اغراق و تملق چیزی ندارند مورد بی اعتنایی قرار می گیرند. برخی از شاعران به دربار بابریه می روند و بسیاری به شعر مذهبی خاص مرثیه روی می آورند.





از آنجا که دربار ایران به شاعران روی خوش نشان نمی دهد، قصیده سرایی خاصه مدیحه ضعیف می شود و از رونق می افتد. همین امر باعث می گردد که شعر از دربار خارج شود و در میان مردم و طبقات مختلف اهل حرفه و کسب بیفتد. مدرسه ها که در دوره سلجوقیان رونقی گرفته بودند، به تدریج از میان می روند. در نتیجه علوم مختلف اسلامی، اعتبار و اهمیت خود را از دست می دهد. شاعران که غالباً اهل حرفه و کسب و کارند از مدرسه و علوم مدرسه فاصله می گیرند.

از این رو، از یک طرف سنتهای درباری و از طرف دیگر علوم مدرسه ای در شعر فارسی فراموش می شود و به جای این هر دو، سنتهای مذهبی خاصه تشیع و حکمت عامیانه وارد شعر می گردد. معانی و بافت کلام در شعر به تدریج تغییر می کند و سبک هندی یا اصفهانی متولد می شود.

از معانی شعری که در این سبک مورد توجه است یکی مرثیه است و منقبت و دیگر غزل عاشقانه با مضامین مختلف آن. در باب مرثیه شاعران غالباً به مناسبت خوشایند پادشاهان و یا بنا به اعتقاد خودشان گرایشی بدین معنی پیدا می کنند، در کتاب عالم آرای عباسی در شرح حال شاه طهماسب صفوی آمده است که چون شاعری وی را مدح می کند در جواب او می گوید:

"من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند بلکه باید قصاید در شأن شاه ولایت و ائمه معصومین علیهم السلام بگویند وصله، اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن، از ما توقع نمایند."

این طرز فکر البته منحصر به شاه طهماسب نیست، غالب پادشاهان خاندان صفوی نیز همین اندیشه را دارند. از همین روست که اکثر شاعران این عصر به مرثیه روی می آورند و محتشم کاشانی (متوفی به سال 996 هـ.ق) آن را به اوج کمال می رساند.

غزل از مهم ترین معانی شعری سبک هندی است. جوهر اصلی معانی غزل در این دوره عشق است.عشق با نوعی لاابالیگری و رندی و فساد و بی بند و باری همراه با مبالغات مربوط به سوز و گداز عاشقانه و معاملات عاشق و معشوق و خضوع فوق العاده و اظهار تواضع بیش از حد نسبت به معشوق.

با این همه، نوعی واقع گویی با مکتب وقوع در سبک هندی خاصه در غزل به وجود می آید که حاکی است از معاملات واقعی احوال عشق و عاشقی بر مبنای تجارب زندگی روزمره. مثلاً در این ادبیات دقت کنید که چگونه شاعر از تجارب واقعی زندگی عاشقانه خود سخن می گوید:

به هر مجلس که جا سازم حدیث نیکوان پرسم ----- که حرف آن مه نامهربان را در میان پرسم
مرهم ناز مکن بر دل ریشم ضایع ----- که جگر سوخته داغ نهان دگرم
جلوه ی قد توام زود ز پا می افکند----- گر نمی برد ز جا سرو روان دگرم

اما این واقع گرایی در عشق به تدریج در پرده ای از خیال پردازی فرو می رود و نوعی پیچیدگی و ابهام در آن به وجود می آِد که نه تنها شور و هیجان را از غزل می گیرد بلکه درک آن را محتاج تامل فراوان می سازد. مثلاً در این بیت که آن را عبدالقادر در بیدل راجع به تبسم معشوق گفته است:

تبسم که به خون بهار تیغ کشید؟------ که خنده بر لب گل نیم بسمل افتاده است

این ابهام به چشم می خورد، در صورتی که شاعر می خواهد بگوید تبسم معشوق چنان زیباست که خنده گل در مقابل آن هیچ جلوه ای ندارد. یا در این بیت از ملاجمال لاهوری:

دهان تنگش از من چشمه حیوان نهان می داشت ----- خطش سر زد ز لب کای تشنه جان من خضر این را هم

که پیچیدگی آن لطف شعر را از میان برده است. اما در غزل به غیر از مضامین عاشقانه، عرفان و فلسفه و اخلاق نیز وجود دارد و مثلاً در شعر شاعری مانند صائب فلسفه با عرفان به هم می آمیزد و شاعر که مثل صوفی از استدلال می گریزد، مثل واعظ به تمثیل می پردازد.

در سبک هندی البته قالب غزل بیش از قالب های دیگر اهمیت می یابد و شعرای بزرگ این مکتب مانند صائب تبریزی، نظیری نیشابوری، کلیم کاشانی، فیض دکنی، عرفی شیرازی و بیدل هندی و امثال آنان بدان توجه فراوان دارند. قالب قصیده و مثنوی نیز تا حدی رواج دارد و کسانی مانند محتشم کاشانی، طالب آملی، قدسی مشهدی به سرودن قصیده و کسانی مانند عرفی، کلیم، زلالی خونساری به ساختن مثنوی گرایش و علاقه دارند. با این همه در این قالب ها جز در مرثیه چیز تازه ای ارائه نمی دهند.

به طور کلی خصایص اصلی سبک هندی عبارت است از:

اجتناب از سادگی بیان، سعی در رقت فکر و خیال و رعایت ایجاز در الفاظ و جست و جوی در مضامین پیچیده و تعبیرات بی سابقه، آوردن ترکیبات غریب و کلمات نامأنوس و نازک کاری و مضمون آفرینی و نیز غرابت در تشبیهات و استعارات و آفرینش خیال و توجه به تمثیلات و ارسال المثل ها بر مبنای استفاده از تجارب روزمره و اشخاص و اشیاء تا حدی که نشان دهنده تاثیر محیط زندگی در شعر باشد.

گذشته از این ها عدم توجه به صحت و متانت استعمال زبان و توجه به لغات محاوره ای و الفاظ بازاری و در واقع ترجیح جانب معنی بر جانب لفظ و در نتیجه وجود اشعار سست و بی ارزش از خصایص عمده سبک هندی است.

توجه به اوهام و خرافات و رواج حکمت عامیانه، بیان احوال شخصی و عواطف مربوط به زن و فرزند و خویش و پیوند نیز از خصوصیات این سبک به شمار می رود.

مضمون آفرینی و به جست و جوی مضامین بکر و ناگفته و نشناخته رفن چنان که قبلاً هم اشاره شد چندان در سبک هندی رواج می یابد که کار به ابتذال می کشد. مثلاً محمد طاهر غنی کشمیری از این که ساقه نرگس مانند قلم تهی است و از زمین آب می گیرد و کسی که درد دندان دارد باید با قلم نی آب بخورد، در تشبیه معشوق و رقابت نرگس با آن، و سیلی خوردن وی از دست صبا، چنین مضمون عجیبی می سازد:

نرگس از چشم تو دم زد، بر دهانش زد صبا----- درد دندان دارد اکنون می خورد آب از قلم

یا شوکت بخاری از سایه مژه چشم مور، قلم مو می سازد و به دست مصور می دهد تا دهان تنگ یار را بدان تصویر کند:

ز سایه مژه چشم مور بست قلم----- چو می کشید مصور دهان تنگ تو را

پرگویی نیز از خصایص شعر سبک هندی است. شاعران این عصر غالباً در تمام مدت عمر به شعر گویی یا به عبارت دیگر شعر بافی سرگرمند. مثلاً گویند شاعری به نام عواصی یزدی، روزی پانصد بیت شعر می گفته است و نود سال عمر کرده. وی در چهل سال پیش از مرگش گفته است:

ز شعرم آنچه اکنون در حساب است ----- هزار و نهصد و پنجه کتاب است

حتی شاعری بزرگ مثل صائب تبریزی ظاهراً تا دویست هزار بیت شعر گفته است که میان شاعران بزرگ این مکتب وجود داشته سبب می شده است که اشعار سست و بی معنی به فراوانی سروده شود.

اما در میان این اشعار سست و ناهنجار بعضی ادبیات زیبا و لطیف و هنرمندانه به وجود می آمده که غالباً شهرت می یافته است. از این روست که گاه تک بیتهای ممتازی می توان در شعر شاعران این سبک یافت که مایه شهرت آنهاست. این مفردات غالباً دارای نکات و لطایف هنری است و مانند امثال زبان زد عموم می گردد.


__________________________________________________ _____________________________________



بازگشت ادبی

بازگشت ادبی شیوه و سبک خاصی نیست بلکه نوعی تقلید از گذشته است.

این نهضت از اواخر قرن دوازدهم هجری شروع شد و در اول مرکز اولیه آن اصفهان بود.

علت ظهور این نهضت نه تنها تاسیس دولت قاجاریه و تشویق و علاقه پادشاهان و شاهزادگان قاجاریه به مدیحه و شعر درباری است بلکه بنا به قول ملک الشعرای بهار غالب شاعران این دوره به علت ابتذالی که در شیوه هندی راه یافته بود، از آن شیوه خسته شده بودند و به احیای شعر گذشته ایران رو آوردند.

این نهضت ابتدا در اصفهان آغاز می شد و شاعرانی مانند سید محمد شعله اصفهانی، میر سید علی مشتاق، لطفعلی بیگ آذربیگدلی و سید احمد هاتف اصفهانی به مخالفت با شیوه هندی، دست به سرودن اشعاری به شیوه شاعران متقدم مانندسعدی و حافظ می زدند. سپس در زمان سلطنت آغامحمدخان قاجار، عبدالوهاب نشاط اصفهانی انجمن ادبی در همان شهر تشکیل می داد و شاعران را به سرودن اشعاری به شیوه قدما خاصه به سبک عراقی تشویق کرد.





چندی بعد در زمان فتحعلی شاه "نشاط" به تهران می آمد و به دستور او انجمنی ادبی تشکیل می داد به نام "انجمن خاقان" که زیر نظر خود فتحعلی شاه کار می کرد.

این انجمن در واقع در جایی برای جمع شدن شاعران درباری و تجدید حیات شعر درباری بود.

هدف شاعران در این انجمن احیای شعر کهن، یعنی سبک خراسانی و عراقی بود.

شاعرانی مانند صبا، نشاط، مجمر، سحاب، وصال شیرازی غالباً به شیوه گذشته شعر می سرودند و به مدح فتحعلی شاه و شاهزادگان و تقلید از انواع و قالب های مختلف شعر پیشینیان سرگرم شدند و به این ترتیب روند شعر فارسی در تمام قرن سیزدهم یعنی تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه با این رویه پیش می رود.

از معروف ترین شاعرانی که در قرن سیزدهم و قسمتی از قرن چهاردهم بدین شیوه شعر سروده اند می توان به فروغی بسطامی، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی و ملک الشعرای بهار اشاره کرد.

این شاعران هر چند گه گاه اشعار نسبتاً خوبی هم دارند اما بیشتر نیروی خود را صرف محکوم کردن شیوه هندی کرده و اکثراً از پیشینیان تقلید کرده اند.

soleares
15-10-2006, 15:44
مقدمه

منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصراعها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند.

به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.


1- قالبهای کهن

در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط به وسیله نظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :


قصیده

مثنوی

غزل

قطعه

ترجیع بند

ترکیب بند

مسمط

مستزاد

رباعی

دو بیتی

تصنیف

چهارپاره

مفرد

تضمین

2- قالبهای نوین


تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی ،شاعران ما دو اصل کلی تساوی وزن مصراعهای شعر و نظم ثابت قافیه ها را رعایت کرده اند و اگر هم نوآوری در قالبهای شعر داشته اند، با حفظ این دو اصل بوده است. در آغاز این قرن، شاعرانی به این فکر افتادند که آن دو اصل کلّی را به کنار گذارندو نوآوری را فراتر از آن حدّ و مرز گسترش دهند. شعری که به این ترتیب سروده شد، شکلی بسیار متفاوت با شعرهای پیش از خود داشت.
در این گونه شعرها، شاعر مقیّد نیست مصراعها را وزنی یکسان ببخشد و در چیدن مصراعهای هم قافیه، نظامی ثابت را ـ چنان که مثلاً در غزل یا مثنوی بود ـ رعایت کند. طول مصراع، تابع طول جمله شاعر است و قافیه نیز هرگاه شاعر لازم بداند ظاهر می شود. در این جا آزادی عمل بیشتر است و البته از موسیقی شعر کهن بی بهره است.
پدیدآورنده جدی این قالبها را نیما یوشیج می شمارند،. البته پیش از نیما یوشیج نیز اندک نمونه هایی از این گونه شعر دیده شده است، ولی نه قوّت آن شعرها در حدّی بوده که چندان قابل اعتنا باشد و نه شاعران آنها با جدّیت این شیوه را ادامه داده اند.
نوگرایی نیما و پیروان او، فقط در قالبهای شعر نبود. آنها در همه عناصر شعر معتقد به یک خانه تکانی جدّی بودند و حتّی می توان گفت تحوّلی که به وسیله این افراد در عناصر خیال و زبان رخ داد، بسیار عمیق تر و کارسازتر از تحوّل در قالب شعر بود.
شاعران کهن سرا می کوشیدند نظام موسیقیایی را حفظ کنند هرچند در این میانه آسیبی هم به زبان و خیال وارد شود و شاعران نوگرا می کوشند آزادی عمل خویش در خیال و زبان را حفظ کنند هرچند آسیبی متوجه موسیقی شود. پس می توان گفت پیدایش شعر نو، ناشی از یک سبک و سنگین کردن مجدّد عناصر شعر و ایجاد توازنی نوین برای آنها بوده است.


قالب نیمایی

شعر آزاد

شعر سپید

BoomDoongDang
15-10-2006, 16:16
دستتون درد نکنه . خیلی خیلی مفید بود .

اگه میشه در مورد هر کدوم از قالبها هم توضیح بدید . در مورد سبکها هم مثال بزنید :)

ممنون .

soleares
15-10-2006, 20:07
دستتون درد نکنه . خیلی خیلی مفید بود .

اگه میشه در مورد هر کدوم از قالبها هم توضیح بدید . در مورد سبکها هم مثال بزنید :)

ممنون .

خواهش ميكنم عزيز ...

بله داشتم درباره قصيده مي نوشتم كه يهو برق رفت حالم گرفته شد ... :sad: ;)

__________________________________________________ _____________________________________


قصيده

قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.

قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است و از این تاریخ به بعد غزل اندک اندک جای آن را می گیرد اما اوج قصیده سرائی در قرون پنجم و ششم است.

در قرن ششم بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی که رخ می دهد (بر روی کار آمدن سلجوقیان) بازار مدح از رونق می افتد و تصوف رواج می یابد و قصیده که اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری می دهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود اما دیگر قالب رایج نیست و غزل حتی وظیفه اصلی قصیده که مدح باشد را نیز بر عهده می گیرد.

سرانجام در قرن هفتم سعدی در طی قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنتی آن در هم می شکند.

بعضی قصیده را "حماسه دروغین" خوانده اند چرا که در ادبیات حماسی قهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجام می دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و می دانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند بکار می رود.

در قصیده هایی که در مدح سلطان محمد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر می خوریم که حتی اندکی هم با واقعیت شخصیت او سازگار نبوده است.

نمونه ای از قصیده

قصیده "بهاریه" فرخی شامل صد و بیست و پنج بیت و در مدح سلطان محمود غزنوی است که برای نمونه ابیاتی از آن نقل می شود:

بهار تازه دمید، ای به روی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی به روی تو ماند بهار دیبا روی
همی سلامت روی تو و بقای بهار
رخ تو باغ من است و تو باغبان منی
مده به هیچکس از باغ من، گلی، ز نهار!
به روز معرکه، بسیار دیده پشت ملوک
به وقت حمله، فراوان دریده صف سوار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشه همت او نیست کردن کفار
عطای تو به همه جایگه رسید و، رسد
بلند همت تو بر سپهر دایره وار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای تو گفتار؟
تو آن شهی که ترا هر کجا شوی، شب و روز
همی رود ظفر و فتح، بر یمین و یسار
خدایگان جهان باش، وز جهان برخور
به کام زی و جهان را به کام خویش گذار

براي اطلاعات بيشتر لطفا شاهنامه بخوانيد ! :blink:

soleares
15-10-2006, 20:11
غزل


"غزل" در لغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفت و در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.
این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف///////// ...................... الف
...................... ب ////////// ...................... الف
...................... ج ////////// ...................... الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

هر چند غزل فارسی تحت تأثیر ادبیات عرب بوجود آمد بدین معنی که در ادبیات عرب قصاید غنائی رواج یافت (در این زمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اول آن دیده می شود) و در قرن پنجم به تقلید از این قصاید غنایی غزل فارسی به عنوان نوع مستقلی از قصیده جدا شد، اما موضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیات عرب نادر است.



نمونه ای از غزل سعدی:

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نمونه ای از غزل حافظ:

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

نمونه ای از غزل عراقی:

نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟

soleares
15-10-2006, 20:14
قطعه


"قطعه" شعری است که معمولاً مصراع های اولین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام ادبیات آن هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

......................الف///////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ب
...................... د ////////// ...................... ب

قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری بکار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر پروین اعتصامی نیز بیشتر اشعارش را در قالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظره های زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و ......

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:




علت اسم گذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک قصیده برداشته شده باشد و در واقع قطعه ای از یک قصیده است.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست

پرسیدازچنار که توچند روزه ای؟ ----- گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس بدو که من از تو به بیست روز ----- برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟

او را چنارگفت که امروز ای کدو ----- باتو مراهنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!!!

(انوری) :)







قسمتي از اين اطلاعات رو استاد خوبم جناب آقاي رضوي در اختيارم قرار دادند يك دنيا ممنون ..

soleares
15-10-2006, 20:16
مثنوی

واژه ی مثنوی از کلمه ی "مثنی" به معنی دوتائی گرفته شده است. زیرا در هر بیت دو قافیه آمده است که با قافیه بیت بعد فرق می کند.

از آنجا که مثنوی به لحاظ قافیه محدودیت ندارد بیشتر برای موضوعات طولانی به کار می رود.

خصوصیات مثنوی باعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند. علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.

مثلاً در ادبیات آموزشی مثل آموزه های صوفیان هم از قالب مثنوی بهره می برده اند.

سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی ها می توان به شاهنامه فردوسی، حدیقه سنایی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی اشاره کرد.

قدیمی ترین مثنوی سروده شده- که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دست نیست- مربوط به رودکی است که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آورده بود.

نمونه ای از مثنوی از بوستان سعدی

حکایت

یکی گربه در خانه زال بود----- که برگشته ایام و بد حال بود
روان شد به مهمان سرای امیر----- غلامان سلطان زدند شر به تیر
چکان خونش از استخوان می دوید---همی گفت و از هول جان می دوید
اگر جستم از دست این تیر زن----- من و موش و ویرانه پیر زن

soleares
15-10-2006, 20:21
ترجيع بند

ترجیع بند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزن یکسان هستند و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود.

بهترین ترجیح بندهای مربوط به سعدی ، هاتف و فرخی است.

از ترجیع بندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:


که نیکی هست و هیچ نیست جز او ----- وحده لا اله الا هو



نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسید جانم ----- آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز ----- کز هستی خویش در گمانم

پروانه ام اوفتان و خیزان ----- یکبار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم ----- ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم ----- می آیی و می روم من از هوش

یاران به نصیحتم چه گویند ----- بنشین و صبور باش و مخروش

ای خام، من این چنین در آتش ----- عیبم مکن ار برآورم جوش

تا جهد بود به جان بکوشم ----- و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک ----- صد پیرهن از جدائیت چاک

پیشت به تواضع است گویی ----- افتادن آفتاب بر خاک

ما خاک شویم و هم نگردد ----- خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان برید هیهات ----- کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

** توضیح: به علت طولانی بودن ترجیع بند تنها قسمتهایی از آن انتخاب شده است که نشان دهنده ساختار شعری ترجیع بند باشد.

soleares
15-10-2006, 20:23
ترکیب بند

ترکیب بند از لحاظ ساختار شعری مانند "ترجیع بند" است و تنها تفاوت آن این است که بیت تکرار شده در بین قطعه های شعر یکسان نیستند.

از ترکیب بندهای معروف ترکیب بند محتشم کاشانی در توصیف واقعه ی کربلاست.





نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی


دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غم پنهانی من گوش کنید



قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید



شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی----- سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی



روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم



عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم



کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود ----- یک گرفتار از این جمله که هستند نبود



نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت



این همه مشتری و گرمی بازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت



اول آن کس که خریدار شدش من بودم ----- باعث گرمی بازار شدش من بودم


** توضیح: به علت طولانی بودن، تنها قسمت هایی از ترکیب بند که نشان دهنده ی ساختار شعری آن باشد انتخاب شده است.

soleares
15-10-2006, 20:27
مسمط


مجموعه جدید مصراع همقافیه (بند مسمط) و یک مصراع که قافیه آن مستقل است. (رشته مسمط یا مصراع تسمیط) و این شکل چند بار با قافیه های متفاوت تکرار می شود.

و اما مصراع های جدا با هم قافیه دارند، بدین نحو: الف—الف—الف—ی— ب—ب—ب— ی — ح— ح—ج—ی به مسمط هایی که بند مسمط و رشته مسمط آنها مجموعه سه مصراع باشد مسمط مثلث به چهار مصراع مربع و به پنج مصراعی مخمس و به شش مصرایی مسدس گویند. مسمط حداقل مثلث و حداکثر (معمولاً) مسدس است و همه مسمطات منوچهری مسدس است.



مانند:

گویی بط سپید جامه به صابون زده است --- کبک دری ساق پای در قدح خون زده است



بر گل تر دلیب، گنج فریدون زده است --- لشگر چین در بهار، خیمه به هامون زده است



لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده است --- خیمه آن سبزگون خرگه این آتشین



باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمده است — کم سخن عندلیب،دوش به گوش آمده است



از شغب مردمان لاله به جوش آمده است --- زیر به بانگ آمده است بم بخروش آمده است



نسترن مشکبوی، مشک فروش آمده است --- سیمش در گردن است، مشکش در آستین

مسمط معمولاً ساختمان قصیده را دارد اول آن تغزل است و بعد تخلص به مدح می پردازد. این نوع جدید مسمط است که به ابتکار منوچهری از مسمط قدیم ساخته شده است، مسمط قدیم بیتی است چند لختی که لخت های آن یک قافیه دارند (قافیه درونی) و لخت آخری آن با لخت های آخر ابیات دیگر هم قافیه است (قافیه بیرونی) او گاهی به این گونه اشعار شعر مسجع گویند و نمونه آن در اشعار مولانا زیاد است.


دیده سیرست مرا جان دلیرست مرا ----- زهره شیرست مرا، زهره تابیده شدم



شکر کند عاشق حق، کز همه بردیم سبق ---- بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم



باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان----- کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم


این ابیات را می توان به شکل زیر (مسمط و مربع) نوشت:


دیده سیرت مرا ----- جان دلبراست مرا



زهره شیرست مرا ---- زهره تابنده شدم


که هر مصراع آن دو بار مفتعلن و به اصطلاح عروصی مربع است که در شعر فارسی مفعول نیست و ابیات فارسی معمولاً مسدس و یا مثمن هستند. از این رو منوچهری این پاره ها را طولانی تر کرد و به حد مصراع مفعول در شعر فارسی رساند.

soleares
15-10-2006, 20:30
مستزاد

مستزاد شعری است که در آخر مصراع های یک رباعی یا غزل یا قطعه، جمله ی کوتاهی از نثر آهنگین و مسجع اضافه می کنند که از لحاظ معنی به آن مصراع مربوط است ولی با وزن اصلی شعر هماهنگ نیست.

در واقع کلمه ی مستزاد به معنی "زیاد شده" هم همین معنی را می دهد و علت نام گذاری این نوع شعر هم قطعه اضافه شده در پایان هر مصراع است.




نمونه ی چند مستزاد

گیرم که ز مال و زر کسی قارون شد ---------- مرگ است زپی!

یا آن که به علم و دانش افلاطون شد ---------- کو حاصل وی؟

اندوخته ام ز کف همه بیرون شد ---------- کو ناله ی نی؟

ز اندیشه کونین دلم پرخون شد ---------- کو ساغر می؟
(مشتاق اصفهانی)

گر حاجت خود بری به درگاه خدا ---------- با صدق و صفا

حاجات ترا کند خداوند روا ---------- بی چون و چرا

ز نهار مبر حاجت خود در بر خلق ---------- با جامه ی دلق

کز خلق نیاید کرم وجود و عطا ---------- بی شرک و ریا
(سنا)



رباعي


"رباعی" از کلمه ی "رباع" به معنی "چهارتایی" گرفته شده است.

"رباعی" شعری است چهار مصراعی که بر وزن "لاحول و لاقوة الابالله" سروده می شود.

سه مصراع اول رباعی تقریباً مقدمه ای برای منظور شاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته می شود.

رباعی در قدیم را از لحاظ موضوع می توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف) رباعی عاشقانه: مثل رباعی های رودکی

ب) رباعی صوفیانه : مثل رباعی های ابوسعید ابوالخیر، عطار و مولوی

ج) رباعی فلسفی: مثل رباعی های خیام




شکل رباعی به صورت زیر است:

..................... الف ///////// ..................... الف

..................... ب ///////// ....................... الف

البته در زمانهای قدیم بعضی رباعی ها دارای چهار مصراع هم قافیه بودند.

نمونه هایی از رباعی:

جز من اگرت عاشق شیداست بگو ----- ور میل دلت به جانت ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو ----- گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
(مولوی)

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است ---- گویی زلب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی ---- کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
(خیام)

soleares
15-10-2006, 20:32
دوبيتي


کلمه ی "دوبیتی" علاوه بر اینکه در مورد رباعی به کار می رود به معنی شعری است که دارای چهار مصراع است.

دوبیتی شعری است که دارای چهار مصراع است و می تواند در هر وزنی سروده شود.

رباعی نیز در واقع یک نوع دوبیتی است که وزن خاصی دارد.

بیشتر دو بیتی های مربوط به بابا طاهر است.





نمونه هایی از دو بیتی های باباطاهر:

دل عاشق به پیغامی بسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد

***

ز دست دیده و دل هر دو فریاد ----- هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد-------------زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

***

جوونی هم بهاری بود و گذشت ----- به ما یک اعتباری بود و بگذشت

میون ما و تو یک الفتی بود. ------ که آن هم نوبهاری بود و گذشت

soleares
15-10-2006, 20:35
تصنیف



بوی جوی مولیان آید همی ------ یاد یار مهربان آید همی

این شعر منسوب به رودکی را که همراه با چنگ خوانده میشده شاید بتوان تصنیف دانست و از آن به بعد نیز عده ای از شاعران اشعار خویش را همراه با عود و چنگ می خوانده اند.

در قرن ششم و هفتم تصنیف سرائی معمول بوده چنانکه دولتشاه سمرقندی نوشته است عبدالقادر عودی برای ابن حسام هروی (متوفی به سال 737- ه – ق) تصنیفی سرود.

در روزگار صفویه نیز سرودن تصنیف معمول و متداول بوده است از جمله تصنیف سازان می توان به شاهمراد خوانساری اشاره کرد که تصنیف های متعددی را سرود.

در عهد زندیه تصنیف های زیادی درباره رشادت لطفعلی خان زند سروده شد.

در زمان ناصرالدین شاه قاجار نیز ترانه های زیادی دهان به دهان برگشت که می توان به تصنیف هائی که درباره ظل السلطان در دوران حکومتش در اصفهان و یا تصنیف درباره ی ماشین دودی شهر ری اشاره شد اما مشهورترین تصنیف ساز دوره قاجاریه میرزا علی اکبر خان شیدا بود که همراه با تصنیف، سه تار می زد.

عارف قزوینی تصنیف ساز و شاعر معروف اولین کسی بود که تصنیف را برای مقاصد سیاسی و میهنی سرود
ملک الشعرای بهار و رهی معیری نیز از تصنیف سازان معروف بودند.

نمونه ای از تصنیف های ملک الشعرای بهار که در دستگاه ماهور خوانده می شود:







زمن نگارم / خبر ندارد/ بحال زارم/ نظر ندارد

خبر ندارم / من از دل خود / دل من از من / خبر ندارد

کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ / که پر ندارد

امان ازین عشق / فغان ازین عشق / که غیر خون / جگر ندارد

همه سیاهی/ همه تباهی / مگر شب ما / سحر ندارد

بهار مضطر مثال دیگر / که آه و زاری / اثر ندارد

soleares
15-10-2006, 20:38
چهارپاره


"چهارپاره" از قالب های جدیدی است که همزمان با رواج شعر نو بوجود آمده است.

"چهارپاره" مجموعه ای از دو بیتی هایی است که در کل یک شعر را می سازند.

دو بیتی های تشکیل دهنده چهارپاره از لحاظ قافیه با هم تفاوت دارند.

نمونه ای از چهارپاره:


فالگیر


کند وی آفتاب به پهلو فتاده بود ----- زنبورهای نور زگردش گریخته


در پشت سبزه های لگدکوب آسمان----- گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته


***


کف بین پیرد باد درآمد ز راه دور ----- پیچیده شال زرد خزان را به گردنش


آن روز میهمان درختان کوچه بود ----- تا بشنوند راز خود از فال روشنش



***



در هر قدم که رفت درختی سلام گفت----- هر شاخه دست خویش به سویش دراز کرد


او دست های یک یکشان را کنار زد ----- چون کولیان نوای غریبانه ساز کرد



***



آن قدر خواند که زاغان شامگاه ----- شب را ز لابلای درختان صدا زدند


از بیم آن صدا به زمین ریخت برگ ها----- گویی هزار چلچله را در هوا زدند



***



شب همچو آبی از سراین برگ ها گذشت ----- هر برگ همچو نیمه دستی بریده بود


هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند ----- کف بین باد طالع هر برگ دیده بود

(نادر نادرپور)

soleares
15-10-2006, 20:40
مفردات


هر شعری حداقل یک بیت دارد.

"مفرد" شعری تک بیتی است که شاعر تمام مقصود خود را در همان یک بیت بیان می کند.

"مفرد" یا همان "تک بیت" اغلب برای بیان نکته های اخلاقی به کار می رود.

در "مفرد" گاهی دو مصراع هم قافیه هستند و گاهی دارای قافیه نیستند.




بعضی از شعرا دارای تک بیت های زیادی هستند، مانند سعدی که در پایان دیوانش به تعداد زیادی از این "مفرد" ها بر می خوریم که تحت عنوان "مفردات" تقسیم بندی شده اند.

بعضی گفته اند که "مفرد" در واقع همان ضرب المثل است که به شعر بیان شده است.

نمونه هایی از مفرد:

پای ملخی نزد سلیمان بردن ----- زشت است ولیکن هنر است از موری

***

مردی نه به قوت است و شمشیر زنی ----- آن است که جوری که توانی نکنی

soleares
15-10-2006, 20:42
تضمین


تضمین به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند.

در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند.

مثلاً سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود:

من از آن روز که در بند تو ام آزادم ----- پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

و حافظ در غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ----- ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم






و در آخر، مصراع سعدی را تضمین می کند و می گوید:

حافظ از جو ر تو، حاشا که بگرداند روی ---- من از آن روز که در بند تو ام آزادم

اما تضمین در بین شعرای سده ی اخیر به این معنی است با شعری از شعرای قدیمی مسمط بسازند.

مثلاً غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب مسمط چهار یا پنج یا شش مصراعی است.

این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است.

یکی از تضمین های معروف مربوط به ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی را تضمین کرده است.

قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:

ابیاتی که به رنگ نارنجی آورده شده است مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است.





سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ ----- یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟----- هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست ----- یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست



لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس----- به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

پایبند تو ندارد سر دمسازی کس----- موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس----- که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست



بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست----- به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست

فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست----- ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست----- در و دیوار گواهی بدهد کاری هست



روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم----- شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم

منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم ----- نزد اعمی صفت مهر منور نکنم

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟----- همه دانند که در صحبت گل خاری هست

با تشكر ..

soleares
15-10-2006, 20:46
تا به حال درباره قالب ها كهن گفيتم اكنون درباره قالب نيمايي ...


شکل نیمائی که به آن شعر آزاد گویند.

نیمایی شعری است با وزن عروضی منتها ارکان آن مانند شعر سنتی محدود به دو و سه و چهار رکن نیست و قافیه جای منظم و مشخصی ندارد. اشعار نیما و اخوان و فروغ و سپهری و بیشتر شاعران نو پرداز بدین شکل است.


نمونه ای از شعر نیمایی از فروغ فرخزاد:

"هدیه"

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

***

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


__________________________________________________ _____________________________________

آزاد


شکل شاملوئی که بدان شعر سپید گویند. این نوع از شعر وزن و آهنگ دارد منتها عروضی نیست و قافیه در آن جای ثابتی ندارد. اغلب شعرهای احمد شاملو چنین است:

نمونه ای از شعر احمد شاملو:





"سرود برای مرد روشن که به سایه رفت"

قناعت وار
تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار
در لغتی
با چشمانی از سؤال و عسل
و رخساری بر تافته از حقیقت و باد
مردی با گردش آب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود
خر خاکی های در جنازه ات به سوء ظن می نگرند

***

بیش از آن که خشم صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو توفان کشیده بود
آزمون ایمان های کهن را
بر قفل معجرهای عقیق
دندان فرسوده بود
بر پرت افتاده ترین راه ها
پو زار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل آوازش را می شناخت

***

جاده ها با خاطره ی قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز می رفتی
هر چند سپیده تو را
از آن پیشتر دمید
که خروسان بانگ سحر کنند
مرغی در بال هایش شکفت
باغی درد رختش
ماد رعتاب تو می شکوفیم
در شتابت
مادر کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت می کند

این شعر را احمد شاملو در رثای جلال آل احمد سروده است.

__________________________________________________ _____________________________________


موج نو

شعر موج نونه تنها وزن عروضی ندار بلکه آهنگ و موسیقی آن حتی مانند شعر سپید هم مشخص نیست و در حقیقت فرق آن با نثر در معنای آن است.

در شعر سپید تشبیهات و استعارات با زبان شعر بیان می شود و جز لطافت و تاثیرگذار معنوی، در ظاهر فرقی با نثر ندارد.





نمونه ی شعر موج از احمد رضا احمدی:

"قلب تو....."

قلب تو هوا را گرم کرد
در هوای گرم
عشق ما تعارف پذیر بود و
قناعت به نگاه در چاه آب

***

مردم که در گرما
از باران آمدند
گفتی از اطاق بروند
چراغ بگذارند
من ترا دوست دارم

***

ای تو
ای تو عادل
تو عادلانه غزل را
در خواب
در ظرف های شکسته
تنها نمی گذاری
در اطراف انفجار
یک شاخه له شده انگور است
قضاوت فقط از توست

***

شاخه ابریشم را از چهره ات بر می دارم
گفتم از توست
گفتی: نه باد آورده است

***

هنگام که در طنز خاکستری زمستان
زمین را تازیانه می زدی
خون شقایق از پوستم بر زمین ریخت

soleares
15-10-2006, 20:53
اگر از عناصر فنی و ظاهری شعر بگذریم،زمینه ی معنوی شعر،حاصل تجربه ی عاطفی یا اندیشه وخیالی است که شاعر در آفرینش شعر خود به کار گرفته است.

حماسی

غنایی

مدحی

تعلیمی

دینی

انتقادی

مرثیه

وصفی

قصصی

مناظره

عامیانه و محلی

انواع فرعی

اگر ميتوانيد توضيحات مربوط به هر كدام را كامل كنيد ...
__________________________________________________ _____________________________________


مرثیه


مرثیه از نظر ماهیت جزو ادب غنایی است.

مرثیه در ادب فارسی سابقه ای کهن دارد و در نخستین دیوان شعر فارسی یعنی دیوان رودکی دیده می شود.

در زمان حا نیز در آثار شاعران معاصر مرثیه های زیادی به چشم می خورد، مثلاً مراثی احمد شاملو درباره فروغ فرخزاد و جلال آل احمد).

مرثیه ها اغلب درباره مرگ پادشاهان و صاحبان قدرت و مقام یا بزرگان علم و ادب هستند.

مرثیه های معروف در ادب فارسی بسیارند، مانند مرثیه فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا مرثیه رودکی در مرگ
شهید بلخی .

بعضی مرثیه ها هم درباره فوت یکی از خویشان است، مانند مراثی فردوسی، خاقانی و حافظ درباره مرگ فرزندانشان.

مرثیه های زیادی نیز در مورد شهادت یا مرگ ائمه (علیهم السلام) سروده شده است مانند مرثیه هایی که محتشم به مناسبت های گوناگون سروده است.





این نوع از مرثیه که بیشتر در میان مردم رواج دارد بیشتر در سوگ سردار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام است و معروف ترین این مرثیه ها ترکیب بند محتشم کاشانی در مورد واقعه ی کربلاست.

گاهی مرثیه در سوگ کسی سروده نشده است بلکه درباره ی از بین رفتن ارزشها و گذشت ایام جوانی و شادکامی یا از بین رفتن عظمت یک تمدن است، مانند مرثیه سعدی در خرابی بغداد به دست مغولان.

مرثیه ممکن است به هر قالبی باشد: قصیده و قطعه و ترجیع بند و ترکیب بند و گاهی هم غزل و رباعی و مثنوی.

نمونه ی مرثیه از حافظ در سوگ شاه ابواسحاق

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود----- دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک ----- بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد ----- عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است ----- آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز ----- چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم ----- خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق ----- مفتی عقل در این مساله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود





چند بند از ترکیب بند محتشم کاشانی درباره ی شهادت امام حسین علیه‌السلام

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین


__________________________________________________ _____________________________________


مناظره


ژرف ساخت مناظره هم حماسه است زیرا در آن بین دو چیز بر سر برتری و فضیلت خود بر دیگری نزاع و اختلاف در می گیرد و هر یک با استدلالاتی خود را بر دیگری ترجیح می نهد و سرانجام یکی مغلوب یا کجاب می شود.

ظاهراً اولین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته است اسدی صاحب گرشاسبنامه و لغت فرس اسدی باشد. از او مناظراتی به اسم های مناظره آسمانی و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی به جامانده است.

از شاعران معاصر پروین اعتصامی به مناظره توجه کرده است. قالب شعری مناظره قصیده یا قطعه است.

مناظره گاهی به صورت نثر است و مخصوصاً در مقاله دیده می شود. در گلستان سعدی جدال سعدی با مدعی نمونه یک مناظره منثور است.

مناظره بر مبنای سوال و جواب است و این هر دو خاص شعر فارسی است و قبل از اسلام هم در ادبیات ما سابقه داشته است و مثلاً در منظومه درخت آسوریک دیده می شود.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟

پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟ ----- گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است

خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز ----- بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست

او را چنار گفت که «امروز ای کدو----- با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست
ناصر خسرو





رفوی وقت

گفت سوزن با رفوگر وقت شام شب شد و آخر نشد کارت تمام

روز و شب، بیهوده سوزن میزنی هر دمی، صد زخم بر من میزنی

من ز خون، رنگین شدم در مشت تو بسکه خون میریزد از انگشت تو

زینهمه نخهای کوتاه و بلند گه شدم سرگشته، گاهی پایبند

گه زبون گردیدم و گه ناتوان گه شکستم، گه خمیدم چون کمان

چون فتادم یا فروماندم ز کار تو همی راندی به پیشم با فشار

میبری هر جا که میخواهی مرا میفزائی کار و میکاهی مرا

من بسر، این راه پیمودم همی خون دل خوردم، نیاسودم دمی

گاهم انگشتانه میکوبد بسر گاه رویم میکشد، گاه آستر

گر تو زاسایش بری گشتی و دور بهر من، آسایشی باشد ضرور

گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق نیست هر رهپوی، از اهل طریق

زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ تو چه خواهی دید با این چشم تنگ

روز می‌بینی تو و من روزگار کار می‌بینی تو و من عیب کار

تو چه میدانی چه پیش آرد قضا من هدف بودم قضا را سالها

ناله تو از نخ و ابریشم است من خبردارم که هستی یکدم است

تو چه میدانی چها بر من رسید موی من شد زین سیهکاری سفید

سوزنی، برتر ز سوزن نیستی آگهی از جامه، از تن نیستی

من نهان را بینم و تو آشکار تو یکی میدانی، اما من هزار

من درینجا هر چه سوزن میزنم سوزنی بر چشم روشن می‌زنم

من چو گردم خسته، فرصت بگذرد چون گذشت، آنگه که بازش آورد


__________________________________________________ _____________________________________


هجو و مدح

مفاخره

ساقی نامه

شهر آشوب

پارودی

حبسیه

طنز و هزل و مطایبه

مناجات

گلایه

بث الشکوی

تهنیت






حبسیه

حبسیه بیشتر از موضوعات شعری است تا از انواع ادبی به هر حال حبسیه از فروع ادب غنائی است و در آن شاعر اندوه و رنج خود را از زندان توصیف می کند.

نخستین و بیشترین حبسیه ها در دیوان مسعود سعد سلمان دیده می شود و بعد از او نیز شاعرانی که به زندان رفتند حبسیه سرودند. چنان که خاقانی چند حبسیه فرا دارد و در عصر ما شاعر استاد ملک الشعرای بهار نیز چند حبسیه سروده است.

زندان نای

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای ----- پستی گرفت همّت من زین بلند جای

آرد هوای نای مرا ناله های زار ----- جز ناله های زار چه آرد هوای نای

گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر ----- پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای

نه نه ! ز حصن نای بیفزود جاه من ----- داند جهان که مادر ملک است حصن نای

من چون ملوک سر ز فلک برگذاشته ----- زی زهره برده دست و به مه برنهاده پای

از دیده گاه پاشم دُرهای قیمتی ----- وز طبه گه خرامم در باغ دلگشای

نظمی به کامم اندر چون باده لطیف ----- خطّی به دستم اندر چون زلف دلربای

ای در زمانه راست نگشته مگوی کژ ----- وی پخته ناشده به خرد، خام کم درای

امروز پست گشت مرا همّت بلند ----- زنگار غم گرفت مرا تیغ غم زدای

از رنج تن تمام نیارم نهاد پی ----- وز درد دل بلند نیارم کشید وای

گیرم صبور گردم بر جای نیست دل ----- گویم برسم باشم هموار نیست رای

عونم نکرد همّت دور فلک نگار ----- سودم نداد گردش جام جهان نمای

کاری ترست بر دل و جانم بلا و غم ----- از رُمح آبداده و از تیغ سرگرای

چون پشت بینم از همه مرغان درین حصار ----- ممکن بود که سایه کند بر سرم همای؟

گردون چه خواهد از من بیچاره ی من ضعیف ----- گیتی چه خواهد از من درمانده گدای

گر شیر شرزه نیستی ای فضل کم شکر ----- ور مار گرزه نیستی ای عقل کم گزای

ای محنت ارنه کوه شدی ساعتی بُرو ----- وی دولت ار نه باد شدی لحظه یی بپای

ای تن جزع مکن که مجازی است ای نجهان ----- وی دل غمین مشو که سپنجی است این سرای

گر عز و مُلک خواهی ، اندر جهان مدار----- جز صبر ور جز قناعت دستور و رهنمای

ای بی هنر زمانه مرا پاک در نورد ----- وی کور دل سپهر مرا نیک برگرای

ای روزگار هر ش ب و هر روز از حسد ----- دَه چَه ز محنتم کن و ده دَر ز غم گشای

در آتش شکیبم چون گل فروچکان ----- بر سنگ امتحانم چون زر بیازمای

از بهر زخم گاه چو سیمم فروگُذار ----- وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای

ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور ----- وی آسیای چرخ تنم نیک تر بسای

ای دیده سعادت، تاری شو و مبین ----- وی مادر امید سترون شو و مزای

مسعود سعد! دشمن فضل است روزگار ----- این روزگار شیفته را فضل کم نمای









طنز و هزل و مطایبه

مقدمه:

هر طنزی هم خنده دار است، اما هر نوشته خنده داری طنز نیست. ممکن است هجو، هزل و یا فکاهه باشد.

قدمای ما با آنکه معنی طنز و فکاهه را می دانسته اند، از آنها به عنوان شکل های ادبی نام نبرده اند. آنان مضاحک را در دو شکل هجو و هزل تعریف کرده اند.

کاشفی سبزواری پا فراتر نهاده و در بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، مطایبه را هم تعریف کرده است. از نظر او مطایبه، هزلی است معتدل، که ما امروز آن را فکاهه می نامیم.

در تعاریف قدما، هجو در برابر مدح قرار گرفته است و هزل در برابر جد. هر اصطلاحی را با ضد آن بهتر می توان شناخت و تعریف کرد.

می توانیم چهار اصطلاح هجو، طنز، هزل و فکاهه را به عبارت امروز، این طور تعریف کنیم:

هجو : یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض شخصی و آن ضد مدح است.

طنز : یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر تنبیه، از روی غرض اجتماعی و آن صورت تکامل یافته هجو است.

هزل : یعنی شوخی رکیک به منظور تفریح و نشاط در سطحی محدود و خصوصی و آن ضد جد است.

فکاهه : یعنی شوخی معتدل به منظور تفریح و نشاط در سطحی نامحدود و عمومی و آن صورت تکامل یافته هزل است.

به عبارت دیگر:

طنز هجوی است از روی غرض اجتماعی

فکاهه هزلی است دارای جنبه عمومی

به طوری که از این تعریفها بر می آید در هجو و طنز، نیش وجود دارد و در هزل و فکاهه، نوش. به عبارت دیگر خنده هزل و فکاهه، نوشخند است و خنده هجو و طنز، نیشخند.

طنز

طنز از اقسام هجو است و فرق آن با هجو این است که آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست وانگهی در طنز معمولاً مقاصد اصلاح طلبانه و اجتماعی مطرح است. طنز کاستن از کسی یا چیزی است به نحوی که باعث خنده و سرگرمی و تحقی شود. بین طنز و کمیک بودن فرق نهاده اند و گفته اند که در کمدی پخنده به خاطر خنده مطرح است اما در طنز خنده برای استهزاء کردن است یعنی وسیله است نه هدف. در طنز کسی که مورد انتقاد قرار می گیرد ممکن است بیرون از اثراد بی باشد.

او ممکن است یک فرد خاص باشد یا یک تیپ یا یک طبقه یا ملت و حتی یک نژاد. گاهی کسانی که دعوی اصلاح مفاسد اجتماعی و تهذیب اخلاق انسانی داشته اند از طنز استفاده کرده اند و آثار عبید زاکانی در این زمینه مشهور است و شاعران بزرگ دیگر ما نیز در خلال آثار خود از طنز غافل نمانده اند که به عنوان نمونه سعدی و حافظ را می توان نام برد.

منتقدان فرنگی ساتیر را به دو نوع رسمی یا مستقیم و غیررسمی و غیر مستقیم تقسیم کرده اند. در طنز مستقیم سخنگو اول شخص است. این "من" ممکن است مستقیماً با خواننده سخن بگوید یا با کسی دیگر که در آن اثر بی مطرح است و اصطلاحاً حریف نامیده می شود.




کار این "پهلوان پنبه" شرح و بسط و توضیح و تفسیر طنزهای سخنگو است. در طنز مستقیم دو نوع اثر معروف است که از اسم طنزنویسان معروف رومی هوراس Horace و جوونال گرفته شده است.

در طنز هوراس سخنگو فردی مودب و زیرک است که با طنزهایش بیشتر باعث سرگرمی است و کمتر باعث خشم و رنجش می شود. زبان او نرم و ملایم است و گاهی خودش را به مسخره می گیرد (مثل طنزهای حافظ) در طنز جوانی Juvenalina Satire است.

در این شیوه گروهی از شخصیت های وراج، پرحرف که فخرفروش و متفاضل اند و نمایندگان محله های مختلف عقیدتی و فلسفی محسوب می شوند، طی مکالمات و بحثهای گسترده ای (که معمولاً در یک مجلس صورت می گیرد) عقاید و آراء و نقطه نظرهای روشنفکران دیگران را به نفع خود به باد انتقاد و مسخره می گیرند. کاندید ولتر از این قبیل است.

در ادبیات فارسی طنز هم به شعر است و هم به نثر و در هر دو صورت قطعات کوتاه ادبی است مگر در دوران معاصر که به وسیله غربیان داستان های بلند مبتنی بر طنز پدید آمده است مانند طنز نویس معروف ایرج پزشک زاد، بزرگترین طنزنویس قدیم ما عبید زاکانی است که از او آثاری به نظم و نثر مانده است و طنز نویس بزرگ معاصر علی اکبر دهخدا صاحب چرند و پرند است. در آثار ایرج میرزا هم قطعات درخشان از طنز به جا مانده است.

با تشكر از خانم ليلا محمدي

soleares
16-10-2006, 18:19
مقدمه

نثر، در لغت به معناى پراکندن و افشاندن است و در اصطلاح ادب‏به معنى سخنى مى‏باشد که مقید به وزن و قافیه نبوده و نویسنده به‏وسیله آن‏مکنونات ذهنى خود را به خواننده منتقل مى‏نماید.

معنی لغوی نثر:"پراکنده، سخن پاشیده و غیرمنظوم" است. در اصطلاح ادب نثر به نوشتار یا گفتاری اطلاق می شود که در قیاس با شعر از نظم و ترتیبی که لازمه کلام منظوم است، یعنی از وزن و قافیه خالی باشد و با بحور عروضی مطابقت نکند.

نثر، چون از قیود وزن و قافیه و بحور عروضی، همچنین در اغلب موارد از تخیلات شاعرانه خالی است، وسعت میدان آن برای بیان هر گونه فکری مناسبتر از کلام منظوم است و شاید به همین دلیل باشد که انواع دانشهای بشری و اندیشه های فلسفی، دینی، سیاسی، تربیتی و اجتماعی در قالب نثر اظهار شده و به رشته تحریر در آمده است.




از لحاظ ادبی، نثری ارزشمند و مورد توجه سخن سنجان است که نسبت به سخنان یا نوشته های معمولی زیباتر و از جهت لفظ و معنی فصیح تر و بلیغ تر باشد. مانند نثر کتابهایی چون گلستان، کلیله و دمنه یا بعضی از نوشته های معاصران.

انواع نثر در زبان فارسی

با توجه به شیوه کاربرد واژگان و نوع ابزارهای بیانی که نویسندگان در نوشتن مطالب خود دارند، شاید دقیقتر این باشد که نثر فارسی را به اقسام زیر تقسیم کنیم:


1- نثر مرسل یا ساده

نثرى را گویند که سجع نداشته باشد و کلمات آن آزاد و خالى ازقید خاص باشند. نوشته‏هاى معمولى و از جمله کتبى چون سفرنامه ناصرخسرو وکیمیاى سعادت و تاریخ بیهقى و اسرارالتوحید و تذکرةالاولیاء همه نثر مرسل‏اند.

نثر مرسل یا ساده نوشته ای است که از صنایع لفظی و معنوی و سجع عاری باشد. در این نوع از نثر، نویسنده مقاصد خود را در کمال سادگی و بی پیرایگی می نویسد و از استعمال کلمات و عبارات هماهنگ و واژه ها و اصطلاحات مهجور اجتناب می کند. نمونه های فراوانی از نثر مرسل و ساده را در آثار دوره اول نثر فارسی (قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم)، همچنین در اغلب نوشته های نویسندگان معاصر می توان یافت.


2- نثر مصنوع

که خود به دو نوع تقسیم می شود:


نثر مسجع یا موزون

نثر مسجع نثرى است که جمله‏ها و عباراتى قرینه در آن داراى‏سجع باشند. سجع در نثر به منزله قافیه در شعر است.
سجع نیز خود به‏سه نوع تقسیم مى‏شود، سجع متوازن، سجع مطرف و سجع متوازى.

در این نوع از نثر، نویسنده کلمات هموزنی را به نام سجع- نظیر قوافی اشعار- به کار می برد و جملات نوشته خویش را با قرینه سازی آهنگین می کند.

نظیر عبارات ذیل از مقدمه کنزالسالکین خواجه عبدالله انصاری.

"عقل گفت: گشاینده در فهمم، زداینده رنگ وهمم، پا بسته تکلیفاتم، شایسته تشریفاتم، گلزار خردمندانم، افزار هنرمندانم.....
عشق گفت: دیوانه جرعه ی ذوقم، بر آرورنده شوقم، زلف محبت را شانه ام و زرع مودت را دانه ام"

نمونه های زیبای نثر مسجع را در آثار خواجه عبدالله انصاری(396- 481هـ) و کتابهایی نظیر، تفسیر کشف الاسرار (سال تالیف 520 هـ) ترجمه ابوالفضل میبدی، اسرار التوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر، تألیف محمد بن منور (بین 553 تا 559 هـ) کلیله و دمنه بهرامشاهی، ترجمه و تحریر: ابوالمعالی نصرالله بن محمد عبدالحمیدمنشی، تذکره الاولیا فرید الدین عطار نیشابوری، گلستان شیخ مصلح الدین سعدی و غیره، می توان یافت.

از میان کتابهای مزبور، گلستان سعدی از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا در آن شیوه مختلطی از نثر مرسل با نثر موزون مسجع به کار رفته است و چون از لحاظ زیبایی و روانی و بلاغت در بیان ممتاز می باشد لذا پس از سعدی مورد تقلید عده ای از نویسندگان قرار می گیرد و آثار متعددی مشابه این کتاب نوشته می شود که مهمترین آنها بهارستان اثر عبدالرحمن جامی، روضه خلد (تألیف 737) نوشته مجد خوافی و پریشان، تألیف میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی و منشآت قائم مقام است.

نثر مرسل نثری است ساده و روشن با جملات کوتاه که از لغات مهجور عربی خالی است. در این نوع نثر از مترادفات استفاده نمی شود. توصیفات کلی و کوتاه است و بیشتر به امور بیرونی معطوف است. به نثر مرسل، نثر سبک خراسانی، نثر بلعمی و نثر دوره ی اول نیز می گویند.


نثر بینابین
نثر منشیان و دبیران عهد غزنوی است که در پایان دوره نثر مرسل و آغاز نثر فنی به فاصله ی نیم قرن ظاهر می سود. این نوع نثر هم سادگی و استواری نثر مرسل را دارد و هم نشانه هایی از آمیختگی نظم و نثر و ورد لغات عربی و آیات و احادیث نثر فنی را به همراه دارد. تاریخ بیهقی، سیاست نامه ی نظام الملک، قابوس نامه ی عنصرالمعالی از این جمله اند.




نثر متکلف یا فنی
این نثر ترکیبى از دو نوع نثر مرسل و مسجّع است که درآن لغات و ترکیبات و مثلهاو روایات و آیات و اصطلاحات و تعبیرات زیادى نیزبه کار رفته است.

در نثر مصنوع، انواع صنایع لفظى و معنوى چون اطناب و سجع و جناس وتضاد و تقابل و تلمیح و استعاره و غیره به کار مى‏رود.
در این نوع از نثر همانگونه که از نام آن پیداست، نویسنده با لفاظی عباراتی مصنوع می نویسد و علاوه بر استفاده از سجع و به کار بردن اشعار و شواهد عربی و فارسی و آیات قرآنی و احادیث و اصطلاحات علمی و لغات مهجور و استعارات و تشبیهات مختلف، کلام خود را به شیوه ای مصنوع با پیرایه ای و ظرایف ادبی و صنایع لفظی می آراید و البته مراد از این صنایع «تفننهایی است که در الفاظ و عبارات می شود و همین تنوعهاست که کلام را در واقع از صورت نثر بیرون می آورد و به جانب شعر که محل هنرنمایی گوینده است، متمایل می سازد. بنابراین اتخاذ چنین شیوه ای در نگارش از آن جهت که نویسنده زحمت اظهار مهارت و بیان تخیلات شعری را به خود می دهد، قابل توجه است و از این جهت که نگارنده مطالب ساده خود را در لباس عبارات متکلف می پوشاند و به جای توجه به مقصود اصلی، به مقاصد فرعی می پردازد، کار او به منزله نقض غرض در امر نویسندگی و مانع ایراد آزادانه معانی تلقی می شود. بعلاوه در شیوه نثر متکلف یا فنی، نویسنده ناگریز است خود را به دامان زبان عربی بیفکند، زیرا زبان فارسی تاب تحمل ایراد صنایع گوناگون خصوصاً استعمال سجع و جناس و ترصیع و ممائله و این گونه صنعتهای لفظی را بیش از اندازه ندارد و به همین جهت مبالغه در این روش،باعث راه یافتن تعداد فراوانی از لغتهای غیر لازم عربی به زبان پارسی است».

کتابهایی نظیر مقامات حمیدی تألیف قاضی حمیدالدین بلخی، مرزبان نامه ترجمه و تحریر سعدالدین وراوینی (اوائل قرن هفتم)،التوسل الی الترسل تألیف بهاءالدین محمد بغدادی (اواخر قرن ششم)، تاریخ وصاف نوشته شرف الدین عبدالله شیرازی ملقب به وصاف الخصره (قرن هشتم)، دره نادره تألیف میرزا مهدی خان استرآبادی (قرن دوازدهم) نمونه هایی اعلا از نثر متکلف یا فنی است.
نثر فنی نثری است که می خواهد به شعر نزدیک شود و به این جهت هم از نظر زبان و هم از نظر فکر و هم از نظر ویژگی های ادبی نمی توان آن را نثر دانست بلکه نثری است شعروار که دارای زبان تصویری و سرشار از آرایه های ادبی است. آغازگر این سبک نصرالله منشی است. در این نوع نثر از آیات و احادیث و ضرب المثل های عربی زیاد استفاده می شود و توصیف بر خبر برتری دارد. شعر و نثر با هم آمیخته می شود. کلیله و دمنه نمونه ای از این نوع نثر است.

نثر مصنوع و متکلف نثری است که لبریز از تکلف و کاربرد آرایه های ادبی است به نحوی که گاه معنا تحت تاثیر لفظ قرار می گیرد. تاریخ جهان گشای جوینی، مقامات حمیدی و حبیب السیر خواندمیر نمونه هایی از این نوع نثر هستند.


3- نثر شکسته یا نگارش به شیوه زبان محاوره

نثر شکسته آن است که نوشتار به زبان محاوره و گفتگوی معمولی مردم کوچه و بازار نگاشته می شود و همچنان که کلمات در زبان محاوره عامه مردم مخفف می گردد و برخی از واژه ها در قیاس با صورت مکتوب آنها شکسته می شود در نگارش این نوع نثر که در دوره معاصر بیشتر در داستان نویسی یا نوشتن موضوعات طنزآمیز به کار می رود نویسنده برای نشان دادن چهره طبیعی و واقعی قهرمانان داستانهای خود که غالباً از میان طبقات عامی و عادی اجتماع انتخاب شوند، عین الفاظ، تعبیرات و تکیه کلامهایشان را به لهجه عامیانه در آثار خود می آورد. مبتکر این نوع از نثر در ادبیات معاصر مرحوم علامه علی اکبر دهخدا است که برای اولین بار در مقالات فکاهی و انتقادی خود با عنوان چرند و پرند و به امضای "دخو" در روزنامه صوراسرافیل از تعبیرات عامیانه و واژه های تخفیف یافته و شکسته سود می جوید.

سید محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت و جلال آل احمد نیز از جمله اولین نویسندگانی هستند که اسلوب محاوره و نثر شکسته را در نثر داستانی فارسی معاصر متداول می کنند و پس از آن گروهی دیگر از نویسندگان آثار خود را به نثر شکسته می نویسند.



دوره های نثر فارسی

1- نثر مرسل (معادل سبک خراسانی) قرن سوم و چهارم و نیمه قرن پنجم
2- نثر بینابین، اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم.
3- نثر فنی، در قرن ششم.
4- نثر مصنوع یا صنعتی و نثر ساده در قرن هفتم
5- نثر صنعتی و نثر ساده در قرن هشتم
6- نثر ساده در قرن نهم تا اوایل قرن دهم.
7- نثر ساده معیوب، از قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم.
8- نثر قائم مقام و تجدید حیات(نثر دوره قاجار) این نثر ساده و خوب است.
9- نثر مردمی دوره مشروطه (نثر روزنامه).
10- نثر جدید (نثر رمان و نثر دانشگاهی )

در دوره مشروطه نویسندگان از تکلف، دوری و اصل ساده نویسی و حفظ اصالت معنی را رعایت می کنند. نوشته های میرزا فتحعلی آخوندزاده و طالبوف و حاج زین العابدین مراغه ای نمونه ای از این نوع نثر است.

soleares
16-10-2006, 18:20
قصه

افسانه

داستان

رمان

داستان کوتاه

حکایت

لطیفه

تمثیل

مقامه

سفرنامه

زندگینامه

نمایشنامه

فیلمنامه

مقاله

soleares
17-10-2006, 23:18
قصه (story) که جمع آن در زبان تازی قصص و اقصیص می باشد بیان وقایعی است غالباً خیالی که در آنها معمولاً تاکید بر حوادث خارق العاده، بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است.

در قصه "محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه استوار است.
قصه ها را حوادث به وجود می آورند و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهند، بی آنکه در گسترش بازسازی آدمهای آن نقشی داشته باشند، به عبارت دیگر شخصیتها و قهرمانان در قصه کمتر دگوگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگون واقع می شوند.


قصه ها شکلی ساده و ابتدایی دارند و ساختار نقلی و روایتی، زبان آنها اغلب نزدیک به گفتار و محاوره عامه مردم و پر از آثار اصطلاحها و لغات و ضرب المثل های عامیانه است."

هدف اصلی در نگارش اغلب قصه های عامیانه، سرگرم کردن و مشغول ساختن خواننده و جلب توجه او به کارهای خارق العاده و شگفت انگیز چهره هایی است که نقش آفرین رویدادهای عجیب هستند.

ظهور عوامل و نیروهای ماوراء طبیعی نظیر هاتف غیبی، سروش، سیمرغ و فریادرسی قهرمانان قصه ها وجود قصرهای مرموز، باغهای سحرآمیز، چاهها و فضاهای تیره و تار، دیو و پری و اژدها و سحر و خسوف و کسوف و رعد و برق و تاثیر اعداد سعد و نحس و جشم شور و خوابهای گوناگون و رمل و اسطرلاب و چراغ جادو و داروی بیهوشی و نظایر آن، از عناصر اصلی و سازنده اغلب قصه های ایرانی و کلاً قصه هایی است که در مشرق زمین و سرزمینهایی چون هند، توسط قصه نویسان ساخته و پرداخته شده است.

شخصیتهای موجود در قصه ها، غالباً مظهر آرمانها، خوشیها و ناخوشیهای مردمی هستند که قصه نویس خود به عنوان سخنگوی آن مردم، در خلال رفتار و گفتار آنان، با زبانی ساده و جذاب و سرگرم کننده به شرح آن احساسات و عواطف می پردازد و خصال نیک و فضایل اخلاقی ایشان را بیان می کند.

از مشخصات اصلی قصه، مطلق گویی به سوی خوبی یا بدی و ارائه تیپهای محبوب یا منفور، به عنوان نمونه ها و الگوهای کلی، فرض و مبهم بودن زمان و مکان، همسانی رفتار قهرمانها، اعجاب انگیزی رویدادها و کهنگی موضوعات است.
در قصه، طرح و نقشه رویدادها بر روابط علت و معلول و انسجام و وحدت کلی و تحلیل ویژگیهای ذهنی و روانی و فضای معنوی و محیط اجتماعی قهرمانان استوار نیست و از این جهت با داستان تفاوت دارد.


تعریف قصه
به آثاری که در آن ها تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و پرورش آدم ها و شخصیت هاست، قصه می گویند. در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می گردد. حوادث، قصه ها را به وجود می آورد و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن ها را را تشکیل می دهد بی آنکه در گسترش و تحول قهرمانان و شخصیت های شریر قصه نقشی داشته باشد. به عبارت دیگر، شخصیت های شریر و قهرمانان ها، در قصه کمتر دگرگونی می یابند و بیشتر دستخوش حوادث واقعی و غیر واقعی و تصادفی به وجود آمده است. در بعضی از قصه ها، عملی واقعی، تعبیر و تفسیری غیرواقعی به دنبال می آورد.

گاهی وقایع منطقی در قصه بر حوادث استثنایی می چربد و قصه به واقعیت نزدیک و از پیرنگی بدوی و خام برخوردار می شود اما واقعیتی که آشکار می کند، در خور اعتماد نیست، در قصه، وقایع اتفاقی و تصادفی بر واقعیت ها غلبه دارد و زمانی قصه صرفاً اثری خیالی است و از حقایق امور و تظاهرات زندگی فاصله می گیرد. شگفتی آور است که قصه های کهن و قدیمی تر، بیشتر ناظر بر حقایق و مظاهر زندگی اند تا قصه های متأخرتر که اغلب به خیال پردازی های نامعقول و منحط روی آورده اند و از موازین عقلی و حسی دور شده اند.
علت این انحطاط را باید در اوضاع و احوال جوامع گذشته و در پستی بلندی های تاریخ ایران جست و جو کرد .

دکتر محمد جعفر محجوب در جزوه پر ارزش «مطالعه در داستان های عامیانه فارسی» به این نکته اشاره می کند که هر چه قدمت این نوع قصه ها کمتر می شود استدلال موجه برای واقعی جلوه دادن وقایع قصه ها کاهش می یابد و قصه ها، با خیال پردازی ها و اغراق گویی های بی حد و حصر، به انحطاط روی می کند و از واقعیت های ملموس و محسوسات معقول فاصله می گیرد و حوادث خیالی و توهمی و جادوگری در قصه ها فزونی می یابد، بدون آنکه نویسنده قصه ها نیازی حس کند که این حوادث غریب و نامعقول را دست کم به نوعی توجیه کند.به همین جهت دروغ های شاخدار و مبالغه گویی مضحک و اعمال خارق العاده وقهرمان های غیر عادی ومافوق طبیعی از مختصات قصه های جدیدتر است.


هدف قصه ها
هدف قصه ها، به ظاهر خلق قهرمان و ایجاد کشش و بیدار کردن حس کنجکاوی و سرگرم کردن خواننده یا شنونده است و لذت بخشیدن و مشغول کردن، اما در حقیقت درونمایه و زیربنای فکری و اجتماعی قصه ها ترویج و اشاعه اصول انسانی و برادری و برابری و عدالت اجتماعی است.
قهرمان ها در بند سودای خصوصی و شخصی نیستند و اغلب درگیر مبارزه با پلیدی ها و بی عدالتی ها و ستمگری ها هستند و در این مبارزه خستگی ناپذیرند و هیچ عاملی نمی تواند آن ها را از این راه باز دارد.
البته قصه هایی هم وجود دارد با قهرمان هایی عاطل و باطل و بی هویت و با درونمایه ها و موضوع هایی نازل که هدف جز مشغول کردن و سرگرمی خوانندگان و شنوندگان برای خود نمی شناسند. قصه های متأخرتر اغلب چنین خصوصیتی دارند و در آن ها همت والای جوانمردان و دلیران سستی می گیرد و قصه ها به انحطاط کشانده می شوند. قصه هایی هم وجود دارد که منحط و نازل نیستند اما هدفی جز سرگرمی ندارند و از این نوع هستند اغلب قصه هایی که برای کودکان گفته می شود و پایان خوش آن ها خواب خوشی برای کودکان فراهم می آورد.


مشخصات کلی قصه ها
در قصه کم تر به فضا و محیط معنوی و اجتماعی و خصوصیت ذهنی و روانی و دنیای تأثرات درونی شخصیت ها توجه می شود، در حقیقت در قصه ها قهرمان وجود دارد و در داستان ها، شخصیت اصلی یا به عبارت دیگر، شخصیت تحسین انگیزی که دارای برخی از آرمان های بشری است، قهرمان نامیده می شود، اگر این شخصیت آدمی معمولی و فاقد کیفیت قراردادی قهرمانی (کیفیت هایی نظیر اصیل زادگی، دلاوری، آرمان گرایی و بی نیازی از مال و منال) باشد، ضد قهرمان نامیده می شود. غالباً این شخصیت خنده آور، رقت انگیز، ناامید، منزوی، دست و پاچلفتی و مطرود است. از شخصیت های ضد قهرمان قدیمی، شخصیت نیمه دیوانه و مضحک «دن کیشوت» سروانتس است و از شخصیت های ضد قهرمان رمان های قرن نوزده و بیست، می توان از شخصیت های رمان های «یادداشت های زیر زمینی» نوشته داستایوسکی و «بیگانه» اثر آلبرکامو .
گاه یک قهرمان موضوع قصه است و در محور حوادث قرار می گیرد و گاهی چند قهرمان. این قهرمان ها، اغلب یک بعدی هستند و تمثیلی از خدا و شیطان و خیر و شر؛ از این جهت، ضعف ها و ناتوانی ها و آسیب پذیری های انسان های معمولی را ندارند.

انواع قصه
در یک تقسیم بندی کلی قصه های گذشته را به انواع زیر می توان تقسیم بندی کرد:
1- قصه هایی در فنون و رسوم کشورداری و آیین فرمانروایی مملکت داری لشگرکشی، بازرگانی، علوم رایج زمان، عدل و سیرت نیکو پادشاهان و وزیران و امیران، مانند حکایت های سیاست نامه (سیرالملوک) ی خواجه نظام الملک توسی.

2- قصه هایی در شرح زندگی و کرامات عارفان و بزرگان دینی و مذهبی چون حکایت های اسرارالتوحید.

3- قصه هایی در توضیح و شرح مفاهیم عرفانی، فلسفی و دینی به وجه تمثیلی یا نمادین (سمبلیک) مانند "عقل سرخ" سهروردی و "منطق الطیر" عطار.

4- قصه هایی که جنبه های واقعی و تاریخی و اخلاقی آنها به هم آمیخته است و بیشتر از نظر نثر و شیوه ی نویسندگی به آنها توجه می شود؛ مانند: "مقامات حمیدی" تألیف حمید الدین بلخی و گلستان سعدی.

5- قصه هایی که جنبه تاریخی دارند و اغلب در ضمن وقایع کتاب های تاریخی آمده اند: مانند قصه های "تاریخ بیهقی" تألیف ابوالفضل محمد بیهقی.

6- قصه هایی که از زبان حیوانات روایت می شود و در آنها نویسنده اعمال و احساسات انسان را به حیوانات نسبت می دهد؛ مانند: کلیله و دمنه ی ابوالمعالی نصرالله منشی، در ادبیات خارجی به این نوع قصه ها (افسانه های تمثیلی) فابل می گویند.

7- قصه هایی در زمینه ی تعلیم و تربیت، مانند قصه های "قابوس نامه" اثر عنصرالمعالی کی کاووس بن اسکندر قابوس بن وشمگیر و چهار مقاله ی احمد عروضی سمرقندی.

8- قصه هایی که براساس امثال و حکم فارسی و عربی تنظیم شده اند، مانند جامع التمثیل حبله رودی.

9- قصه هایی که محتوای گوناگون دارند، از معرفت آفریدگار و معجزات پیامبران و کرامات اولیا و تاریخ پادشاهان و احوال شاعران و گروه های مختلف مردم تا شگفتی های دریاها، شهرها و حیوانات. "جوامع الحکایات و لوامع الروایات" عوفی نمونه ای از این کتاب هاست.

10- قصه های عامیانه که حاوی سرگذشت ها و ماجراهای شاهان، بازرگانان و مردان و زنانی کم نامه است که برحسب تصادف، با وقایعی عبرت انگیز و حکمت انگیز و حوادثی شگفت رو به رو شده اند. مانند "سمک عیار" و "هزار و یکشب".

soleares
18-10-2006, 16:54
تعریف افسانه
افسانه که در کتب لغت، مترادف واژه های: قصه و اسطوره به کار رفته است از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویدادی خیالی از زندگی انسانها، حیوانات، پرندگان یا موجودات و همی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز و رازها و گاه مقاصدی اخلاقی، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سرگرمی و تفریح خاطر خوانندگان انجام می گیرد.


تفاوت افسانه و اسطوره
میان افسانه با اسطوره و قصه تفاوتهایی وجود دارد، زیرا اسطوره ها ریشه در "اندیشه مذهبی، خرافات، سحر و جادوگری و افسون کاری دارند و جنبه های سمبولیک آنها باعث می شوند که در حال و هوای رویدادهایشان مافوق انسانها به وجود آیند و نیروی خدایی به آنان داده شود. بنابراین از جمله فرقهای بین افسانه و اسطوره این است که افسانه ها هیچگاه مرجع ایمان و اعتقاد ملتی نیستند و صرفاً زائید خیالند و اغلب برای مشغول کردن و مسرت خاطر خوانندن و شنونده ساخته شده اند، در حالی که اساطیر توام با معجزات، معتقدان مذهبی بوده و مضامینی را در بردارند که از اتفاقات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته است." به تعبیری دیگر: اساطیر، شامل روایاتی از اعمال فوق العاده انسانها یا موجوداتی آرمانی است که زاده تخیل افراد یا اقوام بوده و خود از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شکل یافته است نشأت گرفته اند.

و فرق میان افسانه با قصه نیز در این است که افسانه قالبی است که کلیه ویژگیهای لفظی قصه را داراست با این تفاوت که عناصر خیالی و امور خارق العاده در آن زیادتر و قوی تر است.

"افسانه های ایرانی، بخش عظیمی از فولکور غنی و بارور ما را تشکیل می دهد و قرنهاست که زندگی و آداب و رسوم جامعه ما ایرانیان با هزارن افسانه و قصه مملو و ممزوج است.

افسانه ها- بطور کلی- در زندگی و ادبیان هر قوم و ملتی دارای اهمیت و شایان مطالعه است. جمعی از دانشمندان علم فولکور معتقدند که هند، مهد بسیاری از افسانه های است که هم اکنون در کشورهای جهان و از جمله ایران وجود دارد. پس از اسلام ترجمه های متعدد و منظمی از افسانه ها توسط ایرانیان از آثار پهلوی به زبان عربی و فارسی دری به عمل آمده و در حفظ بسیاری از این افسانه ها موثر بوده است.


انواع افسانه های فارسی
افسانه های موجود در زبان و ادب فارسی- همانند قصه های آن بسته به موضوع، سبک نگارش و تیپ قهرمانان شان، به انواع مختلف: عامیانه، ادبی، حماسی، عشقی، اخلاقی، مذهبی، ملی و با نامهای: کودکان، پریان، حیوانات و غیره تقسیم می شوند.


!!افسانه تمثیلی

اغلب قصه کوتاهی است درباره حیوانات که از آن با عنوان افسانه حیوانات نیز یاد شده است. در افسانه تمثیلی گاهی انسان و اشیاء نیز شخصیت های اصلی هستند. افسانه تمثیلی به علت خصوصیت تمثیلی آن دارای دو سطح است، سطحی حقیقی و سطحی مجازی. در سطح حقیقی قصه ای درباره موضوعی نقل می شود و در سطح مجازی دورنمایه قصه یا خصلت و سیرت شخصیت قصه اشاره به موضوع دیگری دارد. سطح حقیقی اغلب با حیوانات سروکار دارد و در آنها حیوانات چون انسان رفتار می کنند و سخن می گویند و سطح مجازی همیشه جنبه ای از رفتار و کردار انسان را نشان می دهد؛ مثلاً قهرمانان به صورت حیواناتی با خصوصیات ممتاز و پسندیده یا شخصیت های شریر با صفاتی ناپسند و نکوهیده ظاهر می شوند، دوشیزگان معصوم به هیأت کبوتر و قو و خرگوش در می آیند و آدم های بی رحم و حیله گر به شکل لاشخور و روباه و گرگ. از نمونه های ممتاز و معروف افسانه های تمثیلی کتاب "کلیله و دمنه" است.


حکایت اخلاقی
حکایت اخلاقی نیز مثل افسانه تمثیلی گاهی از خصوصیت های تمثیلی برخوردار است اما شخصیت های آن مردمانند. حکایت اخلاقی که برای ترویج اصول مذهبی و درس های اخلاقی نوشته شده؛ قصه ساده و کوتاهی است که حقیقت های کلی و عام را تصویر می کند و ساختار آن نه به مقتضیات عناصر درونی خود بلکه در جهت تحکیم و تأیید مقاصد اخلاقی گسترش می یابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است. بیشتر حکایت های "قابوس نامه" و "گلستان" سعدی و بعضی از قصه های "کلیه و دمنه" و "مرزبان نامه" و "جوامع الحکایات" از نوع حکایت های اخلاقی است.


افسانه پریان

قصه هایی است درباره پریان، دیوها، جن ها، غول ها، اژده ها و دیگر موجودات مافوق طبیعی و جادوگرانی که حوادثی شگفت آور و خارق العاده را می آفرینند و در زندگی افراد بشر اغلب از بدجنسی و گاه از مهربانی تغییراتی به وجود می آورند. افسانه پریان اغلب پایانی خوش دارد و بخشی از ادبیات عامیانه است و از سنت شفاهی قصه گویی ملت ها، سینه به سینه به ما رسیده است. بعضی منشاء قصه های پریان را کتاب "هزار و یک شب" دانسته اند.


افسانه پهلوانان

قصه هایی است که در آن ها از نبرد میان پهلوانان و قهرمانان واقعی و تاریخی و افسانه ای صحبت می شود. این نوع افسانه ها در میان جهان اسطوره و جهان علم، جهان خیال و وهم و جهان واقعی معلقند. بعضی از پهلوانان و قهرمانان این افسانه ها از نظری واقعی هستند و در حوادث واقعی تاریخی شرکت دارند اما اعمالی که از آن ها سر می زند چنان مبالغه آمیز است که گاهی پهلو به اسطوره و حماسه می زند و امروز نمی توان باور کرد که آن ها شخصیت های معمولی اند. از نمونه های افسانه پهلوانان می توان از پهلوانان قصه های بلند عامیانه مثل «سمک عیار»، «اسکندرنامه»، «ابومسلم نامه» و غیره نام برد. بعضی ها گفته اند که «شاهنامه» فردوسی به سه دوره تقسیم شده، دوره نخست به پهلوانان اسطوره ای و دوره دوم به پهلوانان افسانه ای و دوره سوم به پهلوانان تاریخی اختصاص یافته است و از این لحاظ مثلاً کیومرث پهلوانی اسطوره ای، رستم پهلوانی افسانه ای و بهرام گور، پهلوانی تاریخی است.


اسطوره (اساطیر)

قصه ای است درباره خدایان و موجودات فوق طبیعی که ریشه اصلی آن ها اعتقادات دینی مردم قدیم است و خاستگاه و آغاز زندگی و معتقدات مذهبی و قدرت های مافوق طبیعی و اعمال قهرمان های آرمانی را بیان می کند. اسطوره،َ» حقیقت تاریخی ندارد و پدید آورندگان اصلی آن ها ناشناخته اند. اسطوره کمتر جنبه اخلاقی دارد و از این نظر از افسانه ها و حکایت ها متفاوت است. در اسطوره اغلب به مظاهر طبیعت و رویدادها و آفت های طبیعی شخصیت انسانی داده شده و برای آن ها ماجراهایی آفریده شده است، مثلاً در اساطیر ایرانی، آناهیتا، ایزد بانوی جنگ و نگهدار آب است و ایزد تشتر نگهبان باران است. َ

soleares
19-10-2006, 20:02
رمان مهم ترین و معروف ترین شکل تبلور یافته ادبی روزگار ماست. معمولاً گفته می شود رمان با "دن کیشوت" اثر سروانتس (نویسنده اسپانیایی 1547-1616) در خلال سال های 1605 تا 1615 تولد یافته است و با رمان "شاهزاده خانم کلو" نوشته مادام دولافایت (1634-1693) و رمان های آلن رنه لوساژ (1668-1747) فرانسوی به خصوص با اثر مشهورش "ژیل بلاس" پی ریزی شد و با رمان های نویسندگانی چون دانیل دفو (1660-1731) و ساموئل ریچاردسن (1689-1761) و هنری فیلدینگ (1707-1754) نویسندگان انگلیسی و والتر اسکات (1771-1832) نویسنده اسکاتلندی را به تحول گذاشت.

پیش از "دن کیشوت" اثری در چنین قالب هنری در ادبیات جهان پیدا نمی شود. پیش از این کتاب، حماسه های منثور و منظوم و لطیفه ها و حکایت هایی بر سبیل تمثیل، قصه های عامیانه و اساطیر و افسانه های خدایان بسیاری چون ایلیاد و ادیسه هومر و رمانس ها موجود بود که از نظر معنا و کیفیت ساختاری با رمان به مفهوم امروزی آن تفاوت بسیار داشت.


رمانس

اصطلاح رمانس در اوائل قرون وسطی به معنی زبان های محلی جدیدی بود که از زبان لاتین مشتق می شد، رمانس، همچنین به معنی کتاب هایی بود که از لاتین ترجمه می شد یا به زبان های محلی نوشته می شد. در قرن های نخستین غیرعادی، صحنه های عجیب و غریب، ماجراهای شگفت انگیز و عشق های احساساتی و پر شور و اعمال سلحشورانه بود، رمانس می نامیدند.

شکل رمانس، تحت تأثیر قصه های "هزار و یک شب" به وجود آمد و در قرن دوازدهم در فرانسه رونق گرفت و از این کشور به کشورهای غربی دیگر نیز راه یافت.

در ابتدا در قالب شعر روایتی بود و بعد به تدریج به نثر گرایید و عمومیت بیشتر یافت.

رمانس، جهان با شکوه و با عظمت غیرواقعی و خیال پردازانه به نمایش می گذارد و بر خلاف حماسه، تنها به جنگ و میدان های کارزار اختصاص ندارد بلکه بیشتر قصه های خیالی است که جنبه سرگرم کننده دارد و به قهرمان های اصیل زاده ای اختصاص می یابد که از واقعیت های زندگی روزمره دور بودند و به ماجراهای عاشقانه اغراق آمیز دلبسته و در راه رسیدن به محبوب، به اعمال جسورانه دست می زدند و با جادوگران و شخصیت های شرور می جنگیدند. رمانس به ندرت دارای محتوای اخلاقی و تعلیمی است و به کلی متفاوت از اسطوره می باشد.

قصه ها عمری طولانی دارد و تاریخ پیدایش آنها تقریباً همان اندازه قدیمی است که تاریخ زندگی بشر. اما شکل و روال تازه ادبی که ما در رمان مجسم می بینیم، یعنی خلق داستانی منثور و طولانی با تاکیدی بر واقعیت و اصالت و تجربیات و تخیلات فردی و شخصی، هرگز گذشته طولانی نداشته است و تاریخ پیدایش و طلوع آن در فرهنگ ادبی جهان از سه قرن تجاوز نمی کند. در حقیقت وقتی آدمی شناسنامه و هویت فردی خود را پیدا کرد، رمان نیز تولد یافت.

قصه های قدیمی بیشتر به مطلق گرایی و نمونه های کلی توجه داشت. قهرمان های قصه ها، نمونه های کلی از سرگذشت های کلی و مظاهر کلی بودند، نمونه های صفات بد و خوب انسانی. شخصیت ها در این آثار به دو گروه متفاوت و متمایز تقسیم می شدند:

گروه خدایی با همه صفات و خصایل پسندیده، گروه اهریمنی با همه رذالت ها و پستی ها و پلیدی ها. درگیری این دو گروه باعث پدید آمدن ماجراهای قصه ها و رمانس ها می شد. از اواخر قرن هفده جهان بینی انسان، از جهان بینی قهرمان جدا شد. شناخت افراد از مسائل تغییر یافت و موضوع رمان ها نیز از این دگرگونی های تازه فردی مایه گرفت. برای اولین بار خصوصیات عاطفی و درونی و تجزیه و تحلیل روحی به ادبیات راه یافت و رمان به معنی واقعی و امروزی آن به وجود آمد.


تعریف رمان

ویلیام هزلیت متقد و مقاله نویس انگلیسی در قرن نوزده، رمان را چنین تعریف کرده است:

رمان، داستانی است که براساس تقلیدی نزدیک به واقعیت، از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده باشد و به نحوی از انحاء شالوده جامعه را در خود تصویر و منعکس کند.

تعریفی است کلی که داستان کوتاه را نیز در برمی گیرد و بیشتر بر رمان های واقع گرا قابل تطبیق است، مثل رمان های "چشم هایش"، "سووشون"، "همسایه ها" و "شوهر آهو خانم" زیرا عناصر تشکیل دهنده آنها از وقایع شبیه زندگی واقعی گرفته شده و محیط اجتماعی شخصیت های داستان نیز در آنها تصویر شده است.

اما بر رمان های تمثیلی و نمادین و سوررئالیستی قابل تطبیق نیست، مثلاً با رمان های "شازده کوچولو" سنت اگزوپری (نویسنده فرانسوی 1900-1944) و "قصر" کافکا و "بوف کور" هدایت و "یکلیا و تنهایی او" تقی مدرسی کاملاً مطابقت ندارد. چه این رمان ها براساس تقلیدی نزدیک و به واقعیت از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده اند و تصویری از جامعه واقعی نیز به دست نمی دهند، بلکه شخصیت های رمان، مخلوق ذهن نویسنده است و وقایع و فضا و رنگ حاکم بر محیط داستان جنبه تمثیلی و نمادگرایانه و سوررئالیستی دارد.

تعریف های دیگری که برای رمان عنوان کرده اند هر کدام بر نوعی از رمان قابل تطبیق است و بر نوع دیگر نیست، از این رو من تنها به یکی دو تعریف اکتفا نکرده ام و چند تعریف را که از دایره المعارف ها و فرهنگ های اصطلاحات ادبی معتبر برداشته ام در اینجا می آورم. این تعریف ها هر کدام نوعی از رمان را در بر می گیرد و هیچ کدام حرف آخر را نمی زند، به اصطلاح جامع و مانع نیست.



رمان در فرهنگ های مختلف

در فرهنگ کوچک انگلیسی اکسفورد، رمان چنین تعریف شده است:

روایت منثور داستانی با طول شایان توجه که در آن شخصیت ها و اعمال که نماینده زندگی واقعی اند با پیرنگی که کمابیش پیچیدهاست، تصویر شده اند.

در فرهنگ و بستر چنین آمده:

روایت منثور خلاقه ای که معمولاً طولانی و پیچیده است و با تجربه انسانی همراه با تخیل سروکار دارد و از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیت ها در صحنه مشخصی شرکت دارند.

در فرهنگ پیشرفته لرنر می خوانیم:

کتابی طولانی داستانی درباره شخصیت های خیالی یا تاریخی، مثل رمان های جین اوستین.

در فرهنگ کاسل:

روایت منثور داستانی که طول آن بتواند کتابی تشکیل بدهد و شخصیت ها و وضعیت موقعیت های زندگی واقعی را تصویر کند.

فرهنگ قرن بیستم چامبرس:

روایت منثور داستانی که نشان دهنده تصویر زندگی واقعی، مخصوصاً تصویر بحران های عاطفی در پیشینه زندگی مردان و زنان است.

فرهنگ لوین:

روایت منثور داستانی که سروکارش با ماجراها و احساسات آدم های خیالی و تصوری است به این منظور که از طریق توصیف عمل و فکر، گوناگونی های زندگی و شخصیت آدمی را تصویر کند.

فرهنگ زبان انگلیسی آمریکایی هری تج:

روایت منثور داستانی به نسبت طولانی که نوعاً دارای پیرنگی است که با اعمال و گفتار و افکار شخصیت ها گسترش داده می شود.

فرهنگ جهانی زبان انگلیسی ویلد:

روایت داستانی (معمولاً نثر) با طول قابل توجه که افراد بشر و اعمال و ماجراها و شور و سوداهایشان را نشان می دهد و گوناگونی های شخصیت های انسانی را مرتبط با زندگی به نمایش می گذارد.

سرانجام در فرهنگ اصطلاحات ادبی هاری شارمان چنین تعریف شده:

روایت منثور داستانی طولانی که شخصیت ها و حضورشان را در سازمان بندی مرتبی از وقایع و صحنه ها تصویر کند. اثری داستانی که کمتر از 30 تا 40 هزار کلمه داشته باشد، غالباً به عنوان قصه، داستان کوتاه، داستان بلند یا ناولت محسوب می شود اما رمان حداکثری برای طول و اندازه واقعی خود ندارد. هر رمان شرح و نقلی است از زندگی هر رمان متضمن کشمکش، شخصیت ها، عمل، صحنه، پیرنگ و درونمایه است.

soleares
19-10-2006, 20:05
تعریف داستان کوتاه

قرن اخیر، قرن غلبه جهانی داستان کوتاه بر دیگر انواع ادبی است. انسان دیگر آن ذوق و فراغت را ندارد که رمانهای بلند چند جلدی بخواند؛ از این رو با مطالعه داستان کوتاه گویی خود را تسکین می دهد.

زندگی را و خود را و در آیینه داستان کوتاه می جوید.


داستان کوتاه را می توان از نظر شخصیتها، نوع بیان داستان و کوتاهی و بلندی آن مورد برسی قرار داد.

در "رمان" اغلب مجموعه زندگی شخصیتی تجسم می یابد و اشخاص یا شخص مهم داستان در طول زمانی که داستان آن را در بر می گیرد پرورده می شود، ولی در داستان کوتاه چنین فرصتی وجود ندارد.

در داستان کوتاه شخصیت قبلاً تکوین یافته است و پیش چشم خواننده ی منتظر، در گیرودار کاری است که به اوج و لحظه حساس و بحرانی خود رسیده یا در جریان کاری است که قبلاً وقوع یافته اما به نتیجه نرسیده است.

نویسنده در داستان کوتاه، برشی می زند به زندگی قهرمان داستان و نقطه ای از آن را که باید به مرحله حساسی برسد انتخاب می کند.

در حالی که در رمان قسمتی یا تمام دوره زندگی قهرمانان در پیش چشم خواننده است و چشم انداز وسیع تر و گسترده تری از زندگی شخصیتها را نشان می دهد.

داستان کوتاه مثل دریچه یا دریچه هایی است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی، برای مدت کوتاهی باز می شود و به خواننده فقط امکان می دهد که از این دریچه ها به اتفاقاتی که در حال وقوع است نگاه کند.

شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می دهد و کمتر گسترش و تحول می یابد.

"ادگار آلن پو" نویسنده آمریکایی می گوید:

"داستان کوتاه قطعه ای تخیلی است که حادثه واحدی را، خواه مادی باشد و خواه معنوی، مورد بحث قرار دهد.
این قطعه تخیلی بدیع باید بدرخشد، خواننده را به هیجان بیارود، یا در او اثر گذارد باید از نقطه ظهور تا پایان داستان در خط صاف و همواری حرکت کند."

"داستان کوتاه" باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. "ادگار آلن پو" در این مورد نیز گفته است:

"داستان کوتاه" روایتی است که بتوان آن را در یک نشست (بین نیم ساعت تا دو ساعت) خواند. همه جزئیات آن باید پیرامون یک موضوع باشد و یک اثر را القاء کند، یک اثر واحد را.

در داستان کوتاه تعداد شخصیتها محدود است. فضای کافی برای تجزیه و تحلیل های مفصل و پرداختن به امور جزئی در تکامل شخصیتها وجود ندارد و معمولاً نمی توان در آن تحول و تکامل دقیق اوضاع و احوال اجتماعی بررسی کرد. حادثه اصلی به نحوی انتخاب می شود که هر چه بیشتر شخصیت قهرمان را تبیین کند و حوادث فرعی باید همه در جهت کمک به این وضع باشند. البته بسیاری از داستاهای کوتاه خوب هم هست که در آن این قوانین رعایت نشده است.

داستان کوتاه ممکن است خیلی کوتاه باشد و مثلا حدود 500 کلمه بیشتر نداشته باشد.


داستان کوتاه در غرب

در غرب "داستان کوتاه" به معنی امروزی در قرن نوزده شکل گرفت و اولین کسی که به صورت جدی بدان پرداخت "ادگار آلن پو" است. ادگان آلن پو علاوه بر نوشتن داستانهای کوتاه از نظر تئوری هم مطالبی در مورد آن نوشته است و داستان کوتاه را به عنوان یک نوع ادبی مطرح کرده است.

بزرگترین نویسندگان اروپایی و آمریکایی که در زمینه داستان کوتاه نام و آوازه پیدا کرده اند عبارتند از:

گوگول، گی دوموپاسان، آنتوان چخوف، کاترین منسفیلد، شرود اندرسن، اوهنری، ارنست همینگوی، کنراد، کیپلینگ و سالینجر.


داستان کوتاه در ایران

نوع ادبی "داستان کوتاه" در ایران گذشته سابقه ای ندارد.

در ایران نخستین داستان های کوتاه فارسی یعنی مجموعه ی شش داستان کوتاه "یکی بود یکی نبود" را محمد علی جمالزاده نوشت و در سال 1300 شمسی منتشر کرد.

پس از جمالزاده نویسندگانی چون صادق هدایت ، بزرگ علوی، صادق چویک، جلال آل احمد و دیگران داستانهایی نوشتند و به لحاظ کمی و کیفی در ارتقاء این نوع پدید ادبی اهتمام ورزیدند.

"داستان کوتاه" مانند هر جریان نوین ادبی در آغاز با بی مهری ها و گاه مخالفت هایی مواجه شد؛ اما به رغم این همه نویسندگانی ظهور کردند و در توجیه نظری و عملی آن دست به کوشش هایی زدند.

"داستان کوتاه" اگر با "یکی بود یکی نبود" در سطح انتقادی و طنز اجتماعی آغاز شد، به دست امثال صادق هدایت و محمود دولت آبادی و هوشنگ گلشیری به سطح بالاتری ارتقاء یافت.

soleares
19-10-2006, 20:06
سفرنامه
سفرنامه، نوعی گزارش است که نویسنده در قالب آن مشاهدات خود را از اوضاع شهرها یا سرزمینهایی که بدان مسافرت کرده است شرح می دهد و اطلاعاتی از بناهای تاریخی، مساجد، کتابخانه ها، بازارها، بزرگان، آداب و رسوم ملی و مذهبی مردم، موقعیت جغرافیایی، جمعیت، آب و هوا، زبان اهالی، مناطقی که بازدید نموده است در اختیار خواننده می گذارد.

سفرنامه ها گنجینه ای از اطلاعات هستند که از طریق آنها گاه می توان به واقعیتهایی از وضع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ادواری از تاریخ مردم یا منطقه ای پی برد که دست یابی به آنها از طریق کتب تاریخی میسر نیست.

سفرنامه ها بسته به آن که مسافرت نویسنده از نوع سفرها و سیاحتهای معمول و گردش در آفاق و انفس باشد، یا سیری درونی و معنوی، به دو نوع ذیل تقسیم می شود:


سفرنامه های خیالی

این گونه از سفرنامه ها که اغلب به صورت قصه یا تمثیل بیان می شود، گزارشی از ذهنیات نویسنده است درباره امری باطنی و اعتقادی، نظیر آثاری چون کتاب اردا ویرافنامه، که موضوع آن سفر معنوی یا معراجی است که برای ارداویراف، مؤبد فرزانه زردشتی- معاصر اردشیر بابکان (224-241 م) پیش می آید و او ضمن این سیاحت روحانی، از جهنم و بهشت دیدار می کند و مشاهدات خود را بر اساس اعتقادات دین زردشت به رشته تحریر می کشد، مانند سیری که دانته ادیب نامور ایتالیایی (1265-132 م) در اثر معروف خود کمدی الهی به دوزخ و برزخ و بهشت دارد. یا سفرنامه های منظومی چون منطق الطیر فریدالدین عطارو مصباح الارواح شمس الدین محمد بردسیری کرمانی (قرن ششم هجری) که اولی قصه رمزی است از سفر پر رنج عارف سالک و گذشتن او از هفت شهر عشق، و دومی شرح مشاهدات و منازل سیر و سلوک را به وی نشان می دهد.

سیاحتنامه سه جلدی ابراهیم بیک، نوشته زین العابدین مراغه ای (1255-1328 ه، ق) که شرح سفر خیالی ابراهیم بیک فرزند یکی از تجار برزگ آذربایجان مقیم مصر می باشد. در این کتاب، ابراهیم بیک پس از مرگ پدر و به توصیه او همراه با له له اش یوسف عمو، به آرزوی زیارت مشهد مقدس، از بندر اسکندریه مصر به استامبول می رود و از راه باطوم، تفلیس، باکو، انزلی، ساری، مشهدسر، عشق آباد رهسپار مشهد می شود. او «در این خط سیر طولانی، آنچه را دیده و آنچه را به سرش آمده تفصیل می نگارد و به مناسبت همان واقعه و پیش آمد، اوضاع کلی مملکت را به باد انتقادی می گیرد و پس از پایان سرگذشت خود در هر شهر و محل، خلاصه ای زیر عنوان «این است اجمال سیاحت قزوین یا مراغه یا جاهای دیگر» از اوضاع و عادات و گرفتاریها و بدبختیهای آن جا ذکر می کند و تقریباً همه جا با این عبارت خاتمه می دهد که «مرده اند، ولی زنده وزنده اند ولی مرده.... این سیاحتنامه درواقع دائره المعارف جامع اوضاع ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری است که با قلمی تند و بی پروا و بی گذشت تحریر شده است.»

ترجمه کتابهایی نظیر بیست هزار فرسنگ زیر دریا، دور دنیا در هشتاد روز، مسافرت به مرکز زمین، نوشته ژول ورن (Jules Verne) رمان نویس فرانسوی (1828-1905 م)از نوع سفرنامه های تخیلی علمی به شمارمی رود.


سفرنامه های واقعی

محتوای این نوع از سفرنامه ها، شرح مسافرتهایی است که واقعاً عملی شده است و نویسندگان خاطرات خود و رخدادهایی را که در جریان سفر عیناً دیده و شنیده و با آنها مواجه شده اند، به رشته تحریر درآورده اند. نظیر سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی که شرح مسیر سفر دو هزار و دویست فرسنگی است از بلخ تا مصر، که از راه مرو و نیشابور و سمنان و ری و قزوین و آذربایجان و آسیای صغیر و شام و فلسطین و حجاز تا قاهره پایتخت مصر انجام می گیرد، همچنین مسیر برگشت اوست از این سفر که پس از آخرین زیارتش از خانه خدا در سال 442 هجری از راه طائف و یمن و لحساء و بصره و فارس و اصفهان به بلخ مراجعت می کند و جمعاً مدت هفت سال (از 437 تا 444 هجری) طول می کشد.

در این اثر که ناصر خسرو آن را با انشایی روان و دل انگیز نگاشته است، اطلاعات دقیق و ارزشمندی را از اوضاع جغرافیایی و تاریخی و آداب و رسوم مردم شهرهای مسیر مسافرت خود به دست می دهد.

ترجمه سفرنامه مارکوپولو جهانگرد ایتالیایی که با عنوان «عجایب» منتشر شده است، شامل شرح مسافرت او در قرن هفتم هجری، از راه آسیای صغیر و ایران به چین و گزارشی است از مشاهدات نویسنده در مسیر راه ابریشم از چین و ترکستان و مغولستان و قسمتی از جنوب شرقی آسیا.

سفرنامه ابن بطوطه (703-770 ه) سیاح معروف مراکشی، از جمله سفرنامه های واقعی است که نویسنده از سفرهای طولانی خود در شمال آفریقا و سرزمینهای مصر، شام، عراق، ایران و سه بار سفر او به مکه و زیارت خانه خدا و دیگر مشاهداتش از بحراحمر، یمن، آسیای صغیر، ماوراء النهر، افغانستان، هند بنگال و آسام تا چین و .... اطلاعات با ارزشی را نگاشته است.

از ویژگیهای این سفرنامه، بی پیرایگی و سادگی سبک نگارش در بیان وقایع می باشد. این بطوطه در سفرنامه خود: «چهره نگاری به کمال و صادق در تشریح اوضاع، وقایع و فرهنگ اجتماعی شهرها و کشورهایی است که از آنها بازدید می کند و چون فطره به مسایل مذهبی علاقه ای خاص دارد، در هر شهر و کشوری که وارد می شود، ابتدا اماکنی را مورد بازدید قرار می دهد که متعلق به اولیاء وبزرگان دین است.»


سفر نامه نویسی در ایران
سفرنامه نویسی در ایران، از زمان صفویه مورد توجه قرار می گیرد و علاوه بر آثاری که توسط سلاطینی چون ناصرالدین شاه و پسر او مظفرالدین قاجار و گروهی از رجال درباری و سیاسی آنان نوشته می شود، نظیر سفرنامه نظام السلطنه (آجودان باشی فتحعلی شاه) به کشورهای اتریش، فرانسه و انگلستان که در فاصله سالهای 1254 و 1255 هجری صورت می گیرد. وسیاحتنامه علی خان امین الدوله (ف 1322 ه ، ق) صدر اعظم مظفرالدین شاه قاجار به مکه معظمه و سفرنامه فرخ خان امین الدوله (1230-1288 ه ، ق) سفیر ایران در اروپا، به نام مخزن الوقایع و.....

از سیاحان اروپایی نیز که از قرن هفدهم به ایران مسافرت می کنند و اوضاع سیاسی و اجتماعی و آداب و رسوم مردم ما و وضع دربارهای صفوی و قاجاریه را در آثار خود منعکس می نمایند، سفرنامه های فراوانی باقی است که اغلب آنها به زبان فارسی ترجمه شده است.

- سفرنامه برادران شرلی: آنتونی شرلی و روبرت شرلی، مأموران انگلیسی که در زمان شاه عباس بزرگ صفوی (حد: 985 ه ، ق) عهده دار کارهای سیاسی و نظامی مختلف هستند.

- سفرنامه ژان شاردن (Jean Chardin) سیاح فرانسوی با عنوان: « سفر به ایران و هند شرقی» که در فاصله سالهای 1664 تا 1667 میلادی نگاشته شده است.

- سفرنامه ژان باتیست تا ورنیه (Jean-Baptister Tavernier) جهانگرد هلندی الاصل فرانسوی (1605-1689 م) به ممالک عثمانی و ایران و هند.

- سفرنامه دکتر ادوارد پولاک (1818-1891 Dr.Edward Pulak) سیاح آلمانی، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه قاجار، به نام: «ایران، سرزمین و مردم آن»

- سفرنامه کنت دوگوبینوی فرانسوی (1816-1882 josebh Artur Conte de Gobineau) تحت عنوان سه سال در ایران
- سفرنامه ادوارد برون (Edward Browne) خاورشناس انگلیسی، با عنوان یک سال در میان ایرانیان و....

- در دوره معاصر نیز چند اثر منشور جالب در قالب سفرنامه نگاشته شده است که از جمله کتابهای ذیل را می توان نام برد:
- مسیر طالبی، نوشته: میرزا ابوطالب اصفهانی (ف 1182 ه ، ق) که ظاهراً اولین سفرنامه فارسی است که در عصر اخیر نگاشته شده است.

- حیرت نامه یا سفرنامه ابوالحسن خان ایلچی به لندن

- مجموعه سفرنامه های میرزا صالح شیرازی

- خسی در میقات، از جلال آل احمد همچنین: گذری به حاشیه کویر و سفری به شهر بادگیرها از همین نویسنده.
- از پاریز تا پاریس، نوشته دکتر ابراهیم باستانی پاریزی. زیر آسمان کویر، نگارش: علی اصغر مهاجر. صفیر سیمرغ و در کشور شوراها و کارنامه سفر چین از دکتر محمد علی اسلامی ندوشن. سفر ژاپن، نوشته ایرج افشار. سفرنامه بلوچستان با عنوان دیدار بلوچ از محمود دولت آبادی.دیدار از شوروی، به روایت کیومرث صابری. اقلیمهای دیگر، نوشته دکتر محمد جعفر یا حقی و....

سفرنامه های واقعی در ارتباط با اهدافی که نویسندگان آنها از مسافرتهای خویش داشته اند، نظیر: هدفهای تبلیغات مذهبی، سیر و سیاحت، مطالعات علمی، مأموریتهای سیاسی و غیره به انواع مختلفی تقسیم می شود.


یک سفر نامه
گزیده ای از سفرنامه جلال آل احمدبه مکه در سال 1343 ش.با نام ًخسی در میقاتً :
همان روز شنبه
مکه
این سعی میان «صفا» و «مروه» عجب کلافه میکند آدم را. یکسره برت می‌گرداند به هزار و چهار صد سال پیش. به ده هزار سال پیش. با “هروله”اش (که لی لی کردن نیست، بلکه تنها تند رفتن است.) و با زمزمه بلند و بی‌اختیارش؛ و با زیر دست و پا رفتن‌هایش؛ و بی“خود”ی مردم؛ و نعلین‌های رها شده؛ که اگر یک لحظه دنبالش بگردی زیر دست و پا له میشوی؛ و با چشم‌های دودوزنان جماعت، که دسته دسته بهم زنجیر شده‌اند؛ و در حالتی نه چندان دور از مجذوبی میدوند؛ و چرخهایی که پیرها را میبرد؛ و کجاوه‌هایی که دو نفر از پس و پیش بدوش گرفته‌اند؛ و با این گم شدن عظیم فرد در جمع. یعنی آخرین هدف این اجتماع؟ و این سفر...؟ شاید ده هزار نفر، شاید بیست هزار نفر، در یک آن یک عمل را می‌کردند. و مگر می‌توانی میان چنان بیخودی عظمایی به سی خودت باشی؟ و فرادا عمل کنی؟ فشار جمع میراندت. شده است که میان جماعتی وحشت زده، و در گریز از یک چیزی،‌ گیر کرده باشی؟ بجای وحشت “بیخودی” را بگذار، و بجای گریز “سرگردانی” را؛ و پناه جستن را. در میان چنان جمعی اصلا بی‌اختیار بی‌اختیاری. و اصلا “نفر” کدام است؟ و فرق دو هزار و ده هزار چیست؟...
...نهایت این بیخودی را در دو انتهای مسعی می‌بینی؛ که اندکی سر بالاست و باید دور بزنی و برگردی. و یمنی‌ها هر بار که میرسند جستی میزنند و چرخی، و سلامی بخانه، و از نو...که دیدم نمی‌توانم. گریه‌ام گرفت و گریختم....

soleares
19-10-2006, 20:07
زندگینامه
زندگینامه یا بیوگرافی که به آن شرح حال، حسب حال ،سرگذشت، گزارش و ترجمه احوال، تذکره حال، نیز گفته اند شامل نوشته هایی است که در آنها رویدادهای زندگی شخصیت هایی از مشاهیر دین و دانش و بزرگان ادب و سیاست شرح داده شده است.
کتابهایی نظیر سرگذشت پیامبران که برخی از آنان به نام قصص انبیاء شهرت دارد یا شرح وقایع زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که در فن تاریخ نویسی زبان تازی،سیره نام دارد.

نظیر: سیره ابن اسحق (ف: 151 ه.ق) مولف کتاب مغازی که درباره غزوات حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نوشته شده است و سیره این هشام (ف: 218 ه.ق) با شرح حال ائمه هدی –علیه السلام- و زندگینامه شهدا و کتب رجال که مشتمل بر ذکر احوال حکماء، علماء، مشایخ صوفیه است و یا ترجمه احوال شاعران که تذکره نام دارد، از نوع زندگینامه به شمار می رود.

در عصر حاضر کتابها و مقالاتی در بزرگداشت شخصیتهای مذهبی، ادبی، علمی و . . . نوشته می شود که مشتمل بر شرح احوال و سال شمار رخدادهای عمر این شخصیتهاست همراه با مجموعه مقالاتی که برخی از نویسندگان به یاد آنان در زمینه موضوعات گوناگون می نویسند.

این گونه آثار که گاه با عنوان "یاد نامه" نظیر یادنامه علامه امینی، یادنامه استاد شهید مطهری، یادنامه سالگرد دکتر علی شریعتی، یادنامه علامه طباطبائی منتشر می شود و گاه با عناوینی که مرکب از نام شخصیت مورد نظر با کلمه "نامه" است مانن: همائی نامه، آرامنامه و گهگاه به نامهای دیگر نظیر: فرخنده پیام (یادگار نامه استاد دکتر غلامحسین یوسفی) منتشر می شود، جزء زندگینامه ها به شمار می آید. یادنامه های مذکور از آنجا که معمولاً به قلم پژوهندگان و نویسندگانی فاضل به رشته تحریر در می آید، اغلب دارای نثری استوار و خواندنی است و از لحاظ ادبی قابل توجه می باشد.

در زمان ما ایروینگ استون نویسنده آمریکایی که در 1989 در گذشت در این زمینه به شهرت رسید. معروف ترین اثر او شور زندگی است که در باب زندگی ونسان وان گوگ نوشته است. آثار دیگری هم دارد از قبیل رنج و سرمستی در باب زندگی میکل آنژ و ملوان سوار کار درباره زندگی جک لندن. زندگینامه فروید و چارلز داروین را هم نوشته است. رومن رولان هم در این زمینه معروف است. او زندگینامه بتهوون، میکل آنژ، تولستوی و گاندی را نوشته است.

از قدیمی ترین نمونه های زندگینامه نویسی در غرب کتاب حیات مردان نامی اثر پلوتارک است که در قرن اول میلادی نوشته شده است. البته ممکن است کسی خود، زندگی نامه خود را بنویسد که به آن Autobiography گویند مثل "زندگی من" از احمد کسروی، از قدیمی ترین نمونه های اتوبیوگرافی در ایران، اتوبیوگرافی ابوعلی سینا است که آن را بر شاگردان خود املاء کرده است.

یکی از فروع زندگی نامه نویسی، خاطره نویسی است، زیرا این دو معمولاً با هم در آمیخته اند. چنان که سیمون دو بوار و گوته خاطرات خود را نوشته اند. عارف قزوینی هم بخش هایی از زندگی و خاطرات خود را نگاشته است که در مقدمه دیوانش به طبع رسیده است. از برخی از نویسندگان هم یادداشت هایی به جا مانده که جنبه هنری و ادبی دارند. مثل یادداشتهای کافکا.

سفرنامه نویسی هم از فروع زندگینامه نویسی است. زیرا بخشی از زندگی نویسنده را در بر می گیرد. تذکره نویسی را هم می توان از فروع زندگینامه نویسی محسوب داشت. زیرا در آنها از شرح حال و آثار شاعران یا عارفان سخن رفته است. از آنجا که خاطره نویسی و سفرنامه نویسی و زندگی نامه نویسی ادبی، با بیان احساسات و عواطف همراه است می توان آنها را جزو ادب غنایی محسوب داشت.



اتوبیوگرافی (Autobigraphie)

اتوبیوگرافی به آثاری گفته می شود که شرح حال افراد و رخدادهای زندگی آنان ضمن تحلیل و توصیف جریانهای فکری، سیاسی و اجتماعی زمان ایشان، به قلم خود آن اشخاص نوشته می شود. در نگارش این گونه آثار «اگر نویسنده هوشمند و نکته بین و خوش قلم باشد، خاطراتی را به رشته تحریر خواهد کشید، که لطف و مزه ای خاص تواند داشت. بعلاوه گاه مطالبی را در بر دارد که در جای دیگر نمی توان یافت. حالت صمیمی و بی تکلفی نیز که ممکن است در آنها احساس شود .

این نوع خاطرات، گاه با ادعاها و خودستاییها و اظهار نظرهای یک طرفه نویسنده همراه است. نویسندگان آنها به چیزهایی می پردازند که به جهتی مورد توجه یا علاقه و احیاناً مخالف سلیقه و نظرشان بوده است. اما چه بسا اطلاعات و نکته هایی هم در آنها مندرج است که از نظر مطالعات اجتماعی و نیز تاریخی فوایدی آشکار دارد.

بعضی از این کتابها چنان مطبوع نوشته شده است که نظیر داستانی دلکش توجه خواننده را به خود جلب می کند و چون از اشخاص و حوادث واقعی سخن میگوید گاهی از برخی از داستانها زنده تر و گیراترمی شود. حتی اگر نویسنده خاطرات، از قریحه ادبی و هنری برخوردار باشد، بسا که اثر او به صورت یکی از انواع ادبی در می آید و ارزش خاص داشته باشد.
نظیر خاطرات سن سیمون (1675- 1755 م- simon- saint) نویسنده فرانسوی، حسب حال بنیامین فرانکلین (1706- 1790 م- Beniamin Franctin) سیاستمدار آمریکایی، و شعر و حقیقت اثر گوته (1742-1832 Johann- Wolfgang Goethe) نویسنده و شاعر آلمانی و....

این گونه آثار خود انواعی دارد. مثلاً ممکن است نویسنده بیشتر به ذکر وقایع و مشاهدات خود بپردازد، یا به شرح احوال و تجارب و عوالم خویش. و نیز بسته به این که وی از چه طبقه ای است و علاقه اش چیست، کیفیت و اهمیت این یادداشتها متفاوت خواهد بود.

گاه خاطره نویس در نمایش حوادث حیات و حتی افکار و احوال درونی خویش صداقتی خاص به خرج می دهد و به عبارتی دیگر تصویری از خود عرضه می دارد، و اثر او جنبه ی اعتراف گونه ای دارد.

مانند المنقذ من الضلال امام محمد غزالی و اعترافات سنت اگوستن (354-430 saint Augustin)، اعترافات ژان ژاک روسو (1712-1778 Jean Jaeques Rousseau) نویسنده و منتقد فرانسوی.

در زبان فارسی آثاری که جنبه اتوبیوگرافی دارد، اغلب با عناوین زندگی من، خاطرات، خاطرات زندگانی من، ترجمه و نگاشته شده است. نظیر خاطرات و اسناد علیخان ظهیرالدوله (ف: 1342 ه . ق) خاطرات سیاسی میرزا علیخان امین الدوله (ف 1322 ه.ق)- زندگانی من، به قلم ابوالقاسم لاهوتی (و. 1305 ه.ق)- زندگانی من، نوشته سید احمد کسروی (1324 ش)- شرح زندگانی من به قلم: عبدالله مستوفی (1255-1329 ش) یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه. به شرح حال سید محمد علی جمال زاده به قلم خود او، از سید حسن تقی زاده در نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال ششم، شماره 3 (آذر 1323 ش)
سیاحت شرق یا زندگینامه حجه الاسلام آقا نجفی قوچانی (1254-1322 ش) زندگی من، در مجموعه مقالاتی از علامه سید محمد حسین طباطبایی (ف: 1360 ش) روزها، نوشته دکتر محمد علی اسلامی ندوشن و...


نمونه
از کتاب «شرح زندگانی من» به قلم عبدالله مستوفی

«مکتب خانه:کم کم موقع درس خواندن من فرا می رسید، یک روز ساعت خوش کردند و مرا با یک کله قند نیم منی و یک توپ قدک برای آخوند، به مکتب فرستادند .... همین که چشم آخوند به من و بعد از آن به سینی محتوی قند و قدک افتاد، بعد از جواب سلام، چند کلمه ای راجع به هوش و شعور من و این که انشاء اله پسر کار کن معقولی خواهم شد و آقای سنگین و رنگینی بار خواهم آمد، نظر داد و مرا پهلوی برادرم و نزدیک خود نشاند.

عمه جزوی هم که برای من قبلاً تدارک کرده بودند. با یک چوب الف کاغذی حاضر بود. آخوند بلافاصله مرا پیش طلبید. عمه جزو را باز کرد و «هوالفتاح العلیم» را با شعر بعدش:


پس مبارک بود چو فرهما ----- اول کارها به نام خدا


طوطی وار به من آموخت. من هم بدون آنکه اشکال را به آنچه می گویم تطبیق کنم، چوب الف را روی کلمات می گردانم و جمله ها عربی و شعر فارسی را تکرار می کردم. آن روز به همین قدر قناعت شد. فردا الفبا را به من آموختند.


حسب حال ننوشتی و شد ایامی چند ------ مهر می کو که فرستم به تو پیغامی چند "حافظ"


از نوشته های خواندنی و صمیمی هر زبان، خاطرات و یادداشت هایی است که گاه اشخاص در گزارش احوال خود می نویسند. این نوشته ها که سرشار از نکات و لطایف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و ادبی است، "حسب حال" نامیده می شود و اگر به قلم نویسنده ای با ذوق و نکته بین نگاشته شود، در ادبیات عصر خویش جایگاهی ویژه می یابد. برخی از این گونه کتاب ها آن چنان جذاب و شیوا نوشته شده اند که همچون داستانی دلکش و شیرین، خواننده را به خود می خوانند و چون بازگو کننده ی حوادث و وقایع عصر مولف هستند، از گیرایی و طراوتی دو چندان برخوردارند. اگر نویسنده ذوق و قریحه ی لازم را نیز داشته باشد، بسا که اثر او به صورت یکی از انواع ادبی در آید و در ادبیات عصر خویش جا باز کند. این گونه نوشته ها "حسب حال" نامیده می شوند و طبیعی است که به تناسب کیفیت و نوع زبان ارزش های متفاوتی خواهند داشت.

گاه خاطره نویس، حوادث عصر خویش و حتی افکار و احوال درونی خویش را آن چنان با صمیمیت و صداقت به تصویر می کشد که اثر وی به اعتراف گونه ای ماندنی و با ارزش تبدیل می شود؛ مانند: «المنقذ من الضلال» از امام محمد غزالی.

گروهی دیگر از نوشته ها که از منابع با ارزش تحقیق به حساب می آیند، زندگی نامه هستند. در قرون گذشته کمتر اتفاق می افتد که چهره های علمی، دینی و ادبی شرح حالی از خود برجا می گذارند؛ از این رو دسترسی به احوال و آثار و اندیشه های آنان دشوار بود و تنها منبع و مأخذ موجود، کتاب های شرح احوال و زندگی نامه ها بود که برخی از آنها دقت علمی کافی نداشتند. این گونه کتاب ها که درباره ی زندگی مشاهیر دین و دانش و ادب است.


انواع زندگینامه

زندگی نامه (بیوگرافی) خوانده می شود و بر حَسَب محتوا انواعی دارد:

1- "سیره" و "مغازی" که گزارش زندگی و جنگ های پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است و از انواع مشهور آن می توان به سیره ی رسول الله از قاضی ابرقو و سیرت رسول الله از دکتر عباس زریاب خویی اشاره کرد.

2- شرح حال انبیای الهی چون قصص الانبیای ابواسحاق نیشابوری.

3- شرح حال ائمه و بزرگان دین چون زندگانی علی بن الحسین علیه‌السلام از دکتر سید جعفر شهیدی و قصص العلمای تنکابنی.

4- کتب تذکره که شرح و ترجمه ی احوال مشایخ صوفیه یا شعر است؛ چون تذکره الاولیای عطار، تذکره ی لباب الالباب محمد عوفی ، تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی.

امروزه زندگی نامه برخی از مشاهیر علم و ادب به شیوه ای نو نوشته می شود و برخی از آنها در شمار آثار ارزشمند ادبی هستند؛ مانند: پله پله تا ملاقات خدا (شرح حال مولانا)، پیر گنجه در جست و جوی ناکجا آباد (درباره ی نظامی) و فرار از مدرسه (شرح حال امام محمد غزالی) از دکتر عبدالحسین زرین کوب، شرح احوال و آثار رودکی از استاد سعید نفیسی، غزالی نامه (شرح حال امام محمد غزالی) و . . .

soleares
20-10-2006, 18:13
حماسی و پهلوانی

غنایی

تاریخی

دینی

عرفانی

حکمی و اخلاقی

علمی و فلسفی

انتقادی

Unknow
08-11-2006, 10:42
تحسينتون مي كنم به خاطر اينكه چنين تاپيكي رو راه انداختيد !
و ستايشتون مي كنم به خاطر اينكه اطلاعاتتون رو بي بها در اختيار ديگران قرار داديد !
و دوست خودم مي دونمتون به خاطر اينكه , دوست ادبيات هستيد !
در مجموع لا اقل از جانب خودم واقعآ ازتون تشكر مي كنم !
___________________________________________

خويش را از پيش عاشقترم,
زندگي را,
عشق را,
و تو را ...
تو در زندگيم جوانه زدي عشق را ( مهدي حسن نژاد )
___________________________________________

با اميد موفقيتتون , بدرود

magmagf
29-01-2007, 07:16
قافيه نوعي هماوايي بين صامتها و مصوتهاي آخر مصراعهاست. ولي هماوايي مي تواند در جاهاي ديگري هم ديده شود. در اين بيت از جامي دو "تاك نشان" با دو معني متفاوت به كار رفته ‏اند. اين يك هماوايي لفظي است ميان دو بخش از شعر:

بودم آن روز من از طايفه دُردكشان
كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاكنشان

حالا هماوايي ممكن است كامل باشد همانند بيت بالا و ممكن است نباشد همانند "زَهره" و "زُهره" در اين بيت مولانا كه صامتهايشان يكسان است ولي در اولين مصوّت اختلاف دارند:
ديده سير است مرا، جان دلير است مرا
زَهره شير است مرا، زُهره تابنده شدم

همچنان هماوايي مي تواند با تكرار بيش از حدّ معمول يك صامت يا مصوّت در بخشي از شعر نيز رخ نمايد كه به آن واج آرايي هم مي گويند مثل تكرار صامت "م" در اين بيت بيدل:
بيا اي جام و ميناي طرب نقش كف پايت
خرام موج مي مخمور طرز آمدنهايت

يا تكرار صداي "س" در مصراع اول اين بيت نصرالله مرداني :

صداي سمّ سمند سپيده مي آيد
يلي كه سينه ظلمت دريده مي آيد و يا تكرار مصوّت بلند "آ" در اين بيت از حافظ:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سر بلندي بر آسمان توان زد
يك نوع ديگر تناسب آوايي هم داريم و آن، رابطه ميان صوت و معناي كلمات است كه به آن "نامآوايي" گفته اند. نامهاي بعضي از اشيا و مظاهر طبيعت، مستقيماً از صداي آنها اقتباس شدهاند مثل خش خش، جيك جيك و ميو ميو و اينها "از آن جا كه مستقيماً و به طور طبيعي بر مفاهيمشان دلالت مي كنند، بر الفاظ قراردادي ترجيح دارند زيرا دلالت آنها بر مفاهيمشان بي واسطه صورت مي گيرد، مثلاً در "صداي گربه" واژه هاي "صدا" و "گربه" قراردادي است امّا "ميوميو" كه معادل آن است، واژه اي طبيعي است و در حقيقت خود صداي گربه است. شاعر مي تواند به ياري نام آواها مفاهيم را تا حدودي بي واسطه و مستقيماً ابلاغ كند و در اين صورت، زبان شعر فراتر از وسيله اي براي ابلاغ مفاهيم و زيباييهاي طبيعت است و حكم خود طبيعت را پيدا مي كند." مجموعه اين نوع تناسبهاي آوايي را موسيقي داخلي ناميده اند. به عبارت ديگر، موسيقي داخلي هر نوع تناسبي است كه بين صامتها و مصوّتهاي كلام رخ دهد..

magmagf
19-05-2007, 20:37
شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می شوند. به هر دو، کلام اطلاق می شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی کنند. آنچه آنها را از هم جدا می سازند عوامل زیر است:

1- هر کلامی که از وزن عروضی "متساوی" و متکرر" و قافیهء واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر. البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.

2- شعر مبتنی بر پایه های مشخص است. این پایه ها شعر را قوام بخشیده اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی باشد. شعر، مختص به اهل خود است. یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامه دهد.

3-در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لذت نیز جزء هدف است. بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و مخاطب زودتر به پیام آن می رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می کند که در عین بدست آوردن پیام، از آن لذت ببرد. برای این منظور مجبور است آن را در لفافهء زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.

4- نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتر از معمول استفاده می شود. این نوع نثر را نثر ادبی می خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می بخشد.

5- در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ "خیال" را از عنصر اساسی در شعر برشمرده اند.

6-دست نویسنده در نثر باز است. می تواند از کلمات راحت تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست. شاعر نمی تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی تواند پیام شاعر را منتقل کند. بسیاری از واژه ها نمی توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آنها را قصد کرده است. از این جهت واژه هایی را بر می گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند

7- نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد.. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع َدستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکل دستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.

8- نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانه ی معینی شکل می گیرد از این جهت همیشه با "تاریخ خود" همراه است. ولی شعر با "تاریخ خود" حرف نمی زند. از مقولهء خاصی صحبت نمی کند بلکه از تمام مقوله های علمی، تاریخی، اجتماعی و ... گفتگو می کند و در تمام زمانه ها سفر می نماید.

9- نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.. به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می کند در حالیکه شاعر می کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید.

Rahe Kavir
12-07-2008, 08:52
پژوهش در سير هنرهاي بلاغي و سخنوري كه با شكار معاني و نشاندن آن در ساختارهاي سخن سر و كار دارد، از روزگاري كهن، توجه ارباب نقد و انديشه را برانگيخته و در ايران پيش از اسلام نيز نشانه‌هايي از اين توجه به گفتار پيراسته و نيك وجود داشته است؛ ليكن با طلوع فرهنگ و تمدن اسلامي و در مرحله نخستين، مسلمانان لطايف و دقايق و رازهاي اعجاز قرآني را فرا گرفتند و فراخور احوال خود، به قصد فهم آيات خدا و بيانات پيامبر اسلام(ص) فراهم آمدند و در چوني و چندي معاني و بيان سخن در پيوستند.

اين تلاش و رويكرد به لطايف ادبي وبلاغي قرآن و تفسير آن، مستلزم آشنايي نسبي با تفسير و تمثـّل به آيات بوده است و كساني در اين گونه پژوهشهاي نخستين، پيشقدم بوده‌اند، از آن جمله: ابوعبيده شاگرد خليل بن احمد، در 188 ق.، درباره كلمات كلمات قرآن و جهات بلاغي آيات بينات كتابي نوشت به نام: المجاز في غريب القرآن و فرّاء كتاب معاني القرآن بپرداخت و جاحظ بصري كتاب نظم‌القرآن را به رشته نگارش درآورد و در آن، جهات شگفتي و دلربايي قرآن را در قلمرو واژگاني و معاني و پيوند كلمات و نظام تركيب مورد بحث قرارداد.

ابن مُعتـَز و قـُدامة بن جعفر در جهات بديعي آثاري تدوين كردند و تحقيقات ادبي با تدوين كتاب اسرارالبلاغه، در بيان و دلائل الاعجاز در معاني، به همّت ابوبكر عبدالقاهر جرجاني،‌ اوج و كمالي ديگر يافت. در اين دو كتاب عبدالقاهرجهات معاني و انديشگاني بلاغت را با موشكافيها و طبقه‌بنديها و نمايش قوت و ضعفها مورد بحث قرار داد و با ارائه نمونه‌هايي از شاعران نامي و اسوه‌ها از كلام رباني و سخنان پيامبر اسلام (ص) مباحث سخن سنجي و بلاغت را رونق و شكوهي بسزا بخشيد و در اين زمينه ايرانيان نيز كوشيدند تا با استعداد سرشار خويش جلوه‌اي ديگر به اين علم بخشند و بر شيرينيهاي قند پارسي بيفزايند.

در اين نوشتار بلاغت در ادب فارسي را از دو ديدگاه مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

الف) سير هنرهاي بلاغي و سخنوري در ايران
ب ) چشمه‌سار بلاغت در شعر فارسي

آمادگي و شايستگي فطري ايرانيان در پرتو اعجاز قرآن، موجب گسترش دامنه تحقيقات بلاغي و ادبي گرديد و آثاري بس ارزنده و پايدار تقديم جهان ادب عرضه شد. تأليفات و ترجمه‌هاي گرانبهاي عبدالله بن مقفع (روزبه پسر دادويه) از يكسو موجب شد تا آثار مهمي در ادب و تاريخ و داستانهاي ملي و امثال و حكم ايراني به عربي ترجمه شود و فرهنگ ايراني به شيوايي گسترش يابد، و از دگر سو،‌ آشنايي ايرانيان و مسلمانان با علوم ادبي يوناني و سرياني و مباحث شعري و بلاغي آنها، از جمله ديدگاههاي ارسطو و پيروانش در مسائل خطابي و شعري، استفاده تحقيقات ادبي را تنوع و گسترش بخشيد؛ چنانكه ايرانيان در شاخه‌هاي گوناگون ادب به تحقيق و تأليف پرداختند.

در علم نحو كه در آغاز منحصر به اِعراب و دگرگوني اواخر كلمات بود، تأليفات متعدد، اين دانش را شكوفايي و بسط داد و نويسندگان و دانشمندان ايراني به كار شدند، از جمله: ابوعمرو بن العلا (د 154 ق.) و شاگرد او خليل بن احمد بصري (100ـ170 ق.) و شاگرد او ابوبشر عمرو بن عثمان، مولي بني الحارث، سيبويه فارسي (د 183ق.) به تأليفات و طرح مسايل پرداختند. اين دانشمند اخير، الكتاب را در نحو نوشت كه بعدها شاگردش اَخفش آن را شرح كرد و آسمان ادب به فروغ اين ستارگان آراسته گرديد.

در قرنهاي نخستين اسلامي بود كه نويسندگان به نقد و ارزيابي آثار ادبي پرداخته، اصول و قواعد بلاغت و فن بيان را پايه‌ريزي كردند و اندك اندك علوم بلاغي به سوي كمال سير كرد و تدوين يافت.

در دوره بني عباس تحقيق در دلايل اعجاز قرآن كريم و كشف امتيازهاي ادبي آن پيشرفت شايسته داشت و سخن‌شناسان در قوت و ضعف ادباي مسلمان غور و تتبع كردند. ادامه اين موشكافيها سبب پيدايش سه دانش ارزنده جديد به نامهاي: «معاني» و «بيان» و «بديع» گرديد كه نمونه اين بحثها را در كتاب مجازالقرآن ابوعبيده معمر بن مثني شاگرد خليل بن احمد و در كتاب الغصاحة اثر ابوحاتم سجستاني و كتاب اعجازالقرآن جاحظ و نقد الشعر و نقد النثر ابوالفرج قدامة بن جعفر و كتاب الشعر و الشعراء ابن قتيبه دينوري و كتابهاي الكامل و البلاغة مُبَرّد مي‌توان نام برد. هر يك از اين دانشوران، مباحثي دل‌انگيز به بازار سخنوري عرضه داشتند و راهي به آيندگان گشودند.

سير دانشهاي بلاغي و ادبي در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم به موازات گسترش ديگر دانشها رونق و كمال يافت و شيوه‌هاي بحث در اين مباحث چنين بود كه كلام فصحا را مطرح كرده، در فوايد لغوي و نحوي و دقايق بياني آن سخن مي‌پيوستند و با استشهاد و استناد از آيات قرآن و شعر شاعران و بلغا اصولي را كشف مي‌كردند. گاه استادي اين مطالب را املا مي‌كرد و دانشجويانش انشا و استملا مي‌كردند و از همين رهگذر كتب «اَمالي» پديد آمد، چنانكه كتاب الأمالي ابوعلي قالي معروف است. رونق اين مباحث به حدي بود كه كافي است در اينجا نامي از مشاهير و بزرگان علوم بلاغي كه از ايران برخاستند، برده شود:

ابوبكر محمد بن دُرَيد (د 223ـ321ق.) كتاب الجَمْهَرة را در لغت و المقصورة والأشتقاق را نوشت.
ابوسعيد حسن بن عبدالله سيرافي (د 365ق.) از بزرگان نامي نحو و لغت و فقه و حديث و علوم قرآن و كلام كه سيره حفظ روايات داشت و شاگردش حسن بن احمد فارسي از روش قياس بهره مي‌گرفت.
صاحب كافي اسماعيل بن عَبّاد (د 385ق.) وزيرمشهور ديلميان و نويسنده بزرگ و از سرآمدان علماي لغت و نحو و نويسنده كتاب ‌المحيط.
ابومنصور محمد بن احمد اَزهري هروي (د 370ق.) از بزرگترين دانشمندان ادب روزگار كه كتاب التهذيب را درموضوع لغت نوشت.
اسماعيل بن حَمّاد جوهري فارابي (د حدود 400ق.) صاحب كتاب الصّحاح در لغت.
تأليف كتب لغت و تحقيقات زبانشناختي بدست دانشمندان ايراني، كه خود مقدمه تنوع و تخصص در اين پژوهشها بود، سرانجام تحقيق در علوم بلاغت و آيين فصاحت و سخنوري را موجب گرديد و بدين‌گونه علوم بلاغي در اين روزگار مدارج والايي پيمود. شرح چامه‌ها و قصايد در مجالس درس به گونه «املا» رواج يافت و دقتها و تحقيقات بيشتر را در زمينه بلاغت ممكن ساخت، تا بدانجا كه بدست دانشمندان كتابهاي اختصاصي در اين قلمرو تدوين يافت، از آن جمله است: تحقيقات صاحب بن عَبّاد در خرده‌گيري بر مُتـَنبّي و در نقد آثار اين شاعر، رساله معروفي نوشت و از آن پس شاگرد او ابوالحسن علي بن عبدالعزيز جرجاني كه قاضي ري بود (د 290ـ366ق.)، در ادامه كار صاحب بن عباد، كتاب الوساطة بين المتنبّي و خصومه را تأليف كرد.

پس از اين دانشمندان ايراني بود كه علامه بزرگوار، عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجاني طرح نو آيين بلاغت خود را در كتابهاي خويش به نامهاي اسرارالبلاغة و دلائل الأعجاز پايه‌ريزي كرد و به جهان ادب عرضه داشت و فصل نويني براي محققان بلاغت و نقد ادبي جهان گشود.

سير اين تحولها و پژوهشها دربلاغت ايران و اسلام، از اواسط قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم سيري زاينده و افتخارآميز است، چه در اين دوره است كه تأسيس بسي كتابخانه‌ها و مدارس و خانقاهها، به امر و تشويق بزرگان و وزرا و امراي دانش‌پرور، موجب اقبال طلاب علوم به ويژه علوم ادبي وشرعي مي‌گرديد. مدارس بزرگي رونق و شهرت يافتند كه در رأس آن نظاميه خواجه نظام‌الملك بود و در زمينه علم تفسير نيز كه همراه مسائل ادبي مطرح مي‌شد، تفاسيري با محتواي كلامي و حِكـَمي با بستر موضوعات و مسائل ادبي و خطابي، تأليف يافت، از آن جمله: كتاب مفاتيح‌الاسرار و مصابيح الابرار اثر ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستاني (د547ق.) و كتاب التنبيه علي بعض الاسرار المودّعة في بعض سورالقرآن از امام فخرالدين محمد بن عمر رازي (د 606ق.) و تفسير ديگر و مهمتر وي، كتاب مفاتيح الغيب معروف به «تفسير كبير». دنباله اين تفسير را كساني چون ابن الخوئي (د637ق.) و سيوطي (د911ق.) پي گرفته و آن را تكميل كرده‌اند. در اينجا ياد كردِ تفيسر كشاف اثر ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشري خوارزمي (د 538ق.) بايسته است، چه در اين تفسير، علاوه بر ذكر شأن نزول آيات و مسائل كلامي معتزله، ويژگيهاي صرفي و نحوي و معاني و بيان آيات قرآني نيز مورد توجه و تفسير قرار گرفته است. اين تفسيرها، علاوه بر تفاسير بسياري است كه به دست دانشمندان صوفيه نگارش يافته است و ذكر آنها در اين مقاله نمي‌گنجد.

دراين عهد تفسيرهايي هم بدست دانشمندان شيعه نگارش يافته كه كتاب التبيان تأليف شيخ الطائفة ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (د 460ق.) و تفسير مهم ديگر تفسير ابوالفتوح جمال‌الدين حسين بن علي بن محمد رازي از آن جمله است. تفسير مهم ديگري كه در اينجا بايد ازآن ياد كرد، تفسير مجمع البيان فضل بن حسن بن فضل طبْر‌ِسي معروف به شيخ طبْر‌ِسي (د 548ق.) است كه از تفاسير ياد شده مشهورتر است. باري چنانكه پيش از اين اشارت رفت، تحول عمده را در اين روزگار در علوم بلاغت عبدالقاهر جرجاني، با دو اثر مشهور خود اسرارالبلاغة و دلائل العجاز پديد آورد و طرحهاي نوي ريخت. در اشاره به مقام ارجمند علمي و نقادي او كافي است كه از تمجيد و بزرگداشت امام فخررازي در نهاية الاعجاز ياد كنيم: «امام عبدالقاهر جرجاني قواعد علم معاني و بيان را استخراج و برهانها و حجتهاي آن را مرتب كرد و در كشف حقايق آن كوشش فراوان نمود».

سعدالدين تفتازاني در مقدمه كتاب مطوّل چنين نوشت: «نكته‌هاي بي‌همتاي انديشه را از بستر تحقيقات بزرگان فراچنگ مي‌آوردم و به آثار دانشمندان انگشت نما و شناخته شده دانش معاني و بيان همواره مراجعه مي‌كردم، به ويژه دلائل الأعجاز و اسرار البلاغه كه نهايت كوشش خود را در تتبع و مطالعه آنها صرف كردم».1

ديگر از دانشمندان علوم بلاغي اين عصر، علامه سراج‌الدين ابويعقوب يوسف سكاكي خوارزمي است (د 555ـ626ق.) صاحب مفاتيح‌العلوم. اين كتاب كه در آن از 12 علم از علوم ادبي بحث شده، از مآخذ عمده بلاغت است و شارحان بارها آن را تفسير كرده‌اند.

اثر بزرگ ديگري كه از مآخذ بلاغت و فراهم آمده اين عصراست، اثر بزرگ و نفيس محمد بن عمر رادوياني است: ترجمان البلاغة كه بايد آن را نخستين كتاب مهم در علوم بلاغي و صنايع ادبي به زبان فارسي به حساب آورد، زيرا گرچه پيش از وي، ابويوسف عروضي و ابوالعلاء شوشتري آثاري به زبان فارسي در بلاغت نوشتند، ولي كتاب رادوياني در جامعيت و ترتيب فصول و ابواب و در اشتمال بر تفصيل در اين زمينه، از شهرگي و سودمندي بيشتري برخوردار است. خود او در مقدمه اين كتاب چنين گفته است:

«چنين گويد محمد بن عمر رادوياني كه تصنيفها بسيار ديدم مردانشيان هر روزگاري را اندر شرح بلاغت و بيان حل صناعت و آنچه از وي خيزد و به وي آميزد چون عروض و معرفت القاب و قوافي، همه بتازي ديدم و بفايده وي يك گروه مردم را مخصوص ديدم مگر عروضي كه ابويوسف و ابوالعلاء شوشتري بپارسي كرده‌اند اما اندر دانستن اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پيرايه و معاني بلند كتابي نديدم بپارسي كه آزاده را مونس باشد و فرزانه را غمگسار و محدّث بود‌… امروز هر گروهي مدعيان اين نوع‌اند و خويشتن را از اين طبقه شمرند چون دانش را به سنگ كردم بيشتر اندر دعوي غالي ديدم و از معني خالي‌… پس دانستم به يقين كه ازچنين تأليفي بسامان نيز هم نيكو راه نبرند و از دقايق و حقايق نظم و نثر بدرستي و راستي نشان ندهند‌…».2

بنابه تصريح خود رادوياني،‌ ترتيب بابها و فصلهاي اين كتاب طبق محاسن الكلام خواجه امام نصر بن حسن بوده است:

«… و عامه بابهاي اين كتاب را، بر ترتيب فصول محاسن الكلام خواجه امام نصربن الحسن رضي‌الله عنه نهاده است تخريج كردم و از تفسيروي مثال گرفتم».

با مطالعه اين مقدمه آشكار مي‌شود كه انتساب ترجمان البلاغه به فرخي سيستاني نادرست است و نخستين بار، پروفسور احمد آتش مصحح كتاب به اين نكته توجه كرده كه در خور تقدير است.

از مزاياي ترجمان البلاغه رادوياني اشتمال آن است به ايراد شواهد از شاعران و گويندگان ايراني با ذكر نام آنها كه اين خود موجب احياي نام بسياري از شاعران قرن چهارم و اوايل قرن پنجم شده است.

كتاب پرارزش ديگري كه به زبان فارسي در علوم بلاغي تأليف يافته حدائق السحر في دقائق الشعر تأليف اديب بارع خواجه رشيدالدين وطواط (573 د.ق.) است كه از كتاب رادوياني پرآوازه‌تراست. رشيدالدين وطواط سخن‌سنج پرمايه‌اي بوده كه به بنيادهاي بلاغت آشنايي كامل داشته و در كتاب خود درباره بعضي چامه‌سرايان فارسي و شيوه گفتار و سبك چامه سرايي و قوت و ضعف اشعار اظهارنظر كرده، از آن جمله: از اشعار مسعود سعد و كمالي و قطران تبريزي و ازرقي و فرخي سخن گفته و آنها را به محك نقد كشيده است.3 در مقام ادبي و سخن‌سنجي او بزرگاني همچون ياقوت حموي و خاقاني شرواني و بسياري ديگر از بزرگان ادب فارسي و عرب از توانايي و سخنوري او به بزرگي ياد كرده‌اند. به نوشته ياقوت حموي: رشيد در آن واحد يك بيت ازبحري به عربي نظم مي‌كرد و بيتي ديگر به فارسي به بحري جداگانه مي‌سرود و هر دو را با هم املا مي‌كرد.4 خاقاني نيز در قصايد خود از او به بزرگي ياد كرده از جمله در قصيده‌اي به اين مطلع:

مگر به ساحت گيتي نماند بوي وفا
كه هيچ انس نيامد زهيچ انس مرا

كه در پاسخ قصيده رشيدالدين وطواط سروده و نظم و نثرش را پروين و بنات النعش دانسته است:

‌… سزد كه عيد كنم در جهان به عزّ رشيد
كه نظم و نثرش عيد مؤبّد است مرا

اگر به كوه رسيدي روايت سخنش
زهي رشيد جواب آمدي به جاي صدا

زنظم و نثرش پروين و نعش خيزد و او
به هم نمايد پروين و نعش در يك جا

عبارتش همه چون آفتاب و طرفه‌تر آن
كه نعش و پروين در آفتاب شد پيدا5

ب) چشمه‌سار بلاغت در شعر فارسي

آب حيوانش زمنقار بلاغت مي‌چكد
زاغ كلك من بناميزد چه عالي مشرب است «حافظ»

Rahe Kavir
12-07-2008, 09:59
همه‌ي ما تجربه‌هايي داريم كه در خاطرمان مي‌ماند و گاهي بيان آن‌ها براي ديگران آموزنده است. شما مي‌توانيد اين گونه تجربه‌ها را به صورت يادداشت روايي بنويسيد و براي مجله‌ها و روزنامه‌ها بفرستيد يا روي شبكه‌ي اينترنت منتشر كنيد. اين يادداشت‌ها بيشتر به صورت يك داستان كوتاه نوشته مي‌شوند. بنابراين، به مانند يك داستان بايد فراز و فرود داشته باشند و با شرح گام به گام ماجرايي گيرا و شنيدني، خواننده را به نتيجه‌گيري مورد نظر برسانند.



براي نگارش بهتر يك يادداشت روايي، توجه به پيشنهادهاي زير سودمند است:

• داستان را از نگاه ويژه‌اي بنويسيد تا چندان به درازا نكشد و براي خواننده خسته‌كننده نباشد.

• چيزهايي را به داستان خود وارد كنيد كه از هدف يادداشت شما پشتيباني مي‌كنند.

• رويدادها را گام به گام و با ترتيب زماني كه رخ داده‌اند، بنويسيد.

• تا جايي كه مي‌توانيد ويژگي‌هاي يك داستان كوتاه، از جمله فراز و فرود، را در آن بگنجانيد.

• جمله‌ها را به صورت اول شخص بنويسيد و چنانچه نياز بود به صورت گفت‌و‌گو تنظيم كنيد.

• موضوعي را بنويسيد كه زياد شخصي نباشد و بتوان آن را تعميم داد تا تجربه‌ي شخصي شما براي خواننده نيز معنا پيدا كند.

• مقدمه‌اي براي يادداشت خود بنويسيد كه توجه خواننده‌ را جلب كند و موضوع داستان را براي او روشن كند.

• يادداشت خود را با نتيجه‌گيري به پايان برسانيد و در آن بنويسيد كه چرا اين تجربه براي شما مهم است، چه پيامدهايي براي شما داشته است يا نوشته را با پرسشي انديشه برانگيز به پايان برسانيد.

در اين جا دو نمونه از يادداشت روايي مي‌آيد: نمونه‌ي نخست با نام «اسماعيل كفترباز» ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) را آقاي اسفنديار معتمدي، كارشناس فيزيك، بر پايه‌ي تجربه‌ي واقعي يكي از دبيران فيزيك نوشته‌اند. اين يادداشت به يك داستان كوتاه مي‌ماند كه در عين خواندني‌بودن مي‌تواند براي آموزگاران ديگر، به ويژه تازه‌‌كاران بسيار سودمند باشد. از اين رو، نگارش چنين يادداشت‌هايي به همه‌ي آموزگاران با تجربه سفارش مي‌شود. نمونه‌ي دوم، با نام «قالي نو» گونه‌ي ديگري از يادداشت روايي است كه زنده‌ياد پرويز ناتل خانلري به صورت گفت‌و‌گو تنظيم كرده‌اند. گاهي آميزه‌اي از هر دو روش در يك يادداشت روايي به كار مي‌رود.

جزیره دانش

Rahe Kavir
12-07-2008, 10:02
سیروس علی نژاد - سیمین روشن : شما در نوشته هاتان، هرگاه که به مسئلهً خط پرداخته اید، همواره به اصلاح نظر داشته اید نه به تغییر. چون تغییر را کاری پر دردسر ارزیابی کرده اید. حال که اصلاح یک امر شدنی است، از نظر شما مهم ترین نقص خط فارسی کدام است، ‌به زبان دیگر مهم ترین اصلاحی که باید یا می تواند صورت گیرد کدام؟
من قبلا فکر می کردم اصلاح خط فارسی ممکن است و حد اقل اصلاحی که پیشنهاد کرده بودم این بود که سه علامت برای سه مصوت زیر و زبر و پیش، در زنجیرۀ خط وارد شود. ولی حالا نظرم را تغییر داده ام.
به دو علت: یکی این که اگر این سه علامت در زنجیرۀ خط وارد شوند، ریخت کلمات تغییر می کند و کمابیش همان اشکالاتی را به وجود می آورد که تغییر خط؛ دوم این که حروف "د، ذ، ر، ز، ژ" هیچ حرف دیگری را به دنبال خود نمی پذیرند، و در نتیجه چنانچه برای سه مصوت بالا علائمی هم در زنجیرۀ خط وارد شود این حروف استثنا خواهند بود.
می توان گفت که خط فارسی معایب ذاتی دارد و به هیچ نوع سامان پذیر نیست. در واقع یا باید خط را عوض کرد یا با همین خط ساخت تا این که زمان برای تغییر آن فرا برسد. ولی یک اصلاح را شاید بتوان در خط فارسی وارد کرد و آن وارد کردن ِ علامتی برای "اضافه" در زنجیرۀ خط است. با این کار، مشکل نحوی زبان به مقدار زیادی حل خواهد شد.
یعنی همان کسرۀ اضافه؟
بله کسرۀ اضافه. ولی نمی گوئیم کسره. برای اینکه به محض اینکه بگوییم کسرهً اضافه، می گویند خب لازم نیست، در صورتی که لازم است این کسرۀ اضافه در زنجیرۀ خط وارد شود.
بگذارید مثالی بزنم. ما کلا خیلی کند خوان هستیم. به گمان من یکی از دلایل کند خوانی این است که خیلی وقت ها مجبوریم جمله را تا آخر بخوانیم تا بفهمیم آیا باید با کسره می خواندیم یا بدون کسره. یعنی شما باید برگردید از اول بخوانید. در بعضی مواقع بودن یا نبودن کسرۀ اضافه، هر دو، جمله را معنی دار می کند، ولی با اختلاف معنی خیلی زیاد.
مثلا اگر بگوییم "اغلب، مردم این طور فکر می کنند"، ترجمه انگلیسی "اغلب" در این جمله می شود often، اما اگر بگوییم « اغلبِ مردم این طور فکر می کنند »، ترجمه انگلیسی "اغلب" در اینجا می شود most، و این دو تا معنا شان بسیار متفاوت است. اینجا از نظر خواندن مشکلی پیش نمی آید اما یک مشکل معنایی اتفاق می افتد.
یک جایی هست که می بینید اصلا این کسره را نباید می گذاشتید، و موقع خواندن مجبورید برگردید دوباره بخوانید. بنابراین با وارد کردن یک علامت این مشکل را می توانید حل کنید.
این قضیه از نظر من اینقدر مهم است که با وجود اینکه من با فرهنگستان هیچ گونه همکاری ندارم پذیرفتم که در زمینۀ خط با آنها همکاری کنم. در فرهنگستان کمیسیون های کوچکی هست که می نشینند راجع به مسائل کوچک صحبت می کنند. بعد از آنکه موضوعی در این کمیسیون تصویب شد می رود به شورای عالی. در شورای عالی به غیر از کسانی که در کمیسیون شرکت دارند عده ای هم هستند که بکلی خالی از ذهن اند و از تمام بحث هایی که منجر به این تصمیم شده بی خبرند. یعنی اینکه هرچه شما در ده جلسه رشته اید یکباره با یک "نه"، پنبه می شود.
من پنج شش جلسه رفتم و کمیسیون را مجاب کردم که این کم خرج ترین و آسان ترین اصلاحی است که می شود در خط کرد. ولی این پیشنهاد که در کمیسسیون خط پذیرفته شده بود، در شورای عالی فرهنگستان رد شد و "تو گفتی که بهرام هرگز نبود".
آیا اصلاح یا تغییر خط کاری است که صرفا" دولت می تواند انجام دهد؟
بله، کارهایی که در حوزهً برنامه ریزی زبان باشد باید از سوی دولت انجام شود. یعنی کارهایی که اساسی باشد دولت باید انجام دهد و مسیری را باید پیش بینی کند که بی آنکه فشاری بر مردم وارد آورد، کار به تدریج عملی شود.
مثلا در اسرائیل، خط و زبان عبری مرده بود و می خواستند یک خط و زبان مرده را احیا کنند. مردمی هم که به اسرائیل مهاجرت کرده بودند، از جاهای مختلف، از اروپا و آفریقا و جاهای دیگرآمده بودند. دولت گفت هر کس به هر زبانی که دوست دارد، صحبت کند ولی اگر سروکارش با ادارات دولتی افتاد، باید به زبان عبری بنویسد. به جای داغ و درفش، مکانیسمی پیش بینی کردند که کم کم بتوانند به هدف خود برسند.
این جور چیزها سیاست های نرمی می خواهد تا به تدریج بتوانید یک چیزی را جا بیندازید. اصولا برنامه ریزی زبان،‌ به هر گونه، باید از سوی دولت و تحت حمایت دولت باشد. الان هم می بینیم که واژه های تازه ای را که می سازند اگر تلویزیون مرتب به کار ببرد، جا می افتد.
مثلا واژه "سامانه" را ما خیلی وقت پیش پیشنهاد کرده بودیم که کسی تحویل نگرفت ولی از وقتی که در برنامۀ هواشناسی تلویزیون، "سامانه" را به جای "سیستم" به کار می برند، جا افتاده است. حالا درست و غلط آن مهم نیست.
آیا فرهنگستان واژه هایی را که مثلا مترجم ها می سازند رواج می دهد؟
اگر بپسندند بله. اگر نپسندند خودشان یک چیزی درست می کنند. اگر تأیید شد، فهرستی از واژه های تازه فراهم می شود و به امضای رئیس جمهور می رسد.
ولی آیا این شیوۀ درستی است برای واژه سازی؟ مگر در کشورهای انگلیسی زبان که این همه واژه ساخته می شود، فرهنگستانی به این معنا وجود دارد؟
نخیر. در واقع کار فرهنگستان در مورد لغت سازی هم به جایی نمی رسد، مگر آنهایی که واقعا زور پشت سرشان باشد. مثلا درفرهنگستان اول چون هم رضاشاه به این کار بطور جدی علاقه مند بود و هم خود فرهنگستان با استفاده از عناصر زندهً زبان، راه و روش معقولی برای واژه سازی در پیش گرفته بود، خیلی از واژه ها جا افتاد.
مثلا "شهربانی" که از شهر گرفته شده بود، خیلی معقول بود. تجربه نشان داده است که فارسی زبان، حاضر نیست عناصر مرده را بپذیرد ولی اگر عناصر زنده باشد و معقول هم باشد، با آن راه می آید. مثلا answering machine را در نظر بگیرید، وقتی این ترکیب آمد، تاجرها معطل نماندند تا فرهنگستان لغت بسازد، از همان اول گفتند "منشی تلفنی". بعد فرهنگستان آمد به جایش "پیام گیر" را گذاشت که جا افتاد و حالا همه می گویند پیام گیر.
فرهنگستان دوم نوعی تعصب نسبت به سلطنت و ایران باستان و لغت های مهجور ِ آن زمان داشت. کارشان نبش قبر بود. مثلا برای transportation که "حمل و نقل" می گفتند و هنوز هم می گویند، گذاشتند "ترابری"؛ به این اعتبار که - trans یعنی "ترا" و portation – هم یعنی "بردن". پس transportation می شود "ترابری". اما این لغت از آن زمان تا کنون جا نیفتاده و رایج نشده است. اسم یک وزارتخانه را هم گذاشته اند " وزارت راه و ترابری". مردم "راه" را می گویند اما "ترابری" را نمی گویند.
یا مثلا در مقابل "ضد حمله"، "پاتک" را ساخته اند، به این اعتبار که "پا" یعنی ضد، و "تک" یعنی حمله. در هشت سال جنگ، شب و روز تلویزیون می گفت "پاتک" اما مردم همچنان می گفتند "ضد حمله".
یکی دیگر از لغت هایی که به همین گونه ساخته شد اما فرهنگستان سوم آن را جا انداخت، "رایانه" است. حالا دلیلش این است که در انگلیسی compute به معنی حساب کردن است و computing یعنی حسابگری، ولی چون این ها از لغت عربی گریزان بودند و نمی خواستند بگویند حسابگر، آمدند از روی الگوی فرانسه اش ساختند. در فرانسه به کامپیوتر می گویند ordinateur، یعنی چیزی که نظم می دهد. بعد آمدند گفتند که "رایانیدن" به همین معنی در فارسی میانه وجود داشته و کامپیوتر را بگوییم رایانه. اما رایانه جا نیفتاد تا اینکه فرهنگستان سوم روی آن صحه گذاشت و حالا رایانه و کامپیوتر مترادف هم به کار می رود.
این را هم بگویم که فرهنگستان سوم هم مثل فرهنگستان اول اگر لغتی بسازد از روی عناصر زنده می سازد. حتا در شیوه نامه شان نوشته اند که باید خوش آوا باشد، تنافر حروف نداشته باشد، و از این قبیل که بعضی از آنها خیلی معقول است. مثلا "یارانه" و "فناوری" خیلی خوب ساخته شده اند. ولی در مورد "بالگرد" تعصب وجود دارد. حالا که از عربی هم لغت می گیرند مثل استضعاف و ارتحال و تجمیع و بقیه، چه لزومی دارد که "هلی کوپتر" را عوض کنیم.
آیا بهترنیست اگر لغتی در یک ناحیهً فارسی زبان ساخته شد، ما همان را بگیریم و با ساختن یک لغت دیگر آشوب بیشتری درست نکنیم؟
چرا. تاجیک ها به "هلی کوپتر"، "چرخ بال" می گویند و لزومی نداشت فرهنگستان "بالگرد" را بسازد.
وجود واژه های بیگانه در یک زبان، تا چه حد در نابسامان کردن آن زبان موثر است؟
بسیار بسیار کم و حتا هیچ. اگر این طور بود زبان انگلیسی که این همه واژۀ خارجی به خود جذب کرده باید تا حالا متلاشی شده باشد. من در یکی از مقاله هایم نوشته ام آنچه اساس یک زبان را تشکیل می دهد، دستور زبان و نظام صوتی آن است.
مثلا شما نمی توانید به فرمان فرهنگستان یا هر مقام دیگری، تثنیه را از دستگاه شمار زبانی که مفرد و تثنیه و جمع دارد حذف کنید. این کار عملی نیست. یا بگویید همان جوری که عربها بین "س" و "ص" و "ث" در تلفظ تفاوت می گذارند شما هم بگذارید.

این کار عملی نیست. در حالی که واژه ها مثل مسافری هستند که یک شب در شهری درنگ می کنند و صبح بعد می زنند به چاک. یعنی واژه ها اساس زبان نیستند. چه بسا واژه ها که آمده و رفته اند. اساس زبان، دستور آن است و نظام آوایی آن. سالها طول می کشد که یک مصوتی از زبان بیرون برود و مثلا تلفظ شیر( محصول لبنی) و شیر(حیوان) یکی شود. شیر خوردنی و شیر بیابان در تلفظ با هم فرق داشته است چنانکه هنوز هم در کردی و بعضی گویش های دیگر فرق دارد. اما این مصوت از فارسی بیرون رفته است و البته چند قرن طول کشیده تا بیرون برود.
این جور تغییرات وقتی بخواهد در زبان پیش بیاید برای چندین دهه دو تلفظ به صورت رقیب به کار می روند، بعد یکی، دیگری را از میدان به در می کند. این جوری نیست که تغییرات آوایی را بتوانید در مدت کوتاهی انجام بدهید.
ولی واژه ها وقتی مصداق شان از بین رفت، خودشان هم آهسته آهسته از میان می روند. مثلا واژه هائی مانند آرخالق و ملکی دیگر کم و بیش از میان رفته است. چون مصداق هایشان دیگر وجود ندارند. ولی وقتی پدیده ای وارد می شود لغت آن، چه درست، و چه غلط فوری ساخته می شود و تا زمانی که آن پدیده هست آن لغت به کار برده می شود. وقتی آن پدیده از بین رفت لغت آن هم کم کم از بین می رود. گاهی یک لغتی می ماند، اما محتوای آن عوض می شود. مثلا "شبستان" که در قدیم به معنی حرم سرا بوده، امروز به بخشی از مسجد گفته می شود. یعنی واژه مانده اما معنی آن تغییر کرده است.
در یکی ازمقالاتتان با عنوان کلمات تیره و شفاف نوشته اید که با اینکه امکان واژه سازی در زبان فارسی وجود دارد متاسفانه مقاومت روانی در برابر واژه سازی بسیار نیرومند و بازدارنده است. این چه جور مقاومتی است؟
در یکی ازمقالاتتان با عنوان کلمات تیره و شفاف نوشته اید که با اینکه امکان واژه سازی در زبان فارسی وجود دارد متاسفانه مقاومت روانی در برابر واژه سازی بسیار نیرومند و بازدارنده است. این چه جور مقاومتی است؟
این یک خلق فرهنگی است. مثلا در آلمانی، راحت لغت می سازند و مردم هم راحت می پذیرند. زبان انگلیسی اصلا هراسی ندارد از اینکه لغتی در آن وارد شود. الان بسیاری از مفاهیم فقهی ما در فرهنگ های انگلیسی هست.
مثلا "فتوا"؛ تعریف آن را هم از خود ما می گیرند و هراسی هم ندارند ولی ما هراس داریم. یعنی لغت جدید را راحت نمی پذیریم. در برابر لغات جدید همواره نوعی مقاومت وجود دارد. می گوئیم: "این دیگرچه چیزی است که ساخته اند!".
خود لغت که تازه ساخته می شود فقط صوت است. وقتی به کار می رود مثل بهمنی که از کوه سرازیر می شود، دور خودش مدام بار معنایی جمع می کند. این خلق و خوی فرهنگی ماست که در برابر لغات جدید همواره مقاومت می کنیم. تجربه من این جور نشان می دهد. البته خود مردم هم لغت زیاد می سازند ولی بین نویسندگان ما مقاومت کم نیست. یعنی چیزهایی را که مردم می سازند به زور وارد مباحث ادبی می کنیم.
مثلا مردم می گویند ماسیدن، سُکیدن، چربیدن، شوتیدن ولی هنگام نوشتن نمی نویسند شوتیدن. خوشبختانه یک عامل میانجی پیدا شده است و آن داستان نویسی است. داستان نویسان از زبان عامیانه بهره می گیرد و این تقریبا پلی شده است میان چیزهایی که مردم ساخته اند و زبان استاندارد. فرض کنید "الم شنگه" در کتابهای لغت نبود. بعد در کتابهای داستان به کار رفت و حالا دیگر همه جا می تواند به کار برود.
با وجود این واژه های ساخته شده ای هم هستند که خیلی خوب جا افتاده اند. مثلا "ماهواره" که اول قمر مصنوعی می گفتند، بعد ماهواره ساخته شد. یا جشنواره که هر دوی این ها خیلی زود به زبان محاوره راه پیدا کرد.
برای اینکه خیلی زود به فریادش رسیدند. اگر واژه ای مدتی بماند و رسوب بکند دیگر مردم حاضر نیستند عوضش کنند. مثلا همین "پیام گیر" و "تلفن همراه" و این جور چیزها را خیلی زود به فریادش رسیدند.
از سه دوره فرهنگستان کدام یک بیشتر واژه ساخته است؟
به نظر من فرهنگستان اول.
چه وقت احساس می شود که باید برای واژۀ بیگانه ای، معادل فارسی ساخته شود؟
هیچ واژه ای آئینه تمام نمای چیزی که به آن دلالت می کند، نیست. کلمات مثل برچسب است. مثلا وقتی می گویید "اگزیستانسیالیسم"، این کلمه به شما نمی گوید این چه مکتبی است یا چه می گوید.
در بعضی زمینه ها که معادل فارسی، چیزخوبی از آب در نمی آید بهتر است آن را به همان صورت نگه داریم. فرض کنید "پلیمر" از کلماتی است که نباید ترجمه شود. ولی یک آقای با ذوقی آمده درست کرده "بَسپار". بس به معنای بسیار و پار هم یعنی تکه. پلیمر هم یعنی همین، یعنی ملکولی که تکه های بسیار دارد. ولی من وقتی اول بار "بسپار" را دیدم، فکر کردم همان "بِسپار" است، به معنی سپردن.
مدتها کلنجار می رفتم که این چه چیزی است. یکی از کارهایی که سازمانهای فرهنگ نویسی می کنند این است که کارهای ترجمه شده را در مقابل خود می گذارند تا ببینند آنها چه کار کرده اند و خیلی از فرهنگها به همین ترتیب گرد آمده است.
اما در ایران به کار مترجمان به اندازۀ کافی اعتنا نمی شود. اینکه در درجۀ اول یک مترجم حرفه ای احساس کند که این کلمه باید خودش بماند یا آنکه باید ترجمه شود مسأله ای است که به شم زبانی او مربوط می شود. چه بسا درست به هدف می زند. در هر حال قاعدۀ بی برو برگردی ندارد که بگوییم ترجمه باید بشود یا نشود. اگر من بودم پلیمر را اصلا ترجمه نمی کردم. مثلا کوپن را لازم نیست تبدیل به کالابرگ کنیم. هیچ ضرری هم ندارد که کوپن همان کوپن باشد. فارسی گرایی بی خودی لازم نیست.
اگر بخواهم مثالی بزنم کارهای آقای آشوری است. مثلا *** distribution یعنی توزیع جنسیت. آشوری آمده گفته --- را به فارسی نمی شود ترجمه کرد، بنابراین ترکیب این دو واژه را در ویراست اول ترجمه کرده است به "پخشار سکسانه". خب،‌ این خیلی بد است. در زبان از هر طرف که به جانب افراط بروید کار خراب می شود. در حد تعادل همه چیزش خوب است. عربی گرایی بیش از اندازه، فارسی گرایی بیش از اندازه، فرنگی گرایی بیش از اندازه، هیچ کدام خوب نیست.
سرعت تغییر زبان نشانۀ چیست؟ آیا نشانۀ پیشرفت است؟
سرعت تغییر زبان نشانه تحولات اجتماعی است. یعنی هر قدر که در جامعه تحولات بیشتر باشد، زبان بیشتر تغییر می کند. اگر ما هنوز شاهنامه را می فهمیم ( البته ادعا می کنیم ) معنی اش این است که در ظرف هزار سال، تحولات اجتماعی در ایران خیلی کم بوده است.
خیش، یا گاو آهن را می فهمیم برای این است که در دهات ما هنوز همان جوری کار می کنند که هزار سال پیش. ولی در زبان انگلیسی با اینکه از زمان شکسپیر حدود چهارصد سال بیشتر نمی گذرد باید نوشته های او را برای دانشجوی انگلیسی توضیح بدهید و تفسیر کنید.
این هیچ افتخاری نیست که بگوئیم ما زبان اجدادمان را می فهمیم چون معنی اش این است که مثل اجدادمان زندگی می کنیم. البته من خیال می کنم آنها که می گویند فردوسی را می فهمند، ادعا می کنند و در خواندن و فهمیدن آن در می مانند، ولی به هر حال افتخاری نیست. صحبت خوبی و بدی نیست، موضوع تشریح یک وضعیت است. تحولات زبان با تحولات اجتماعی سخت در ارتباط است.
در گفتگو با روزنامۀ شهروند کانادا گفته اید که نثر فارسی برخلاف تصور بعضی ها در برآیندی کلی رو به بهبود است. می خواهیم بدانیم بهبود نثریعنی چه و نشانه های آن کدام است؟
من با اینکه خیلی قاطع صحبت نمی کنم، ولی این حرف را در مقابل کسانی مطرح کرده ام که می گویند فارسی خراب شده است. امروز در بسیاری نوشته ها ساختار نحوی زبان رعایت می شود. ترکیبات عربی خیلی کمتر شده است. جملات کوتاه تر شده است. فارسی گرایی، بی آنکه تحمیلی باشد زیادتر شده است. تصنع وجود ندارد و نثر امروزحالتی روان به خود گرفته است.
مثلا در زبان فارسی فعل، در آخر جمله می آید و با فعل است که معلوم می شود فاعل چه کار کرده است. وقتی که طول جمله زیاد باشد خواننده یا شنونده باید همۀ مطلب را در ذهن نگه دارد تا به فعل برسد. بنابراین اگر طول جمله زیاد باشد پردازش آن برای شنونده مشکل می شود و هر قدر که جمله ها کوتاه تر باشند و روان تر، راحت تر پردازش می شوند. در فارسی امروز گرایش به این است که جمله ها کوتاه و روان باشند. به هر حال پنج شش عامل هست که در بهبود نثر موثر واقع شده است.
آیا ترجمه در این میان تأثیر گذار بوده است؟
البته. ترجمه و به خصوص ترجمه های خوب، در بهبود نثر فارسی موثر بوده است.
آیا می شود گفت کامل ترین زبان جهان کدام است؟
هیچ زبانی برای بیان پدیده ها و مقاصدی که در فرهنگ آن زبان وجود دارد ناکارآمد نیست، و تنها زمانی در می ماند که مفاهیمی از خارج وارد آن شود. انگلیسی و آلمانی و دیگر زبانهای غربی که سالهاست تکنولوژی و فلسفه در آنها رشد کرده، هیچ کدام ناکارآمد نیستند ولی اگر همۀ آنها را یکباره بخواهید وارد فارسی یا اردو کنید، شدنی نیست و زبان درمی ماند.
مثلا زبان فارسی برای بیان مفاهیم عرفانی هیچ ناتوان نیست. برای اینکه عرفان در این جامعه رشد کرده است ولی همین ها را اگر بخواهید به زبانهای اروپایی برگردانید با اشکال مواجه می شوید.
شما در بیشتر مقالاتتان هرگاه به مشکلات اشاره کرده اید راه حل هایی هم ارائه داده اید. آیا تا به حال پیشنهادهای شما به گوش گرفته شده است؟
خوشبختانه در بخش تدوین کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش چند نفری هستند که با زبان شناسی آشنا هستند. یا دکترای زبان شناسی گرفته اند، یا اینکه بعضی واحدهای زبان شناسی را گذرانده اند و یا اینکه به علت علاقۀ شخصی با زبان شناسی خیلی آشنا هستند. اینها بسیاری از آن پیشنهادهایی را که شما اشاره کردید به گوش گرفته اند.
من و چند نفر از همکارانم به اینها گفتیم زبان فارسی و ادبیات فارسی همان قدر از هم جدا هستند که تاریخ و جغرافی. همان طور که در قدیم اشتباه بوده که یک نفر را می گذاشتند هم تاریخ درس بدهد، هم جغرافی؛ حالا هم اگر زبان فارسی و ادبیات فارسی را به یک معلم بسپرید، اشتباه کرده اید. خوشبختانه این را به گوش گرفتند. الان کتابهای ادبیات فارسی و کتابهای زبان فارسی از هم جداست.
منتها گیری که پیدا شده این است که اکثر این دبیران خودشان با مفاهیم زبان شناسی آشنا نیستند. بنابراین کتابهای زبان فارسی را خودشان هم نمی فهمند. قدم مثبتی که برای حل این مشکل برداشته اند این است که هر سال برای چنین دبیرانی کلاس های تابستانه می گذارند. به این ترتیب ده پانزده سال که بگذرد مسئله حل خواهد شد. البته هنوز هستند کسانی که گرایش دارند سر کلاس زبان فارسی، به جای اینکه راجع به ساخت زبان فارسی حرف بزنند، شعر بخوانند.
با اینکه به نظر می رسد سطح علمی دانشگاهها افول کرده، چرا زبان شناسی در این سالها تا این حد گسترش پیدا کرده است؟
علی الاصول وقتی که شما تعهد را به جای تخصص بگذارید، همین پیش می آید. به خاطر همین اصل که گفته اند تعهد بر تخصص مقدم است، سطح دانشگاهها افت کرده است. هنوز هم می گویند که دانشگاهها به اندازۀ کافی استاد متعهد ندارند. یعنی می خواهند دانشگاهها تبدیل به حوزه شود، حوزه ای که فیزیک و شیمی هم در آن تدریس شود. این چیزی است که در نظر دارند.
اما در مورد زبان شناسی باید بگویم که این رشته رشد کمی کرده، نه کیفی. وقتی جمعیت ۳۵ میلیونی می شود ۷۰ میلیون، و بیش از چهل سال هم هست که زبان شناسی در این کشور پا گرفته ، با این مدرک گرایی که در بین ما وجود دارد، معلوم است که تعداد دانشجویان زبان شناسی زیاد می شود.
برایتان نمونه بیاورم. چند سال قبل از انقلاب، کاری که من در رشتۀ زبان شناسی می کردم این بود: منشی دپارتمان زبان شناسی دانشگاه برکلی که من به آنجا رفته بودم، خیلی آدم خوبی بود و تا آن جا که امکانات به او اجازه می داد به دیگران کمک می کرد. وقتی من داشتم بر می گشتم به من گفت اگر اینجا کاری داشته باشید من برای شما انجام می دهم. من خیلی استقبال کردم و پس از بازگشت، هر چند وقت یک باراز تهران به او نامه می نوشتم که کاتالوگ سال آینده شان را برای من بفرستد. آن خانم هم هر باریک کاتالوگ برای ما می فرستاد. نگاه می کردیم ببینیم کدام درس ها را می توانیم دایر کنیم و یا از کتابهای درسی که در برنامه گذاشته اند، از کدام شان می توانیم استفاده کنیم.
اینجا هم یک کتابفروشی بود که از خارج کتاب وارد می کرد. به او می سپردیم که مثلا سی تا از این کتاب و چهل تا از آن کتاب برای ما بیاورد. کتابها اواسط تابستان می رسید، و سال تحصیلی که شروع می شد، کتابها حاضر بود. آنها را می گذاشتیم پیش مستخدم دپارتمان، هر دانشجویی که می رفت با پرداخت سی چهل تومان کتابش را دریافت می کرد. نتیجه این می شد که ما همان درسی را که در دانشگاه برکلی داده می شد در حد توانمان اینجا هم درس می دادیم. این سبب شد که دانشجویانی که از اینجا به خارج می رفتند با کتابها و درس های آنجا آشنا باشند.

آقای دکتر دبیر مقدم که رئیس گروه زبان شناسی دانشگاه علامه است وقتی وارد آمریکا شده بود به من نوشت که من از نظر مفاهیم زبان شناسی هیچ از بچه های آمریکایی عقب نیستم منتها زبانم هنوز در آن حد نیست که به سرعت آنها بتوانم یادداشت بردارم، یا به سرعت آنها بخوانم، و الا همان کتابها را که در دانشگاه تهران می خواندیم اینجا هم درس داده می شود.
یا خانم دکتر سیمین کریمی که الان استاد زبان شناسی دانشگاه آریزوناست همین مطلب را در مقاله ای نوشته است. می گوید: "وقتی برای ادامهً تحصیل به امریکا آمده بودم، دیدم در زمینهً زبان شناسی از بچه هایی که از سراسر آمریکا یا از انگلیس آمده اند و یا کسانی که در بهترین دانشگاههای آسیا درس خوانده اند، جلوترهستم." خب این کیفیت بود. ولی الان از این خبرها نیست.
زبان شناسی در دیگر کشورهای فارسی زبان یعنی افغانستان و تاجیکستان در چه سطحی است؟
درست نمی دانم. ولی فکر نمی کنم چیز مهمی در این مقوله وجود داشته باشد. افغانستان که آنقدر گرفتار وضع خودش است که گمان نمی کنم به زبان شناسی برسد. چیزی هم اگرباشد در حد فقه اللغه است. تاجیکستان خوشبختانه رابطه اش با فرهنگستان خوب است اما نمی دانم زبان شناسی در آن جا چه وضعی دارد. گمان نمی کنم چیز مهمی باشد.
نظریه های مهم زبان شناسی امروز کدام اند؟ آیا چامسکی را هنوز می توان از بزرگان زبان شناسی دانست؟
البته. امروز کلاً می توان زبان شناسان را به دو دسته تقسیم کرد: عده ای را فرمالیست ( Formalist ) یا صورت گرا می گویند. عدۀ دیگر را فانکشنالیست ( functionalist) یا کاربردگرا یا نقش گرا می نامند.
فرمالیست ها که چامسکی سردسته شان است به زبان به صورت یک نظام منطقی نگاه می کنند، فارغ از جامعه و فردی که آن را به کار می برد؛ کم و بیش به صورت یک سیستم ریاضی.
فرمالیسم در زبان شناسی سابقۀ طولانی دارد. خیلی قدیمی تر از چامسکی است، منتها چامسکی آن را به حد افراط رساند. در واقع، منطق صوری را برد در زبان شناسی. نقش گرایان کسانی هستند که می گویند زبان بدون توجه به بافت اجتماعی که در آن به کار می رود بی معنی است. در واقع می گویند معنا را باید از بافت ( context ) استنباط کرد. سردستۀ این گروه در فرانسه آندره مارتینه و در انگلستان مایکل هالیدی است.
همان مایکل هالیدی که پیش او درس خواندید؟
بله، او هنوز خوشبختانه زنده است و امروز هم تراز چامسکی به حساب می آید. بد نیست در نظر داشته باشید که این مرزبندی به این روشنی هم که گفتم نیست. یعنی بین صورت گراها گاه تفاوت آنقدر زیاد است که از تفاوت بین صورت گراها و نقش گراها بیشتر است. این نکته در پیشگفتار کتاب من با عنوان "نگاهی تازه به دستور زبان" تشریح شده است.
به هر حال مکتب های زبان شناسی مهم این دو تا هستند ولی داخل این ها، شاخه هایی هستند که گاهی از تنۀ اصلی تنومندتر شده اند. بسیاری از شاگردان چامسکی امروز خودشان یلی هستند و برخی به کلی با حرف های چامسکی مخالفند و نظرات هالیدی که در زمان دانشجویی ما تحت الشعاع نظرات چامسکی بود الان دارد رو می آید. همین جا در ایران رساله های فوق لیسانس و دکتری ِ چندی نوشته شده که متکی بر نظرات هالیدی است.
شما خودتان به کدام از این مکتب ها باور دارید؟
من نظرات چامسکی در زبان شناسی را نمی پسندم. البته در کتاب "نگاهی تازه به دستور زبان" یک فصل به چامسکی اختصاص داده ام ولی این به خاطر آن است که او و نظریاتش را معرفی کرده باشم. من بیشتر طرفدار نظریات هالیدی هستم چون معتقدم که بررسی زبان بدون توجه به بافت فرهنگی – اجتماعی زبان و بدون توجه به بافت کلامی که در آن به کار می رود، یعنی بررسی زبان به شیوۀ چامسکی، کاری عبث و بی معنی است.

مصاحبه با دکتر باطنی

* يگانه *
19-08-2008, 17:10
[ سید محمد حسینی ]
جامعه شناسي ادبيات كه در كشور ما، شايد هنوز آنچنان كه بايد و شايد شناخته نيست، در سده نوزدهم با آثار مادام دواستال و ايپوليت تن درفرانسه آغاز شده و در سده بيستم رواج بيشتري يافته است. مطالعات اين رشته اغلب با روشهاي گوناگون درمورد تجزيه و تحليل فرهنگ همراه است كه ادبيات را فرايند ناگزير اوضاع واحوال اجتماعي واقتصادي مي داند.
جامعه شناسي ادبيات، بررسي متون ادبي، از ديدگاه جامعه شناختي است. ادبيات به معني دانش هاي متعلق به ادب است و در معناي عام كلمه، غالبا به هر نوع نوشته اي گفته مي شود، مثل بخشنامه ها ، رساله ها، اعلان ها ، اعلاميه ها و آثار تاريخي و علمي و فلسفي و ادبي.
به عبارتي، ادبيات شامل هر نوع از انواع انشاء به نثر يا نظم است كه توسط نويسنده اي خاص در شرايط زماني و اجتماعي خاص به رشته تحرير درآمده است.
از سوي ديگر، جامعه شناسي يا علم مطالعه جامعه، هم مشاهده وهم توصيف پديده هاي اجتماعي و هم تنظيم و كاربرد يك طرح مفهومي همساز، درباره اين پديده ها را شامل مي شود.
اما بايد دانست كه جامعه شناسي، به خلاف علوم ديگر از جمله اقتصاد، نظريه هاي منظمي ندارد كه با اصطلاحات رياضي بيان شده باشد، بلكه در عوض تعدادي ازمدلهاي گوناگون دارد، مانند مدل نظريه ساختي كاركردي وابسته به تالكوت پارسونز و رابرت مرتون، مدل هاي نظريه تكاملي – تكنولوژي ، مدلهاي بوم شناختي به عنوان تئوريهاي متاخر و تعداد رو به افزايش مدلهاي رياضي كه سعي دارد رابطه ها يا متغيرهايي را قالب بندي كند كه در مدلهاي ديگر بيان شده اند ، در اين ميان چند فرد شاخص وجود دارند كه ازنظرات آنها به عنوان نظرات كلاسيك نمي توان چشم پوشي كرد، از جمله:
- براي كارل ماركس، هر ساخت اجتماعي ، ساخت طبقاتي به شمارمي آمد و تاريخ همه جوامع، تاريخ مبارزات طبقاتي بود. ماركس در روش شناسي بنيادي اش استدلال مي كند كه هستي اجتماعي انسان ، تعيين كننده هوشياري اوست و ايدئولوژي صرفا يك روساخت بوده و مناسبات اقتصادي زيربناست.
- از ديدگاه هربرت اسپنسر كه جامعه را به صورت سازواره اي مي ديد، هدفش ساختن يك شكل شناسي اجتماعي جوامع به اعتبار ساخت و كاركردشان بود. از ديداو وظيفه جامعه شناسي بدست دادن گزارشي بود از اينكه چگونه، آحاد نسلهاي متوالي توليد و پرورده شده و براي همكاري آماده مي شوند.
- براي ماكس وبر، فرد شاخص ديگر جامعه شناسي ، كانون توجه بر انواع كنش است كه از آنها، كنش اقتصادي و حقوقي، كنش عقلي و دين كنش غير عقلي بود. وبر بر تعيين انواع مختلف مرجعيت( سنتي، كاريزماتيك و عقلي)، انواع مختلف قدرت (ساخت يا نيرو يا سلطه هماهنگ) ، تكامل ديوانسالاري (پدرسالارانه ، پدر نسبي و قانوني – عقلي) و انواع سلوك عقلي علاقمند بود. او بسيار علاقمند بود كه فرايند پيچيده عقلاني شدن امور در جوامع مدرن را بگشايد.
- كنجكاوي و تجزيه و تحليل درباره اينكه اجزاي جامعة مورد اشاره نويسنده متن ادبي چگونه به هم چسبيده است و كنجكاوي درباره حقايق عملي زندگي اجتماعي كه درمتن ادبي به تحرير كشيده شده است و تعامل و كنش اجتماعي شخصيتهاي متن در حوزه جامعه شناسي ادبيات قرار مي گيرد كه به وسيله نظريه ها و الگوهاي جامعه شناسي انجام مي شود.
اما همانند سازي اصطلاحات جامعه شناختي در بررسي متون ادبي براي همه جوامع امكان پذير نيست و به نظر نگارنده مسئله مهم درنظر گرفتن ساخت و روابط اجتماعي جامعه مورد بررسي است.
در نوعي از جامعه ، روابط به صورت ابتدايي، مشابهت نيرومندي درنگرشها و در جهت گيري آن به گذشته وجود دارد.
- در اين جوامع از «فرهنگ بي چرا» در عرصه خانواده و روابط اجتماعي ، از «فرهنگ شبان – رمگي» در حوزه سياست و «فرهنگ تنبيه» به جاي ترميم در حوزه تربيتي و «فرهنگ گريز از ذهنيت انتقادي» در حوزه تعقل مي توان نام برد.
درنوعي ديگر از جامعه ، روابط غير شخصي ، ديوانسالارنه، تفكيك شده ، باز و متحرك است و مردم به آينده نظر دارند تفكر انتقادي در حوزه عقل جريان يافته و افراد در عين داشتن هويت فردي، منافع جمعي را نيز درنظر دارند.
به اين ترتيب كاركرد جامعه شناسي ادبيات در اين دو جامعه كاملا متفاوت خواهد بود و نظريه هاي جامعه شناختي نتايج بسيار متمايزي را بدست خواهد داد. مثلا در جامعه آلماني با«فرهنگ كتبي»، ميانگين مطالعه سرانه، شش ساعت در روز است و در جامعه ايراني با «فرهنگ شنيدار ي- ديداري» بنا به آمار غير رسمي، هر ايراني در روز شش ساعت به راديو گوش داده و تلويزيون تماشا مي كند و ميانگين سرانه مطالعه به چند دقيقه محدود
مي شود. در نتيجه كاربرد نظريه هاي جامعه شناختي و اصطلاحات رايج در قلمرو آن در حوزه جامعه شناسي ادبيات، احتياج به تعمق و برسي گسترده داشته و در غير اين صورت به جاي نتيجه مطلوب ورسيدن به شناخت، معكوس عمل كرده و موجب سرگرداني و گم كردن هدف خواهد شد.


فصل نو

*يكتا*
19-08-2008, 19:17
تنظیم: عاطفه مسلمی
دانشجوی پژوهشی گروه زبان فارسی دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا
سخنرانی در هم‌اندیشی بین‌المللی فرهنگ ایران و ادبیات فارسی،
دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا،



بسم الله الرحمن الرحیم

با اجازۀ جناب آقای همایون و همۀ استادان، سخنرانی خودم را تحت عنوان «گسترۀ ادب معاصر» آغاز می‌کنم. به اعتباری، این تصور نادرست پدید آمده که گسترۀ ادب معاصر محدود است به شعر نو، رمان، داستان کوتاه؛ حال‌آنکه ادب معاصر عرصه‌ای بس پردامنه‌تر دارد و انواع بسیار پرشمارتری از فراورده‌های ادبی و مربوط به ادبیات را دربرمی‌گیرد. مواد گوناگون ادب معاصر را در مقایسه با ادب سنّتی به پنج دسته می‌توان تقسیم کرد:
دستۀ اول شامل آثاری است در ادامۀ ادب سنّتی که مصادیق تازه‌ای از انواع موجود در آن شمرده می‌شوند. اشعار عروضی عمدتاً با همان مضامین و در همان قالب‌های پیشین، هرچند با موضوعات نسبتاً نو یا با اندکی تصرفِ سطحی در ساختار، ازاین‌دست هستند. از جمله نمونه‌های برجستۀ این قبیل اشعار، سروده‌های بهار، شهریار، معیّری، پروین، تولّلی، و چهارپاره‌های رشید یاسمی است.
دستۀ دوم آثاری را دربرمی‌گیرد که نوعاً نظایر آن‌ها در ادب سنّتی وجود دارد، نهایت آنکه از جهاتی متحوّل جلوه می‌کنند و احساس می‌شود که رنگ و بوی تازه‌ای یافته‌اند. سروده‌هایی با مضامین و احیاناً اوزان عروضیِ بی‌سابقه یا بسیار نادر در شعر سنّتی با حال ‌و هوای تازه و فضای شاعرانۀ امروزی. غزل‌های سایه، سیمین بهبهانی مصادیق بارز آن‌اند.
این دو دسته، طیف و پیوستاری را تشکیل می‌دهند و اعضای آن‌ها را نمی‌توان همواره به‌قطع معلوم کرد. ملاک تشخیص عموماً جهان‌بینی اثرآفرین و فضای اثر و نوع مضامین آن است.
دستۀ سوم، مجموعۀ آثاری هستند که نمونه‌های پراکنده‌ای از آن‌ها، آن هم بسیار به‌ندرت، در لابه‌لای متون قدیم نهفته مانده‌اند، اما در ادب معاصر به‌صورت نوع ادبی شاخص و مستقلی درآمده‌اند. مواد فولکلوری، به‌ویژه تصنیف، همچنین طنز ازاین‌قبیل‌اند.
دستۀ چهارم، آثاری که بالاخص ادبی نیستند اما موضوع آن‌ها ادبیات است، مانند تحقیقات ادبی، تاریخ ادبیات، نقد ادبی، تصحیح انتقادی متون که اگر هم مایه‌هایی از آن‌ها در گذشته در مطاویِ تذکره‌ها و شروح وجود داشته‌است امروزه به‌صورت کاملاً تازه و مدوّنی درآمده و کیفیت و ماهیت دیگری پیدا کرده‌اند. تحقیق در متون و در احوال و آثار شاعران و ادبا و نقد مبتنی بر نظریۀ ادبی و روشمند را ازاین‌دست باید شمرد.
دستۀ پنجم مشتمل است بر انواعی که در ادب سنّتی دست‌کم با همان ساختار و قالب و خصایص بنیادی وجود ندارند و در طی قرن بیستم در زبان فارسی پدید آمدند. از این جمله‌اند اشعار نیمایی و سپید در نظم و رمان و داستان‌های کوتاه و نمایشنامه و فیلم‌نامه در نثر. همچنین مواد مطبوعاتی را در همین دسته می‌توان جای داد. اما در مقایسۀ ادب معاصر و ادبیات سنّتی به دو نکتۀ اساسی باید توجه داشت: یکی آنکه میان این دو گسستگی پدید نیامده‌است و انواع نوپدید از جهات متعدد و معنی‌داری با سوابق سنّتی پیوند دارند. مثلاً شعر نو از جهات اساسیِ محتوایی با شعر سنّتی رابطۀ زنده و اُرگانیک دارد؛ یا ادبیات داستانی، بالاخص نمایشی، در آثاری چون شاهنامه و خمسۀ نظامی و هفت اورنگ جامی، البته به صُوَری دیگر، پیشینه دارند؛ یا نقد در شرح سنّتیِ متون نظم و نثر، مسبوق به سابقۀ نسبتاً درخشانی است. همچنین طنز و مطایبه و هزل، علاوه بر آنکه چاشنی آثار ادبی چون کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه و مقامات حمیدی و گلستان سعدی و پریشان قاآنی شده‌است، در رساله‌های و نوشته‌های عبید زاکانی جایگاه بارز و مسلطی دارد. مایه‌های ادبی نیز که ریشه در فرهنگ مردم دارند با آثار منظوم و منثور فارسی به‌صورت امثال و حکایات درآمیخته‌اند. مثنوی‌های سنائی و عطار و مولانا و جامی و بوستان و گلستان سعدی از این مایه‌ها سرشارند.
دیگر آنکه، به‌رغم تحول مضامین و محتوا و ساختار، روح فرهنگ ایرانی در آثار ادبی معاصر محفوظ مانده و این آثار، هرچند از آبشخور ادبیات جهانی سیراب و از روش‌های علمی تحقیق غرب متأثر گشته‌اند، صبغۀ ملی خود را از دست نداده‌اند. در مقایسۀ ادب معاصر و ادب سنّتی، آنچه به ‌زیان ادب معاصر جلب نظر می‌کند جای خالیِ شاهکارهای عظیمی چون شاهنامه و مثنوی معنوی و ظهور به اصطلاحِ غربیان تیتان‌های جهان ادب هم‌طراز فردوسی و مولاناست. در این باب باید خاطرنشان ساخت که اصولاً دوران خلق شاهکارهای سترگ منفردی ازآن‌دست که یاد شد سر آمده‌است؛ همچنان‌که عصر ظهور پهلوانان افسانه‌ای سپری شده‌است. امروزه کارهای عظیم به دست نه یک تن، بلکه گروه و گاه انبوه خلق صورت می‌گیرد. دوران حماسۀ پهلوانی پایان یافته و روزگار حماسۀ ملت‌ها آغاز گشته‌‌است و این تحولی است که در همۀ شئون فرهنگی، از جمله در ادبیات همۀ اقوام روی داده‌است. دیگر قرن طلایی ادبیات اقوام با ظهور جهان‌پهلوانانِ میدانِ ادب شکل نمی‌گیرد، بلکه با فراورده‌های منفردی تکوین می یابد که مجموع آن‌ها ارزش هنگفت پیدا می‌کند و دست‌کمی از ذخایر ادوار ادبی پیشین ندارد. می‌توان گفت که ادبیات نیز مانند دیگر مظاهر فرهنگی گرایش به دموکراتیک شدن پیدا کرده‌است. وانگهی، آثار سترگ ادب سنّتی بر پایۀ حجم عظیمی از افسانه‌ها و قصص و روایات و تمثیلات مکتوب و شفاهی و به دنبال انبوهی از فراورده‌های ادبی و بر اساس سنّتِ دیرینه‌سالِ فرهنگیِ ما پدید آمده‌اند و حال‌آنکه انواع تازۀ ادب معاصر خود باید زیربنای سنّت خود را بسازند و بیافرینند. ازاین‌رو، هرگاه با وجهۀ نظر دیگری به دستاورد ادبی صد سال اخیر بنگریم، با حجم و تنوع فوق‌العاده و بی‌سابقه‌ای از آثار روبه‌رو می‌شویم که احصا و توصیف آن‌ها سال‌ها و سال‌ها مهلت می‌طلبد و از دورۀ ادبی معاصر عصری پررونق و از بسیاری جهات بی‌نظیر می‌سازد که می‌توان به آن مباهات کرد. در این میان، دستاورد بسیار گران‌بهایی که نباید از آن غافل ماند تحول شگرفی است که در زبان فارسی معاصر، به‌ویژه زبان‌های ادبی و تحقیقی، در پرتو انواع ادبی و تتبّعات و نقد و نظریه‌های جدید روی داده‌است. این زبان طی صدوپنجاه سال اخیر، به‌خصوص ازحیث واژگان و ترکیبات و تعبیرات و مضامین و صُوَر ادبی، بی‌اندازه غنی گشته و نیرو و پویایی و حیات تازه پیدا کرده و از قید تحجّر و بندِ ایستایی رها شده‌است که خود نعمت بزرگ و دست‌مایۀ باارزشی برای بیان افکار و تجارب جدید است. این زبان از حشو و زواید و زر و زیورِ مبتذل و بدلی و آرایه‌های افراطی و مزاحم پیراسته و فارغ گشته و به‌صورت زبانی روشن، رسا، پاکیزه و بی‌پیرایه و درعینِ‌حال باکفایت و قوی درآمده‌است. همچنین نباید نادیده گرفت که در قرن اخیر بسیاری از متون معتبر منظوم و منثور که از دسترس حتی ادبا و محققان دور مانده‌بود، به یمن همّت ارباب فنِ ایرانی و ایران‌شناسان اروپایی، با تصحیح انتقادی منتشر شده و راه را برای تحقیقات زبانی و ادبی مستند و روشمند و معتبر گشوده و امکانات تازه‌ای برای بهره‌جویی از متون، در راه تقویت زبان علمی و ادبی، فراهم آورده‌است. با این فراورده‌ها، موجبات آن پدید آمده‌است که زمینۀ بسیار مساعدی برای تدوین لغت‌نامه‌های جامع و دانشنامه‌ها همچنین دستور زبان تاریخی حاصل گردد و آثاری ازنظر کیفی و ساختاری و انسجام در سطحی بس بالاتر از نظایر آن‌ها تهیه و تدوین شود. در حوزۀ کارهای بی‌سابقه‌ای که به روزگار نو در عرصۀ تحقیقات ادبی شده نمی‌توان از پژوهش‌های دامن‌گستری یاد نکرد که درزمینۀ زبان‌های ایرانی باستانی و میانه انجام گرفته و خود به رشتۀ بسیار مهم مستقلی مبدّل شده‌است. سرانجام باید از حجم نظرگیر ترجمه‌های معتبر و خلّاق ادبیات جهانی یاد کرد که در غنی ساختن زبان فارسی با ترکیبات و تعبیرات و صُوَر بیان تازه، نقش سازندۀ بسیار مؤثری ایفا کردند و شماری از آن‌ها مسلماً در کار آن‌اند که وارد تاریخ ادبیات این دوره شوند. زبان فارسی در پرتو این ترجمه‌ها قدرت و صفا و جلا و تنوعِ به‌مراتب بیشتری یافت و به‌خصوص برای خلق آثار داستانی آمادگیِ به‌ درجات بیشتری پیدا کرد و ‌به‌صورت ابزاری کارآمد و ظریف برای بیان افکار و عواطف و تجربیات هنری تازه درآمد. بدین‌سان شاهد دورۀ ادبی گران‌مایه و پرمحتوایی هستیم. مع‌الوصف، هنوز نقایص و حتی خلأهایی در برخی شئونِ حتی مهم و حساس وجود دارد که برای تکمیل و پر کردن آن‌ها شایسته است برنامه‌ریزی دقیقی انجام گیرد و در این برنامه‌ریزی طبعاً فرهنگستان زبان و ادب فارسی سزاوار است نقش رهنموددهنده و در مواردی که برای آن‌ها بانیِ مشخصی وجود ندارد نقش سرمشق‌دهنده ایفا کند.
از جمله این شئون است تاریخ ادبیات که هرچند در تدوین آن کارهای پرارزشی انجام گرفته، هنوز شکاف‌ها و کمبودهایی، هم ازنظر شیوۀ تألیف و انطباق آن با گرایش‌ها و نظریه‌های جدید و هم ازحیث جامعیت، در آن می‌توان تشخیص داد. نگارش تاریخ‌ ادبیات‌های فارسیِ موجود بر نظریۀ ادبی و ضوابط معیّن و روش علمیِ درخور مبتنی نبوده‌است. لااقل بخشی از فصول جامع‌ترین آن‌ها بر اساس منابع واسط و دست دوم، چون تذکره‌ها نوشته شده، نه بر پایۀ مطالعات تحلیلیِ خودِ آثار. ازنظر تأثیرات شرایط محیطی، یعنی تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی، بر جریان‌های ادبی نیز پیوند زندۀ این عوامل با سیر و تحول ادبیات داده نشده و این دو، هرکدام جداگانه و بی‌ ربط و پیوند، بررسی و معرفی شده‌است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان از سویی رابطۀ آن‌ها را با یکدیگر بازشناخت و از سوی دیگر احساس کرد که ناظرِ جریانی تاریخی، متضمّن دگرگونی‌ها و تبدلات ناشی از علل خاص هستیم. این را هم باید خاطرنشان ساخت که در تدوین تاریخ ادبیات معاصر فارسی به عدّه‌ای از شاعران محلّی، که هم به زبان فارسی و هم به زبان قومی، آثار ارزشمندی پدید آورده‌اند توجه نشده‌است. سبک‌شناسیِ نثر و نظم نیز، هرچند در گذشته جَسته‌گریخته به طرز و شیوه اشاره‌هایی کوتاه می‌شده، می‌توان گفت در تحقیقات ادبیِ معاصر نوظهور است. شادروان ملک‌الشعرای بهار درس آن را در حدود هفتاد سال پیش در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران پایه‌گذاری کرد و تقریرات او را درواقع نخستین پژوهش در این حوزه باید شمرد. متعاقباً سبک‌شناسیِ نثر در سه جلد به صورت کتاب درسی دانشگاهی درآمد که سال‌ها پس از درگذشت استاد نیز با همین عنوان در جایگاه خود باقی ماند. تقریرات بهار در سبک‌شناسی شعر نیز پس از وفات او به چاپ رسید. ازآن‌پس نیز مطالعات تازه‌ای در این حوزه صورت گرفت و آثاری به‌ویژه در سبک‌شناسی شعر پدید آمد که در آن‌ها بیشتر از همان الگوی مختارِ بهار پیروی شد و احیاناً مفاهیم و مطالبی از منابع غربی وارد این مبحث گردید. مع‌الوصف، با توجه به رابطۀ نزدیک سبک‌شناسی ادبی با زبان‌شناسی و نقد ادبی، هنوز در این عرصه خلأ محسوس وجود دارد که با بهره‌گیری از نظریات جدید باید پر شود. درزمینۀ بلاغت نیز هنوز خلأ محسوسی وجود دارد. البته در سنّت ادبی ما بلاغت از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و در این فن تحقیقات عمیق و دامنه‌داری صورت گرفته، اما این مطالعات عمدتاً بر مبنای ادبیات عرب بوده‌است. هرچند اصول حاصل از آن را می‌توان بر ادبیات، به‌ویژه شعر فارسی، که با شعر عرب ازحیث مضامین و ساختار مشابهت‌های نظرگیر دارد مطابقت داد، این مطابقت هنوز از روی اسلوب و نظام‌مند تحقق نیافته و فقط پراکنده در تحقیقات ادبی ظاهر گشته‌است. در تحقیقات زبانی و دستور زبان نیز هرچند پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته‌ایم، متأسفانه بیشتر مطالعات زبان‌شناسان بر زبان انگلیسی مبتنی بوده‌است. کسانی خام‌اندیشانه پنداشته‌اند که با نشاندن متناظرِ فارسی الفاظ و اصطلاحات و شواهدِ زبان انگلیسی می‌توان احکام منتج از بررسی زبان بیگانه را عیناً بر زبان فارسی جاری ساخت و بر آن مصداق داد، غافل از آنکه این جانشین‌سازیِ مکانیکی که بس آسان است، به بازیِ کودکان بیشتر شباهت دارد تا به بررسی علمیِ جدّی. باری، کاربستِ نظریات جدید زبان‌شناسی و تشخیص اینکه هریک از آن‌ها برای تبیین چه گستره‌ای از پیکرۀ زبانی ضرورت پیدا می‌کند امری است خلاق و تا حدی شبیه ترجمۀ خلاق که اگر سرسری گرفته شود و به شیوۀ مکانیکی عمل شود طبعاً ثمرۀ آن را نمی‌توان جدّی گرفت. در عرصۀ گویش‌شناسی و فرهنگ مردم نیز کارهایی، هرچند عموماً فاقد روشمندی، انجام گرفته‌است. دربارۀ تحقیقات گویشی این نکتۀ بسیار مهم را باید متذکر شد که در آن‌ها از توجه به اصطلاحات یا تعبیرات کنایی غفلت شده‌است و حال‌آنکه روحیات و خصایصِ قومی و محلّی بیشتر در همین تعبیرات منعکس می‌گردد.
با آنچه گفته شد شاید روشن شده‌باشد که دورۀ ادبی معاصر از ادوار پیشین به جهات متعدد متمایز است و در این دوره، شئون ادبی، همچنان که شئون دیگر فرهنگی و علمی، معروضِ تحولاتی بنیادی گشته و سیر این دگرگونی‌ها با شتاب بیشتری ادامه دارد که آینده‌ای پررونق‌تر و درخشان‌تر را نوید می‌دهد. گروه ادب معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسی تنظیم ترازنامۀ نسبتاً مشروح این دورۀ ادبی پرمایه را وجهۀ همّت خود ساخته‌است تا پس از طرح و بررسی در شورای گروه و تصویب در شورای فرهنگستان، راهنمای برنامه‌ریزی‌های آینده باشد.
فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي

* يگانه *
19-08-2008, 22:42
واژه ادب از کلماتی است که معنی آن همراه با تحول زندگی قوم عرب و انتقال آن از بدویت به مدنیت تغییر یافته و پی درپی معانی نزدیک به هم پیدا کرده ، تا این معنی را که امروز متبادر به ذهن می شود به خود گرفته ، که عبارت است از سخنی رسا که به نیت تاثیر درز عواطف خواننده یا شنونده به شعر یا نثر انشاء شود. اگر در عصر جاهلی راجع به کلمه ادب کندو کاو کنیم آن را در زبان شاعران نمی یابیم ، بلکه به کلمه آدب به معنی کسی که مردم را به طعام فرا می خواند بر می خوریم . در شعر طرفه بن عبد آمده است:

نحن فی المشاه ندعوا الجفلی لا تری الآدب فینا ینتقر
یعنی ما در قشلاق دعوت عام می کنیم و آدب ما در دعوت به طعام تبعیض قائل نمی شود. مأدبه به معنی خوراکی که مردم بدان دعوت می شوند نیز از همین ریشه است، از اشتقاقات این لغت « ادب ، یأدب » می باشد یعنی طعامی آماده کرد ، یا : به طعامی دعوت کرد.



گذشته از بیت طرفه ، شعر دیگری که دلالت بر انتقال کلمه ادب از معنای حسی مذکور به معنای دیگر کند در دست نیست، تا آنکه در زبان حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این کلمه در معنای اصلاح و پرورش اخلاقی به کار گرفته می شود: « ادبنی ربی فاحسن تأدیبی » شاعر مخضرم ، سهم بن حنظله غنوی نیز کلمه ادب را در همین معنی به کار برده:

لایمنع الناس منی ما اردت ولا اعطیهم ما ارادوا احسن ذا ادبا
این را که هر آنچه از دیگران بخواهد مانعش نمی شوند لیکن همه آنچه دیگران از او بخواهند ، ندهد ، دلیل بر حسن ادب گرفته ، یعنی نوعی پرورش اخلاقی نه عمل بر وفق طبیعت یا پیشامد.چه بسا کلمه ادب در عصر جاهلی نیز در همین معنی اخلاقی به کار گرفته شده باشد لیکن نصی که این حدس را تأیید کند به دست ما نرسیده است.



نلینو با این فرض که ادب مقلوب دأب است بر آن رفته که ادب در جاهلیت به معنی سنت[و سیرت پدران استعمال می شده است.در واقع اعراب همچنانکه جمع بئر را آبار و جمع رأی را آرا می آورده اند دأب را هم به آداب جمع بسته اند ، و بعدها پنداشته اند که آداب جمع کلمه ادب است و ادب در معنای سنت و سیرت (دأب) در زبانشان رایج و معمول شده و ادب را به معنی خوی و عادت پسندیده گرفته اند. اما این فرض بعیدی است؛ قریب به ذهن این است که کلمه از معنی حسی آن: دعوت به طعام به معنی ذهنی یعنی دعوت به بزرگ منشیها و اخلاق ستوده انتقال یافته باشد، همچنانکه تمام اسم معنیها به این گونه نخست در یک معنای حسی حقیقی به کار می رفته و سپس مفهوم ذهنی و مجازی یافته اند.



در عصر بنی امیه کلمه ادب در معنی اخلاقی و تربیتی استعمال می شود، و پیش از پایان آن دوره معنای دیگر و تازه تری بدان می افزایند: آموزش.

در واقع عده ای از معلمین که خلیفه زادگان را طبق نظر خلفا فرهنگ عربی تعلیم می دادند، مودبین نامیده شدند. اینان به فرزندان خلفا شعر و خطبه و اخبار و انساب و ایام عرب ، مربوط به دوره جاهلی و اسلامی می آموختند. این استعمال جدید مجال آن را پدید آورد که ادب در مقابل کلمه [علم[قرار بگیرد. علم در آن دوره به دانش"]شریعت[اسلامی از قبیل فقه وحدیث [یامبر و] تفسیر[قرآن اطلاق می شد.در عصر عباسی دو معنای پرورشی و آموزشی کلمه ادب ، هر دو در کنار هم کاربرد دارد. چنانکه ابن مقفع دو رساله اش در پندهای اخلاقی و اندرزهای سیاسی را الادب الاصغیر و الادب الکبیر نامید. و ابوتمام بخش سوم دیوان الحماسه را باب الادب نام نهاد که برگزیده ای است از اشعار نغز در مضامین اخلاقی. همین معنی کاملا بر بخشی از صحیح بخاری به نام کتاب الادب منطبق است، همچنین بر کتاب الادب نوشته ابن معتز.



در قرن دوم و سوم هجری و پس از آن کلمه ادب بر شناخت اخبار و اشعار عرب اطلاق کردند و شروع به تألیفاتی در این موضوع کردند و کتب ادب نامیدند ، مانند البیان و التبیین جاحظ که مجموعه ای است از اخبار و اشعار و خطبه ها و نکات جالب با بسیاری اظهار نظرهای انتقادی و سخن سنجانه و نیز الکامل فی الغه و الادب تألیف مبرد که وجهه نظرش بحث در واژه هاست و چون در آن عصر فن نثر نویسی رو به پیشرفت داشت نمونه هایی از رساله های منثور نیز ارائه کرده است. اما کلمه ادب در معنی آموزشی ، که به دو فن نظم و نثر و نکات و لطایف مربوط به آن مختص است، متوقف نماند بلکه توسعه یافت و احیانا شامل همه معارف غیر مذهبی گردید که انسان را از جهت اجتماعی و فرهنگی ارتقا می دهد. کلمه ادب در این معنی گسترده نزد اخوان الصفا می یابیم ، در رسائل ایشان ادب علاوه بر علوم لغت و ]بیان[/] و "]تاریخ[ و اخبار ، به جادو و کیمیاو حساب و آیین تجارت و معاملات نیز دلالت می کند. تا اینکه در قرن هشتم هجری این کلمه شامل انواع معرفت به ویژه علوم بلاغت و لغت می شود، و در اینجاست که"]ابن خلدون[ می گوید: ادب یعنی برداشتن اشعار و اخبار عرب و دانستن مجملی از هر علم.



از قرن سوم هجری به بعد کلمه ادب بر مجموعه آیینهایی دلالت می کند که طبقه بخصوصی از مردم بایستی رعایت کنند و دراین معنی کتابهای بسیاری نوشته شده مانند: ادب الکاتب ابن قتیبه و ادب الندیم کشاجم . و به دنبال آن کتب مختلفی در موضوع ادب القاضی ( آیین قضاوت) ادب الوزیر( آیین وزارت) و ادب الحدیث ( آیین سخن گفتن) و ادب الطعام ( آیین غذا خوردن) و ادب المعاشره( آداب نشست و برخاست)و ادب السفر و غیره نوشته شده است. مضاف بر اینکه در اشعار و لطایف نیز در بسیاری موارد مدلول کلمه ادب همین است. بالاخره از اواسط قرن گذشته کلمه ادب به دو معنی دلالت می کند، یکی معنای کلی در مقابل Litterature که فرانسویان بر هر نوشته ای در هر موضوع و به هر سبک اطلاق می کنند چه علمی باشد چه فلسفی یا ادبی به معنای ویژه ، پس هر چه محصول خرد یا احساس است ادب نامیده می شود. اما در معنای خاص مراد از ادب تنها تعبیر معانی و مقاصد نیست بلکه بعلاوه می باید تعبیر چنان زیبا باشد که در عواطف خواننده یا شنونده اثر کند، بدان گونه که در فن شعر و انواع نثر ادبی از خطابه و تمثیل و مثل و داستان و نمایشنامه و مقامه ، معلوم و معهود است.

منابع


ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1 ، ص 3
رسائل اخوان الصفا، رساله هفتم ، بخش ریاضی
مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج2 ، ص 1174
دکتر شوقی ، تاریخ ادبی عرب، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو ، ص 13
حنا الفاخوری ، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبد الحمید آیتی، ص 28

Ghorbat22
26-11-2008, 05:00
ادبیات فارسی یا پارسی به ادبیاتی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گفته می‌شود که به زبان فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%DB%8C&action=edit&redlink=1) و نثر فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%DB%8C&action=edit&redlink=1) دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9&action=edit&redlink=1) ادبیات فارسی قرار گرفته‌اند.
آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، سعدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، حافظ شیرازی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، عمر خیام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و نظامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر فارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA) در داستان و احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88) در شعر اشاره کرد.
فهرست مندرجات




۱ ادبیات ایران پیش از اسلام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86_.D9.BE.DB.8C.D 8.B4_.D8.A7.D8.B2_.D8.A7.D8.B3.D9.84.D8.A7.D9.85)
۲ سامانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B3.D8.A7.D9.85.D8.A7.D9.86.D B.8C)
۳ آل بویه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A2.D9.84_.D8.A8.D9.88.DB.8C. D9.87)
۴ غزنویان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.BA.D8.B2.D9.86.D9.88.DB.8C.D 8.A7.D9.86)
۵ سلجوقیان و خوارزمشاهیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B3.D9.84.D8.AC.D9.88.D9.82.D B.8C.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.AE.D9.88.D8.A7.D8.B1.D 8.B2.D9.85.D8.B4.D8.A7.D9.87.DB.8C.D8.A7.D9.86)
۶ حمله مغول ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AD.D9.85.D9.84.D9.87_.D9.85. D8.BA.D9.88.D9.84)
۷ تیموریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AA.DB.8C.D9.85.D9.88.D8.B1.D B.8C.D8.A7.D9.86)
۸ صفویان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B5.D9.81.D9.88.DB.8C.D8.A7.D 9.86)
۹ افشاریان و زندیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D9.81.D8.B4.D8.A7.D8.B1.D B.8C.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.B2.D9.86.D8.AF.DB.8C.D 8.A7.D9.86)
۱۰ قاجار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.82.D8.A7.D8.AC.D8.A7.D8.B1)
۱۱ ادبیات مشروطه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.D9.85.D8.B4.D8.B1.D9.88.D8.B7.D9.87)
۱۲ شعر نو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.B9.D8.B1_.D9.86.D9.88)
۱۳ فرهنگ‌نویسان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.81.D8.B1.D9.87.D9.86.DA.AF.E 2.80.8C.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D8.A7.D9.86_.D8.A7 .DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86.DB.8C)
۱۴ شاعران زن ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D8.B1.D8.A7.D 9.86_.D8.B2.D9.86_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86.D B.8C)
۱۵ طنزپردازان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B7.D9.86.D8.B2.D9.BE.D8.B1.D 8.AF.D8.A7.D8.B2.D8.A7.D9.86)
۱۶ شاعران و نویسندگان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D8.B1.D8.A7.D 9.86_.D9.88_.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D9.86.D8.AF.D A.AF.D8.A7.D9.86)
۱۷ نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D9.86.D 8.AF.DA.AF.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D 8.B1.D8.A7.D9.86_.D8.A7.D9.86.D9.82.D9.84.D8.A7.D8 .A8_.D8.A7.D8.B3.D9.84.D8.A7.D9.85.DB.8C)
۱۸ منتقدان ادبی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.85.D9.86.D8.AA.D9.82.D8.AF.D 8.A7.D9.86_.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C)
۱۹ ادبیات کودک و نوجوان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.DA.A9.D9.88.D8.AF.DA.A9_.D9.88_.D9.86.D9.88. D8.AC.D9.88.D8.A7.D9.86)
۲۰ جستارهای وابسته ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AC.D8.B3.D8.AA.D8.A7.D8.B1.D 9.87.D8.A7.DB.8C_.D9.88.D8.A7.D8.A8.D8.B3.D8.AA.D9 .87)

ادبیات ایران پیش از اسلام

نوشتار اصلی را بخوانید: پارسی باستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%A7%D9%86) نوشتار اصلی را بخوانید: پارسی میانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%D9%87) در زمان بغتسما ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] A7&action=edit&redlink=1) (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%BA%DB%8C%D8%B3%DB%8C) (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DB%8C%D9%81) و فیروز مشرقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%DB%8C) و ابوسلیک گرگانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C) به سرودن شعر پرداختند.

سامانی

در دوره سامانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، رودکی سمرقندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C)، ابو شکور بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%84%D8%AE%DB%8C)، ابو الموید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF_%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C)، منجیک ترمذی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B0%DB%8C)، دقیقی طوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، کسائی مروزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، عماره مروزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C). در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D9%88_%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C) کتاب گرشاسب و عجائب البلدان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) هر دو تالیف ابو الموید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF_%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C)، ترجمه تاریخ طبری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) توسط ابو علی بلعمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C_%D8%A8%D9%84%D8%B9%D9%85%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ترجمه تفسیر طبری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B7%D8%A8%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1) توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D9%85) (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.

آل بویه

در دوره آل بویه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) منطقی رازی و غضایری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم ابن سینا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%86) به فارسی ترجمه و شرح شد.

غزنویان

در دوره غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) فردوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، عنصری بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، عسجدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، فرخی سیستانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%86%DB%8C) و منوچهری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شعر پارسی سبک خراسانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C) را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DA%A9%D8%A7%D9%86) نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.

سلجوقیان و خوارزمشاهیان

در زمان سلجوقیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و خوارزمشاهیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86) شاعران بزرگ چون اسدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ناصرخسرو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) قطران تبریزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D8%B2%DB%8C)، مسعود سعد سلمان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86)، عمر خیام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، امیرمعزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) انوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، خاقانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، نظامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ازرقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ادیب صابر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، رشید وطواط ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B7)، ظهیر فاریابی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%A8%DB%8C)، جمال‌الدین اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D 9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، مجیر بیلقانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%D9%84%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ابوالفرج رونی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 81%D8%B1%D8%AC_%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، سیدحسن غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86_%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عبدالواسع جبلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%B9_%D8%AC%D8%A8%D9%84%DB%8C)، سنایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، عطار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، مختاری غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C_%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عمعق بخاری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9&action=edit&redlink=1) نویسنده سیاست‌نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87&action=edit&redlink=1)، امیر کی‌کاووس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3&action=edit&redlink=1) مولف قابوس‌نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7%D9%85%D9%87)، محمدبن منور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86_%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B1&action=edit&redlink=1) نویسنده اسرارالتوحید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF)، عطار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نویسنده تذکرة‌الاولیاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8 %A1&action=edit&redlink=1)، گردیزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C&action=edit&redlink=1) مولف زین‌الاخبار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1&action=edit&redlink=1)، ابوالفضل بیهقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 81%D8%B6%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%82%DB%8C&action=edit&redlink=1) نویسنده تاریخ بیهقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%DB%8C)، راوندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C&action=edit&redlink=1) نویسنده راحةالصدور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%88%D8%B1)، غزالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مولف کیمیای سعادت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF%D8%AA)، نصرالله‌بن عبدالحمید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 84%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D 8%A7%D9%84%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF&action=edit&redlink=1) مترجم کلیله و دمنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%86%D9%87)، نظامی عروضی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B6%DB%8C) مولف چهار مقاله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%87)، رشید وطواط ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B7) نویسنده حدائق‌السحر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AD%D8%B1&action=edit&redlink=1)، حمیدالدین نویسنده مقامات حمیدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] AA_%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C&action=edit&redlink=1)، زین‌الدین اسماعیل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D 8%B9%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1) مولف ذخیره خوارزمشاهی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C) (در طب) ظهور کردند.

حمله مغول

شعر فارسي در دوره مغول بر روي هم متمايل به سادگي و رواني بود و اگر چه بعضي شاعران به پيروي از قدما يا به سبب تمايل به آرايه‌هاي ادبي و تكلَف‌هاي شاعرانه به شعر مصنوع روي‌ آوردند؛ اين امر عموميت نداشت و حتي همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواري كه به منظور اظهار مهارت و استادي‌شان مي‌سرودند، اشعار ساده‌ي بسيار داشتند كه قصّه‌ي دل و نداي ذوقشان بود. بيشتر مثنوي‌ها و همه‌ي غرل‌ها و غالب قصيده‌ها به زبان ساده‌ي روان و گاه نزديك به زبان محاوره ساخته مي‌شد. يكي از سبب‌هاي سستي برخي از بيت‌ها و يا به كار بردن تركيب‌هاي نازل در پاره‌اي از شعرهاي اين دوره، همين نزديكي به زبان محاوره‌است. اما اين كه بيشتر شاعران، به خصوص غزل‌سرايان، در پايان اين دوره به زبان ساده‌ي تخاطب متمايل شده بودند؛ به اين علّت بود كه رابطه‌ي گروهي از آنان با آثار استادان بزرگ پيشين نقصان يافته و نيز دسته‌اي از آن شاعران ترك‌زباني بودند كه فارسي را مي‌آموختند و هنگام سخن‌گويي ناگزير ساده‌گويي مي‌كردند. همراه اين سادگي، بيان يك خاصيت ديگر توجّه به نكته‌سنجي و نكته‌يابي و نكته‌گويي است؛ يعني گنجانيدن نكته‌هايي باريك در شعرها همراه با خيال دقيق و نازك‌بيني تام كه معمولاً از آن‌ها در شعر به مضمون تعبير مي‌شود. چنين نازك‌خيالي‌ها و نكته‌پردازي‌ها در شعر فارسي، به ويژه شعر غنايي ما از قديم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرن‌هاي پيشين به زمان‌هاي متأخّر نزديك شويم، قوّت آن را محسوس‌تر و به همان نسبت سادگي الفاظ را براي سهولت بيان بيشتر مي‌يابيم. در قرن‌هاي هفتم و هشتم، شاعراني چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانسته‌اند، نكته‌هاي دقيق بسيار در الفاظ عالي منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفت‌انگيز خود به حيرت افكنند و همین توانایی ساحرانه‌است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنباله‌ی کارش را در نکته‌آفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمه‌ی پیروی از نکته‌آفرینی‌های حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونه‌ای روزافزون به تکاپوی یافتن نکته‌های باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دوره‌ی صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوه‌ی خیال‌پردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجه‌های این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارت‌های نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیک‌تر شویم، مبالغه در مضمون‌یابی و مضمون‌سازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یک‌دست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر می‌بینیم. بی‌شک گرد مضمون‌ها و نکته‌های تازه‌ی بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخن‌گویان این عهد نکته‌پردازی و مضمون‌یابی را از وظایف شاعر می‌پنداشتند و شعر ساده‌ی بی‌نکته را ماندنی نمی‌دانستند.
در این دوره سعدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نویسنده بوستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%DB%8C), گلستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%DB%8C) و غزلیات، مولوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) صاحب مثنوی معنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%DB%8C) و غزلیات شمس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، محمود شبستری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%B1%DB%8C) صاحب مثنوی گلشن راز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86_%D8%B1%D8%A7%D8%B2) ، کمال‌الدین اسماعیل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D 8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1)، همام تبریزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، اوحدی مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C) گوینده جام جم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%29&action=edit&redlink=1)، امیرخسرو دهلوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C)، خواجوی کرمانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C)، ابن یمین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، سلمان ساوجی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC%DB%8C)، و حافظ شیرازی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، در شعر پدید آمدند.

تیموریان

دوره تیموریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دنباله دوره مغول محسوب می‌شود. در عهد تیموری جامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند, مانند عطا ملک جوینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DB%8C%D9%86%DB%8C) مولف تاریخ جهانگشا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%A7&action=edit&redlink=1)، منهاج سراج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B3%D8%B1%D8%A7%D8%AC&action=edit&redlink=1) مولف طبقات ناصری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، رشید الدین فضل‌الله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%81%D8%B6%D9%84%E2%80%8C% D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87&action=edit&redlink=1) مدون و جامع جامع التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %88%D8%B5%D8%A7%D9%81&action=edit&redlink=1)، حمدالله مستوفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%81%DB%8C) نویسنده تاریخ گزیده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87&action=edit&redlink=1)، حافظ ابرو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مولف زبده التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، نظامی شامی نویسنده ظفر نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%D9%87&action=edit&redlink=1)، میر خواند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%86%D8%AF&action=edit&redlink=1) مولف روضه الصفاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1) (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%A7%D8%A8) و جوامع الحکایات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA)، دولتشاه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] A7%D9%87&action=edit&redlink=1) مولف تذکره الشعراء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1)، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B7%D9%88%D8%B3%DB%8C) نویسنده اخلاق ناصری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DB%8C) و اساس الاقتباس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B3)، جلال الدین دوانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%86%DB% 8C&action=edit&redlink=1) نویسنده اخلاق جلالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AC%D9%84%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1)، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B3%D9%87%DB%8C%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1) (در اخلاق و فنون و حکمت).

صفویان

در دوره صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1) نویسنده حبیب السیر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B3%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1)، ابن بزاز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%B2&action=edit&redlink=1) نویسنده صفوه الصفاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1)، حسن بیک روملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A9_%D8%B1%D9%88%D9%85%D9%84%D9%88&action=edit&redlink=1) مولف احسن التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، اسکندر منشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] B1_%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C&action=edit&redlink=1) مولف عالم آرای عباسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C)، احمد بن نصرالله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %86_%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87&action=edit&redlink=1) نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عرفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، صائب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، بابا فغانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %BA%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، هاتفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، هلالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، اهلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، وحشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، کلیم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، نامبردارند.

افشاریان و زندیان

در دوره افشاریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و زندیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گویندگانی مثل هاتف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%86%DB%8C) و پسر او سحاب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، مشتاق اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عاشق اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، و آذر بیگدلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)(لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند.

قاجار

برخی شاعران و نویسندگان در دوره قاجار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، صبا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، وصال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، قاآنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، فروغی بسطامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%85%DB%8C)، سروش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند. طاهره قرةالعین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C_%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA&action=edit&redlink=1) مولف مجمع الفصحاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D9%81%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1) متمم روضه الصفا و ریاض العارفین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1)، لسان‌الملک سپهر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9_%D8%B3%D9%BE%D9%87%D 8%B1&action=edit&redlink=1) مولف ناسخ التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، نویسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87) مولف مرآت البلدان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) و غیره شهرتی یافته‌اند.

ادبیات مشروطه

در دوره مشروطیت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیب‌الممالک فراهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 5%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87 %D8%A7%D9%86%DB%8C)، ادیب پیشاوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D8%B1%DB%8C)، پروین اعتصامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C)، محمد تقی بهار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%A7%D8%B1)، افسر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ایرج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7)، دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، شوریده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C)، عارف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، عشقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%D9%82%DB%8C)، وحید دستگردی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%AF%DB%8C)، یاسمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، یغما ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بی‌بی خانم استرآبادی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86%D9%85_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A 7%D8%AF%DB%8C)، علی اکبر دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7)، جمال زاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA)، محمد قزوینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، عباس اقبال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84)،زین العابدین مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8% A7%D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C&action=edit&redlink=1)، محمد مسعود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF)، رشید یاسمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، عبدالحسین زرین کوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86_%DA%A9%D9%88%D8%A8) صادق چوبک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار می‌روند.'


شعر نو

نوشتار اصلی را بخوانید: شعر نیمایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) زمينه‌های فكری سرایش شعر نو، سالها پيش از نيما آغاز شده بود كه برای پیگیری اين نكته بايد به شاعران و سرايندگان دوره مشروطه مراجعه كرد. ابوالقاسم لاهوتی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%85_%D9%84%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%AA%DB%8C)، ميرزا حبیب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8&action=edit&redlink=1) مترجم حاجی بابای اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8% A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1) و میرزاده عشقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%D9%82%DB%8C) از اين زمره‌اند.
شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات نیما یوشیج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC) آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری می‌توان به احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88)، مهدی اخوان ثالث ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86_%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB)، فروغ فرخزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF)، سهراب سپهری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DB%8C)، منوچهر آتشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%DB%8C)، طاهره صفارزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)، و محمود مشرف تهرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%D8%B4%D8%B1%D9%81_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9% 86%DB%8C&action=edit&redlink=1) (م. آزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) اشاره کرد.
وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده‌اند و کوتاه یا بلند می‌شوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده می‌شود.

فرهنگ‌نویسان ایرانی


علی اکبر دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7)
محمد معین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
امیر حسین آریان‌پور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%BE%D9%8 8%D8%B1)
احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88)

شاعران زن ایرانی


طاهره قره‌العین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B9%DB%8C%D9%86)
پروین اعتصامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C)
فروغ فرخزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF)
طاهره صفارزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)
سیمین بهبهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C)


مریم السادات صائم کاشانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%D8%A7%D8%AA_%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D9%85_%DA%A9% D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C)
باید یادآوری کرد که در سده‌های گذشته از جمله در سده ششم هجزی قمری، در دربار سلطان سنجر سلجوقی، مهستی شعر می‌سرود که اشعار اروتیک او شهره‌است، جز او از رابعه باید یاد کرد و برای دیگران باید به منابع مراجعه کرد. در دوره قاجار نیز بسیاری از بانوان شاعر را می‌توان سراغ گرفت، به ویژه از زنان دربار.

طنزپردازان

نوشتار اصلی را بخوانید: فهرست طنزپردازان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D8%A 7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)

عبید زاکانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)
ایرج میرزا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7)
دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هادی خرسندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%D9%86%D8%AF%DB%8C&action=edit&redlink=1)
کیومرث صابری فومنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D9%81%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C)
سید ابراهیم نبوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D9%85_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C)

شاعران و نویسندگان

نوشتار اصلی را بخوانید: فهرست شاعران و نویسندگان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3% D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D 8%A7%D9%86%DB%8C) نوشتار اصلی را بخوانید: کانون نویسندگان ایران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D 8%B1%D8%A7%D9%86)
نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی


مهرداد اوستا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D8%AA%D8%A7)
محمد علی معلم دامغانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%BA%D8%A7% D9%86%DB%8C)
قیصر امین پور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%BE%D9%88%D8%B1)

منتقدان ادبی

نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D9%86%D8%AF%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)، میرزا ملکم خان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%85_%D8%AE%D8%A7%D9%86)، طالبوف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و زین‌العابدین مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%BA %D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C) بودند.

دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بدیع‌الزمان فروزانفر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7 %D9%86%D9%81%D8%B1)
محمد تقی بهار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%A7%D8%B1)
رضا براهنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
جلال همایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
سعید نفیسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
نیما یوشیج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC)
محمدعلی سپانلو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%BE%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88)
مهدی یزدانی خرم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C_%D8%AE%D8%B1%D9%85)
پرویز ناتل خانلری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%84%D8%B1%DB%8C)
صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA)
عبدالحسین زرین‌کوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D9%88 %D8%A8)
محمد رضا شفیعی کدکنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C_%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86% DB%8C)
شاهرخ مسکوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D8%A8)

amir raya
05-05-2009, 22:38
بخشید در این بیت چه آرایه ای بکار رفته است؟
گلاب است گویی به جویش روان ................. همی شاد گردد زبویش روان.

barani700
06-05-2009, 00:50
ادبیات فارسی یا پارسی به ادبیاتی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گفته می‌شود که به زبان فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%DB%8C&action=edit&redlink=1) و نثر فارسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%DB%8C&action=edit&redlink=1) دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9&action=edit&redlink=1) ادبیات فارسی قرار گرفته‌اند.
آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، سعدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، حافظ شیرازی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، عمر خیام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و نظامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر فارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA) در داستان و احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88) در شعر اشاره کرد.
فهرست مندرجات




۱ ادبیات ایران پیش از اسلام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86_.D9.BE.DB.8C.D 8.B4_.D8.A7.D8.B2_.D8.A7.D8.B3.D9.84.D8.A7.D9.85)
۲ سامانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B3.D8.A7.D9.85.D8.A7.D9.86.D B.8C)
۳ آل بویه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A2.D9.84_.D8.A8.D9.88.DB.8C. D9.87)
۴ غزنویان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.BA.D8.B2.D9.86.D9.88.DB.8C.D 8.A7.D9.86)
۵ سلجوقیان و خوارزمشاهیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B3.D9.84.D8.AC.D9.88.D9.82.D B.8C.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.AE.D9.88.D8.A7.D8.B1.D 8.B2.D9.85.D8.B4.D8.A7.D9.87.DB.8C.D8.A7.D9.86)
۶ حمله مغول ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AD.D9.85.D9.84.D9.87_.D9.85. D8.BA.D9.88.D9.84)
۷ تیموریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AA.DB.8C.D9.85.D9.88.D8.B1.D B.8C.D8.A7.D9.86)
۸ صفویان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B5.D9.81.D9.88.DB.8C.D8.A7.D 9.86)
۹ افشاریان و زندیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D9.81.D8.B4.D8.A7.D8.B1.D B.8C.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.B2.D9.86.D8.AF.DB.8C.D 8.A7.D9.86)
۱۰ قاجار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.82.D8.A7.D8.AC.D8.A7.D8.B1)
۱۱ ادبیات مشروطه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.D9.85.D8.B4.D8.B1.D9.88.D8.B7.D9.87)
۱۲ شعر نو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.B9.D8.B1_.D9.86.D9.88)
۱۳ فرهنگ‌نویسان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.81.D8.B1.D9.87.D9.86.DA.AF.E 2.80.8C.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D8.A7.D9.86_.D8.A7 .DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86.DB.8C)
۱۴ شاعران زن ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D8.B1.D8.A7.D 9.86_.D8.B2.D9.86_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86.D B.8C)
۱۵ طنزپردازان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B7.D9.86.D8.B2.D9.BE.D8.B1.D 8.AF.D8.A7.D8.B2.D8.A7.D9.86)
۱۶ شاعران و نویسندگان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D8.B1.D8.A7.D 9.86_.D9.88_.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D9.86.D8.AF.D A.AF.D8.A7.D9.86)
۱۷ نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3.D9.86.D 8.AF.DA.AF.D8.A7.D9.86_.D9.88_.D8.B4.D8.A7.D8.B9.D 8.B1.D8.A7.D9.86_.D8.A7.D9.86.D9.82.D9.84.D8.A7.D8 .A8_.D8.A7.D8.B3.D9.84.D8.A7.D9.85.DB.8C)
۱۸ منتقدان ادبی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D9.85.D9.86.D8.AA.D9.82.D8.AF.D 8.A7.D9.86_.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C)
۱۹ ادبیات کودک و نوجوان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.A7.D8.AF.D8.A8.DB.8C.D8.A7.D 8.AA_.DA.A9.D9.88.D8.AF.DA.A9_.D9.88_.D9.86.D9.88. D8.AC.D9.88.D8.A7.D9.86)
۲۰ جستارهای وابسته ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B3%DB%8C#.D8.AC.D8.B3.D8.AA.D8.A7.D8.B1.D 9.87.D8.A7.DB.8C_.D9.88.D8.A7.D8.A8.D8.B3.D8.AA.D9 .87)
ادبیات ایران پیش از اسلام

نوشتار اصلی را بخوانید: پارسی باستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%A7%D9%86)نوشتار اصلی را بخوانید: پارسی میانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%D9%87) در زمان بغتسما ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] A7&action=edit&redlink=1) (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%BA%DB%8C%D8%B3%DB%8C) (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DB%8C%D9%81) و فیروز مشرقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%DB%8C) و ابوسلیک گرگانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C) به سرودن شعر پرداختند.

سامانی

در دوره سامانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، رودکی سمرقندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C)، ابو شکور بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%84%D8%AE%DB%8C)، ابو الموید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF_%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C)، منجیک ترمذی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B0%DB%8C)، دقیقی طوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، کسائی مروزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، عماره مروزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C). در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D9%88_%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C) کتاب گرشاسب و عجائب البلدان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) هر دو تالیف ابو الموید بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF_%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C)، ترجمه تاریخ طبری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) توسط ابو علی بلعمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C_%D8%A8%D9%84%D8%B9%D9%85%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ترجمه تفسیر طبری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B7%D8%A8%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1) توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D9%85) (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.

آل بویه

در دوره آل بویه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) منطقی رازی و غضایری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم ابن سینا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%86) به فارسی ترجمه و شرح شد.

غزنویان

در دوره غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) فردوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، عنصری بلخی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، عسجدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، فرخی سیستانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%86%DB%8C) و منوچهری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شعر پارسی سبک خراسانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C) را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DA%A9%D8%A7%D9%86) نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.

سلجوقیان و خوارزمشاهیان

در زمان سلجوقیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و خوارزمشاهیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86) شاعران بزرگ چون اسدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ناصرخسرو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) قطران تبریزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D8%B2%DB%8C)، مسعود سعد سلمان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86)، عمر خیام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، امیرمعزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) انوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، خاقانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، نظامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ازرقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ادیب صابر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، رشید وطواط ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B7)، ظهیر فاریابی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%A8%DB%8C)، جمال‌الدین اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D 9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، مجیر بیلقانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%D9%84%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ابوالفرج رونی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 81%D8%B1%D8%AC_%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، سیدحسن غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86_%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عبدالواسع جبلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%B9_%D8%AC%D8%A8%D9%84%DB%8C)، سنایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، عطار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، مختاری غزنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C_%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عمعق بخاری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9&action=edit&redlink=1) نویسنده سیاست‌نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87&action=edit&redlink=1)، امیر کی‌کاووس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3&action=edit&redlink=1) مولف قابوس‌نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7%D9%85%D9%87)، محمدبن منور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86_%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B1&action=edit&redlink=1) نویسنده اسرارالتوحید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF)، عطار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نویسنده تذکرة‌الاولیاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8 %A1&action=edit&redlink=1)، گردیزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C&action=edit&redlink=1) مولف زین‌الاخبار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1&action=edit&redlink=1)، ابوالفضل بیهقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 81%D8%B6%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%82%DB%8C&action=edit&redlink=1) نویسنده تاریخ بیهقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%82%DB%8C)، راوندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C&action=edit&redlink=1) نویسنده راحةالصدور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%88%D8%B1)، غزالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مولف کیمیای سعادت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF%D8%AA)، نصرالله‌بن عبدالحمید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 84%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D 8%A7%D9%84%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF&action=edit&redlink=1) مترجم کلیله و دمنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%86%D9%87)، نظامی عروضی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B6%DB%8C) مولف چهار مقاله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%87)، رشید وطواط ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B7) نویسنده حدائق‌السحر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AD%D8%B1&action=edit&redlink=1)، حمیدالدین نویسنده مقامات حمیدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] AA_%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C&action=edit&redlink=1)، زین‌الدین اسماعیل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D 8%B9%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1) مولف ذخیره خوارزمشاهی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C) (در طب) ظهور کردند.

حمله مغول

شعر فارسي در دوره مغول بر روي هم متمايل به سادگي و رواني بود و اگر چه بعضي شاعران به پيروي از قدما يا به سبب تمايل به آرايه‌هاي ادبي و تكلَف‌هاي شاعرانه به شعر مصنوع روي‌ آوردند؛ اين امر عموميت نداشت و حتي همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواري كه به منظور اظهار مهارت و استادي‌شان مي‌سرودند، اشعار ساده‌ي بسيار داشتند كه قصّه‌ي دل و نداي ذوقشان بود. بيشتر مثنوي‌ها و همه‌ي غرل‌ها و غالب قصيده‌ها به زبان ساده‌ي روان و گاه نزديك به زبان محاوره ساخته مي‌شد. يكي از سبب‌هاي سستي برخي از بيت‌ها و يا به كار بردن تركيب‌هاي نازل در پاره‌اي از شعرهاي اين دوره، همين نزديكي به زبان محاوره‌است. اما اين كه بيشتر شاعران، به خصوص غزل‌سرايان، در پايان اين دوره به زبان ساده‌ي تخاطب متمايل شده بودند؛ به اين علّت بود كه رابطه‌ي گروهي از آنان با آثار استادان بزرگ پيشين نقصان يافته و نيز دسته‌اي از آن شاعران ترك‌زباني بودند كه فارسي را مي‌آموختند و هنگام سخن‌گويي ناگزير ساده‌گويي مي‌كردند. همراه اين سادگي، بيان يك خاصيت ديگر توجّه به نكته‌سنجي و نكته‌يابي و نكته‌گويي است؛ يعني گنجانيدن نكته‌هايي باريك در شعرها همراه با خيال دقيق و نازك‌بيني تام كه معمولاً از آن‌ها در شعر به مضمون تعبير مي‌شود. چنين نازك‌خيالي‌ها و نكته‌پردازي‌ها در شعر فارسي، به ويژه شعر غنايي ما از قديم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرن‌هاي پيشين به زمان‌هاي متأخّر نزديك شويم، قوّت آن را محسوس‌تر و به همان نسبت سادگي الفاظ را براي سهولت بيان بيشتر مي‌يابيم. در قرن‌هاي هفتم و هشتم، شاعراني چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانسته‌اند، نكته‌هاي دقيق بسيار در الفاظ عالي منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفت‌انگيز خود به حيرت افكنند و همین توانایی ساحرانه‌است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنباله‌ی کارش را در نکته‌آفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمه‌ی پیروی از نکته‌آفرینی‌های حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونه‌ای روزافزون به تکاپوی یافتن نکته‌های باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دوره‌ی صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوه‌ی خیال‌پردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجه‌های این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارت‌های نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیک‌تر شویم، مبالغه در مضمون‌یابی و مضمون‌سازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یک‌دست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر می‌بینیم. بی‌شک گرد مضمون‌ها و نکته‌های تازه‌ی بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخن‌گویان این عهد نکته‌پردازی و مضمون‌یابی را از وظایف شاعر می‌پنداشتند و شعر ساده‌ی بی‌نکته را ماندنی نمی‌دانستند.
در این دوره سعدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نویسنده بوستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%DB%8C), گلستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%DB%8C) و غزلیات، مولوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) صاحب مثنوی معنوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%DB%8C) و غزلیات شمس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، محمود شبستری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%B1%DB%8C) صاحب مثنوی گلشن راز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86_%D8%B1%D8%A7%D8%B2) ، کمال‌الدین اسماعیل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D 8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1)، همام تبریزی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، اوحدی مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C) گوینده جام جم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%29&action=edit&redlink=1)، امیرخسرو دهلوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C)، خواجوی کرمانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C)، ابن یمین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، سلمان ساوجی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC%DB%8C)، و حافظ شیرازی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، در شعر پدید آمدند.

تیموریان

دوره تیموریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دنباله دوره مغول محسوب می‌شود. در عهد تیموری جامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند, مانند عطا ملک جوینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %DB%8C%D9%86%DB%8C) مولف تاریخ جهانگشا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%A7&action=edit&redlink=1)، منهاج سراج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B3%D8%B1%D8%A7%D8%AC&action=edit&redlink=1) مولف طبقات ناصری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1)، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %8C%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، رشید الدین فضل‌الله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%81%D8%B6%D9%84%E2%80%8C% D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87&action=edit&redlink=1) مدون و جامع جامع التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %88%D8%B5%D8%A7%D9%81&action=edit&redlink=1)، حمدالله مستوفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%81%DB%8C) نویسنده تاریخ گزیده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87&action=edit&redlink=1)، حافظ ابرو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مولف زبده التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، نظامی شامی نویسنده ظفر نامه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%D9%87&action=edit&redlink=1)، میر خواند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%86%D8%AF&action=edit&redlink=1) مولف روضه الصفاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1) (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%A7%D8%A8) و جوامع الحکایات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA)، دولتشاه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] A7%D9%87&action=edit&redlink=1) مولف تذکره الشعراء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1)، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B7%D9%88%D8%B3%DB%8C) نویسنده اخلاق ناصری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DB%8C) و اساس الاقتباس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B3)، جلال الدین دوانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%86%DB% 8C&action=edit&redlink=1) نویسنده اخلاق جلالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AC%D9%84%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1)، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B3%D9%87%DB%8C%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1) (در اخلاق و فنون و حکمت).

صفویان

در دوره صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1) نویسنده حبیب السیر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B3%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1)، ابن بزاز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%B2&action=edit&redlink=1) نویسنده صفوه الصفاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1)، حسن بیک روملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A9_%D8%B1%D9%88%D9%85%D9%84%D9%88&action=edit&redlink=1) مولف احسن التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، اسکندر منشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] B1_%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C&action=edit&redlink=1) مولف عالم آرای عباسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C)، احمد بن نصرالله ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %86_%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87&action=edit&redlink=1) نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عرفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، صائب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، بابا فغانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %BA%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، هاتفی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، هلالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، اهلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B2%DB%8C)، وحشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، کلیم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، نامبردارند.

افشاریان و زندیان

در دوره افشاریان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و زندیان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گویندگانی مثل هاتف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%86%DB%8C) و پسر او سحاب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، مشتاق اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، عاشق اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)، و آذر بیگدلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)(لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند.

قاجار

برخی شاعران و نویسندگان در دوره قاجار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، صبا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، وصال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، قاآنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، فروغی بسطامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%85%DB%8C)، سروش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند. طاهره قرةالعین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C_%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA&action=edit&redlink=1) مولف مجمع الفصحاء ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D9%81%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1) متمم روضه الصفا و ریاض العارفین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1)، لسان‌الملک سپهر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9_%D8%B3%D9%BE%D9%87%D 8%B1&action=edit&redlink=1) مولف ناسخ التواریخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE&action=edit&redlink=1)، نویسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87) مولف مرآت البلدان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %84%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) و غیره شهرتی یافته‌اند.

ادبیات مشروطه

در دوره مشروطیت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیب‌الممالک فراهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 5%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87 %D8%A7%D9%86%DB%8C)، ادیب پیشاوری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D8%B1%DB%8C)، پروین اعتصامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C)، محمد تقی بهار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%A7%D8%B1)، افسر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ایرج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7)، دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، شوریده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C)، عارف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، عشقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%D9%82%DB%8C)، وحید دستگردی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%AF%DB%8C)، یاسمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، یغما ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بی‌بی خانم استرآبادی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 86%D9%85_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A 7%D8%AF%DB%8C)، علی اکبر دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7)، جمال زاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA)، محمد قزوینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)، عباس اقبال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84)،زین العابدین مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8% A7%D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C&action=edit&redlink=1)، محمد مسعود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF)، رشید یاسمی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)، عبدالحسین زرین کوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86_%DA%A9%D9%88%D8%A8) صادق چوبک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار می‌روند.'


شعر نو

نوشتار اصلی را بخوانید: شعر نیمایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C) زمينه‌های فكری سرایش شعر نو، سالها پيش از نيما آغاز شده بود كه برای پیگیری اين نكته بايد به شاعران و سرايندگان دوره مشروطه مراجعه كرد. ابوالقاسم لاهوتی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%85_%D9%84%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%AA%DB%8C)، ميرزا حبیب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8&action=edit&redlink=1) مترجم حاجی بابای اصفهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %A7%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8% A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1) و میرزاده عشقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%D9%82%DB%8C) از اين زمره‌اند.
شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات نیما یوشیج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC) آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری می‌توان به احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88)، مهدی اخوان ثالث ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86_%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB)، فروغ فرخزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF)، سهراب سپهری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%DB%8C)، منوچهر آتشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B4%DB%8C)، طاهره صفارزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)، و محمود مشرف تهرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %85%D8%B4%D8%B1%D9%81_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9% 86%DB%8C&action=edit&redlink=1) (م. آزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) اشاره کرد.
وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده‌اند و کوتاه یا بلند می‌شوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده می‌شود.

فرهنگ‌نویسان ایرانی


علی اکبر دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7)
محمد معین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
امیر حسین آریان‌پور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%BE%D9%8 8%D8%B1)
احمد شاملو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88)
شاعران زن ایرانی


طاهره قره‌العین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B9%DB%8C%D9%86)
پروین اعتصامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C)
فروغ فرخزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7%D8%AF)
طاهره صفارزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)
سیمین بهبهانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C)


مریم السادات صائم کاشانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AF%D8%A7%D8%AA_%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D9%85_%DA%A9% D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C)
باید یادآوری کرد که در سده‌های گذشته از جمله در سده ششم هجزی قمری، در دربار سلطان سنجر سلجوقی، مهستی شعر می‌سرود که اشعار اروتیک او شهره‌است، جز او از رابعه باید یاد کرد و برای دیگران باید به منابع مراجعه کرد. در دوره قاجار نیز بسیاری از بانوان شاعر را می‌توان سراغ گرفت، به ویژه از زنان دربار.

طنزپردازان


نوشتار اصلی را بخوانید: فهرست طنزپردازان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D8%A 7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1)

عبید زاکانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C)
ایرج میرزا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A7)
دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هادی خرسندی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B1%D8%B3%D9%86%D8%AF%DB%8C&action=edit&redlink=1)
کیومرث صابری فومنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D9%81%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C)
سید ابراهیم نبوی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D9%85_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C)
شاعران و نویسندگان

نوشتار اصلی را بخوانید: فهرست شاعران و نویسندگان ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3% D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D 8%A7%D9%86%DB%8C) نوشتار اصلی را بخوانید: کانون نویسندگان ایران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D 8%B1%D8%A7%D9%86)
نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی


مهرداد اوستا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%B3%D8%AA%D8%A7)
محمد علی معلم دامغانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%BA%D8%A7% D9%86%DB%8C)
قیصر امین پور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%BE%D9%88%D8%B1)
منتقدان ادبی


نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D9%86%D8%AF%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87)، میرزا ملکم خان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%85_%D8%AE%D8%A7%D9%86)، طالبوف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و زین‌العابدین مراغه‌ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%BA %D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C) بودند.

دهخدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بدیع‌الزمان فروزانفر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7 %D9%86%D9%81%D8%B1)
محمد تقی بهار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%87%D8%A7%D8%B1)
رضا براهنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
جلال همایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
سعید نفیسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
نیما یوشیج ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AC)
محمدعلی سپانلو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%BE%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88)
مهدی یزدانی خرم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%DB%8C_%D8%AE%D8%B1%D9%85)
پرویز ناتل خانلری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%84_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%84%D8%B1%DB%8C)
صادق هدایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AA)
عبدالحسین زرین‌کوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86_%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D9%88 %D8%A8)
محمد رضا شفیعی کدکنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C_%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86% DB%8C)
شاهرخ مسکوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%88%D8%A8)


این خط رو از کجا یاد گرفتید،:23: به ما هم یاد بدید:46:
لطفا پست تون رو ویرایش کنید اگه ممکنه:11:

barani700
06-05-2009, 00:56
صنایع ادبی در اشعار حافظ




حرفهای تازه، مضمونهای بی سابقه، و اندیشه هایی که رنگ اصالت و ابتکار دارد در کلام حافظ همه جا موج می زند. حتی عادی ترین اندیشه ها نیز در بیان او رنگ تازگی دارد. این تازگی بیان، در بعضی موارد نتیجه ی یک نوع صنعتگری مخفی است. مناسبات لفظی البته شعر وی را رنگ ادیبانه می دهد و آشنایی با لغت و علوم بلاغت وی را در این کار قدرت بیشتر می بخشد. مراعات نظیر هم لطف و ظرافتی به کلام او می افزاید. وقتی بخاطر می آورد که زلف معشوق را عبث رها کرده است، این را یک دیوانگی می بیند و حس می کند که با چنین دیوانگی هیچ چیز برای او از حلقه ی زنجیر مناسبتر نیست. با چه قدرت و مهارتی این الفاظ را در یک بیت آورده است! جایی که از دانه ی اشک خویش سخن می گوید به یاد مرغ وصل می افتد، و آرزو می کند که کاش این مرغ بهشتی به دام وی افتد. یک جا در خلوت یک وصل بهشتی از معاشران می خواهد، گره از زلف یار باز کنند و به مناسبت زلف یار که در تیرگی و پریشانی رازناک خود به یک قصه می ماند – از آنها می خواهد تا شب را با چنین قصه ای دراز کنند.



معاشران گره از زلف یار باز کنید



شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید



آیا همین زلف یار به یک شب نمی ماند – به یک شب خوش؟ درست است که شب را یک قصه کوتاه می کند اما با یک چنین قصه ای که خود رنگ شب و درآشفتگی شب را دارد می توان یک شب خوش را دراز کرد. مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهراً آنچه در هر دو هست ابهام و پریشانی است . حافظه ی کم نظیری که تداعی معانی را در ذهن او به شکل معجزه آسایی درمی آورد وسیله ی خوبی است برای صنعت گرایی او.



با این همه مواردی هم هست که این صنعت گرایی روح شعر را در کلام او خفه می کند. از جمله وقتی از تاب آتش دوری وجود خود را غرق عرق می بیند، به یاد معشوق می افتد – اما به یاد عرق چین او !



ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل



بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرقچینم



وقتی دیگر که چشم مخمور معشوق را در قصد دل خویش می بیند در وجود وی یک ترک مست می یابد که گویی میل کباب دارد.



چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر



ترک مستست مگر قصد کبابی دارد



(استعاره کباب برای دل عاشق و تکرار مناسبات و لوازم آن به مناسبت ذکر دل، در کلام معاصران حافظ نیز هست و حاکی است از رواج رسم و قبول مضمون در آن روزگاران.)



درست است که این مضمونها در آن ایام به قدر امروز عاری از ذوق و ظرافت به نظر نمی رسیده است، اما به هر حال افراطی بوده است در رعایت نظیر. در هر حال این افراط در صنعت گویی گه گاه شعر او را از لطف و جلوه می اندازد. فی المثل، در یک غزل که «خجند» در قافیه ی آن جایی می تواند داشت، نام خجند شاعر را به یاد خوارزم می اندازد، و ترک خجندی که لفظ ترک را به خاطر وی می آورد و این همه در دستگاه شعر سنتی این اندیشه را برای وی در قالب وزن می ریزد که : حافظ چو ترک غمزه ی ترکان نمی کنی ... شنونده انتظار دارد جزایی بسیار سخت برای این بازیگوشی شاعر مقرر شود، اما چون حکایت قافیه است و مناسبات لفظی، فقط می شنود: دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند. بی شک شاعر نمی خواهد خوارزم یا خجند را واقعاً یک جای وحشتناک جلوه دهد و چگونه ممکن است در زمینی که معدن خوبان و کان حسن محسوب است، جایی چنان وحشت انگیز تصویر شود. اما این نیز یک ظرافت جوی رندانه است که انسان را درست به چیزی تهدید کنند که نیل بدان کمال مطلوب اوست. بعلاوه وقتی خوارزم و خجند سرزمین غمزه و جلوه ی خوبان است رفتن به آنجا دردی را از شاعر نظر باز که نمی تواند غمزه ی خوبان را ترک نماید دوا نمی کند. اما چه باید کرد؟ صنعت نمایی است و شاعر نمی تواند از آن خودداری کند. مکرر اتفاق افتاده است که رعایت صنعت شعر خوب را از جلوه می اندازد با این همه گه گاه نیز صنعت در نزد او همچون وسیله ای است برای نیل به کمال – کمال فنی.



صنعت عمده ی او ایهام است – نوعی تردستی زیرکانه که شاعر در آن با یک تیر دو نشان می زند و یک لفظ را چنان بکار می برد که خواننده معنی نزدیک آن را به خاطر می آورد در حالی که مراد شاعر یک معنی دورتر است یا عکس و یا هر دو. از جمله وقتی در بیان اندوه و نامردای عاشقانه ی خویش می گوید «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است» خواننده خوب درک می کند که از لفظ مردم مراد شاعر مردمک چشم است، مردم چشم اما وقتی در مصرع بعد می خواند که شاعر با لحنی آکنده از عتاب و شکایت می گوید: «ببین که در طلبت حال مردمان چون است» یک لحظه در تردید می افتد که مقصود کدام مردمان است. درست است که مصرع اول خیلی زود خاطر خواننده را توجه می دهد که مراد مردمان چشم است – مردمان چشم عاشق که در خون نشسته اند. شاعر البته می خواهد رأفت و رقـّت معشوق را با نشان دادن چشم خونین گریان خویش جلب کند اما با این صنعت در واقع هم چشم خونبار خود را به رخ معشوق می کشد هم در یک آن با یک چشم بندی تردستانه صورت حالی از همه ی مردمان عاشقی کشیده و در خون نشسته را به پیش چشم او می آورد و اینجاست که بیان او واقعاً دو پهلوست – هم معنی دور را در نظر دارد هم معنی نزدیک را. در کلام حافظ این ایهام رندانه بسیار است و دیوان او پر است از حرفهای دو پهلو که شوخی و ظرافت کم نظیری آنها را از شیوه ی ایهام هر شاعر دیگر جدا می کند و ممتاز.



شوخی و ظرافت در بعضی موارد از مختصات بیان اوست. متلکهای زیرکانه که شادی و شیرینی آنها گه گاه از نیش یک طنز گزنده به زهر تلخی آلوده است رنگ خاصی به لطیفه های او می دهد. هوش قوی که لطافت بی شائبه ی شوخی را می کشد در بعضی موارد این متلکهای کوتاه را مثل نیشتری زهرآلود می کند که روح ساده و شادمان از آن لذت نمی برد اما هوش تند که با زهر اینگونه تلخیها معتاد است از آن حداکثر لذت را می برد. بدین گونه است که متلکهای او، مثل نیشخندهای ولتر و آناتول فرانس بیشتر با هوش طرف است تا با روح. در واقع همین هوش است که هدف طعنه را درک می کند و از طنز او یک حربه می سازد، مخصوصاً ریا را که حافظ به آن اعلان جنگ داده است، اما خودش لامحاله گه گاه از آن خالی نیست، به سختی سرکوب ومقهور می کند. این شوخی و ظرافت در جای جای ابیات او هست. اما مخصوصاً رنگ خاصی به سؤال و جوابهای او می دهد – سؤال و جوابهای او با معشوق، با مدعی، و با زاهد ملامتگر.



در بعضی موارد عذر آوردنهایش – عذرهای بدتر از گناه – که رنگ «حسن تلعیل» دارد، حاکی است از این شوخیهای لطیف و نیشدار. از جمله یک جا می خواهد عذری بیاورد، عذر برای آنکه رشته ی تسبیح زهدش پاره شده است. اما ذوق لطیفه گوی او عذری که برای این امر پیدا می کند این است که بگوید دستم در دامن معشوق بود آن هم نه معشوق خانگی، معشوق بازاری که شاعر از وی به ساقی سیمین – ساق تعبیر تواند کرد. لطف شوخی اینجاست که همه ی سنتها را درهم می شکند، همه قیدها را بر هم می زند و از این همه می خواهد عذری بتراشد برای یک ترک اولی که احتیاج به عذرخواهی هم ندارد. در گفت و شنود بامعشوق این بذله گویی با نوعی حاضرجوابی توأم است، گاه از جانب معشوق و گاه از جانب شاعر. البته مواردی هست که لحن ایهام آمیز فهم لطف و ظرافتی را که در این حاضر جوابی ها هست دشوار می کند از جمله یک جا که می خواهد معشوق کناره جویی را به صحبت و عشرت دعوت کند با ایهام از وی می خواهد که او هم مثل نقطه ای به میان دایره بیاید، و بعد هم از زبان او به خودش جواب می دهد که «ای حافظ این چه پرگاری» است؟ و لطف ایهام وی در این لفظ «پرگار» که مجازاً در زبان حافظ به معنی حیله و نیرنگ نیز به کار می رود وقتی درست مفهوم تواند شد که خواننده توجه کند نه فقط می خواهد بگوید که آخر این دایره ای که هست با کدام پرگار درست شده است، بلکه نیز می خواهد با خنده و با لحن عامیانه ای که حذف «است» در آخر سؤال نیز آن را اقتضا دارد، سؤال کند که ای حافظ باز این چه پرگار تازه ای است؟ با این همه حاضر جوابی های او غالباً چنان نافذ و قوی است که در بیشتر موارد بی پرده و بدون تأمل بسیار لطف و ظرافت آنها معلوم می شود. وقتی معشوق بهانه جوی را می خواهد تهدید به فراق کند با بی قیدی رندانه ای به وی می گوید که «ز دست جورتو آخر ز شهر خواهم رفت».



ز دست جور تو گفتم ز شعر خواهم رفت



به خنده گفت که ای حافظ برو که پای تو بست؟



اما معشوق با بی نیازی شانه ها را بالا می اندازد و رندانه جواب می دهد « که حافظ برو که پای تو بست؟» یک جا با زبان یک بازاری از معشوق بوسه ای «حواله» می خواهد و معشوق که مثل او با این زبان آکنده از وعده و دروغ آشناست رندانه مثل یک سوداگر کهنه کار می پرسد: کیت با من این معامله بود؟ جای دیگر وقتی معشوق را می بیند که با یک تملق ریشخند آمیز خنده ای می کند و می گوید: که حافظ غلام طبع توأم، شاعر رند با حالتی که دیرباوری و بی اعتقادی در آن به هم آمیخته است سری تکان می دهد و می گوید: ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق!



به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام



ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق



حتی وقتی می خواهد از شاه تقاضا کند تقاضایش گه گاه رندانه است و ظریف. می گوید سالهاست ساغرم از باده تهی است. اما شاهدی که بر این ادعا می آورد جالب است – محتسب. چه کسی بهتر از محتسب می تواند این دعوی را در محضر سلطان تصدیق کند، و یک رند چه کنایه ای ظریفتر از این برای تقاضا می تواند به کار برد؟ حاضر جوابی های او گه گاه رنگ تغافل دارد و آکنده است از ظرافت رندانه. وقتی معشوق قصد جدایی دارد شاعر محجوب با بیم و وحشت زیرلب زمزمه می کند که «آه از دل دیوانه ی حافظ بی تو» اما معشوق که خوب می داند این دیوانگی عاشق از کجا ناشی است خود را به نادانی می زند و با خنده ای که راز او را فاش می کند زیر لب می پرسد که دیوانه کیست؟



گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو



زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست؟



اینجا معشوق با بی اعتنایی و سرگردانی از پهلوی وی می گذرد، شاعر آهسته از وی می خواهد که به عهد دوستی وفا کند. معشوق مثل اینکه تقاضای او را نفهمیده باشد جواب می دهد که آقا، اشتباه گرفته اید «در این عهد وفا نیست.»



دی می شد و گفتم خدا صنما عهد بجای آر



گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست



ایهامی که در لفظ «عهد» هست شعر را از لطف بی مانندی سرشار می کند. این نکته سنجی هاست که به سؤال و جوابهای وی ظرافت خاص می بخشد. یک جا از پیر میکده می پرسد که راه نجات چیست؟ پیر جام می را می خواهد و سپس مثل اینکه تازه سؤال وی به گوشش خورده باشد بی تأمل می گوید: عیب پوشیدن.



به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات



بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن



سؤال و جواب رندانه ای است. آدم به یاد سؤال و جواب ابوسعید مهنه می افتد و دلاک حمام که از شیخ معنی جوانمردی را پرسید و او به وی، که شوخ شیخ را پیش روی او آورده بود، جواب داد که جوانمردی شوخ خلق پنهان کردن است و به روی آنها نیاوردن. پیر میکده نیز، درست وقتی راز پوشیدن را برای شاعر راه نجات می خواند که یک راز پوشیدنی را پیش او برملا می کند.




منبع: از کوچه رندان (درباره زندگی و اندیشه حافظ) - نوشته : دکتر عبدالحسن زرین کوب

amir raya
06-05-2009, 13:20
آقا این بیت چه آرایه ای رو داره؟
گلاب است گویی به جویش روان.............همی شادگردد زبویش روان

amir raya
06-05-2009, 15:41
این خط رو از کجا یاد گرفتید،:23: به ما هم یاد بدید:46:
لطفا پست تون رو ویرایش کنید اگه ممکنه:11:
توی ویکیپدیا بنویسید تاریخ ادبیات فارسی درست شدش میاد.:46::11:

barani700
09-05-2009, 00:41
بازگشتِ ادبی ، دوره ای در تاریخ ادبیّات ایران ، از نیمة دوم قرن دوازدهم تا پیدایش ادبیات مشروطه در اوایل قرن چهاردهم . دربارة آغاز و آغازکنندگان ادبیّات این دوره میان صاحبنظران تقریباً اتّفاق نظر هست ، امّا دربارة ماهیّت این دورة ادبی و نامها و صفتهایی که بدان داده شده و تقسیم آن به دوره های فرعیتر و پایان و هدف آن اختلاف نظرْ بسیار و آراء گاه حتّی بکلّی متعارض است . با این حال ، بیشتر نویسندگان تاریخ ادبیات ایران و صاحبنظران ادبی معاصر به گونه ای «بازگشت » را بر این دوره اطلاق کرده اند، هر چند که مرادشان از آن یکسان نیست . به احتمال قوی تعبیر «بازگشت » را نخستین بار ملک الشعرای بهار در نوشته به کار برده است ( ارمغان ، دورة 13،ش 7، ص 441ـ 448، ش 8، ص 519ـ526، ش 10، ص 713ـ720). او در سبک شناسی (ج 3، ص 316)، پس از توصیف «انحطاط ادبی » عصر صفوی ، با عبارت «رستاخیز یا بازگشت » نیز از این دوره یاد کرده است . دیگران با تعبیرهای دیگری از آن یاد کرده اند، از جمله : «نهضت ، نهضت جدید، نهضت شعری جدید»(عباس اقبال ،«سیداحمد هاتف اصفهانی »، ص 1-8)، «نهضت ادبی » (جلال الدین همائی ، «ترجمة حال سروش اصفهانی »، ص 15)، «نهضت نو در شعر فارسی » و «دورة بازگشت » در شعر و نثر (ذبیح اللّه صفا، «ادب »، ص 679-681)، «نهضت بازگشت یا تجدید حیات ادبی » (رعدی آذرخشی ، ص 94)، «نهضت بازگشت به سبک قدما» در توصیف مرحلة اول و «مکتب ادبی » در توصیف مرحلة دوم آن (عبدالحسین زرین کوب ، ص 151-154)، «نهضت ادبی » و «نهضت نسبتاً مهمی در شعر فارسی » (یحیی آرین پور، ص 13). در نوشته های دیگران ، داوریها و ارزشیابیهای افراطی و تفریطی از کاربرد تعبیرها پیداست . برای مثال ، نویسنده ای با عبارات «نهضت بزرگ ادبی » و «رنسانس ادبی » از آن یاد می کند (ابراهیم صفایی ، ص 2 و3). نویسنده مقالة «فارسی ، ادبیات » در دایرة المعارف فارسی مصاحب کلمة رجعت را برای توصیف این دوره به کار می برد، آن هم نه در معنای لغوی کلمه و نه مترادف با بازگشت بلکه با باری منفی و به معنای ارتجاع ، و حتی تصریح می کند که این دوره را دورة «بازگشت » یا «نهضت » خوانده اند اما باید آن را دورة «رجعت » نامید (همانجا). به هر حال ، اختلاف نظر در انتخاب و استعمال اصطلاحات برای اطلاق بر این دوره از تفاوت تلقیهای ادبی و نیز دیدگاههای متفاوت دربارة ماهیّت ادبی آن حکایت می کند.

بازگشت در شعر. در نیمة قرن دوازدهم ، تقریباً از اواخر عصر افشاریه ، حرکت تازه ای در شعر فارسی آغاز شد و تنی چند از شاعران به فکر پیروی از اسلوبهای کهن شعر فارسی ـ سبک خراسانی (یا ترکستانی ) و سبک عراقی ـ افتادند و این طرز را در شعر «شیوة متقدّمین » یا «طرز قدما» خواندند یا با عبارتهای دیگری از این قبیل نامیدند. لطفعلی آذر بیگدلی * (1134-1195)، که خود از پیشگامان بازگشت ادبی است ، در هیچ جای آتشکدة آذر ، «بازگشت ادبی » یا عبارتی نظیر آن به کار نبرده است . عین عبارتی که وی ، در ترجمة مشتاق اصفهانی * (1100-1171) پیشگام اصلی بازگشت ادبی در شعر، ذکر کرده این است : «از آنکه سلسلة نظم را سالها بود که به تصرّفات نالایق متأخرین ] مقصود شعرای عصر صفوی و بعد است [ از هم گسیخته ، به سعی تمام و جهد مالاکلام او ] یعنی مشتاق اصفهانی [ پیوند اصلاح یافته ... و بنای نظم فصحای بلاغتْ شعارِ متقدمین را تجدید کرده » (ص 416). آذربیگدلی فقط از تجدید اسلوب متقدّمان ، یعنی شیوة شعرای پیش از عصر صفوی ، سخن به میان آورده است و از کلام او نکتة دیگری جز این استنباط نمی شود. عبدالرّزاق دُنْبُلی (1176-1243)، در حدائق الجنان ، و محمود میرزا قاجار، در سفینة المحمود ، و رضاقلیخان هدایت (1215-1288)، در مجمع الفصحا (ج 1، ص 10) در شرح حال مشتاق اصفهانی مطلب و نکته ای افزون بر گفتة آذر بیگدلی نیاورده اند و دربارة سایر شعرای بازگشت نیز فقط انشای مطلب آنها تفاوت دارد. البته رضاقلیخان در ادامة مطلبش افزوده است که طرز ادبی مشتاق و همگامان وی به مراتبِ عالیه نرسید تا اینکه جمعی از فضلا و فصحا در عصر قاجاریّه طریقة قدما را به صورت کامل آن برگزیدند.

حرکت بازگشت از شهر اصفهان شروع شد، هر چند که در دورة استیلای افغانها و عصر انحطاط و افول پس از آن ، شهر آباد اصفهان ویران شده بود و دیگر مقرّ حکومت و مرکز اصلی سیاست نبود و مردم آنجا، از جمله اهل علم و ادب ، در بلاد متعدّد پراکنده شده بودند. شهرهای شیراز و کاشان و تهران پس از اصفهان به حرکت بازگشت گراییدند. شاعرانی که پیشگام حرکت نو ادبی شدند عبارت اند از سیّدمحمّد شعلة اصفهانی (متوفی 1160) و میرسیّدعلی مشتاق اصفهانی و میرزا محمّدنصیر اصفهانی (متوفی 1192). به کوشش این سه تن ، بویژه به اهتمام و تشویق مشتاق ، محفلی از شعرا در اصفهان تشکیل شد و شاعرانِ با استعدادی چون عاشق اصفهانی * (1111-1181) و صهبای قمی * (متوفی 1191) و لطفعلی آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی * (متوفی 1198) و صباحی بیدگلی کاشانی * (متوفی 1206 یا 1207) و رفیق اصفهانی * (متوفی 1226) و عدّه ای دیگر گردهم آمدند و به بحث و گفتگو و سرودن شعرهایی به شیوة شاعران بلندآوازة قدیم پرداختند. مشتاق شخصاً به شعر حافظ و بیشتر به غزل و رباعی راغب بود و از حافظ و سعدی استقبال می کرد؛ امّا اعضای محفل ادبی او به شیوة شاعران عصر پیش از مغول ، خاصه فردوسی و عنصری و فرّخی و منوچهری و انوری و خاقانی ، نظر داشتند و نحوة بیان و نوعاً مضمونهای شعر آنان را سرمشق خود ساختند. مشتاق اصفهانی دربارة جلوس نادرشاه و فتح هندوستان و قندهار و بلخ و ایروان و شکست و فرار افغانها به دست نادرشاه اشعاری به سبک شاعران قدیم می ساخت . آذر بیگدلی قصاید غرّا به شیوة قدما و طبیب اصفهانی * (متوفی 1168) مثنوی به تقلید نظامی گنجوی می سرود. قصیده های هاتف اصفهانی به سبک امامی هروی ، شاعر معاصر سعدی ، و گاه به شیوة خاقانی بود. عبدالرّزاق دنبلی ، که از پیشگامان بازگشت در نثر است ، شعر هم می گفت و در قصیده به امیر معزّی اقتفا می کرد و غزل را به سبک قدما می سرود. این شاعران و عدة کثیری از پیروان و دست پروردگان ایشان ذهن مردم را از سبک غالب رایج در دورة پس از مغول و تیموری بتدریج دور ساختند و حرکتی را آغاز کردند که پس از مدّتی دامنه اش از شعر گذشت و به نثر فارسی سرایت کرد و موجب تغییر سبک ادبی گردید و بعدها، در دورة قاجاریه ، (رجوع کنید به سطور پایین ) پخته تر و سخته تر شد.

نکتة درخور تأمّل اینکه این حرکتْ بی مقدمه و یکباره یا فقط به اراده و خواهش یا به ذوق و قریحة مشتاق اصفهانی و همگامان او و فارغ از تطوّرات ادبی و تحوّلات جامعه آغاز نشده و تحوّلی بیسابقه و ناگهانی نبوده است . در دورة صفوی همة شاعران به سبک رایج در آن عصر شعر نمی سرودند. شاعران بسیاری بودند که در قصیده و غزل سبک قدما را پیروی می کردند یا شعرشان تقلید سبک رایج در آن عهد نبود و اصالت و استقلال نسبی داشت . محمدمحیط طباطبایی می گوید که عده ای به دنبال آذر بیگدلی مرتکب اشتباه شده اند وآغاز «تحوّل اسلوب سخن » را روزگار مشتاق و عاشق شمرده اند، حال آنکه «تتبّع سخن سخنوران عهد شاه سلطان حسین چنین دلالت می کند که این تحوّل سبک سخن در اواخر قرن یازدهم آغاز شده بود و شعرای نیمة اوّل سدة دوازدهم از حیث قوّت اسلوب خود را از سیاق سخن هندی پسند دور کرده بودند» (رجوع کنید به مقدمة وی بر دیوان مجمر ، ص ید). در واقع ، تبحّرِ بارز نخستین شعرای بازگشت در سرودن قصیده و غزل به شیوة قدما گواه آشکار دوام سنّتی ریشه دار و ا نس و الفت عمیق با قالب و جان شعر قدیم است وگرنه طبیعی است که هیچ شاعری ، هر چند مایه ور باشد، نمی تواند در بدو امر به این درجه از تسلّط بر کلام و فنون شعری دست یابد.

جلال الدین همائی ، که عهد تنی چند از استادان قدیم شعر اصفهان را شخصاً درک کرده ، برای سبکهای شعر فارسی اصطلاحهای دیگری اختیار کرده است و سبک شاعران دورة بازگشت را، که به تصریح او از انجمن مشتاق اصفهانی آغاز شد و «اثرش به قرن 13 و 14 رسید و هنوز هم آن شیوه مابین شعرای مکتب قدیم شایع و متداول است » (مقدّمة وی بر دیوان طرب اصفهانی ، ص 113)، «سبک عراقی جدید» و «سبک عراقیِ اصفهانی جدید» (همان ، ص 115) در مقابلِ «سبک عراقی قدیم » و «سبک عراقی متوسّط » (= سبک اصفهانی / هندی ) نام داده است . به نظر او، حاصل ادبی انجمن مشتاق و شعر شاعران بازگشت ظهور سبک تازه ای در غزلسرایی بوده و این سبک تازه «آمیخته ای است از سبک عراقی قدیم و متوسط » (همان ، ص 116)، سبکی که عنصر غالبش از سبک عراقی و چاشنی آن از سبک اصفهانی / هندی بوده است و اکثر شعرای اصفهان در قرن 13 و 14 پیرو همین سبک بوده اند.

پس از روی کار آمدن سلسلة زندیّه و استقرار آرامش در عصر حکومت وکیل الرّعایا کریمخان زند، حرکت بازگشت ادبی نضج گرفت . کریمخان شخصاً شعردوست و شاعرپرور نبود، امّا فراغ بال سی سالة حکومت نسبتاً سالمش به بازار ادب و هنر رونق نسبی داد. شعرا در عصر زندیّه محفل ادبی داشتند و حرکتی را که سالها پیشتر آغاز شده بود به طور منظّم ادامه می دادند. میرزاعبدالوهّاب موسوی اصفهانی در زمان کریمخان زند حاکم و کلانتر اصفهان شد و شاعرانی که از سبک رایج بیزار و به طرز قدما مایل بودند، به تشویق او و در منزل شخصی او، انجمن ادبی تشکیل دادند. به ترغیب وی ، بازار شاعری در اصفهان ، که مرکز ادبی بود، رونق گرفت . میرزاحسین وزیر فراهانی متخلّص به وفا، وزیر زندّیه ، که مردی ادیب و سخن شناس و معتقد به طریقة بازگشت بود و کتابخانه ای از نفایس آثار داشت ، در شیراز محفل ادبی دایر کرد (رجوع کنید به عبدالحسین زرین کوب ، ص 151، 166). میرزاعبدالوهاب نشاط اصفهانی (1175-1244)، فاضل و ادیب و منشی و از شعرای اوایل عصر قاجار در زمان سلطنت آقامحمدخان قاجار (حک : 1210-1211)، حاکم اصفهان شد و در آنجا، مانند نیای خود میرزاعبدالوهاب موسوی ، محفل شعرا را، که در واقع انجمن عمدة ادبی شهر بود، تشکیل داد. به گفتة رضاقلیخان هدایت ، محفلش «مجمع شعرا و ظرفا» بود. این محفل ، در قیاس با محافل ادبی سابق ، با آگاهی بیشتر به اسلوبهای گوناگون شعری توجه می کرد (رجوع کنید به یحیی آرین پور، ج 1، ص 14؛ عبدالحسین زرین کوب ، ص 178). پس از آنکه نشاط اصفهانی برای تصدی بعضی امور دیوانی به دربار تهران احضار و انجمن نشاط در اصفهان تعطیل شد، حجرة مجمر در مدرسة کاسه گران به صورت مجمع سخنسرایان شهر درآمد (رجوع کنید به مقدمة محمّد محیط طباطبایی بر دیوان مجمر ، ص یه ).

آرامش نسبی دورة قاجاری پس از سالها آشوب و فتنه ، شعردوستی شاهان و شاهزادگان این سلسله ، تشویقهای آنان از شاعران ، و بعضی عوامل مساعد دیگر موجب شد تا بازار شعر و شاعری ، که در آن عصر پناهگاه دیگری برای رشد خود نداشت ، رونق بگیرد. حرکتی که مشتاق اصفهانی و همگامانش آغاز کرده بودند، به همّت کسانی که در محافل ادبی آنان پرورش یافته یا از آن محافل تأثیر پذیرفته بودند بویژه از طریق محفلهای ادبی ، به رغم تغییرات سیاسی ، از دورة افشاریّه و زندیّه به عصر قاجاریّه انتقال یافت . سیّدمحمّد سحاب ، شاعر بزرگ عصر فتحعلیشاه ، پسر هاتف اصفهانی بود و شرر بیگدلی ، شاعر اوایل عصر قاجار و پسر لطفعلی آذر بیگدلی ، فتحعلی خان صبای کاشانی (ح 1179-1238)، ملک الشعرای دربار فتحعلیشاه ، شاگرد صباحی بیدگلی . فتحعلی خان صبا و میرزابزرگ عیسی قائم مقام * ، که پس از انقراض سلسلة زندیّه به دستگاه و دیوان قاجار راه یافتند، راه و روش مشتاق اصفهانی و صباحی بیدگلی را به شاعران بزرگ آن دوره منتقل ساختند و حرکت بازگشت را تداوم بخشیدند. فتحعلی خان صبا، پس از مشتاق و آذر و هاتف و صباحی ، در جریان بازگشت ادبی نقش عمده ایفا کرد. نشاط اصفهانی ، مجمراصفهانی (ح . 1190ـ1225)، وصال شیرازی (1192 یا 1193ـ1262)، یغمای جندقی (1196ـ1276) و فروغی بسطامی (1213ـ1274) و حبیب اللّه قاآنی (1223ـ1270 یا 1272)، سروش اصفهانی (1228ـ1285)، صفی علیشاه (1251ـ1316)، میرزاحبیب خراسانی (1266ـ 1327) و فتح اللّه خان شیبانی (متوفی 1308) از بزرگترین شاعران عصر قاجارند که شیوة شعرای دورة بازگشت را ادامه دادند و هر یک ، به صبغة فکری و هنری خاص خود، سنّت ادبی آنان را پرمایه و برای تحوّلات ادبی بعد آماده تر ساختند.

barani700
09-05-2009, 00:53
بازگشت در نثر. در اواخر حکومت زندیّه و مدّتی پس از حرکت بازگشت در شعر، تغییرات اندکی در شیوة نثرنویسی پدیدار شد. نثر فارسی ، با آهنگی کندتر از آنِ شعر، از تصنّعات و تکلّفات خود کاست و رفته رفته از حشو و زواید پیراسته شد. به تجربیّات گذشتگان و امکانات نثر فارسی توجه شد. بویژه ، از اوایل عهد قاجار، تحوّل نثر سرعت بیشتری یافت و نویسندگانی پیدا شدند که شیوة نثرنویسی را دگرگون کردند و بنایی گذاشتند که در آن قواعد فارسی نویسی صحیح بیشتر رعایت شد.

از میان نویسندگانی که بانی تحول نثرند تنی چند به شرح زیر یادکردنی اند: عبدالرزاق بیگ دنبلی ، متخلّص به مفتون صاحبِ تسلیة الابرار ، اثری که به گفتة ملک الشعرای بهار (1321، ج 3، ص 320-321) از شاهکارهای قرن دوازدهم هجری و نمونة آثار دورة بازگشت ادبی است ؛ میرزا رضی (متوفی 1222) صاحب چند رساله و مترجم یک اثر تاریخی به فارسی در آغاز عصر قاجاریه (نامة مشهوری که از سوی فتحعلیشاه قاجار به ناپلئون اول نوشته شده به قلم اوست )؛ وقایع نگار * (متوفی 1250)؛ میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی (1193-1251)، نویسنده و منشی و شاعر و وزیر که انشای فارسی را با کلمات محاوره ای درآمیخت و نثر را به ایجاز و اختصار و سادگی سوق داد و در حقیقت به قالب نثر فارسی روح تازه ای دمید و تقریباً آن را برای کاربرد در همة زمینه ها آماده ساخت . نسب نثر روزنامه ای سالم و فصیحِ عصر مشروطیّت به نثر قائم مقام می رسد و کاربرد این نثر در جراید، در حقیقت ، عامل مؤثر پذیرش آن در میان طبقات باسواد جامعة ایرانی بود. منشآت فاضل خان گرّوسی (1198-1253) نمونة اعلای فصاحت عصر خود بود. صاحبدیوان (متوفی 1256)، محرّر رسایل محرمانة شاه (امین رسایل )، از نویسندگان طراز اوّل عصر قاجار به شمار است . رضاقلیخان هدایت ، به گفتة ادوارد براون (ص 219)، یکی از بزرگترین نویسندگان ایران در قرن سیزدهم است (نیز رجوع کنید به کریستف بالائی و میشل کویی پرس ، ص 18ـ19). میرزا محمّدتقی سپهر (متوفی 1297)، ملقّب به لسان الملک ، صاحب ناسخ التواریخ ، از نثرنویسان معروف این دوره است . عبداللطیف طسوجی (متوفی ح 1297)، مترجم هزارو یک شب از عربی ، که در ترجمه به زبان فارسی شأن بالایی دارد، صاحب یکی از استوارترین و زیباترین نثرهای قاجاری است . مجدالملک سینکی (متوفی 1298) و پسرش امین الدوله ، صاحب رسالة مجدّیه ، از نثرنویسان چیره دست اند. مهمترین نثرنویسان دیگر این دوره عبارت اند از: بدایع نگار (متوفی 1299)؛ فرهادمیرزا معتمدالدوله (1233-1305)؛ امیرنظام گرّوسی (1236-1317) از منشیان نامی ؛ نادرمیرزا (1242-1303)؛ محمّدطاهر میرزا (1250-1316)، نمایشنامه نویس و مترجم آثار الکساندر دوما و ترجمه های متعدد از زبان فرانسه به فارسی و از پیشگامان نهضت ترجمه در ایران معاصر؛ محمّد حسن خان اعتمادالسطنه (1259-1313)، که آثار تاریخی و تحقیقی بسیاری به قلم او یا منسوب به اوست (ترجمه هایی نیز از زبان فرانسه به فارسی به وی منسوب است که از لحاظ نثر حایز اهمیت است )؛ محمّدحسین فروغی ، ملقّب به ذکاءالملک (1255-1325)، ادیب و شاعر و روزنامه نگار و به اصطلاح امروز «ویراستار» دارالترجمة همایونی که سهم بارزی در اصلاح نثر فارسی دارد.

با کوشش این دستة اخیر و عدة دیگری از نویسندگان و مترجمان ، که در سنّت بازگشت ادبی در نثر گام برمی داشتند، نثر فارسی از بند لفّاظیهای منشیانه رست و از تواناییهای بالقّوه و بالفعل خود در حدّی که مقتضای زمان بود بهره مند گردید و به نثر سالم در خدمت معنی تبدیل شد. تحوّل نثر، هرچند، به طوری که اشاره رفته ، به سرعت تحوّل شعر نبود، تداوم و عمق داشت .

از دورة ناصرالدین شاه ، که ایرانیان با افکار اروپایی و تحولات مادّی و معنوی دنیای غرب آشناتر شدند و ترجمة نوشته های فرنگی رواج یافت و انتشار مرتّب جراید آغاز شد، تحوّل نثر فارسی شتاب بیشتری گرفت و نثر وارد مرحله ای تازه شد و به خدمت وظایف تازه ای درآمد. پس از تأسیس دارالفنون و ترجمة متون به زبان فارسی برای مقاصد آموزشی ، نثری که قائم مقام در آن تحول ایجاد کرده بود در این ترجمه ها به کار رفت و در رشته های مختلف علمی اثری گذاشت که تا زمان ما محسوس است . نثر وسیلة ارتباطی مؤثری برای بیان تحولات مادی و معنوی و گزارش مسائل اجتماعی و انتقادی و توصیف و تحلیل شناخته شد و ازینرو بخش عمدة وظایفی که در سنّت ادبی ایران معمولاً شعربر عهده داشت به نثر واگذار گردید و، در عین آنکه دامنة کاربرد نثر روزبروز گسترش یافت ، این امکان برای شعر فارسی فراهم آمد که بیشتر در خدمت بیان حالات و عواطف درونی شاعر قرار گیرد و به هدفهای اصلی و اصیل شعر نزدیکتر شود. به این ترتیب ، نثر دورة بازگشت ، که در ابتدا دنباله رو تحوّل شعر بازگشت بود، هم خود بالید و به راههای تازه افتاد و هم به بالیدن شعر و تحوّل آن کمک کرد.

نکتة دیگری که در تحوّل نثر فارسی درخورذکر است اینکه نثر دورة بازگشت و تحوّل پس از آن متأثر از زبانهای فرنگی نیست ، چه پیش از آنکه ترجمه از زبانهای فرنگی آغاز شود و ایرانیان با افکار جدید مغرب زمین آشنا شوند بازگشت ادبی و آگاهی به جنبه های قوی و استوار نثر قدیم و امکانات متنوّع آن در عرصه های مختلْف نثر فارسی را به جانب سلامت و سلاست سوق داده و ظهور کسانی چون قائم مقام این حرکت را، خاصه در نثر، به اعتلا رسانیده بود. البتّه بعدها ترجمه از زبانهای خارجی ـ صرف نظر از آسیبهایی که مترجمان مقلد و ناآشنا به زبان ترجمه رساندند ـ در بهبود نثر فارسی بی تأثیر نبود، امّا انگیزة اصلی این تحوّل از محیط ایران و از خود نثر و اهتمام نثرنویسان سرچشمه گرفته بود. پس از انقلاب مشروطیت ، نویسندگان ، با استفاده از زبانی که خداوندان نثر فارسی در دورة بازگشت احیا و هموار کرده بودند، توانستند مقاصد خود را به بهترین و مؤثرترین وجه بیان کنند و، گذشته از رسیدن به هدف تأثیر کلام ، نثر فارسی را به سهم خود تقویت کنند و غنا ببخشند.

نتیجه گیری . دورة بازگشت ادبی ، که پس از عصر صفویّه آغاز شد، حدود یک قرن ونیم بعد به ادبیات متحوّل عصر مشروطه انجامید. تحوّل ادبی عصر بازگشت هم در عرصة شعر بود و هم در زمینة نثر. در این دوره به دلایل بسیار، از جمله دلایل تاریخی و اجتماعی و علل و اسبابی که موجب تغییر سبکهای ادبی است ، سبک هندی در شعر کنار گذاشته شد و سبک قدیم خراسانی (یا ترکستانی ) و سبک عراقی سرمشق قرار گرفت ؛ در نثر از تکلّف و تصنّع و فنونِ صرفاً منشیانه پرهیز شد و نثر، با توجّه به تجارب و ذخایر ادبی گذشته ، به غایت حقیقی خود، که همانا ابلاغ منظور و معنی است ، نزدیک گردید و از صنعتهایی که مغایر با معیار هنری عصر بود رهایی یافت و با ذوق و سلیقة متعارف جامعه در آن عهد سازگاری بیشتری یافت .

نثر فارسی در دورة بازگشت ادبی به سادگی گرایید و به قوام و پختگی رسید. این نثر به لحاظ خلاقیّت و اصالت سبک و روش جایگاه خاصی در تاریخ ادب فارسی و در کنار سایر اسلوبهای اصیل نثرنویسی دارد. نثر دورة بازگشت ، پس از نیل به قوام و استحکام در عصر قاجار، در متون درسی دارالفنون و جراید عصر مشروطه و نشریات ادبی آن دوره به کار رفت و به دست صاحب قلمانی چون محمدعلی فروغی و علی اکبر دهخدا و عدة دیگری از نویسندگانِ دورة بعد به نثری روانتر و استوارتر تبدیل شد و برای استفاده در زمینه های گوناگون ، خاصه نثر علمی و ادبی و خبری ، آمادگی یافت .

ایراد عمده ای که مخالفان ادبیّات بازگشت به شعر آن دوره می گیرند ـ باید گفت که حساسیّتها عمدتاً متوجّه شعر است و نثر دورة بازگشت آماج انتقاد نیست ـ این است که شعرای آن دوره فقط مقلّد شعرای قدیم بوده اند و خود سبک و سخن و اندیشه و مضمون و زبان اصیل نداشته اند و، چه مقلدان موفقی باشند (به زعم عدّه ای ) و چه مقلدانی ناموفق (به نظر عده ای دیگر)، دورة بازگشت ادبی از نظر شعر شاعری اهمیتی ندارد و به روایتی حتی اگر یکسره نادیده گرفته شود گزندی به تاریخ ادبیّات ایران نمی رسد.

امّا اگر تحولات سریع اجتماعی و تغییرات ناگهانی سیاسی عصر قاجار و دوران متعاقب آن را که بر هنر و ادب تأثیر عمیق گذاشته است و نیز گرایشهای ادبیّات معاصر را در نظر آوریم و، از طرف دیگر، سلیقه های شخصی بسیاری از خرده گیران را، که ارزش ادبی دلخواه خود را در شعر آن دوره نمی یابند، کنار بگذاریم ، می بینیم که همة جنبه های این ادبیّات را نمی توان بی ارزش یا حتی کم ارزش شمرد. بی گمان بسیاری از زوایا و خفایای ناکاویدة این دورة ادبی با تحقیقات جدّی ادبی روشن خواهد شد؛ امّا از میراث ادب فارسی که پس از تحوّل سبک ادبی در دورة بازگشت به دورة معاصر رسیده است به اجمال این نکته آشکار است که ادبیّات عصر بازگشت ، برخلاف دوره هایی ادبی که با گذشت زمان بتدریج از امکانات و تازگی و اصالتشان کاسته می شود، روی به اعتلا داشته است و شاعران متأخر این دوره از شعرای متقدم همان دوره بمراتب چیره دست تر بوده اند و زبان فارسی در شعر و نثر دورة بازگشت سلاست و قدرت بیانی سابق خود را کم و بیش بازیافته و ادبیّات کم رمق و کم رونق آغاز عصر بازگشت پس از تحولات ادبی آن عصر به دستمایه ای غنی تبدیل شده است ، به گونه ای که شاعران و نویسندگان توانسته اند برای آفرینش ادبی از استعدادهای متعدد آن بهره مند شوند. اگر سهم «بازگشت ادبی » را در تاریخ ادبیّات ایران فقط به این موارد منحصر بدانیم ، باز هم با عصری روبروییم که جایگاه آن در عرصة ادب محرز است .

منابع : لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکده آذر ، چاپ جعفر شهیدی ، تهران 1337 ش ؛ یحیی آرین پور، از صبا تا نیما ، تهران 1350 ش ؛ مهدی اخوان ثالث ، «نیما مردی مردستان »، اندیشه و هنر ، ش 9 (فروردین 1339 ش )؛ عباس اقبال آشتیانی ، «سیّداحمد هاتف اصفهانی »، در دیوان هاتف اصفهانی ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1345 ش ؛ کریستف بالایی و میشل کویی پرس ، سرچشمه های داستان کوتاه فارسی ، ترجمة احمد کریمی حکاک ، تهران 1366 ش ؛ ادوارد گرانویل براون ، تاریخ ادبیّات ایران ، از آغاز عهد صفویه تا زمان حاضر ، ترجمة غلامرضا رشید یاسمی ، تهران 1329 ش ، ج 4؛ محمّدتقی بهار، «بازگشت ادبی »، ارمغان ، دورة 13، ش 7، 8، 10 (مهر، آبان ، دی 1311)؛ همو، سبک شناسی ، تهران 1321 ش ؛ مهدی حمیدی شیرازی ، شعر در عصر قاجار ، تهران 1364 ش ؛ غلامعلی رعدی آذرخشی ، «دربارة سبکهای شعر فارسی و نهضت بازگشت »، ناموارة دکتر محمود افشار ، تهران 1364 ش ؛ عبدالحسین زرین کوب ، سیری در شعر فارسی ، تهران 1363 ش ؛ ریکاردو زیپولی ، چرا سبک هندی در دنیای غرب سبک باروک خوانده می شود؟ ، تهران 1363 ش ؛ محمّدرضا شفیعی کدکنی ، ادوار شعر فارسی : از مشروطیت تا سقوط سلطنت ، تهران 1342 ش ؛ ذبیح اللّه صفا، «ادب »، ایرانشهر ، تهران 1342 ش ، ج 1؛ ابراهیم صفایی ، نهضت ادبی ایران در عصر قاجار ، تهران 1344 ش ؛ ابوالقاسم بن رضاقلی طرب اصفهانی ، دیوان طرب ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1342 ش ؛ حسین بن علی مجمر، دیوان مجمراصفهانی ، تهران 1345 ش ؛ محمود قاجار شاهزاده ایران ، سفینة المحمود ، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز 1346 ش ؛ مصاحب ، ذیل «عاشق » و «فارسی ، ادبیات »؛ عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی ، حدائق الجنان ؛ زین العابدین مؤتمن ، تحوّل شعر فارسی ، تهران ] تاریخ مقدمه 1339 ش [ ؛ نیمایوشیج ، ارزش احساسات ، چاپ ابوالقاسم جنتی عطائی ، تهران 1335 ش ؛ رضاقلی بن محمّدهادی هدایت ، مجمع الفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336-1340 ش ؛ جلال الدین همایی ، «ترجمة حال سروش اصفهانی »، در دیوان سروش اصفهانی ، چاپ محمّدجعفر محجوب ، تهران 1339 ش