PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : با هم داستان کوتاه بنویسم



yalda290
07-10-2020, 16:01
سلام دوستان عزیزم

دوستانی كه توانا یی داستان نوشتن دارند، با ذوق خودشون داستان کوتاه بنویسند:»

yalda290
07-10-2020, 16:06
برای کودکان:

یکی بود یکی نبود، پرستو کوچولویی بود که تنبل بود و پرواز کردن را دوست نداشت. پدر و مادرش ازاین موضوع ناراحت بود. خانواده پرستو کوچولو، در جنگل زیبا و سرسبزی زندگی می کردند. پرستو کوچولو هر روز با اصرار مادرش به مدرسه پرستو ها می رفت تا پرواز کردن و راه های کوچ کردن در فصل سرما و همینطور گم نکردن خانواده در زمان کوچ کردن را یاد بگیرد. اما پرستو کوچولو، مدرسه را دوست نداشت، همیشه دیر به مدرسه می رسید و سر کلاس می خوابید و بعداز تمام شدن مدرسه به خانه پیاده برمی گشت چون هنوز یاد نگرفته بود پرواز کند و به تنبلی خود ادامه می داد. تا اینکه روزی از صدای باد و طوفان از خواب بیدار شد و پدر و مادرش را پیدا نکرد.وقتی از خانه بیرون آمد همه جنگل پوشیده از برف بود. زمستان از راه رسیده بود اما پرستو کوجولو هنوز به خانه گرمشان کوچ نکرده بود. هرچقدر فریاد زد، پدر و مادر و دوستانش را پیدا نکرد. پرستو کوجولوی ما تنها مانده بود در حالی که پرواز کردن را یاد نگرفته بود. هوا سرد بود و سردش شده بود. گرسنه بود اما غذایی نداشت که بخورد. تنبلی کردن و به حرف پدر و مادرش گوش نکردن باعث شده بود که تنها بماند. ناگهان صدای رعد و برق بلند شد و پرستو کوچولو از خواب پرید. به اطراف خود نگاه کرد و فهمید تمام اتفاقات بد را در خواب دیده و هنوز فصل سرما و زمان کوچ فرا نرسیده است. با خوشحالی ازجابرخاست و آماده رفتن به مدرسه شد. پدر و مادرش با تعجب اون را نگاه می کردند. پرستو کوچولو به آنها قول داد که دیگر تنبلی نکرده و به حرف آنها گوش کند تا هیچوقت تنها نماند.

نوشته مریم. یعقوبی