PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : بی روح ترین انگـیزه



Nesio
06-06-2016, 18:52
بـه نـام خـدا

این اشعار نوشتـه نمی شد اگـر :


"از این اَوِستا" به دستـم نمی رسیـد !
"داروگ" را نمی خواندم !
"سهراب" را نمی شناختـم !
"هزارتو هـای بورخس را نخوانده بودم !
به "فروغـی" و "فرهـاد" گوش نمی دادم!
"راننده تاکسـی" را نمی دیدم !
به جملات "هیچکاک" فکـر نمی کردم!
"دفتر های سبز" را از کنارش رد می شدم!
و در نهایت
بهشت "پناهـی" مَرا تکان داد .


(مسخره اگر بگویم شعر من نیمایی ـیست !)

Nesio
06-06-2016, 19:09
نکته : شعر هایـم اندکی نیمایی ـیست !

"جـدال باد و بـاران"

_آنجـا ندایــی نیست !
آن شب خاموش و در پستـو ،
غریبـی از غریـب آباد را آنجـا ندایـی نیست
گفت مـرد و ترکـم کرد
سوی آنجـایـی که دیدی نیست !
دلیل رفتنـم اینست آنجـاهـا را
جـدالـی در میـان باد و باران نیست
حرف حق را گفت آن مـردک
واقعیـت گفت مردک
ندادم گـوش پس :
گشتن و گشتن و گشتن
هر کجـا گشتم ندیـدم
مسعـله دیدن ، ندیدن دلسپردن نیست
مسعـله آنجاســت !
از آنجـا من بجـویم
سرزنش ، حکمت بجـویم


آنجا را مردی بر اسب سپیدیست
رنگ و وارنـگ
زندگـی شیرین تر از قـند
واپسان ، پیشینیان
پهلوانـان ، جاودانـان
روز هـا کوتـاه و امن است
شب ها طولانی و بس مطمعـن تر
دور هم عشق است و روشـن
قلب آنجا پر طپش تـر
روز هـا آیین دریاست
صخره هـا ریزش نـدارد



ولـی آمد به یـادم
نظرم آمد که "آنجـا" وادی خواب و خیال است
و امشب،
نم نمـک بـاران می بـارد
امشب خـاموش
باران هم پریشان است و شب تاریک
از جدال باد و بـاران می کـند حـاکـی



امشـب خـاموش ، می بـارد
امشب خاموش و در پسـتـو
بـاران هم پریشـان تر می بـارد



ن.راد

Nesio
06-06-2016, 19:33
نکتـه : یه مسعـله ، همزه نداریم (!)



"تضـاد"


مـرز هـا واهـی
خط و دشمن هم خیـالـی
زشت شـد زیبـا
سیاست هـا و قدرت های آن مردان در چپ مجلسِ خون و تفنگ و تیر و تیربـاران
اسـیدی ، تلخ ، خونین زهـر شد باران

هـر طرف را دید آن دیوانـه دیـوار
دیـوار ، دیـوار ، دیـوار
قلب برلـین را کشــید دیـوار آن مسخر شـدِ قـدرت
هر مسلمـان داعـشی دید
هر طـرف را مرز خود کـرد
چه در اذهـان ، چه در بنـدش
و هـر بندی که دیم پر ز اِنسان بود و هر شـهرش پر از زنـدان

خـانه هـا خـالـی
کودکـان فحشـا
هر تضادی دیدم آن شـب هـا
نبوییـدم گلـی ، آنجا نروییده ـَست انگـار
هر طـرف سیگـار و تَه سیگـار و تَه سیگــار
هر طـرف را بند و دیـوار

شب هـا خامـوش
روز هـا سرکش
بدن هـا جای خون تَـرکش

جنـگ هـا در راه
خانـه ها خـالـی
کودکـان، فحشـا
و جسـد هـایی تَـهِ دریـا ...




تقـدیم بـه اَدونیس
خرداد 93
ن.راد

Nesio
12-06-2016, 12:34
"دود"



سیـاهـی در نقب آنجـا کـه دودی بـود
وز سیـاهـی می تراود دود
در برابر دود به کرنش آمد دود
و به هر سـازی که می رقصـی
تورا آنجـا ببین آنجـا که دودین است
خودخـوری ، جوشان و تلقین است

​ن.راد