PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مقايسه خريد و فروش اتومبيل در ايران با امريكا !!



3274
29-04-2016, 10:47
نوشته ی مهندس فرهاد کاشانی

اخيراً يك مرسدس CLS مدل 2008 و يك C300 مدل 2008 را در امريكا فروختم و در ايران نيز تويوتاي پرادو 2007 خانم را فروختم گفتم بد نيست كه اين فروش ها را مقايسه كنم كه خودتان انتخاب كنيد كه كدام روش بهتر است.

ايران: پرادوي 2007 در سايت بالا آگهي مي شود. تعداد تلفن ها از سي تا فراتر است بالاخره خريداري پيدا مي شود. حالا وقت انتقال و دريافت پول است. كسي را مي فرستم كه خلافي پرادو را بگيرد. حدود دويست هزار تومان خلافي عقب افتاده دارد كه پرداخت مي شود و حدود 2 ميليون تومان هم ماليات عقب افتاده دارد كه از سال 2009 پرداخت نشده و شامل جريمه نيز شده. حالا همه چيز جور است. ساعت 9 صبح با خانم وارد محضر مي شويم. خريدار هم سروكله اش پيدا مي شود. آنها سه نفر هستند كه از همه چيز مطمئن بشوند.

حالا موقع بررسي مدارك توسط محضر است. برگ سبز گمركي يا كپي آن در مدارك ما موجود نيست. خريدار بمحض شنيدن آن اظهار مي كند كه حتماً اين مدرك بايد باشد. بنچاقها نشان مي دهند كه در اولين فروش اين مدرك وجود داشته ولي در سه فروش بعدي از يك بنگاه به بنگاه ديگر در بنگاههاي عباس آباد ديگر ردي از اين مدرك نيست. برگ سبز راهنمايي رانندگي كه به نام خانم من است بدست نمي آمد مگر اينكه اين ماشين از گمرك رسماً ترخيص شده باشد ولي محضر و خريدار اصرار دارند كه بايد اين برگ سبز گمركي هم باشد. حالا خريدار داوطلب مي شود كه بدنبال مدرك برود و يكربع تا نيمساعت طول مي كشد تا محضردار محضر شماره يك را پيدا كند كه ظاهراً تعطيل شده بود و كار آن به محضر شماره دو ارجاع شده بود. محضر شماره 2 يكربع وقت مي خواهد كه مدرك را پيدا كند. حالا همه منتظريم. بالاخره تلفن زنگ مي خورد. مدرك پيدا شده. محضر ما مي گويد كه من يك پيك مي فرستم كه آن را بگيرد. محضر شماره دو قبول مي كند ولي در واقع خريدار را بعنوان پيك مي فرستد. خريدار و يك دوست راهي مي شوند. در اين ضمن من از نفر سوم مي پرسم كه نقش او چيست؟ وي مي گويد كه من وكيل پدر خريدار هستم و قرار است ماشين به اسم من بشود!! ما كه سردرنياورديم. بهرحال مدارك خانم من و ايشان به محضر داده مي شود. من از خريدار مي خواهم كه چك خود را نشان بدهد، و بمن يك چك بانكي به مبلغ 134 ميليون تومان را نشان مي دهد. مي پرسم چرا 137 ميليون نيست. مي گويد كه بقيه را كارت به كارت مي كنم. با اين كلك در فروش بنز G آشنا شدم كه خريدار چكي كمتر از مبلغ توافق شده را مي آورد به اين اميد كه در آخرين لحظات بتواند تخفيف بيشتري بگيرد.

به او مي گويم كه چون من از آن چك چيزي سردرنمي آورم بهتر است كه به بانك من در طبقه زيرين برويم و اصالت چك را بررسي كنيم پس از صرف ده دقيقه در بانك متصدي بانك تأييد مي كند كه چك واقعي است. دوباره به محضر برمي گرديم و هنوز منتظر كپي برگ سبز گمركي هستيم. از محضر شماره دو تماس مي گيرند و از محضر ما مي خواهند كه يك معرفي نامه الكترونيكي براي‌ آنها بفرستند كه كپي را در اختيار(پيك) خريدار بگذارند. اينكار هم يك ده دقيقه اي وقت مي برد در ضمن وكيل پدر خريدار مي گويد كه بايد ماشين را ببيند. مي گويم ماشين در منزل در فاصله ده دقيقه اي پارك است. وي مي گويد كه بهرحال هر سه آنها بايد يكبار ديگر آنرا ببينند. من و او پياده بطرف منزل مي رويم و به دو نفر ديگر هم خبر مي دهيم كه مستقيم بيايند منزل كه در وقت صرفه جوئي بشود. ده دقيقه بعد سروكله آنها هم پيدا مي شود و ماشين را 5 دقيقه اي بررسي مي كنند و اين درحاليست كه روز قبل 15 دقيقه اي همه چيز را چك كرده بودند. حالا چهار نفري سوار ماشين آنها شده و به محضر مي رويم. در حاليكه خريدار ادعا مي كند كه بخاطر زوج و فرد بودن و پارك دوبله دويست هزار تومان جريمه شده (من بلافاصله نتيجه گيري مي كنم كه مي خواهد پول آن را از من بگيرد حتي اگر جريمه اي هم دركار نباشد). به محضر مي رسيم مي گويم قبل از بالا رفتن پول را بايد به حسابم بريزم بعد برويم محضر. از آن لحظه چانه زدن آغاز مي شود. مبناي چانه چند چيز است.

اول: چرا بيمه بدنه ماشين فقط 2.5 ماه مانده ولي بيمه شخص ثالث 6 ماه مانده. من كه نمي دانستم بيمه بدنه قابل انتقال نيست اشتباهاً قبول كردم كه پانصد هزار تومان از قيمت كم كنم. بعد مسئله دويست هزار تومان جريمه آنها بخاطر فداكاريشان در راه دريافت برگ سبز گمركي عنوان شد و سوم اينكه من به آنها گفته ام كه صاحب اول ماشين همسر من بوده در حاليكه من كه مدارك را چك نكرده بودم گفته بودم حداقل ما دومي بوده ايم چون ماشين 2007 را در 2009 ايشان خريده بودند حدس من اين بود كه ماشين فقط يك دست ديگر چرخيده باشد غافل از اينكه درهمان دو سال سه بنگاهي در عباس آباد آنرا دست به دست منتقل كرده بودند. بهرحال حالا دوستان حداقل يك ميليون تومان تخفيف مي خواستند من هم گفتم مرغ يك پا دارد و كمتر از 136.5 نمي شود و رفتم به طرف محضر و گفتم لطفاً اين معامله را كنسل كنيد در حاليكه 2.5 ميليون تومان پول انتقال وكالتنامه و فك پلاك را قبلاً پرداخته بودم.

در حال خروج از محضر با مدارك ولي بدون برگشت پول محضر بوديم كه سه تفنگدار دوباره وارد شدند. من قرار مهمي در ساعت 1 داشتم و حالا ساعت 12:30 بود. به همسرم گفتم من بايد بروم ولي داستان اينست و ماشين هم مال شماست خواستيد امضا كنيد والا كه هيچي سه تفنگدار قبول كردند كه پول را بدهند. و ما از بيمه بپرسيم كه چگونه مي توانيم آن 2.5 ماه را خودمان نگاه داريم و بجاي آن به آنها پانصد هزار تومان تخفيف بدهيم (بعداً معلوم شد كه راهش فقط همين است و ما بابت بيمه بدنه هيچگونه بدهكاري به آنها نداشتيم و اصلاً تخفيفي هم نبايد مي داديم). بهرحال من و يك نفر راهي خانه شديم كه ماشين را تحويل بدهم و دو نفر ديگر و همسرم در محضر ماندند. ساعت 12:40 دقيقه طرف ماشين را گرفت و من سوار آژانس شدم و راهي محل ملاقاتم شدم. ساعت 1:15 خانم خبر دادند كه كارها تمام شده و البته ما نبايد تخفيف مي داديم ولي چون قول داده بوديم من بعد از قرارم پانصدهزارتومان به حساب ايشان ريختم. حالا پس از چهار ساعت و پانزده دقيقه يكطرف كار تمام شده بود و نوبت خريدار بود كه 6 ساعتي را براي تعويض پلاك گذرانده و با برگرداندن مدارك جديد به محضر قسمت آخر را انجام بدهد. پس اين فروش و يا خريد يك پروسه ده دوازده ساعته بود. حالا برويم سر پروسه بسيار بي هيجان امريكا.

امريكا: CLS را در Craig's List آگهي داديم و با مشتري در جائي قرار گذاشتيم. پنج دقيقه دور ماشين چرخيد و به صداي ماشين گوش داد. سپس به بانك من در آن نزديكي رفتيم. او چهارده هزار و پانصد دلار پول خود را ظرف كمتر از پنج دقيقه بحساب من ريخت و من هم تنها مدرك ماشين را كه يك كاغذ ده در ده سانت بود امضاء كردم و مشخصات خودم و وي و آدرس ها و كيلومتر ماشين در موقع فروش و قيمت فروش را نوشتم و به او دادم. والسلام.

مي دانم كه قسمت آخر داستان خيلي هيجان انگيز نبود و انتظار بيشتري داشتيد. ولي چه كنم كه داستان همين بود متأسفانه آنها با فك پلاك، بنچاق،‌ برگ سبز گمركي، اخذ خلافي در موقع تعويض نام، عوارض در موقع تغيير نام آشنائي ندارند و چيزي به نام محضرخانه هم در امريكا وجود خارجي ندارد. واقعاً آدم هاي ساده اي هستند حتي اگر شما موتور ماشين را از چهار سيلندر به هشت سيلندر هم عوض كنيد برايشان مهم نيست و فقط شماره شاسي مهم است.

همين كارها را مي كنند كه مؤسساتي بوجود مي آيد كه كارشان تعويض و تقويت موتور است و كلي كار بوجود مي آورند. واقعاً آدم هاي ساده اي هستند. بايد به مخترع فك پلاك و نمره هاي نيم متري ما كه به اسم اشخاص ثبت و انبار مي شود جايزه نوبل يا اسكار يا چيزي شبيه آنرا داد. آخر خيلي مغز آدم بايد مبتكر باشد كه بتواند چنين سيستم هاي پيچيده اي را طراحي كند. آسان نيست و كار هر كسي هم نيست!!

در ضمن در ايران مخارج محضر بعهده فروشنده است و در امريكا مخارج ماليات تغيير نام بعهده خريدار است.

ممكنست بپرسيد در امريكا بدون وجود محضر خريد و فروش خانه چگونه انجام ميشود؟ جواب escrow company است. اينها مدارك فروشنده و خريدار و چك پول خريد را گرفته و مدارك را حاضر ميكنند و پس از كامل شدن مدارك و امضاي طرفين از طرف خود چك خريد را به فروشنده مي دهند. در تمام اين مراحل خريدار و فروشنده يكديگر را نمي بينند و فقط آژانسهاي معاملات ملكي اشان با هم در تماسند. امكان دبه در آوردن و تخفيف آخرين لحظه و چك بي محل نيز وجود ندارد. بيمه اي هم وجود دارد كه در صورت هر گونه اشكال پول خريدار را كامل بر مي گرداند.

farhadkashani.com

Pourya-pc
29-04-2016, 22:05
بسیار زیبا بود واقعا ممنون از توضیحات شما .
حتی در امریکا کارت های اعتباری فاقد رمز هستند . ولی اگر بفهمند کسی غیر قانونی از کارت شخصی کسی دیگر سو استفاده کرده بشدت با وی برخورد قانونی میکنند .
من قبلا درمورد شغل های فوق کاذب و سنگ سازی مثل دفترخانه های اسناد رسمی اشاره کرده بودم اما متاسفانه همینه که هست ...