PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ضرب المثل هاي بومی و محلي ایران



صفحه ها : [1] 2

jak_1300
19-09-2006, 15:22
ضربال مثل هاي تهراني:


اگر تو سه ساله كالسكه چي شده اي، من سي ساله كالسكه سوار ميشم.
حرف كهنه كار به تازه كار پر مدعا

با آب حموم مهمون مي گيره
به كسي كه به غذا، يا سفره ي ديگري تعارف بكند.

برادر خورده شيشه م باشه بايد قورتش داد.
نظر خواهر نسبت به برادر در اجبار به قبولي او اگر چه آزارنده ترين باشد.

به شل گفتن چرا بد مي رخصي؟ گفت اتاق كجه.
عذر نامربوط، مشابه عذر بدتر از گناه.

پيش قاضي و معلق بازي؟!
پيش همه فن حريف ادعاي زيركي كردن.

تا پارسال تاپاله رو عوض نون تافتون مي گرفت و اه تفو عوض شاهي سفيد.
كنايه به تازه بدوران رسيده.

تا كاسه آب نشكنه آب ازش نمي چكه.
تا دلت نشكست اشكت رونقي پيدا نكرد.

جلوي زبون مردمو نمي توني بگيري در گوشتو بگير.
بي اعتنايي به حرف مردم.

چاله نكنده منارشو دزديده.
كار بي محاسبه انجام دادن.

حالا قلقلكش كني سال ديگه خبر مي شه
كنايه ازتنبلي و بي حالي زياد از حد است.

دنيا همين صد سال اولش سخته.
در دنيا آسودگي نمي باشد.

صفاي هر چمن از روي باغبان پيداست.
نظر به برخورد صاحبخانه با مهمان.

كالسكه يدكم بالاي قر يار
جمله اي در تلف آخرين سكه يا ته مانه ي جيب

سلمونيا كه بيكار ميشن سر همو ميتراشن
به كسي كه از بيكاري سر خود به بيگاري گرم بكند.

سبزي آش همسايه, گوشواره گوشاشه همسايه
دستور قناعت و دور و بر زندگي را گرفتن به زن
در خانه اي زني از باقيمانه هاي سبزي همسايه كه از شلخته گي بيشتر سبزي ها را در پاك كردن دور مي ريخت و او سبزي خود را از آنها تامين نموده از پس انداز پولشان گوشواره خريده بود, روزي آنها را به گوش كرده وسط حياط به خواندن و رقصيدن بر آمد كه: سبزي آش ....

نذر مي كنم نذر سرم, خودم مي خورم با پسرم
نذوري كه ميان خود و اقارب پخش بشود

نعل پيدا كرده پي اسبش مي گرده
طماع, خام طمع

نفهم تر از گوساله پرس ( پرست) مرده پرس!
به كس يا كساني كه حيات افراد را توجه نداشته, در مماتشان زاري و اشك نثار نموده بزرگ و چنين و چنانش بكنند!

نه كلاگيس, گيس ميشه, نه مرد بي قباله شوور
بي اعتباري معاملات پا در هوا

نه دو بند انگشت, نه صد من منت!
رد محبت و عنايت منت گذار

عسل در باغ هست و غوره هم هست // زليخا هست و فاطمه كوره هم هست
نظر به خوب و بد و زشت و زيبا با هم بودن
خوب و راحت مطلق وجود نداشتن, دوري جستن از انتظار دوست و همسر و روزگار بدون نقصان و عيب.

توي اين قبر كه بالاش زار مي زني مرده نيس
متوجه كردن كسي كه اميد به شخص و جا و وعده هاي پوچ بسته, يا خيال و نظر توقع تمنا داشته باشد.

آب داشتي, تخم داشتي, تو بودي كه نكاشتي؟!
افسوس و شمات, حيرت به حال كسي كه فرصتي بس مناسب از كف نهاده باشد!

آب به آب بخوره زور ور ميداره
مثل: دو دست كه به هم بخوره از توش صدا در مياد
منظور فايده اتحاد

آبرووِ, آب كه نيس از جوب گرفته باشم.
حرف كسي كه بخواهند در كاري خلاف يا به وساطت, ميان دو بي‌منطق دخالتش بدهند.

آتيش كي بوده كه دود نداشته باشه!!
كدام خانه‌اي بوده كه تويش حرف و سخني نبوده, كدام دعوايي بوده كه فحش نداشته؟!

هر كي خر شه ما پالون, هر كي در شه ما دالون
حرف بي‌طرف‌ها و سر به‌كار خودها و كناره‌جوهاي از سياست و مانند آن

بودم بودمو ولش كن, هسم هسمو حساب كن
به لاف زن, به گزافه‌گو به كس كه به راست يا دروغ, وصف چنين و چنان بودن خود بكند.

نه سرمو بشكن, نه گردو تو جيبم بكن
نه آزارم بده, نه قربان صدقه ام برو

هر كي بايد دسشو به زانوي خودش بيگيره
دستور به قطع اميد از ديگران و متكي به خود بودن

پاكيزگي تو يقه چركيناس
راستي و درستي نزد فقراست

همه مي‌ترقن, ما وا مي‌ ترقيم!
همه ترقي مي كنند, ما ترق معكوس مي‌كنيم!

تهرون جاييه كه رستم توش گرزشو گرو يه نون سنگك گذاش
دامن‌گيري خاك تهران و گرفتارشدن در آن.
روايتي از گرز زير طاق چهارسو بزرگ: در گچ‌كاري طاق چهار‌سوق بزرگ, گچ‌كار خوش ذوق آن گرز مانندي از گچ ساخته سمت جنوب شرقي پا طاق آن قرار داده, اسمش را گرز رستم گذارده بود و به مرور زمان اين نظر بر آن افزوده شد كه آن را رستم به بهاي نان سنگكي نزد نانواي چهار سو گذارده.

jak_1300
19-09-2006, 15:23
تاس اگر نيك نشيند, همه كس نراد است.(دهخدا)
به اين مفهوم كه اگر بخت به كسان رو كند از عهده انجام كار يا شغل برمي‌آيند.

براي هر نخور يك بخور پيدا مي‌شود. (دهخدا)
مال خسيس سرانجام نصيب شخص ولخرج مي‌شود.

تنها خور ديده‌ايم, روبرو خور نديده‌ايم. (بهمنيار)
از تنها خور عجبي نيست كه به تنهايي غذا بخورد ولي از كسي كه روبروي ديگران غذا بخورد و ديگران را به خوردن غذا دعوت نكند, عجب است!

اگر خدا را اين كَرَم‌ها باشد ما را اين طالع‌ها نيست. (بهمنيار)
وقتي بكار مي‌برند كه از بخت خود شاكي و از روي آوردن اقبال آنچنان كه ديگران به آساني از آن برخوردارند نااميد و مايوس باشند.

كچل مي‌ره به اردو, براي نصف گردو. (بهمنيار)
درباره كساني بكار برند كه براي بهره‌ مند شدن از سودي ناچيز راهي طولاني را طي مي‌كنند.

رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود , رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود. (دهخدا)
درباره كساني بكار برند كه براي اين كه زودتر به مقصد برسند شتابزدگي به خرج مي‌دهند.

به يكي گفتند: جلو بام نيا مي‌افتي, آنقدر عقب عقب رفت تا از آنسوي بام فرو افتاد. (بهمنيار)
در مورد افرادي بكار برند كه در اثر افراط و تفريط در كارهاي خود موجبات زيان و آسيب يا نابودي خود را فراهم مي آورند.

از يكي پرسيدند خربزه مي‌خواهي يا هندوانه؟ گفت هر دو وانه. (دهخدا)
در مواردي بكار برند كه كسي را در انتخاب يكي از دو چيز مخير و آزاد گذارند و او به سبب علاقه يا طمع به داشتن هر دو اظهار اشتياق كند.

در زير اين گنبد آبنوس, يك جا عزاست يك جا عروسي. (اميني)
مثل را براي نشيب و فرازهاي زندگي كه غم و شادي آفرين است بكار برند.

چه براي كر بزني, چه براي كور برقصي. (دهخدا)
مثل را براي تاكيد بر عبث بودن كوشش هايي كه براي دللت و هدايتكردن پند ناپذيران بعمل آيد, بكار برند.

دوست مي‌گويد, گفتمت, دشمن مي‌گويد خواهمت گفت. (بهمنيار)
مثل را در مواردي بكار برند كه بخواهند دوست يا خويشاوندي را به قبول آنچه پند مي‌دهند وادار كنند.

jak_1300
19-09-2006, 15:24
بی‌حیا بیل باقلده, بیچاره قاچ سن گری
بی‌حیا که بیل برداشت, بیچاره باید فرار کند

پیس, پیسه تاپیه, سو چُغر تاپیه
بد, بد را پیدا می‌کند, آب گودال را پیدا ‌می‌کند

ملا اِلَنِه تاپیه
ملا مرده را پیدا ‌می‌کند

خاتِن بارده, خاتن لرین نقشده
زن هست که نقش تمام زنهاست

خاتن بارده آرپه دن آش اِ دیه
زن هست که از آرد جو آش می‌پزد

خاتِن بارده, اَرِنِن ایرینه خوش اِدیه
زن هست که دل شوهرش را خوش ‌می‌کند

خاتِن بارده اَرِه تورپاق باش اِدیه
زن هست که شوهرش را خاک بر سر ‌می‌کند


با تشکر از آقای ژيان ساعدی
علی سه دله ولی سه دله قرلمیشن نمامسه دله
علیشم دیوانه ولیاشم دیوانه از دم یکطرف همشون دیوانه

دورده دورده , دِه دِه , دََوَه
صبر کرد صبر کرد گفت دوه
اين ضرب المثل وقتی بکار ميره که کسی حرفی رو بیموقع بزنه

بوئيلکه قوش بيلدرکنه جيو جيو ارگته
گنجشک امسالی به گنجشک سال قبلی جيک جيک ياد ميده

توئی دَن سوئره تومبلی
بعد از عروسی بزن و بکوب
اين مثل وقتی بکار ميره که کاری رو بيموقع انجام ميدن

تصنيف عاشقانه به زبان كردي بجنوردي (كرمانجي)

سر زلفان قاچي مَكَه
لاوكِه خَلكِه عشقي مَكَه
عشقي دَكي بي دل مَكَه
ها ليلا نِه , ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه

سر رويِ تَه دَ گِرِم
زار و ضَرور دَفِكِرِم
وَ وي دردا از دَ مِرِم
ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’ر نَه جانِه

شيلوارِه خَه چينِه پدِدِه
وَ گُلاوِه بينِه پِدِه
شَوِ جارِه شو نِه پِدِه
ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه

تو دستي خَه حمايل كَه
لَه گَردَني مِن سايِل كَه
اَزي گالِم مِن جايل كَه
ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه

سر زلفان خود را قيچي مكن
پسر مردم را عشقي مكن
اگر عشقي مي كني بيدل مكن
درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه

سر راه تو را مي گيرم
زاري كنان در انديشه ام
با اين درد من مي ميرم
درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه

شلوار خودت را چين بده
با گلاب آنرا بو بده
شبي يكبار مرا در كنار خود جا بده
درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه

هر دو دستت را حمايل كن
در گردن من از روي محبت
من پير شده ام جوانم كن
درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه

jak_1300
19-09-2006, 15:29
چيستان با گويش لری


اِسرپ سنني تره, اِ شكر شيري تره
از سرب سنگين‌تر و از شكر شيرين‌تر
«خواب»

حونه پاتشا, بي‌درز و بي‌دوز
خانه پادشاه, بدون دوخت و درز
«تخم مرغ»

دمي سرخ و قيامت, د در تنن و علامت, ترمي‌ره حوشگ در ميا
از داخل سرخ و قيامت, از بيرون تنگ و علامت, تر مي‌رود و خشك در مي‌آيد
«تنور و نان»

سوز و سرخ و حنايي, كارد تيز و قصاوويي
سبز و سرخ و حنايي, كارد تيز قصابي
«هندوانه»

سيه چي زغال, اسبيه چي شير, حله چي كمو, خدننه چي تير
همچون زغال سياه است, چون شير سفيد, چون كمان كج, و چون تير خدنگ است
«چشم و ابرو»

ريش اسبي اَغل مَغل, دس دجيو و پا در بغل
ريش سفيد عجيب و غريب, دست تو جيب و پا در بغل
«لاك پشت»

چي يه ديديم دئي دش, ارّه پا و نوژي چش
چيزي ديديم در اين دشت, پا مانند ارّه و چشم مثل عدس
« ملخ»

ضرب‌المثل‌های لری

تا كچكي نكي و گپي نميرسي
تا كوچكي نكني به بزرگي نميرسي
يادآوري به افرادي است تا از فرمانبرداري بزرگترها و استادان رنجيده خاطر نشوند موفق نمي شوند.

تراز گـُروَه تا در كَه دو
مسير راست و هميشگي گربه تا در انبار كاه
كنايه به افرادي است كه رفت و آمد بجاي معين دارند.

بزم ميره, بالا مي شينه
بدگويي و غيبت مي كند,در صدر هم مي نشيند.
كنايه به افراد از خود راضي و دورواست.

چش دخوش سي بي سرمه داخلش كرد
چشم از خودش سياه بود, سرمه هم تويش كشيد
دوباره كاري و انجام كارهاي زائد و غير لازم.

د ديت كور بيم و تشت روشه نويم
از دودت كور شدم, با آتشت روشن نشدم( گرم نشدم)
كنايه به افراد بي سود و زيان آور است.

زيه و هفتا آوو, قاووش ترنيه
به هفتاد آب زده, مچ پايش هم خيس نشده
افراد هفت خط و زرنگ را گويند.

مليچك امسال, جيكه جك پارسال
گنجشك امسال, جيك جيك پارسال
ادعاي بيش از توان كردن.

ضرب‌المثل‌های اليگودرز (بختياري)
اير كلا آقاسه نيده بيد, ادعا شايي اِكرد.
اگر كلاه پدرش را نديده بود, ادعاي شاهي مي كرد.
خودبزرگ بيني و تكبر بي مورد

دَدَر و داآ اِبره کُرو بوه
دختر به مادر شبيه است و پسر به پدر
در مورد شباهتهاي اخلاقي بين فرزندان و پدر و مادرشاناين مثل آورده مي شود.

ز خاك ورداشتن چو كنيش دِ خره
از خاك برداشتن,كاشتن تو گل
از بندي به بند سخت تر گرفتار شدن

كور ز تياس ترسه، كچل ز سرس
كور از چشمهاش مي ترسد و كچل از سرش
هر كسي از نقطه ضعف خودش ترس دارد.

و كچل گتن سي چه سر ته شنه نكني، گت: خوشم ز ئي قرتي گريا نيا
به كچل گفتن چرا سرت را شانه نمي كني، گفت: از اين قرتي گريها خوشم نمياد
هر كس در كاري سود نداشته باشد آنرا مناسب نمي داند

کُر خو سي هر كه با سرمايه نيخوا
پسر خوب براي هر كس باشد سرمايه نمي خواهد
اشاره به غيرت و جوهر داشتن پسرهاي خوب است.

ترانه سيت بيارم، تك بيت‌هايی که در لرستان در وصف عروس و داماد مي خوانند

سيت بيارم, سيت بيارم, باري گل باري حنا
بارهاي گل و حنا برايت بياورم

حنايا سي دس و پاته, گليا سي سر جا
حناها براي دست و پايت است و گلها براي داخل حجله

ژيره كفتم, ژيره بختم, گرتژيره وم نشس
زيره كوبيدم و بيختم, گرد زيره بر من نشست

شادوماد در دروما, سر تا پا گل وم نشس
شاداماد از در كه درآمد غرق در گل شدم

ئي انارون نشگني تو, مر ايما انار حريم
اين انارها را نشكنيد ما نيامده ايم انار بخوريم

سوز كيونه, زين كنيتو, ايمانيش عروس بريم
ماديان سفيد عروس را زين كنيد, آمده ايم عروس را ببريم

اي برارو, اي خوورو, سر من قوربون تو
اي برادر و خواهرانم سر من قرباني سر شما

ايقدر خدا نكشم, سي حنا و نون تو
آرزو مي كنم زنده باشم و حنا بندان شما را ببينم

jak_1300
19-09-2006, 15:30
چند ضرب‌المثل سمنانی

ا‍ِسبِه وِفا, ويشتِري ميردونه.
وفاي سگ, بيشتر از وفاي مردان است.

اَفتووينَه ما يه تو هي شي تا،ا، وِري يون.
به آفتاب ميگويد تو غروب كردي كه من در آيم.

اَكو حَموم دَبيچون هِلاكون, تو كو هيزم دَبيچي, چه مستِه!!...
منكه حمام بوده‌ام از خستگي هلاكم، تو كه به هيزم كشي بوده‌اي چه مستي!!

اِن ايمام زاده, كور مِكِره، شفا منادِه.
اين امام زاده, كور مي كند, شفا نميدهد.

پيرَه جِنيكا بيِه مي چي, بيوه جنيكن پي ”شي“ قرض ها گيره.
پيرزن آمد, از بيوه زن شوهر قرض كند.

jak_1300
19-09-2006, 15:31
اشعار و ضرب‌المثل‌های مشهدی
[با تشكر از دوست خوبم اكسير مشهد كه متن زير را فرستادند. اين متن به نقل از کتاب «اشعار مشهدي»، سروده‌ي شاعر معاصر مشهدي، «مرحوم اصغر ميرخديوي»، در مورد مراسم شب چهارشنبه سوري در مشهد قديم است.]

شو چارشنبه سوري ولوله يه
سر هر کوچه مگي زلزله يه
شب چهارشنبه سوري ولوله است و انگار سر هر کوچه زلزله است

گله نفتيه که هي هوا مره
بعضي وقتا فتنه هم بپا مره
گلوله ي نفتي رو ميندازن بالا، بعضي وقتا هم دعوا ميشه

ميون هر کوچه آتيش و الو
بچه ها به دور آتيشا ولو
وسط هر کوچه آتيشه و بچه ها دورش جمعن

خرمن بته ره آتيش مزنن
آتيشا را با پاشا پيش مزنن
بوته ها رو آتيش ميزنن و با پاهاشون مرتب ميکنن

مرن از او دورا دورخيز مکنن
از روي آتيشا هي ورميجي ين
دورخيز ميکنن و از رو آتيش ميپرن

مگن اي زردي مو از تو بشه
سرخي تو اي آتيش، از مو بشه
ميگن زردي من از تو، سرخي تو از من

زنا يم ميون حوليا خوشن
بري آتيشا خوشا ره موکوشن
زنها هم اون وسط خوشن و براي آتيش بازي خودشون رو ميکشن!

ديره زنگوله دار دست پري
او ميون مشغول رقصه، گل زري
پري دايره زنگي دستشه و گل زري اون وسط ميرقصه

شور و شادي افتاده تو بچه ها
يکيشا مفته ميون آتيشا
بچه ها شادن و يکي ميفته تو آتيش

خشتکش الو گيريفته پسره
همه ي کارا او شو، خنده دره
شلوارش آتيش گرفته. همه ي کارهاي اون شب خنده داره

زنا با خوداشا نيت مکنن
هر کدوم چيزي تو کوزه مندزن
زنا با خودشون نيت ميکنن و هرکدوم يه چيزي تو کوزه ميندازن

بعدش از توي کوزه در ميرن
همه شم به فال نيکو مگيرن
بعد از توي کوزه در ميارن و همه چيز رو به فال نيک ميگيرن

ساعتي بعد تو کوچه پس کوچه ها
سر چارسو و کنار گذرا
چند ساعت بعد تو کوچه ها

زنا هي دوتا دوتا با همدگه
ويستادن که رهگذر چيزي بگه
زنها دوتا دوتا مي ايستن و به حرفهاي رهگذرها گوش ميدن

جووني اگر بخوانه يک غزل
توي او کوچه ميفته به هچل
اگه يه جوون رهگذر غزل بخونه توي دردسر ميفته

غزلش اگه که شاد شاد بشه
مين شعرش اميد زياد بشه
اگر غزل شاد و پراميد بخونه

با او نيت اونا دربيه جور
مندزه تو دل اونا شوق و شور
و با نيت زنها جور باشه، توي دلشون شادي ميندازه

اما واي يه وقته شعره بد بشه
ماجرا ببين کجاها مکشه
ولي واي اگه اون شعر بد باشه، کار به کجاها ميکشه!

لنگ کفشه مخوره توي سرش
با قلنبه مزنن توي پرش
با لنگه کفش و مشت ميزنن اون رهگذر رو!

تزه از فالگوشي که راحت مشن
چادراشا ره تو روواشا مکشن
تازه وقتي فالگوش ايستادن تموم شد، چادرهاشون رو توي صورتشون ميکشن

که کسي نشنسشا توي محل
مگيرن يک کيسه اي زير بغل
تا شناخته نشن و يه کيسه زير بغلشون ميگيرن

يک ملاقه دستشا در خنه ها
به گدايي و به دنبال بچه ها
يه ملاقه ميگيرن و با بچه ها در خونه ها به گدايي ميرن

گاهيم مردي بري خوشمزگيش
تو چادر مره با يک عالمه ريش
گاهي هم يه مرد چادر سرش ميکنه!

ماجراي شو چارشنبه سوري
از قديم هميشه بوده ايجوري
از قديم ماجراي شب چهارشنبه سوري اينجوري بوده

ضرب‌المثل‌های مشهدی

هَمسَيَه كه از هَمسَيَه بر‌مِگِردَه مِگَه گوسَلَه‌ت پايِ سَگِمَه دِندون گريفتَه
همسايه كه از همسايه بر مي‌گردد مي‌گويد گوساله‌ات پاي سگم را دندان گرفته است

به جايي مُرُم كه روي وا ببينُم نِه دِرِ وا
به جايي مي‌روم كه روي گشاده ببينم نه در گشاده

ديفال رَه يگ رويه كاگل كِردَن
ديوار را يك رويه كاهگل كردن
منظور: كار را فقط از يك جنبه در نظر گرفتن

مرد به پارو مي اَرَه زن به جارو بِدَر مِنَه
مرد با پارو مي‌آورد و زن با جارو بيرون مي‌اندازد
منظور: مرد با زحمت مال مي‌اندوزد اما زن بي‌ملاحظه خرج مي‌كند

نِه خورده و نِه برده گيريفته دردِ گُرده
نه خورده و نه برده گرفته درد گرده
منظور: در كار دخالتي نداشته ولي همه زحمات و زيان‌ها متوجه او شده است

نِدار خرِه داش و مرده شور جمتاسه
ندار خري داشت و مرده‌شوي جام برنجي بزرگي
منظور: نديد بديد است

ماس بريزه جاش مِمَنَه دوغ بريزه جاش چي‌مَنَه؟
ماست بريزد جاش مي‌ماند, دوغ بريزد جايش چه خواهد ماند؟

شعری از اصغر ميرخديوي با لهجه‌ی شيرين مشهدی

[با تشكر از دوست خوبمان نويسنده‌ی محترم «اكسير» از شهر مشهد كه شعر زير را ارسال فرمودند.]

در مشهد و فکر کنم خراسان از جاهاي ديگه‌ي ايران بيخبرم به سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه شعبان ميگن «چراغ برات». مردم به قبور درگذشتگانشون سر ميزنن و براي شادي روح اموات، خيرات ميکنن. اين شعر هم از مرحوم «اصغر ميرخديوي» در مورد مراسم چراغ براته. اميدوارم خوشتون بياد.

ماه شعبون ماهيه يکسره خير و برکات
مشدي نيمه اي ماه ره مگه چراغ برات

از سه روز به نيمه مانده، سر خاکا محشره
مين قبرستونا گوش آدم از صدا کره

سور و سات قاريا خوبه و پولي مستنن
سبيل همه شا بسکه چربه، پوز مگردنن

مستنن پولي که الرحمن و ياسين بخنن
دو سه خط نخونده زود در مرن و جيم مکنن

سر قبرا مندزن قاليچه و روشم چراغ
شيخ قاريم نشسته خوش و شاد و سردماغ

ختم قرآني ره بايد بخنه، اي دو سه روز
پولشم خيلي خوبه توش نداره هيچ سوخت و سوز

سر قبرا جوونا لاله و گلدون مذارن
قوم و خويشاش همه هي نقل و نباتم مي يرن

اي سه روز تو هر خنه روغن جوشي پخته مره
قبايه که بري مرد خنه دخته مره!

شيريني سيوا، آجيل و ميوه سيوا، حلوا سيوا
خير و خيراتشم از زنا سيوا، مردا سيوا

از شکر، آرد برنج، تر حلواي زعفروني
همه شم چرب و چيلي و لاي لقمه ي نوني

رسم ايه بين گداها همه ره رسد کنن
اما چون خوشمزه يه، نره لاتا يم مستنن

همه ي اهل مشد چراغ برات شادن دگه
اعتقاد درن که مرده هايم آزادن دگه

سر قبرستون و خير و خيراتاشا، يک طرف
خير و خيرات ميون خنه هاشا يک طرف

اي سه روز تو هر خنه روغن جوشي و حلوايه
که بري هم مبرن، اي رسم از او قديمايه

باز خوبه همي جوري به ياد امواتشاين
هم خودشا مخورن هم مرده هاشا ره مپاين

سور فراوونه، پلو قيمه و آبگوشت و شله
هر جايم سوري باشه، قيله و قال و غلغله

اي سه روز چراغ براته همه جا ورد زبون
تا شب تولد حضرت صاحب الزمون (ع)

شعر زير از يك شاعر معروف مشهدي است
كه با لهجه‌ی مشهدي سروده شده

عيد نوروز که امد، پشت سرش بهار ميه
دوباره گل مشه زنده، تا به اعتبار ميه
مگه اي نشاطه که همه ي گلا ره کرده بزک
به تماشاش آدم، يکدفعه ياد يار ميه
وقتي ياس ره مبيني اوجور پيچيده به درخت
نا خداگاه يادم از گيسو هاي سِـگار ميه
مرغ بيداره و شب، تو غرق توي خواب نازي
خواب خرگوشي بسه، عيد آمده بهار ميه

jak_1300
19-09-2006, 15:32
ضرب‌المثل‌های فارسی با گويش کرمانی


ايشالا گربه يه.
انشا اله گربه است.
در مورد افراط در خوش بيني گويند و نقل اين است كه شخصي سحر براي عبادت برخاست وقتي كه خواست پوستينش را بپوشد ديد سگي كه در باران به داخل خانه پناه آورده است با موهاي خيس روي آن خوابيده است با عصا بر سر او زد سگ زوزه كشان فرار كرد و مرد خواست بدون پوستين به حياط برود ولي سرماي شديد مانع شد كمي تامل كرد برگشت و پوستين را به دوش انداخت و گفت اين سگ نبود انشا الله گربه بود!

من مِگر نوكِر بادنجونم.
من مگر نوكر بادمجانم.
اين داستان را به ناصرالدين شاه نسبت مي دهند كه روزي از بادنجان و خواص آن تعريف مي كند و يكي از درباريان تاييد مي كند و چندي بعد در نتيجه پر خوري و ناراحتي از بادنجان به مذمت مي پردازد همان شخص سخن اورا تاييد مي كند و در مضرت بادنجان داد سخن مي دهد شاه كه از اين همه مزاجگويي ناراحت مي شود از او مي پرسد آن روز تعريف مي كردم تو هم تاييد مي كردي و امروز هم مذمت مي كني از خودت عقيده اي نداري؟ مي گويد” من نوكر قبله عالمم نه نوكر بادنجان“ اگر بفرمايند خوب است كه حتماً خوب است و اگر بفرمايند بد است براي من هم بد است.

يا امامزاده جَلَه تِه اوردي؟
يا امامزاده جله ات را آورده اي؟
از داستاني است كه مردي از درخت خرما پايين مي آمد, بند كمرش گسيخته و احتمال سقوطش بسيار بود نذر كرد كه اگر سالم به زمين برسد خرماي نخلستان را خيرات خواهد كرد ولي با نزديك شدن به زمين در ميزان خيرات تجديد نظر مي كرد. ابتدا به نظرش آمد كه روغن چراغهاي امامزاده را براي يكسال تعهد كند و سپس آن را به شبهاي چراغاني محدود كرد و بعد به يك شب جمعه تقليل داد و در يك متري زمين به نظرش رسيد كه امامزاده ثروت و موقوفه بسيار دارد كه حيف و ميل مي شود و به مصرف نمي رسد و نيازي به كمك او نخواهد داشت آنگاه به زمين جست و سيخ خرمايي به كف پايش نشست و از پشت پايش بيرون جست لي لي كنان به اين طرف و آن طرف مي پريد و مي گفت:” يا امازداده جله ات ( روغن دان) را آوردي كه روغن در آن نريختم؟“

چند ضرب‌المثل‌ کرمانی

فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم كرمان
عزيز دردونه يا هيز ميشه يا ديونه يا مي‌ريه ور چاركنج خونه.
بچه لوس و ننر بي تربيت بار مي آيد.

يك محله عروسي است هفت محله ور مي‌شورند.
منظور عده زيادي براي حضور در عروسي مشغول تدارك هستند.

قاضي وقتي نون نمي لمبونه ريش نمي‌جنبونه
قاضي تا رشوه نگيره كاري صورت نمي دهد. (لمبوندن در لهجه كرماني چيزي را از روي حرص و ولع خوردن است)

حال فاطو حال سگ, خوراك فاطو الماسك.
اين مثل اصيل كرماني داستاني دارد بدين شرح: دختري زرتشتي را به عقد ازدواج مسلماني ثروتمند در آوردند كه خانه ي شوهر بي نهايت مورد توجه قرار گرفت و نام او را فاطمه گذاشتند. انواع خوردني و خوراكي را سر سفره برايش فراهم كردند ولي چون او با زندگي اشرافي خو نگرفته بود برايش سخت مي‌گذشت. فاطمه ضمن پيغام يا نامه‌اي كه براي اقوام خود فرستاد چنين گفت: اينجا سر سفره پِر جدا پِرني (فرني) جدا, كشمش دم كنده جدا, كرم سپيد تو دوري (منظورش دانه هاي برنج در قاب هاي گرد است) نه جِري نه جِغري حال پاطو حال سگ (منظور از جر و جغر دل و جگر و قلوه و امعا و احشا گوسفند است)

چند ضرب‌المثل کرمانی
كي زند دسته به جوغن كي خورد حليم و روغن؟
جوغن به معني هاون و اين مثل در موردي بكار مي رود كه يكي زحمت و مشقت كاري را بكشد و ديگري فايده ببرد.

تِتركو از در مي آيد از بام مي رود.
آبله مرغان زود گذر است و دورانش كوتاه است هر چند كه تگرگ هم دير پا نيست. (تتركو واژه عاميانه به معني تگرگ است و به آبله مرغان هم تتركو مي گويند).

تَفتِ نفس پير استخوان را پوت مي كند.
پوت به معني پوك و اين مثل براي كساني كه با افراد مسن تر از خود ازدواج مي كنند خطاب مي كند.

پنج پنجه و خلقي نه پنج پنجه و حلقي.
آنچه داري به ديگران هم ببخش نه اينكه خودت بخوري.

بوني به ناسار رختي به نُپه.
بام با وجود ناودان از زيان در امان مي ماند و رخت و لباس از وصله و پينه دوام آورد.

توي هر غال ترنشكي يكيش بلبل در ميا.
توي لانه جوجه بلبل يكيش بلبل ميشه.

يا توتو يا کُرتو.
يا مرغ يا باغچه.

توره كه از باغ انگوري قهر كنه دو من نيم انگو منفعت باغبون.
شغال كه از باغ انگور قهر كنه دو من نيم انگور منفعت باغبون ميشه.

چلو صافي به آفتابه ميگه دو کُتو.
آبكش به آفتابه ميگه دو سوراخ داري

چادر بكشوني داريم چادر بدروني داريم.
چادر كشيدني داريم, چادر دريدني داريم ( منظور تعارف جدي يا تعارف الكي)

[ضرب‌المثل زير را دوست عزيز زرتشتی ما از وب‌لاگ بي‌بي شهربانو فرستادند كه يك ضرب‌المثل كرماني است. با تشكر از اين دوست خوب]
آرتو بيار كارتو بيار شا‌خانمو آش مي‌پزه.
در مواردي استفاده مي‌شود كه يك نفر مي‌خواهد كاري را انجام بدهد ولي انتظار دارد يك عده مثل وردست براي او ابزار كار را مهيا كنند تا او آن كار را انجام بدهد. آرتو يعني آرد و كارتو يعني كارد. يعني آرد و كارد را بياوريد شاخانم مي‌خواهد آش بپزد.

[از وبلاگ ضرب المثل هاي كرموني]
هر کی پهَ نوم آبس سَن بشه ، برابر می زایه .
هر کس که پنهان آبستن بشود، آشکارا می‌زاید
کاری که در خفا صورت پذیرد ، اثرش بر ملا می‌شود

آبم یه جِه بمونِه بو می‌کُنه.
آب هم اگر یک جا بماند بو می‌گیرد (می‌گندد)

jak_1300
19-09-2006, 15:33
ضرب‌المثل‌های کردی


خلا و خروش آوشي در چو و تازي آوشي به گه ري
خدا به خرگوش مي‌گويد در رو. به تازي مي‌گويد بگيرش
يعني كار خدا حساب دارد

گليج پمه قاين سر عروس اَشكند.
گل پنبه مادرشوهر سر عروس را مي‌شكند.
يعني كوچكترين حرف مادرشوهر باعث ناراحتي عروس مي‌شود

پشي ماز رضاي خلا موش ناگري
گربه محض رضاي خدا موش نمي‌گيرد
يعني كسي براي كسي كار مفت انجام نمي‌دهد.

خذمت و ناكس چودار بيده, باخه وان بيدهي نااميده
خدمت به ناكس كردن مثل خدمت به درخت بيد است, باغبان بيد هميشه نااميد است

بلا چه کاريگ و موروژنيرد
صاعقه به مورچه کاری نمی کند.

دو کلی ما مِرله خوش اقبالی کله شيره
دم کوتاهی مرغ از خوش شانسی خروسه


گاله يي لا ولاخ له دويا
گاو از پهلو جفتك مي زند, الاغ از عقب
منظور: هر كس عادت خود را دارد

له كار كردن چوني؟ يسه كه دوني
له خواردن چوني؟ اكه نويني
در كاركردن چطور هستي؟ اينست كه مي بيني
درخوردن چطور؟ خدا كند نبيني
در مورد افراد پرخور و كم كار بكار مي رود

تنگله قل قل اَ كيدو پر آوِد
كوزه قل قل مي كند اما از آب پر مي شود.
به حرف نامربوط گوش نكن

ما مر خوي خل و سر خوي آكد
مرغ خودش خاك به سر خودش مي كند.
هر چه كني به خود كني

جاو دزد و جاو كال كاري نيه كد
جو دزد به جو كار كاري نمي كند
حريف حريف خودش را مي شناسد

بي پيازي كنده تربي هشته جاش
يك پيازي كنده و يك ترب گذاشته جايش
كار بيهوده كرده است

يک شعر عاشقانه‌ی کردی

كاشكا خوم بيا تا م وجي كلاگت
بِقپيام و با ن زلفه خاوگت
آونه غصه م خوارد بيمه و پي وار
بيمه ك’چ كه گي بِن چينه ديوار
آونه غصه م خوارد تلاوم دايه
چوَ بي آمانت آدم چنيا يه

كاش من به جاي كلاهت بودم
روي زلف تابدارت مي خوابيدم
آنقدر غصه خوردم كه مثل علف خشك شدم
مثل سنگ لاي چينه ديوار شدم
آنقدر غصه خوردم شدم مثل قلاب
مثل به امانتي آبم چيده شده

jak_1300
19-09-2006, 15:34
فرهنگ عاميانه عشاير بوير احمد و كهگيلويه دايني
( اشعار تك بيتي)


پهلله سرخي شلال سر برگ شونت
تا پنج تير چاك نبره كس ني بسونه
موهايت چون آبشاري روي شانه هايت بسرخي مي زند
تا پنج تيرم نشكند, كسي نمي تواند ترا از من بگيرد.

خومو گل بسيم گرو خوم گولا بردم
گولاكو لبخند داد خوم جون سپردم
من و گل با هم شرط بستيم و من از گلم بردم
ولي گل من لبخند زد و من جان سپردم.

تخت ياقوت زري كنگرش طلايه
هر كه بوس كه لو گل او بندي خدايه
كنگره تخت ياقوت زري طلايي است
هر كه لب گل را بوسيد بنده ي خدا است

اساريه روزا بگو چه بد از مو ديدي
دستمو گردن يار سر از كو كشيدي
ستاره ي صبح را بگو از من چه بد ديدي
دست من در گردن يار بود سر از كوه كشيدي‌

ار برنو چار كل كنه دل هر دو مونه
يائي ميرم ياي سونمت ياي بوم ديونه
اگر برنو قلب هر دوي مارا چار تيكه كند
يا مي ميرم يا مي ستانمت يا ديوانه ميشوم.

jak_1300
19-09-2006, 15:35
ضرب‌المثل‌های بروجردی


ايما همه الماسيم, سر در يه كرواسيم
ما همه الماسيم, سر در يك كرباس داريم
يك دست بودن, يك عقيده و خلق و خوي داشتن

تا نازآما نياز, تا جور آما بساز
تا ناز آمد نياز كن, در وقت جور و جفا هم مدارا كن
خود را با شرايط موجود سازگار كردن

حرف سرد مهر گرمنه موره
حرف سرد مهر گرم را از دل ميبرد.
حرف دلگير كننده و گوشه و كنايه دار گرمي و دوستي را از بين مي برد

و اِووگفتن چونه هميشه صدات ميا, گفتا: همنشينم سنگه.
به آب گفتن چرا هميشه صدات مياد, گفت همنشينم سنگ است.
اشاره به افرادي است كه هميشه با همسر يا همسايه خود بگو مگو دارند.

لوينه د گشنه يي مرده يي, مگفتن كلوا كشتش
آسيابان از گرسنگي مرده بود, مي گفتند نان شيرمال كشتش
اتهام بدون اثبات گناه

jak_1300
19-09-2006, 15:36
ضرب‌المثل‌های گيلانی


آئووو... اينه مچه سر كور مگز وازكونه
روي لبش, مگس كور پرواز مي‌كند.
منظور: ترسو است, دم فرو بسته است.

آئيله گرسناي, ولي انجيل پوچي خوب وخت دانه
آئيل گرسنه است, اما پختن و رسيدن انجير براي خود وقت دارد
منظور: هر كاري وقتي دارد.

آخوند و لوطي پول, خير و بركت نداره!
پول ملا و مطرب خير و بركت ندارد.
بعبارت ديگر پولي كه از عرق جبين و زور بازو بدست آيد با خير و بركت است.

آخر (كولك- مرغانه) امه سر دشكني؟!
آخر (تخم مرغ كرچ) را بر سر ما شكستي؟!
آخر كاسه و كوزه ها را به پاي ما شكستي؟! آخر گند و كثافت كار را به تن ما ماليدي؟!

(شكسته- پورد) بي بخت آدمون رفا ناي
(شكسته – پل) پل شكسته منتظر آدمهاي بدبخت است
حوادث بد هميشه سراغ آدمهاي بدبخت را مي‌گيرد.

بلنده ورزاي و شاقون تيج بيرون ميرزاي و درون هيچ
گاونر بلند, با شاخهاي تيز هستي, در بيرون شيك پوش و خوش هيات هستي, درون هيچ
منظور: از برون عالي و از درون خالي (صورت خوب, سيرت بد)

تي نان گرمون, تي آو سرد!
نانت گرم باد, آبت سرد!
دنيا در كام تو باد! دعاي خير در حق كسي كردن.

تي مآرت سر پا بيچه مگه؟
مگه مادرت ترا سر پا زاييده؟
به كسي كه جايي وارد مي‌شود همه نشسته‌اند و جاي خالي باشد و هر چه اصرار ورزند بنشيند و ننشيند گويند.

خدا خر- ه شاخ هندا, مار- ه ميجك!
خدا خر را شاخ نداد, ما را مژه!
منظوز: اگر قدرت داشتي پدر مردم را در مي‌آوردي. خدا ترا شناخت و از اين بهتر نيافريد

jak_1300
19-09-2006, 15:36
ضرب‌المثل‌های ترکی


بولاغاسو توكماغونان بولاخ بولاخ اولماز اوزي گرگ قينيه چيخه
با آب ريختن به چشمه, چشمه نخواهد شد خود بايد بجوشد در بيايد.
منظور: تربيت بايد در وجود انسان باشد


تومانسوزا تومان ورمزلر آبروسودا گئدر
كسي كه شلوار ندارد به او شلوار نمي دهند آبرويش هم مي رود
منظور: كسي كه مشكلي دارد نبايد هر كجا سفره دل را بگشايد چيزي عايدش نمي شود كه هيچ آبرويش نيز از بين مي رود.

دِوَه اوينَياندا قار ياغار
وقتي شتر برقصد برف خواهد باريد.
منظور: وقتي افراد مسن شوخيهاي نابجا مي كنند

دَه دَم منه كور دييپ گلن گدني وردييب
پدرم به من كور گفته هر كه را رد شد بزن
افراد شروري كه مردم آزاري را از پدر به ارث برده اند

دِوَيه چيمديك نمه ايلر
به شتر نيشگون چه كار مي كند.
در مورد افراد ثروتمند بكار مي رود كه تورم و گراني در آنها اثر نمي كند!!

دوست باخار باشا, دشمن باخار اياقا
دوست نگاه مي كند به سر انسان و دشمن نگاه مي كند به پاي انسان
دوست سربلندي انسان را مي خواهد و دشمن سرشكستگي را

دوستي تاپماقي آسان دور ساخلاماغي چتيندير.
دوست پيدا كردنش آسان نگهداري اش مشكل

سارو سو دان قيماق توتار.
از آب زرد سر شير مي گيرد.



دنيا نو نجور توتساي اوجور گئچر.
دنيا را هر طور بگيري همان طور مي گذرد.

اوشاقوم عزيز دير تربيتي اوندان دا عزيز دير.
بچه ام عزيز است, تربيتش از آن عزيز تر.

انصاف ديني يارو سودور.
انصاف نصف دين است.

اوزي ييخيلان آغلاماز.
كسي كه خودش زمين بخورد گريه نميكند.

jak_1300
19-09-2006, 15:37
ضرب‌المثل‌هاي ايلامي

دَليا و گپ سَگ حَر’م نِيو
دريا به دهن سگ حرام نمي شود
منظور: با بدگويي كردن نسبت به فرد متشخصي از شخصيت و فضيلت او كاسته نمي شود

دِما سگ سِخو وِرچِنَه
به دنبال سگ استخوان جمع مي كند
منظور از طماع بودن است

دو بهارو, طَنَي روزگارو
دوغ بهاران, طعنه روز گاران
منطور: انسان نبايد بخشش توام با منت ديگران را بپذيرد

سَوغات خرس هَپَلوكه
سوغات خرس پياز كوهي

داشتِم داشتِم حَسَونِي, دارِم دارِم حَسَوَه
داشتم داشتم حساب نيست, دارم دارم حساب است

سگيل همه وَ دَو, سگِ گيوَه كش هم وَ دَو
سگها همه به دو, سگ گيوه كش هم به دو
انسان بايد با توجه به شرايطش و موقعيتش عمل كند و خود را هم طراز طبقات متمول نكند

د’ختِر بَنچينَه سنگي, بَختِش مِيا يَه رَنگي
دختري كه با وقار بنشيند, بخت خوبي به سراغش مي آيد

jak_1300
19-09-2006, 15:37
ضرب‌المثل‌هاي جهرمی

دوست خوبم شكوفه زحمت كشيده و ضرب المثل هايي با لهجه جهرمي را براي صفحه فوكلوريك فرستاده با تشكر از اين دوست عزيز و اميد همكاري بيشتر. [جهرم شهرستاني است در جنوب استان فارس كه قدمت چند هزار ساله دارد.]

يه كفي نون بر بري من بخورم يا اكبري
يه نصفه نون بربری من بخورم یا اکبری
این ضرب المثل وقتی بکار میره که چیز کمی هست وخواهان زیاد داره

دريا كه پاك پاكه لق لق سگ چه باكه
با آب دهان سگ دريا نجس نمي شود

كوزه گر اوشه بكه
كوزه كر از كوزه شكسته مي خورد

اگه به امید ننه زیبا نشینم بسی صبحها بی ناشتا بمونم

jak_1300
19-09-2006, 15:38
بازي‌هاي نمايشي
كوچه، احمد شاملو

در جشن هاي عروسي زنان اين بازي را در مي آوردند و هيچ مردي را به مجلس خود راه نمي هند. بازيگران دو نفر زن هستند يك نفر هم دمبك يا داريه مي زند و همه زنان دور اتاق نشسته و كف مي زندد .... و دو زن يكي مادر و يكي دختر مي شود مي رقصند و مي خوانند:

به لهجه يزدي:
مادر: گل پري! لاله پري!
مادِر ايشالا ور پَري!
ديشب لب بونت كي بود؟
دختر: بچه قصاب بچه بود
شقه گوش آورده بود
شقه گوش پسش دادم
يك بوس بر لبش دادم
وعده فرديشب دادم
گوش: گوشت
فرديشب: فرداشب

به لهجه طبسي:
مادر: گل پري, نازك پري!
ديشب لب بومِد كه بود؟
كل كل غليوند چه بود؟
دختر: مرگ خودت, جون خودت, كسي نبود
بچه تاجر بچه بود
تكه چيت آورده بود
بالاي سرم گذاشته بود
وقتي كه من بيدار شدم
پدر سگه بچسته بود
گل سرخ و گل زرد و گل نار
شالا من باشم و يار
كل كل غليوند: صداي قليانت
شالا: انشاالله

jak_1300
19-09-2006, 15:39
دِيهو ( ترانه بشاگردي)

بشاگرد منطقه اي محروم و كوهستاني در جنوب ايران است كه از نظر تقسيمات كشوري در استان هرمزگان, در منطقه اي بين استان هرمزگان, سيستان و بلوچستان و كرمان قرار دارد.

رو تي مو مندم / وا دل تنگم
اي ماه چارماهي / چشمم دم راهي
يارم كجايي/ كي بو بيايي
كي بو بيايي/ نور چشمون مايي
باد اي كو بيادِ/ بو جون تو داره
چهمم دمي راهي/ كي بو بيايي

تو رفتي و من ماندم/ با دل تنگم
اين ماه چهارم است كه/ چشم به راه نشسته ام
يارم تو كجايي/ كي مي شود كه بيايي
كي مي شود تو بيايي/ تو نور چشم مايي
باد از كدام سمت مي آيد/ كه بوي تو را برايم مي‌آورد
چشمم به راه توست/ كي مي شود كه بيايي

jak_1300
19-09-2006, 15:40
ترانه‌هاي نيمروز
دوبيتي‌هاي سيستاني

تو كه را مِروي مه منده ميشا
و قربون لب پر خنده ميشا
اگه مه مرده صد ساله باشو
جمال تر كه بينو زنده ميشا
تو كه راه ميروي من خسته ميشوم
به قربان لب پر خنده ميشوم
اگر من مرده صد ساله باشم
جمال ترا كه ببينم زنده مي شوم

چُکِ تَماك كو وررو دس مه
كه بيومه برادر قيلوكش مه
بگفتو شاه ببو بالا برشي
تموم خاك پاي تو سر مه ي چش مه
كمي تنباكو بر روي دست من بگذار
كه برادر قليان كش من آمد
بگفتم شاه پدر بالا بنشين
تمام خاك پاي تو سرمه چشم من باد

jak_1300
19-09-2006, 15:40
يک قصيده به لهجه‌ی تربتي


بهار
نوروز كمو كشيد وِر چله
رَف چله بضرب تير او نِفله
وينگَستِ مِكِرد و وِرنشو م’فتي
تيرِ كه بدر مِجَست از چله
هر جا كه درختِه بو دِ سر بَر رفت
يعنِ كه بهار خَمَه از مَحلَه
يَگ ماه گذشت و عيد نوروزي
وِر تخت نشس به رسم هر سَلَه
از نو دِ تِرزوي خداوندي
رفتن شو و روز عدل دو پِلَه

نوروز كمان كشيد بر چله
چله به ضرب تير او نفله شد
ونگي صدا مي كرد و به هدف مي‌خورد
تير او كه از چله كمان مي‌جست
هر جا كه درختي بود لباس نو به تن كرد
يعني كه بهار بزودي خواهد آمد
يك ماه گذشت و عيد نوروز
برسم هرساله بر تخت نشست
از نو در ترازوي خداوندي
شب و روز برابر شدند

jak_1300
19-09-2006, 15:41
ضرب‌المثل‌های ترکمنی


اسب براي تركمن با ارزشترين چيزهاست براي همين در ضرب المثلها هم اسب را بكار مي برند.

آت آدمينگ قاناتي دير
اسب بال و پر انسان است

آت آريق ليقده, قيز غريب ليقده
اسب را در لاغري و دختر را در غريبي بيازماي

آت اوركن يريندن, ا‏ُرقورقان يريندن
اسب از هر جا كه رم كند مي ترسد و مرد از جايي كه ترس دارد پرهيز مي كند

آتينگ يوريك بولا نيندن, بختنگ يوريك بولسون
الهي كه بختت از تك اسب تند رو هم تيزتر باشد

آت قدرين مينن بيلار, اوق قدريني آتان
قدر اسب را سوار داند و قدر كمان را تير انداز

Dash Ashki
27-10-2006, 15:53
درود...!

دوستان عزیز در این تاپیک سعی داریم با کمک هم دیگه یه مجموعه ای از ضرب المثل های محلی رو با معنی فارسی اون کنار هم بزاریم...
از دوستان عزیزمون که دارای گویش خاصی هستند منجمله ترک ، لر ، کرد ، مازنی ، گیلکی ، ترکمن و...
میخواهیم که در این تاپیک ضرب المثل های محلی شون رو قرار بدهند...

مرسی :) ;)

Dash Ashki
28-10-2006, 05:47
ضرب المثل مازنی





اگر داروک بخونده گنه وارش انه

اگر قورباغه سبز روی درخت بخواند می‌گویند باران می‌آید.

Dash Ashki
30-10-2006, 11:18
ضرب المثل مازنی



پنج شنبه نون و خرما در کامبی تا امه مرده جه برسه

پنجشنبه نان و خرما بیرون می‌‌دهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.

magmagf
30-10-2006, 19:18
چندتا ضرب المثل مازندراني كه معنيشا بلد نيستم خودم


او خورني سرچشمه جم بخور
ـ كوه ر پله پله بالا شونه
ـ وچه عزيز ، ادب عزيزتر

magmagf
30-10-2006, 19:19
چندتا ضرب المثل مازندراني ديگه

گت كه شونه دار سر ، كچيك شونه خال سر
ـ گل خواني بئيري ، دماوند سر گل بئير
ـ مه ريش هارش ، حنا بكش

magmagf
30-10-2006, 19:24
ضرب المثل محلي ماركده

آدم عاقل گوسفند مي دهد و خاك بخرد؟

اين جمله اي است كه برادر كوچكتر شاهسونان اوليه كه به ماركده آمده و زمين ها را از مردمان هوره خريده و در ازاء آن گوسفند داده اند در اعتراض به برادر بزرگتر گفته است.مي گويند پس از انجام معامله و تحويل گوسفندان ، هوره اي ها گوسفندان را جدا كرده و از راه قويون يولو بالائي مي برده اند كه گوسفندان صدا مي كردند ، برادر كوچكتر صداي گوسفندان را كه مي شنود تصميم مي گيرد معامله را بهم بزند و مي گويد:آدم عاقل گوسفند مي دهد و زمين بخرد!؟.بعد ها بازماندگان همان شاهسونان اوليه به كشاورزي علاقه مند شدند و با لحن گفتار، نتيجه گيري و مفهوم متضاد آن را به شنونده انتقال مي دهند يعني ثروت زمين است نه گوسفند بادي.

magmagf
30-10-2006, 19:26
ضرب المثل محلي ماركده

خداوند زنت را نگه دارد!؟

جمله دعايي بوده كه حاج كريم يكي از بزرگان شاهسونان در حق ديگران مي كرده و دليل آن هم اين بوده كه چند زن اين شخص مرده اند و ايشان ناگزير مي شده كار زنان در خانه را نيز خود انجام دهد.آن روزها بسياري از زنان هنگام زايمان فوت مي كردند.بر خلاف امروز كه زنان بيوه بسيار است و مرد بيوه كم ، آن روزها زن بيوه كم و مرد بيوه بيشتر بوده و يافتن زن براي ازدواج مشكل بوده .مي گويند حاج كريم ريش بلندي داشته و هنگامي كه مي خواسته نان بپزد ناگزير مي شده با پارچه اي صورت خود را ببندد تا موهاي ريشش نسوزد.به همين جهت گويا زندگي بدون زن برايش سخت و ملالت آور بوده از اين رو هر گاه در حق مردي مي خواسته دعا بكند مي گفته خدا زنت را نگه دارد.

magmagf
30-10-2006, 22:11
اقا اشكان اين مازندرانيها را ترجمه نمي كني ؟

Dash Ashki
31-10-2006, 10:40
اقا اشكان اين مازندرانيها را ترجمه نمي كني ؟


چرا الان دوبله میکنم... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (البته شاید 1-2 تا رو نتونم همونجور که هست به فارسی برگردونم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شاید بعضی ها نیاز به توضیح داشته باشه که اگه متوجه نشدید اونو براتون توضیح میدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )


-او خورني سرچشمه جم بخور

اگه درخواستی داری از یه بزرگ بخواه نه از یه نوکیسه


ـ كوه ر پله پله بالا شونه

(فکر کنم اینطوری بشه گفت: کارهای خیلی بزرگ را بایستی قدم به قدم انجام داد نه یکدفعه...یه همچین چیزی تو فارسی هم داریم به نظر همین میتونه باشه...(رهرو آن نیست گهی تند وگهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.)


ـ وچه عزيز ، ادب عزيزتر

فرزند عزیز هستش ولی ادب عزیزتر(آبرو و احترام ارزشش از بچه آدم هم بیشتره)


-گت كه شونه دار سر ، كچيك شونه خال سر

اگه یه بزرگتر ادب و احترام نداشته باشه ، از کوچکتر نبایستی انتظاری داشت.


ـ گل خواني بئيري ، دماوند سر گل بئير

اینم تقریبا همون مثل بالا هستش (-او خورني سرچشمه جم بخور)


ـ مه ريش هارش ، حنا بكش

وضعیت من (ظرفیت من) رو ببین به همون اندازه از من انتظار داشته باش(کاری بخواه)


امیدوارم مفهوم رو تا حد امکان رسونده باشم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Dash Ashki
01-11-2006, 20:51
چایی دله دار دره مهمان قد بلند انه


روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند می‌آید.

magmagf
02-11-2006, 06:41
اگر فضول نباشد شاه نمي داند گپّز كجاست.
اين ضرب المثل در همه جاي ايران رواج دارد و در هر منطقه اي مردم ، مزرعه يا محل گمنام همان محل را جايگزين مي كردند و مي گويند اگر فضول نباشد شاه نمي داند فلان جا كجاست و چون در اين محل گپز يك مزرعه اي كوچك و گمنام بوده مورد استفاده قرار گرفته و اينكه اين ضرب المثل را چه كسي در اين محل نخست به كار برده مشخص نيست.

Dash Ashki
02-11-2006, 14:42
خوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه


خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.

Dash Ashki
03-11-2006, 06:30
سگ سر او نشند ته دست گند موک زنده


روی سگ آب نریز دستت زگیل می‌‌زند.

Dash Ashki
06-11-2006, 10:41
ضرب المثل مازندراني


شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی


شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون می‌‌کنی

Dash Ashki
09-11-2006, 22:49
ضرب المثل مازندراني


گرم تندیر سره دپوشی ته وشته حادثه پیش انه

سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش می‌آید.

magmagf
10-11-2006, 03:41
بزغاله را گرگ خورد ، زنگولشم گرگ برد!؟

گوينده اين جمله جلال عرب از خاندان حاج عباسي ها است.مي گويند روزي گرگي به گله روستا حمله و از جمله گوسفندي را مي درد و مي خورد و چوپان شب هنگام خبر دريده شدن و خورده شدن بزغاله را به جلال عرب اعلام مي كند.ايشان گويا به درستي گفته چوپان شك مي كند و مي گويد بزغاله را گرگ خورد زنگولشم گرگ برد!؟ مي خواسته بگويد كه اگر گرگ بزغاله را خورده چرا زنگوله اش را نياوردي ؟ مردم با به كار گيري اين جمله به طرف خود غير مستقيم مي گفته اند حرف تو را نمي توانم بپذيرم.

jak_1300
13-11-2006, 15:28
-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلمانی)

٢ - مردی كه به خاطر " پول " زن می گيرد، به نوكری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

۳- لياقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چينی )

۴- زنی سعادتمند است كه مطيع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل يونانی )

٥- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. ( ضرب المثل انگليسی )

٦- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسی )

٧- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. ( ضرب المثل آلمانی )

٨ - داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت . ( ضرب المثل لهستانی )

٩- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. ( ضرب المثل ايتاليايی)

١٠ -داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )

١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. ( ضرب المثل ايتاليايی )

١٢- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجانی )

١٣- برا ی يافتن زن می ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كنی . ( ضرب المثل چينی )

١٤- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چينی )

١٥- اگر خواستی اختيار شوهرت را در دست بگيری اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايی)

١٦- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركی )

١٧- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)

١٨- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايی )

١٩- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی )

٢٠- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيمانی است . ( سقراط )

٢١- ازدواج مثل اجرای يك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )

٢٢- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گيرد، برای پول هم از بين می رود. ( رولاند )

٢٣- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )

٢٤- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازی)

٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولی می توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم . ( خانم پرل باك )

٢٦- با زنی ازدواج كنيد كه اگر " مرد " بود ، بهترين دوست شما می شد . ( بردون)

٢٧- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سونی اسمارت)

٢٨- برای يك زندگی سعادتمندانه ، مرد بايد " كر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس )

٢٩- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. ( كريستين )

٣٠- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های يكديگر را نمی بينند. ( اسمايلز )

٣١- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذاريد. ( فرانكلين )

٣٢- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاك )

٣٣- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)

٣٤- ازدواج پيوندی است كه از درختی به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می ميرند. ( سعيد نفيسی )

٣۵- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! ( تن )

٣٦- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن . ( سيريوس)

٣٧- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاك )

٣٨- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هيچ نظريه ای نيستم . ( لرد لوچستر)

٣٩- مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. ( بن بيكر)

٤٠- با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آينده اش . ( سينكالويس)

٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آيد . ( پاستور )

٤٢- ازدواج كنيد، به هر وسيله ای كه می توانيد. زيرا اگر زن خوبی گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگی می شويد. ( سقراط)

٤٣- قبل از رفتن به جنگ يكی دو بار و پيش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن . ( يكی از دانشمندان لهستانی )

٤٤- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. ( كارول بيكر)

٤٥- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، برای او عزيزتر باشم . ( آگاتا كريستی)

٤٦- هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها كمتر خواهد شد. ( ولتر)

٤٧- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش می داند . ( جانسون )

٤٨- زن ترجيح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نيست ، تحمل كند. ( كينهابارد)

٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا می كنند. ( شاو)

٥٠- وقتی برای عروسی ات خيلی هزينه كنی ، مهمان هايت را يك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندی )

٥١ – هيچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. ( ضرب المثل اسكاتلندی)

٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن . ( ضرب المثل آلمانی )

٥٣ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی . ( شارل بودلر )

٥٤ – دوام ازدواج يك قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسكاتلندی )

٥٥ – ازدواج پديده ای است برای تكامل مرد. ( مثل سانسكريت )

٥٦ – زناشويی غصه های خيالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل می كند . (ضرب المثل آلمانی )

٥٧ – ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارك تواين )

٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شيرينی و بی مزگی . (ولتر )

٥٩ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی. ( شارل بودلر )

زن در ضرب‌المثل‌های جهان

زنان سوژه ضرب‌المثل‌های متعددی هستند و اين مطلب تنها مربوط به افغانستان نيست. نگاهی داريم به چند ضرب المثل درباره زنان از کشور‌های مختلف جهان:

انگليسی:
زن فقط يک چيز را پنهان نگاه می‌دارد آنهم چيزی است که نمی‌داند.

هلندی:
وقتی زن خوب در خانه باشد، خوشی از در و ديوار می ريزد.

استونی:
از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقير زن بگير.

فرانسوی:
آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است.

انتخاب زن و تربوز مشکل است.

بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشيده بود.

آلمانی:
کاری را که شيطان از عهده بر نيايد زن انجام می‌دهد.

وقتی زنی می‌ميرد يک فقته از دنيا کم می‌شود.

کسی که زن ثروتمند بگيرد آزادی خود را فروخته است.

آنکه را خدا زن داد، صبر همه داده.

گريه زن، دزدانه خنديدن است.

يونانی:
شرهاي سه‌گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن.

برای مردم مهم نيست که زن بگيرد يا نگيرد، زيرا در هر دو صورت پشيمان خواهد شد.

گرجی‌ها:
اسلحه زن اشک اوست.

ايتاليايی:
اگر زن گناه کرد، شوهرش معصوم نيست.

زناشويی را ستايش کن اما زن نگير

mercedes
13-11-2006, 15:34
یه ضرب المثل اصفهانی: البته چون با تلفظه پینگیلیش مینویسم. yevakht ha ha yevakht ha niسخته نه؟

Dash Ashki
22-11-2006, 08:54
ضرب المثل مازندراني


نمک ره نشند بنه به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا هسته

نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است

Dash Ashki
05-12-2006, 06:05
ضرب المثل مازنی

وشنا ره خورش نِوَنه خوره بالش نِوَنه

ادم گرسنه اهميتي به خورشت غذا نمی‌دهد ادم خواب الود اهميتي به بالشت نميدهد

magmagf
05-12-2006, 06:28
از ضرب المثلهاي كوير :

از جوجه تيغی پرهيزکن، چون چه بهت بزنه، چه بهش بزنی، تويی که آسيب می بينی!



اين ضرب المثل معمولا در باب مواجهه با افراد ديوانه يا ناقص العقل استفاده می شود.

magmagf
06-12-2006, 06:31
ضرب المثل: ئاخر عمرو ئه ول مالداري
ترجمه: آخر عمر و اول مال اندوزي
توضیح: نظير: پيري و معركه گيري
ـــــــــــــــــــــــ
ضرب المثل: ئاگر پشكوول چاي داخ نيه كه‌ي
ترجمه: آتش پشكل چاي را داغ نمي كند
توضیح: انتظار بي فايده، از كسي كاري بر نيامدن

ـــــــــــــــــــــ
ضرب المثل: ئاش نه خواردگ، ده‌س و ده‌م سوزياگ
ترجمه: آش نخورده و دهان سوخته
توضیح: بي بهره بودن از محاسن موضوعي و سهيم شدن در معايب آن

Bow
06-12-2006, 06:52
ضرب المثل شهميرزادي:
امسال مرغيجه پارسال مرغيجه رو درس ميده
ترجمه:جوجه ي امسال جوجه ي پارسال رو مي خواد درس بده!
مفهوم:وقتي كه يكي كگه تازه وترد يك كاري شده مي خواد تجربه دارا رو درس بده
_____________________________
يك اصطلاح شهميرزادي:اولنگيسي: درحقيقت يك وسيله براي جمع آوري ميوه هاي رسيده بدون آسيب رساني به آنهاست اما به آدم قد بلند و خنگ هم گفته ميشه

jak_1300
06-12-2006, 08:28
ضرب المثل: ئاخر عمرو ئه ول مالداري
ترجمه: آخر عمر و اول مال اندوزي
توضیح: نظير: پيري و معركه گيري
ـــــــــــــــــــــــ
ضرب المثل: ئاگر پشكوول چاي داخ نيه كه‌ي
ترجمه: آتش پشكل چاي را داغ نمي كند
توضیح: انتظار بي فايده، از كسي كاري بر نيامدن

ـــــــــــــــــــــ
ضرب المثل: ئاش نه خواردگ، ده‌س و ده‌م سوزياگ
ترجمه: آش نخورده و دهان سوخته
توضیح: بي بهره بودن از محاسن موضوعي و سهيم شدن در معايب آن
مرسي دوست عزيز از پستي كه دادين و ضربالمثل زيباتون اگه بازهم داشتين بزارين استفاده كنيم با تشكر عرفان

jak_1300
06-12-2006, 08:31
ضرب المثل شهميرزادي:
امسال مرغيجه پارسال مرغيجه رو درس ميده
ترجمه:جوجه ي امسال جوجه ي پارسال رو مي خواد درس بده!
مفهوم:وقتي كه يكي كگه تازه وترد يك كاري شده مي خواد تجربه دارا رو درس بده
_____________________________
يك اصطلاح شهميرزادي:اولنگيسي: درحقيقت يك وسيله براي جمع آوري ميوه هاي رسيده بدون آسيب رساني به آنهاست اما به آدم قد بلند و خنگ هم گفته ميشه
جالب بود مرسي دستت درست دوسته من اميدوارم باز هم از اين ضرب المثلهاي خوبت بذاري

magmagf
09-12-2006, 09:33
جیه نم و جواله خریته
جهنم را با جوالی خرید کنایه از رشوه دادن

داستان :
روزی فقیری و ثروتمندی بر سر مالی شکایت به قاضی بردند . مرد با نفوذ از قبل جوالی به همراه اندکی نقدینه برای قاضی فرستاد. روز محاکمه با وجود حق مسلم مرد فقیر، قاضی رای بسود مرد منعم داد . مرد فقیر دست از پا درازتر به خانه برگشت . زنش پرسید : طرف چکار کرد؟ مرد فقیر گفت : هیچی جیه نم و جواله خرینه.



کره یه هه ،کردیه روین
کره را روغن کرد کنایه از بدتر کردن کاری

داستان :
حاکمی بود که از مردم به جای پول مالیات، کره می گرفت . رعایا که از این وضع به تنگ آمده بودند ، جمع شده و باتفاق نزد حاکم رفتند تا بلکه او را قانع کنند تا از گرفتن کره منصرف شود و متاع دیگری را جایگزین آن کند . حاکم پس از شنیدن درد دل آنها ، دستور داد از آن روز به بعد بجای کره ، از مردم روغن بگیرند.مردم نیز چون این وضع را دیدند و کار را خرابتر با یکدیگر گفتند : کره یه هه ،کردیه روین.

Dash Ashki
10-12-2006, 15:14
ضرب المثل مازنی

عروس رقص بلد نیه گنه بنه تپه چاله دارنه

عروس رقص بلد نیست میگوید زمین تپه چاله دارد یا ( هموارنیست)

magmagf
14-12-2006, 06:24
ضرب المثل: ئه‌ر كور خاسيگه وه‌ر خوه‌ي ده ئاو دراري
ترجمه: اگر پسر خوبي است، گليم خودش را از آب بكشد.
توضیح: آن كه ادعاي توان انجام كار ديگران را دارد و در انجام كار خود ناتوان است، و همان بهتر كه از عهده ي كار خود برآيد.

--------------------------------------------------------------------------------
ضرب المثل: ئه‌ر كه‌له‌شير نه‌قولني دي رووژه نيه‌و؟
ترجمه: اگر بانگ خروس نيايد صبح نمي آيد؟
توضیح: آنان كه كارشان بهانه است

magmagf
16-12-2006, 06:48
ضرب المثل: ئه‌ر سورم كردي وه‌نه خاوم ئه‌و برد
ترجمه: عروس: اگر مراسم عروسي را انجام دادي خوب، و گرنه خوابم مي آيد.
توضیح: ناداني كه به جاي ديگران عجله مي كند(يعني ديگران بايد عجله كنند اما او عجله دارد)

magmagf
18-12-2006, 06:36
ضرب المثل: ئه‌ر ديري دريخت نه‌كه ئه‌ر نه‌يري قه‌رت نه‌كه
ترجمه: اگر توانايي داري دريغ نكن اگر نداري قرض نكن
توضیح: در صورت تمكن خرج كردن و بهره گرفتن و در صورت نداشتن قناعت ورزيدن

jak_1300
18-12-2006, 08:56
مرسي از شما دوستايه خوبم كه نگذاشتين تايپيك بي حال بشه و جون ميگيره هر از چند گاهي با مطالبه زيباي شما ممنونم ازتون مرسي واقعا

magmagf
19-12-2006, 02:54
ضرب المثل: ئه‌ر ده قه‌مه‌ر بوو هه‌ر رووژ چه‌مه‌ر بوو
ترجمه: اگر از قمر باشد هر روز چمر (عزاداري) باشد.
توضیح: هر كس به دنبال كار مورد علاقه خود است.

امگا
23-12-2006, 09:29
آقا من در عجبم چرا از ضرب المثل هاي شيرازي چيزي نميگيد.شيرازي ها كه ضرب المثل هاي زياد و زيبايي دارن.
مثلا: آش دوباره مزه نداره
2 تا كاربرد هم داره
يكي مال وقتي كه شما يه شيرين كاريي يه كاري كردين و ديگرون از شما مي خوان كه اون كار رو تكرار كنيد و شما اين جواب رو ميديد
و دوميش هم به كسايي ميگن كه كاراشون تكراريه

امگا
23-12-2006, 17:33
امگا جان دستت درد نكنه اگه بلدي ضرب المثل شيرازي بذار ما كه بلد نيستيم ما هم استفاده ميكنيم مرسي از پستي كه دادي

من زياد شنيدم چون متولد شيراز هستم و اكثر فاميلامونم شيرازين ولي متاسفانه همشو حفظ نيستم و ترجيح ميدم غلط هم نگم .ولي به خاطر گل روي شما
يه ضرب المثل ديگه رو هم كه بيشتر كازروني ها استفاده مي كنن و به نظر جالب مياد اينه (اميد وارم درست بگم)
سَربوم سه جا
اين مسعله بيشتر تو كل كل كردناشون كار برد داره و در جواب (كجا؟) گفته ميشه.
كجا؟ سر بوم سه جا

magmagf
23-12-2006, 18:56
ضرب المثل: ئه‌ر ده به‌نه بوو هه ده‌رمه‌نه بوو
ترجمه: اگر از بنده باشد هميشه درمانده باشد
توضیح: رحمانيت و رحيم بودن خاص خداوند است در حالي كه اكثر انسانها ظالم و بدخواه هم ديگر هستند

white_lie
24-12-2006, 22:36
دسم زر شصم. dasom zere shasom

لریه. یعنی خودت تلاش کن تا اختیار خودتو داشته باشی.

magmagf
26-12-2006, 06:49
ضرب المثل: ئه‌ر خوازي عه‌زيز بوي يا بمه‌ري يا دوور بوي
ترجمه: اگر خواهي عزيز باشي يا بمير يا دور شو
توضیح: نظير: مي خواهي عزيز شوي يا دور شو يا گور شو

امگا
27-12-2006, 18:37
اينم شيرازيه
لنتي نرو به سايه // سايه خودش ميايه
در بر دارنده ي معناي تنبلي

Dash Ashki
28-12-2006, 04:46
ضرب المثل مازنی

دست که نمک ندارنه بل ساتور بن .


دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت

magmagf
28-12-2006, 15:19
ضرب المثل: ئه‌ر چه‌ميا گووچان ئه‌ر نه چه‌ميا ساچوو
ترجمه: اگر خم شد عصا، وگرنه چوبدستي
توضیح: اگر اعتراف به خطاي خود كرد و جبران نمود خوب، وگرنه با زور مجبور خواهد شد.

magmagf
13-01-2007, 07:02
ضرب المثل: ئه‌ر جه‌نگ كه‌ر بزاني نامجي‌كه‌ر چه ئه‌راي كه‌ي سه‌ر خوه‌ي كه‌ي وه خري
ترجمه: طرفين دعوا اگر ارزش و خيرخواهي ميانجي گر را درك مي كردند سر خودشان را فداي او مي كردند

magmagf
19-01-2007, 03:03
ضرب المثل: ئه‌ر ت يه‌ي مه‌ني م سه‌د مه‌نم
ترجمه: اگر تو يك من هست من صد من هستم
توضیح: در مقابل مغرور، خود را مغرور نشان بده

magmagf
23-01-2007, 06:18
ضرب المثل: ئه‌ر ت نه‌وشي كووري خوه‌م نيه‌زانم تانه‌ي ها چه‌وم
ترجمه: اگر تو نگويي كوري، خودم نمي دانم ايرادي در چشم دارم؟
توضیح: هر كس بهتر از ديگران به عيب خود واقف است

magmagf
03-02-2007, 20:38
ضرب المثل: ئه‌ر ت فكري ديري م فكرو نيمي ديرم
ترجمه: اگر تو فكري داري من فكرو نيمي دارم
توضیح: من از تو زرنگ تر و باتجربه تر هستم

magmagf
07-02-2007, 06:41
ضرب المثل: ئه‌ر ت دزيت تيه‌ريكه شه‌و فره‌س
ترجمه: اگر تو دزدي، شب تاريك زياد است.
توضیح: اگر مهارت داشته باشي ميدان آزمايش و نمايش زياد است.

magmagf
21-02-2007, 16:58
ضرب المثل: ئه‌ر بيل زه‌ني، بيل خوه‌ت بزه‌ن
ترجمه: اگر بيل زن هستي، بيل خودت را بزن.
توضیح: نظير: به كار خود مشغول بودن و و در كار غير دخالت نكردن

magmagf
02-03-2007, 10:48
ضرب المثل: ئه‌ر بومه وه‌و زانم چو چووپي بكيشم
ترجمه: اگر عروس شدم مي دانم چگونه چوپي - دستمالي كه هنگام رقص در اول صف مي چرخانند- بگيرم.
توضیح: انجام كار مشروط به داشتن اختيار و امكانات كافي است

magmagf
09-03-2007, 05:28
ضرب المثل: ئه‌ر بكه‌مه‌ته دووسم هه ده‌ست ها ده پوسم
ترجمه: اگر حتي تو را دوست خود بگيرم باز دستت در پوستم خواهد بود.
توضیح: خباثت و اصلاح ناپذيري.

magmagf
26-03-2007, 08:34
ضرب المثل: ئه‌ر بزانسام كام روو مه مه‌ردم، يانه‌ي ئاودانم ده‌روه‌س مه‌كه‌ردم
ترجمه: اگر مي دانستم چه روزي مي ميرم، خانه آبادانم را ويران و باير مي كردم
توضیح: كسي از زمان مرگ خود خبر ندارد و اين مايه تداوم اميد به زندگي است

magmagf
26-03-2007, 08:34
ضرب المثل: ئه‌گر به‌دگو نه‌و شه‌ل و كوور ده باوان نيه‌ميني
ترجمه: اگر بدگو نباشد، دختران لنگ و كور در خانه پدر نمي مانند(شوهر مي كردند)
توضیح: در نكوهش بدگويان گويند.

magmagf
01-04-2007, 02:27
ضرب المثل: ئه‌گر به‌دگو نه‌و ميه‌و گورگ ده يه‌ي جا ئاو خوه‌ن
ترجمه: اگر بدگو نباشد گرگ و ميش در يك مكان آب مي خورند.
توضیح: عامل برهم زني روابط، سخن چين است

magmagf
01-04-2007, 02:27
ضرب المثل: ئه‌ر باوگت نيام ده خوسه‌ي دالگت مردوم
ترجمه: اگر پدرت را نديده بودم از غصه مادرت مرده بودم
توضیح: كسي كه گذشته خود را فراموش كرده است و ادعاهاي بزرگ دارد.

magmagf
26-04-2007, 20:47
ضرب المثل: ئه‌را يه ئوشمه‌ت كاكه، مه‌لوچگي ئه‌رام بوورشني
ترجمه: اين كه به تو مي گويم برادر بزرگ، به خاطر اين است كه گنجشكي برايم كباب كني
توضیح: نظير: سلام لر بي طمع نيست.

magmagf
26-04-2007, 20:48
ضرب المثل: ئه‌رام بگيرن سورم ئه‌را به‌ولي به‌ن
ترجمه: براي من گريه كنيد زيرا عروسي ام را به «بولي»- اسم يكي از دهستانهاي دور دست ايلام- مي برند
توضیح: مشكل من از شما بيشتر است

magmagf
26-04-2007, 20:49
ضرب المثل: ئه‌را شيشه‌ي بشكي؟
ترجمه: مگر شيشه اي شكسته شوي
توضیح: ترغيب به صبر و تحمل كردن

magmagf
26-04-2007, 20:50
ضرب المثل: ئه‌را چال پاي بنارم؟
ترجمه: مگر چاله ي مسير سر بالايي هستم؟
توضیح: مانع پيشرفت ديگران نبودن.

magmagf
26-04-2007, 20:51
ضرب المثل: ئه‌را زگم نيه ئه‌را قه‌درمه
ترجمه: به خاطر شكمم نيست، براي قدر و ارزشم است
توضیح: در جواب بي حرمتي و مهمان نوازي نكردن گويند

magmagf
07-05-2007, 03:13
ضرب المثل: ئه‌را تمام مه‌ردم دايه ئه‌را ئيمه باوه‌ژن
ترجمه: براي تمام مردم مادر، براي ما زن بابا
توضیح: در حق بعضي لطف و در حق بعضي بدي و ناسپاسي كردن

magmagf
07-05-2007, 03:16
ضرب المثل: ئايم فره‌خوه‌ر دو جا مري
ترجمه: آدم پر خور دو بار مي ميرد
توضیح: نظير: اسير بند شكم را دو شب نگيرد خواب شبي ز معده ي سنگي شبي ز دلتنگي

magmagf
26-05-2007, 06:16
ضرب المثل: ئايم خوه‌ش حساو شه‌ريك مال مه‌ردمه
ترجمه: آدم خوش حساب، شريك اموال مردم مي شود
توضیح: خوش حساب باش تا قبولت داشته باشند

magmagf
26-05-2007, 06:16
ضرب المثل: ئايم تا ده ئه‌سب نه‌كه‌في ئه‌سب سواري ياد نيه‌گري
ترجمه: آدم تا از اسب نيفتد اسب سواري ياد نمي گيرد
توضیح: نظير: كار نيكو كردن از پر كردن است. تجربه، مستلزم كار زياد و گذشت زمان است

magmagf
26-05-2007, 06:17
ضرب المثل: ئاوياري زه‌له
ترجمه: آبياري ني زار كردن است
توضیح: كنايه از كار بيهوده

magmagf
23-06-2007, 00:50
ضرب المثل: ئاو وسي تو نه‌وس
ترجمه: آب مي ايستد (ولي) تو نايست
توضیح: سرعت و تلاش مداوم در كار. دلسرد نشدن

magmagf
23-06-2007, 00:51
ضرب المثل: ئاومان وه يه‌ي جووه‌و نيه‌چوو
ترجمه: آبمان از يك جو نمي گذرد
توضیح: توافق نداشتن و عدم سازش با هم

magmagf
23-06-2007, 00:51
ضرب المثل: ئاويگ رشيا گرده و نيه‌و
ترجمه: آبي كه ريخت جمع نمي شود
توضیح: نظير: آب رفته به جوي برنمي گردد. پشيماني سودي ندارد

Dash Ashki
15-09-2007, 09:26
شاه شاخ دار بخاسته لیسک هم راه دکته

شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد.




.

t.s.m.t
01-08-2008, 16:15
همه ی این ضرب المثل ها ضرب المثل های ترکی آذربایجان است و بعضی حتی در بین شاخه های دیگر زبان ترکی بین 500 ملیون نفر از مردم ،مشترک است و همگی سندی مکتوب دارند و سابقه ای بالای 10000 ساله دارند. علی رغم میل باطنی مجبور شدم این ضرب المثل ها را در تایپیک ضرب المثل های محلی و محاوره ای بیاورم.همچنین ترجمه ی برخی از آنها به علت نامفهوم بودن تا حدی دستکاری شده است.

Abırlı abrından qorxar, abırsız nədən qorxar?Fikirləş


انسان آبرو مند از آبرویش می ترسد ،بی آبرو از چه چیز بترسد؟

t.s.m.t
01-08-2008, 16:18
Ağ gün (adamı) ağardar, qara gün qaraldar.

روز خوش است که انسان را خوش میکند و روز سیاه(روز بدبختی) آدم را سیاه می کند(بد بخت می کند)
اونی که میخواستم نشد معنیش رو میگم!

t.s.m.t
01-08-2008, 23:06
Abırsızdan abrını saxla.

از بی آبرو آبرویت رانگه دار(از بی آبرو بترس و دوری کن که آبرویت را ببرد)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:08
Avazın yaxşı gǝlir oxuduğun Quran olsa?

آوازت خوش است اگر قرآن باشد آوازت.

t.s.m.t
01-08-2008, 23:09
Ağ divara hansı rǝngi yaxsan, tutar.

دیوار سفید هر رنگی رو به خود میگیرد(منظور تا وقتی که دیر نشده باید کار رو کرد از جمله تربیتبچه تا وقتی که دیر نشده.)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:10
Ağ köpǝk, qara köpǝk, ikisi dǝ köpǝkdir.

سگ خواه سیاه باشد،خواه سفید،سگ است.

t.s.m.t
01-08-2008, 23:10
Ağ gün qara günü yaddan çıxardar.

روز خوش روز بد رو از خاطره ها پاک می کند.

t.s.m.t
01-08-2008, 23:11
Ağac bar verǝndǝ başını aşağı dikǝr.

درخت هنگام دادن میوه سرش رو پایین می اندازد(یعنی کسی که منفعتش به دیگران میرسد((بدون توقع))متواضع است)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:11
Ağac kökündǝn su içǝr.

درخت از بن آب می خورد(شاید منظور به اصیل بودن آدمها مربوط میشود و شایدم به اینکه اگه کاری رو بخوای انجام بدی باید از اصل درستش بکنی!)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:12
Ağac yaş ikǝn ǝyilǝr.

درخت تا وقتی که تر است خم میشود(شاید منظور این است که آدم تا ئقتی که قدرت دارد باید سر به زیر باشد وگرنه وقتی که پیر شدی فایده ندارد،خواهی نه خواهی خم میشوی.شایدم مربوط به کار کردن است یعنی قبل از این که گرد کلفت بشه کسی باید خمش کنی وگرنه دیر میشه؟)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:13
Ağac kölgǝsiz olmaz, insan sevgisiz.

درخت بی سایه وجود ندارد و انسان بی همدم(میخواد بگه که این دو چیز جدا ناشدنی هستن،خوشت بیاد ،یا نیاد)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:14
Ağac öz kökü üstǝ bitǝr..

درخت روی پایه ی خود می ایستد(منظور اصالت را حفظ کردن یا سر پای خود ایستادن)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:14
Ağac tutan baş yarandan çoxdur.

معنیش رو میدونین به منم بگین!

t.s.m.t
01-08-2008, 23:15
Ağacı qurd içindǝn yeyǝr.

درخت رو کرم از تو می خورد(منظور این که درد باطن رو ناکار می کند شایدم این که هر چی به آدم برسد بدی از نزدیکان است،مهم اینه که هر دو معنی درسته)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:16
Ağacı meyvǝsindǝn tanıyarlar.

درخت رو از میوه اش میشناسند(منظور اینکه این اعمال انسان است که شناسنده ی آدم هاست،ممکن آدم زشت و مهربون رو ببینی و بی اختیار بخندی ولی آدم خوشگل خوش تیپ بد رو ببینی و بی اختیار رو تو بر گردونی)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:16
Ağzına söz atıblar.

تو دهنش حرف انداختن(یعنی حرف مال خودش نیست،یادش دادن)

t.s.m.t
01-08-2008, 23:17
Ağzını qoyub allah yoluna.

زبانش رو در راه خدا چرخانده یا یه چیزی شبیه اون

t.s.m.t
01-08-2008, 23:18
Ağzını xeyirliyǝ aç!

زبونت رو به خیر باز کن(یعنی نفوس بد نزن)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:25
Ağzına su alıb.

t.s.m.t
04-08-2008, 12:27
Ağzının qaytanı yoxdur.

دهنش ریسمان ندارد(دهنش قرص نیست)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:28
Ağız deyǝni qulaq eşitmir.

هر آنچه که زبان می گوید ،گوش، نمی شنود(شاید منظور اینست که به هر چیزی گوش نده،شایدم درمورد افرادی که نصیحت پذیر نیستند باشد.)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:29
Ağıl ağıldan üstündür.

عقل از عقل برتر است(یعنی هر چه با دیگران مشورت کنی ضرر نمی بینی چون چیزی به نظر دیگری می رسد که به عقل تو نرسیده)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:30
Ağıl bazarda satılmaz.

عقل در بازار فروخته نمی شود(یعنی تا عقل با توست ضرر نمی بینی)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:30
Ağıl başın böyüklüyündǝ deyil.

سر هر چه قدر بزرگ باشد دلیل بر بزرگی عقل نیست(بزرگی در اینجا ممکن است تعبیر از سن زیاد،مقام،مال و یا... باشد)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:31
Ağıl insana sǝrmayǝdir.

عقل سرمایه ی انسان است.

t.s.m.t
04-08-2008, 12:32
Ağıl yaşda deyil, başdadır.

عقل در بالاترین مکان است.

t.s.m.t
04-08-2008, 12:32
Ağıl gücdǝn üstündür.

عقل از زور فراتر است.

t.s.m.t
04-08-2008, 12:33
Ağıla paxıllıq olmaz.

به عقل نمی توان حسادت کرد!

t.s.m.t
04-08-2008, 12:34
Ağıllı bizi tapmaz, dǝli bacadan düşǝr.

انسان با درایت و با عقل ما را پیدا نمی کند و دیوانه از روزنه ی خانه وارد منزل می شود( یه چیزی در مایه های:همه رو برق می گیره و ما رو چراغ نفتی)

t.s.m.t
04-08-2008, 12:34
Ağıllı bildiyini söylǝmǝz, dǝli söylǝdiyini bilmǝz.

انسان باعقل همه ی دانسته هایش را رو نمی گویدو آدم بی عقل(نادان)آنچه را که می گوید ،خود نمی داند(نمی فهمد)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:20
Ağıllı bir dǝfǝ aldanar.

عاقل تنها یک بار قول می خورد(از یک جا)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:20
Ağıllı dostunu hǝr zaman xatırlar, ağılsız isǝ işi düşǝndǝ.

آدم عاقل همواره دوستانش را یاد می کند و در همه حال و آدم نادان در موقعی که نیاز دارد

t.s.m.t
04-08-2008, 18:21
Ağıllı düşmǝndǝn qorxma, dǝli dostdan qorx.

از دشمن عاقل نترس ،از دوست نادان بترس.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:21
Ağıllı kişi qışın qeydinǝ yayda qalar.

انسان عاقل فکر زمستان را از بهار می کند.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:22
Ağıllı olub dǝrd çǝkincǝ, dǝli ol – dǝrdini çǝksinlǝr.

به جای اینکه عاقل بشی و درد همه رو به دوش کشی،دیوانه شو تا دردت را همه بکشند.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:23
Ağıllı uşaq bǝlǝkdǝ özünü göstǝrǝr.

بچه ی عاقل از همان نوزادی خود را نشان می دهد

t.s.m.t
04-08-2008, 18:23
Ağıllı fikirlǝşincǝ dǝli çayı keçdi.

تا عاقل حساب و کتاب چیزی را بکند دیوانه از پل گذشته.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:24
Ağıllıya işarǝ, dǝliyǝ kötǝk.

به عاقل اشاره کن می فهمد ولی بی عقل را باید با کتک فهماند.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:24
Ağıllının ağzı qǝlbindǝ olur, axmağın qǝlbi – ağzında.

عاقل زبانش در قلبش است و نادان قلبش در زبانش.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:25
Ağlamaq fayda vermǝz.

گریه و افسوس فایده ای ندارد.(یا باید از قبل پیش بینی میکرد ویا باید به فکر چاره ای بود ویا صبر کرد)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:26
Ağlamayan uşaqa süd vermǝzlǝr.

تا بچه گریه نکند به او شیر نمی دهند(یعنی تا حقت را طلب نکنی دو دستی تقدیمت نمی کنند)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:26
Ağlınla gör, qǝlbinlǝ eşit.

با عقلت ببین،با قلبت بشنو.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:46
Ağrımaz baş qǝbirdǝ olar.

سری درد نمی کند که در قبرستان است(منظور اینکه تا زنده هستی حوادث با تو و اجتناب ناپذیر است)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:46
Ad adamı bǝzǝmǝz, adam adı bǝzǝyǝr.

اسم نیست که انسان را آرایش می کند،انسان است که به اسم ارزش می دهد.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:47
Adı var, özü yox.

اسمش هست،خودش نیست(کسی که وظیف دارد در جایی باشد و نیست)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:48
Adı qulağına bitişib.

اسمش به گوشش رسیده(از خود راضی شدن)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:48
Adı dillǝr ǝzbǝridir.

اسمش افتاده تو زبون ها(نمیدونم مشهور بودن منظور است یا ...)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:49
Adı it dǝftǝrindǝ dǝ yoxdur.

اسمش تو لیست سگ ها هم نیست(اسمی که باید در جایی باشد و نیست

t.s.m.t
04-08-2008, 18:49
Adın tut, qulağın bur.

اسمش رو به زبان بیار،و گوشش رو بپیچان( شبیه هلال زاده بودن هست ولی حالت نا مؤدبانه و معمولا در هنگام شوخی و ذکر نام آدم های به درد نخور که با آوردن اسمشان پیدایشان می شود)

t.s.m.t
04-08-2008, 18:50
Adam adamdır, olmasa da pulu, heyvan heyvandır, atlas olsa da çulu.

انسان، انسان است اگرچه بی پول باشد و حیوان سر آخر حیوان است اگرچه پوشش وی اطلس و حریر باشد.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:51
Adam başından böyük danışmaz.

انسان گنده تر از سرش(در فارسی معادلأ دهنش)حرف نمی زند.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:51
Adam var ki, adamların naxşıdır,

t.s.m.t
04-08-2008, 18:52
Adam var ki, heyvan ondan yaxşıdır,

آدمی هست که حیوان از او بهتر است.

t.s.m.t
04-08-2008, 18:53
Adam var ki, dindirǝrsǝn «can» deyǝr,

انسانی هست که اگه به حرفش بیاری"جان"می گوید.(یعنی از معاشرت با وی لذت می بری)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:06
Adam var ki, dindirmǝsǝn yaxşıdır.

انسانی هست که همان بهتر که او را به حرف وادار نکنی(یعنی از بس که بد خلق است باهاش حرف بزنی یه چیزی بهت میگه که از هم صحبتی با وی پشیمون میشی)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:07
Adam var ki, yemǝk üçün yaşayır, adam var yaşamaq üçün yeyir.

آدمی هست که برای خوردن زنده است،و آدمی هست که برای زنده ماندن می خورد.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:07
Adam var ki, rǝhmǝt aparar,

آدمی هست که رحمت می برد(یعنی مردم همواره از او به خوبی یاد می کنند)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:08
Adam var ki, lǝnǝt aparar.

انسانی هست که همواره مورد لعنت واقع می گیرد.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:08
Adam qabağına çıxartmalı deyil.

به میان جمع بردنی ونشون دادنی نیست(در موقعی به کار می رود که فردی یه کارهایی بکند که موجب آبرو ریزی باشد و یا تحفه ای نباشد)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:09
Adam qocalanda ikinci dǝfǝ uşaq olur.

در موقع پیری آدم برای دومین بار مانند بچه می شود.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:10
Adam yanıla-yanıla adam olar.

آدم می سوزد و می سوزد تا آدم میشود.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:10
Adam yıxıldığı yerdǝn qalxar.

آدم از جایی که زمین خورده بلند می شود.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:11
Adam gedǝr, adı qalar.

آدم می رود و تنها اسمش باقی می ماند.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:12
Adam gǝrǝk arxasız olmasın.

آدم باید بی یاور نباشد.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:12
Adam gǝrǝk özü öz hǝkimi olsun.

آدم باید خود دکتر خودش باشد(منظور بیماری عادی نیست،دردی که برای خودت درست کردی فقط خودت درمانش را می دینی.)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:13
Adam odur, «Dur get»i «Buyur, ǝylǝş»dǝn tez başa düşsün.

آدمی هست که"برو" از اینجا را از" بفرما بشین" زود تشخیص میدهد(وقتی کسی با کسی روی در بایستی دارد و به او تعارف می کند و فرد میگیر که منظور طرف چه بود)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:13
Adam öz tayını-tuşunu tapmasa günü ahvayla keçǝr.

آدم اگه با مثل خودش افت و خیز نکنه کارش زاره.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:14
Adam paltar ilǝ tanınmaz.

آدم با لباسش شناخته نمی شود(یعنی انسان بودن یک چیز دیگر است که نه با لباس و نه با پول و مقام قابل خریدن است)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:15
Adam soruşub öyrǝnmǝklǝ alim olar.

آدم با پرسیدن و یاد گرفتن است که عالم میشود.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:17
Adam sözünü adama deyǝr

آدم حرفش رو به آدم میزنه(حرف دلت رو بزن)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:17
Adam hǝr düşmǝndǝn bir ağıl öyrǝnǝr.

آدم حتی از دشمنشم یه چیزی یاد میگیره.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:18
Adam hǝr işıq gǝlǝn yerǝ pambıq tıxmaz.

آدم هر روزنه رو مسدود نمی کنه(شاید منظور اینه که باید راه نجاتی برای خودت باقی بگذاری)

t.s.m.t
04-08-2008, 19:19
Adama adamlıq lazımdır.

برای آدم ،آدمیت لازم است.

t.s.m.t
04-08-2008, 19:19
Adama sözü bir dǝfǝ deyǝrlǝr

به آدم( عاقل) حرف رو یک بار میزنند.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:17
Adamı adam elǝyǝn paradır, parasız adamın üzü qaradır.
آدم رو پول آدم میکند،بی پولی آدم رو سیاه می کند.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:18
Adamı dindir, sonra qiymǝtini ver.
آدم روبه حرف وادار تا قیمتش معلوم شود.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:19
Adamı işi ilǝ tanıyarlar.
با کار آدم رو میشناسن(یعنی چند مرد حلاجه)

t.s.m.t
05-08-2008, 20:21
Adamı sözündǝn tutarlar, heyvanı buynuzundan.
آدم رو از حرفش می گیرند و حیوان رو از شاخش(در مورد مچ گیری و مراقب زبان بودن است).

t.s.m.t
05-08-2008, 20:21
Adamın adı pisliyǝ çıxınca canı çıxsa yaxşıdır.
بهتر است جان آدم در بیاید تا اسم او به بدی در بیاد.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:22
Adamın ayağından çǝkǝn çox olar.
زیر پای آدم رو خیلی یا می کشن(اعتماد نکردن به همه)

t.s.m.t
05-08-2008, 20:23
Adamın axır günü xoş olsun.
عاقبت به خیر بشیم و گرنه هیچ است.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:24
Adamın başına nǝ gǝlsǝ dilindǝndir.
هر چی سر آدم بیاد از زبانش است.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:29
Adamın dili ilǝ ürǝyi bir olsun gǝrǝk.
آدم زبون و دلش باید یکی باشه.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:30
Adamın dinmǝzindǝn qorx.
از آدم مظلوم نما بترس.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:30
Adamın dostu dar gündǝ bǝlli olar.
دوست آدم در موقع بدی معلوم میشود.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:32
Adamın öz yavan çörǝyi özgǝnin plovundan yaxşıdır.
نان خشک خود آدم از پلو دیگران بهتر است.

t.s.m.t
05-08-2008, 20:33
Adamın ölümü – mollanın bayramı.
مرگ آدم با عید موللا یکی است.(یعنی هر دو به یک اندازه ناراحتت می کند).

t.s.m.t
05-08-2008, 20:34
Adamın üzünǝ baxarlar, halından xǝbǝr tutarlar.
از ظاهر آدم حالش رو خبر دار می شوند.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:05
Adamın ürǝyindǝkini bilmǝk olmaz.
نمی تونی از ته دل هیچکس با خبر بشی.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:06
Adamın hüsnünǝ baxma, ağlına bax.
به ظاهر آدم نگاه نکن به عقلش نگاه کن.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:07
Adamların qorxusundan doğrunu demǝk olmur, allahın qorxusundan – yalanı.
از ترس مردم راستش رو نمی تونی بگی و از ترس خدا دروغ رو.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:07
Adamlığı adamdan istǝ, xoş ǝtri – qızılgüldǝn!
آدمیت رو از آدم بخواه و عطر خوش رو از گل(یعنی به هر کس و ناکسی رو ننداز)

t.s.m.t
05-08-2008, 23:08
Adǝt qanun deyil, amma qanun qǝdǝr hökmü var.
عادت قانون نیست،ولی به همان اندازه ی قانون حکم و قاطعیت دارد(یعنی انگار باید که انجامش بدی)

t.s.m.t
05-08-2008, 23:09
Az-az ye, hǝmişǝ ye.
کم بخو همیشه بخور.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:10
Az danış, yaxşı danış.
کم حرف بزن، در عوض خوب و سنجیده بگو.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:11
Az danış, çox qulaq as.
بیشتر گوش کن تا اینکه بیشتر حرف بزنی.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:12
Az ye, öz çörǝyini ye.
کم بخور عوضش مال خودت رو بخور.

t.s.m.t
05-08-2008, 23:12
Az olsun, yaxşı olsun.
کم باشه،خوب باشه.(بهتر از زیاد به درد نخور است).

t.s.m.t
07-08-2008, 19:24
Aza qane ol, çoxu allahdan istǝ.
به کم قانع باش و زیادش رو از خدا طلب کن.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:25
Azın qǝdrini bilmǝyǝn çoxun da qǝdrini bilmǝz.
هر کس قدر کمش رو ندونه قدر زیادشم نمیدونه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:25
Ailǝ xoşbǝxtliyin açarıdır.
اهل بیت کلید خوشبختی است.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:26
Ailǝsinin qǝdrini bilmǝyǝn el-obasının da qǝdrini bilmǝz.
کسی که قدر خانواده اش را نداند،چگونه از او انتظار داری که قدر ایل و وطنش را بداند.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:26
Ay aydın, onun da üzündǝ lǝkǝ var.
ماه با روشن بودنش،اوهم خرده شیشه دارد.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:27
Ayağını yorğanına görǝ uzat.
شایت را به اندازه ی گلیمت دراز کن.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:28
Ayda-ildǝ bir namaz, onu da şeytan qoymaz.
هر ماه و هر سال یه بار هوس نماز داری اونم که شیطان نمی ذاره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:28
Ayaq islanmayınca balıq tutulmaz.
تا پات خیس نشه از ماهی خبری نیس.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:29
Ayaq üstǝ ölmǝk diz üstǝ yaşamaqdan yaxşıdır.
سر پا مردن بهتر از رو زانو زندگی کردنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:31
Ayı meşǝdǝn küsüb, meşǝnin xǝbǝri yox.
خرس از جنگل قهر کرده و جنگل بی خبر.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:31
Ayının boğazına su çıxanda balasını ayağının altına alar.
خرس کارش به آخر برسه به بچّه شم رحم نمی کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:32
«Al ver» deyiblǝr, «al vermǝ» demǝyiblǝr.
بگیر و بده گفته اند،نه اینکه بگیر و نده.(امانتداری و عهد)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:33
Alan olmasa, satan da olmaz.
اگه خریدار نباشه،فروشنده هم پیدا نمیشه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:34
Alanda yaxşıdır, verǝndǝ pis?
موقع گرفتن چیزی خوشت میاد موقع پس دادنش جونت در میاد.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:34
Alacağını yadında saxladığın kimi verǝcǝyini dǝ yadında
saxla.
مثل طلبت غرضاتم یادت باشه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:35
Alim olmaq asandır, adam olmaq çǝtin.
عالم بودن آسونه،آدم شدن به این آسونی نیست.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:35
Allah ağzından eşitsin!
خدا از زبونت بشنفه(تأیید حرفی که طرف خوشش یباد)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:36
Allah ağıl paylayanda harada idin?
وقتی خدا عقل رو حراج می کرد کجا بودی؟(کنایه به آدم کم عقل)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:36
Allah adamın ömründǝn kǝsib bǝxtinǝ calasın.
خدا از عمر آدم کم منه به بختش اضافه کنه(یعنی عمری که با بدبختی و زیاد باشه به چه دردی می خوره؟

t.s.m.t
07-08-2008, 19:37
Allah bacadan tökmǝz, gǝrǝk özün çalışasan.
خدا از سوراخ نمی ندازه باید خودت زحمت بکشی برای بدست آوردن چیزی.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:38
Allah bilǝn yaxşıdır, mǝslǝhǝt onundur.
هر چیزی که خدا می دونه خوبه و مصلحت با اوست.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:38
Allah bir yandan bağlasa, bir yandan açar.
خدا اگه از یه جا ببنده از یه جا در ی رو باز می کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:39
Allah bir kǝsǝ qǝzǝb elǝmǝk istǝsǝǝvvǝlcǝ onun ağlını başından alar.
اگه خدا به یکی غضب کنه اول عقلش رو از او سلب می کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:39
Allah var, rǝhmi dǝ var.
خدا هست،رحمش هم هست.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:40
Allah verǝndǝ yox yerdǝn verǝr.
خدا بده از جایی می ده که انتظارش نمی ره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:41
Allah verib, allah da aparıb.
خدا داده خودش هم کرفته.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:41
Allah vermǝyǝndǝ bǝndǝ neylǝsin?
خدا نده بنده چی کاره است.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:42
Allah qardaşı qardaş yaradıb, kisǝlǝrini ayrı.
خدا برادر رو با برادر خلق کرده ولی حساب کتابشون از هم جداست.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:42
Allah dǝvǝyǝ qanad versǝydi, uçurmadığı dam-daş qalmazdı.
خدا اگه به شتر بال می داد دیوار سالم نمی موند.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:43
Allah dǝrdi çǝkǝnǝ verǝr.
خدا درد و به کسی می ده که میتونه اونو تحمل کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:43
Allah insana bir ağız, iki qulaq veribdir, bu da bir söylǝmǝk, iki eşitmǝk üçündür.
خدا به بنده دو تا گوش و یه دونه دهن داده که یه دونه حرف بزنی و دو تا بشنوی.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:44
Allah kimǝ pay vermǝyi yaxşı bilir.
خدا می دونه که به کی بده به کی نه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:45
Allah kora nejǝ baxsa, kor da allaha elǝ baxar.
خدا به کور هر جوری نگه کنه کورم همون جوری به خدا نیگا می کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:45
Allah sağ ǝli sol ǝlǝ möhtac elǝmǝsin.
خدا دست راست آدم رو به دست چپشم محتاج نکنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:46
Allah tǝnbǝli sevmǝz.
خدا تنبل رو دوست نداره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:46
Allah heç kimi arxasız qoymasın.
خدا هیچ کس و بی یاور نذاره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:47
Allaha da özünü plov yeyǝn tanıtdır.
به خدا هم خودت رو آدم حسابی نشون بده.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:48
Allaha inanmayan bǝndǝyǝ dǝ inanmaz.
کسی که خدا رو قبول نداره حرف بنده رو هم قبول نمی کنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:48
Allahın işini bilmǝk olmaz.
از کار خدا کسی سر در نمی یاره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:49
Allahın yarası da var, çarǝsi da.
خدا درد و خلق می کنه درمانشم داره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:50
Alma öz ağajından uzağa düşmǝz.
سیب از درخت خودش دور نمی مونه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:50
Alnına nǝ yazılıb, onu görǝcǝk.
قسمت هر چی باشه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:51
Altmışında at minmǝk öyrǝnǝn qiyamǝt meydanında çapar.
کسی که در 60سالگی اسب سونری یاد میگیره تا قیامت پایین نمی یاد.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:51
Altmışında zurna çalmaq öyrǝnǝn axirǝtdǝ çalar.
کسی که در 60زرنا زدن یاد میگیره در آخرت میزنه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:52
Aman deyǝni öldürmǝzlǝr
کسی که میگه رحم کن رو نمی کشن.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:53
Ana evin dirǝyidir.
مادر ستون خانه است با رفتنش خانه ویران میشود.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:53
Ana olanda kişi anası ol.
اگر می خواهی مادر بشی مادر مرد باش.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:54
Ana sǝbri böyükdür.
صبر مادر خیلی یه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:54
Ana tökǝni bala yığar.
مادر هر چی بریزه بچه جمعش می کنه(تربیت ،معمولأ جنبه ی منفی داره و در یاد گرفتن آداب بد به کار میره)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:55
Ana ürǝyi – dağ çiçǝyi.
قلب مادر،شکوفه ی کوه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:55
Ana haqqı – tanrı haqqı.
حق مادر همچون حق خدا بر انسان واجب میشه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:56
Anadan ǝmdiyim süd burnumdan gǝldi.
شیری که از مادر خرده بودم زهر مارم شد(وقتی عرصا بر انسان تنگ شود)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:57
Anadan olmayan qardaş sayılmaz.
از مادر متولد نشه برادر حساب نمیشه.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:57
Analar bizi bu gün üçün doğub.
مادران ما را برای همچین روزی به دنیا آورده(برای انجام کار مهمی)

t.s.m.t
07-08-2008, 19:58
Anam elǝ çox bilir ki, kündǝni xırda tökür, atam elǝ çox bilir ki, ikisini birdǝn ötürür.
مادرم زرنگی میکنه خمیر نون رو کوچک میگیره و پدرم از اون زرنگ تر دو تا دو تا می خوره.

t.s.m.t
07-08-2008, 19:58
Ananın ǝrköyün oğlu hambal olar.
فرزند خود خواه و لوس مادر سر آخر بار بر(حمّال) میشه.

t.s.m.t
10-08-2008, 20:14
قرار نبود این ضرب المثل ها ترجمه بشه چون ضرب المثل ها اصطلاحاتی هستند که حتی گاهاً برای بومیان زبان نیز مبهم اند و اگر قرار بشه ترجمه کنیم وضعیت از این هم خرابتر میشه،از این به بعد یا معنی نمیکنم ویا فقط به اصل موضوع اشاره میکنم.
Ananın keçdiyi körpüdǝn qızı da keçǝr.

مادر الگوی دختر است

t.s.m.t
10-08-2008, 20:15
Ananın canı övladdadır.

جون مادر بسته به بچه هاشه

t.s.m.t
10-08-2008, 20:16
Anası gǝzǝn ağacları balası budaq-budaq gǝzǝr.

خیلی مونده تا بچه تجربه مادر رو کسب کنه

t.s.m.t
10-08-2008, 20:18
Anasına bax, qızını al, qırağına bax, bezini al.

اوصاف مادر نشان دهنده ی اوصاف دختر است

t.s.m.t
10-08-2008, 20:19
Anasından ayrılan quzunu qurd yeyǝr.

بچه ای که از مادرش دور بشه گرگ می خوردش

t.s.m.t
10-08-2008, 20:39
Anlayana bir söz bir kitabdır.

واسه آدم با شعور و با فهم یک حرف یک کتابه

t.s.m.t
10-08-2008, 20:42
Anlayana bircǝ milçǝk dǝ sazdır, anlamayana zurna-qaval da azdır.

واسه آدم با فهم وز وز مگس سازه ولی برای بی شعور ساز و طرب هم کمه
(یعنی تا گفتی مطلب و میگیره و لی واسه بی شعور بیا و حالیش کن!

t.s.m.t
10-08-2008, 20:43
Arsız qocalmaz.

اونی که آرزو نداره پیر نمیشه

t.s.m.t
10-08-2008, 20:45
Arvad almamış övlad arzusu elǝmǝ.

تا زن نگرفتی آرزوی بچه نکن(یعنی پله به پله

سباستین
20-08-2008, 17:29
کفه زیزایه , ویریزه کله ورزایه
kafe zizaaye , virize kale varzaaye
ترجمه مستقیم : وقتی می افتد سینه سرخ و وقتی بر می خیزد نره گاو است.
منظور: در تنگ دستی و فلاکت خود را بیچاره نشان می دهد اما به وقت قدرت , گردن کشی می کند.

سباستین
20-08-2008, 17:34
وقته فراقه نوغان, تی ک**ه سولاخا قوربان
معادل: نوشدارو پس از مدگه سهراب