PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حــامد عسـکری



Йeda
22-04-2007, 02:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


حامد عسکری در ۱۰ ـم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در کرمان و شهرستان بم متولد شد.

او پس از تحصیلات دوره‌ی راهنمایی راهی حوزه‌ی علمیه شد و همزمان توانست دیپلم‌ش را نیز بگیرد.

سپس برای تحصیلات در رشته‌ی حقوق به دانشگاه رفسنجان می‌رود. در حال گذراندن ترم اول بوده که زلزله‌ی بم اتفاق می‌افتد و مجبور به ترک آنجا به مقصد تهران می‌شود. او پس از مدتی در

دانشگاه تهران شمال ادامه تحصیل داده و سپس ازدواج می‌کند. غزل‌های حامد عسکری دارای لحن صمیمانه‌اند که در حال حاضر در سه مجموعه شعربه چاپ رسیده‌است.



«حال و حوایی از ترنج و بلوچ»
ح‍ال‌ و ح‍وای‍ی‌ از ت‍رن‍ج‌ و ب‍ل‍وچ‌/ ح‍ام‍د ع‍س‍ک‍ری‌؛ با مقدمه محمدعلی بهمنی



«خانمی که شما باشید»
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مجموعه «خانمی که شما باشید» دومین دفتر شعر عسکری به حساب می‌آید که به چاپ سوم رسیده است. این مجموعه 34 غزل و یک مثنوی را شامل می‌شود که همگی بدون ذکر عنوان مشخص و تاریخ سرایش در این کتاب آمده‌اند.
مسایل و موضوعات متنوع و به‌ویژه مضامین عاطفی دستمایه سرایش غزل‌های این مجموعه بوده و تنها مثنوی این کتاب درباره شهر بم است که به توصیف فضا و ویژگی‌های این شهر و مردم آن می‌پردازد.
عسکری پیش‌تر در گفت‌و‌گویی درباره این مجموعه گفته بود: «این دفتر حاصل تجربه‌های جدید من در سبک غزل است و از زبان فانتزی مجموعه قبلی‌ام «حال و حوایی از ترنج و بلوچ» فاصله گرفته‌ و بیشتر به سمت مفهوم‌ گرایی پیش رفته‌ است.» وی درباره دلیل انتخاب عنوان کتاب نیز توضیح داده بود: «این عنوان علاوه بر جلب توجه و جذب مخاطب، فضای صمیمی و نگاه عاطفی اشعار را نشان می‌دهد.»


نمونه شعری از این مجموعه



«سرمه‌ای»

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به گزارش خبرآنلاین، مجموعه شعر «سرمه ای» که حاوی جدیدترین غزلیات حامد عسکری شاعر جوان و خوش آتیه کشورمان است از سوی نشر نیماژ چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
بنابر این گزارش، این مجموعه شعری متشکل از غزل هایی است که عسکری از سال 87 تاکنون سروده و به لحاظ مضمون و تکنیک نسبت به مجموعه قبلی وی با عنوان «خانمی که شما باشید» تغییرات محسوسی کرده است.


همچنین مجموعه‌ شعر «سرمه ای» در نمایشگاه کتاب سال جاری رونمایی خواهد شد.


یـک روز ازیـن کـویــــــر برمی‌گردم
یـک روز اگــرچه دیـــــر برمی‌گردم
ای مــاه مرا ببخش اگر منتظـــری
دنــدان به جگـر بگیـــر برمی‌گردم...




وبــلاگــــــــ شاعر: p:842.persianblog.ir
اینستاگرام شاعر: hamedaskari777

Йeda
22-04-2007, 02:39



بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :








1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید




هر بار خواست چای بریزد نمانده ای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چوپان شده تا شاعر ذاتی شده باشد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
از دست من و قافیه‌ هایم گله مند است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
می‌روم حسرت دریای مرا دفن کنید
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])







بروزرسانی تا پست ۶#

Puneh.A
01-10-2012, 18:47
هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای




تنها دلش خوش است به اینکه یکی دو بار
با واسطه "سلام" برایش رسانده ای




حالا صدای او به خودش هم نمیرسد
از بس که بغض توی گلویش چپانده ای




دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است
گفتند باز روسری ات را تکانده ای




میخندی و برات مهم نیست ... ای دریغ
من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای




بدبخت من...
فلک زده من...
بد بیار من...
امروز عصر چای ندارم... تو مانده ای!






حامد عسگری

Йeda
05-05-2014, 20:53
چوپان شده تا شاعر ذاتی شده باشد

آواره ی آن ماه دهاتی شده باشد



چوپان شده در جنگل بادام بچرخد
تا مست چهل چشم هراتی شده باشد



شاید اثر جنگل بادام و کمی بغض
منجر به غزل واره ی آتی شده باشد



سخت است ولی می گذرم از نفسی که...
جز با نفس گرم تو قاطی شده باشد


از بین ده انگشت یکی قسمتش این نیست
در لیقه ی موهات دواتی شده باشد



تو چایی...بی قند ...و یک عالمه زنبور
شاید لب فنجان شکلاتی شده باشد....


«حامـد عسگـری»

Amir Hossein
13-03-2015, 14:30
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

از دست من و قافیه هایـم گله مند است



ماهی کـه دچارش غزلم بند به بند است





مو فندقـی چشم ســیاهی که لــبــانـش
مرموز تریــن عامــل بیمــاری قـنــد اســت

زیبــــــایـــی مـــــــــواج پس پلک بنفـشش
دلچسـب تر از اطلسی و شاه پسند است

سیب است کــــه از دامنــــه ی رود مـی آید؟
یا نه... گل سر بسته به موهای کمند است؟

دارایـــــی من ـ چند کلاف غــــــزل ـ از تــــــــو
شیرینی لبخند تو ـ یک جرعه ـ به چند است؟

دیماه رسیده است ومن زخــمی و سردم
لبخند بزن خنده ی تو گـــرم کــننده است

از ما گله کم کن که بپاشیــــم غزل را
پیش قدم پاشنه هایی که بلند است





حامد عسکری

Йeda
08-05-2015, 19:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مــی‌روم حســــرت دریـــــــــای مــرا دفــن کنید
اهـــل دیـروزم و فــــــــــــردای مــرا دفـــن کنید

لحـــــــدم را بگـــذاریـــد بـه روی لـحـــــــــــــدم
شــالِ ابـریـشــــــم لیـــــــلـای مــرا دفــن کنید

ایــل مـن مــرده کسی نیـست که چنگـی بــزند
وقـت تـنــــگ است بخـــــــارای مــرا دفــن کنید

صخــره‌ام، صخـره که دلتــا شده از سیلـی رود
دل که خــوب است فقط "تا"ی مــرا دفــن کنید

تـا پـر از روســری و سـیـب شود شهــر شمــا
زیــر این خــاک غــــــــزل‌هـای مــرا دفــن کنید



«حامد عسکری»