PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : یک نوستالژی آتشین از چهارشنبه سوری



B.Russell
13-03-2015, 20:14
درود بر ما ملت که واحد پولمان ریال است اما همه جا از تومان استفاده میکنیم.
و همچنین درود مضاعف دیگری که همواره از مراسم چهارشنبه سوری صحبت میکنیم اما در نوشته های رسمی و رسانه ها اسمش را چهارشنبه آخر سال میگذارند.
ما که هیچ وقت نفهمیدیم مشکل تغییر نام به نامی که مردم استفاده میکنند، چیست.
اگر کسی فهمید پیش خودش نگه داره. :n05:


اکثر ما در آخرین شب چهارشنبه سال، خاطراتی رو از چهارشنبه سوری داشتیم که میتونه نوستالژیک باشه.
در این تاپیک میتونین در مورد خاطرات جذاب و بامزتون از چهارشنبه سوری بگین.
و اینکه دوست داشتین این مراسم چطوری برگزار میشد و چه چیزایی کم و زیاد داره؟




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




پینوشت:

واژهٔ چهارشنبه‌سوری از دو واژهٔ چهارشنبه — نام یکی از روزهای هفته — و سور به معنای عیش و عشرت ساخته شده است.

طبق آیین باستان در این رو آتش بزرگی بر افروخته می شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود.که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از روی آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: زردی من از تو، سرخی تو از من

این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد.

B.Russell
13-03-2015, 20:17
در اولین چهارشنیه سوری که یادم میاد، ترقه های کوچولو نقش نقل مجلس رو بازی میکردن.

یه سری ترقه ها قرمز بودن که صداشون کم بود و یه سری ترقه ها هم آبی بودن که صداشون زیاد تر بود اما گرون تر بودن !!
هم میشد تو تفنگ گذاشت هم با سنگ ترکوند، هیچ وقت نفهمیدم چرا با این ترقه ها حال میکردیم؟ :n13:


هرچی دهه شصتی ها بزرگتر شدن، میزان روانپریشی مراسم چهارشنبه سوری هم قوت گرفت.
ساعت سه ظهر نارنجک میزدن، بمب میترکوندن و هار هار میخندیدن !! :n31:
به مرور و با آمدن دهه هفتادی های عزیز کمی از میزان خشونت کمتر شد و چهارشنبه سوری رنگ و بوی رقص و آواز به خودش گرفت.

سیب زمینی های چهارشنبه سوری هم مزه خوبی داشت.
چند سالی هست که دیگه حضور پر رنگی در این مراسم ندارم و صرفا سواره یا پیاده از کنار آتش ها رد میشوم.
روحش شاد و یادش گرامی.

Sh-Meteor
13-03-2015, 21:03
هر وقت نزدیک چهارشنبه سوری میشیم، یاد بلایی که سر رفیقم اومد می افتم!

قضیه بر میگرده به 4 یا 5 سال پیش زمانی که این رفیق ما تقریبا 15، 16 ساله بود.

وسط کوچه ما یه آتیش روشن کرده بودن که زیاد بزرگ نبود ولی شعله خوبی داشت.

اطرافش هم با فاصله خانم های همسایه و شوهر هاشون نشسته بودن دور هم میگفتن و می خندیدن.

این رفیق ما اومد تیریپ برداره گفت شهاب ببین الان چیکار می کنم.

بین اون همسایه ها، یه دختری بود که تازه اومده محل ما و رفیق ما هم میخواست مثلا جلب توجه کنه!

گفت چیکار میخوای کنی؟ گفت نمیخوام عادی از رو آتیش بپرم، میخوام پشتک بزنم!

حالا من هی میگم، بیخیال، زشته. داریم راه مونو میریم دیگه.
ولی اون گوشش بدهکار نبود و میخواست خودشیرینی کنه.

خلاصه،
این همسایه ها نزدیک آتیش سنگ ریزه ریخته بودن که مثلا اسفالت کوچه خراب نشه.

عاقا 4،5 متر مونده بود که برسیم به آتیش یه دفعه دوید که پشتک بزنه، وقتی رسید نیم متری آتیش پاش لیز خورد و در حالی که نصفه پشتک زده بود با کمر اومد رو آتیش.
شانسی که آورد این بود که آتیشش کوچک بود و سریع خودشو پرت کرد بیرون.

خلاصه همسایه ها هم در حالی که صدا میزدن: پسرک احمق، این چه غلطی بود که کردی؟ این دیوونه بازیا چیه؟ و ... اومدن و کشیدنش کنار و سریع پیراهنش رو درآوردن.
یکی از همسایه ها هم که آتیش جلوی درشون بود سریع پرید و شیلنگ رو باز کرد و گرفتن روی این رفیق ما.

خلاصه بدبختو کلی بهش خندیدن و مسخرش کردن و جالبش اینجاست که دیدم اون دختره اصلا انگار نه انگار اتفاقی افتاده، با گوشیش آهنگ گذاشته بود و از دور میخندید.

تا نیم ساعت گیچ بود نمیدونست چی شده بود و فقط میگفت سوختم.

درحالی که دیگه لباسی براش نمونده بود، زیر بال و پرشو گرفتم و رسوندمش ته کوچه و رفت خونه شون.

+

این رفیق ما الان خدمته و هروقت میاد یاد اون سال می افتیم و کلی با هم میخندیم!

Amir Hossein
13-03-2015, 21:37
منم یه خاطره خفن دارم :31:

معمولا شب چهارشنبه سوری یه گوشه وا میستم نظاره گر هستم...
یه بار یکی از دوستان با فاصله زیادی نسبت به من ایستاده بود... که ما بین منو اون
یه تیر چراغ برق هم بود...این دوست عزیز یه نارنجک از جیبش در آورد که البته دست ساز هم بود :31:
اومد پرت کنه بزنه به تیر... ولی متاسفانه از بغل تیر رد شد اومد سمت من :31:
تو اون لحظه که من متوجه شدم این به تیر نخورده داره سمت من میاد یه لحظه انگار همه چی سرعتش آروم شد..تا اونجایی که سرعت عمل مغز یاری میکرد جا خالی دادم... و تو اون لحظه نارنجک بدون فاصله ینی با صاییده شدن رو لپ مبارک :31: از رو صورتم رد شد خورد به دیوار پشت سرم که منفجر شد...بعد انفجار هم تا چند دقیقه فقط صدای سوت میشنیدم :31:
خلاصه شانس یاری کردو ما اون شب با صورتی سالم برگشتیم خونه :31:

pcforlife
13-03-2015, 23:16
من یه خاطره از اوایل دوره راهنمایی دارم راجع به چهارشنبه سوری.
.
روز سه شنبه بود که غروبش میشد چهار شنبه سوری. حوالی ساعت ده صبح سر کلاس ما داشتیم مطالب روی تخته رو کپی پیست میکردیم، دیدیم دو رو برمون پچ پچ شد، آقا متوجه شدیم دوستان به مناسبت چهارشنبه سوری میخوان ترقه (سیگارت) سر کلاس پشت سر معلم بندازن!
هیچی ما گوشمون رو گرفتیم که این عملیات تموم بشه و بقیه مطالب رو با آرامش بنویسم! (الکی مثلا من بچه مثبتم!:n02:)
آقا سیگارت رو پرت کردن جلوی میز اول ردیف وسط. اون دسته از بچه های کلاس که خبر داشتن، در حس و حال استرسی و خنده داری بودند. اما بعد چند ثانیه سیگارت منفجر نشد! (امان از جنس چینی:n09:)
آقا همه منتظر بودن که طرف یه ترقه دیگه پرت کنه، گفت فقط همین یه دونه تو قوطیش مونده بود. حال همه گرفته شد که...
یکی از بچه های ته کلاس که سیگار میکشید، گفت سیگارت رو دست به دست کنیم بهش برسونیم، هیچی همه بچه های کلاس من جمله من برای کمک و البته تبرک کردن ترقه:n09: دست به دست کردیم رسوندیمش به یارو! البته اینم بگم معلم جغرافیای ما هم کلا موقع درس دادن خیلی خودشون درگیر درس میکرد و از جون و دل مایه میذاشت (امیدوارم هر جا هست حالش خوب باشه، دبیر خیلی خوبی بود:n12:)، واسه همین متوجه اتفاقات کلاس نبود.
خلاصه به کمک گوگرد چوب کبریت، تونست دوباره ترقه رو روشن کنه و موقعی که معلم مون داشت رو تخته مطلب مینوشت، از ته کلاس بلند شد و سریع بردش نزدیکای میزای جلو و سریع برگشت سر جاش!
هیچی دیگه، ترقه با صدای مهیبی که فضای بسته هم تشدیدش میکرد ترکید!
بنده خدا معلم هم بدجور ترسید، و خیلی از بچه ها صورتشون رو گذاشته بودن رو میز و داشتنن میخندیدن! بعدش هر کی یه حرفی میزد که آقا از حیاط ترقه رو انداختن (حالا حساب کنید ما طبقه دومیم و جلو پنجره هم توری محافظ داشت!!:n02:) یکی میگفت بعد ظهری ها ترقه انداختن..:n09: یکی میگفت اصلا ترقه نبود صدا میز بود!!
خلاصه دبیرمون این قضیه رو به ناظم مدرسه گفت و فردای اون روز نفهمیدیم کی آنتن شده بود:n13: که صاحب ترقه و پرتاب کنندش چند روز اخراج شدند از مدرسه و کلی هم تنبیه.:n24::n02:
.
یادش بخیر.

امید رض
13-03-2015, 23:47
خوب یکی از خاطره هام اینه که درزمان 9سالگی هست
اون موقع پدرم برایه اولین باربرام یه دونه جعبه کپسولی خرید منم کلی خوش حال بودم
رفته بودم مدرسه همه از خریدات چهارشنبه سوریشون صحبت میکردن که کل اینداختیم که کپسولیه کدوم یکی صداش بیشتره شب چهارشنبه سوری شد من و 10 نفر از هم کلاسی ها کله مون شروع شد این 10نفر توکوچه تست کردن کپسولی هاشونو صداشون زیاد بود ولی جالب نبود ...بعدنوبت من شد کپسولی رو روشن کردم اینداختم زمین با بچه ها یه ذره دورشدیم ببینیم چقدرصداداره هرچی وایسادیم کپسولی نترکید !! اخرسر یکی باترس رفت جلو یه لگد با پاش بهش زد بعد اومد بازنترکید همه بهم خندیدن... که ناگهان چنان این کپسولی یک دفعه ترکید شیشه 5تا از خونه هایه کوچه رو اورد پایین .....5نفر از دوستام کف کرده بودن ...3تاشون داشتن زمینو میجوییدن ...2تاشون هم که بریدن.....حیف الان دیگه برا چهارشنبه سوری معنایی نداره
تا 6سال پیش چهارشنبه سوری خیلی کیف میداد ولی الان یه جوریش کردن که مثل گذشته اصلا حال نمیده :n27:
.................................................. ......................
اگه دولت مکان هایه جذاب و مخصوصی رو برا چهارشنبه سوری وسوزی درست میکرد خیلی خوب میشد دیگه نیازی به اذیت واذار مردم واسیب دیدگی نبود و ترقه جات هم ممنوع نبود :n29:کل دنیا برا مردشون موقع جشن یا عید یا مراسماشون مکانی رو طراحی میکنن ولی ما که چهارشنبه سوری داریم باید مثل بدبختا بریم الکی تو هر خیابونی مردم رو اذیت کنیم وآسیب بزنیم ..آسیب ببینیم
تا یه چیزی بترکونیم:n27:اخه چه حالی میده؟؟

hamid_diablo
14-03-2015, 13:01
سلام دوستان

منم یه خاطره دردناک دارم :) 3 سال پیش چهار شنبه سوری بود که مثل سالهای قبل کل بچه ها سر کوچه جمع بودیم
ساعت 5 بعد اط ظهر بود که واحد هایی از نیروی انتظامی اومدن سر خیابون جمع شدن .حدودا 100 نفر میشدن!!! ساعت 6 هم رژه رفتن تو خیابون ما !!!

از ساعت 7 هم ترکوندن خیابونها بوسیله بچه ها شروع شد .منم دقیقا سر کوچه کنار مغازه ساعت فروشی وایساده بودم که یه چیز عجیب و غریب جلوی من به زمین خورد و دود سفیدی ازش بیرون زد و وارد حلقم شد...تازه فهمیدم که گاز اشک اور بود ...نمیدونم چطوری خودم به خونه رسوندم .همه متاری شده بودن.وقتی اومدم تو حیاطمون چون فقط در خونه ی ما باز بود 10 نفر دیگه ریخته بودن تو حیاط ما و داشتن صورتشون رو با آب میشستن...
بعد از اون چهارشنیه سوری دیگه بیرون نرفتم و نخواخم رفت:n02:

امير موسر
14-03-2015, 13:47
والا ما که بچه بودیم خانواده نمیزاشت بریم بیرون برای چهارشنبه سوری ، تا رسیدیم به اول دبیرستان که اونموقع هرچی پول گرفته بودیم از چند ماه قبلش جمع کردیم با پسر عموم رفتیم 4تا باکس دینامیت خریدیم و مواد همشونو دوتایکی کردیم بیشتر صدا بده ! دوتا اولیو که زدیم ماشین پلیس اومد بقیشو ازمون گرفت !!:n03:

دیگه هم هیچوقت چهارشنبه سوری نداشتم تقریبا ، مگر این چندساله که دوردور تو خیابوناس با رفقا !

Reza Azimy_RW
14-03-2015, 14:00
من بچه که بودم ترقه دستساز خفن میساختم تعداد زیاد بعضی وقتا به ملت هم میفروختم عامل شادی مردم میشدم :دی ما بهش میگفتیم ترقه پیازی از همین گرد سیاها :دی
(ویرایش:الانم که دیگه کلک و پرمون ریخته فضا رو خالی کردیم واسه جوونا البته میگن کار درستی نیس :دئ)

BestDev
14-03-2015, 22:31
قديما ترقه بازي و آتيش بازي مثل الان پيشرفته نبود. (الان كه كپسول پيك نيك ميندازن تو آتيش!) نهايت كاري كه ميكرديم چندتا جعبه مقوا آتيش ميزديم از روش ميپريديم يا چندتا ترقه خفيف ميزديم ديگه خلاف بزرگمون انداختن سيگاري بود.

يادمه وقتي سوم راهنمايي بودم يه معلم فارسي داشتيم مرتيكه عقده اي تا ميومد سر كلاس شروع ميكرد اسم خوندن ما رو پاي تخته رديف ميكرد نوبتي شروع ميكرد سوال پرسيدن هر كي بلد بود ميرفت سر جاش مينشست بقيه كه بلد نبودن ميموندن (90% بلد نبوديم) آخر يه شيلند قرمز رنگ ترسناك داشت برميداشت نوبتي نفري 5 تا ميزد كف دستمون. هر كي جا خالي ميداد يكي محكم ميزد به پاش دوتا ديگه هم رو دستش اضافه ميزد. ديگه ازش به تنگ اومده بوديم هر هفته منتظر بوديم اين عوضي بياد مارو تا رو مار كنه. تا اينكه فكر كرديم اگه به يه شكلي كلاسو تعطيل كنيم از شرش خلاص ميشيم. قبلا چندبار شير نفت بخاري رو زيادي باز كرده بويم كه نفت سرريزميكرد و بوي نفت كلاسو پر ميكرد بعضي دبيرا حالشون از بوي نفت بد ميشد كلاسو تعطيل ميكردن ولي اين پوست كلفت بود تا آخر كلاس از بوي نفت سردرد ميشديم شيلنگم ميخرديم.
نرديكاي عيد بچه ها ترقه بازي ميكردن يا زنگ تفريح آب مقطر مينداختن تو بخاري ميتركيد حال ميكرديم. يه بار يه آب مقطر خيلي بزرگ آوردم سر كلاس زنگ تفريح انداختمش توي بخاري كه بتركه. كلاس بعديمون با همون دبير عقده اي بود. هر چي منتظر مونديم كه بتركه خبري نشد :n02: هيچكي هم جرات نميكرد بره نزديك بخاري ببينه چه اتفاقي افتاده . هيچي ديگه زنگ خورد و دبير فارسي هم اومد سر كلاس همه از ترس نفسمون بند اومده بود. اومد نشست پشت ميز دفتر نمره رو باز كرد كه حضور غياب كنه اسم اولو كه خوند يهو بخاري مثل بمب تركيد و آتيش گرفت دبيرمون كه نزديك بخاري بود با ميزش رفت رو هوا وقتي اومد پايين دويد از كلاس بره بيرون بچه ها جيغ و داد از در و پنجره از لاي نرده ها از كلاس ميريختن بيرون. خلاصه بخاري آتيش گرفت و گچ ديواراي اطرافش ريخت. پيشخدمت مدرسه اومد به هر بدبختي بود خاموشش كرد. بيرون رديفمون كردن نفر اول كه شيلنگ خورد منو لو داد البته دو نفر بوديم هر دو لو رفتيم با پس گردني فرستادنمون دفتر گفتن اخراجين از همين الان. شروع كرديم به گريه زاري يادمه من به مدير ميگفتم اگه اخراجم كنين فرار ميكنم ميرم تركيه جواب خونوادمو خودتون بايد بدين :n02: بعد از 1و2 ساعت گريه كردن گفت فقط به يه شرط اخراجتون نميكنم بايد اون تيكه ديوار كه سياه شده و گچش ريخته مثل روز اولش درست كنين. من كه مونده بودم چي بگم يهو دوستم گفت باشه قبوله فردا درستش ميكنيم. خلاصه روز بعد دوستم گچ و ماله باباشو آورد شروع كرديم به گچكاري ! تصور كنين دبيرا در حال درس دادن بودن ما همزمان مشغول گچكاري! اصلا هيچكس حواسش به درس نبود همه گچكاري مارو نگاه ميكردن ميخنديدن. خلاصه اون روز طريقه ساختن گچ مرده و زنده رو ياد گرفتم :n02:

اون زمان بيشتر ترقه ها دست ساز بود يه سري ترقه خيلي قوي با دارت و سيم دوچرخه و گوگرد كبريت درست ميكرديم كسي يادش مياد؟

XENON24
14-03-2015, 23:34
هی یادش بخیر 16-17 سالم که بود با بچه محل ها جمع میشدیم راه می افتادیم سمت مولوی خرید مواد!(همون اکلیل سرنج):n09:چند کیلو می خریدیم برمیگشتیم سمت خونه میرسیدیم قسمت خطرناک قضیه !یعنی همون قاطی کردن مواد که واقعا استرس زا بود :n30: هر کسی هم زیربار نمیرفت انجام بده معمولا بیشترین کشت و مرد هم تو همین قسمت اتفاق می افته !!بر اثر اصطکاک یا ضربه بیش از حد..ما هم مثل اون دوست بالایی چند تا از اون نارنجک هایی که درست میکردیم رو می فروختیم که خیر سرمون یه تجارتی هم کرده باشیم!! بگذریم! الان که فکر میکنم اون موقع چه غلطایی میکردیم تنم میلرزه...البته هیچ وقت بلایی سرمون نیمومد خداروشکر ....ولی دوران خوبی بود ..یاد اون بچه محلا بخیر ..خیلی دلم براشون تنگ شده...:n28:

Mr_100_dolari
15-03-2015, 03:09
خاطره زیاده از چهارشنبه سوری اما چند تاش که بیشتر یادم مونده ایناست :

یه سال با یکی از دوستام داشتم میرفتم به محل همیشگی 4 شنبه سوری که هنوزم شباهت عجیبی داره به خط مقدم جبهه :دی که یک از خدا بی خبری از بالای پشت بوم بدون اینکه پایین و نگاه کنه برداشت یه نارجنک به چه بزرگی و پرت کرد پایین که دقیقا در فاصله یک قدمی از من ترکید و چند تا از سنگ هاشم خورد تو صورتم که خیلی خدا بهم رحم کرد وگرنه الان تو ابرها بودم :دی


یه سری خیلی قدیم تر فک کنم ابتدایی بودم یه بسته سیگارت خریده بودم و همه بچه ها جمع شده بودیم تو محل که من برای اینکه یکی از دوستام و بترسونم به شوخی برداشتم بی هوا یه سیگارت پرت کردم طرفش که از شانس من این هم جا افتاد دقیقا روی پلک چشمش :n04: من و بگو رنگم عین کچ شد یه آن :n30: و همین جوری که داشت میسوخت که بترکه دوستمم هی با دستش میزد به سیگارت که از پای چشمش که گیر کرده بود بی افته بیرون که خدا رو شکر افتاد بیرون و چشمش کور نشد :n31:


یه سال دیگم که شلوغ شده بود مامور ها ریختن که مردم متفرق کنن اولش سمتشون نارنجک پرتاب کردن ولی فایده نداشت بعدش پای یه خونه که همون اطراف در حال ساخت بود پر از آجر بود ملتم ریختن آجر پرت کردن :n09: اونام در حال فرار گاز اشک آور زدن بعد از چند دقیقه هم یه عالمه موتوری ریختن تو خیابون تو همین گیر و دار من و رفیقم که فکر میکردیم جامون امنه یهو دیدم یکی از این سربازاشون داره با باطوم بدو بدو میاد سمتمون ... انگاری میخواست اسیر بگیره :n34: ما هم از ترسمون مثل چی شروع کردیم دویدن حالا اون بدو ما بدو ... خلاصه دید بهمون نمیرسه بی خیال شد ... ما هم یه نفس راحتی کشیدیم :n07: ولی واقعا خیلی صحنه وحشتناکی بود :n28:

الانم که دیگه حسش نیست بریم ولی چند وقت پیش توی جا به جایی ها دیدم یه 5 /6 بسته از سیگارت هام که فکر کنم قدیم برای تجارت خریده بودم :دی باقی مونده و احتمالا یه چند تایش رو به یاد قدیم تا قبل از 4 شنبه سوری بزنیم که روحمون شاد شه :n10: البته اگر هنوز کار کنه :n33:

Reza Azimy_RW
15-03-2015, 21:10
چند کیلو می خریدیم

کیلو ؟!! :|
مطمئنی اکلیل سرنگ بود ؟ یه موقع آردی گچی چیزی بوده کیلویی میخریدی :|

1376MAXIMUM
15-03-2015, 21:55
کیلو ؟!! :|
مطمئنی اکلیل سرنگ بود ؟ یه موقع آردی گچی چیزی بوده کیلویی میخریدی :|

اقا مایکیو داشتیم با بیل باروت این طرف اون طرف میبرد چی میگی حاجی
دیوونه بود طرف کارت قرمز داشت یعنی اگر کسی رو تو خیابون میکشت تو دعوا میگفتن این دوونه نمیفهمه و ولش میکردن

Reza Azimy_RW
16-03-2015, 01:17
اقا مایکیو داشتیم با بیل باروت این طرف اون طرف میبرد چی میگی حاجی
دیوونه بود طرف کارت قرمز داشت یعنی اگر کسی رو تو خیابون میکشت تو دعوا میگفتن این دوونه نمیفهمه و ولش میکردن
شعبان بی مخ هم که باشی با یک کیلو اکلیل(به قول خودت چند کیلو!) میشه یه شهرو با خاک یکسان کرد مگه الکیه خرید و فروشش
دوم اینکه سرنگو اینا رو که بیخیال شیم میدونی یک کیلو اکلیل چند میلیون پولشه ؟!

اصلا بیخیال وارد جزئیات نشیم :|

1376MAXIMUM
16-03-2015, 01:43
شعبان بی مخ هم که باشی با یک کیلو اکلیل(به قول خودت چند کیلو!) میشه یه شهرو با خاک یکسان کرد مگه الکیه خرید و فروشش
دوم اینکه سرنگو اینا رو که بیخیال شیم میدونی یک کیلو اکلیل چند میلیون پولشه ؟!

اصلا بیخیال وارد جزئیات نشیم :|
اقا بمب اتم هم که باشه یه شهر رو خراب نمیکنه
یبمب اتم تو هیروشیما فکر کنم ۳۰۰ کیلو بود یه چیزی تو همون حدود بود میدونی چقدر بیشتر میشه انرژیش؟ سر سام اوره وحشتناک بزرگ میشه
بعدم من نگفتم چند کیلو من گفتم یکیو داشتیم ایم کار رو میکرد

B.Russell
17-03-2015, 22:22
چهارشنبه سوری 93 مثل چهارشنبه سوری دو سه سال اخیر خیلی بیخود بود.
تنها چیزی که ندیدم اتش بود و هرچه دیدم دود بود و صدای ترقه.
دقت کردین چطوری با ممنوع کردن و فیلتر کردن هرچیزی چقدر اون فضا رو رادیکال تر و جولانگاه فوران عقده ها میکنن؟

فیسبوک زمانی چه فضای دوستانه ای داشت, از وقتی بستنش توهین و حمله به صفحات و... ده ها برابر شد.
چین هم که ماشالا کم نمیاره با اینهمه ترقه و فانوس وارداتی.

چهارشنبه سوری هم رادیکال شد.تمام!

A.M.D.D.E.V.I.L
17-03-2015, 23:22
والا خاطره ی چندانی ندارم از چهارشنبه سوری مخصوصا این چند سال اخیر که فقط ترقه و بمب میندازن و یه عده موزیک میزارن وسط هیپ هاپ میرقصن .هر سال دقیقا مثل سال قبل شده و خبری از آتش و زردی و سرخی نیست .
اما یادمه یه بار در دوران طفولیت بسته ای طرقه و سیگارت و از اینجور چیزا خریده بودم و خیلی هم زود تر از وقت موعود خریده بودم که ارزون تر بشه ... زد دقیقا روز چهارشنبه سوری رو دکتر برام عمل جراحی سرپایی تعیین کرد ... وقتی نصف بدنم بی حس بود و توی اتاق عمل نیمه خواب نیمه بیدار بودم و پرستار ها سعی داشتن نزارن بیهوش بشم ، من کل فکرم پیش اون سیگارت هاو فیزا ها بود :n08:آخرش هم چهار شنبه سوری سال بعدیش ترکوندمشون . بسی هم خوشنود شدم

Motaharri
14-03-2016, 12:02
چهارشنبه سوری یک سنت بی معنا هست.
پشتوانه عقلانی خاصی نمیشه براش پیدا کرد، این روزها تو خیابان نمیتونیم راه بریم بس که همه جا صدای ترقه و نارنجک میاد.
کدوم کشوری به نبرد خیابانی و این سر و صدای مهیب به چشم یک مراسم نوستالژیک نگاه میکنه، خدا میدونه.

amirmahmod
14-03-2016, 23:32
من یادمه دوران ابتدایی بود که پدربزرگ و مادربزرگ اومده بودن خونه ما منم یه ترقه مشکی رنگ دستم گرفته بودم نمیدونم اسمش چی بود و میخواستم پرت کنم تو کوچه نگاه میکردم به کوچه کسی رد نشه پرت کنم روشن کردم بابابزرگه گفت این چیه دستت منم یه نگاه کردم از دستم افتاد جلو پام تو خونه پشت سرمو نگاه کردم دیدم بابابزرگه با حرکت دست بلند گفت :پناه بگیرید منم چند متر که فاصله گرفتم ترکید ولی هروقت که یاد این جمله پناه بگیرید میفتم خندم میگیره.

amirmahmod
14-03-2016, 23:42
چه دورانی بود هرچند الان یک نیروگاه برق روبه رو خونمونه که حداقل سالی یک بار میترکه وصدای مهیبی میده دیگه مارو از خرید ترقه بی نیاز کرده:n10:

p30g
14-03-2016, 23:49
چقدر جالب داده بودن بملت ( برتراسل و ای ام دی
هر دو ینفر بودن )

J@viD
15-03-2016, 00:34
چهارشنبه سوری یک سنت بی معنا هست.
پشتوانه عقلانی خاصی نمیشه براش پیدا کرد، این روزها تو خیابان نمیتونیم راه بریم بس که همه جا صدای ترقه و نارنجک میاد.
کدوم کشوری به نبرد خیابانی و این سر و صدای مهیب به چشم یک مراسم نوستالژیک نگاه میکنه، خدا میدونه.

پشتوانه عقلانی زمانی بوجود میاد که آزادی باشه وقتی یه عده سعی میکنن تمام رسم و رسومات ملی کشورو از تقویم پاک بکنن این میشه وضعیت.
یدونه جشن نزاشتین بمونه تو این تقویم همش گریه زاری.هروقت جایگاهی برای این جشن ملی در نظر گرفته شد و حکومت رسما به همراه مردم جشن گرفت اونوقت میبینین که رفتار مردم هم از ترقه بازی به سمت جشن و پایکوبی میره.منتها شماها صدای ترقه رو به جشن و خوشحالی مردم ترجیح میدین.

saeed sx
15-03-2016, 01:12
به نظرم بهتره چهارشنبه سوری بریم مسجد دعا کنیم .چون فلسفه چهارشنبه سوری بر میگرده به ایرانیان آتیش پرست که آتش روشن میکردند و با پریدن از روی آن ازش میخواستند که گناهانشان را بسوزاند.الان که ما همه شیعه هستیم بهتره بریم مسجد چهارشنبه سوری و از خداوند متعال بخواهیم گناهانی که در این 1 سال کردیم ببخشد.و انالله توفیق.

donkeyoxte
15-03-2016, 01:41
به نظرم بهتره چهارشنبه سوری بریم مسجد دعا کنیم .چون فلسفه چهارشنبه سوری بر میگرده به ایرانیان آتیش پرست که آتش روشن میکردند و با پریدن از روی آن ازش میخواستند که گناهانشان را بسوزاند.الان که ما همه شیعه هستیم بهتره بریم مسجد چهارشنبه سوری و از خداوند متعال بخواهیم گناهانی که در این 1 سال کردیم ببخشد.و انالله توفیق.

انا لالله وانا الیه راجعون:n08:

Motaharri
15-03-2016, 11:19
پشتوانه عقلانی زمانی بوجود میاد که آزادی باشه وقتی یه عده سعی میکنن تمام رسم و رسومات ملی کشورو از تقویم پاک بکنن این میشه وضعیت.
یدونه جشن نزاشتین بمونه تو این تقویم همش گریه زاری.هروقت جایگاهی برای این جشن ملی در نظر گرفته شد و حکومت رسما به همراه مردم جشن گرفت اونوقت میبینین که رفتار مردم هم از ترقه بازی به سمت جشن و پایکوبی میره.منتها شماها صدای ترقه رو به جشن و خوشحالی مردم ترجیح میدین.

فعلا مهم ترین و شادترین تعطیلات رسمی کشور تعطیلات نوروز هست.
که هم مردم انجامش میدن، هم صدا سیما مرتبا تبلیغشو میکنه و برنامه های شاد و سرگرم کننده پخش میکنه.

در ضمن هیچ وقت حکومت با کسایی که فقط آتش درست میکردن کاری نداشته.
همیشه درگیری با کسایی بوده که نارنجک میزدن و سیم ظرفشویی آتش میزدن و ...

مثلا تو دهه شصت و هفتاد حکومت جشن میگرفت که همه چیز منطقی برگزار میشد؟

J@viD
15-03-2016, 21:31
عید نوروز کافی نیست.این صداهای نارنجک و ترقه نشون دهنده انرژی انباشته شده ایه که اینجوری تخلیه میشه.
به نظر من در طول سال باید انواع و اقسام جشن های مختلف برگزار بشه.جامعه سالم نیاز داره خوشحال باشه.
دهه شصت و هفتاد منطقی بود؟ دقیقا اون موقعا من خودم نوجوون بودم اوایل آتیش روشن میکردیم موسیقی میزاشتیم همه میومدن تو کوچه که کلانتری محل میریخت بساطو به هم میزد.این نکته که یه عده با هرگونه جشن و خوشحالی مخالف هستن مثل روز روشنه.نمیزارین مردم جشن بگیرن در عوض با صدای نارتجک حال کنین.
در ضمن سیم ظرفشویی آتش زدن خیلی قشنگه تا جایی هم که من میدونم خطری نداره با نارنجک قابل مقایسه نیست.

Mehrshad-msv
21-03-2016, 22:51
چهارشنبه سوری خوب است.
والا باور ندارین از چینیا بپرسین!!!