PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : پایان Capitalism !



alpha2008
11-08-2014, 11:48
قبلا مطلب قرار دادم درباره پایان امپراتوری دلار
مستند از Mike Maloney به فاجعه اقتصادی غرب و بحران اقتصاد که در اینده روربرو میشیم
مباحث تاریخ اقتصاد درباره فرق Currency ,Money که در اصل کارنسی همون پول بدون پشتوانه میشه مثل دلار
که بطور کاملا مستند نشون میده چطور دلار و ارز مشابه سقوط خواهند کرد
و همچین حقیقتی مانند اینکه فدرال رزرو یک شرکت خصوصی‌ست
و وابسته به دولت آمریکا نیست !
و اینکه بانک‌ها
و بازارهای بورس چگونه
شما رو فریب می‌دن و چطور
از شما کلاه‌برداری می‌کنن !

حالا صحبت هایی از جناب HEINER FLASSBECK
اول بیوگرافی ایشون
فارغ التحصیل دانشگاه Saarland آلمان در رشته اقتصاد
تمرکزش بر روی پول و اعتبار، فلسفه عمومی علم و تئوری سیکل امور بازرگانی است
همکاری با شورای متخصصان اقتصادی آلمان، وزارت فدرال اقتصاد
رییس موسسه تحقیقاتی اقتصاد کلان، معاون وزیر مالی، مدیر شعبه استراتژی های توسعه و جهانی سازی NCTAD از تجربیات کاری وی بشمار می آید
از سال ۲۰۱۳ مدیر Flassbeck-Economics است که با هدف مشاوره به مسایل اقتصاد کلان جهانی تاسیس یافت . سایتشم این [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



تحمیل تک نظری در اقتصاد جهان

وی می گوید: بعد از بحران اقتصادی در سال ۲۰۱۲ جو بیشتر نظامی شد. UNCTAD (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل) جلسه ای برگزار میکند و برای تمامی اعضای سازمان ملل دستورالعملی صادر می شود. در این دستورالعمل آمده است که اعضا باید نسبت به وضع موجود منتقد باشند و نظرات ثانوی خود را مطرح کنند. گروه B که کشورهای صنعتی بودند از اجرای این دستورالعمل ممانعت میکنند. این خیلی خنده دار است که در جهان در اقتصاد کلان نباید دو نظر وجود داشته باشد و همه باید فقط یک نظر داشته باشند.

monetarism و نقش بانک مرکزی در ایجاد بیکاری

سیستم Bretton Woods از دل وضعیت فلاکت بار بعد از جنگ جهانی دوم تجت رهبری و طراحی شخصی بنام John Maynard Keynes به وجود آمد. برای خروج از بحران اقتصادی، جنگ جهانی دوم توسط روزولت و هیتلر و ایجاد شرایط نظامی بیکاری از بین رفت. سپس اندیشه نئو کلاسیک با تفکر احمقانه ” بازیابی قدرت بازار ” تفوق پیدا کرد تا همه مشکلات را حل کند. بعد تئوری supply side یا عرضه مدار ظهور پیدا کرد که رهبری آن با شورای مشاورین اقتصادی آلمان بود. تئوری عرضه مدار دقیقا مخالف کینزیسم است یعنی تقاضا مدار را در اقتصاد دخالت نمی دهد. یعنی به تقاضا و مزد هیچ اعتنایی نمی کند و فقط به منفعت و سود شرکت ها توجه دارد و معتقد است که شرکتها سود می کنند و مالیات ها و دستمزدها پایین هستند. بنابراین زمانی که درآمدها را به سمت افراد ثروتمند یا شرکت ها سوق می دهید سرمایه گذاری بیشتر می شود و بطور اتوماتیک عرضه افزایش پیدا میکند که خود موجب افزایش تقاضا می شود. بنابراین تمام سیستم دوباره پایدار خواهد شد. این نظریه بعدها به ”ریگانیسم و تاچریسم” معروف شد. آنها حقایق را به سمتی که عقایدشان را تایید کند تغییر دادند و در زیر چتر monetarism (کنترل منابع پولی) بردند. یعنی باید یک بانک مرکزی باشد که عرضه پول را هدایت کند یعنی همان مفهوم عرضه مدار و این عرضه پول ، تورم را پایین نگه می دارد. آنها از لجاظ آکادمیکی بیشتر اقتصاددانان را متقاعد کردند که فقط تئوری نئوکلاسیک و تئوری نئو لیبرال راه حل علمی برای اقتصاد است. در این راستا سیاست مونتاری دخالت کرد و سیکل بالا رفتن دستمزد و بالا رفتن تورم را شکست. این سیاست ، بالا رفتن نرخ سود و به تبع آن بیکاری را بوجود آورد و برای اولین بار بیکاری وارد غرب شد و این نزاع بیکاری و تورم توسط مونتاریستها (اقتصاددانان نئو کلاسیک) شکل گرفت. بنابراین کینزیسم همیشه تورم را بوجود می آورد. باید این تورم متوقف شود و این کار فقط با یک بانک مرکزی مستقل صورت میگیرد.

اقزایش دستمزدها در کار مولد و اثرات ضد تورمی آن

وی اضافه می کند که : دلیل رکود کنونی خیلی ساده است و آن اینکه دستمزدها را قطع کردند. این مدل در یونان، اسپانیا و پرتغال انجام شد و فرانسه و ایتالیا نیز تصمیم به اجرای آن دارند و همه از این سخن میگویند که بانک مرکزی چقدر پول برای خرید سهام باید هزینه کند تا از رکود جلوگیری نماید ولی کسی از دستمزدها سخنی به میان نمی آورد. به نظر من افزایش دستمزدی که در جهت کار مولد باشد تورم را تعیین می کند، یعنی هر وقت دستمزدها در یک کار مولد افزایش یابد تورم صفر می شود. برای مثال اگر قابلیت تولید و بهره وری آمریکا ۲ درصد باشد به اضافه ۲ درصد تورم میشود ۴ در صد بنابراین دستمزدها باید ۴ درصد افزایش یابد تا تعادل ایجاد شود و تورم را در یک رشد ثابتی نگاه دارد. اما این حقیقت واضح توسط تمام حرفه ها و شغلها نادیده گرفته شده است. ما الان در جنوب اروپا شاهد هستیم که دستمزدها تین ۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش یافته که موجت افزایش بیکاری و رکود تقاضا می شود. اگر فرانسه و ایتالیا مدل آلمان را که یونان و اسپانیا و پرتغال دنبال کردند، پیاده کنند نرخ بیکاری و به دنبال آن ارزش یورو بالا میرود همانگونه که الان یورو ۱۰ درصد در مقابل دلار افزایش داشته است. این یک مسابقه برای رفتن به قعر است. چون سیاست چین و هند فروش بیشتر به جهان است ولی از آنجا که نمی توانند پس همه به قعر می رویم. HEINER FLASSBECK در مقابل این نظر که اگر دستمزدها افزایش پیدا کند قیمت ها هم بالا می رود معتقد است که اگر قیمت ها بطور غیر معقول افزایش پیدا کند موجب بحران میشود در حالیکه باید دستمزدها را در جهت کار مولد و بارور افزایش داد و رقابت در بازار مانع می شود تا مردم دیگر قشرها قیمت ها را بالا ببرند. این افزایش دستمزدها را بانکها ایجاد نمیکنند بلکه بانکها این افزایش را برداشت می کنند. حقیقت اینست که این بحران اقتصادی که از آن بیرون نخواهیم آمد نمایانگر این است که یک چیزی به طور بنیادی در کاپیتالیسم غلط است اما مردم دوست ندارند که آن را بپذیرند. دولت ها می گویند حالا که جهانی سازی شکست خورد، اروپای متحد شکست خورد پس مرزهای کشور خود را می بندیم و در انزوا زندگی میکنیم، بنابراین چون به هیچ راه حلی نمی رسند مجددا منتهی به جنگ های تجاری یا جنگ جهانی می شویم.

بانک مرکزی و نقش آن در نوسانات ارزش پول رایج کشور

پروفسور در ادامه میگوید: دلار آمریکا هم اکنون ضعیف است و اگر قوی شود حتما به خاطر دخالت بانک مرکزی بوده است. همانطور که دیدیم وقتی یورو به ۱/۶ رسید، بانک مرکزی اول قولا دخالت کرد و سپس عملا. همچنین وقتی فرانک سویس در مقابل یورو و دلار بالا می رفت بانک مرکزی در یک نقطه ای آن را نگه داشت و الان دو سال است که با نرخ ۱/۲ در مقالب یورو نگه داشته شده است. کشورهایی که پول وارد آنجا میشود بازنده هستند چون مقدار زیادی سرمانه دریافت میکنند ولی با سود بالا. وی می افزاید: بازار بورس یک حباب است و اگر این حباب بترکد (که هر آن امکان ترکیدن آن وجود دارد) چون هیچ رشد واقعی در پشت آن وجود ندارد، با ترکیدن این حباب تاثیرات ثبات سازی بانک مرکزی امریکا ناپدید می شود. بنابراین برمیگردم به نقطه نظر خودم که ما نیاز به ثبات دستمزد داریم. آخرین ابزار و سلاح و آخرین شگرد بانک مرکزی آمریکا اینست که ثروت خلق کند و مردم با این امید که مردم مالک دارایی شوند احساس کنند که ثروتمندتر شده اند به بیشتر خرج کردن تشویق شوند. ولی در نظر داشته باشید که هزینه کنندگان اصلی در اقتصاد ثروتمندان نیستند بلکه توده مردم هستند که باید خرج کنند. برای رسیدن به این مقصود باید یک هماهنگی پولی ایجاد شود. من در آمریکای لاتین خیلی تلاش کردم ولی در نهایت به شکست انجامید.

شکست کاپیتالیسم و جایگزین آن (قابل توجه دوستانی که میگن سرمایه داری خودشو ترمیم)

وی در پاسخ به این سوال که آیا نباید به دنبال نسخه جدیدی از کاپیتالیسم باشیم، اذعان می دارد که متاسفانه ما یک جایگزین خوبی برای کاپیتالیسم نداریم و در سیستم جهانی هیچ راه حلی وجود ندارد. تمام تلاشها جهت دستیابی به راه حل جهانی در G20 و ذیگر جاها به شکست انجامیده است. آمریکا و اروپا شکست خوردند. بنابراین به کجا باید برویم؟
برای اینکه اقتصاد کاپیتالیست بچرخد باید شرکتها سرمایه گذاری کنند و پس انداز دستمزد کارگران را برداشت کنند. کاپیتالیسم اینگونه کار می کند. کشورهایی مثل آمریکا ، انگلیس و اروپا پولهای زیادی دارند که سرمایه گذاری نمی کنند بلکه با آنها قمار می کنند و این آخر کار کاپیتالیسم است. مالکیت عمومی از لحاظ سیاسی مسدود شده و حتی هزینه های عمومی از لحاظ سیاسی بسته شده است یعنی کاپیتالیسم خودش را با بستن همه چیز مسدود کرده بنابراین تمام سیستم کارش به آخر می رسد و در نقطه معینی به دیوار می خورد. ونزوئلا و اکوادور کارهای معقولی انجام داده اند. برای مثال با اینکه اکوادور کشوری است که دلاری شده است و تحت فشار است چونکه باید دلار در چمدان بگذارند و به داخل کشور بیاورند تا بتوانند قبض هایشان را پرداخت کنند ولی ”کوریا” رئیس جمهورش سعی کرد که به سمت سیاست همکاری پولی برود تا کشورش را از دلاری شدن برهاند اما شریکی برای این کار پیدا نکرد.



مردم،کشورها را از انحصار دو حزبی ها برهانند

در انتها پروفسور دکتر HEINER FLASSBECK خطاب به مردم آمریکا میگوید : حرف آخر اینکه ما به یک سیستم جایگزین نیاز داریم. وضعیت آمریکا نمیتواند با فقط دو حزب ادامه پیدا کند. وضعیت اروپا نمیتواند با احزاب محافظه کاران و سوسیال دمکراتها ادامه یابد. ما به یک وضعیت جایگزین نیاز داریم تا با همکاری جهانی در بازاری که کار نمیکند دخالت کند. این یک فوریت است. بنابراین مردم باید به نیروهایی بپیوندند تا احزاب دیگری را تشکیل دهند. با توجه به مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که کارشناسان مطرح جهانی در اقتصاد در این متفق القول هستند که ”خبر خوب این که ما شاهد شکست کاپیتالیسم هستیم ولی خبر بد اینکه نمیدانیم جایگزینش چیست؟”،نظر شما چیست؟


مطالبی از سایت therealnews.com

یه بخش عجیب از Trand جهانیRichard Watson ؟!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]