PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : نکته های پایه ای که در مورد ساخت بازی احتمالا باید بدانید



EYEprogrammer
14-02-2014, 18:30
به نام او

با توجه به این که خیلی ها زیاد در مورد ساختن بازی های رایانه ای نمیدونن برای ایشان نکته هایی دارم که میتوانند مفید باشند.
ننکته۱: چرا؟
چرا این کار رو میکنید؟ چرا هر کاری رو میکنید ... مسلما همه باید این رو برای هر کاری بدونن و اگه ندونن مشکل فقط به بازی های رایانه ای محدود نمیشه. بعضی ها استعداد دارن و میخوان از این راه پول در بیارن، بعضی ها علاقه دارن و میخوان چیزایی که خوششون میاد رو بسازن، بعضی ها چون خیلی بازی میکنن به این نتیجه میرسن که اگه بخوان باز ای رو بسازن که شبیه این باشه ولی... خیلی خوب میشه و دلیل های دیگه!

در این مورد: اگر هدف شما پول هست و در ایران هستید بازار و گوگل پلی در اندروید و کلا پلتفورم اندروید بهترین و آسان ترین راه برای پیاده کردن ایده هاست... با وجود این که شبکه استیم تحریم است و مردم به زور میان بیرون و مقدار زیادی پول میدن تا بازی بخرن اونم "ایرانی" (توهین نیست) در حالی که میتونن با قیمت کمتر یه بازی اصل خارجی و مثلا معروف دنیا رو بخرن به نظر میرسه که این راه یه شکست مالی بزرگه! اگر در خارج از ایران فعالیت میکنید ساخت بازی و عرضه اون به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های استیم و ایکس باکس و پلی استیشن هم میتونه برای شما سود آور باشه!

اگر به دلیل علاقه ی شخصی و نه به دلیل پول دارید این کار رو میکنید که باید گفت کاملا آزادید هر کاری بکنید ولی چون از هر روشی نمیتونید بازیتون رو عرضه کنید میتونید اون رو به رایگان بر روی اینترنت بگذارید یا اگر از این بازی پول هم میخواهید و بازی ای ساخته اید که مورد توجه ناشر واقع میشود اون رو به وسیله یکی از ناشر های بازی های رایانه ای پخش کنید.

نکته۲: مخاطب یا شما
بر پایه دلیلی که در نکته پیش گفته شد شما یا بازی را برای مخاطب میسازید یا برای خودتان ... اگر قرار است که مخاطب از بازی راضی باشد و از آن خوشش بیاید پس باید تحقیق و پرس و جوی بسیار کنید چون معمولا چیزی که شما دوست دارید چیزی نیست که عموم مردم دوست دارند و شما باید خودتان را به مردم محدود کنید برای مثال اگر به نظرتان جالب است که تا یک نفر میخواهد به رکورد قبلی اش دست یابد برای سی ثانیه بازی متوقف شود و تظاهر کند که خراب شده و دوباره آغاز شود شاید عموم مردم این فکر را نکنند و شما باید از این بگذرید... از طرفی باید کسی که بازی میکند را روی بازی نگه دارید و این یک فرمول ساده دارد که اگر دقت کنید بسیاری از بازی های اعتیاد آور از آن استفاده میکنند؛ انتظار کشیدن و بازی کردن بازی کننده برای رسیدن به بیشتر! مثلا در بازی های رکورد زنی این رکورد یا رتبه جهانی است یا در بازی های آر پی جی این فرمول به شکل بازی کن و سلاح جایزه بگیر یا ... است حتی اگر در آن لذت نباشد فرد بازی میکند تا فلان اتفاق خاص بیفتد و هر چه این ها بیشتر باشند افراد بیشتر بازی میکنند و در نتیجه بازی مورد پسند تر میشود. بازی پرندگان عصبانی را در نظر بگیرید ... خیلی از مردم فقط مرحله ها را بازی میکنند تا "تمام" شود ولی آنهایی که یک مرحله را بیش از یک بار بازی میکنند دلیلشان "ستاره" های بیشتر و "امتیاز" بیشتر است!
برای درک کامل این قضیه پیشنهاد میشود که این دو بازی A.V.G.M و Cookie Clicker را نگاهی بیاندازید که کاملا این فرمول را برای شما ساده میکنند(تمامشان نکنید احمقانه است)

اگر بازی برای خودتان است که برای خودتان... ولی اگر میخواهید هر دو را به صورت متعادل پیش ببرید هنوز هم نکته هایی وجود دارد... اول به این بنگرید که آیا خودتان برای بازی کردن همچین ایده ای ارزش میگذارید؟ اگر نه کاملا بازی را کنار بگذارید اگر بازی برای بازی کردن ارزش دارد... دلیل آن را پیدا کنید ... دلیل آن ممکن است داستان آن باشد(The Walking Dead: The Game)، ممکن است هیجان آن باشد(Call Of Duty)، ممکن است سخت بودن آن باشد(Super Meat Boy)، ممکن است در گیمپلی آن باشد(Assassin's Creed) ممکن است به علت ظاهر آن و خیلی دلایل دیگر باشد... و اگر ارزش بازی خود را یافتید سعی کنید آن را از آن بخش قوی کنید تا حرفی برایش داشته باشید و وقتی توانستید باید ببینید که از دیگر جوانب کار میلنگد یا نه ... مثلا اگز بازی به اندازه کافی هیجان دارد ولی ظاهر جالبی ندارد ممکن است خودتان را هم برنجاند... در این موارد سعی کنید این جوانب را هم قوی کنید.

نکته ۳: گیمپلی تجربه ای؟
این روش بسیار به جرات نیاز دارد ولی اگر خوب پیاده شود بسیار تاثیر دارد... شما در بازی های بسیاری دیده اید که اول بازی به شما میگویند که با چه دکمه هایی چه میشود اما خلاف این بسیار نادر است... اگر بازی حالت استراتژی یا سختی دارد که گیمپلی آموزش علنی میخواهد اما اگر خلاف این است در درجه اول سعی کنید از کمترین دکمه های ممکن استفاده کنید... هنگامی که دکمه یا روش خاصی در بازی وجود دارد هر بار که بازی کننده با آن روبرو میشود به او این را یاد آوری نکنید ... برای مثال اگر بازی شما کابویی را دارد که با طناب اسب میگیرد و شما این را به بازی کننده آموزش داده اید... از طرفی کابوی میپرد و این هم علنی است ... حالا به بازی کننده بگویید یک پرنده را روی درخت بگیرد(مثاله فقط) بیست درصد افراد گیج میمانند و شاید از بازی خارج شوند(دقت کنید که بازی برای خودتان است پس...) اما هشتاد درصد دیگر این نکته را پیدا میکنند که باید بپرند و طناب پرت کنند و این برای آن ها جالب تر است تا این که هر بار که پرنده ای را دید شما بالا یا پایین صفحه نمایش ذکر کنید که "space + z to get the bird" با این کار در آینده با هر چیز دیگر هم میتوانید به او یاد بدهید. اگر قرار است ارتباط خوبی بین بازی فرد بازی کننده برقرار شود سعی کنید قدرت ها و ظاهر و یا خود شخصیت بازی شما تغییر نکند زیرا این ارتباط را از بین میبرد برعکس تغییر دادن محیط دشمن ها و قدرت دشمن ها و محیط این ارتباط را قوی تر هم میکند. سعی کنید به غیر از دکمه ها بقیه گیم پلی را به تجربه شخص بگذارید(مانند دارو ها سلاح ها ابزار و ...) توضیح دادن بیشتر حوصله را سر میبرد!

نکته ۴: سختی بازی
سختی باید آرام آرام جلو بره... در بازی هایی که سختی بازی تغییر میکنه همیشه مرحله اول تا مرحله آخر یه طیف سختی بازی دارند... و همیشه مراحل آخر پیچیده ترند. برای مثال شما میخواهید به شخصیت کابوی ما یک سگ وحشی معرفی کنید که او را گاز میگیرد مسلما شما نمیایید در همان مرحله اول معرفی سه تا از آنها را وسط زمین بیاندازید ... ولی به این سادگی ها هم نیست ... برای مثال در مرحله اول معرفی این سگ دست صاحبش است و کنترل شده است و ضرر ندارد... شما قیافه آن را دیده اید ... چند مرحله بعد این سگ به زنجیر است ولی صاحب ندارد و ضرر کمی دارد... شما تجربه اش کرده اید... چند مرحله بعد همان سگ آزاد است و به شما حمله میکند... اینگونه بازی کننده مانند بدن واکسن زده آمادگی در برابر سگ را دارد و از این آمادگی حس خوبی دارد.

نکته ۵: تفاوت و نو آوری بین مراحل
همیشه ثابت ماندن چیز ها اذیت کننده است چیز ها و نکته های نو و تازه در هر مرحله یک نیاز کامل است... تکراری بودن و شبیه بودن مراحل به شدت اذیت کننده است. برای مثال اگر میخواهید بازی کابویی را جالب تر کنید میتوانید در یکی از مراحل دالتون های لوک خوش شانس را به عنوان دشمن وارد بازی کنید(باور کنید جواب میدهد) یا عوامل بازی را هر بار هی بیشتر کنید و سعی کنید از انجام دادن پشت سر هم یک نوع کار(مثل دویدن، ضربه زدن، پیدا کردن) جلو گیری شود و مرحله ترکیبی از کار های گوناگون باشد.

نکته ۶: داستان
حتی اگر بدترین داستان گو هستید چیزی برای گفتن داشته باشید... دلیلی برای شخصیت اصلی... به هر حال به دلیلی بازی میکند دیگر... در این مورد دانستن پایه های داستان کافی است(پایه های پای های داستان هم جواب میدهد) پایه ترین چیزی که در مورد داستان باید بدانید سه بخشی بودن آن است که در فیلم آن را ساختار سه پرده ای میگویند... بخش اول همه چیز معمولا آرام است و حالت "فعلی" داستان را شاهد هستیم(هر چیزی که هست چه آرام چه نه) در نقطه ای که بخش اول را به بخش دوم ربط میدهد(نقطه عطف اول) مشکل یا گره ای ایجاد میشود. شخصیت یا شخصیت ها پیرامون اون گره حرکت میکنند و انقدر داستان رو بالا و پایین میکنند تا به یه جایی برسند که دوباره همه چیز ثابت بشه و نقطه بین این دو بخش نقطه عطف دوم یا نقطه گره گشایی گفته میشود(حالا یا همه چی خوب میشه یا بد) مثلا داستان مرد عنکبوتی رو در نظر بگیرید. همه چیز اول ثابته و مشکلاتی وجود داره ... نقطه عطف اول جایی نیست که شخصیت نیش میخوره(چون این هم به نظر عادی میاد) سکانسی که شخصیت از خواب بیدار میشه و حس متفاوتی داره بعد میره مدرسه و ... نقطه عطف اوله بعد کلی اتفاق ها حول این قضیه میفته مثل کمک به مردم پیدا کردن دشمن مردن عموش و... و بعد وقتی شخصیت بد میمیره مشکلات حل میشه و همه چی خوب میشه یا رو به خوب شدن پیش میره!

اگر به بازی های خوب ساخته شده دقت کنید همه این نکته ها را دارند. این ها پایه هایی هستند که کمک میکنن به نظم گرفتن بازی و هیچ وقت هم اون رو عالی نمیکنن چون کار های فنی و ایده اصلی و ... هم هست.