مشاهده نسخه کامل
: مژگان عباسلو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مژگان عباسلو یکی از شاعران جوان و نام آشنای کشورمان است. از عباسلو تا به حال چهار مجموعه به چاپ رسیده است.
دو مجموعه غزل با نامهای «مثل آوازهای عاشق تو» برندهی جایزهی بانوی فرهنگ در سال ۸۵ ((انتشارات هزاره ققنوس))
و «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری» برندهی جایزهی دوسالانهی پروین اعتصامی در سال ۸۹
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
انتشارات: هنر رسانه اردی بهشت، 1388
مجموعهی شعرهای کوتاه او با نام «لب برکهها» نیز منتشر شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
انتشارات: چکه، 1391
و مجموعه غزل «از سیب ها بپرس»، انتشارت سوره ی مهر
در حال حاضر یک مجموعه شعر «نهنگ تنهایی من است» و یک مجموعهی داستانی تازه با نام «انگار خواب دیده باشم» در دست انتشار دارد که گزیدهای از آن را میتوانید در وبلاگش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) بخوانید.
او که فارغ التحصیل رشته پزشکی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است، این روزها همراه همسر و دختر کوچکش راحیل برای ادامهی تحصیل در رشته پزشکی در شهر برلینگتون آمریکا زندگی میکند تا دوره تخصصی داخلی را بگذراند و برگردد.
لازم به ذکر است عموی وی، احسان عباسلو نیز شاعر و داستان نویس بوده و با کتاب هفتاد و دو هایکو تنها هایکو سروده در تاریخ ادبیات ایران که قانون هفده هجایی هایکو در همه ی سروده های آن رعایت شده است را منتشر کرده است.
☚
بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :
1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید
آینهای شکستهام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چشم انتظار آن بهارم
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در دل من
انقلاب کرده است
مخمل صدای تو
مژگان عباسلو
می رسی
ناگهان
شبیه برف
تا بگویمت سَ…
رفته ای
بغض می کنند
در گلوی من
سه حرف
مژگان عباسلو
سال نو که می شود
آدم بزرگها
غصه می خورند که
کهنه تر شدند
یک بهار پیرتر شدند
سال نو که می شود
خوش به حال هرکه کوچک است…
مژگان عباسلو
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم ِ افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
***
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
مژگان عباسلو
امامزاده ي سرسبز ِ كوهستان هاي بلند را ، چه خبر از ماهي ِ سياه ِ بركه هاي دور ...
زندگی،
عکس ماهی نشان داد.
دست تقدیر،
هرکجا برکهای دید
سنگهایی شبیه مرا
دانهدانه
به بادِ فنا داد...
-مژگان عباسلو
بیرون
جنگ خاموشی و فراموشیست.
با من
درون همین شعر بنشین.
من از عاشقانی میگویم
که نداشتم،
تو از سفرهایی بگو
که نرفتی.
بیرون
آدم میکشند...
مژگان عباسلو
unknown47
31-05-2012, 14:18
بیرون جنگ خاموشی و فراموشیست. با من ...درون همین شعر بنشین. من از عاشقانی میگویم که نداشتم، تو از سفرهایی بگو که نرفتی. بیرون آدم میکشند...
مژگان عباسـلو
part gah
03-11-2012, 16:50
آینــهای شکستــهام!
هــرکــس در مــن،
دنبــال تکــه تکــههــای خــودش،
مــیگــردد . . .
مژگان عباسلو
silver65
07-10-2013, 01:04
نه چتر با خود داشت
نه روزنامه
نه چمدان
عاشقش شدم!
از کجا باید میدانستم مسافر است؟ مژگان عباسلو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سفر بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم، دلم که آهن نیست
نگو بزرگ شدم، گریه کارِ کوچکهاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه... حتماً نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتا
چراغِ خانهی مهتاب بی تو روشن نیست
مرا ببخش اگر گریه میکنم وقتی
نوشتهای که غزل جای گریهکردن نیست
زنی که فال مرا میگرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است، فکرِ ماندن ....
مژگان عباسلو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از پنجره
باد آمد
باران آمد
سوز آمد
اما دلم نیامد …
که مثل تو تنها
رفتن بلد بود.
مژگان عباسلو
چشمانتظار آن بهارم
که با تقویم از راه نمیآید
و با تقویم راه نمیآید ،
چشم انتظار آن بهارم
که با ...
آه نمیآید !
مژگان عباسلو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
باور کنید آقا اجازه ! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل میشد
از برف ِ شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل میشد
Demon King
05-02-2014, 19:21
عشـق مـا
گــــوزن بـود !
بــــزرگ و قـــوی ...
امــا
چیـــزهای قوی تری هم وجــود داشت .
مثــل قطار ،
که تــــــو را با خـــود بــرد ...
و از گـــوزن
لاشـه ای روی ریل هـــا باقــی گذاشت !
" مژگان عباسلو "
من از تبار تیشهام، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
بر گیسوانم بوسه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست
وقتی مرا با خاک یکسان ساخت یعنی:
در نقشهی جغرافیای من بمی هست
من روی آرامش نخواهم دید با تو
با تو لفیخسر است هرجا آدمی هست
جز زخم این دنیا نخوردم از تو ای عشق!
آیا در آن دنیا امید مرهمی هست؟
بیا با هم گم شویم
من در لباسهای گشادم
تو در خیالاتت
من کفشهای پاشنه بلندم را دور میاندازم
تا تق تق خوشبختیام پاسبانها را خبر نکند
تو کتابهایت را
چرا که برای دوست داشتن من
به قلب نیاز داری نه علم،
بیا با هم فرار کنیم
از تنهایی
که در لباسهای گشاد جا برایش بیشتر است…
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گاهی گلوگرفتهی یک بغض سرکشی
مانند گیسوان من از غم مشوشی
خاکستری چقدر برازنده بر تنت ...
ققنوسی و شکفته درون تو آتشی
مادربزرگ زخمی یک عشق کهنه بود
میگفت: «درد تو به سرم! مثل من نشی»
پایان شاهنامهی ما را نوشت عشق:
سودابهای که مرده و مرده سیاوشی
درد است اینکه میکشی و میکشم ولی
مادربزرگ نیست ببیند چه میکشیم...
شعر از مژگان عباسلو
تصوير از آلبوم [One] از Mehran عزيز
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بگذار سر به سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست
بگذار دست های تو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست
دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!
آزار می رسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست
من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست
آغوش وا کن ابر! مرا در بغل بگیر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.