PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : شعر های عاشورایی



Demon King
13-11-2013, 15:18
سلام به همه ی دوستان ضمن تسلیت ایام محرم
این تاپیک برای شعر های عاشورایی ایجاد کرده ام هر سرود زیبای عاشورایی بلدید در این جا قرار بدید.
عاشورای 1392


گر چه باغ پر از لالة تو پرپر شد
زمین برای همیشه شهید پرور شد

زمین برای همیشه به قصد یاری تو
تمام پاسخ آن پرسش معطر شد

زمین به یمن نفس‌های عاشقانة تو
پر از طراوت دل‌های درد باور شد

تو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبرد
جهاداکبر تو همرکاب اصغر شد

چه کیمیا به زمین ریخت حلق پارة تو
که خاک در نفس آسمان شناور شد

به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید
اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد

شاعر:مصطفی محدثی خراسانی

Demon King
13-11-2013, 15:24
یا قمر بنی هاشم:
از آب دگر بر لب دختر سخنی نیست


بعد از تو در این معرکه بر من وطنی نیست

از ناز دو چشمان تو خواندم که برادر



در رفتن مهتاب دگر آمدنی نیست

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Demon King
13-11-2013, 16:56
در دايره ي عشق گرفتار حسينم

عاشق شده ي چرخش پرگار حسينم

فرياد زند چاك گريبان جنونم

عمريست كه منصورم و بردار حسينم

انگشت نماي همه ي رهگذرانم

ديوانه ي زنجيري بازار حسينم

اين زاغ بدآواز سزاور غضب نيست

من مرغ ستايشگر گلزار حسينم

خوشبخت ترينم كه نيازم به كسي نيست

من ريزه خور سفره ي دربار حسينم

در زندگيم واسطه ي فيض الهي است

من تا ابدالدهر بدهكار حسينم

فرداي قيامت همه سرگشته ولي من

آسوده ميان صف زوار حسينم

در خلد برين از كرم حضرت دادار[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



همسايه ي ديوار بديوار حسينم سروده وحيد قاسمي

Demon King
13-11-2013, 17:00
شش ماه فرصت داشت آدم را بسازد
با این زمان کم محرم را بسازد

شش ماه...اما نه! همان یک روز بس بود
پیغمبری شش ماهه عالم را بسازد

حتماً دلیل محکمی دارد که طفلی
شش گوشه ای اینقدر محکم بسازد

گهواره اش با خود جهانی را تکان داد
منظومه ای اینسان منظم را بسازد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

معروف کرده مادر خود را، قرار است
عیسی دمی این بار مریم را بسازد

فرصت برای کودکی هایش نمانده

این مرد باید ذبح اعظم را بسازد

یک روز را با تشنگی سر کرد اما
فرزند هاجر رفت زمزم را بسازد

دست پدر تخت سلیمان شد پسر را
بر دست بابا رفته خاتم را بسازد

این مرد اگر کوچک! علمداری بزرگ است
بر نیزه ها رفته پرچم را بسازد

اینجا غزل هم دست و پا گم کرد، بگذار
آتش ردیف اشتباهم را بسوزد...
محسن ناصحی

Ahmad
13-11-2013, 17:05
تاپیک در بخش نادرست از انجمن ادبیات ایجاد شده:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]شعر و داستان نویسی (آثار کاربران) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ارائه و نقد آثار شاعران و داستان نویسان انجمن
در صورت تمایل برای قراردادن آثارتان تاپیک مجزا ایجاد کند



+

تاپیک تکراری :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]