PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : پس از عصر یخبندان



bb
04-08-2006, 07:43
یك شرایط جوی گرم كه ناگهانی و غیرمنتظره پدید آمده باشد اگرچه در ظاهر فقط ممكن است به كوچ ساكنان مناطق گرمازده به مناطق خنك تر بینجامد، اما تاثیر چنین پدیده ای می تواند در مناطق دیگری محسوس تر باشد.
● تاریخچه، اثرات و راه های مقابله با تغییرات جوی ناگهانی
▪ در فیلم سینمایی هولناك و تكان دهنده هالیوودی «پس فردا»
(The Day after Tomorrow) یك فاجعه جوی در ابعاد عصر یخبندان (Ice Age) ناگهان جهان را فرامی گیرد. میلیون ها ساكن آمریكای شمالی برای فرار از تبعات این فاجعه هولناك به مكزیك می گریزند كه هوایی آفتابی دارد. در همین حال، معدود افراد باقیمانده در نیویورك در شرق آمریكا كه كاملاً خشك و منجمد شده است مجبورند خطر گرگ های گرسنه را در اطراف به جان بخرند. گردبادها ایالت كالیفرنیا را در غرب آمریكا به ویرانه ای تبدیل می كنند و بارش شدید تگرگ حتی توكیو پایتخت ژاپن را كه در سوی دیگر اقیانوس آرام واقع است بی نصیب نمی گذارد.
آیا تغییرات جوی كاملاً ناگهانی در آینده نزدیك ممكن است اتفاق بیفتد یا استودیوهای فاكس (سازنده فیلم بالا) خودسرانه در این باره اغراق كرده اند؟
پاسخ هر دو پرسش به نظر می رسد كه آری باشد. بیشتر كارشناسان جوی با این نظر موافق اند كه وقوع یك عصر یخبندان در مقیاس نمونه تاریخی آن طی دهه های آینده بسیار بعید است. اما تغییرات بسیار مشهود جوی در گذشته بارها و بارها اتفاق افتاده اند و احتمال وقوع آنها در آینده منتفی نیست. در حقیقت، شاید چنین تغییراتی اجتناب ناپذیر بوده و چالش هایی را نیز برای نسل بشر به همراه داشته باشند.
یك شرایط جوی گرم كه ناگهانی و غیرمنتظره پدید آمده باشد اگرچه در ظاهر فقط ممكن است به كوچ ساكنان مناطق گرمازده به مناطق خنك تر بینجامد، اما تاثیر چنین پدیده ای می تواند در مناطق دیگری محسوس تر باشد. یك شرایط جوی سرد كه ناگهانی و غیرمنتظره پدید آمده باشد نیز ممكن است زمستان هایی با سرمای طاقت فرسا به همراه داشته و مسیرهای كلیدی ناوبری دریایی را با یخ مسدود كند. یك خشكسالی سخت می تواند زمین هایی را كه زمانی حاصلخیز بوده اند به موات كشت ناپذیر برای تولید محصولات كشاورزی تبدیل كنند. تحمل این شرایط به ویژه زمانی دشوارتر به نظر خواهد رسید كه بدانیم تغییرات جوی ناگهانی غالباً قرن ها یا حتی هزاران سال طول خواهند كشید. در واقع فروپاشی برخی جوامع باستانی كه زمانی دلیل آن به نیروهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نسبت داده می شد هم اكنون تا حد زیادی به تغییرات سریع آب و هوایی مربوط دانسته می شود.
موضوع تغییرات جوی ناگهانی طی یك دهه اخیر به دستمایه ای جدی برای بررسی های علمی تبدیل شده است، اما فقط همین اواخر بوده است كه طیف فیلمسازان، اقتصاددانان و سیاستگزاران نیز به آن علاقه نشان داده اند. با تمام این توجهاتی كه اخیراً به این موضوع جلب شده است، سراسیمگی فزاینده ای هنگام روبه رو شدن با این پرسش ها دیده می شود كه اساساً عوامل به وجود آورنده چنین تغییراتی چیستند و پیامدهای آن چه خواهند بود. ناظرانی كه به طور تصادفی با این موضوع برخورد می كنند ممكن است تصور كنند كه تغییرات سریع جوی باعث خواهند شد تا همه آثار و پیامدهای گرم شدن زمین كه پدیده ای كاملاً تدریجی با منشاء فعالیت های بشری به شمار می رود محو خواهند شد. اما مدارك جدید نشان می دهند كه اتفاقاً باید بیش از هر زمان دیگری نسبت به گرم شدن زمین حساسیت نشان داد، زیرا این پدیده می تواند عملاً با تحت فشار گذاشتن جو زمین آن را سریع تر به جانب تغییرات ناگهانی سوق دهد.
● یك شانس تاریخی
دانشمندان ممكن بود هرگز به توانایی جو زمین برای فرو غلتیدن به درون یك وضعیت بسیار حاد و كاملاً متفاوت پی نبرند، اما شانس با آنها یار بود كه در اوایل دهه ۱۹۹۰ تكه هایی از صفحات یخ گرینلند (همسایه قطب شمال) را تحت كنكاش علمی قرار دادند. این توده های بسیار بزرگ یخ كه طول بعضی از آنها به ۳ كیلومتر می رسد مجموعه بسیار كاملی از سوابق جوی را از ۱۱۰ هزار سال پیش به این سو در خود مدفون كرده اند.
پژوهشگران می توانند لایه های تشكیل شده مربوط به هر سال را در توده های یخ از هم تمییز داده و با استفاده از انواع روش های موجود به تعیین طول عمر آنها بپردازند. خود تركیبات یخ نیز دمایی را كه یخ در آن شكل گرفته است فاش می سازد.
چنین كاری تاریخچه طولانی مدتی از نوسانات شدید در جو زمین را آشكار كرده است: یخبندان های طولانی عمیق از پی دوره های كوتاه گرم. مركز سرزمین پهناور گرینلند دوره هایی از سرمای بسیار سخت را تجربه كرده است كه حتی در یك مورد دمای هوا طی فقط چند سال ۶ درجه سانتیگراد كاهش یافت. از سوی دیگر، همین سرزمین تقریباً نصف گرمایش پایدار خود را از زمان اوج آخرین عصر یخبندان به این سو (كلاً معادل ۱۰ درجه سانتیگراد) طی فقط یك دهه تجربه كرده است. این پرش كه حدود ۱۱۵۰۰ سال قبل اتفاق افتاد معادل این است كه دو شهر مینیاپولیس در آمریكا یا مسكو در روسیه تقریباً به یك باره شرایط نسبتاً دم دار آتلانتا یا مادرید را كسب كنند.
نه تنها این تكه های یخی آنچه را كه در گرینلند اتفاق افتاده بود فاش كردند بلكه وضع بقیه جهان را نیز تا حدودی آشكار ساختند.
پژوهشگران فرض كرده بودند كه این گرم شدن ۱۰ درجه ای در شمال عملاً بخش هایی از مناطق سردسیر شمالی آمریكا را نیز دربرگرفته و میزان بارندگی را در آن مناطق و حتی سرزمین های بسیار دوردست افزایش داده است. در خود گرینلند، ضخامت لایه های یخ مربوط به هر سال نشان داد كه واقعاً میزان بارش برف در یك سال دو برابر شده است. تجزیه و تحلیل حباب های قدیمی هوا كه لابه لای این یخ ها وجود داشتند پیش بینی افزایش رطوبت را در سایر مناطق تایید كردند. به ویژه سنجش های انجام شده روی متان موجود در این حباب ها نشان دادند كه این گاز مرداب حین این گرم شدن شدید ۵۰ درصد سریع تر از ركورد پیشین خود وارد جو می شد. این متان به احتمال قریب به یقین در همان زمانی وارد جو شد كه سرزمین های مرطوب واقع در نواحی گرمسیری با سیلاب پوشانده شده بودند و شمال را نیز آب فراگرفته بود.
تكه های یخ همچنین مداركی را در خود جای داده بودند كه به دانشمندان كمك كرد تا جزئیات دیگری را پیرامون محیط زیست در روزگاران مختلف به دست آورند.
لایه های یخی كه گرد و غبار مربوط به آسیا را در خود داشتند، به عنوان مثال، منشاء بادهای غالب را مشخص كردند. پژوهشگران نتیجه گرفتند كه این بادها حین دوره های گرم باید آرام تر بوده باشند، زیرا نمك دریایی كمتر و گرد و غبار كمتری از آتشفشان های دوردست طی این دوره ها درون توده های یخ انباشته شده بود. و فهرست این قبیل یافته ها به همین جا ختم نمی شود.
اما تعداد دوره هایی كه زمین به طور ناگهانی گرم شده است با توجه به سوابق ثبت شده در توده های یخی گرینلند بیش از ۲۰ بار برآورد می شود.
صدها یا هزاران سال پس از آغاز یك دوره گرم، جو زمین به كندی سرد می شد و سپس طی مدت زمانی به كوتاهی یك قرن به حالت اولیه بازمی گشت. آنگاه جو زمین روند دیگری از گرم شدن را آغاز می كرد كه ممكن بود فقط چند سال به طول بینجامد. حین طاقت فرساترین شرایط سرمایی، توده های یخ شناور به حالت سرگردان تا آنجا به طرف جنوب حركت می كردند كه به سواحل پرتغال می رسیدند. چالش های خردتری گویا وایكینگ ها را حین آخرین موج سرما موسوم به «عصر یخبندان كوچك» كه حدود ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح (ع) آغاز شد و ۵۰۰ سال به طول انجامید از گرینلند بیرون راند.
گرم شدن ها و سرد شدن های ناگهانی در شمال به گونه متفاوتی در سایر مناطق جهان نیز رخ دادند، حتی با اینكه آنها ممكن است به دلیل مشابهی رخ داده باشند. دوره های سرد مرطوب در گرینلند با شرایط سرد، خشك و بادی در اروپا و آمریكای شمالی مربوط می شوند؛ آنها همچنین با شرایط جوی غیر عادی گرم در اقیانوس اطلس جنوبی و قطب جنوب همزمان اند. پژوهشگران، سوابق هر منطقه را با اطلاعاتی كه آنان با بررسی یخچال های مرتفع طبیعی، ضخامت حلقه های درختان، انواع گرده ها و پوسته های حفظ شده در گل و لای باستانی كف دریاچه ها و اقیانوس ها و چندین و چند منبع اطلاعاتی دیگر به دست آوردند در هم آمیختند.
مدرك به دست آمده همچنین فاش ساخت كه تغییرات ناگهانی در شدت بارش عملاً چالش هایی را پدید آورده اند كه همسنگ چالش های پدید آمده بر اثر نوسانات دمایی بوده اند. دوره های سرد در شمال نوعاً خشكسالی را برای آفریقای صحرا و هند به ارمغان آوردند. حدود ۵ هزار سال پیش، صحرای آفریقا كه سرزمینی با چشم انداز سبز و مملو از دریاچه های دلنواز بود ناگهان بر اثر خشكسالی به صحرایی شن پوشیده و سوزان آنچنان كه امروز می بینیم، تبدیل شد. دو قرن خشكسالی در حدود ۱۱۰۰ سال پیش ظاهراً در پایان دادن به تمدن كهن مایاها در مكزیك و مناطق دیگری از آمریكای مركزی نقش داشت. در روزگاران معاصر، پدیده «ال نینو» و سایر پدیده های غیر عادی در اقیانوس آرام شمالی گهگاه الگوهای آب و هوایی را چنان دستخوش تغییر كرده اند كه خشكسالی های ناگهانی از قبیل یك مورد خشكسالی در دهه ۱۹۳۰ كه فضای غبارآلودی را در آمریكا ایجاد كرد اجتناب ناپذیر می نمایند.
● نقطه بدون بازگشت
چه گرم شدن های ناگهانی، چه سرد شدن های ناگهانی، چه خشكسالی های طولانی مدت، همه تغییرات جوی گذشته كه ناگهانی ایجاد شده اند یك دلیل داشته اند. در هر مورد، یك تغییر تدریجی در دما یا كمیت های فیزیكی دیگر باعث شده است تا جو زمین تحت فشار به سوی یك نقطه عطف نامرئی رانده شود. پس از عبور از این نقطه عطف، كمیت فیزیكی مذكور به عنوان عامل تغییر - و بنابراین خود جو - به یك وضع جدید و متفاوت می رسند و معمولاً برای یك مدت زمان طولانی آنجا باقی می مانند.
عبور از یك نقطه عطف جوی به تكان خوردن یك بلم (نوعی كرجی پارویی) شبیه است. اگر شما در یك بلم روی یك دریاچه نشسته باشید و به تدریج به یك طرف تكیه دهید، بلم نیز به یك طرف متمایل می شود. در این حالت، شما در حال نزدیك كردن بلم به یك نقطه عطف هستید، وضعیتی كه پس از آن قایق به هیچ وجه نخواهد توانست راست بایستد. قدری بیشتر تكیه دهید؛ بلم واژگون خواهد شد.
عبور از نقاط عطف جوی در طول تاریخ باعث پدید آمدن سخت ترین شرایط آب و هوایی شده است كه این خود مایه نگرانی شدیدی برای آینده است. برای تشریح دوره های سرد طاقت فرسای ثبت شده در توده های یخ گرینلند، به عنوان مثال، بیشتر دانشمندان به رفتار تغییر یافته جریان های سیال در اقیانوس اطلس شمالی اشاره می كنند كه یك عامل مسلط در الگوهای جوی بلندمدت آن منطقه به شمار می رود.
بخش شرقی آمریكای شمالی و اروپا وقتی از شرایط دمایی نظیر شرایط دمایی امروز برخوردارند كه آب های شور اقیانوس اطلس كه بر اثر تابش آفتاب جنوبی گرم شده اند با گذر از خط استوا به طرف شمال جاری می شوند. حین زمستان های مناطق شمالی دوردست، آب شوری كه از جنوب می آید سرد و به حد كافی چگال می شود كه بتواند شرق و غرب گرینلند را در خود غوطه ور كند. سپس این آب در امتداد بستر دریا به طرف جنوب حركت می كند. در عین حال، همانطوری كه آب سرد شده فرو می رود، جریان های گرم از جنوب به طرف شمال حركت می كنند تا جای آن را بگیرند. به این ترتیب با پدیده ای موسوم به چرخش یا سیركولاسیون كمربند انتقالی روبه رو خواهیم بود كه شمال را گرم و جنوب را سرد می كند. تكه های یخ حاوی مداركی هستند كه نشان می دهند دوره های سرد ناگهانی در گذشته پس از آن اتفاق افتادند كه اقیانوس اطلس شمالی شیرین تر شد یا به بیانی شوری اش كمتر شد. شاید به این دلیل كه دریاچه های آب شیرین از طریق دیواره های اجرام یخی بیرون زدند و راهشان را به دریا پیدا كردند. پژوهشگران، این هجوم آب شیرین را به عنوان نخستین مرحله یك عبور مهم از نقطه عطف تشخیص دادند، زیرا آنها می دانند كه اقیانوس اطلس شمالی می تواند این انتقال را كند یا حتی متوقف كند كه این خود باعث تغییرات جوی خواهد شد.
آب جاری شونده از دریاهای جنوب كه پس از اختلاط با آب سرزمین (گرینلند) رقیق شده است شوری و در نتیجه چگالی كمتری خواهد داشت. بدین ترتیب، این آب شاید پیش از آنكه شانس فرو رفتن (به اعماق) را داشته باشد به یخ تبدیل شود. با توقف فرونشستن آب و توقف جابه جایی آب دریاها، باران و برفی كه در شمال ببارد نمی تواند به اعماق اقیانوس راه یافته و به طرف جنوب حركت كند. در عوض، این آب بر روی سطح دریا تلمبار خواهد شد و اقیانوس اطلس شمالی را حتی شیرین تر خواهد كرد. بدین ترتیب، جابه جایی آب دریاها كلاً متوقف خواهد شد كه این نیز باعث خواهد شد تا قاره های نزدیك جوی شبیه تر به جو سیبری داشته باشند.
● مسئله كاملاً جدی است
هشت هزار سال از وقوع آخرین موج های سرمایی بزرگ اقیانوس اطلس شمالی گذشته است. آیا با در نظر گرفتن مثال قایق می توان بشر را عملاً «تكیه زننده» بر جهت درست برای جلوگیری از یك بر شدن بلم جو دانست؟ شاید، اما بیشتر كارشناسان جوی در عوض بر این گمان اند كه ما (نسل بشر) با تغییر بسیار سریع جنبه های بسیار فراوانی از جهان پیرامون مان در حال نزدیك كردن این قایق به نقطه عدم تعادل یا «واژگونی» هستیم. به ویژه بدتر از همه، افزایش غلظت گازهای گلخانه ای در جو كه ناشی از فعالیت های بشر است گرم شدن تدریجی زمین را در پی دارد.
«هیات بین الدولی تغییرات جوی» كه با ضمانت اجرایی سازمان ملل متحد فعالیت می كند پیش بینی كرده است كه میانگین دمای زمین طی ۱۰۰ سال آینده ۵/۱ تا ۵/۴ درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت. بسیاری از مدل های رایانه ای كه با این ارزیابی موافق اند نیز كند شدن جریان آب شمال به جنوب و بالعكس اقیانوس اطلس شمالی را پیش بینی می كنند.(این همان قدر ممكن است طعنه آمیز به نظر برسد كه گرم شدن تدریجی زمین بتواند به یك سرد شدن ناگهانی چند درجه ای بینجامد.)
نكات مبهم فراوانی وجود دارند و اگرچه آغاز یك عصر یخبندان جدید در تصور نمی گنجد، تغییرات منتجه (با فرض وقوع) می توانند تا حد قابل توجهی بزرگ تر از تغییراتی باشند كه حین عصر یخبندان كوچك به وقوع پیوست: رودخانه «تیمز» (Thames) در شهر لندن یخ زده بود و یخچال های طبیعی عملاً كوهستان آلپ را به تسخیر درآورده بودند.
شاید دغدغه بزرگتر از سرد شدن های ناگهانی شمال، تاثیرات شگرفی باشند كه احتمالاً به بخش های دیگر جهان هجوم خواهند آورد. سوابق جوی در سراسر نواحی پهناوری از آفریقا و آسیا كه نوعاً از یك فصل بارش های موسمی سخت بهره مندند نشان می دهند كه این نواحی به ویژه هر زمانی كه منطقه اقیانوس اطلس شمالی از سرزمین های پیرامونی اش سردتر بوده خشك بوده اند. حتی سرد شدن بر اثر یك جابه جایی شمالی جنوبی آب ممكن است برای ایجاد خشكسالی كافی بوده باشد.
هم اكنون با توجه به اینكه زندگی میلیاردها نفر به این بارش های موسمی جهت كشت محصولات آبی وابسته است، حتی بروز یك خشكسالی كوچك می تواند به قحطی گسترده ای بینجامد.
نتایج تازه شدن و سرد شدن آینده اقیانوس اطلس شمالی ممكن است زندگی را حتی برای ساكنان مناطق بیرون از این سرما یا خشكسالی طاقت فرسا دشوارتر كند. هراس از آثار مخرب گسترده چنین رویدادی وزارت دفاع آمریكا را بر آن داشت تا از یك پژوهشگاه موسوم به «شبكه تجارت جهانی» (Global Business Network) بخواهد كه پیامدهای مخرب احتمالی یك ایست كامل در جریان انتقالی شمال به جنوب اقیانوس اطلس شمالی را برآورد كند. دانشمندان بسیاری از جمله خود من، فكر می كنند كه احتمال كند شدن این جریان بسیار بیشتر از توقف كامل آن است؛ اما در هر حال، جدی بودن آثار بالقوه چنین رویدادی ما را بر آن می دارد كه حتی بدترین حالت احتمالی را نیز بررسی كنیم. همانطوری كه گزارش «شبكه تجارت جهانی» بیان می كند: «تنش هایی ممكن است در گوشه و كنار جهان ایجاد شود... كشورهایی كه از منابع لازم برای انجام چنین كاری برخوردارند ممكن است دژهای مجازی را گرداگرد ممالك خویش بسازند تا این منابع را برای خودشان حفظ كنند. كشورهای كم شانس تر نیز ممكن است كشمكش هایی را برای دسترسی به غذا، آب پاكیزه یا انرژی آغاز كنند.»
● سیلاب ها و خشكسالی ها
حتی اگر كندی جریان انتقالی شمال به جنوب اقیانوس اطلس شمالی هرگز اتفاق نیفتد، گرم شدن تدریجی زمین می تواند نقاط عطف بسیار هراسناكی را در مناطق دیگر جهان به وجود آورد. كمربند سبزی كه در پهنه وسیعی از داخل قاره های با عرض جغرافیایی متوسط امتداد یافته است در این حال با خطر خشكسالی طولانی مدت منطقه ای روبه رو می شود. بیشتر مدل های آب و هوایی پیش بینی می كنند كه به موازات افزایش دمای زمین بر طول حقیقی دوره های خشك تابستانی در این نواحی افزوده خواهد شد، فارغ از اینكه در اقیانوس اطلس شمالی چه می گذرد. پیش بینی های مشابه نشان می دهند كه گرم شدن زمین بر اثر انتشار گازهای گلخانه ای باعث افزایش كلی بارش، احتمالاً به شكل توفان ها و سیلاب های قوی تر، خواهد شد؛ هر چند، این بارش ها انتظار نمی رود كه خشكسالی ها را جبران كنند.
خشكی تابستان می تواند یك خشكسالی نسبتاً ملایم را در پی داشته باشد كه دهه ها با شدت افزون تری تداوم بیابد. این گذار به دلیل آسیب پذیری كمربندهای سبز رخ خواهد داد: مثلاً این كمربندها شدیداً به بارشی تكیه دارند كه گیاهان محلی به طور متناوب وارد چرخه طبیعت می كنند، نه رطوبت تازه ای كه همراه باد از جاهای دیگر می آید. ریشه این گیاهان به طور طبیعی آبی را جذب می كند كه در غیر این صورت به رودها و دریاها سرازیر خواهد شد. بخشی از این آب سپس با تبخیر شدن از طریق برگ ها به هوا باز می گردد. هر چند، با آغاز تابستان های خشك تر در منطقه عملاً گیاهان پژمرده و احتمالاً خشك می شوند كه بدین ترتیب آب كمتری به هوا باز گردانده خواهد شد. نقطه عطف واقعی زمانی پدیدار خواهد شد كه به دلیل كاهش بیش از حد جمعیت گیاهان عملاً بارشی كه از تبخیر آب برگ ها وارد چرخه طبیعت می شود به حدی كم باشد كه دیگر پایداری یا حفظ جمعیت آنها امكان پذیر نباشد. در این نقطه، گیاهان بیشتری می میرند و بارش كمتر می شود؛ این همان چرخه معیوبی است كه ۵ هزار سال پیش صحرای آفریقا را به یك بیابان تبدیل كرد. این منطقه از آن پس هیچ نشانه ای از سبزی را بروز نداده است.
دانشمندان از این بیم دارند كه هنوز بسیاری از نقاط عطفی را كه در صورت وقوع به تغییراتی در جو مناطق مختلف خواهد انجامید، نشناخته باشند. این شكاف علمی مایه تاسف است، زیرا بشر می تواند كارهای بسیاری برای احیای موازنه جوی انجام دهد كه ظاهراً به دلیل نقص دانش امروز بشر فقط باید افسوس بخوریم. بر هم زدن تعادل بلم معمولاً توصیه نمی شود، اما این كاری است كه ما اكنون داریم انجام می دهیم: ما داریم جنگل ها را به كشتزارهایی تبدیل می كنیم كه نتیجه ای جز افزایش بازتابش نور خورشید از زمین نخواهد داشت؛ ما داریم آب را از زیر زمین پمپاژ می كنیم كه این هم نتیجه ای جز تغییر مقدار آب تحویلی رودها به اقیانوس ها نخواهد داشت؛ و بالاخره اینكه ما داریم غلظت گازها و مواد آلاینده زیست محیطی را در جو زمین افزایش می دهیم كه این نیز به نوبه خود باعث تغییر خواص ابرها، میزان بارش و چندین و چند پارامتر مهم دیگر خواهد شد.
●● حال چه باید كرد
پیامدهای منفی یك تغییر جوی بزرگ را در صورتی كه به تدریج اتفاق بیفتد یا از حد انتظار بیرون نباشد می توان كاهش داد. مثلاً كشاورزانی كه وقوع یك خشكسالی را پیش بینی كنند می توانند برای تامین آب مورد نیاز خویش چاه حفر كنند یا بیاموزند كه محصولاتی با وابستگی كمتر به آب كشت كنند یا حتی به جای دیگری نقل مكان كنند. اما تغییرات جوی غیرمنتظره می توانند ویران كننده باشند.
یك تك سال خشكسالی ناگهانی ممكن است در آغاز فقط حاشیه ای ترین كشاورزان را ورشكسته یا دچار قحطی كند، اما ضرر و زیان حاصله وقتی تشدید خواهد شد كه خشكسالی به طول بینجامد، به ویژه اگر افراد فرصت آماده شدن نداشته باشند. متاسفانه دانشمندان توانایی كمی برای پیش بینی زمان تغییرات جوی ناگهانی و شكل واقعی آن دارند.
به رغم پیامدهای بالقوه هولناك تحولات جوی ناگهانی، اكثریت قریب به اتفاق پژوهش ها و سیاستگزاری ها اكنون تغییرات تدریجی را مخاطب قرار داده اند. در یكی از قابل توجه ترین این موارد، دانشمندان و سایر عوامل مربوطه خواستار كاهش انتشار كربن به عنوان راهی برای كند كردن روند افزایش تدریجی دمای جو شده اند. اگرچه چنین كاهش هایی ممكن است به محدود ساختن ناپایداری جو كمك كند، اما باید نگاه ویژه ای هم به جلوگیری از بروز تغییرات ناگهانی داشت.
در مجموع ۳ راه بیشتر وجود ندارد؛اول، دست روی دست بگذاریم و هیچ كاری نكنیم و خیال كنیم كه در آینده هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. دوم، رفتارمان را جداً تغییر دهیم و تاثیرگذاری مخرب را تا حدی بر جو كاهش دهیم كه احتمال بروز یك تغییر هولناك به حداقل برسد. تلاش برای كند كردن روند گرم شدن زمین به عنوان یك نمونه فعالیت بسیار خوب در این زمینه قابل ذكر است. راهبرد سوم، ارتقای سطح آمادگی جوامع برای رویارویی با تبعات سخت احتمالی این رویدادها است. فهم رفتارهای جوامع پیشین در مقابله با تغییرات جوی نیز سازنده خواهد بود، ضمن اینكه شایسته است طرح هایی برای تقلیل خسارات ناشی از بروز فاجعه احتمالی آماده شود.
در پایان، اگرچه وقوع یك عصر یخبندان جدید (در آینده نزدیك) غیرمحتمل است، اما چالش های خرد كننده ای در نتیجه بروز «تغییرات جوی» بشر و سایر موجودات زمینی را تهدید می كنند. پس می ارزد كه آمادگی خویش را تقویت كنیم یا حتی در وهله نخست برای بازگرداندن روند تغییرات جوی به ایستگاه اول تلاش كنیم.