PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های AHMAD_inside



AHMAD_inside
16-01-2010, 19:59
بعضی ها ...
می ترسند از اینکه ...
زندگیشان به پایان برسد !
در حالیکه
هنوز آنرا شروع نکرده اند
و خود نمی دانند .........!

AHMAD_inside
21-01-2010, 00:03
کوله بارم رابستم ،
عشق و دوست داشتن ، تبسم و دوستی ،
محبت و عاطفه را در دلم جای دادم ...
دیگر کافی بود ، دلم پر شد و جای خالی نداشت
میخواستم عازم سفر شوم ،
اما !!!
صدایی آمد ،
سکوت کردم تا واضح تر بشنوم ،
صدا میگفت :
هنوز زود است برای تو ،
تو باید زندگی کنی !
و آن موقع
بغضم سکوت را شکست !
صدا صدای خدا بود !!!!!!!!!!!!!

AHMAD_inside
25-01-2010, 23:55
پیرمرد می نگریست ،،،
به درختان سرسبز ،
به کوه ها ودره ها،
به انسانهایی که کنار هم زندگی میکردند ،
با شادی وغم

و به گنجشک ها و حتی کلاغ ها نیز !
پیرمرد مینگریست اما باور کنید
نگاه او عاشقانه بود و با تبسم ،،،

او عاشقانه به پیرامون خود نگاه میکرد و غرق در شادی بود
او عاشق بود !!!

اما
کسی او را ندید
تا تنها بماند
و تنها بخندد !!!
وای بر ما ...........
آن پیرمرد خدا بود !
و هیچکس نفهمید او چقدر عاشق بود ...
.................................................. ...............................
پیرمرد عاشق باران بود ...
روزی آسمان به تنهایی او پی برد
نعره ای کشید ،،،
از فزط عاشقی ...
ابرها دلشان لبریز شد و همه جا را اشک باران کرد ند
و کائنات همه یکرنگ شدند ...
همه خبردار شدند
عاشق خدا شدند !!!

جز انسان !
و پیرمرد نیز گریست
در حالی که همچنان عاشق انسان بود !

AHMAD_inside
28-01-2010, 23:55
خدا انسان را آفرید
انسان ، تنها قلب بود
قلبی آرام ، مهربان و عاشق ...

این یه رازه ...
یه رازه بزرگ !

وقتی آدما اینو فراموش کردند
یعنی یادشون رفت کی هستن ،
یواش یواش
احساسات جدیدی شکل گرفت
و خصوصیاتی جدید بوجود اومد

قلب فراموش شد
و تفاوت ها و تکثیر شروع !!!
کثرت ...!

لعنت بر فراموشی !

AHMAD_inside
29-01-2010, 00:07
اگر کسی را در زندکی پیدا کردم که بخواهم بزرگترین هدیه ام را تقدیم او کنم ،،
با نهایت عشق،
وبا تبسم از ته دل ،
قلبم را به او هدیه خواهم کرد !!!
میدانم چگونه ،
با چاقو سینه را میشکافم در حالی که نفس میکشم
و در حضور او
رو در رو
آن موقع ارزشمند خواهد بود
تولدم و وجود داشتنم

چه زیباست !!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما ...

بالاخره فهمیدم
هیچ انسانی لایق پذیرش چنین عشق عظیمی نیست
نه دختر و نه پسر !

قلبم فقط از آن خداست ...
حتی اگر روزی اینو فراموش کنم !

AHMAD_inside
04-02-2010, 23:03
کسی کتابی نوشت
" ما هیچ ، ما نگاه "
فک کنم سهراب بود ...
اسم این کتاب منو مدتها به فکر فرو برد
ومن بالاخره درک کردم !!!
و گفتم :
" ما هیچ ما هیچ "

AHMAD_inside
04-02-2010, 23:09
دوستان عزیز
تو این دنیای رنگارنگ ...
و حتی سیاه وسفید ...
یه چیز همیشه زنده نگرم میداره
خوب بودن و خوبی کردن !
وقتی به کسی خوبی میکنی
لذتی میچشی که در هیچ چیز دیگر نیست
چه لذت بخشه !!!
و خدا غرق در لذته ، همیشه ...
چون فقط خوبی میکنه و خوبی ...
به تک تک انسانها...
به انساتهای بیشمار...
من اینو لذت توانی مینامم
لذت به توان n
و خدا همچنان غرق در لذته ...
کاری که فقط خدا میتونه بکنه ...
نامردیه !!!
.................................
ولی
گریزی نیست از خوب بودن
و خوبی کردن

مخلص هر چی قلب خوبه !

AHMAD_inside
05-06-2010, 12:18
بالهايم را گم كرده ام
كسي خبر نداره ؟

چه حس خوبي داره پرواز..
هرچند به سختي به ياد ميارم ...