PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های M O B I N



M O B I N
24-08-2011, 19:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گم شدم در کوچه های روزگار
سنگین است
کج کرده فامتم این بار
اینبار با من بگو
گناهم چه بود ؟
این بار با من چه کرد ؟
اینبار با من چه گفت ؟




کودکی گذشت سوار بر چرخ و فلک
میکشم اکنون ، هر دردم از جور فلک
میزند بر پای من بسته بر چوب فلک
می زند قه قه به من
بی وفا چرخ بلند


می کشد بر قلب من
خط سیاهی از قلم
می زند بر روح من
تیشه ای از روی خصم


من نه آنم ،بوسد ،زانوم ارض خدا
من نه آنم ،گوید سخن ،جز به دعا



این منم ، هر چه منم از تو منم
دردم و هر چه تویی درمان تویی
این غم و بیماری و این عجز و آه
سرکشم یارم ، اگر یارم تویی


by myself

M O B I N
29-08-2011, 15:24
من شب را دوست دارم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باران که می بارد
من نمیخندم
کاری به شادی زمین ندارم چون
آسمان میگرید
بغض شکسته آسمان
رعد برق را دوست دارم

من شب را دوست دارم
چشم های من در شب بهتر میبنند
روزن نوری که در دوردست پیداست
فانوس ساحل را شب می افروزد
شب مهمان سفره دل است
شمع کلبه عشق را در شب میبینم

بیرون کلبه
پیرزن میبافد
دست تقدیرش
کلاف عمرم با غم

پیرزن دلرباست ولیــــــــــــ زیبا نیست
لباس از پرنیا دارد و از بوریا نیست
با همه عقد است و با هیچ یک نیست
میخرم خود را تا که آزادم کند
راهی جز 3 طلاق از عقدش نیست

شب های بارانی من
از نظر ها دور است
تا صبح بیدارم
من
شب را دوست دارم .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


By MoBN

========================================
پی نوشت ها :
منظور از پیرزن دنیاست
منظور از میخرم خود را حدیثی از امام صادق :« دنیا همچون بازاریست عده خود را میخرند آزاد میکنن ، عده نیز خود را میفروشند »
بوریا لباسی از حصیر که ارزشی نداره پرنیا هم همون حریر

M O B I N
11-09-2011, 19:27
اتاق تنهایی من

خداحافظ ای اتاق تنهایی
بیا بخوانیم آخرین درس جدایی
در دیوارت بوی خاطره میدهند
نمی دانم چگونه با تو وداع کنم
بوی باران میدهی
بوی گریه
بوی عطر
بوی سجاده مادرم


نامت نهادند دیار غربت، لیک
غریبی و تنهایی غریب نیستند
دو دوست همیشگی من
خداحافظ

دیار تنهای من تنها نیست
پر است از خاطرات و غمهایم
از شعر ها و لحظه هایم
از دعایم
هنوز میتوان صدای دل مرا شنید

اتاق تنهایی من ببخش اگر
خندهایم در گریه ام محو شد
و فراموش کردم لحظه های شیرین را

دوستت دارم، چون
جز تو کسی
مرا نشناخت،
مرا ندید
مرا نخواند،

کسی نمیداند چه میگویم
حال من خوب است
خداحافظ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

By MoBn

M O B I N
01-11-2011, 18:43
شروعی دوباره
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





بالهایم را میگشایم در تنهایی
در سکوت
بر لب آن بامی که پرید
همایی که دیگر اکنون نیست


و در تابش آفتاب امید
بر دشت سوخته و بی آب و علف
درختان بیدی میرویند
که از استقامت میگویند


پل رود خشکیده نم داده

هنوز هم یادی از آب در سر دارد
تک درخت خشک شده
بوی شکوفه میدهد
نان خشک بوی تنور داغ
موی سپید سخن از جوانی میگوید
و چشمان نابینا از زیبایی خدا:40:



در این میانه من در این بازار دنیا
نه پولی و متاعی دارم

در خورجین خالی من
تنها
میوه امید را میتوان یافت


By M O B I N

M O B I N
08-05-2012, 22:33
دلم خون است چه کنم ؟

دیگر نمیدانم چند زخم روی تنم دارم

کوچه ها را خمیده

دست به دست دیوار میروم

در راه تنها روی شانه های خود میخوابم

تنها میروم و تنها می آیم

دیگر راننده هم با پرسیدن" چند نفری " به من تیکه می اندازد ...

...

...

...


M O B I N

M O B I N
03-05-2013, 18:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





سلام میخواهم تلخ بنویسم
به تلخی یک بادام تلخ
به تلخی یک لیموی منتظر
به تلخی گناه
به تلخی تنهایی
به تلخی فراموشی ....

نوشتن که آموختیم
مداد آغاز قصه ما بود
در سرزمین پلاک های موقت
پاک کن دیو قصه هاست

روز اول مدرسه یادتان هست ؟
تخته پاک کن حاضر و
گچ غایب بود !؟
سالها گذشت
خودکار که بدست گرفتیم
غلط گیر اختراع شد
دریک کلام بگویم
!نیست شد خواستن بودن های ما


در انتهامن میروم
تو میروی
ضمیرها ، نهاد ها ،اشاره ها
حتی شناسه ها،همه میروند
همانطور که رفتند
همه خنده های ما باغصه های ما ...
همه نامه های ما با قصه های ما ...
در پایانِ ما
چه ناخوش و چه خوش
خداست که میماند
پس ای خدا با حافظم بمان
خداحافظ


مبین .... 10 ماه پیش : )