PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های Miss Artemis



Miss Artemis
13-10-2010, 11:33
به بهانه ی بارون نیمه شب:



باز بوی آسمان می آید

باز دلتنگ پریدنم

خدایا به اشرف مخلوقاتت بال ندادی تا به گنجشکی حسادت کند؟!

رویای کودکی ام لمس ابر ها بود و تصور کودکانه ام میگفت روزی به آن می رسم

بزرگ شدم و رویاهایم کوچک شد

کاش کوچک بودم هنوز

تا رویای پرواز امروز آرامم کند...

Miss Artemis
27-11-2010, 01:02
نمیدانم چرا....
نمیدانم چه سری است که هر بار بی حوصله ام....هر بار هوای دلم ابری ست....هر بار بی هیچ دلیل اشکی قصد رخ نمایی میکند...
یکدفعه خبری از تو میرسد....
صدایت را میشنوم...
دست خطی از تو میبینم....
نشانی از تو ظاهر میشود....

بعد

تمام میشود...

خاطرم پر میشود از تو
جایی نمی ماند برای شادی یا اشک
فقط منم و تو....

راستی...
این لبخند از کجا پیدایش شد؟!

Miss Artemis
21-01-2011, 15:54
آن روزها هوای نبودنت همه جا بود ....

عادی نمیشد ....هر حرفی ، هر سلامی ، هر نگاهی ، همه چیز برایم یادآوری میکرد که بودی ولی نیستی

روزها شب شد و شب ها روز .... زمستان بهار شد و بهار ، تابستان ...

نفهمیدم کی ...ولی بالاخره عادی شد ....به همان آرامی که به بودنت انس گرفتم نبودنت هم مونسم شد

ولی .....ولی چرا رویاهای نیمه شبم را رها نمیکنی؟

بس نیست ؟

خواب روز هایی را میبینم که معرفتت را باد نبرده بود ....

روزهایی که یادت زیبا بود ....

روزهایی که افتخارم بودی ....

...

کاش نمی خوابیدم!

Miss Artemis
24-03-2011, 00:35
گاهــی چــه بی بهانـــه شـــاد می شویـــم ...


گاهــی چـــه با بهانـــه نمی شویــــم

Miss Artemis
01-04-2011, 23:17
تو یادت نیست

آن شب ها ،

همان شب هایی که همین دور و برهاست

به چشم های دروغگویت فکر میکردم

تا خوابش را ببینم

آن قدر فکر میکردم که دروغش محو میشد و چشمت میماند برای خوابم

این شب ها ،


همین شب هایی که غروبش در خاطرم نیست

خواب چشم هایی را میبینم

که عجیب آشناست

Miss Artemis
11-04-2011, 21:51
یکی به این بغض لعنتی یاد بدهد قبل از آمدن باید در بزند ...


.

Miss Artemis
17-05-2011, 00:47
حرفش را که زد ،

آن حرف مهمه را می گویم

یکی از همین تاکسی ها بوق زد ...

عهد کردم آن لحظه را با همان بوق حتی ، در دلم ثبت کنم

میدانم غلط کردم

ولی فکر من را نمیکنند این تاکسی ها که هر روز با بوق هایشان مسیرم را می پرسند ؟

Miss Artemis
31-05-2011, 20:54
.

قول بده

وقت درد دل هایم

نصیحت از بقچه ات در نیاوری ...

بگو حق با تو ست ... حتی اگر نبود

تو را که بشنوم

مطمئن می شوم که هستی هنوز

که چینی نازک تنهایی ام را

بند زنی




.

Miss Artemis
03-05-2012, 00:26
>> شاید برای شما هم اتفاق بیفتد ...



امــــروز تــو ترافیـــک این تهـــــرانِ لعنتـــی


صــــدای داد و بیــــــداد مردی رو از ماشین بغـــلی شنیـــــدم

نگـــاهش کــــردم

دلــــم گرفــــت

داشت ســـر پـــــدر پیـــــرش داد میــــزد : آخه تو پدری ؟!

تو اگه پدر بودی که .....



نگاه پــــــدر ،






غمگیــــن بود.














...

Miss Artemis
30-01-2013, 15:53
یـــــک روز بــــایـــد همــــه ی آدم هـــای دنیــــا را جمــــع کــــرد

پیــــر ، جــــوان ، مــــرد ، زن ، ... همــــه را

اعـــــلام می کنیــــم کـــه کــــــلاس درس اســـــت

حضـــــور همـــــه اجـــــباری ست و هیــــچ عــــذر و بهانــــه ای پذیــــرفتنی نیـــست

مــــن می روم آن بــــــالا پشــــت میکروفـــن

و بــــه نماینــــــدگی از همـــــه ی شمــــا میــــگویم :

" تمنـــــا می کنـــــم بر حــــس کنجکاوی تــــان غلبـــــه کنید ! بـــــه حریــــم شخصـــی افراد احتــــــرام بگذاریــــــد ! "

همیـــن !

Miss Artemis
30-01-2013, 16:10
#2


بیشتر از چهارسال میشه که دنیا رو خاکستری میبینم.

از همون روزی که ازش شنیدم هر کسی شاید نخواد جای من باشه کنجکاو شدم ببینم چه جوریه دنیاش و این کنجکاوی کار دستم داد. همیشه گفتم که من فضولم.

شرط میبندم نمی دونست این حرفی که فکر نکرده و کرده داره میگه یکی مثل من رو تا آخر دنیا قلقلک میده اگه سر ازش در نیارم.

حالا دیگه یه بُرش از بیوگرافی م شده. مثل نام خانوادگی یا اسم عقرب یا عدد 21 .

که اگه باهام نباشن ، میشم یه پازلی که تیکه آخرش گم شده و هر چی رو فرش و سرامیک دست بکشی پیداش نمی کنی ...

Miss Artemis
30-01-2013, 16:15
.



امـــــان از وقتـــی کــــه بـــــازی ایـــن عقـــــل و احســــاس لعنتــــــی ، صــــفر - صــــفر تمــــــام شـــــود ... !

بــــاز مـــن میمــــانـــم و بـــدبختــــیِ انتخـــــاب.... !

Miss Artemis
24-09-2013, 19:46
.


نــه پشــت میــزهای دو نفــره ی کافــــه

نــه در فنجـــان قهـــوه ی داغ

نــه در دود سیگـــاری که به رقـص مــی رود

نــه زیر چتـــر و بـــاران بهــــــار

و نــه حتــی زیـــر هیــچ دانــه ی برفـــــی

نگــــــرد کــه نیـــست .

اگـــر بــود ، شهـــر ایــن همــــه شــــاعـر نداشـت...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Miss Artemis
03-10-2013, 18:23
.


یک وقت هـــایی نمـــی توانـــــم تصمیــــم بگیــــرم کـــه بنویســـم "یـــک وقـــت هـــایـی" یــا "یـه وقتـایـی "


حوصــــله نـــدارم فکـــر کنـــم بـــرای ادبـــی پسنــــد بنــویســـم یـــا بــرای محـــاوره پسنــــد


چـــه فرقــــی می کنـــد ؟


بـــا دلتنگــــی ام کـــه بنــویســــم ، دسـتــــم بـــرای همــــه رو می شــــود ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Miss Artemis
09-11-2014, 13:01
.



آخرین آرزویی که سراندم روی تلنبار ، آبی بود

و نوشته بود

کاش کوچک میشدم .... قد رویاها

گمانم برآورده شده

و این آسمان کاغذی

همان هیوای کوچک دیروز است





*هیوا به معنای امید و آرزوست



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Miss Artemis
24-01-2015, 23:36
آن لحظه ، دیر یا زود می رسد

آن لحظه که از شلوغی دور و برت خسته می شوی

آن موقعی که کلافه از زیر ذره بین بودن ،

جان می دهی برای آن که گاهی تنها باشی

تا کسی نپرسد هی ... چطوری ؟

.
.
.

راهی نیست جز اینکه نامرئی بشوی

مواد لازم ؟

یک سفر ناگهانی به مکانی نامعلوم

زمان ؟

زیاد طول نمی کشد

آدم ها زود فراموشت می کنند

و تو می توانی بی سر و صدا برگردی به همان گوشه ی تنهایی ات

بی سر و صدا هم اگر نبود مهم نیست

فکر می کنند مستاجر جدید آمده ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]