PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های میــلاد



Milad4171
02-05-2012, 21:28
خسته از تو ، در پیاده روها پرسه می زنم
و شاید خوشبختی در همان ماشین لیمویی رنگی بود که از کنارم گذشت ....
دیگر زیبا نخواهی بود!
من عشق را مثل سیگار دود می کنم.

دور نوشت هاي نقره اي ‌ (‌خودم )

Milad4171
03-05-2012, 09:55
روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم ....

معلوم نمیشه منتظر تاکسی هستی ؛ یا آواره خیابونها .... ؟!

بخار توی هوا مال سرماست ؛ یا دود سیگار .... ؟!

روی گونه ات اشکه ؛ یا دونه های بارون.!!!

MILAD_4171

Milad4171
03-05-2012, 15:04
یه سری وقت ها یه سری اتفاقا می افته که آدم نمیتونه خودش رو درگیرش کنه. اگه درگیرش بشه یه جورایی خفه میشه.
از همون یه سری وقتهایی که وقتی آدم درگیرش میشه یه جورایی خفه میشه ، بدم میاد!
MILAD_4171

Milad4171
10-05-2012, 22:20
نمیخوام ، ولی شاید کم کم باید باور کنم

که تو پایان تمام اون کسانی هستی که خیلی خیلی ساده ازشون گذشتم...

milad_4171

Milad4171
15-05-2012, 09:59
مدت کوتاهی هست که تصویر پشت ذهن من سفید شده.
یادمه اون موقع که سیاه بود در بهترین شرایط اجتماعی ، اتفاقات از فیلتر ذهنم ، بدون احساس خارج میشدن!

Milad4171
31-05-2012, 20:16
وقتی یک نفر رو بزرگ میکنی یه جورایی آگاهانه داری قسمتی از اعتماد به نفس خودت رو بهش هديه میدی.


غافل ازاینکه یه روزی میرسه که همون یه نفر تورو مانع پیشرفت و خوشبختیش تشخیص میده.

Milad4171
29-06-2012, 20:59
یه زمان هایی هست تو زندگی که آدم باید با قدرت و سرعت بیفته دنبال خوشبختی.
و فقط اون زمانه که همه ی بدبختی هات فرصت پیدا میکنن که سر راهت سبز و مانع رسیدن تو به هدفت بشن

Milad4171
08-08-2012, 19:05
توي جمع دوستاني كه همه همديگه رو با نشان عزيزم صدا ميكنن
واقعا احساس ميكني ديگه عزيزي نداري ...

Milad4171
24-08-2012, 18:13
اين عادت را آتش بزن
ريشه هايم به خدا رسيده است...

Milad4171
17-09-2012, 23:07
داستان من مثل داستان سیگار بود

هرچقدر عمیق تر بمن پک میزدی ، بیشتر در عمق احساس تو می سوختم.
تا وقتی چیزی واسه سوختن نموند و پرتم کردی...

Milad4171
21-09-2012, 17:59
و او چی میفهمد از
گرمای حضور سردش...

Milad4171
07-10-2012, 03:06
هنوز هم
طوفان زده ی هوس هایی هستم
که در تن عریان تو
خلاصه میشود...

Milad4171
14-10-2012, 00:37
گفتم به هر قيمتي بدستت ميارم
نتونستم روت قيمت بذارم
مفت از دستت دادم...

Milad4171
01-12-2012, 14:36
اين روزا همه مسلح شدن...
يه جوري ميزنن تو مغزت،
كه از شوق رسيدن به دروغ ،‌
جـــون ميدي...

Milad4171
27-01-2013, 20:21
اگه امکاناتش رو داشتم
یه فیلم از زندگی تو میساختم.
تو ژانر علمی تخیلی حتما اسکار میگرفت...

شاهزاده خانوم
27-01-2013, 20:43
فوق العاده بودن
دست مریزاد.آفرین

Milad4171
27-01-2013, 20:58
شاید این سوال واسه خیلی ها مطرح باشه

اینکه از کی اینطوری شد؟

Milad4171
27-01-2013, 20:58
همه ی خاطره های زمستانی ام ، ریز گوله برف های تو یخ زد...

Milad4171
27-01-2013, 21:01
همه ی آدما یه "لعنتی" دارن
که وقتایی که دلشون میگیره یا اعصابشون خورده بهش فحش میدن...

Milad4171
27-01-2013, 21:08
فوق العاده بودن
دست مریزاد.آفرین
مرسی. لطف داری شما :n16:

Йeda
30-01-2013, 23:27
دست نوشته هاتون قشنگه ولی خیلی نا امیدانست
میگن: همیشه رو به نوربایست اگر میخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد . . .:n01:

Milad4171
02-02-2013, 21:22
یه جفت دست هست
خسته ی خسته...
و مست دستی که نیست

Milad4171
10-02-2013, 21:30
یه روز یه مردی بود..
اونقدر که خیانت دید
که نامرد شد...

Milad4171
26-08-2013, 20:16
راه دیگه ای نداشتم.
باید قدم میزدم تا به یاد نیارم.
یا شایدم از یاد ببرم !

نمیدونم!
فقط میدونستم باید قدم بزنم تا دردهام ازم کنده بشن.

هی تو!
تویی که داری به من نزدیک میشی!
مراقب باش
من درد دارم...

Milad4171
20-05-2014, 14:18
وقتی دیدمش کنار پنجره می نشست و عاشق بهار بود...
وقتی ندیدمش پاییز بود و سیگار میکشید...

نمیدانم...
عاشق بهار باشم
یا متنفر از پاییز

Milad4171
28-07-2014, 22:12
و شاید در یک عصر پاییزی
دوباره بیاد بیاورم
زمانی را که
همیشه بهار بودم...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]