PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های Mr_100_dolari



Mr_100_dolari
13-11-2012, 05:28
تو اولین نفری بودی که دیدم

بعد از اولین نفر با خیلی نفرای دیگه هم بودم

حالا که به آخرین نفر رسیدم فهمیدم که

اولین نفر توی زندگی آخرین نفر نبودم

پس افسوس می خورم که اولین نفر بهترین نفر زندگی من بود

اما اولین نفر دیگه ...

Mr_100_dolari
14-11-2012, 20:54
آخر این مسیر کجاست ؟!!

ذره ذره نابود شدنم رو با تمام وجود حس میکنم همچون درختی که با تبر از ریشه قطع کنی ضرباتت بر پیکرم هر چند آرام اما متکبرانه و خبیث است !!

Mr_100_dolari
16-11-2012, 04:23
آرامش را در کدام سو بیابم که از هر مسیری که رفتم بن بستی بیش نبود همچون سرابی در دل بیابان ... !!

Mr_100_dolari
17-11-2012, 22:09
کجایی ای هوای تازه که تمامی افکار درون ذهنم دچار خفگی شده اند ...

و

کجایی ای آرامش که روحم مدت هاست در زیر آماج حملات افکارم دچار بی قراری شده است ...


و تا چه زمانی قرار است افکار و احساساتم در کالبد جسمم اسیر و زندانی باشند ؟


آیا هنوز زمان آزادی فرا نرسیده است ؟!!

Mr_100_dolari
28-11-2012, 02:42
عجب مبارزه جالبی !!

عجب حریف سر سختی !!

این روزه ها که از پی هم میگذرند من نیز قدم به قدم به نابود شدن نزدیکتر میشوم ...

پایان مبارزه که مشخص است دیگر بازی چرا !! ؟

Mr_100_dolari
30-11-2012, 04:36
لازم نیست بشنوی تا باور کنی ...

لازم نیست ببینی تا ایمان بیاوری ...

کافیست فقط کمی احساس در وجودت نهفته باشد تا ذره ذره نابود شدنم را بهتر درک کنی ...

Mr_100_dolari
05-12-2012, 23:16
وای که چقدر خسته ام و میدانم تو نیز از من خسته ای و من و تو هر دو خسته از دنیا و کجاست پایان این خستگی مفرط ...

اما چه کسی میداند که دنیا خیلی وقت است که از همگی ما خسته تر است !!

دلم به حال هر سه تایمان میسوزد ...

Mr_100_dolari
10-12-2012, 00:28
چه کنم با این روح سرکش ؟

چه کنم با این حس خفگی ؟

مرگ تدریجی هم مزه ای دارد ... !!

خدا نکند هیچ وقت طعم آن را بچشی ...

Mr_100_dolari
16-12-2012, 03:29
فردا یه روز دیگست / اه شروع یه تکرار مجدد /

حسش نیست صبح پاشم بزار بخوابم / چی کار به کار من داری دست بر دار از سرم /

میدونم این نیستش رسم زندگی ... / بی خیال گوشم پره از حرفای چرتی که میگی /

کلا این زندگی سر و ته نداره / اینکه کجاش باشم دیگه چه فرقی داره /

آرزوها تو دلم رفتن ته کشیده / روحم خیلی وقته داره زجر میکشه ... /

اه با این حرفات داری میری رو اعصابم / نگاه کن اشکا دارن رو گونه هام می بارن /

نه تو حالت خوش نیست باز چت زدی / باید بری بازم به زور بخوابی شعر نگی ... /

3:30 AM

Mr_100_dolari
27-12-2012, 23:16
هدف از این آمدن چه بوده ... ؟ نمیدانم

و دلیل رفتن چیست ... ؟ باز هم نمیدانم

و دیگر دانستن این ها برایم اهمیتی ندارد و مهم نیست ...

زیرا که امروز بار دیگر بعد از مدت ها خداوند متعال با نشانه ها فرمود :

(( تا میتوانیفقط انسان بودن را تمرین کن ))

Mr_100_dolari
01-01-2013, 18:45
نفس کشیدن بی دلیل ...

راه رفتن بی هدف ...

بازی تکراری زندگی ...

مقصد نامشخص ...

فردایی نامعلوم ...

عمر بر باد رفته ...

خسته ام ...

آرامش ابدی پس کجایی ...!!؟

Mr_100_dolari
17-01-2013, 16:34
دیدن رفتار بچه گانه ای که هیچ حرفی واسه گفتن نمیزاره ...

اجرای قوانین به دست کسایی که هیچی بارشون نیست جز یک اسم و سابقه ...

دیدن آدمهای هم دردی که اگر هر روزم بینشون باشی و ببینیشون مثل یه غریبه فقط از کنارت بی توجه رد میشن ...

احساس زرنگی کردن عده ای که فکر میکنن با بچه طرفن و با نقاب بره تو پوست میش میخوان واسه یه هدف پوچ و تو خالی به قول خودشون حالت رو بگیرن اما نمیدونن که ...

و نتیجش : یاد گرفتن یه درس جدید از کسایی که خودشونم نمیدونن رفتارشون واسه من شد درس یاد گرفتن (ممنون)

اینا مهم نیست مهم عمری که داره میره توی مسیر نامعلوم شایدم بی ارزش (امیدورام اینطوری نباشه)

صد بار به خودم گفتم ولی نمیدونم چرا قبولش برام سخته بزار یه بارم به تو بگم از آدما هیچ انتظاری نداشته باش اونا فقط مثل یه سایه از کنارت رد میشن آخرشم خودت میمونی و تنهایهات .

Mr_100_dolari
23-01-2013, 02:25
مدت هاست در انتظارش به سر میبرم ...

مرا به آرامشی ببر تا در سکوتش با تو در تنهایی گم شوم ...

Mr_100_dolari
29-01-2013, 02:19
شما همتون رفتید یا هر رو خبر رفتن یکیتون داره میاد اما من هنوز اینجا توی افکار مبهم خودم با تنهایی هام هنوز دارم دسته و پنجه نرم میکنم

شما خوشحال از شروع یک راه تازه هستید اما من هنوز توی قفس زندگی در حسرت رسیدن به آرزوهام دارم دست و پا میزنم

من خوشحالم به خاطر خوشحال بودنتون و ناراحتم به خاطر زمان های از دست رفته ...

اما تنهایی رو به خوشی زود گذر یه شروع تازه که هر لحظه با حضور نفر سوم از هم پاشیده میشه ترجیح دادم

شروعی که از همون اولش سست بودن تعهدتون داره به هر رهگذر غریبه ای چشمک میزنه ...

بزارید چند سال دیگه گذر زمان خودش قضاوت میکنه که کی برده و کی باخته !!

Mr_100_dolari
29-01-2013, 19:19
کنار تو بودن باعث شد منم یه بازیگر بشم اما نه مثل تو یه بازیگر بی وجدان ...

بلکه بهترین بازیگر نقش اول تنهایی ها ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Mr_100_dolari
01-02-2013, 11:20
یه زندانی که هر روز داره پشت میله های زندان جون میده

یه زندانی که شکستن میله های قفس براش شده تقریبا یه رویا

دیگه فکر کنم دوران محکومیتش تموم شده !!

پس دوباره درهای قفس رو براش باز کن و کمکش کن که بتونه بیاد بیرون ...

کمکش کن که هر چی زودتر دوباره طعم شیرین آزادی رو بچشه ...

:n16:

Mr_100_dolari
06-02-2013, 03:26
یه فرصت دیگه ولی از دست رفته

مثل بقیه فرصت ها که از دست رفتن ...

خیلی وقته که به از دست دادن فرصت ها عادت کردم

بدون که من از تو خسته ترم

پس من و سرزنش نکن چون شرایط اینجوری ایجاب میکنه !!

کی تغییر میکنه ؟

منم نمیدونم و خسته از تکرار با تردید نسبت به فرصت های آینده قدم بر میدارم

شاید دفعه بعدی مثل این بار نباشه ... (امیدوارم)

شاید ...

کی میدونه ... !!

Mr_100_dolari
07-02-2013, 01:12
و با اندک امـــــیدی به تغییر دوبـــاره ، در تلاطــــم طلوعــــی دیگر همچون سایــــه ای در تیرگی این شـــب سیاه محــو میشوم .

Mr_100_dolari
10-02-2013, 03:42
ســـــــلام

مــن دارم از تــوی زنـــ ــدان مــــــیام بـــــیرون ...

امــــا خیلی وقــــــته که نـمیدونم کی هستــــــم !!

مــــیون آدمــــ ـکهای اینــجا گـــم شـــــــدم .

اگــــر دوســـــــت داشــــــتــی کــــمکــــم کــــن ...

خداحافــــظـ .

Mr_100_dolari
21-02-2013, 14:08
رفتــن سـخـت بــود امــا خــوب مســـیر روبــرو منـتـــظـر بـــود...

بـرای هــمـین مــن جــاده هــمــسـفر تــغـیـیـرات شــدیــم ...

بــرای پــیــدا کــردن کــسـی کـه خـیلی وقـتـــه کــــنـارمـــون بـــود امـا مـا خـیلی وقـت بــود کـه گـــــــــمــش کـــرده بـودیـــــــم ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Mr_100_dolari
26-02-2013, 02:36
زندگی کردن مصـنوعی کـنار یـه عـده آدم مجـازی با حســی واقعــی تـر از واقـعـی .

و

.
.
.


ایناست که ...

رفـتـنـت رو سـخـت مـیـکـنـه

و

رفـتـنـشـون رو غیـر قـابـل بـاور مـیکنـه

و

.
.
.

و

جـستجـو کـردن یـه احـسـاس مـجـازی تـوی تـوهـم دنـیـای واقـعی

و

پـیـدا کردن یـه احـســاس واقـعـی تـوی واقـعـیــت د نـیـای مــجـازی

Mr_100_dolari
13-03-2013, 07:40
بـزن

هر جوری دوسـت داری بـازی کـن

هـر چـی باشه تو کارگردانی و ما بازیچه

از ما که دیگه چیزی باقی نمونده

خیلی وقته کـه رسیدیم به سـکانـس هـای آخـر

ولی از سر اجبـار داریم این بازی تکراری رو با امید رسیدن به بازی جدید متـفـاوت ادامه میدیم

نمیدونم چند تا سـکانـس دیگه باقی مونده

ولی تو راحــت بـاش

هر جوری دوسـت داری ما رو بـازی بـده .

Mr_100_dolari
13-03-2013, 20:47
مـبـارک بـاشه

چـه واژه قـشنگی

ببیـن همه چیز چـه زود مـیگذره !!

تو دنبال نقطه میگشتی که بزاری ته خط و زودتــر برسی بـه ســر خــط

اما ما دنـبـال نـقطـه مـیگردیم که بـزاریـم تـه خـط و دفتر رو زودتر ببندیم

می بینی چـقـدر قـصـه ها بـا هـم فـرق داره

من کجا و اون کـجــــا

Mr_100_dolari
14-03-2013, 04:12
مـیـدونی بـیـن مـا فـاصلـه زیـاده

یعـنی شـرایطـمون خیـلی بـا هـم فـرق داره

تو هـیـچـی ... امـا تـونـسـتی

من ... امـا تـرجـیـح مـیـدم سـاکـت بـاشـم .

Mr_100_dolari
14-03-2013, 16:15
امـشــب تـو خـوشـحـال کــنار اون عــشـق و می گـیــری تــو بـغـلـت

واژه ای کـــه امـــروز تـــو نــگــاه تـو بـــرام مـعنـــا شـــد

دیــروز خـیـلــی راحــت فـــریـبـــــــــــــــم داد

نــمیـدونم کــدومـتـون دروغـگـوتـریـن

واژه عـشـق یـا نــگـاه تـو

Mr_100_dolari
14-03-2013, 19:52
از وقــتی تـو رفــتـی

سنگینی نــگاه هـا روی مـنـه

اما چـطور مـیـتونـم بـهشـون بـگـم

کـه بـا رفـتـن تـــــــو

مـن دیـگه جـایـی بـرای رفـتــن نـدارم .

Mr_100_dolari
16-03-2013, 16:11
پـنــجــره را بـاز میـکنم

ســـــــــــرد اسـت و ســـــــــوز زمـسـتـانی مـرا به یـاد ســــــــــوز نـگاه تـو می انـدازد

امـا امـروز نـــــــــــگـاهی کـه تـو از مـن در یــــــــــــــغ کردی

بـیـشـتـر از دیروز مـرا می ســـــــــوزانـــــد

و بـاز پـنـاه مـی بـرم بـه هـمـان ســـــــــــــــوز زمـــــــــــــســـــــــ ـــتانی




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Mr_100_dolari
18-03-2013, 01:17
امروز تو کنار اون داره بهت خوش میگذره

گذر ثانیه های سریع دیروز ، امروز ببین چه کند میگذره

رفتی و گذشته ها رو توی ذهنت پاک کردی

خاطرات قشنگ گذشته رو برام سیاه کردی

منم میرم و گم میشم تو خاطره ها

تو اعماق سکوت سنگین واژه ها

دوباره میرسم به همون دوست دارم ها و دروغ ها

چرا بی معرفت آخه گناه واژه ها چی بود ؟

گفتن کلمه عشق برات یه بازیچه بود !!

ما که جز دوست دارم نزدیم حرفی که

چی شد یهو بی خبر گذاشتی رفتی که

این رسم معرفت تو چه سبکیه

تو که رفتی و رسیدی دیگه چه ترسیه

میگی دوست داره آخه این چه حرفیه !!

شکستی عهدی که

زیر دونه های برفها بستی که

یادته اون شب سرد زمستونی رو

که گفتی با من بمون تنها نرو

این دروغت رو کردم راحت باور

با خودم گفتم که شاید باید

بیشتر هواش رو داشته باشم

حالا اینجا خاطره ها داره با دونه های برف می ریزه

تو نبود تو روح من اینجا داره می میره

تو که رفتی سراغ از ما بهتراش

دیگه نگران منم نباش

منم میرم یه گوشه ای تـــــــــــــــنها

زیر دونه های برفــــــــــــــــــــها

به یاد همون شبـــــــــــــها

میریزم دوبـــــاره ...

Mr_100_dolari
20-03-2013, 01:34
همــــــه چــــــــــی در گـــــــــــذره

ما هم یه روزی تـــــموم میشیم

میشیم یه خاطره گـــــمشده

تو افکار پراکنده آدمکـهایی

کـــــــــــه یــــــه روزی

یه شــــــوقــــــی

بــرای دیــــدن

یه کـــسی

داشتند .

Mr_100_dolari
24-03-2013, 02:14
برگــی که از شاخه جدا شد بی جهت پرواز کرد تو مسیر باد سرگردون

بی اختیار خودش رو رها کرد تو مسیر رهگذرهایی که خثمانه زیر پــاهــاشـون لــهــش می کردن

صدای خــورد شدن خودش رو شــنید ، خیلی دردنــاک بود حتی برای نجا تشم دیگه بـــادی نمی وزید

دیگه چیزی ازش بـــاقـــی نمونده بود وقت خداحــافــظی رسیده بود

اما تو لحظه آخر وقتــی برای آخرین بار سرش رو آورد بالا تا دوبــاره به شاخه نگاه کنه

چشمش افتاد به شاخه که با لبخندی بهش گــــفت : پـــــــــــــاشـــــــو بهـــــــــــار نــزدیــکــه .

Mr_100_dolari
25-03-2013, 18:43
اینجا در انتظار فردا

میشکنه دوباره بغض پنجره ها

گرمای نور خورشید از پشت پنجره

عطر شکوفه های بهاری همه جا پخشه

اینک تو می آیی برای رفتنی دوباره

مقصد جدید تو برای من سواله ؟

ما میرویم به سمت فردا ، دیگه درد هـــــا

موند پشت سر توی همون شبهــــــا

بیا تا هم قدم بشیم مـــــــــا

رهــا در بــــــــاد

ز بـــــنـــــــــــــــد آزاد

در دل فـــــــــــر یــــــــــــــــــاد

تولد دوباره مان مبـــــــارکـــــــــ بــاد .

Mr_100_dolari
09-04-2013, 15:41
انتظار کُـــشنده

بــــــــرای

طلوع خورشید فردا

برداشتن قــــدم های مطمئن

رفتن به سمت مـــقصد مشخص

چه فرقی داره چــی میخوام ...

پشت سر مهم نــیــست

فقط رفــتــــــن ...

رفتن بدون انــــتـظار

Mr_100_dolari
28-04-2013, 00:10
در حیا حوی این شب خلوت و تاریک چه کم پیدا شده ای

دیگر کجا میتوان تو را پیدا کرد

بیا تا با یکدیگر دوباره از نو قصه زندگی را شروع کنیم

بـیـا

من هنوز اینجا منتظرم !!

Mr_100_dolari
28-04-2013, 00:21
امشب باز نبودنت بیشتر از تمام شبهای با تو بودن حس میشود

حتی کنار رویای نبودن تو لحضه ها چه خوش میگذرد

کاش هر شب اگر نبودی اما رویای بودنت مثل امشب بود ...

Mr_100_dolari
01-05-2013, 01:11
دنیای مجازی و دنیای واقعی فرقش چیست ؟ وقتی آدمها همه از یک جنس هستند !!

کاش اگر دنیایی هم بود نه منی بود نه تویی

و تنها آرامش و امنیت و سکوت مطلق بود و ...

Mr_100_dolari
01-05-2013, 01:31
چقدر سخته باور اینکه نقاب های مجازی دنیای واقعی همون آدمهای واقعی پشت نقاب های دنیای مجازی هستند !!

Mr_100_dolari
01-05-2013, 01:45
یاد گرفتن تجربه های تلخ جدید

به خاطر سپردن تجربهای تلخ برای زندگی کردن شیرین

زندگی کردن به ظاهر شیرین اما تکراری

و

تکرار های کشنده برای رسیدن به اهداف

و اهدافی که روز و شب توش گم شدن

و در انتها خودت تک و تنها هنوز ابتدای جاده زندگی با یه دلخوشی الکی داری به انتهای جاده واقعی نا امید کننده زندگی نگاه میکنی !!

خیلی وقته که قصه همینه داری دنبال چی میگردی !!؟

Mr_100_dolari
05-05-2013, 01:59
امشب یاد خیلی ها دوباره برام زنده شده :

به یاد اونایی که گفتن فقط یه کلمه چشم ما هم با اینکه خیلی سخت بود چون چاره ای نداشتیم فقط گفتیم چشم

به یاد اونایی که گفتن مشکلی داری برو اعتراض کن چون پارتی که اونا داشتن ما نداشتیم

به یاد همه بی خوابی های شبانه که به اندازه تمام اون سختی ها نتیجش هم به همون آسونی دود شد رفت تو هوا

به یاد کسایی که امروز نیستن ولی بهترین یادگاریشون برای ما خاطرات آزار دهندشونه

به یاد اون دوستی که اومد و گفت و خندید و رفت

به یاد اون دوستایی که وقتی مدت دوستیشون تموم شد خودشونم تموم شدن

به یاد اون دوستی که گفت تا تهش هستم ولی وقتی یه اشتباه ناخواسته کردیم همه چیز رو واسه همیشه تموم کرد و ...

به یاد همه اون دوست هایی که از دوستی باهاشون فقط تجربه های تلخ تکرار نکردن اشتباه تلخ دوبارش برامون موندش و به یاد همه تجربه های تلخی که پشتش یه تجربه تلخ تر بود

به یاد اونی که فکر کردم اومده که بمونه ولی خیلی قشنگتر از اومدنش رفت وقتی هم گفتیم چرا ؟ گفت چون اصلا آغازی نبود که تو دنبال چرا برای پایانش میگردی !!

و ...

شما همتون رفتید ...

به نظر میاد همه چیز مدتهاست که تموم شده

اما

مگه فرقی هم داره که بودنتون چی کار کرده و نبودنتون چی کار میکنه !!

مهم اینکه که خاطراتتون همیشه جای خالیتون رو حسابی توی ذهنم پر میکنه .

منم که چیزی برای گفتن ندارم اینجا زیر هجوم این افکار پراکنده

جز اینکه :

دم همتونم گرم خیلی مَردید کارای تک تکتون حرف نداشت :n16:

Mr_100_dolari
05-05-2013, 18:57
ما که سرمون به کار خودمون بود

به هیچی هم کاری نداشتیم ...

اما چی بگم که همه چی از هیچی شروع شد پس بهتره بزاری با هیچی هم تموم بشه که هیچی نشه ...

شاید این طوری بهتر باشه .

شاید (امیدوارم) ...

Mr_100_dolari
05-05-2013, 23:43
گـم شــده ای در میـان کـدامیـن سـرزمیــن تنهایــی

و تنــهایی در جـستـجوی کـدامــیـن دنـیـــــا ...

دنیای واقعی پناهگاهی برای زندگی کردن واقعی با تمام واقعیــات مصـنـوعــی

و یا دنیای مجازی پناهگاهی برای زندگی کردن در میان تمامی مصنوعات واقعی

ما گم شده کدامین دنیا هستیم ؟؟؟ و در جستجوی امنیت آغوش گرم کدامین پناهگاه ؟؟؟

کل قصه همین بود !!

چه قصه تلخی

چه پایان غم انگیزی ...

Mr_100_dolari
15-05-2013, 15:18
بازیگر بی هدف نقش گم شده زندگی هنوزم امیدوار داره به دنبال نتیجه قصه بی سر و ته زندگی میگرده ...

غافل از اینکه این قصه از ابتدا هم انتهای مشخصی نداشت !!

و همش یه بازی بوده توی دایره مسخره یک زندگی مصنوعی

و اون هم بازیچه روزمرگی شب و روزهای تکراری این بازی ناخواسته شده .

Mr_100_dolari
21-05-2013, 04:08
روزایی که صبر کردی به امید فردایی بهتر

روزایی که فکر کردی کسی نیست و چیزی رو نمی بینه

منم بودم

تو اون روزا کنار همه تلخیهات

منم بودم

حالا امروز اگر با دیروز فرق کرده

خوب منم فرق کردم

حالا اینی که داری می بینی همون دیروز خودته

فقط فرقمون اینکه :

تو دیروز رو به امید امروز ادامه دادی

اما من

امروز رو دارم همین جا تمومش میکنم

تلخه نه ؟

ولی واقعیت همینه

چیزی که دیروز تو فکرشم نمیکردی واقعیته تلخه امروز منه ...

Mr_100_dolari
23-05-2013, 18:16
از کجا باید شروع کرد نمیدانم در این لحظه های پایانی هیچ نمیدانم

گذر ثانیه هایی که شاید روزی دلتنگش شوم

او مرا صدا میزند و میگوید برای آغاز باید پایان دهی

هیچ نمیدانم ...

ایستگاه بعدی کجاست ؟ و من در کجا او را خواهم یافت ؟

شاید یک شروع تکراری دیگر این را هم نمیدانم !!

کمکم کن تا با هم در در مسیر جدید با آرامش بیشتری به سمتت قدم بردارم

چه لحظات تلخ زیبایی برایم ساخته ای

دیگر تمام شد

من آمدم گرمای دستت را به من بده تا با هم از اینجا برویم ...

.
.
.

Mr_100_dolari
02-06-2013, 02:52
خیلی سخــته

کنار وایستادن و اینه تماشاچی ها بازی های متفاوت اما تکراری هر روز تماشا کردن

کاش منم مثل تو بازی کردن و بلد بودم تا گذر لحظه های تکراری بازی برام سخت نمیگذشت

چه کنم که هیچ حسی برای بازی کردن باقی نمونده و خیلی وقته که دل زده تکرار بازی های تکراری شدم

خوش به حال تو که توی دایره بازی های مسخره تکراری به ظاهر متفاوت هنوزم داری امیدوار لبخند میزنی !!

اینا مهم نیست ...

کاش زودتر همه بازی ها تموم می شد ...

کاش دیگه هیچ بازیچه ای نبود

کاشکی ...

Mr_100_dolari
07-06-2013, 07:13
هنوزم به دنبال یه نقطه روشن ، اما سرگردون زیر هجوم سایه ها داشت قدم بر می داشت

اون از زندگی هیچی نمی خواست

خیلی وقت بود که دیگه هیچی براش مهم نبود

قدم های بی هدف

فریادهای بی ثمر

نگاه های یخ

خنده های تلخ و ...

در ظاهر همه چی داشت

اما خیلی وقت بود که مرده بود

در ظاهر زنده بود

اما نمیدونست زنده بودن و زندگی کردن یعنی چی

حتی نمیدونست از زندگی چی باید بخواد و ...

اون فقط به دنبال یک دلــیــل بود برای زندگی کردن

از همون دلیل های حتی بی خودی که خیلی های دیگرو امیدوار می کنه

اما هر چی بیشتر دنبال دلیل می گشت بیشتر به نقطه پایان نزدیک می شد

یه نقطه پایانی که هیچ وقت براش آغازی نبوده

روز می شد شب

شب می شد روز

اما اون اسیر مسیر بی هدف زندگی شده بود

واسه همین پشت میله های قفس زندگی کارش شده بود تحمل کردن شکنجه های تکرار طاقت فرسای شب و روز

با امید به اینکه شاید به روز خوب بیاد

شاید یه روزی بیاد که همه چی تغییر کنه

روزی با دلیل زندگی کردن و زنده بودن

ولی ...

کی میدونه شاید اون روزای خوب هم خیلی دیر بیاد

هنوزم ثانیه ها در گــــــــــــــــذرن

شاید توی اون روزای خوب

همه چی دیگه تموم شده باشه

و

دیگه هیچی باقی نمونده باشه

حتی اون ...

Mr_100_dolari
14-06-2013, 02:27
زیر هجوم این سایه های وحشی متراکم افکار تو نیز مرا کرده است متلاطم

و امشب تمام خودت رو به من گفتی حتی از پشت سکوت ناگفتهایت

و تو رفتی اما مرا در میان افکار سنگین خودت به جا گذاشته ای

تو رفتی حال بگو من چه کنم با این درد تنهایی و در نبود تو سکوت شب را با چه کسی تقسیم کنم

و حال آنکه زیر تلخی درد این سکوت شب سکوت ناگفته های تو چه شیرین بود .

Mr_100_dolari
14-06-2013, 02:38
پازل های تنهایی من هر کدام در یک جا رها شده است

و هر گاه می چینمش یاد تکه های گمشده اش می افتم

چه سود ساختمش ؟

وقتی تکه هایش را باد مدتهاست برده است

و چه عبس بود زیرو رو کردن این تنهایی حال آنکه اصلا منی وجود نداشت

Mr_100_dolari
14-06-2013, 02:53
وقتی آمدی رعد و برق نگاهت دلم را لرزاند و وقتی رفتی ابرهای بی آلایش نگاهم بی صدا بر دلم بارید .

Mr_100_dolari
14-06-2013, 12:36
دیروز با افکار در هم خودت مرا در هم پیچیدی

در جان مرده ام دوباره تو جان تازه ای دمیدی

سنگینی حرفهای دیروزت را در سر می پرورانم

کنار دقایق خیال تو دقایق را در سر می گذرانم

آمدی و و مرا محو گفتار شیرینت کردی

امروز رفتی و مرا در تابوت تنهایی رها کردی

وقت دوباره مرگ را برایم صدا کردی

اینجا در انتظار لحظه آمدنت هر لحظه دوباره میشکنم

اینجا در اعماق خاطرات تو هر لحظه دوباره جان میکَنم

بیا خسته شدم ز این درد دوری

بیا که شاید تا آمدنت دیگر نباشد دوباره جان حضوری ...

Mr_100_dolari
14-06-2013, 12:55
تو در سکوت خاموش گرفته ای

من در انتظار کلام تو بی قرارم

تو قدم زنان در مسیر خود گام بر میداری

من محو افکار تو در انتظارت نگاهم یخ زده است

تو در مقابلت یک شــمـا قرار گرفته است

حال آنکه من در حسرت یک تـو مانده ام

اکنون می بینی رفته رفته چه تفاهمی میان من و شما شکل می گیرد .

Mr_100_dolari
18-06-2013, 03:45
مــا مبحوس شده در پشت هیچستان طعم پایان خط را چشیدیم

و حال آنکه

چگونه قدم زنیم به رویای شیرین آینده

وقتی

لحظه هایمان در خاطرات تلخ گذشته یکی شده است

اکنون همین جا در پس سکوت تنهایی هایت منتظر طلوع فردا می مانم

تا شاید که با هم قفل این زندان را در هم شکنیم .

شاید که ...

Mr_100_dolari
19-06-2013, 22:50
آن روزها او یک تــو بود و من یک شـمـا

امروز او به شــمــا رسیده است و من به تــو دیروز او

در چه فکری ؟ گام های رو به بـــالا ؟

دیگر از شـــما چیزی باقی نمانده است !!

حال وقت گذشتن از تــو فرا رسیده است

سخت است اما تـــو نیز باید بـــشــکــنــی تا از تـــو رد شوم

نمی بینی فردایی را که در انتظار مـــن دوبــاره است .

Mr_100_dolari
21-06-2013, 02:16
روز و شــب در حــال ســــــــکوت بود

ســـــــــایــه همــــه جا پــــــر بود

آفتــاب در حــال غــــروب بود

نــقطـه ، نـقطـه اوج ســـقــوط بود

وقتـی حـتی لــبـخـنـدم یـه دروغ بود

دیدن تـو مثــل یه صبــــــــــح بود

صبحــی پــر از شــــــــــادی

صبحــی آزاد ز تباهـــــی

صبحــــی پر از آغـــــاز

صبحــــــی با دلیـــل پــــــــرواز

پـــــــــرواز به اوج دوبـــــــاره

به یــــک شــــــروع تـــازه

شــروعــی با حـــس خـــــــــــدا

با تـــــو ، اون دیــگه نـــمونـد غصـــه ها

Mr_100_dolari
25-06-2013, 00:01
با تو و رویای تو پر کشیدم بر ابرهای خیال

دیوانگیست اما

حال که تو نیستی رویای با تـــو بودن را از من نگیر

بگذار تا مــن و خــیـــالـــــت لحظه ها را در آغوش یکدیگر خـــوش بگذرانیم .

Mr_100_dolari
26-06-2013, 08:23
دفترم بگو کجایـــی ؟
ذهـــن من پر شـــد ز ســیـاهـــی

کلـــمه کجــا !! سمـــت تـــبـاهـــــی ؟
قــلمم خــشکیده ، باز یه خــط اضــافی ؟

کاغــــذ ، به چی خــیره شــــدی ؟
فکــر مــن ؟ اما هســـت خالیِ خالی


دیگه فاصـــله ای نـــیست بیــن خــطوطـــــــ
این دفــــترم به پایان رســید دیـــدی چــــــه زود ...

Mr_100_dolari
26-06-2013, 12:09
وقتی که آفتاب طلــــوع کــــــرد

وقتی کـــــــــــه درهــــا باز شـــــد

وقتی که پـــــایــــان آغـــاز شـــــــــــد

وقتی که انـــتـــظــار به ســر اومـــــــد

وقتی کــه اونــا کــنـــــــار کـــشــیــــــــدن

وقتی کــــــه مـــا خــــــــــواســـــــتـــ ـــیــــــــم

وقتی کـــه مـــــن پـــــا شــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدم

.
.
.

اون وقت بود که تو بهتر از هر وقت دیگه ای حـــــــــس شدی عـزیـز دلـــم

Mr_100_dolari
01-07-2013, 23:53
در میان این نبودن و کنار رویای فردا تو را صدا میزنم

نفس های سنگین با امید فردایی رنگیــــــن

ما رفته بودیم در راهی که شاید نباید و تو بودی در هر لحظه اما که ...

شتاب دقایق آنها را فرا میخواند من نیز همچون آنان مشـــتـاقــــم اما ترس دیروز در پس ذهن من منــــجــمد شده است و ...

من در این اتاق و تو نظاره گر من حال هیچ نمی گوبــــــم و خود را کنـــــــار میکشم

و

در میان سکوت این شب ساکت زیر بی وزنــــــی این افکار ســــــنگین تو را فـــــــرا میخوانم

کمکـــــمان کن ...

و

به لحظــــه های کشنده این انتظار بی پــــایـــــان آغــــازی دوباره با حس حـــــــضور خـــــودت ببخش .

Mr_100_dolari
02-07-2013, 00:38
چقدر این شبها دلم خواب می خواهد

خوابی سنگین تر از همیشه و هر وقت دیگر

بگذار تا این لحظه های کشنده انتظار را در خواب بگذرانیم

شاید که سحر نزدیـــــــکــــــــــ باشد

شاید که فردا دیـــــــــــــــــروز نباشد

شاید که آغـــاز من تـــــــــــازه باشد

باید خیلی شــــیـــــریـــــــــن باشد

حتی اگر که یک خـــــــــواب باشد .

Mr_100_dolari
16-07-2013, 04:17
در این میدان و در این جنگ نابرابر تن به تن سال ها تو پیروز میدان بودی و ما را تا مرز نابودی فرا کشانده ای

چه ضربه ها و زخم های خصمانه ای که تو با بی رحمی بر پیکر و روح ما به یادگاری باقی نگذاشته ای

سخت است ، دیگر در میان این خــفــقان جانی برای برخواستن باقی نمانده است

و تو خندان بر پیکر بی جان ما که اندکی تا مرگ فاصله ندارد بی رحمانه تر از همیشه خیره شده ای

اما اینک در میان این نفس های به اتمام رسیده نوبت ماست که در مقابل تو با اندک جان باقی مانده به پــا خـیزیم

سخت است

امـــا مــــی شـــــــــــود .

Mr_100_dolari
19-08-2013, 23:05
نفس های یک خط در میان در شلوغی این شهر خالی از هوا ...

حال که به ظاهر همه چیز عوض شده است جز گم شدن های تکـــراری در میان عقرب ها

در این مبدا دنیا همان دیــــروز است و ما همچنان در دیروز آن دنـــیــا به دنبال یک چرا برای فـــــردا هستیم

در میان یکنواختی آهنگ این دقایق تو به جا مانده ای در حسرت رویای دویدن به سمت مقصد بی آنکه بدانی مقصد در کدامین کوچه این شهر منتظر توست !!

و چه شیرین است مــــردن در راه رسیدن به کوچه مقصـــد حال آنکه حــــــسرت داشتن هـــــــدف مدتهاست جـــــان ما را گرفته است .

Mr_100_dolari
27-08-2013, 01:42
به سلامـــتی اونایی که میتونن بکشن کنار و دقایق مــــــرگ لحظه شماری کنن ولی مجبورن با امید چشیدن طعم زندگی کردن و در جستجوی کمی انسانیت هر روز پا بزارن توی دنیایی که پســـــت بودن زرنگی و نامردی رو پیشـــــرفت میدونن .


به ســــلامتی کسایی که تســــــلیم زنـــده بودن نشدن و زنـــدگی کردن تســــلیم اونا شـــــــده .

92/6/5

Mr_100_dolari
22-09-2013, 01:02
قلمم یا احساساتم کدام یکـــــ خــشــــکــیـــده انــــــــــد ؟

کلماتم یا افکارم کدام یکـــــ نیمه کاره مــــــانــــــده انـــــد ؟

جملاتم یا دقایقم کدام یکــــــــــــ تـــــکـــــــــــــــرار نــــــــد ؟

خـــودم یا خطـــــ هــای دفــتــرم کدام یکــــ به پایان رسیــده اند ؟!!

چــــیـــزی برای نوشتم ندارم ( نــــقطه سر خطـــــــ )

Mr_100_dolari
24-09-2013, 22:22
حـــقــایــق اجتمــــاع تلخــــه عینه یه میوه کرمـــو

تو هم که بهتر از من درک میکنی شرایطـــ و عمو

ایراد از شعـــــره یا حقایـــــــق اجتماع ؟

شایدم تو جدا زندگی میکنی از درد مردم ما !!

شعری که توش کلمه ها زیر درد باشه

اگر خود سانسوری هم کنی جالبــــه باید حــــذف بشه !!

هیچ کسی راضی نیست که ســــتاره ها کـــــم بشه

ما که حرفی نزدیم شاید قوانین ســخــــت درکشه

وقتی که شعرها هر بار حـــــــذف بشه

شاید که دیگه دردِ زخـــــمها کمتر بشه

شعرها پاک شد و دیدی موند جای درداش خــالــــــی؟

بزار ازت تشکر کنم تو برامون زحمت زیاد کشیــــــدی

دیگه بحثی نمونده باقــــــی پس چرا تو هنوز دودلـــــــی ؟

سرت و درد آوردم نمیخواد تا عمق موضــــــوع پیـــــش بری



این شعر مخاطب خاصی نداره پس سهوا اشتباه نشه دوســـــتان عــــزیـــــــز . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mr_100_dolari
26-09-2013, 15:36
مسیری که امروز به کمک تو روشن شده است هنوز در انتظار قــــــدم است

آغاز این گم شدن از کجا بود که اینگونه به آن عـــــــــــــــادت کرده ایم

کاش می دانستم کی وقتِ جدایست از تو و حتی از خــــودم ...

Mr_100_dolari
29-10-2013, 21:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن کوچـــه های خـــالی از انتــها آن امیـدهای پـر از ســراب

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان هـجــوم آن افکـار پراکنــده به دنبال گـم شـده ای میـان این آدمــکهـا

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن دیــوار های قـفـس نما آن ســـایه های غــریـب هـمراه همــیشـگی

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن تــکرار پـایـان ناپذیرِ دقـایـق دایــره وار آن ضـــربـات خــصمانـه انتــظار

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن دویدنهــای بـی مسیر از دلیــل آغـاز در آن طعـم تــــلخ پوچـــی شــروع دوباره

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن گم شدنهای پایان ناپذیر نقش بـازیــچه شــدن در آن تکرار مرگـــــــ تدریـــجی دوبـاره ِهـر روزه

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن افکار حلـــق آویـز شده از دلیــل بـودن یک چـــرا در آن احساسات خـــشکیده ، غـرق شده در حسرت دیدن کمی رنگ انسانـیـت

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن ذرات باقی مانده از حـــس بودن آن روح بــی قرار مبحـــوس شــده در زنـــدان تــن

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن برگ هـــای زرد پر از درد قــلم همچــون درد خرد شدن برگـــ زرد پایـیـزی در حسـرت نسیم شاید نجـات

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان آن یــادگاری های به جا مانـده از زخــم های شمشیر جنگـــ نابـرابـر آن روح سرکش ِ ، بی جانِ ، سرگشته

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

در میان این دفتــر پر ز سیــاهــی در آن نقطه نــامشخص آغــاز یـا پــــایـــان آن خطــ های فــرو ریخته از سنــگـیـنی کـلـمات تلــخ تکراری

چـــگونــه تــو را ســپـاس گـــویـم ؟

نــمیــدانــم چــگونـه بـا ایـن کلمـات تــــهی از وســعـتِ مــعنـا تــو را ســپـاس گــویــم


اینک چیزی برای گفتن ندارم و نمانده به جزء :

تــــشـــــــــــــــکـر
ای معبودم

Mr_100_dolari
04-11-2013, 01:42
شاید باز دوباره در گوشه ای ، نمی دانم در کدامین سو ، باز پیــدا شویم .

به
سمت
تو
می آیم
آغوشت
را
باز
کن .

Mr_100_dolari
16-11-2013, 00:00
نگاه ها در آن سو ...

تصویری تباه کننده ذهن مخدوش در جستجوی واقعیت حس بودن در کنار او ، پایان دهنده حس شاید تنفر

او چه می داند از این احساس مبهم به جز لبخند تظاهر

کلماتی سنگین از معنا خالی از درک مفهوم همچون درک خستگی مفرط یک چرا اما پایان ناپذیر

او گفت بی دلیل از پــایــان آغــاز کن چه می داند تخریب هر روزه افکار چیست

چگونه ؟

چه بی انتها در مسیر اشک قدم گذارم وقتی تو بی تفاوت در آن سو لبخند میزنی

حرفی نمانده اما من همچنان گوش می دهم ...

شاید که فردا ...

نمی دانم هیچ نمی دانم ، نمی خواهم که بدانم فقط تو آسوده باش ...

Mr_100_dolari
22-03-2014, 13:36
در ایـن تـنـهـایـی شـلـوغ که جـایـی بـرای فـکــر کردن باقــی نمانــده

جـای فکـر کردن به تو هـنوز خـالـیسـت

و نبودت در میان این دقایق گم شده از حجم بودن بیشتر از هر زمان دیگر حــس مـیـشود .

کـجـا پـنـهـان شـده ای ؟

کــی مـی آیـــــی ؟

--------------
92/10/23
-----------------

Mr_100_dolari
03-04-2014, 18:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


===================

بیست و چهار ساعت بیشتر گذشت

گم شدیم تو دنــیــای کوچکـــ فقطــ

گر چه سخت بود اما وقت ترکــ بود

از تو ، خودم این افکار پراکنده

از یـه مَرد تـه کشیده از یـه بازنده

حالا اهدافـــ فردا تـوی راهـه

قدما توی یـه راه تـازه

هر چند میـون این جمع غـریـبه

رفتـارم گـنـگـه شـایـدم عـجـیبه

حـرص ایـن آدمـا دیـدن داره

افکار تـه کـشـیـده راه بـه جـایی نداره

دیگه بی خیـال این حـاشیه ها میشم

بزار حرف اصلی رو راحـت و رکـــ بگم

دسـت اون رفـیـق و هـم مـی بوسم

کـه اگـر داد زد تــوی ســـرم

نـبـود جـز واسـه پـیشـرفـتم

اون کمک کرد و منم پـیــش رفتم

گذشتم از هــجوم افـکار پشت هم

غــم هــا رو گــذاشـتـم پشت در

گذشتـــ همه دردهای پشت سر

خـدا دوستم داره ما بیشتـر

بهم نشون داد عـشــق دنـیـای کوچکتر

تو میگی گذشته ها که دیگه تموم شد

هـه دیدی چه زود دستت برام رو شد ...

اما من همونم که دیـروزم بود

اصلا تـو خوبی نبودت احـسـاس میشه

فریاد سکوتت همش توی سرم می پـیـچـه

یـه خــواهــش ناراحت نبـاش تو ازم

قصدی نیست اصلا تــوی کــارم

فقط به ته رسیدن دیـگه افـکارم

میخوام کلا ازتون کــنـار بکشم

به عـشق دنیای کوچکـــ بازم نفس بکشم

حالا فقط برو بزار بمونم تنهای تنها

ما دو تا جفت همیم مدتــــ ها

بقیم کـه هــمـه تــو راهـیــن

هر وقت دوسـت دارن مـیـان و مـیـرن

شایدم فکر میکنن کـه بـا بـچـه طـرف ن

دیگه نوبتی هم باشه فردا میرسـه به من

اینا همش یه بازیه اونا میشـن تـوش گم

سخت بود امـا شدم بازیگـر نـــقــش دوم

شما هم که رفتار قدیمتون بی حرف ثـابـتـه

ظـاهــرم ظــاهــرا سـاکــتـه

دیــروز اصــلا یــادتــــه ؟

رد شــدی و زدی لـبـخـنـد

هـمـه چـی عـــوض شـد

از نـقـطـه شــروع دوباره مـن

بـی سلاح جنگیدیم تو این نـــبـرد تن به تن

دیـگــه تــرســی نــمونــده از درد زخــــم تن

مـا تـو مِـــیــدونـیـم خـواستی به مـا سـر بزن .


------------
92/10/24)
92/11/3)
92/11/4)
93/1/14)
------------



--------------
پ ن 1 : چهار ماهه میخواستم این دست نوشته رو کامل کنم و بنویسم که اصلا وقت نمیشد تا امروز که نوشتمش و تموم شد .

پ ن 2 : Thanks To ( Brooklyn Nights ) & ( Empire ) For Help Me
--------------

Mr_100_dolari
08-05-2014, 01:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



به دنـبـال چـه می گــردی ؟

خـطـــ کــشـ تـــــ ایـنـجـاسـتــــ

بـسنـج بـا آن کـه اکـنـون مـعـیـار دوسـتــــ داشـتـن مـن چــنـد تـومـــان مـی ارزد

احـسـاسـاتــــــ دیـروز مـرا کـه مفــتـــــ فــروخــتـی .

Mr_100_dolari
09-05-2014, 11:35
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




تــیــغ بـر دسـت گـرفـتـه ای در کـمـیـن شــــکار کـدامـیـن احــسـاس


بــزن کـه دیـگر نـه می بــرد و نـه خــونی مــی آیـد


خــشـکـیـد حــس درد دوری ، ایـــسـتـاد نـبـض تـپـنـده عـــشــق


آمــدی در جـستــجــوی حــــس گـــــــم شــده دیـــروز یـا شــــکـار طـعــمـه امـــروز ؟

Mr_100_dolari
12-05-2014, 23:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



دوباره نگــاه گــم شـده مـن در گــوشه اتــاق یـــاد تـو را در خاطـرات کـادو های بـاز نـشده ات پـیـدا می کنـد

کـادو هایی که بـر فـرض آدم بـودن تـو و بـا نـیـت دیـدن لـبــخـنــدت خریده شدند

.
.
.



اکنون در حـسـرت دیدن لبخند تو چه دیر فهمیدم که فــرضـیه هــا همیشه هم درست از آب در نــمی آیند ...

Mr_100_dolari
16-05-2014, 00:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.
.
.

ببین کـه چـگـونه در مــیان ایـن امـــواج خـــروشـان دست و پـا می زنــد

ضـربه هـای آخــــر نبض پـر صــدا تـر از فـــــریاد خـــاطرات اشکــــــ بـه گــوش می رسد

حتی دیـگر نـفـس هـم بـرای بـالا آمـدن نـــــایی ندارد

نـاخـواسته هـنـوز تـقـلا می کنـد

دیـگر زیر خشــــم این امــواج بـرافراشتـه حتی غــــریـقی هم برای نـجـاتـــــــ نمانده

فــــریـاد کمکــــــ هـم بی صداتـر از همیشــه زیر این امــواج ســـهـمگـین چـه آســـــان می شکند

بـا دلی طوفـــــانی تر از طغیـــان امــواج سرکـــش مـتجـــاوز

و

با لـبـخندی تلخ از چـــــرا زیر هجوم آخـریـن مــوج سـهمـگین خیـره به آن سوی ساحــــل زنـــــــدگی امـیـدوار چـشم می بندد

تـا کـه فــردا ... شـــایــد ... شـــایــد ... بـاشد .


.
.
.


فـــردا ... فـــردا ...


دوبــاره از نــو زیـر آمــــاج عــصـیـان گـر افـــــکار پـراکنــــــــــده چـشــــــم بـاز می کند


... مــحـــــــــــــکوم بـه زنــــــــــــــــدگی ...

.
.
.

Mr_100_dolari
17-05-2014, 03:50
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دیگر راه فراری ندارد

زندانیش کنید

قفس را نیز برایش تنگ تر کنید

نفس را هم از او بگیرید

او مجرم است به حبس ابد

مجازاتش اشکــ و تـاریـکـیـست

زجــــرش دهـید

تا اعترافـــ کند مـحـکــــــــوم بـه زنـــــــــــدگی که چـــــرا آمد ؟

Mr_100_dolari
21-05-2014, 16:33
بنـگر کـه چــگـونه قـدم هــای مـعـجـزه آهســته تـر از همیشه گــام نـهـادن در مـیـان رویـای خـواسـتـن یـکـ آرزو

و هنوز نقطه ابـهـام به بلندای عظمتــــــ تـو ایـسـتـاده در نـگاه مــن و مــن گـــم شـده در عـمــق چــــرا هـای دیـــروز

در مـیـان آن خــاطـرات ، آن تــوهـمـات و آن رویــاهـا ایـنکـــ بــاز هـیـچ نـمـیـدانـم ، نمیخواهم که بـدانـــــم ....

.
.
.

و

ای بـزرگـتـریـن حـتـی بـاورش نیـز سـخــت است
چـــطور است کـه پـایـان چـــرا نزدیکــ است ؟

شــــکر

Mr_100_dolari
05-07-2014, 00:15
قدم می گذارم در مسیری مبــهم از انتها

کاش اگر که رفـتـنی اسـت آغـــازی هم نبود

نمی دانم در عمق این روزمرگــی ها حضــور یـــادت با من چـه می کند !!

هیچ می دانی که اطمینان مرا نیز دچار التـهـاب کرده ای ؟

قدم های آرام تو بر افکار من سـنـگینی می کند مـگـر تو نیز با دیگران چگونه تفاوتـی داری که اینگونه وقار احسـاسـاتـت مــرا به سوی خــود می کشاند ؟

ای لحظات خواهشــا مـرا بـا خود از اینجا ببرید مـی خواهم کـه در دستــان شـمـا تـا هـمیشه گـــم شوم

می خواهم که دیگر فـردایــی نباشد

از تو نیز فقط یک خـــواهــش دارم

بـا مـن صــــادق بـــاش

.
.
.

حتی اگر کـه رفــتنی بـودی ...

-------
93/4/14
-------

Mr_100_dolari
11-07-2014, 17:38
در کدام مسیر این چنین به پیش ...

هدف از تو ، قدم از من ...

لبخند تو استحکام قدم های من

با هم می رویم

.
.
.

حتی اگر فردایی نباشد .

---------
93/4/20
---------

Mr_100_dolari
15-08-2014, 12:53
شاید اگر تو بودی مسیر آغاز فراهم بود

برای رفتن اما با هم ...

اما چه افسوس که مسیر تو مدت هاست آغاز شده

و من در رویایی عبث به انتظار نامعلوم نشسته ام ...

-----------
93/5/23
-----------

Mr_100_dolari
15-08-2014, 12:59
در این مسیر یک طرفه با مــن آمد

احساس شد ، تــپــید ، لـــمس شد //

و با تــو رفت

بغض شد ، شکست ، خرد شد //

.
.
.


---------
93/5/23
---------

Mr_100_dolari
21-08-2014, 17:56
در کنارش قدم زدم

پشت دیوار غرورش جای احساس خالی بود

من همقدم فردا تا که دیگر دیـــواری نباشد

او همقدم فاصله تا که دیگر هــمراهــی نباشد

و هر دو چه زود رسیدیم با هم به نقـطـه تـه خط .

Mr_100_dolari
27-08-2014, 09:30
همچون گرگـــ مراقبش بودم

گرگـــ ها در کمین نگاه معصومش انتظار حمله میکشیدند

با خود بردمش پشت کوهستان شکار

پاکی قلبش جایی در میان گرگــ ها نداشت

رفته رفته او نیز رسم گرگ شدن را آموخت ...

آموخت تنها بودن را

دَریـد با هم بودن را

.
.
.


93/6/4

Mr_100_dolari
27-08-2014, 09:41
از انتهای افکار ناتمامــم قدم نهاد بر تمامی چراها ؟؟؟

من مبهوت در بازی زمان دسـتـان گـرمـش را گرفــتم

قدم نهادیم فراسوی بایدها

پشت دقایق حسرت چه شیرین با هم بودن را تجربه کردیم

و با هم رفتیم تا بهترین جای دنیا ...

.
.
.

انتهای نقـطـه یکـی شـدن .

------
93/6/4
------

Mr_100_dolari
17-09-2014, 16:06
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


هر کدام در انتهای مسیر خود به پیش

گم شده در نقش هم نفس و همراه

به دنبال عروسک نمایشنامه خود

برای چــپـاول با تو بودن ...

با قامتی ایستاده تر از همیشه بر بلندای انــسانـیـت

آسانتر از همیشه فراتر از مرز حـــیوانی به پیش

ای نماد صداقت و راستی

هنوز در اندیشه کدامین نقش به سر می بری

بنگر که حتی نمایــشـنامه نیز رو به اتمام است

برای بازی آخرین پرده احساس

و تو در پی کدامین مسیر برای آغــــازی

وقتی که به پایان رسید حتی نـفـر بـعــدی

.
.
.


======
​93/6/15
======

Mr_100_dolari
20-09-2014, 17:45
در صف خواستن ، تــو آخرین نفر هستی

وقتی که آنها بـه پایان رسیدند

ارزش قـدم نیز به اندازه تــو بالا می آید

می آیم به سمـتت در هر سـو و هر مسیـر

تو غرق در خیال خود چه می دانی که چـقدر

لحظه خــوش است در کنار تــو حتی از دور

و این خیال تــوست که طعم انتظار را شیرین می کند

.
.
.

دیگر

آنها به پایان رسیدند

تا تــو آغاز شوی

حتی اگر فردایـی نباشد ...



======
​93/6/29
======

Mr_100_dolari
22-09-2014, 11:11
همه وقتی که تنها میشن یــاد بقیه می افتن

ولی من وقتی که بقیه بودن یــاد نبودنت افتادم

شاید لازم بود تا همه باشن

که جای نبودنت خالی باشه مـیون همه بودن ها

تا به بودنتــــ قانع شم حتی از دور تــو خــیال

حتی وقتی کـه نیستی و فقطــ یــادت هست ...





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mr_100_dolari
27-10-2014, 02:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


او در یکـ قـدمی من است

و من بی تفاوت از تمــام این بودن هــا

نظاره گـر یک چــرا برای بودن با او

خسته از این جنگـــ های ناتمـــام

و اکنون که تا مرز پـیـروزی فاصلــه ای بیش نیست

خسته تر از همیشه محو در تابلوی زمان به ایــسـت رسیـــده ام

زمانی که در آن من پـیـش از دقایق مـــرده آن جـــان سپرده ام

اما باز با روح نیمه جان رفتیم حتی زخـــــمی

چرا که میدان مبارزه روزگار درد را طور دیگری برایمان مــ ـعـنـ ــا کرد

و آنگاه که ترس تسلـــیم مرگـــــــ شد

قدم رفت حتی تا به انـتـهــــا

آنجا که رسیدن معنــا یـافت

.
.
.

همان جا که احســــاس دفــ ـن شد

تـــو غـ ــ ـریـبـه شدی

و تمنــــای بودنت بی دلـ ـیــ ــل شد .

----------
93/8/5
----------

Mr_100_dolari
01-11-2014, 23:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مـــرا در اســارت یـاد خود به درد گــرفته ای

درد یاد نگاهـتــــ

درد یاد لبـخنـدتـــــــ

درد یاد دستانـتــــــــــ

اما تنهـــا دردی که هـنوز هم به جــان میخرم

دردی نیست جــز درد دوریــت

آخر نمیدانـــی

هـر چقدر که دورتر میشوی دوســت داشتـنت نیز

همچـون درد دوریـــت بــیـشـتـــر مـــیـشود ...

Mr_100_dolari
14-11-2014, 17:43
و آنـگاه که تـرس تسلـــیم
مرگــــــــ شد
و قدم راهـی فــــردا



.
.
.

تـا رسیــــــــدن رفـتـیـم آنجـا که
فــــــــریاد نـیـز بـه ســــــکوت پـیـوسـتــــ ...



----------
93/8/22
----------

Mr_100_dolari
23-11-2014, 19:22
.
.
.

پـایـیـز سنت شکــن مـن

آغـــاز هــر تفـــاوتیســت

....... و بـه شکـــرانــه ایــن روز مـتـفـاوت.......

ســپــــاس ای بـــزرگــتـرین
.
.
.
-----------
93/9/2

-----------

Mr_100_dolari
04-12-2014, 21:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





ما در این میدان همقدم فـــــردا

و شما در این کناره به تمسخر نظاره گر امـــــروز

به احترام ما فقطـــ ســکوتـــــ کنید

فردا که قصه اوج ما افـــسانه شما شد .


======
93/9/13
======

Mr_100_dolari
11-12-2014, 00:42
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


خواستی که از خودمون جدا بشیم

تا توی حقایق همدیگرو بهتر پیدا کنیم

حقیقت ... حتی کلمشم خنده داره ... هه هه

توی حقیقت ها هیچ وقت برای تو منافعی نبود

و برای من رفتن حتی بدون خداحافظی تو از همه حقیقی تر بود .

.
.
.
.

حالا بهتر میفهمم که چرا آدما فقط عاشق دروغن ( عـزیــــزم )

.
.
.

:n01:

------------
93/9/19
------------

Mr_100_dolari
11-12-2014, 18:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


قفل ها شکستند

بندها گسستند

و باز هم اینجا

به دستور من زمـــان ایستاد

و در دستان من هوا ســاکن شد

من کنار رفتم و ســـایه قد بر افراشت

قــدم نیز سرپیچی نکرد و قربانی فرمان توقف گشت

آرامشی مطلق از تـنـــهایی حکم فرما شد

کنار من ، پنجره و پـــایــیــز

و همگی آنها در اتحادی ظالمــانـه دســتـان مرا گرفتند

برای گــم شدن دوباره

دقـــایق نیز در پی شکار زمان دوان تر از همیشه رفتند

و مــفهـوم در جهتی نامعلوم محـ ـ ـ و گشت

دنیا به اتمــــام رسید

و فردا پــایــان صلـــح استـــ

آغاز جـنگـــ دوبــاره

فقط اندکی فرصـــت دهید

برای تجدید قــوا

آه لعنت به فـــــردا

.
.
.





----------
93/9/20
----------

Mr_100_dolari
08-03-2015, 13:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




نگــــاه کن

هوا از سرما یخ زده است

و نگـــــــاه من هم

شاخه ی درخت از سرما خشکید

و صـــــــدای من هم

کوچه از سرما قندیل زده است

جریان نـــــــفـس من هم

نگـــــاه کن

در آن سو نگاه یخ زده آدم برفـــــــی با لبخندی تلخ رو به آسمان

و در این سو من همچون نگاه یخ زده آدم برفی در بهت یک چـــــــــرا یخ زده ام

و فردا که خورشید طلوع کند دیگر اثـــــــــری از مــا نمی ماند

مـــــــن و آدم برفــــــــی با هم آب می شویم ...

.
.
.

-------------
93/11/10
-------------

.
.
.

Mr_100_dolari
11-03-2015, 00:35
در این روزها چه می شود کرد

جز زل زدن بر فردا ...

جز انتظار برای یک صبر ناتمام ...

جز امید داشتن ، هر چند واهی ...

کاش میشد تا از میان ابرهای خیال قدم گذارم بر واقعیت با تو بودن

کاش میشد نقشی داشتم بر نقش بستن خنده بر لبانت

کاش میشد تا دقایق به عقب بازگردند برای تحقق دوباره رویاها

کاش میشد از ترس منجر به قوانین و باید ها کمی رهاتر بودی

کاش میشد اگر که هستی آنقدر نبودت حس نشود

خواســتنی ها زیاد است و نمیدانم چگونه !!

ولی

خــدایا کاش میشد ...

.
.
.

------------
93/12/20
------------

Mr_100_dolari
14-03-2015, 03:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


کـام آخرت از همیشه سنگینتر بود

تـمام خاطرات را با آن سوزاندی

تـا خاکستر آن بهـتر نمایان شود

کــاش فقط به اندازه سیگارهایت با من صــــادق بودی .

.
.
.


93/12/23

Mr_100_dolari
23-03-2015, 03:43
تاوان میدهـم

.
.
.

ســــکوت /

صـــــبر /

انـتــظار /

.
.
.

ببخشید اشتباه از ذهن فراموشکار من بود ....

.
.
.

و دیگر حرفی نمانده

جـز این نگاهــی که سکوت را فریــاد می کشد ...


پ ن : اینم از شروع سال 94

.
.
.

94/1/3

Mr_100_dolari
26-03-2015, 20:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.
.
.

کـــوچ میکنم از ایـن گـذر زمــــان

همچون پرنــــده ای بر فــراز نـگاه شکارچــــی

و فردا شاید در حســـرت کمی رویـــــای پــــــرواز

در میـــان جمـــع شـــــکارچیان

من هـــم تـفنگـــــ بـه دسـت شـدم ...

.
.
.

94/1/6

Mr_100_dolari
05-04-2015, 01:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



چــه حـــس مبهمــیـــ ــست این درد نـاگـفـتـنی

وقـتی تـو با لبخـــند حرف میزنی

و من همراه با بغــض به نشانه تایید لبخـنـــد تحویـلت می دهم

لبخنـــدی که در میان این فاصله های پنـهان تنها اشـکـ ـ ـ ـ می ریزد

و تـو چه می دانی که دلــم <فریـــــاد> می خواهد وقتی سکوتـــ ـ ـ ـ می کنم

دلـــم کمی <اشکــــ> می خواهد وقتی لبـخـنـــد می زنم

تو ادامه می دهی و من از درون می شـکنم

و تنها چیزی که هنوز بین ما پـا برجاست لــبخـــنـد است

یکی واقعی و آن دیگری مـصنـــوعـــی

در میـان خنـــده های تو بغــض من خنـــده دارترین خنــده دنیاستـــــــ

وقتی هنوز هم نمــی دانــی که با من چــ ـ ـ ـ ـه کردی

وقتی تنهــــا لـبــخـــنـــد تحـــویلــت مـی دادم

یـکـــــ لـ ـــبـــ ـخــ ـنــ ـد مـــ ـصــ ـنـــ ــوعـــ ــی

.
.
.

94/1/16

.
.
.

Mr_100_dolari
24-05-2015, 01:25
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



وقتی در جهت مخالفــــــ حــرکت کرد

شما مجازتش کنید به نشانه درس عبرت

مجازاتی به قیمت لحظه لحظه های درد

چه باکی ست از این طعــــــم آشنـا

آســـوده باش و آســــوده شـکنجـه کن

رفیق درد دیگر اشــکی هم برای ربختن ندارد

حتی دیگر حـ ـ ـ ـ ــرفی نمانـــده

وقتی سکوتـ ـ ـ ـ ـ ـ پر از حرفـــــ است .

.
.
.


=======
94/3/1
=======

.
.
.
.

Mr_100_dolari
30-05-2015, 12:44
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


یه سال گذشت
لبخندت به خاطره پیوست
وقتی ثانیه به انتظار نشست
شوق دیدنت از دل رفت
یه تلاش کاملا بی ثمر
به سمت تو قدم از پی هم بی اثر
گمشده ای تو رویای خود
وقتی ارزش آدما در حد بازی شد
بی تفاوت از کنار اونا رد شد
یه حس تلخ از گذشته ای دور
بهانه ای شد برای عبور
عبور از خواستن یه شاید
سرکوب حسی که باید
زیر پا له می کردی خیلی راحت
بیا تا دوباره با هم کنیم مرور
تقصیر کی بود تو یا غرور
ادامـ ـ ـ ـه بــدم دیگه از چی ؟
قلمم سکوتـ ـ ـ ـ کــرده بگم از کی ؟
وقتی کلمه کم آورد نیاورد دیگه طـاقتـ ـ ـ
شعر قیچی کن بزار نقط ـ ـ ـه سـر خطــ .
.
.
.

( از تو مونده خاط ـ ـ ـ ـراتت فقطـــ )

.
.
.
======
94/3/7
======
.
.
.
.

Mr_100_dolari
01-09-2015, 17:49
کجایی ای دوست ...

من با تمام خشم فریاد میزنم
تو با آرامش سکوت میکنی

آرامش وجودت سرشار از وجد
همچون آبی بر آتش خشم من

منطق حرفی در منطقه آرام تو ندارد
و آتش خشم حق
مدفون شده به زیر خاکستر وجود آرامت

وقـار کلماتت که به اوج میرسد
زیر لحن دلنشینت آرام آرام غرق می شوم
و محو آرامش تو از آن من خشمگین جدا می شوم

کاش این روزها کمی بیشتر بودی
کجایی ای دوست عزیزم ؟؟؟
.
.
.

-------------
94/6/10
------------