PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : کارگاه شعر



hamed29
15-05-2012, 11:29
سلام، اگه تو ذهنتون ایده ها و شعر هایی هست که نمیدونید چطور میشه به بهترین شکل اونها رو کامل کرد ، و اگه دلتون میخواد نظر بقیه ی دوستان رو در این مورد بدونید ،این تاپیک رو دنبال کنید.
اشعار و ایده هاتون رو در این تاپیک قرار بدید تا با همفکری دوستان بتونید اونها رو کامل کنید.


پس برای شرکت در این بحث موارد زیر رو لطفا رعایت کنید:

اول از همه اینکه لطفا و به اشعار و نظر دوستانتون احترام بزارید.
برای تشکر و تعریف و تمجید احتمالی پست نذارید . کلیک روی دکمه ی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کافیه !

از ارسال پست های اسپم وار خوداری کنید

و نکته ی آخر اینکه در هر پست فقط یک شعر رو قرار بدید.

hamed29
15-05-2012, 13:09
از خودم شروع میکنم ؛ این بیت رو خودم گفتم ولی هرچی فکر میکنم چیز به در بخوری به ذهنم نمیرسه تا ادامه ش بدم .
دوستان اگه چیزی به نظرتون میاد خوشحال میشم بگید.



سجده بر خاک وطن باید نمود / تن رها از اهرمن باید نمود

hamed29
28-05-2012, 19:58
دوستان این هم یکی دیگه از خودم.کسی واسه مصرع سوم چیزی به ذهنش میرسه ؟



آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
_____________________________/ رزق آمـــد وباز شکــــر از یــــاد برفت

hamed29
23-06-2012, 19:34
تشنه را باکی نباشد گر بگندد آب جوی / مرد دانا ترس دارد چون بريزد آب روی

hamed29
23-06-2012, 19:38
همچنان منتظر نظرات شما هستیم... :20:






داننده ی اسرار ازان عيب نهان داشت / تا در طلب رحمت او باز بکوشی

hamed29
18-07-2012, 22:42
مجددا از دوستان جان دعوت میکنم که ایده هاشون رو مطرح کنند


به تو سوگند ای صمیمی
به تو ای همیشه همراه ...



چهار تا کلمه هم شما بگید، چی میشه مگه؟!

Guidance
30-10-2012, 10:49
دوستان این هم یکی دیگه از خودم.کسی واسه مصرع سوم چیزی به ذهنش میرسه ؟


آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
_____________________________/ رزق آمـــد وباز شکــــر از یــــاد برفت








آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
ای عجب زین خلق، کین پیغام رحمت خداست/ رزق آمـــد وباز شکــــر از یــــاد برفت

part gah
31-10-2012, 19:43
آشمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
هر چه را رحمت ما افزون گشت / رزق آمد ولی شکر از یاد برفت
+
وزن شعرتون مشکل داره.پیشنهادم اینه با وزن های شعر آَشنا بشین منظورم غیر غزل و قصیده و ... که سبک شعر ها هستن اوزان هم هست مثل ....فاعلن ، مفعولون....و بقیه وزن ها که الان زیاد تو ذهنم نیست.
یه مدت با این وزن ها کار کنید راحتر میتونید مصراع ها رو با هم جفت و جور کنید.حافظ زیاد بخونید خیلی ابیات فوق العاده ای داره و باعث میشه یه که با ریتم های اون شعر بگین.
با وازه ها جدید هم آشنایی داشته باشید تا دامنه لغاتتون هم افزایش پیدا کنه.

البته من خودم در اون حد نبودم که نظر بدم فقط قصدم اشتراک تجربیاتم بود .

موفق باشید : )

hamed29
01-11-2012, 14:19
آشمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
هر چه را رحمت ما افزون گشت / رزق آمد ولی شکر از یاد برفت
+
وزن شعرتون مشکل داره.پیشنهادم اینه با وزن های شعر آَشنا بشین منظورم غیر غزل و قصیده و ... که سبک شعر ها هستن اوزان هم هست مثل ....فاعلن ، مفعولون....و بقیه وزن ها که الان زیاد تو ذهنم نیست.
یه مدت با این وزن ها کار کنید راحتر میتونید مصراع ها رو با هم جفت و جور کنید.حافظ زیاد بخونید خیلی ابیات فوق العاده ای داره و باعث میشه یه که با ریتم های اون شعر بگین.
با وازه ها جدید هم آشنایی داشته باشید تا دامنه لغاتتون هم افزایش پیدا کنه.

البته من خودم در اون حد نبودم که نظر بدم فقط قصدم اشتراک تجربیاتم بود .
موفق باشید : )

حق با شماست؛ خود من اصلا با وزن ها آشنا نیستم!:sq_12:
به هر حال خودم که دیگه نمیتونم شعر بگم ( حتی همون ها رو ) ولی امیوارم این کار بتونه تا حدی توانایی دیگران رو تقویت کنه

part gah
01-11-2012, 16:47
گفتن شعر یه حس میخواد که منم گاهی اوقات اون حس و ندارم.امیدوارم بتونید شعرای بهتری رو بگین.زیادم سخت نگیرین شعر خودش میاد سراغتون : )

کاربر شماره ی یک
13-11-2012, 01:36
آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
همه لب ها شکر بود و ذکر یارزاق بود/ رزق آمـــد لیکن ، شکــــر از یــــاد برفت
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
همه لب ها شکر بود ، ذکریارزاق بود/ رزق آمـــد لیکن رزاق از یــــاد برفت
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
هوش از کف برود هما که در دوش نشست/ رزق آمـــد لیکن شکــــر از یــــاد برفت
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
سفره ها آباد شد یادخدا بربادشد/ رزق آمـــد لیکن شکــــر از یــــاد برفت
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آسمان چون گره از خشکی ایام گشود / باز این خلق چرا در پی ناشکری رفت
عمری در طلب روزی رازق بودند/ رزق آمـــد لیکن شکــــر از یــــاد برفت ( مصراع اول بودند رو بدند بخونید بهتر میشه وزنش )
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سعی کردم با گذاشتن "لیکن" به جای"و باز" یکم آهنگ شعر رو روانتر کنم ولی بهتر بود اولا یه قافیه ی راحت تر برای شعرت پیدا میکردی البته اگه میخوای تعداد بیتها رو بالا ببری چون قافیه واسه رفت خیلی کمه ولی اگه بخوای ردیف قرارش بدی ردیف خیلی خوبیه ، دوما استفاده ی دوباره از کلمه ی شکر به نظر خودم خوب نبود به خاطر همین برای این که مفهوم رو هم برسونم ، مصراع هم بهتر بشه بجای اون از کلمه ی رزاق استفاده کردم ! :20:
البته باید بگم در زمینه ی شعر من هم تخصصی کار نکردم ، فقط در حدی که بعضی موقع ها یه چیزی سرهم میکنم !:31:

گفتن شعر یه حس میخواد که منم گاهی اوقات اون حس و ندارم.امیدوارم بتونید شعرای بهتری رو بگین.زیادم سخت نگیرین شعر خودش میاد سراغتون : )

در رابطه با این موضوع باید بگم که خب همونطور که میدونید شعر به دو گونه ی کوششی و جوششی سروده میشه ، شعر کوششی مثل انشایی میمونه با موضوع معین که شما فقط توی اون موضوع باید شعر بگی ولی شعر جوششی مثل انشاهای موضوع آزادی میمونه که همه براش آماده اند . شکل جوششی خیلی زیباتره چون احساس بیشتری همراهش هست ، اما کسی که واقعا شعر بخواد بگه باید توی هر موقعیتی بتونه بگه ، به نظر من شاعر باید طوری باشه که چشمه ی احساساتش هیچ وقت کم نیاره و در هر موضوعی حرفی برای گفتن داشته باشه ، سخندان بودن یکی از ویژگی های یه شاعر خوبه !

کاربر شماره ی یک
13-11-2012, 01:53
تشنه را باکی نباشد گر بگندد آب جوی / مرد دانا ترس دارد چون بريزد آب روی



درباره ی مفهوم این بیت کنجکاو شدم بخصوص مصرع اول ، اگه میشه لطف کنید درباره ی مفهومش کمی توضیح بدید ...

Mr_100_dolari
13-11-2012, 03:32
تشنه را باکی نباشد گر بگندد آب جوی / مرد دانا ترس دارد چون بريزد آب روی

یه چیزی میخواستم بگم و اونم اینکه یکم همچین شعرهایی برای من ادامه دادنش سخته یعنی یه کم سنگین کلمات به کار رفته توی هر مصرع البته شاید برای بقیه دوستان این طوری نباشه

و یه نکته دیگه اینکه هر چند که شاید از همون بیت که گذاشتید بشه به یه مفهوم و معنی کلی دست پیدا کرد اما برام مشخص نیست تو لحظه ای که داشتید این بیت رو مینوشتید هدفتون چی بوده و یا ایده توی ذهنتون چی بوده ؟ و اینکه حتی حستون تو لحظه گفتن این بیت چی بوده ؟ و موضوعی که بهش فکر میکردید ؟ و اینکه در ادامه مثلا اگر بخوام بیت بعدی رو بگم بدونم باید به کدوم جهت برم یعنی موضوع اصلی که قراره شعر دنبال کنه و یا چه مفهوم و درکی رو از موضوع مورد نظر قراره به خواننده بده ؟

خیلی نکته هام زیاد شد :20: من سر رشته خاصی تو شعر گفتن ندارم اما بیشتر این چیزایی که گفتم تو لحظه ای که بخوام راجب موضوعی شعر بگم نا خود آگاه از ذهنم عبور میکنه !!!



در رابطه با این موضوع باید بگم که خب همونطور که میدونید شعر به دو گونه ی کوششی و جوششی سروده میشه

شعر کوششی که شما گفتید واقعا خیلی تمرکز میخواد و شاید برای گفتن یک بیت در مورد یه موضوع 10 بار کلمات مختلفی به ذهن آدم برسه که هیچ کدوم هم مناسب نباشه

اما شعر جوششی واقعا عالی هست که زمانی که حسه خاصی داری کلمات پشت سر هم میاد که خیلی کم اتفاق میافته این حالت !!!

Mr_100_dolari
13-11-2012, 03:50
مجددا از دوستان جان دعوت میکنم که ایده هاشون رو مطرح کنند
به تو سوگند ای صمیمی
به تو ای همیشه همراه ...
چهار تا کلمه هم شما بگید، چی میشه مگه؟!

به تو سوگند ای صمیمی

به تو ای همیشه همراه

من بی تو مانده ام اینجا تنها

طاقت دوری ندارم تا شود فردا

دیروز قول ماندن دادیم

امروز عجب شوق رفتن داری

برو که از رفتن تو گله ای نیست

این رسم این روزگار لعنتیست


بدی شعر کوششی همینه که راحت نمیاد برای همین حسه اینکه بیشترجلو برم رو فعلا نداشتم (خدا رو شکر بیشتر از چهار تا کلمه شد :sq_2: )

بعدم باور کن همین الان (البته شاید چون موضوع و جهت شعر مشخص نبود) خیلی موضوعات مختلفی اومد توی ذهنم و با توجه به حس خودم رفتم به این سمت که توضیحش اینه که مثلا تمام قول و قرار گذشته زیر پا له شده و با تمام نامردی که طرف کرده اما این رسم روزگاره و ...

البته شاید هم آقا حامد اصلا موضوعی که توی ذهنش بوده (خداوند) بوده یعنی این طوری هم فکر کردم و ...

بازم شرمنده من جلوی اساتید حرفی واسه گفتن ندارم و ...

hamed29
13-11-2012, 14:01
درباره ی مفهوم این بیت کنجکاو شدم بخصوص مصرع اول ، اگه میشه لطف کنید درباره ی مفهومش کمی توضیح بدید ...

با تشکر از نظرات شما و همه ی عزیزان؛ واقعاً ذوق مرگ شدم!
مفهومی که مد نظرم بود اینه که آبرو ، آب جو نیست که اگه رفت بتونی بر گردونی
معنی ظاهری بیت هم اینکه خوردن آب گندیده برای آدم تشنه خیلی راحت تر از اینه که آبروش بره!
و اینکه آدم دانا خوب میدونه که آبرو چقدر ارزشمنده، واسه همین میترسه که آبروی کسی رو بریزه!

hamed29
13-11-2012, 14:52
البته شاید هم آقا حامد اصلا موضوعی که توی ذهنش بوده (خداوند) بوده یعنی این طوری هم فکر کردم و ...
نه؛ منظورم این نبود؛ هرچند شما برداشت خوبی داشتید و این میتونه ایده ی خوبی برای ادامه ی شعر باشه

بدی شعر کوششی همینه که راحت نمیاد برای همین حسه اینکه بیشترجلو برم رو فعلا نداشتم (خدا رو شکر بیشتر از چهار تا کلمه شد :sq_2: )
بعدم باور کن همین الان (البته شاید چون موضوع و جهت شعر مشخص نبود) خیلی موضوعات مختلفی اومد توی ذهنم و با توجه به حس خودم رفتم به این سمت که توضیحش اینه که مثلا تمام قول و قرار گذشته زیر پا له شده و با تمام نامردی که طرف کرده اما این رسم روزگاره و ...
راستش ایده ی خاصی توی ذهنم نبود، فقط همین طوری چند تا کلمه از اعماق قلبم جوشید! :sq_8:



به تو سوگند ای صمیمی
به تو ای همیشه همراه
من بی تو مانده ام اینجا تنها
طاقت دوری ندارم تا شود فردا
دیروز قول ماندن دادیم
امروز عجب شوق رفتن داری
برو که از رفتن تو گله ای نیست
این رسم این روزگار لعنتیست



من بی تو مانده ام اینجا تنها
من چشیده ام در این شهر غربتی ( تلخ و --- ) یا ( -؟- )


طاقت دوری ندارم تا شود فردا
طاقت دوری نمونده، ای عزیز رفته از دست
حسرتی که از تو دارم ، تو گلوم یه بغض کهنه ست


دیروز قول ماندن دادیم
؟
یادگارت ای --- ، رو تنم یه زخم کهنه ست
گله ای ندارم ای گل، این مرام روزگاره
یه روزی میام کنارت،---------------------
خاطرات رو نوشتم که ------------------

کاربر شماره ی یک
13-11-2012, 15:29
با تشکر از نظرات شما و همه ی عزیزان؛ واقعاً ذوق مرگ شدم!
مفهومی که مد نظرم بود اینه که آبرو ، آب جو نیست که اگه رفت بتونی بر گردونی
معنی ظاهری بیت هم اینکه خوردن آب گندیده برای آدم تشنه خیلی راحت تر از اینه که آبروش بره!
و اینکه آدم دانا خوب میدونه که آبرو چقدر ارزشمنده، واسه همین میترسه که آبروی کسی رو بریزه!
ببخشید جسارت میکنم رک میگم ، اما گمان نکنم بشه این منظور رو از شعرتون برداشت کرد !
بیتتون رو اگه به نثر بنویسم اینطوری میشه که ، آدم تشنه از آلوده شدن آب ترسی نداره و مرد دانا از ریختن آبروش میترسه ! آدم دانا و مرد تشنه ، اصلا مثل هم نیستند ، نمیتونی بگی منظورم از مرد دانا همون آدم تشنه ی مصرع اوله ، هیچ ربطی بین مصراع ها نیست ، اگه مصراع ها رو طوری عوض کنی که مثلا نثرش بشه ، مرد دانا اگه تشنه هم باشه از آلوده شدن آب نمیترسه از ریختن آبرو میترسه ! اون مرد دانای مصرع دومت توی مصرع اول اصلا وجود نداره ! :20:

hamed29
13-11-2012, 15:34
ببخشید جسارت میکنم رک میگم ، اما گمان نکنم بشه این منظور رو از شعرتون برداشت کرد !
بیتتون رو اگه به نثر بنویسم اینطوری میشه که ، آدم تشنه از آلوده شدن آب ترسی نداره و مرد دانا از ریختن آبروش میترسه ! آدم دانا و مرد تشنه ، اصلا مثل هم نیستند ، نمیتونی بگی منظورم از مرد دانا همون آدم تشنه ی مصرع اوله ، هیچ ربطی بین مصراع ها نیست ، اگه مصراع ها رو طوری عوض کنی که مثلا نثرش بشه ، مرد دانا اگه تشنه هم باشه از آلوده شدن آب نمیترسه از ریختن آبرو میترسه ! اون مرد دانای مصرع دومت توی مصرع اول اصلا وجود نداره ! :20:

درسته؛ ولی میخواستم وقتی شعر کامل شد این معنی رو برسون

Mr_100_dolari
13-11-2012, 20:48
نه؛ منظورم این نبود؛ هرچند شما برداشت خوبی داشتید و این میتونه ایده ی خوبی برای ادامه ی شعر باشه

راستش ایده ی خاصی توی ذهنم نبود، فقط همین طوری چند تا کلمه از اعماق قلبم جوشید! :sq_8:




من چشیده ام در این شهر غربتی ( تلخ و --- ) یا ( -؟- )


طاقت دوری نمونده، ای عزیز رفته از دست
حسرتی که از تو دارم ، تو گلوم یه بغض کهنه ست


؟
یادگارت ای --- ، رو تنم یه زخم کهنه ست
گله ای ندارم ای گل، این مرام روزگاره
یه روزی میام کنارت،---------------------
خاطرات رو نوشتم که ------------------


ممنون حامد جان اگر موافق باشی با همون موضوعی که من گفتم (که توضیحش اینه که مثلا تمام قول و قرار گذشته زیر پا له شده و با تمام نامردی که طرف کرده اما این رسم روزگاره و ...) شعرو ببریم جلو فرقی نداره که با اون بیت های من باشه یا شما فقط فعلا دنبال تغییر بیت ها نباشیم فعلا موضوع رو ببریم جلو و هر جا که خواستی از اون جا به بعد شعر موضوع مسیرش رو تغییر بده حتما بگو جهتش از اون قسمت به بعد قراره به کدوم سمت بره (ایده جدید توی ذهنت رو در مورد تغییر جهت موضوع یا نتیجه گیری پایانی رو در صورت تغییر احتمالی بگو) و هر وقت به پایان شعر رسیدیم دوباره نگاه میکنیم ببینیم کدوم بیت ها اگر کمی تغییر کنه بهتر میشه ....


ممنون

علی مقدس
11-12-2012, 00:04
از خودم شروع میکنم ؛ این بیت رو خودم گفتم ولی هرچی فکر میکنم چیز به در بخوری به ذهنم نمیرسه تا ادامه ش بدم .
دوستان اگه چیزی به نظرتون میاد خوشحال میشم بگید.



سجده بر خاک وطن باید نمود / تن رها از اهرمن باید نمود



دوست عزیز حامد جان امیدوارم با ادامه دادن شعرت باعث کدر شدن خاطرت نشده باشم به هر صورت برگ سبزیست تحفه درویش !

سجده بر خاک وطن باید نمود
تن رها از اهرمن باید نمود
سجده بر خاکم نشانی است از نماز
با نماز تن را رها از اهرمن باید نمود
ای وطن خاک تو هم چون کیمیاست
کیمیا را بهر چشمان طوطیا باید نمود
بهر آزادی خاک تو چه خون هایی که ریخت
حقش آن است از شهیدان تو هم یادی نمود
گر بخواهم از بزرگی های تو دهم داد سخن
بعد آن از خستگی تسلیم جان خواهم نمود
با سلام خدمت دوستان و کاربران محترم من نا خواسته این مطلب را دو بار ارسال کردم و ار این بابت از همه عذر خواهی می کنم

علی مقدس
11-12-2012, 00:18
از خودم شروع میکنم ؛ این بیت رو خودم گفتم ولی هرچی فکر میکنم چیز به در بخوری به ذهنم نمیرسه تا ادامه ش بدم .
دوستان اگه چیزی به نظرتون میاد خوشحال میشم بگید.



سجده بر خاک وطن باید نمود / تن رها از اهرمن باید نمود



دوست عزیز حامد جان امیدوارم با ادامه دادن شعرت باعث کدر شدن خاطرت نشده باشم به هر صورت برگ سبزیست تحفه درویش !

سجده بر خاک وطن باید نمود
تن رها از اهرمن باید نمود
سجده بر خاکم نشانی است از نماز
با نماز تن را رها از اهرمن باید نمود
ای وطن خاک تو هم چون کیمیاست
کیمیا را بهر چشمان طوطیا باید نمود
بهر آزادی خاک تو چه خون هایی که ریخت
حقش آن است از شهیدان تو هم یادی نمود
گر بخواهم از بزرگی های تو دهم داد سخن
بعد آن از خستگی تسلیم جان خواهم نمود

hamed29
11-12-2012, 00:47
عالیه!
کلا تو انجمن شاعر کم داریم،اگه کسی هم باشه که ذوق ادبی داشته باشه بیشتر متن های نثر مانند مینویسه.
حضور شما در این تاپیک باعث افتخاره.

----------------------------------------------------------------

سجده بر خاک وطن باید نمود
تن رها از اهرمن باید نمود

سجده بر خاکم نشانی است از نماز
با نماز تن را رها از اهرمن باید نمود

ای وطن خاک تو هم چون کیمیاست
کیمیا را بهر چشمان طوطیا باید نمود
بهر آزادی خاک تو چه خون هایی که ریخت
حقش آن است از شهیدان تو هم یادی نمود

گر بخواهم از بزرگی های تو دهم داد سخن
بعد آن از خستگی تسلیم جان خواهم نمود


----------------------------------------------------------------

توضیحات هر قسمت رو با رنگ بندی مشخص کردم.

مضمونش خوب بود ولی کلمات تکراری توش زیاد شده. (بهتره ویرایشش کنیم)

این تیکه واقعاً عالی بود.

به نظرم بهتره یکم ویرایش بشه.

hamed29
11-12-2012, 13:23
به تو سوگند ای صمیمی
به تو ای همیشه همراه ...


با تو موندم با تو خوندم این ترانه ی محالو
با صدای که شکسته از یه بغض بی خیالو

علی مقدس
12-12-2012, 16:05
عالیه!
کلا تو انجمن شاعر کم داریم،اگه کسی هم باشه که ذوق ادبی داشته باشه بیشتر متن های نثر مانند مینویسه.
حضور شما در این تاپیک باعث افتخاره.

----------------------------------------------------------------

سجده بر خاک وطن باید نمود
تن رها از اهرمن باید نمود

سجده بر خاکم نشانی است از نماز
با نماز تن را رها از اهرمن باید نمود

ای وطن خاک تو هم چون کیمیاست
کیمیا را بهر چشمان طوطیا باید نمود
بهر آزادی خاک تو چه خون هایی که ریخت
حقش آن است از شهیدان تو هم یادی نمود

گر بخواهم از بزرگی های تو دهم داد سخن
بعد آن از خستگی تسلیم جان خواهم نمود


----------------------------------------------------------------

توضیحات هر قسمت رو با رنگ بندی مشخص کردم.

مضمونش خوب بود ولی کلمات تکراری توش زیاد شده. (بهتره ویرایشش کنیم)

این تیکه واقعاً عالی بود.

به نظرم بهتره یکم ویرایش بشه.
با سلام با توجه یه اینکه اصل شعر از آن شماست اختیار آن هم با جنابعالیست و هر طور که صلاح می دانید ویرایش نمائید موفق و پیروز باشید

hamed29
04-05-2013, 11:56
برای تو که هم دردی:




برای من که در بندم


تمام عمر یک خواب است ...

hamed29
05-02-2014, 15:20
برای من که در بندم
تمام عمر یک خواب است
دلم در حسرت نور و
ضمیرم گرم پیکار است


صدای پای زندانبان
شکنجه‌های بی‌پایان


یکی در جوخه‌ی اعدام

یکی همچون من و زخمی


نوشته روی پرونده
تمام عمر در تبعید

NISHXAND
12-03-2014, 11:33
سلام دوستان ، خسته نباشین

به نظر من ان روش شم غلطه
شما باید شعر کامل بنویسد بقیه دوستان بیان نظر بدن یا نقد کنن

hamed29
12-03-2014, 15:10
سلام دوستان ، خسته نباشین

به نظر من ان روش شم غلطه
شما باید شعر کامل بنویسد بقیه دوستان بیان نظر بدن یا نقد کنن

سلام؛
اگه میتونستم شعر کامل بگم که این تاپیک رو نمیزدم:n02: