PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : جوایز ادبی



Dash Ashki
04-07-2006, 20:20
جايزه جهاني «نوبل» و شرح‌حال باني آن آلفرد نوبل

آلفرد برنهارد نوبل در سال 1843 در سكوئه سوئد متولد گرديد. آلفرد آدم نحيف و ضعيفي بود، ولي در همان سالي متولد شد، كه پدرش امانوئل كه آدم قوي، جاه‌طلب و دانشمندي بود دچار ورشكستگي گرديد. پس از شكستي كه امانوئل در استكهلم خورد به سنت پترزبورگ رفت و در آنجا يك كارگاه مهندسي تأسيس نمود.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دولت روسيه به وي مأموريت داد كشتي بخاري و هم‌چنين زيردريايي بسازد و نوبل بيش از حد تصور خود با موفقيت مواجه شد، اما چون زياده‌روي نمود و كارهاي خود راب يش از حد توسعه داد پس از پايان جنگ‌هاي كريمه براي بار دوم ورشكست شد.

آلفرد نوبل تا 16 سالگي به‌طور خصوصي تحصيل كرد و قبل از رسيدن به سن بيست سالگي يك شيمي‌دان باتجربه و يك زبان‌دان قابل شده بود و با زبان‌هاي آلماني، فرانسوي، روسي و سوئدي آشنايي داشت.

آلفرد نوبل مسافرت‌هاي زيادي نمود و بيشتر توجه خود را صرف تحقيقات درباره مواد منفجره نيتروگليسرين كرد. نوبل كشف نمود كه استفاده از اين مواد اگ ربا يك ماده غيرفعال و جذب‌كننده مانند گيسلگوهر همراه باشد آسان‌تر و بي‌خطرتر است. وي اختراع خود را در سال 1867 تحت نام ديناميت به ثبت رسانيد. سپس نيتروگليسرين را با يك ماده منفجره فعال ديگر يعني باروت مخلوط نمود و يك ماده ژله مانند شفافي به دست آورد، كه قدرت انفجار آن از ديناميت هم بيشتر بود. ژلاتين منفجره يعني اختراع دوم وي در سال 1875 به ثبت رسيد. بعد نوبل موفق به اختراع باليستيت شد كه اولين باروت بي‌دود نيتروگليسرين بود و بعدها براي ساختن كورديت يعني باروت بي‌دود به كار رفت.

با ساختن ديناميت و ساختن مواد منفجره و با استخراج معادن نفت باكو نوبل به كمك يارانش موفق به جمع‌آوري ثروت هنگفتي گرديد. اختراعات نوبل سبب شد كه در رشته معادن و جاده‌سازي و حفر تونل تحولي به وجود آمد.

نوبل در سال 1896 درگذشت. در تاريخ 27 نوامبر 1895 يعني يكسال قبل از مرگش نوبل وصيتنامه معروف خود را امضاء كرد. اين وصيتنامه مي‌بايستي نقشه‌هاي وي را مربوط به پاداش زحماتش يعني همان افكاري كه بيشتر زندگي او را به خود مشغول كرده بود عملي سازد.

او در وصيتنامه خود ذكر كرده بود كه بيش از 31 ميليون كرون سوئد كه ثروت وي را تشكيل مي‌داد بايستي به صورت وجه نقد درآيد و به عنوان سرمايه به كار برود و درآمد حاصله از آن هرساله به صورت جوايزي ميان آنهايي كه در سال قبل منشاء بزرگترين فايده براي بشر بوده‌اند تقسيم گردد. رشته‌هايي كه نوبل مايل بود باعث پيشرفت آنها شود عبارت بودند از: فيزيك، شيمي، فيزيولوژي يا طب، ادبيات و صلح. در خاتمه وصيتنامه خاطرنشان شده بود كه اين جوايز به شايسته‌ترين افراد چه اهل اسكانديناو و چه اهل ساير كشورها داده شود و امر توزيع جواي زرا به سه مؤسسه سوئدي و يك كميته مخصوص كه توسط پارلمان نروژ تعيين مي‌شود واگذار نمود.

انجام اين كار به عهده نمايندگان ايالات پادشاهي سوئد و نروژ كه در آن زمان كشور واحدي محسوب مي‌شدند محول گرديد.

جايزه نوبل چگونه توزيع مي‌گردد

هيأت‌هايي كه تحت اساسنامه بنياد نوبل فعاليت مي‌كنند عبارتند از: چهار هيأت مخصوص اعطاء جايزه يعني آكادمي علوم سلطنتي (براي شيمي و فيزيك) مؤسسه طبي سلطنتي كارولين (براي طب) آكادمي سلطنتي سوئد (براي ادبيات) و كميته نروژي نوبل وابسته به پارلمان نروژ (براي جايزه صلح).

ضمناً پنج كميته نوبل هم وجود دار دكه هريك براي توزيع يكي از جوايز مطالعه مي‌كنند (ازجمله كميته نروژي براي جايزه صلح). به علاوه چهار انستيتو يا مؤسسه نوبل هم وجود دارد كه هريك براي يكي از چهار جايزه فوق‌الذكر فعاليت مي‌كنند.

كميته‌هاي 5 گانه نوبل هريك سه تا پنج عضو دارند كه توسط هيأت مربوطه تعيين مي‌شوند. هيچ‌كس نمي‌تواند شخصاً خود را نامزد دريافت جايزه نوبل كند. كساني كه مي‌‌توانند معرف نامزدهاي جوايز نوبل باشند از برندگان سابق جوايز نوبل (در رشته مخصوص خود) ـ اعضاء هيأت اعطاء جوايز و اعضاء كميته‌هاي نوبل (در رشته مخصوص خود) پروفسورهاي برجسته دانشگاه و آنهايي كه توسط اعطاءكنندگان جوايز انتخاب مي‌شوند. رئيس بنگاه نشرياتي كه اثر كانديدا را چاپ نموده (در مورد ادبيات) اعضاء پاره‌اي از سازمان‌هاي پارلمان يا حقوقي بين‌المللي (براي جايزه صلح) اعضاء پارلمان‌ها و كابينه‌ها (براي صلح).

كشورهايي كه برنده نوبل شده‌اند

بد نيست بدانيد كه تا سال 1960 از كليه كشورهاي جهان فقط 30 كشور برنده جايزه نوبل شده‌اند. از كليه كشورهاي آمريكا بيش از سايرين برنده جايزه داشته است. به‌طوري كه از 325 جايزه كه تا اين سال داده شده است 74 جايزه نصيب آمريكايي‌ها شده است. پس از آمريكا به ترتيب انگلستان 50 جايزه نوبل و آلمان 49 جايزه نوبل، فرانسه 34 جايزه و سوئد كه باني جايزه نوبل است 15 جايزه ربوده‌اند.

در سال‌هاي 1940 و 1942 جوايز صلح و ادبيات توزيع نگرديد. در بعضي سال‌ها بعضي جوايز توزيع نشده و براي سال بعد گذاشته شده.

بعضي اوقات يك جايزه نوبل به دو نفر دانشمند كه يك امر مشتركي پديد آورده‌اند، نيز داده مي‌شود.


-------------------------------------------
بزرگترین سایت دانلود کتاب های فارسی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Dash Ashki
04-07-2006, 20:22
جوائز ادبیات نوبل از سال 1901 تا امروز عبارتند از :

سال نام برنده جايزه کشور

1901 سالي پرودوم prudhomme فرانسه

1902 تئودور مومسن Mommsen آلمان

1903 بيورنسترن بيورنسون Bjornson نروژ

1904 1- فردريک ميسترال Mistral فرانسه 2- ژوزه آچه گاري Echegaray اسپانيا

1905 هنريک زينکويچ Sienkiewicz لهستان

1906 گيوسوئه کاردوچي Carducci ايتاليا

1907 راديارکيپلينگ Kipling انگليس

1908 رودلف کريستوف ايوکن Eucken آلمان

1909 سلما لاگرلف Lagerlof سوئد

1910 پل يوهان لودويک هايسه Heyse آلمان

1911 موريس مترلينگ Maeterlinck بلژيک

1912 گرهارت هوپتمان Hauptmann آلمان

1913 رابيند رانات تا گور Tagore هند

1914 براي سال بعد محفوظ شد - -

1915 رومن رولان Rolland فرانسه

1916 ورنر فون هايدنستام Heidenstam سوئد 1- ک . آ گيلروپ Gjellcrup دانمارک

1917 2- هنريک پونتو پيدان Pontoppidan دانمارک

1918 براي سال بعد محفوظ شد -

1919 جايزه سال قبل که توزيع نشده بود به صندوق ويژه صلح ريخته شد و جايزه اين سال براي سال بعد محفوظ ماند.

1920 جايزه سال قبل در اين سال توزيع شد. 1- (1919 ) ک . ف . ج اسپيتلر Spitteler سويس 2-(1920 ) کنوت هامسون Hamsun نروژ

1921 آناتال فرانس France فرانسه

1922 ژاسينتوبناونته Benavente اسپانيا

1923 ويليام باتلر يتز Yeats ايرلند

1924 ل . س . ريمونت Reymont لهستان

1925 براي سال بعد نگاه داشته شد.

1926 جايزه سال 1925 ذر اين سال توزيع شد.

1- ( 1925) برنارد شاو Shaw انگليس

2- ( 1926) براي سال بعد محفوظ ماند . - -

1927 جايزه سال قبل در اين سال داده شد . - - خانم گرازيا دلدا ( جايزه سال 26 ) Deledda ايتاليا وجايزه سال 1927 براي سال بعد محفوظ شد .

1928 جايزه سال 1927 در اين سال داده شد . - - (1927) - هانري برگسون Bergson فرانسه (1928) - زيگريد آندست Undest نروژ

1929 توماس مان Mann آلمان

1930 سينکلرليوئيس Lewis امريکا

1931 اريک اکسل کارلفلت Karlfeldt سوئد

1932 جان گالزورثي Galsworthy انگليس

1933 ايوان الکسيويچ بونين Bunin فرانسه

1934 لوئيجي پيراندلو Pirandello ايتاليا

1935 جايزه اين سال براي سال بعد نگاه داشته شد.

1936 جايزه سال قبل که توزيع نشده بود به صندوق عمده و دو سوم آن به صندوق مخصوص جايزه ادبيات ريخته شد. (1936) يوجين او- نيل o- Neill امريکا

1937 روژه مارتن دوکار du Gard فرانسه

1938 خانم پرل س . باک Buck امريکا

1939 فرانس ايميل سيلانپيه Sillanpaa فنلاند

1940 يک سوم جايزه اين سال به صندوق کل و دو سوم آن به صندوق ويژه جايزه صلح ريخته شد .

1941 جايزه در اين سال داده نشد و مبلغ آن يک سوم به صندوق کل و دو سوم آن به صندوق ويژه جايزه صلح ريخته شد .

1942 جايزه در اين سال داده نشد و مبلغ آن يک سوم به صندوق کل و دو سوم آن به صندوق ويژه جايزه صلح ريخته شد .

1943 جايزه در اين سال داده نشد و مبلغ آن يک سوم به صندوق کل و دو سوم آن به صندوق ويژه جايزه صلح ريخته شد .

1944 يوهانس ويلهم ينسن Jensen دانمارک

1945 خانم گابريلا ميسترال Mistral شيلي

1946 هرمان هسه Hesse سوئيس

1947 اندره ژيد Gide فرانسه

1948 ت . س . اليوت Eliot انگليس

1949 براي سال بعد محفوظ شد.

1950 جايزه سال قبل که توزيع نشده بود ، نيز در اين سال توزيع شد. 1- (1949) ويليام فاکنر Faulkner امريکا 2- (1950) برتراندراسل Russell انگليس

1951 پ . ف . لاگرکويست Lagerkvist سوئد

1952 فرانسوا مورياک Mauriac فرانسه

1953 سروينستون چرچيل Churchill انگليس

1954 ارنست همينگوي Hemingway امريکا

1955 هالدرو ف . لاکسنس Laxness ايسلند

1956 ژوآن رامون جيمنز Jimenez اسپانيا

1957 آلبرکامو Camus فرانسه

1958 بوريس پاسترناک Pasternak روسيه

1959 سالواتور کو آسيمودو Quasimodo ايتاليا

1960 سن ژان پرس ( لژر) Porse - Leger فرانسه

1961 ايوا آندرانيک Andirc يوگسلاوي

1962 جان اشتاين بک Steinbeck امريکا

1963 گيور گوس سفر ياجيس يونان

1964 ژان پل سارتر( جايزه را نپذيرفت ) Sartre فرانسه

1965 ميخائيل شولوخف Sholokhov روسيه

1966 1- نلي ساش سوئد 2- ساموئل آگنون Agnon اسرائيل

1967 ميگوئيل آنجل آستورياس Asturias گواتمالا

1968 ياسوناري کاواباتا Yasunari kawabata ژاپن

1969 ساموئل بکت S . Beckett ايرلند

1970 الکساندرسولژنيتسين A . Slzhenitsyn شوروي

1971 پابلو نرودا P . Neruda شيلي

1972 هانريش بول Heinrich Boll آلمان

1973 پاتريک وايت Patrick White استراليا

1974 ايويند جانسن Eyvind Johnson سوئد ادموند مارتينسون E . Martinson سوئد

1975 اويجنيو مونتل Eugenio Montate ايتاليا

1976 سائول پلو Saul Bellow امريکا

1977 ويسنت اليکساندر Vicente Aleixandre اسپانيا

1978 اسحق بشويش Isaqe Bashevis امريکا (متولد لهستان )

1979 اديسه اليتي Odysseus Elytis يونان

1980 چسلاو ميلوژ Czeslaw Milosz امريکا ( متولد لهستان )

1981 الياس سنتي Elias Cenetti انگليس (بلغاري الاصل )

1982 گابريل گارسيا ماركز Gabriel Garcia Marques مکزيک ( کلمبيايي الاصل )

1983 ويليام گلدينگ William Golding انگليس

1984 ياروسلاف سايفرت Jaroslav Seifert چکسلواکي

1985 کلود سيمون Claude simon فرانسه

1986 ول سوينکا Wole Soy inka نيجريه

۱۹۸۷ ژوزف برادسكي JOSEPH BRODSKY روس

۱۹۸۸ نجيب محفوظ NAGUIB MAHFOUZ مصر

۱۹۸۹ كامليو خوزه سلا CAMILO JOSe CELA اسپانيا

۱۹۹۰ اوكتاويو پاز OCTAVIO PAZ مكزيك

۱۹۹۱ نادين گورديمر NADINE GORDIMER

۱۹۹۲ درك والكوت DEREK WALCOTT هند غربي

۱۹۹۳ توني موريسون TONI MORRISON امريكا

۱۹۹۴ كنزا بورو اوئه KENZABURO OE ژاپن

۱۹۹۵ سيموس هيني SEAMUS HEANEY ايرلند

۱۹۹۶ وسيلاوا ژيمبورسكا WISLAWA SZYMBORSKA

۱۹۹۷ داريو فو DARIO FO

۱۹۹۸ خوزه ساراماگو JOSE SARAMAGO پرتغال

۱۹۹۹ گونتر گراس GUNTER GRASS آلمان

۲۰۰۰ گائو ژينگ جيان GAO XINGJIAN چين

۲۰۰۱ و . س . نايپل V. S. NAIPAUL

۲۰۰۲ امره كرتيش IMRE KERTESZ مجارستان

۲۰۰۳ جان مکس ول کوئتزی John Maxwell Quenzi آفريقاي جنوبي

۲۰۰۴ الفريده يلينك اتريش

۲۰۰۵ هارولد پينتر انگلستان

Dash Ashki
04-07-2006, 20:26
رنه فرانسوا آرمان سولی پرودم اولین کسی بود که در سال 1901 جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. وی در 16 مارس 1739 در پاریس به دنیا آمد پس از اتمام دوره ابتدایی بیشتر برای تضمین آینده اش به دبیرستان پلی تکنیک رفت. وی در سال 1856 فارغ التحصیل شد بعد از چند سال مجموعه اشعار وی در سال 1856 تحت نام قطعات و اشعار به چاپ رسید سلی پرودم در روز هفتم سپتامبر 1907 درگذشت
.................................................. .........

آثار منتشر شده :

برخی از آثار این شاعر فرانسوی بدین شرح می باشد.

تجربه ها، تنهایی ها، قطعات و اشعار، عدالت، خوشبختی، سعادت، گلدان شکسته، درباره طبیعت اشیاء، احساس هایی از جنگ، دیوان مقدرات، مقدرات، مهربانی های بیهوده، عشق رهبری شده به وسیله نور معرفت، سعادت، درباره تعبیر و بیان در هنرهای زیبا، وصیت نامه شاعرانه و مظهر واقعی از نظر پاسکال.

Dash Ashki
04-07-2006, 21:04
تئودور مومسن در سي ام نوامبر ۱۸۱۷ در شهر گاردينگ در شسوينگ آلمان پا بر هستي گذاشت. او به تحصيل واژه شناسي و حقوق در شهر كيل پرداخت و سپس از ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۷ در ايتاليا و فرانسه به تحصيل باستانشناسي مشغول بود. در ۱۸۴۸ استاد حقوق دانشگاه لايپزيك شد اما به علت افكار آزادي خواهانه اي كه داشت در طي جنبش انقلابي سالهاي ۱۸۸۹ -۱۸۸۴، مجبور به استعفا شد. وي همچنين استاد حقوق دانشگاه زوريخ (۱۸۵۴-۱۸۵۲) و برسلو (۱۸۵۸-۱۸۵۴) و سپس استاد تاريخ باستان در برلين تا هنگام مرگ باقي ماند. در زندگي سياسي، مومسن همچنان نماينده ليبرال مجلس پروس (۱۸۸۲-۱۸۷۳) بود. وي درباره فعاليت هاي سياسي اش در وصيت نامه آخر خود چنين نوشت: هرگز در آلمان يا در هر جاي ديگر در گذشته يا حال ميلي به فعاليت سياسي نداشته ام.» تاكنون هيچ محققي قابل مقايسه با مومسن وجود نداشته است، زيرا كه وي در زمينه هاي مختلفي نظير نهادهاي حقوقي و سياسي روم باستان، تاريخ وتاريخ نويسي، زبان كتيبه خواني و بررسي آثار تاريخي حقوق، سكه شناسي و كليه پديده هاي عمومي زندگي دستاوردهاي بي شماري از خود به جا گذاشته است. اين تحقيقات تا آخرين روز زندگي اش ادامه داشت.

تئودور مومسن در سال ۱۹۰۲ مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبي شد و آكادمي سوئد دليل خود را براي انتخاب چنين اعلام كرد: «بزرگترين استاد زنده زمان حاضر در هنر ارائه تاريخ و بويژه به سبب اثر باقي ماندني اش به تاريخ روم».
بيشتر علاقه مومسن به آثار لاتين، آگاهي از آنها و تأويل و تفسير آنها، كه براي شناخت دوره باستان لازم بود متمركز شد. او مدت زماني سردبير نشريه اي بود كه مجموعه هاي بزرگي به زبان لاتين و آثار موجود به اين زبان را شامل مي شد و زير نظر آكادمي سلطنتي علوم برلين انتشار مي يافت. مومسن سردبير و مسئوليت تهيه چند جلد از آنها را به عهده داشت. او همچنين مطالعات و يك تريلوژي پايه اي را در خصوص تقويم رومي، تاريخ نگاري، سكه هاي رومي و ديوارهاي دفاعي امپراتوري روم به پيش برد و در خصوص لهجه هاي ايتاليايي نيز مطالبي نوشت. هشت جلد مجموعه آثار وي پس از مرگش به چاپ رسيد.
عبارت آخرين وصيت نامه او نشانگر علاقه مفرط وي به حقوق روم بود. او استادانه به ويراستاري Jastinianشs Digestq ( ۲ جلد ۷۰ - ۱۸۶۶) و Codex Theodosianas (۱۹۰۵) و منابع حقوقي دوران پيش از ژوستي نين (۱۸۶۱) پرداخت و همين كافي است تا نامش براي هميشه بر جريده تاريخ زنده بماند. تحليل جامع وي از قانون اساسي و حقوق جزايي مردم الهامي براي تحقيقات ديگر محققان به حساب مي آيد.
.................................................. ............
آثار مهم تئودور مومسن عبارتند از تاريخ سه جلدي روم كه در سالهاي (۶-۱۸۵۴) منتشر شد. جلد چهارمش كه مربوط به دوره ديكتاتوري سزار بود هرگز تكميل نشد و جلد پنجم اين مجموعه درباره داستانهاي امپراتوري روم بود. البته دو جلد هم درباره مسائل متفرقه تاريخي نوشت كه اين هفت جلد مجموعه نوشته هاي تاريخي او را شكل مي دهد.به طور كلي آثار مهم او عبارتند از تاريخ روم سه جلد (۶-۱۸۵۴) حقوق سياسي ۳ جلد (۱۸۸۸-۱۸۷۱) حقوق جزا در روم (۱۸۹۹) و گفتار و رسالت ۱۹۰۵. تئودور مومسن متولد ۳۰ نوامبر سال ۱۸۱۷ در شهر گاردينگ (شلزويگ) پسر يك كشيش در سال ۱۹۰۲ از طرف آكادمي سوئد به عنوان بزرگترين استاد معاصر در نگارش تاريخ، بويژه براي بزرگداشت اثر عظيمش عظمت و انحطاط روم باستان مفتخر به دريافت جايزه نوبل شد و او كه از سال ۱۸۷۴ تا ۱۸۹۵ سمت منشي دائم فرهنگستان علوم را داشت، از ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۲ نماينده شوراي دولت پروس بود: نخست نماينده حزب ليبرال ملي و آنگاه نماينده اتحاديه ليبرالها بود و هميشه از مخالفين سر سخت و بااهميت سياست بيسمارك به شمار رفت. سرانجام در اول نوامبر سال ۱۹۰۳ در شارلوتنبورگ در گذشت.

Dash Ashki
05-07-2006, 08:43
رودیار کیپلینگ شاعر و درام نویس شهیر انگلیسی به سال 1865 در شهر بمبئی هندوستان به دنیا آمد و با انتشار شاهکارهایی مانند کتاب جنگل و کیم و مانند آنها سیاست امپریالیستی انگلستان را چنان که بود مجسم ساخت و از این راه حقایق تلخ و نفرت آوری را بر ملل استعمار زده آسیا و آفریقا به خصوص مردم هندوستان فاش نمود.

کیپلینگ در مشرق مشهورترین ادیب و نویسنده انگلیسی است. او در سال 1907 به اخذ جایزه نوبل در رشته ادبیات نائل گردیده است. کیپلینگ در سال 1936 درگذشت.

Dash Ashki
05-07-2006, 13:10
(1858_1940)

سلما لاگرلوف بانوي داستان نويس سوئدي در خانواده اي کم در آمد ديده به جهان گشود . او که به سبب ضايعه اي مادر زادي در اندام و نيز لنگيدن به زشتي خود باور يافته بود از کودکي به عالم افسانه و خيال پردازي پناه برد. لاگرلوف که در کودکي پدر خويش را از دست داد کودکي دشوار را سپري کرد مدتي را به آموزگاري گذراند و سپس به داستان نويسي روي آورد که به سرعت موجب شهرت او شد. اين شهرت با نوشتن رمان« قصه گوستاو برلينگ» به اوج خود رسيد و رمان ياد شده رمان اسکانديواني شناخته شد. وي برخي آثار با مضامين مذهبي نيز آفريد که از آن جمله رمان «اورشليم» شايان ذکر است.

لاگرلوف در سال 1907 به سفارش آموزش و پرورش سوئد کتابي به نام «سفر شگفت انگيز نيلز هوليرسون» نوشت. او در اين کتاب با بهانه قرار دادن ماجراي پرواز جادويي پسرک چهارساله بر سراسر سوئد كوشيد تا سرزمين سوئد را به کودکان مدرسه هاي کشورش بشناساند . اما اين کتاب درسي محبوب ميليون ها کودک ديگر در سراسر جهان شد.

لاگرلوف در سال 1909 موفق شد نخستين جايزه ادبي نوبل را براي سوئد به ارمغان بياورد همچنين او نخستين بانويي است که برنده اين جايزه شد. افسانه هايي که لاگرلوف نوشت طراوت و جذابيتي درخور توجه براي ادبيات سوئد به ارمغان آورد . گفتني است که بسياري از آثار اين بانوي نويسنده به فيلم درامده است.

Dash Ashki
05-07-2006, 13:20
موريس مترلينگ (Maeterlinck) اصلا بلژيكي است و در سال 1862 در ايالت فلاماند در شهر كان متولد شده زبان آ لماني و فرانسه را كه زبان خانوادگي او محسوب مي شد در خانواده فرا گرفت . و بعد در مدرسه لاتين آموخت و تحصيلات خود را در رشته حقوق به پايان رساند و در بلژيك وكيل دعاوي بود و ناگهان به طوري كه مشهور است بر اثر عشق دختري كه به وي خيانت كرده بود وكالت دعاوي را ترك نمود و به نويسندگي پرداخت و ضمنا زبان انگليسي را كه تا آن زمان نمي دانست تحصيل كرد .
اولين اثر نويسندگي مترلينگ نمايشنامه " پرنده آبي " بود كه در سال 1911 جايزه نوبل را دريافت داشت بنابراين مترلينگ قبل از اينكه فيلسوف باشد يك نويسنده بوده است و آنهايي كه كتب فرانسه وي را خوانده اند مي دانند هيچ نويسنده فرانسوي از سه قرن به اين طرف نتوانسته است جذاب تر سليس تر عميق تر و شيوا تر از مترلينگ نويسندگي كند .
مترلينگ ناگهان نويسندگي تاتر را ترك كرد و شروع به نوشتن كتب فلسفي نمود و كتاب هاي فلسفي او كه از اين قرار ست براستي در جهان علم و ادب ولوله انداخت .

عقل و سرنوشت
زندگي زنبور عسل
معبد ويرا
دو باغ هوش گل ها
مرگ
بقاياي جنگ
صاحب خانه ناشناس
جاده هاي كوهستاني
راز بزرگ
زندگي موريانه
زندگي فضا
عرصه فرشتگان
زندگي مورچه
ساعت ريگي
سايه بال ها
قانون بزرگ
قبل از سكوت بزرگ
گنجينه فقرا
دروازه بزرگ
وي در سال 1949 بر اثر سكته قلبي در گذشت .
مترلينگ يكي از اختران فروزنده اي است كه گاه گاه و شايد در فواصل چندين قرن يك مرتبه در آسمان فكر بشر طلوع نمايد . نام دانشمندان و بزرگان جهان معاصر در آستان عظمت افكار مترلينگ زانو به زمين زده اند و به قول بركسون فيلسوف و دانشمند شهير : ما اگر بگوييم كه مترلينگ به منزله سقراط عصر حاضر است سقراط را خيلي بزرگ و مترلينگ را كوچك كرده ايم . و ياانيشتن مي گويد : شايد قرن ها بگذرد و در كره خاك متفكري مانند مترلينگ به وجود نيايد .

*****

مترلينگ محقق و متفكري است كه دنيا به اين زودي نظير آن را نخواهد ديد و شايد قرن ها بگذرد و مردي مثل او در دنيا بوجود نيايد .
خوانندگان محترم ممكن است ايراد بگيرند و بگويند در اين جهان دانشمندان بسياري هستند كه از لحاظ معلومات علمي بمراتب از مترلينگ بالاتر هستند جهان علم شخصيت هايي مثل انيشتن و بروگلي و... را دارد .
در جواب بايد گفت روشنفكران تمام جهان در مقابل مترلينگ سر تعظيم فرو مي آورند ...
زيرا وي فكور بود ... زيرا مغز اين مرد بر خلاف مغز بسياري از دانشمندان هيجان و موج داشت .
دانشمندان معمولا راهي را در پيش مي گيرند و مي روند و به راست و چپ خود توجه ندارند و مايل نيستند بدانند آيا در راست و چپ آنها جاده اي هم وجود دارد يا نه ؟
ولي مترلينگ مردي نبود كه سر را پايين بيندازد و راهي را پيش بگيرد و برود .آري عظمت مترلينگ در تموج مغز و نيروي فكر او بود والا در هيچ يك از علوم فيزيك ؛ شيمي ؛ رياضي ومكانيك و ... به پاي علماي امروزي " در اين علوم" نمي رسيد .
مترلينگ يك دهم از معلومات انيشتن را در رياضيات ندارد اما موج مغز او چند برابر بيش از انيشتن بود به طوري كه خود انيشتن تصديق مي كند كه او مرد بزرگي است . خلاصه اين كه برتري يك دانشمند يا متفكر به ميزان دانسته هايش نيست و اگر چنين باشد ارزش و دانش يك دائره المعارف بيش از ده ها دانشمند است و اين قدرت تموج و ميزان جولان تفكرات انسان است كه ارزنده مي باشد .

*****
برخي از كتابهاي او در زمان حياتش تنها در فرانسه بيش از يكصد و پنجاه بار تجديد چاپ شد وآثاري مثل زنبور عسل را وقف كرد تا به هر ميزان كه خواهان دارد چاپ شود و اين ميزان علاقه مندان آثار وي را مي رساند .
.................................................. .
1- نمایشنامه پرنده آبی
2- نمایشنامه شاهزاده خانم مارلن
3- نمایشنامه پلئاس و میلراند
4- زنبور عسل (ساکنان شهر عسل)
5- مورچگان (اسرار شهر مورچگان)
6- راز بزرگ (علوم غیبی و اسرار آن)
7- دروازه بزرگ (دروازه زندگی و مرگ)
8- سایه بالها:شرح آزمایشها و حضور خود در جلسات احضار ارواح
9- مرگ
10- هوش گلها
11- قانون بزرگ
12- در پیشگاه خدا
13- موریانه (حشره نابغه)
14- عنکبوت زجاجی
15- میزبان ناشناس: ارتباط با ارواح؛خرافات یا واقعیت؟
16- رستاخیز (زندگی در فضا)
17-گنجینه ناچیز
18- فرشتگان بزرگ
19- ساعت شنی
20- دنیای دیگر (دنیای پس از مرگ)

Dash Ashki
05-07-2006, 13:37
رابیند رانات تاگور نویسنده و شاعر هندی، که در ششم ماه مه 1861 میلادی در کلکته از خانواده ای که افراد آن شاهزاده بودند متولد گردید. تاگور پس از طی تحصیلات مقدماتی در هندوستان در سال 1877 برای تحصیل حقوق و قوانین به انگلستان رفت و در آن کشور شروع به مطالعه زبان انگلیسی و تحقیق و جست وجو درباره شاعران انگلیس نمود و نیز خود کتاب هایی را که به زبان بنگالی نوشته بود، به انگلیسی ترجمه کرد و از همان دوران به کار نویسندگی مشغول شد. پس از مراجعت به هند در سال 1901 (خانه صلح) را تأسیس کرد که یکی از بنگاه های تربیتی شد و در آن از روش های عادی و معمولی پیروی نمی کردند.

تاگور به سال 1913 موفق به اخذ جایزه نوبل در ادبیات گردید. وی در هفتم اوت 1941 پس از یک عمل جراحی در کلکته درگذشت.
.................................................. .......
از کتاب های معروف اوست:
1.باغبان
2.چیدن میوه
3.میهن و جهان
4. فراری،
5. ماه جوان
6. خاطرات من
7. مذهب بشر
8. غرق کشتی
9. نامه هایی به یک دوست
10. چیترا
11. گره های باز شده
12. مرکز تمدن هندی
13. گورا
14. مناظر بنگال
15. سنگ های گرسنه
16. گیتا نجالی
17. دو خواهر
18. منظره ای از تاریخ هند
19. قربانی.

Dash Ashki
05-07-2006, 13:42
رومن رولان شهروند جهان


(1944-1866)


رومن رولان شهروند جهان بود.وطن او به راستی قلب تمام کسانی ست که او را دوست می دارند.تمام کسانی که ايمان دائمی و زوال ناپذيرشان عشق بوده و دهانشان با طعم زهرآگين ميوه درخت جهان-دوستی-آشناست.تمام کسانی که برای دوست داشتن لحظه ای به خود مجال سستی و اهمال راه نداده اند و تمام هستی اشان جز به سبب آنچه که دوست می دارند نيست و تنها و تنها حقيقت راستينشان:زندگي.
رومن رولان دائره المعارف احساسات بود.گنجينه ای از هارمونی احساسات متفاوت و گاه متضاد.او احساسات خود را از روی زندگی اندازه نمی گرفت.بی گذرنامه دوست می داشت.قلب مهربانش برای دردها و مصائب جهانيان می تپيد.هستی اش سراسر پيکار با سرنوشت تلخ جدايی و تنهايی و زوال و گسيختگی بود و حلقه ی گمشده اش :صلح. صلح واقعی را در آغوش بی تشويش آرامش می جست چرا که صلح نبودن جنگ نيست.نجابتش بری بودن از هم آغوشی نامشروع همگان در بستر جنگ های جهانی است و صلح خواهی اش تلاش بی رمقی در راستای مبارزه با آن.
خالق شخصيت ژان کريستف ۲۹ ژانويه سال ۱۸۶۶ در شهر کلامسی - نيورِ (۱) فرانسه چشم بر جهان گشود. منزل خانواده رولان در خيابانی قرار داشت که امروزه به نام خيابان رومن رولان شناخته می شود .همان خيابانی که در کتاب آنتوانتِ (۲) رمان ژان کريستف بارها به آن اشاره شده است. نام واقعی اش ال.سنت جوست (۳) بود.آنتوانت ماری (۴) مادر رومن دلداده ی موسيقی بود و با اصرار و مداومت بسيار توانست همسر سرسخت خود -اميل (۵) - را راضی کند تا بمنظور تحصيلات بهتر پسرشان راهی پاريس شوند(۶) . نوجوان چهارده ساله پس از ورود به دبيرستان سنت لوييس (۷) با آثار نويسندگانی چون اسپينوزا و لئو تولستوی آشنا شد.در مدرسه عالی (۸) به فلسفه روی آورد اما روح مستقل و طبع آزادانديشش هيچ گاه نتوانست با فلسفه سازگاری نشان دهد لذا با سفر به ايتاليا (۹) تحصيلات آکادميک خود را در رشته تاريخ هنر و موسيقی ادامه داد تا در نهايت دکترای هنر گرفت(۱۰) .
ايتاليا، جوان سرزمين گل(۱۱) را شيفته خود ساخت. با اينکه نتوانست زمان زيادي را در کشور مورد علاقه اش سپری کند اما همين فرصت اندک (۱۲) موجب شکوفايی استعداد و نبوغش گرديد.دوستی اش با مالويدا ون ميسنبرگ (۱۳) موجب آشنايی با انديشه ها ی نيچه و واگنر شد.اين دوست ايتاليايی در روشن کردن نخستين بارقه های تلاش رولان در ورود به صحنه جريانات ادبی تاثير به سزايی داشت.
پس از بازگشت از ايتاليا به تدريسِ تاريخ هنر روی آورد و بعد از گذشت سه سال تدريس در مدرسه عالی (۱۴) به سوربون راه يافت (۱۵) و اين بار تاريخ موسيقی را برگزيد.اما تدريس برای رومن رولان نه تنها لذت بخش نبود که ملال آور و خسته کننده شد تا آن که تدريس را رها کرد (۱۶) و به نوشتن پرداخت.
ازدواج ناموفقش با کلوئيد برئال (۱۷) پس از نه سال زندگی به پايان رسيد و زندگی مشترک مجدد را تنها پس از ۳۳ سال تنهايی، با ماری کوادچفِ (۱۸) نيمه فرانسوی آغاز کرد و اين بار همسرش تا لحظه ی وداع-۳۰ دسامبر ۱۹۴۴ (۱۹) - در کنارش ماند.
بتهوون الهه موسيقی اش بود و رامبرانت نقاش مورد علاقه اش . به گوته و شکسپير عشق می ورزيد.ذکر نام تله موش بر آغازين نوشته های کتاب سفر درونی خود گويای اين مطلب است که علاقه اش به آثار شکسپير تا زمان وداع نيز به فراموشی سپرده نشد.نخست با تئاتر شروع کرد.نمايشنامه هايش بيشتر منعکس کننده جريانات انقلاب فرانسه و دوران مذکور است.از ميان نمايشنامه های متعددی که نوشت دو مجموعه زير بيشتر حائز اهميت اند:
۱-تراژی ايمان(۱۹۰۹):شامل سنت لوييس(۱۸۹۷)-آئرت (۱۸۹۸) -پيروزی عقل (۱۸۹۹)
۲-تئاتر انقلاب(۱۹۰۹):شامل ۱۴ ژوئيه (۱۹۰۲) -جورج دانتون (۱۹۰۰) -گرگ ها (۱۸۹۸) -زمانی که می آيد(۱۹۰۳)
موسيقی را آينه ی بی پروای روح می دانست.از همان آغاز به خصوص در تحصيلات دانشگاهی با موسيقی آشنا شد.رساله ی دکترای خود را به بررسی تاريخ اپرای اروپا ماقبل ژان باپتيس لولی و آلساندرو اسکارلتی (۲۰) اختصاص داد و دو مجموعه برجسته رولان در تاريخ موسيقی که شهرت خوبی را برايش به ارمغان آورد عبارتند از:موسيقيدانان ديروز و موسيقيدانان امروز (۲۱) .
رومن رولان در نگارش زندگی نامه دستی توانا داشت.گويی روح فردی که وصفش می رود در رولان حلول می کند. زندگی - بتهوون (22) –هندل (23) -ميكل آنژ (24) –گاندي (25) و لئو تولستوي (26) از مهمترين آثاريست که در اين زمينه نوشته است.
روح آدمی تا در معرض امتحان قرار نگيرد شناخته نمی شود و جنگ جهانی امتحان خوبی بود.از هر گونه نژاد پرستی و ملی گرايی افراطی دوری گزيد. به تمام معنا صلح طلب بود و تمايلات صلح خواهانه اش دشمنان زيادی را بر ضدش شوراند.او را مورد افترا قرار می دادند و رولان آلمانی صدا مي زدند.چرا که سبک نگارشش به سبک ادبی آلمان نزديک تر بود و به همان اندازه به آلمان و گوته و موسيقی دانان و هنرمندانش عشق می ورزيد که به فرانسه و هوگو و نتردام. رومن رولان حقيقتا شهروندی جهانی بود.مقالات صلح جويانه اش خطاب به وجدان در اغمای جهانيان بود و خواسته اش دستيبابی به صلحی واقعی و پيوند و يگانگی و وحدت و آرامش. به ناچار به سوييس رفت (27) و در جنگ شرکت نکرد.۲۳ سال از عمر خود را در آنجا گذراند و تلاش و مبارزات ضد جنگ خود را با نگارش مقالاتی چون مجموعه ی -فراتر از جنگ(28) - ادامه داد و با تاسيس مجله -اروپا (29) - با گرايشات ناسيونالستی مخالفت نمود.
در ژنو به همکاری با آژانس حمايت از زندانيان جنگ مشغول شد و با مهاتما گاندی در ولنيو سوييس ملاقات کرد (30). به دعوت ماکسيم گورکی به جماهير شوروی سفر نمود (31) و در مسکو به عنوان سفير غير رسمی هنرمندان فرانسه در جماهير شوروی مورد استقبال قرار گرفت.با استالين ديدار نمود اما هيچ گاه گرايشات ماديگرايی و سوسياليستی کمونيستی پيدا نکرد.گاه او را حامی نظر مارکس می خواندند در حاليکه رولان شايد به گوشه هايی از آن در قالب تئوری موافق بوده هرگز در عمل آن را نپذيرفت و برخورد نظام کمونيستی را با بشريت همچون روسپی ای می دانست که خود را به همگان تفويض می کرد (32) .او همچنين انزجارش را از بی عدالتی دنيای بورژوا-کاپيتاليستی بارها گوش زد کرده است.
فعاليت هاي صلح جويانه اش بهانه اي شد براي آشنايي به مهاتما گاندي و بررسي زندگي و تفكر گاندي زمينه اي براي آشنايي با هند و هند روزنه اي از عرفان شرق و چه حيف كه مجال آن نيافت كه در شرق بيشتر كند و كاو كند.گاندي را مسيحي ديگر مي خواند. علاقه اش به كشور رابين رانات تاگور (33) و عرفان شرق سيری ناپذير بود. هند برايش همچون دريچه ای بود که او را با دنيايی نو-انديشه هايی نو و سرچشمه ی جديدی از حقيقت آشنا می ساخت. ذهنيتی جديد، ايمانی جديد و مردمانی جديد. شك و ترديد ديروزش راه ايمان فردا روزش را هموار كرد و از آن چه در بررسي روند ذهني رولان فهميده مي شود اين است كه پس از برخورد با شرق گرايشش به دين آسماني و به خصوص مسيحيت بيشتر مي شود(34) .خاور برايش پيام آور انديشه يست كه در چهارچوب مفاهيم و ذهنيت باختر معنا ندارد.
رومن رولان در ايران با نام دو کتاب -ژان کريستف (35) - و -جان شيفته (36) - شناخته می شود.دو رمان اعجاب انگيز که رولان شهرتش را مديون نگارش آن دوست. دو کتاب که گاه می توان آن را يک مجموعه در نظر آورد. ژان کريستف حقيقتا يک رمان موزيکال است-رمانی که گام ها و اصوات موسيقی را لا به لای سطورش پنهان ساخته و هنگامی که سطر های آن خوانده می شود گويي همه چيز در فضايي مه آلود فرو مي رود و موسيقي به گوش مي رسد. رولان در اين کتاب با زبان موسيقی سخن می گويد و گاه که كلامش از سخن گفتن باز می ايستد تنها می نوازد و نت ها و اصوات موسيقی را در قالب کلمه ها و واژگان در می آورد. موسيقی ای که گاه آدمی را به شور و هيجان وا می دارد و گاه متأثر می سازد.
ژان کريستف ، موسيقيدانی آلماني ست که پس از درگيری با پليس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت می کند. ژان که در طي دوران بلوغ فکريش دست خوش تحولاتي فراوان بوده و تا حدودی دارای روحي چند شخصيتی ست به آرامی شخصيت اصلی و با دوامش شکل می گيرد و به يک ثبات معقول و منطقی مي رسد. زندگی ژان کريستف کرافت تا حد زيادی به زندگی و انديشه های بتهوون و موتسارت و واگنر شبيه است اما از آن چه معلوم است ژان بيشتر به خالق خود مانند است تا به فردی ديگر.موسيقي در ژان نياز شديدي به دوست داشتن بر مي انگيزد و كسي كه خوب دوست مي دارد، ديگر كم و بيش نمي شناسد.خود را به تمامي در راه همه كساني كه دوست مي دارد ايثار مي كند.اين عشق افلاطوني نصيب كسي نمي شود جز روح اليويه ي فرانسوي كه روانش چون پناهگاهي ست نرم و اطمينان بخش تا ژان سراسر هستي خود را به او بسپرد.ژان در دوستي با اليويه جهان را از منظرگاه دوست مي نگرد و هستي را با حواس دوست در آغوش مي كشد اما غافل از آنكه طبيعت بي رحم در جدا كردن دو قلب كه به يكديگر عشق ورزيده اند هرگز عشق را در يك زمان از هر دو قلب بر نمي كَند بلكه چنان مي كند كه يكي از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ايستد تا هميشه آن يك كه بيشتر دوست دارد فدا گردد.و اين ژان است كه هرگز نمي تواند در دوست داشتن لحظه اي به خود مجال سستي و اهمال راه دهد.
شباهت هاي زيادی بين زندگی خود نويسنده و ژان کريستف وجود دارد.برای مثال به گفته ی خود رومن رولان شخصيت پدربزرگ ژان تا حد زيادی شبيه به پدربزرگ خود او بوده است. ژان شخصيتِ صلح جويی دارد اما اليويه تا حدی ناسيوناليست است.رولان در طول زندگی خود با فردی به نام لويس ژيله دوستي داشت که تضاد فکريش با او شبيه به اختلاف سليقه هاي فكري ژان و اليويه است. رولان به جنگ نمی رود و ژيله با ذهنيتي مخالف در نبرد شركت مي نمايد. و اما جدايی خبر نمي كند. لويس در يك برهه ی زماني از دوست خود جدا شده و باز به وي می پيوندد.همان سرنوشتی که بر سر اليويه و ازدواجش می آيد.دوستی آن دو هيچ گاه به پايان نمی انجامد و لويس پس از ۲۷ سال سكوت در نامه ايی علاقه ی وصف ناپذيرش را به رولان متذکر می شود (37) .نگارش کتاب ژان کريستف هشت سال به طول انجاميد و می توان گفت که نويسنده در طول اين ساليان شخصيت هاي داستان خود را به بلوغ می رساند.
در خواندن اين کتاب گاه آدمی خود را به جای شخصيت های داستان مي انگارد و گاه نيز تصور می شود که رولان شخصيت های متفاوتی را در قالب يک نفر آفريده است. ژان کريستف منعکش کننده انديشه ها و گرايشات صلح طلبانه ی رولان است تا جايی که جايزه ی نوبل ادبياتی (38) که بخاطر نگارش اين کتاب به وی اهدا شد بيشتر جايزه ی صلح است تا ادبيات. رولان در اين کتاب وقوع جنگ بين دو کشور آلمان و فرانسه را پيش بينی می کند و درست دو سال پس از اتمام کتاب است که جنگ جهانی اول رخ می دهد.ژان کريستف رمانی ده جلديست که رولان آن را در مجله دوست قديمی خود چالز پگی به چاپ رساند (39).
و اما -جان شيفته - که گويی رونوشتی ديگر يست از ژان کريستف در قالب شخصيت مونثِ آنت.آنت همانند ژان شخصيتی به خصوص و استثنايی دارد.شخصيتی که در مقايسه با ژان از دوام و ثبات روحی بيشتری برخوردار است. جان شيفته نيز همانند ژان كريستف نمونه ی کاملی ست از کتابي که به آن عنوان رومن فلو (40) اطلاق می شود چرا که هر فصلش به تنهايي ماجرايي جداگانه داشته و در عين حال مكمل جريان اصلي داستان است.داستان با گذر زمان شکل می گيرد و آنت نيز در ذهن نويسنده به بلوغ مي رسد.رومن رولان به هنگام توصيف كردن به درون فرد نفوذ مي كند و روح و روان فرد را توصيف مي نمايد و آن چه را مي گويد كه بايد و هنگامي كه تحت تاثير قرار مي گيرد كلمات از زبانش جاري مي شوند و گاه كه كلامي كوتاه افاقه مي كند از سخن گفتن باز مي ايستد.جالب آن که رومن رولان در توصيف هر دو جنس آن چنان تبحر دارد که نمی توان براي خودش جنسي تعيين کرد و اين خوشبختانه از مزايای زبان فارسی ست چرا که در زبان فرانسه اين تلاش بی فايده است و حروف تعريف همه چيز را از روی ظاهرش می سنجند.
هر دو کتاب را به.آذين به پارسی برگردانده است.محمود اعتمادزاده متخلص به م.ا.به آذين از بنيان گذاران كانون نويسندگان- مترجم قدريست كه قلم شيوا و توانايش معجزه مي كند.او داستان را دوباره مي آفريند.ژان و آنت هر دو به همان ميزان به رولان تعلق دارند كه به اين مترجم گرانقدر پارسي زبان.اشرافش به زبان فرانسه همچون محمد قاضي شگفت انگيز است و از ترجمه هاي به نام ديگرش مي توان به رمان روسي دن آرام اشاره كرد.او خوب با موسيقي متن كتاب هاي رومن رولان آشناست و تلاشش در اجراي دوباره آن در قالب موسيقي پارسي و گنجاندنش در ربع پرده هاي موسيقي ايراني تحسين برانگيز است.
پس از بازگشت به فرانسه به نگارش و بررسی زندگی بتهوون و چارلز پگی پرداخت و در شهر وزله بر اثر بيماري سل كه از كودكي رنجش مي داد با زندگی وداع گفت تا بار ديگر ، جايی ديگر از نو زاده شود.
رومن رولان نمرده و مرگ همان دروغ است.چرا كه با عشق در تماس بود و هر چيز كه با عشق تماس يابد از مرگ مي رهد.او تنها در گورستان كوچكي در قلب آناني كه دوستش مي دارند خفته است و منتظر روزي ست كه گودال شكافته شود و مردگان از گورهاي خود بيرون بيايند تا به عاشق و معشوقي كه خاطره اشان مانند بچه اي در شكم مادر در سينه اش آراميده است – لبخند بزند.زندگي برايش غم انگيز نيود اما ساعاتِ غم ناكي داشت و با تمام رنجي كه مي كشيد سعي داشت هماني باشد كه بايد:انسان.

------------------------------------------------------------
۱-Clamecy, Nièvre
۲-جلد شش کتاب ژان کريستفAntoinette
۳-L.saint Just
۴-Antoinette Marie
۵-Emile پد رومن رولان وکيل بوده است.
۶-(۱۸۸۰)
۷-Saint-Louis
۸- (۱۸۸۶)École normale supérieure
۹-(۱۸۸۹)
10-(۱۸۹۵)
۱۱-نام قديم کشور فرانسه
۱۲-اقامت رولان در ايتاليا دو سال به طول انجاميد.
۱۳-Malvida Von Meysenburg
۱۴-École normale supérieure
۱۵-(۱۹۰۳-۱۹۱۰)
۱۶-(۱۹۱۲)
۱۷- Clotilde Bréal
۱۸-Marie Koudachev
۱۹-Vézelay
۲۰-Histoire de l'opéra avant Lully et Scarlatti
۲۱-(۱۹۰۸) Musiciens d'autrefois et Musiciens d'aujourd'hui
22-(1903) Vie de Beethoven
33-(1910) Haendel
24-(1907) Vie de Michel-Ange
25-(1924) Gandhi Mahatma
26-(1911) La Vie de Tolstoï
27-(۱۹۱۴-۱۹۳۷)
28- Au-dessus de la mêlée
29-(۱۹۲۳) Europe
30-(۱۹۲۴)
31-(۱۹۳۵)
32-جان شيفته
33-(1930) رومن رولان و رابين رانات تاگور در ژنو ديدار و گفتگو كردند.
34-رومن رولان:‌‍‹‹هر كس بتي براي خود دارد –اگر بت داشتن به هر قيمتي لازم باشد باز خداي مهربان بهتر!دست كم او بتي نژاده است.خود من هم يكي از آن خود دارم.خدايم-خداي ناشناخته ام.حقيقت نهفته ام و آن سودا كه به جستجوي وي مي راندم.››
35-(۱۹۰۴-۱۹۰۱۲) Jean-Christophe
36- (۱۹۲۲-۱۹۳۳)l'Âme enchantée
37-Louis Gillet وی در نامه ای خطاب به رولان می نويسد:
Cher,Cher ami.un mot pour le bonheur d'hier.un mot pour le bonheur de dire tu.Adieu,que tu es bon! Esperance! Je t'embrasse.Ton vieux Louis.
عزيزم!عزيزترينم!كلامي از اوقات خوش ديروز و كلامي از خوشبختي براي به تو گفتن:بدرود.كه تو خوب هستي.هنوز اميدم را از دست نداده ام!تو را در آغوش مي گيرم. دوست قديدميت لوييس.
38-(۱۹۱۵) بخاطر نگارش ژان کريستف و مجموعه مقالات صلح طلبانه
39- les Cahiers de la Quinzaine
40-Roman Fleuve:(English)river novel

Dash Ashki
05-07-2006, 14:26
کارل آدلف گیلروب، نویسنده دانمارکی، در سال 1857 متولد گردید. ابتدا به تحصیل الهیات پرداخت و بعدها در طی مسافرتش به سویس و آلمان از عقلگرایی صرف به دیدگاهی به مراتب «آرمان طلبانه» و ایده آلیستی روی برگرداند که در نمایشنامه ای به نام هگباردوسین و رمان مینا مشهود است. وی به سال 1917 جایزه نوبل را دریافت کرد. وی به روز یازده اکتبر 1919 در، درسدن درگذشت.
........................................
1.هگبور دوسین
2. مینا
3. کامانتیتای زایر
4. دوستان خدا
5. شاخه طلایی.

Dash Ashki
05-07-2006, 14:29
پونتو پیدان / Ponto Pidane - Henrik

هنریک پونتو پیدان، یکی از نویسندگان دانمارکی می باشد وی در روز 24 ژوئیه 1857 متولد گردید پس از اتمام تحصیلات در رشته مهندسی در دانشگاه کپنهاک، از آلمان و ایتالیا دیدار کرد. در 1917 به سبب ارائه تصویرهایی کامل از زندگی معاصر دانمارکی ها در کنار کارل گیلروب برندگان جایزه نوبل اعلام شد. وی به سال 1943 در شارلوتن لوند جان سپرد
.............................................
1.خاک
2. سرزمین موعود
3. روز قضاوت
4. پیتر خوشبخت
5. پادشاهی مردگان
6. بهشت بشر
7. بال های قطع شده
8. ساندینگه
9. تصویرهایی از روستا
10. از درون کلبه های کاهی
11. خرس قطبی
12. ابرها
13. ارض موعود
14. پر نیکبخت
15. ملکوت مرگ
16. خاطرات.

Dash Ashki
05-07-2006, 14:41
کنوت هامسون نویسنده بزرگ نروژی در سال 1859 در شمال نروژ در یک خانواده فقیر روستایی پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی و قسمتی از زندگانی اولیه خویش را در نردلند گذرانده و سپس به پایتخت رفت. دوران بدبختی «هامسون» از این پس آغاز شد، چه که مدت ها با فقر و بدبختی به آوارگی عجیبی دچار شد. تحصیلات اولیه اش چندان استحکامی نداشت و به هر کاری که دست می زد به زودی آن را رها می نمود و اعمالش به صورتی درآمده بود که همه فکر می کردند او شخصیت مهمی در زندگی خویش ندارد. بیست ودو ساله بود که وطن خویش نروژ را ترک گفت و به آمریکای شمالی رفت. از ابتدای جوانی هامسون که می دانست صاحب قریحه ای است گاهگاه ذوق خویش را در ادبیات آزمایش می کرد، تا آنکه از سال 1883 به بعد حرفه اصلی خویش را نویسندگی قرار داد و به تدریج آثاری منتشر کرد، که او را در جهان ادب ممتاز بود. با انتشار کتاب گرسنه در سال 1885 شهرت هامسون به اوج خویش رسید. در سال 1920 هامسون برنده جایزه نوبل گردید و بالاخره در سال 1952 در 93 سالگی زندگی را بدرود گفت.

هامسون بی تردید یکی از بزرگترین نویسندگان اسکاندیناوی به شمار می رود.

.................................................. ......................
آثار منتشر شده :

1.تمنای زمین
2. ویکتوریا
3. پان
4. گرسنگی
5. در آستانه مرز و بوم ما
6. بازی حیات
7. شفق سرخ.

Dash Ashki
05-07-2006, 15:23
«آناتول فرانس» نويسنده و منتقد بزرگ فرانسوى است كه از جمله اديبان برجسته و تاثيرگذار اواخر قرن ۱۹ و اوايل قرن ۲۰ فرانسه به شمار مى رود. او در سال ۱۹۲۱ جايزه نوبل ادبى را از آن خود كرد. او از همان ابتدا روحيه اى ضد مذهب داشت كه در همان آثار اوليه اش عيان است. به تدريج «فرانس» به ضديت با نمادهاى بورژوازى پرداخت كه در نهايت به حمايت او از حزب كمونيست فرانسه منجر شد. آثار و نوشته هاى او در سال ۱۹۲۱ در زمره كتب ممنوع الانتشار كليساى كاتوليك ايتاليا قرار گرفت.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«آناتول فرانس» با نام واقعى «ژاك آناتول فرانسوا تيبالت» در آوريل سال ۱۸۴۴ در پاريس ديده به جهان گشود. پدرش صاحب يك كتابفروشى بزرگ به نام «كتابخانه فرانسه» بود و الهام بخش اين نويسنده بزرگ در برگزيدن نام مستعار ادبى خود شد. «فرانس» از همان اوان كودكى، كتابخوان و اهل مطالعه بود با اين حال در مدرسه دانش آموزى متوسط بود. او در خلال دوره دبيرستان عقايدى ضدمبلغان دينى پيدا كرد كه تا آخر عمر همراه او بود و حتى به مخالفت شديد او با كليسا و تئورى هاى مذهبى منجر شد. سال هاى جوانى «فرانس» همان طور كه در «كتاب دوست من» مى نويسد درخوشى گذشت، با اينكه او در امتحان دوم دبيرستان چندين بار مردود شده بود و عاقبت در ۲۰سالگى آن را پشت سر گذاشت. او سپس مدتى را به عنوان دستيار پدرش در كتابخانه فعاليت كرد و اندك زمانى را نيز نزد يك انتشاراتى مشغول به كار شد. با از كارافتادگى پدر، «فرانس» به مشاغل گوناگونى پرداخت و مدتى را نيز به تصحيح كتب گذراند. او در اين هنگام به عضويت گروه شاعران پارناسى درآمد و در جوامع ادبى صاحب شهرت شد. در سال ۱۸۷۵ روزنامه اى فرانسوى از «فرانس» براى نوشتن نقدهايى بر آثار نويسندگان معاصر دعوت به عمل آورد و او يك سال بعد اين پيشنهاد را پذيرفت و ستون نقد ادبى خود را هفته اى يك بار منتشر كرد و تا ۳ سال نوشتن اين ستون را ادامه داد كه بعدها مجموعه ۴ جلدى آن گردآورى و منتشر شد.


در سال ،۱۹۷۶ «فرانس» به كمك يكى از شاعران برجسته گروه به نام «لوكنت دوليزل» توانست در كتابخانه مجلس فرانسه صاحب شغلى شود كه ۱۴ سال به آن مشغول بود. او به اصرار دوست شاعر خود، اولين مجموعه شعرش را در سال ۱۸۷۹ به چاپ رسانيد.
«فرانس» در مقام يك رمان نويس، كار خود را با نگاشتن «جنايت هاى سيلوستر فوبارد» به سال ۱۸۸۱ آغاز كرد. در اولين گام «فرانس» طعم موفقيت را چشيد چرا كه نثر غنى و ساختار قوى داستان، بسيارى را به تحسين واداشت و جايزه آكادمى ادبيات فرانسه را براى او به ارمغان آورد. او در خلال سال هاى ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ چهار جلد رمان تحت عنوان «تاريخ معاصر» به رشته تحرير درآورد. «فرانس» در سال ۱۸۹۰ از شغل خود استعفا داد و در سال ۱۸۹۶ به رياست آكادمى ادبى فرانسه انتخاب شد. سال هاى آخر عمر «فرانس» بيشتر در سايه مشكلات شخصى اش گذشت. همسر دومش در سال ۱۹۱۰ از دنيا رفت و ۷ سال بعد دخترش «سوزان» جان خود را از دست داد و در سال ۱۹۱۱ معشوقه آمريكايى اش خودكشى كرد. او كه در اين سال ها زنان را مايه رنج خود مى ديد در يكى از آثار خود مى نويسد: «داروهاى زيادى براى به حرف آوردن زنان وجود دارد اما هيچ دوايى آنها را ساكت نخواهد كرد.»
در ميان آثار برگزيده «فرانس» مى توان به «جزيره پنگوئن ها» اشاره كرد. همچنين «زندگى ژاندارك»، «شورش فرشتگان» و «خدايان تشنه اند» نيز از آن جمله اند.
«آناتول فرانس» در ۱۲ اكتبر ۱۹۲۴ ديده از جهان فروبست. مراسم تدفين او مملو از شخصيت هاى برجسته حكومتى بود. نكته جالب اينكه سخنرانى مراسم به شاعر برجسته «پل والرى» محول شد و او به جاى تعاريف معمول در چنين مراسمى به شدت به آثار و عقايد «فرانس» حمله كرد.
.................................................. ............

1.بالتازار
2.تاتيس
3. جلد صدف
4. بريان پزي ملكه صبا
5. زنبق سرخ
6. مستي خاموش تفكر
7. باغ اپيكور
8. قضيه كرنكوبيل
9. كليسا و جمهوري
10. به طرف يك عصر نوين
11. سرگذشت مضحك
12. بر سنگ سفيد
13. چزيره پنگوئن ها
14. هفت زن ريش آبي
15. زندگي ژاندارك
16. خدايان تشنه اند
17. عصيان فرشتگان
18. راه افتخار
19. پير كوچك
20. بهار زندگي .

Dash Ashki
06-07-2006, 22:49
(1867-1925)
ولاديسلاو استانيسلاو ريمونت دوران کودکي خود را در تنهايي و فقر در يکي از مزارع لهستان تحت سلطه روسيه تزاري گذراند . در مدرسه نتوانست تحصيلاتش را ادامه بدهد و ولگردي آغاز کرد و در سراسر لهستان آواره مي گشت. در سال 1893 دست از آوارگي برداشت و استقرار يافت و به نوشتن داستان پرداخت.

بسياري از داستان هاي او در مجلات لهستاني به چاپ رسيد. اثر درخشان والاي او به نام (دهقانان)تصويري است از زندگي و رسوم روستاييان لهستان .از کتاب هاي ديگر او مي توان (کمدين) (ارض موعود ) (خواب بيننده )(پيش از طلوع آفتاب) و (آخرين پارلمان لهستان) را نام برد.
در سال 1924 جايزه ادبي نوبل به او اعطا شد.داستان (مرگ) او از کتاب (جهان داستان هاي ممتاز) يكي نوول هاي وي مي باشد .

Dash Ashki
06-07-2006, 22:58
ویلیام جونز باتلربیس، از زمره نویسندگان و شاعران ایرلند می باشد. وی در سال 1865 پا به عرصه وجود گذاشت. در سال 1923 جایزه ادبی نوبل را کسب کرد. او در سن 74 سالگی در سال 1939 از جهان رفت.

..................................................
آثار منتشر شده :

1.آب های تاریک
2. سرزمین هوس
3. آب های ظلمت
4. سرگردانی اویزین
5. دیر دره
6. قهرمانان ملی ایرلند
7. قوهای وحشی دکول
8. منظره
9. خانه به دوشی های اویسین
10. کنتس کاتلین
11. آب های زودگذر
12. مسؤولیت ها
13. برج، پلکان مارپیچ
14. اشعار آخر
15. سرزمین آرزوهای قلبی
16. آب های ظلمت
17. ساعت شنی
18. دیزی آبگوشت
19. در آنجا هیچ چیز نیست
20. بارگاه شاه
21. اسب تک شاخ و ستارگان
22. ملکه بازیگر
23. تنها حسادت ایمر
24. پادشاه بزرگ برج ساعت
25. کالوری
26. ادیپوس در کلنوس
27. مرگ کاچلاین
28. برزخ
29. دیر دره
30.سفرهای اویزین
31. باد در نیزارها
32. در هفت جنگل
33. کلاه خود سبز
34. سرزمین دلخواه.

Dash Ashki
06-07-2006, 23:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جورج برنارد شاو كه زمانى گفته بود «عده بسيار كمى از مردم در طول سال بيش از دو يا سه بار فكر مى كنند. من به شهرتى بين المللى دست يافتم چون يك يا دو بار در هفته فكر مى كنم» يكى از بزرگترين و بحث انگيزترين نمايشنامه نويسان بريتانياست در سال ۱۸۵۶ در دابلين ايرلند به دنيا آمد. مشهورترين نمايشنامه او پيگ مالون (۱۹۱۳) است كه به زندگى دخترى اهل كاكنى (بخش صنعتى لندن) مى پردازد كه با كمك يك معلم خصوصى به بانويى متشخص تبديل مى شود. اين نمايشنامه دقيقاً يك قرن پس از تولد شاو به صورت نمايشى موزيكال به نام بانوى بى شيله و پيله من به روى صحنه رفت.
پدر جورج برنارد شاو، جورج كار شاو تاجر عمده فروش غلات و مادرش لوسينا اليزابت (گورلى) شاو كه شانزده سال از پدرش (همسرش) كوچكتر بود، دختر يك زمين دار بازنشسته بود.
جورج در دوران بچگى زندگى سختى را از سر گذراند. پدرش معتاد به الكل بود و همين مسئله باعث شد كه پسرش مخالف سرسخت مشروبات الكلى باشد. وقتى پدر شاو در سال ۱۸۸۵ مرد، نه مادر و نه هيچ يك از فرزندانش در مراسم خاكسپارى او شركت نكردند.
شاو به همراه دو خواهرش در يكى از محله هاى پايين شهر دابلين بزرگ شد. مادر شاو خانه را به قصد كار ترك كرد و به آوازه خوانى و آموزش موسيقى پرداخت. در سال ،۱۸۶۶ خانواده شاو به محله اى بهتر رفتند. شاو ابتدا به مدرسه وسليان رفت و سپس تحصيلاتش را در مدرسه اى خصوصى در نزديكى دالكى و پس از آن در سنترال مدل اسكول دابلين ادامه داد. او تحصيلات رسمى اش را در مدرسه علوم انگليسى و تجارى دابلين به پايان رساند.در پانزده سالگى شاو، كارش را به عنوان يك كارمند جزء آغاز كرد. پنج سال بعد، در سال ۱۸۷۶ او به مادر و خواهرش ملحق شد و تقريباً تا سى سال بعد به ايرلند باز نگشت.طى دو سال بعد، شاو در موزه بريتانيا به تحقيق و مطالعه پرداخت. او حرفه ادبى اش را با نوشتن نقد موسيقى و نمايش آغاز كرد. اولين رمان او، كتاب نيمه خودزندگينامه كم تجربگى، بدون جنجال و هياهو و توجه منتقدين منتشر شد كه داستان زندگى مرد گياهخوارى است كه از مصرف الكل و سيگار دورى مى كند.
شاو به انجمن فابين پيوست كه گروهى سوسياليست متعلق به طبقه متوسط بود. اچ دى ولز و ديگر متفكران بزرگ آن زمان عضو اين انجمن بودند. او از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۱۱ عضو كميته اجرايى اين انجمن بود. شاو- مردى با آرمان هاى متنوع _ از مفاهيم متنوعى نظير برچيدن مالكيت خصوصى، تغييرات اساسى در سيستم راى گيرى، املاى ساده و اصلاح الفباى زبان انگليسى حمايت مى كرد و به خاطر فعاليت هاى اينچنينى اش در انگليس از محبوبيت زيادى برخوردار بود. در مقالاتش درباره برابرى درآمدها بحث مى كرد و خواهان تقسيم منصفانه زمين و سرمايه مى شد. او اعتقاد داشت كه مالكيت، دزدى است و همچون كارل ماركس احساس مى كرد كه سرمايه دارى عميقاً دچار نقص شده و مانند گذشته نيست اما برخلاف ماركس او اصلاحات تدريجى را بر انقلاب ترجيح مى داد. در يكى از مقالاتى كه در سال ۱۸۹۷ نوشت او پيش بينى كرد كه سوسياليسم به ملال قوانين عمومى و مديريت عمومى پارلمان ها، كليساها، شهردارى ها، انجمن هاى محلات و هيات مديره هاى مدارس و... دچار خواهد شد.
در سال ،۱۸۹۲ برنارد شاو اولين نمايشنامه اش را با عنوان خانه بيوه مردها نوشت. اين نمايش درباره شرارت هاى صاحبخانه هاى بى مروت بود. كسانى كه مخالف سياست هاى او بودند وحشيانه به او حمله كردند. اينجا بود كه او فهميد نمايشنامه نويس خوبى است كه توانسته عده زيادى از مردم را با گزارش هاى اجتماعى خود برآشفته كند. شاو با متمركز شدن بر مسايل اجتماعى در آثار خود، آن هم در زمانى كه بيشتر نمايشنامه نويسان مزخرفات احساساتى مى نوشتند، انقلابى در تئاتر انگلستان به وجود آورد.
در سال ،۱۸۹۸ شاو با ولسى شارلوت پين تاونشند ازدواج كرد. او در سال ۱۹۰۶ در روستاى هرتفورد شاير اقامت گزيد. شاو و همسرش چهل و پنج سال زندگى شاد را در كنار هم گذراندند كه با توافق طرفين بدون ارتباط جنسى بود. با حمايت پول و مديريت همسر شاو بود كه او توانست در عين اينكه بارها عاشق بازيگران زن شود، همچنان موفق باشد.پس از پايان زندگى مشترك با ولسى، شاو رابطه عاشقانه اش را با خانم اتريك كمبل آغاز كرد. اين بيوه تنها بازيگرى بود كه حاضر شده بود در ملاء عام كلمه خونخوار را به زبان بياورد. كلمه اى كه ديگر بازيگران از اداى آن سر باز مى زدند. اليزا دوليتل، بازيگر اصلى نمايش پيگ مالون مى بايست اين كلمه را بر زبان مى آورد.
شاو در نوشته هايش هميشه به مشكلات اخلاقى زمان خود مى پرداخت و سعى مى كرد با استفاده از طنز و كنايه مقصودش را بيان كند. بسيارى از بهترين آثار او شامل بشر و فوق بشر (۱۹۰۲)، جزيره ديگر جان بول (۱۹۰۴) و ميجر باربارا (۱۹۰۵) كه داستان زنى آزاد در ارتش آزاديبخش در سال هاى كشمكش براى تساوى حقوق زنان و مردان است، از نظر فلسفى بحث مسئوليت فردى و آزادى روانى و رويارويى اين مفاهيم را با خواسته هاى اجتماعى نشان مى دهد. نمايش هاى شاو با مسايلى همچون مالكيت و حقوق زنان سروكار دارد و در آنها تاكيد مى شود كه سوسياليسم مى تواند مشكلات خلق شده توسط سرمايه دارى را حل كند. در جريان جنگ جهانى اول بسيارى از اروپاييان اين نگاه را دگرانديشانه مى پنداشتند.
با ژاندارك مقدس (۱۹۲۳) كه شاهكار او محسوب مى شود، شاو به ظرافت هاى هنرمندانه هم سن و سال هايش وفادار ماند. ناگهان او را شكسپير دوم ناميدند و ادعا كردند كه او انقلابى در تئاتر ايستاى بريتانيا به وجود آورده است. نمايش براساس زندگى ژاندارك نوشته شده و شاو او را نه قهرمان يا شهيد بلكه زن جوان كله شقى تصوير كرده بود كه از ارتباط جنسى دورى مى كرد و روحى عجيب و غريب داشت. عجيب اينكه شاو قضاوت هايش را با نوعى احساس همدردى همراه مى كرد. نمايش چهار سال پس از آنكه ژاندارك، مقدس ناميده شده بود، نوشته شد و اولين بار در سال ۱۹۲۳ در نيويورك و يك سال بعد در لندن به روى صحنه رفت و براى شاو جايزه نوبل سال ۱۹۲۵ را به ارمغان آورد.در كل شاو در تمام عمرش، شصت و پنج نمايشنامه نوشت و تا نود سالگى هم بدون فراز و نشيب به كارش ادامه داد.در كنار نمايشنامه هاى بسيار قوى، شاو مهارت خاصى هم در نامه نگارى داشت. به طورى كه در عمرش حدود دويست و پنجاه هزار نامه نوشت. او نگاه نكته سنجى به همه چيز داشت و هرگز از اظهار نظر امتناع نمى كرد. سرانجام هم او را بيشتر نه به عنوان يك نويسنده بلكه به عنوان يك شخصيت و نقطه نظرهاى اجتماعى اش مشهور شد. شاو همه را با طنز خشم آلود و روح قابل احترامش تحت تاثير قرار مى داد. روزنامه نگارى جوان كه به مناسبت جشن تولد نود سالگى شاو با او گفت وگو كرده بود آرزو كرده بود كه بتواند در جشن صد سالگى اش با او مصاحبه كند. اما شاو پاسخ داده بود: نمى فهمم چرا اين اتفاق نبايد رخ بدهد. من به اندازه كافى سالم هستم. شاو حتى تا آخرين ما ه هاى زندگى اش، از نوشتن و فعاليت هاى سياسى اش دست نكشيد. وقتى دكترش گفت اگر بيشتر به برنامه هاى درمانى اش توجه كند ممكن است تا صد سالگى هم زنده بماند، شاو با رفتن به خانه پاسخ او را داد.
جورج برنارد شاو در دوم نوامبر سال ۱۹۵۰ در سن نود و چهار سالگى در هرتفورد شاير درگذشت.
•جورج برنارد شاو گفته است
شهادت تنها راهى است كه يك مرد مى تواند بى دغدغه مشهور شود.
- دموكراسى ابزارى است كه اطمينان مى دهد حكومتى بر ما تحميل مى شود كه سزاوار بهتر از آن نيستيم.
- هگل راست مى گفت كه ما از تاريخ درس مى گيريم چرا كه هيچ وقت كسى از تاريخ چيزى ياد نمى گيرد.
- جهنم پر از آماتورهاى عالم موسيقى است.
- انگليس و آمريكا دو كشورى هستند كه با يك زبان مشترك از هم جدا شده اند.
- اگر تاريخ خودش را تكرار كند و وقايع غيرمنتظره اتفاق بيفتند چقدر سخت است كه از تجربياتمان درس بگيريم.
- مى توانم آلفرد نوبل را به خاطر اختراع ديناميت ببخشم اما تنها شيطانى در لباس انسان مى توانست جايزه نوبل را اختراع كند.
- همه چيز براى همه اتفاق مى افتد، ديرتر يا زودتر. اگر زمان كافى در اختيار داشته باشيد.
- آمريكايى ها مرا مى پرستند و آنقدر مرا ستايش خواهند كرد تا چيز خوبى درباره شان بگويم.
- تخيل آغاز خلق است. آنچه را كه دوست داريد به خيال مى آوريد. آرزوى چيزى كه در خيالتان وجود دارد را مى كنيد و سرانجام چيزى كه آرزويش را داريد خلق مى كنيد.
- فقر ريشه همه شرارت هاست.
- زندگى از خنده دار بودن دست بر نمى دارد وقتى مردم مى ميرند. همان طور كه چيزى از جديتش كم نمى شود وقتى مردم مى خندند.
- وقتى چيزى خنده دار است با دقت در آن حقيقتى پنهان را جست وجو كنيد.
-زندگى اى كه به اشتباه گذشته باشد افتخارآميز نيست. اما سودمندتر از زندگى اى است كه به هيچ تلف شده باشد.
-هر مردى كه در بيست سالگى كمونيست نباشد احمق است و هر مردى كه در سى سالگى كمونيست باقى بماند احمق تر است. دو تراژدى در زندگى وجود دارد: اول اينكه به آرزويتان نرسيد. ديگرى اينكه به آرزويتان برسيد.
آدم منطقى خودش را با شرايط وفق مى دهد... اما آدم غيرمنطقى شرايط پيرامونش را با خودش هماهنگ مى كند. كل پيشرفت بشر بسته به آدم هاى غيرمنطقى است.
•چطور نمايشنامه اى مخاطب پسند بنويسيم
برناردشاو: فرمول نوشتن نمايشى خوش ساخت آنقدر آسان است كه آن را در اختيار هر خواننده اى كه وسوسه شده بختش را در اين راه بيازمايد قرار مى دهم. اول از همه شما ايده اى در شرايط دراماتيك داريد. اگر به نظرتان ايده اى تازه و چشمگير بيايد با وجود آنكه تا حد ممكن قديمى باشد بهتر است. براى مثال شخص بى گناهى كه از سوى جامعه پيرامونش گناهكار شناخته مى شود بستگى به شرايط دارد. اگر آن شخص، زن باشد، او بايد محكوم به زنا باشد، اگر افسرى جوان باشد بايد متهم به فروش اطلاعات به دشمن شده باشد. اگرچه يك جاسوسه دلفريب او را به دام افكنده و اسنادش را دزديده است. اگر همسر بى گناه از خانه اش طرد شده باشد از غم دورى از فرزندانش رنج مى برد و وقتى يكى از آنها در حال مرگ است (به علت ابتلا به يكى از بيمارى هاى كشنده كه نمايشنامه نويس انتخاب مى كند) تغيير چهره مى دهد و به عنوان پرستار بر بالين فرزندش حضور مى يابد. دكتر كه شخصيتى جدى _كميك دارد (ترجيحاً تحسين كننده زن ها باشد) همزمان سلامت بچه را اعلام مى كند و به همه مى گويد كه پى برده زن بى گناه است. اگر نمايشنامه نويس فوت و فن خاصى در كارش به كار بسته باشد موفقيت نمايش تضمين شده است. كمدى دشوارتر است چرا كه به طنز و سرزندگى نياز دارد اما جريان كلى در همه آثار نمايشى يكسان است. نمايش، سوءتفاهم مى آفريند. اوج نمايش را بايد در پرده آخر قرار داد، جايى كه در واقع خلق نمايش آغاز مى شود. در پرده اول از ارائه توضيحات ضرورى درباره شخصيت ها به تماشاگران اجتناب كنيد. پس از بسط توضيحات بوسيله خدمتكاران، مشاورين حقوقى و ديگر شخصيت هاى دون پايه زندگى بايد به بقيه رسيد. (شخصيت هاى اصلى بايد دوك، سرهنگ يا ميليونر باشند) در آخرين پرده بايد به رفع سوءتفاهم پرداخت. حالا لطفاً دچار اين سوء تفاهم نشويد كه اين جريان بيش از اندازه مكانيكى است و فرصتى براى به كارگيرى استعداد نمى گذارد. برعكس، فرايند نوشتن نمايش آنقدر مكانيكى هست كه بدون استعداد قابل توجه نمى توان با آن به شهرت رسيد اگر چه بعضى ها توانسته اند با آن به زندگى شان سر و سامانى بدهند. اين مسئله اغلب باعث مى شود كه قشر تحصيل كرده گمان كنند كه تمام نمايشنامه ها را نويسندگان با استعداد مى نويسند. در واقع اكثر كسانى كه در فرانسه و انگليس از راه نوشتن نمايش، زندگى خود را مى چرخانند مشهور نيستند و بى سواد هستند. نامشان ارزشى ندارد كه در پوسترهاى تئاتر نوشته شود. چون اكثر تماشاگران اصلاً توجهى ندارند كه نويسنده نمايش كيست. تماشاگران اغلب فكر مى كنند كه بازيگران كل نمايش را بداهه گويى مى كنند كه در واقع گه گاهى بداهه گويى هم هست. براى رهايى از اين گمنامى بايد نويسنده خوبى باشيد و ضرورتاً يك كار مهم انجام دهيد. واقعيت دارد اما اگر اين كار را صادقانه و با بذله گويى در لحظات شاعرانه انجام دهيد، شمه هايى از شخصيت هاى واقعى را در اختيار اهالى تئاتر مى گذاريد...
•چرا منتقدين هميشه اشتباه مى كنند
برناردشاو:استعداد باعث مى شود كه منتقدين به اشتباه بيفتند. آنها آنقدر به فرمول عادت كرده اند كه نمى توانند نمايشى را كه به طور طبيعى خلق شده باشد بفهمند و نظر مساعدى درباره اش داشته باشند. آنها نمى توانند ونوس ميلو را بپسندند چون كفش پاشنه بلند نپوشيده است. آنها مثل دهاتى هايى هستند كه عادت كرده اند غذايشان بوى تند سير بدهد و اگر غذايى جلويشان بگذارند كه سير نداشته باشد مى گويند كه مزه اى ندارد و اصلاً غذا نيست. به اين دليل است كه منتقدين تمام دنيا نمى توانند نمايشنامه نويسان بزرگى همچون ايبسن را بپذيرند. همان قدر كه يك آدم سالم به عصا نياز دارد يك نويسنده به فرمول نمايشنامه نويسى احتياج دارد، در ساده ترين حالت وقتى نويسنده صرفاً به دنبال سرگرم كردن است نيازى به خلق طرح ندارد بلكه قصه مى گويد. او هيچ مشكلى در قراردادن آدم ها روى صحنه در حالى كه با هم حرف مى زنند و هيجان انگيز و سرگرم كننده بازى مى كنند، نمى بيند. او شخصيت هايى و ايده هايى دارد كه به خودى خود جالب هستند و هيچ لزومى نمى بيند كه آنها را در قالب طرحى همچون معماهاى چينى بپيچاند.
• مترجم زندگى
برناردشاو:اما نمايشنامه نويس جداى از سرگرم كردن خود يا تماشاگران هدف ديگرى هم دارد. او بايد زندگى را ترجمه كند. زندگى آن طور كه در تجربيات روزانه ما اتفاق مى افتد مجموعه اى از اتفاقات بى نظم غيرقابل فهم است. از كنار اتللو در بازار حلب سوريه و اياگو روى موج شكن قبرس و دزدمونا در ناو كليساى مارك استريت ونيز مى گذريد بدون اينكه كمترين توجهى به سر نخ روابط آنها با همديگر داشته باشيد. مردى كه مى بينيد به داروخانه آمده تا وسيله ارتكاب يك جنايت يا خودكشى را بخرد از نظر شما تنها براى خريد مسواك يا قرص كبد به آنجا آمده است. سياستمدارى كه هدفش كسب رأى شما به نفع حزبش در انتخابات آينده است شايد دارد شما را به جنگ يا انقلاب يا يك بيمارى همه گير و يا اتفاق ديگرى مى كشاند كه پنج سال از عمرتان را كم مى كند. پدرى كه جنايت هولناكى مرتكب مى شود در ابتدا خانواده اش و بعد هم خودش را مى كشد يا رانندگى دخترى جوان در خيابان ها، شايد نتيجه اخراج يكى از كارمندانتان در يك ماه گذشته باشد. تلاش براى فهميدن زندگى از خلال آنچه صرفاً در خيابان ها اتفاق مى افتد همان قدر بيهوده و نااميدكننده است كه سعى كنيد به استناد عكس هايى كه از راهپيمايى هاى عمومى گرفته شده به پرسش ها و خواسته هاى عمومى برسيد. اگر مجموعه عكس هايى از اعدام هاى دوران حكومت وحشت داريم، اين عكس ها شايد هزار بار به نمايش گذاشته شود بدون اينكه براى تماشاگر معنا و مفهوم انقلاب را ذره اى روشن كند. روبسپير همچون يك آقا و مرى آنتونيت همچون يك «خانم» مردند. زندگى آن طور كه اتفاق مى افتد بى معنى است. يك پليس شايد زندگى را ببيند و سى سال در خيابان ها و دادگاه هاى پاريس كار كند و از آن چيزى بيشتر از آنچه يك بچه يا راهبه از يكى از نمايش هاى خوب مى فهمد، دستگيرش نشود. چرا كه هنر نمايشنامه نويس اين است كه اتفاقات مهم را از مجموعه بى نظم اتفاقات روزانه انتخاب مى كند و جورى آنها را كنار يكديگر مى چيند كه رابطه آنها با يكديگر اهميت داشته باشند. اين بهترين نقشى است كه انسان مى تواند برعهده بگيرد. بزرگترين كارى كه مى تواند دستش بگيرد و به همين دليل است كه نمايشنامه نويسان بزرگ جهان از آريستوفان و اوريپيد تا شكسپير و مولير و ايبسن شأنى شاهانه يافته اند كه بسيار بالاتر از بازيگران سيار و نويسندگان نمايشنامه هاى معمولى است.
•چطور نمايشنامه نويسان بزرگ مردم را عذاب مى دهند
برناردشاو:حالا كه منتقدترين در اشتباهند كه گمان مى كنند فرمول نوشتن نمايش خوش ساخت نه تنها فاكتورى لازم در نمايشنامه نويسى است بلكه براى خود نمايش ضرورت دارد، اگر اين تفكر اشتباه آنها تو نمايشنامه نويسان بزرگ حتى زمانى كه براى سرگرم كردن خودشان مى نويسند و به قصه گويى پناه مى برند مردود شمرده مى شود، چه اتفاقى بايد براى اين فرمول هاى نگون بختى رخ دهد كه به طور وقيحانه به نمايشنامه نويسى كه نقش خودش را به عنوان مترجم زندگى پذيرفته است پيشنهاد مى شود؟ نمايشنامه نويس نه تنها نبايد از اين فرمول استفاده كند بلكه بايد به آن حمله و نابودش كند. يكى از اولين درس هايى كه او بايد به عموم مردم ياد بدهد اين است كه سنت هاى رمانتيك كه فرمول ها در درونشان رشد مى يابند همه اشتباه هستند و در اين روزها كه هر كسى داستان هاى عشقى را مى خواند و به تئاتر مى رود بسيار آسيب رسان است. درست همان طور كه مورخ تا زمانى كه خوانندگانش را درمان نكند و اين توهم رمانتيك را از ذهنشان دور نكند كه بزرگى يك ملكه به خاطر زيبايى اش است نمى تواند چيزى به آنها ياد بدهد، نمايشنامه نويس هم بايد در درجه اول به تماشاگرانش بياموزد كه به صحنه، به عنوان يك سوراخ كليد چشم بدوزند و با شور چهار گوشه صحنه را بو بكشند. مردم علاقه اى به درمان ندارند. تماشاگر همچون دائم الخمرى كه از تلاش براى ترك عادت رنج مى برد از تربيت عذاب مى كشد. منتقدينى كه به فراخور حرفه شان در تمجيد از نمايش هايى سرشار از ضعف زياده روى كرده اند، زمانى كه تمام بعدازظهر، توهين و بدوبيراه بار نمايشنامه نويسى مى كنند كه عذابشان مى دهد، رنج مى برند.

Dash Ashki
07-07-2006, 07:28
گراتسیا دلدا، یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم است که موفق به گرفتن جایزه ادبی نوبل گردید. وی اهل ساردنی است و تقریباً در تمام آثار ادبی خود به تشریح زندگانی مردم این ناحیه پرداخته است. رمان ها و نوول های گراتسیا دلدا امروزه مقامی خاص در ادبیات این کشور داراست به طوری که جزو آثار «کلاسیک» ایتالیا درآمده و غالب آنها به زبان های زنده دنیا ترجمه گردیده اند.

به طورکلی نویسندگان ایتالیایی غالباً محلی هستند و روحیات و افکار و طرز زندگی مردم ناحیه ای را که در آن ساکن هستند بیشتر در آثار خود نقاشی می نمایند.

موفقیت ادبی گراتسیا دلدا با انتشار داستان «درخت کش» شروع شد. جایزه نوبل در سال 1927 به خاطر نوشته هایش که به طور ایده آلیستیک الهام گرفته بود و تحلیل وضع زندگی در جزیره بومی و وضوح تشریح و مسائل انسانی که با عمق و احساس زیاد بیان کرده بود به وی تعلق گرفت.

.................................................. ........................

آثار منتشر شده :

1.وسوسه
2. مريم منزوي
3. پس از طلاق
4.الياس پورتولو

Dash Ashki
07-07-2006, 07:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين متفكر بزرگ معاصر كه بخاطر ديدگاههايش در مورد «تكامل خلاق» و «محدوده هاي عقل بشري» شهرت جهاني پيدا كرد، در سال ۱۸۵۹ متولد شد.
وي پس از سال ها تحصيل و تدريس در كلرمون - فران، در سال ۱۹۰۰ به كولژ دوفرانس پيوست. درس هاي او در كولژ دوفرانس با تحسين و استقبال فراواني روبرو شد تا جائيكه تا سال ۱۹۲۱ كه بازنشسته شد هر روز در كلاس هاي او بسياري از دانشجويان و علاقه مندان فلسفه شركت مي كردند. برگسون در سال ۱۹۱۸ در آكادمي فرانسه پذيرفته شد. طي سال هاي جنگ جهاني اول، كوشيد از طريق نوشتن مقاله هاي سياسي آمريكا را در جنگ وارد كند.
وي در سال هاي پس از جنگ جهاني از تأثيرگذارترين افرادي بود كه در پايه گذاري سازمان يونسكو همكاري كردند.
او در آخرين سال هاي زندگي اش به بيماري آرتروز شديدي مبتلا شد، به طوري كه در سال ۱۹۲۷ كه جايزه نوبل ادبيات به او تعلق گرفت، نتوانست در مراسم شركت كند و جايزه اش را بگيرد.
برگسون در اولين سال هاي حيات فكري اش به شدت تحت تأثير رياضيات قرار داشت؛ بطوريكه مصمم بود اين رشته را به عنوان گرايش تخصصي اش برگزيند؛ اما هنگاميكه تز پايان نامه دكتري اش را با عنوان «زمان و اختيار» در سال ۱۸۸۹ ارايه مي داد، ديگر چندان به برتري رياضيات و مفاهيم رياضي باور نداشت.
او معتقد بود كه شخصيت انسان همانطور كه در طول زمان متحول مي شود، حالتهايي بخود مي گيرد كه از قبل قابل پيش بيني نيستند.
او در كتاب هاي «ماده و ذهن» و «مقدمه اي بر متافيزيك» به بررسي رابطه متقابل ذهن و بدن پرداخت و بر رويكردي از دانش تأكيد كرد كه حول محور شهود شكل مي گيرد.
برگسون در كتاب «تكامل خلاق» مكانيسم دارويني را به زير سئوال كشيد و با اين ديدگاه كه «تمام حالات مختلف زندگي بشر و كلا موجودات داراي اختيار را مي توان از پيش تعيين كرد» به شدت مخالفت كرد. هانري برگسون در سال ۱۹۴۱ در سن ۸۲ سالگي درگذشت.

Dash Ashki
07-07-2006, 08:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

توماس مان نویسنده عالیقدر آلمانی 6 ژوئن 1875 در بندر «لوبك Lubeck» واقع در شمال آلمان متولد شد و 12 اوت سال 1955 در اثر عارضه قلبی پس از یك دوره بیماری ، در بیمارستان ایالتی «زوریخ » چشم از جهان فرو بست.

پدرش بازرگان غلات بود كه بعدها به مقام سناتوری شهر آزاد لوبك رسید. توماس تحصیلات متوسطه خود را در همین شهر انجام داد تا بالاخره در سال 1894 دوره ی دوم دبیرستان را به پایان رساند، اما هر گز شاگرد ممتاز نبود.

پس از مدتی در یك شركت بیمه در شهر مونیخ مشغول به كار شد و در ساعات فراغت نیز گاهی قلم به دست می گرفت و داستانهایی می نوشت تا اینكه اولین اثر او به نام «افتاده ها» در مجله ی ادبی «كزلد شانت» به چاپ رسید و با انتشار این داستان سبك وی مشخص گردید. توماس در همین زمان در دانشگاه مونیخ در رشته های تاریخ و ادبیات نام نویسی نمود و مدتی هم به هنر نقاشی پرداخت اما هیچ كدام از این رشته ها را به پایان نرسانید. توماس مان در سال 1895 كتاب «فریدمن كوچك» را منتشر ساخت. در سال 1897 مدتی همراه برادرش ، هانریش ، به رم رفت و درهمان سال نگارش كتاب «برودن بروكس» را شروع كرد.

این كتاب كه در حقیقت زندگی خانوادگی خود نویسنده است، سرگذشت خانواده ای بورژوا است كه به تدریج دچار انحطاط و تباهی می گردد و شیوه نگارش این اثر با توصیف زیبایی كه از شهرهای شمالی آلمان و آداب و رسوم مردم آن دارد؛ بسیار با ارزش است. این كتاب در سال 1901 منتشر و موجب شهرت توماس گردید. سپس وی در سال 1903 «تونیو كروگر» و «تریستان» را منتشر ساخت.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دوران اوج كار نویسندگی توماس مان ، مقارن با سلطنت گیوم دوم و بسط اقتصادی و سیاسی آلمان بود. در این زمان نویسنده بزرگ به سیاست و مسائل سیاسی بی اعتنا بود. در آثارش استحكام شكل و قدرت بیان به خوبی آشكار است و توصیف و واقعيت گرايي با مطالعات عمیق روانشناسی به طرزی عالمانه و دقیق بیان شده است ولی از سال 1912 كه مقدمات جنگ جهانی اول تدارك می شد، توماس مان نیز تحت شرایط زمان درگیر كار سیاسی شد و به نگارش شاهكار فناناپذیر خود به نام «كوه جادو» پرداخت كه دوازده سال بعد انتشار یافت و چنان اهمیتی به وی بخشید كه در سال 1929 جایزه ادبی نوبل به او اهدا گردید.

سال 1913 كتاب «مرگ در ونیز» و در سال 1924 «كوهستان سحرآمیز» را منتشر ساخت. آثار دیگری كه وی در این دوران نوشته است عبارتند از: «فردریك و اتحاد كبیر»، «تفكرات مرد غیر سیاسی» و یك اثر تحقیقی به نام «تولستوی و گوته».

بر اثر تحولاتی عمیقی كه با وقوع جنگ دراندیشه ی توماس پیدا شد ، كتاب معروف «تلاش ها» را نوشت. سال 1925 آغاز دوره ی درخشان و با عظمت تفكرات وی بود. در این دوران كه نهضت ناسیونالیستی آلمان به شكل حزب نازی مسخ می شد ، تفكر او به جنبه های فلسفی گرایید و در سال 1926 به پاریس مسافرت نمود و كتاب «رنج ها و عظمت ریچارد واگنر» را به نگارش در آورد. وی سپس در سال 1930 كتاب «ماریو و جادوگر» و در سال 1933 «یوسف و برادرانش» را منتشر نمود.

1933 ، سال گسترش «نازیسم» و قدرت حزب نازی بود و حكومت به دست این حزب افتاد. مان مردانه به مبارزه با عملیات وحشیانه و غیر انسانی هیتلر و همكارانش برخاست، به دستور كمیته مركزی حزب نازی كتاب های توماس مان تحریم شد و نسخه های موجود آن جمع آوری و سوزانیده شد و حتی نزدیكان وی كه در آلمان بودند، دستگیر شدند و مورد شكنجه قرار گرفتند. در این هنگام وی از سویس به چكسلواكی رفت و تابعیت آن كشور را پذیرفت.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مقارن حمله ی هیتلر به خاك چكسلواكی در سال 1938 ، مان به فرانسه و سپس به انگلستان رفت و چون جنگ جهانی دوم سراسر اروپا را فرا گرفت به آمریكا مهاجرت كرد و چندی بعد تابعیت آمریكا را پذیرفت.

توماس مان در عین مبارزه آشتی ناپذیر با «هیتلریسم» از راه ِقلم و دستگاه های فرستنده ، هرگز یك لحظه كار اصلی خود را فراموش نكرد. وی كتاب «نوكتورن» را در سال 1934، «مبادله نامه ها» را در 1937 «آینده دمكراسی» و بیو گرافی های «فروید – گوته و واگنر» و همچنین «این صلح» و «یوسف در مصر» را در سال 1938 منتشر ساخت.

تماس مان كتاب «این جنگ» را در سال 1940 و كتاب «دكتر فاوست» را در 1947 انتشار داد. «مان» از سال 1952 در قریه كوچك «ارلنباخ» در نزدیكی شهر زوریخ اقامت گزید و تا آخر عمر اوقات خود را همان جا گذرانید.
.................................................. .......................
آثار دیگر توماس مان عبارتند از:
1.آشفتگی زودرنج
2. یادداشتهای پاریس
3. خلاصه زندگی
4. شوپنهاور
5. اروپا هوشیار باش
6. فروید و آینده
7. سرهای عوض شده
8. اصالت فكر
9. قانون
10. اعترافات فلیكس كرول
11. گوته نماینده بورژوازی
12. شارلوت درویمار.

Dash Ashki
08-07-2006, 11:26
ايلنا، يوجين گلداستون اونيل، در سال 1888 در نيويورك متولد شد.
“يوجين اونيل” بيش از هر نمايش نامه نويس ديگري رئاليسم نمايشي را كه آنتوان چخوف، هنريك ايبسن و آگوست استريندبرگ پيشگامان آن بودند به حوزه نمايش هاي آمريكا معرفي كرد.
شخصيت هاي آثار او اغلب حاشيه نشينان جامعه اند كه سعي در حفظ اميدها و آرمان هاي خود دارند اما سرانجام به دام ياس و اسيتصال مي افتند.
نخستين اثر منتشر شده اونيل،” فراسوي افق”، در سال 1920 عرضه شد و با استقبال فراوان مواجه شد از جمله اين كه جايزه “پوليتزر” را دريافت كرد او در سال 1936 نيز برنده نوبل ادبيات شد.
.”اونيل” در سال 1953 در هتل شرايتون بوستون درگذشت.
.................................................. ..................................

از ديگر آثار مي توان به :
1. ميمون پشمالو 1922
2. امپراطور جونز
3. آنا كريستي 1922
4. آرزو زير درختان نارون 1925
5. ميان پرده عجيب 1928
6.آه برهوت 1933
7.آدم برفي مي آيد 1939
8.سفر طولاني روز به شب 1941 .

Dash Ashki
08-07-2006, 17:20
روژه مارتن دوگار نویسنده فرانسوی سال 1881 در «نوییی سورسن» متولد گردید. تحصیلات خویش را در رشته علوم باستانی و خطوط و نوشته های قدیمه به پایان رسانید.

در سال 1909 رساله ای راجع به خطوط باستانی انتشار داد، که آوازه او را بلند ساخت. در سال 1913 رمان بزرگی به نام «ژان باروا» منتشر نمود، که در مشهور ساختنش سهم بسزایی داشته است. بعد از آن دست به نوشتن شاهکار واقعی خویش یعنی «خانواده تیبو» زد و آن را در یازده مجلد منتشر می ساخت. مارتن دوگار سال های زیادی را صرف نوشتن این اثر گرانبها نمود و از این جهت نتوانست آثار مهم دیگری انتشار دهد. او در سال 1958 در شهر «بلم» درگذشت.

Dash Ashki
08-07-2006, 17:27
فرانس امیل سیلانپا، رمان نویس فنلاندی، در 16 سپتامبر 1888 چشم به جهان گشود. وی در سال 1939 به سبب هنر تصویر کردن زندگی روستایی فنلاند و ماهیت سرزمینش برنده جایزه نوبل ادبیات شد. سیلانپا در سن 58 سالگی به سال 1946 درگذشت.

.................................................. ................

آثار منتشر شده :

1.زندگی و خورشید
2. ارثیه ای از روی فروتنی
3. مستخدمی به نام سیلیا
4. تنها راه مرد
5. زیبایی
6. بیچارگی زندگی بشر.

Dash Ashki
08-07-2006, 17:41
شرح حال

هرمان هسه متولد 02.07.1877 میلادی در شهر کالو (استان بادن وُرتمبرگ) و متوفا در تاریخ 09.08.1962 میلادی. نویسنده آلمانی که در سال 1912 میلادی به سوئیس مهاجرت و در سال 1923 میلادی تابعیت آن کشور را پذیرفت. هرمان هسه به عنوان پرخواننده‌ترین نویسنده اروپائی قرن بیستم شناخته شده است. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هند شناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران «کالو» بود. کتابخانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنائی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغین مذهب پروتستان در هندوستان بودند، به جهان بینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت.او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربه‌پذیر بود، در مقابل نابرابری های جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزده سالگی از مدرسه کلیسائی «ماول برون» که بورس تحصلی در رشته الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد و سپس در کانشتات یک دوره یکساله را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعت سازی مخصوص برج، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهر توبینگن در رشته کتابفروشی به کار آموزی پرداخت (1895- 1898). هرمان هسه سوئیسی به خاطر قدرت استعداد نویسندگی و شکوفائی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشه‌های کلاسیک انسان مداری و سبک عالی، به دریافت جایزه نوبل نائل شد.



قدر‌شناسی از آثار هسه

رمان زیر چرخ که در سال 1906 میلادی منتشر شد یکی از آثار مرکزی هرمان هسه می باشد که منعکس کننده نشانهای موجود در مجمعوعه آثار وی است. این کتاب نمایشی از تضاد بین آزادی های فردی و فشارهای تخریبی در جوامع مدرن می باشد. هسه در این رمان سایه روشن هائی از دوران کودکی خود و برادرش «هانس» که همانند بازیگر اصلی داستان دست به انتهار می زند، ترسیم کرده است. زندگی در مدرسه کلیسای «ماول برون»، دوران کارآموزی و تصویر مناظر رؤیائی شهر زادگاهش ترواشی از تجربه و دیدگاه نویسنده است که در کتاب «زیر چرخ» جان گرفته اند. فضای رومانتیسم غالب بر ماجرا، به قلم توانای هرمان هسه به دادگاهی تلخ علیه نظام آموزشی زمان خود که سعی در سرکوب نهال شکوفان استعدادها می نمود، تبدیل شد.


زبان ساده، خصوصیت هرمان هسه

هرمان هسه در آثارش مبارزه جاودانه روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه به دنبال تعادل این دو پدیده قلم فرسوده است. هسه در خانواده‌ای اصلاح طلب در منطقه شوآب در جنوب آلمان به دنیا آمد و تحت تأثیر مادرش که مبلغ مذهبی در هندوستان بود، به فلسفه هندی روی آورد. از دهه سوم قرن بیستم، به عنوان تبعه سوئیس در منطقه «تسین» به گوشه گیری نشست. گرایش به رومانتیسم و طبیعت گرائی از نمود های چشم گیر آثار قدیمی تر هسه می باشد. این سبک در یکی از اولین رمانهایش به نام «پتر کامنسیند- 1904» که با موفقیت بی نظیری منتشر و اوضاع مالی نویسنده را دگرگون ساخت، به چشم می خورد. هسه در همان سال با «ماریا برنولی» ازدوج و تا سال 1912زندگی مشترک خود را ادامه دادند. در این مدت هسه به طور جدی به مشکلات انسانها و روابط بین آنها و همچنین نقش هنرمند در جامعه، پرداخته و در رمان های «گرترود- 1910» و «روسهالده- 1914» این معضل را به شیوه هنرمندانه‌ای مطرح می نماید. علاوه بر این، هرمان هسه با بیش از شصت نشریه همکاری کرده و به عنوان نماینده جریانات صلح طلب «پاسیفیسم»، طرفدارانی همانند «تئودور هویس» به حلقه دوستانش در آمدند. در این ارتباط افرادی هم از آلمان حملات خصمانه خود را علیه او آغاز کردند.

بحران روحی

هرمان هسه متأثر از بیماری همسرش، شیزوفرنی، در سال 1916 به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) مبتلا و تحت مداوا قرار گرفت. هسه در کتاب «دمیان: روایتی از جوانی»، عناصر ساختاری «آنالیز روحی» را ترسیم نمود. این کتاب به دلیل جو خصمانه‌ای که علیه وی بر فضای سیاسی- اجتماعی آلمان مسلط بود، به نام مستعار «امیل سینکلر» منتشر شد که در چاپ شانزدهم نام حقیقی نویسنده آشکار گردید. سالهای 1918- 1919 میلادی سالهای جدائی از خانواده، گوشه گیری و اقامت در «تسین» بود. این حوادث در داستان های کوتاه وی رد پای خود را به روشنی گذاشته است، مانند:

Klein und Wagner/1919

Klingsors letzter Sommer/1919

هرمان هسه در کتاب «سیدارتا- 1922» ضمن تحلیل مبانی فلسفه آسیائی(هندی)، اشتیاق خود را به یافتن روشی در جهت حل بحران جوامع بشری نشان داده است. هسه در سال 1923- 1924 میلادی تابعیت کشور سوئیس را کسب و برای دومین بار ازدواج کرد. در کتاب «گرگ صحرا-1927»، هسه مجددأ قلم خود را متوجه موضوعات اجتماعی و تازه‌ترین مسائل مطروحه می نماید. شخصیت اصلی کتاب، «هاری هالر»، نماد مبارزه با معضلات دهه سوم قرن بیستم می باشد. با نوشتن کتاب «نارسیس و گلدموند- 1930» دوره دیگری از خلاقیت هسه آغاز می گردد. نگرش نویسنده در این مقطع به داده‌های تاریخی، معطوف شده و تشابه ملموسی از واقعیت ها را به خواننده تلقین می نماید. این اثر عمیق تر از آنچه به نظر می رسد، ناظر بر زوایای تاریک روح و زندگی و پیشگامان این چالش است. او در پی یافتن راه حلی مسالمت آمیز به منظور آشتی است. هرمان هسه برای بار سوم در سال 1931 ازدواج کرد. خانم نینون آوسلندر همسرش بود. تآلیفات هسه مشتمل بر دهها هزار نامه، هفتاد ملیون نسخه کتاب و نوشته‌های مختلف در سرتا سر جهان می باشد. وی در سال 1946 میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد. در تاریخ 09.08.1962 میلادی در «تسین» چشم از جهان فرو بست. از سال 1932 میلادی جایزه‌ای به نام او به دیگر نویسندگان برگزیده اهداء می‌شود:
Hermann-Hesse-Preis


فلسفه هندی

بر اساس توجه و علایق خاصی که نویسنده در باب این فلسفه به دست آورده بود، در سال 1922 روایتی به نام «سیدارتا» منتشر کرد که در جزو پرخواننده‌ترین آثار وی می باشد. داستان به گرد فرزند برهمانی دور میزند که در پی مداوا است. سیدارتا نام این جوان است که در راه رسیدن به مقصود، خود بینی و آلایش عشق شهوانی را که همانند زنجیرهای گران، مانعی بازدارنده بودند، به نرمی می گسلد و تضاد سرکش روح و زندگی را به فرایندی آشتی‌پذیر در نفس ریاضت کشیده خود مبدل می سازد. این کتاب نگرشی بر ریشه‌های روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است و هسه نیز در جستجوی رسیدن به مؤلفه‌ای است که تفاهم بین دو فرهنگ شرق و غرب را عملی سازد. شماری از صحنه‌های «سیدارتا» تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم می نماید. هنری میلر در باره این کتاب میگوید: سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثر تر است. در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکائی ها، نظرات مذهبی و سنتگرائی مشهود در نوشتارهایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. در همین معنی، نویسنده اطریشی پتر هانکه در سال 1970 با تعجب اعتراف می کند:
من کتابهای هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این شخص نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیکی معرفی شده آمریکائی ها است، بلکه نویسنده‌ای عاقل و قابل اعتماد نیز می باشد.


.................................................. ...

آثار هرمان هسه به زبان آلمانی" پیتر کامنزیند " ( Peter Comenzind 1904) : این زندگی جوانی را شرح می‌ دهد که دهکده محدود و کوچک خود را ترک می ‌کند تا سراسر جهان را زیر پا گذارد، اما او جویای هنر است و به زندگی از خلال زیبایی‌ ها می ‌نگرد و هسه به وسیله او می ‌تواند نظرهای شخصی را درباره هنر و سرنوشت آن بیان کند و در جریان این جهانگردی برتری زندگی طبیعی را بر تمدن شهری نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گیرد. پیتر، قهرمان کتاب، پس از سرخوردگی از سیر و سیاحت به سرگردانی خویش پایان می ‌دهد و به دهکده کوچک بازمی ‌گردد و کمر اصلاح آن را برمی‌ بندد. هسه در این اثر مسائل کودکی و نوجوانی را مطرح کرده وکسانی را وصف می ‌کند که در جستجوی شناخت شخصیت خویشند و غالبا عصیان و میل گریز، زندگیشان را به خطر می ‌اندازد .
" گرترود " ( Gertrud 1910) : این رمان واقع سرگذشت نویسنده است و فلسفه عمیق او را عرضه می ‌کنند، یعنی مسئله تنهایی. در نظر هسه زندگی تنهایی است، انسان همیشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از دیگران. داستان " گرترود " اعترافات یک موسیقیدان است، همچنان که " روسهالده " (Rosshalde 1914) اعترافات یک نقاش است و این دو اثر را می ‌توان مکمل یکدیگر دانست.
" گرگ بیابان " ( Der Steppenwolf 1927 ) : این داستان به صورتی استعاری روح آسیب ‌دیده مردم پس از جنگ، مردم شهرنشین و متمدن را نشان می ‌دهد که ناگهان در وجود خود ظهورخوی حیوانی یا مردی گرگ صفت را مشاهده می‌ کنند. رمان بزرگ او در دو جلد با عنوان " بازی تیله ‌های شیشه‌ای " Das Glasperlenspiel در 1943 انتشار یافت. حوادث این رمان در قرن بیست و سوم میلادی می‌ گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که به آن نام کاستالی Castalie داده، می ‌کشاند، سرزمینی که مشتاقان عالم معنی، دور از غوغای جهان در آن به سر می ‌برند ؛ سرزمینی که فلسفه غرب و ریاضت شرق، زیبایی با افسون، فرمولهای دقیق علوم و موسیقی با یکدیگر تلفیق می ‌یابد. سرگذشت قهرمان کتاب سرگذشتی است که هسه خود آرزوی آن را در سر می‌ پروراند. نظر هسه آن است که بشر در هیچ مرحله ‌ای از زندگی نباید عقب بماند و پیوسته باید در دایره ‌ای جدید نفوذ کند، همچنان که در بازی " تیله ‌های شیشه ‌ای " تیله ‌ها باید پیوسته پیش برود، زیرا روح توقف نمی‌‌شناسد.
" سفر به شرق "( Die Morgenlandfahrt 1932) هسه در این داستان به زندگی ادراک تازه ‌ای می ‌بخشد و از عالم انسانیت کمال مطلوبی عرضه می ‌کند که زندگی مداوم و تولدی از نو است. بنابر گفته خود هسه سفری روحانی است نه سفری جغرافیایی و در واقع زندگینامه نویسنده است و تحولی را در طرز تفکر او نشان می‌ دهد که در آن فردپرستی جایش را به اندیشه کلیت و جامعیت می ‌دهد.

Dash Ashki
08-07-2006, 17:45
(برگرفته از سنگ نبشته گور گابريلا ميسترال)لوسيلاگودوى د آلكاياگا معروف به گابريلا ميسترال بانوى شاعر كشور شيلى (۱۹۵۷ _ ۱۸۸۹) دوره كودكى خود را در آغوش طبيعت وحشى شيلى گذراند و مانند پدر به تدريس علاقه مند شد و مدت پانزده سال به معلمى و مديريت مدارس اين كشور اشتغال يافت.پابلو نرودا شاعر بزرگ شيلى نخستين تجربه هاى نوشتن را هنگامى آغاز مى كند كه محصل مدرسه متوسطه اى بود كه مديريت آن را گابريلا ميسترال بر عهده داشت. نروداى نوجوان از شاعر _ معلم خود بسيار آموخت. اين تاثير بعدها به طرز آشكارى در اشعار نرودا نمايان گشت و خود او نيز در مصاحبه هاى متعددش از تاثير دين عظيمى كه به ميسترال دارد ياد مى كند.

در اهميت و اعتبار گابريلا ميسترال همين نكته بس كه وى نخستين فردى است كه از آمريكاى لاتين مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبيات (۱۹۴۵) مى شود و همچنين تا به امروز تنها زنى است كه از اين ناحيه، اين افتخار جهانى (جايزه نوبل) را به خود اختصاص داده است.اولين كتاب ميسترال با عنوان ويرانى در سال ۱۹۲۲ به چاپ رسيد و نام وى را بر سر زبان ها انداخت. در همين سال گابريلا شيلى را ترك كرد و به دعوت حكومت مكزيك به اين كشور سفر كرد و در راه اصلاحات آموزش و پرورش مكزيك اقدامات سودمندى انجام داد. گابريلا ميسترال كه خود هيچ گاه لذت مادرى را تجربه نكرد از به سر بردن در كنار كودكان و تصوير كردن آنان در اشعارش تسكينى بر غم هاى خود مى يافت. او بيشتر وقت خود را در راه تربيت اطفال و امور فرهنگى و تاسيس كتابخانه هاى عمومى صرف مى كرد.

ميسترال در سال ۱۹۲۸ سردبير مجله معروف ال تمپو EL Tiempo (زمان) در بوگانا شد و در همين سال براى معرفى كشورش در كنگره همكارى هاى جهانى به مادريد سفر كرد، به مدت ۲۰ سال در خلال سال هاى ۱۹۳۳ تا ۱۹۵۳ در سمت كاردار شيلى در مادريد، ليسبون، ناپل و لس آنجلس خدمت كرد. در سال ۱۹۵۵ به شيلى بازگشت و در ۱۹۵۷ در نيويورك به بيمارى سرطان درگذشت. كمتر نويسنده اى در زمان حيات، شهرت و افتخارى نظير گابريلا ميسترال به دست آورد. مرگ او تاثير عظيمى در كشورهاى اسپانيايى زبان به جاى گذاشت. در مجمع عمومى سازمان ملل در نيويورك به مناسبت مرگ او كه سراسر عمر و سراسر آثارش سرشار از آرزوهاى صلح طلبانه بود مراسم يادبودى به مناسبت درگذشتش انجام گرفت و ديوان كامل اشعار او در سال ۱۹۵۸ در سانتياگو به چاپ رسيد.

پس از چاپ كتاب ويرانى در ۱۹۲۲، سه كتاب مهم ديگر نيز از ميسترال منتشر شد: ۱ _ نازكدلى (۱۹۳۲)، ۲ _ تالا (۱۹۳۸)، ۳ _ چرخشت (۱۹۵۴). متون شعرى ميسترال اكثراً بيانگر جغرافياى كشور شيلى، منطقه الكى ولى (زادگاه ميسترال) و طبيعت حاصلخيز كشورش است. هيجان هاى گوناگونى كه روح ميسترال را آشفته مى ساخت در شعرش تبلور خاصى پيدا كرده است براى مثال: هيجان ناشى از عشق مادرى (كه براى هميشه از آن محروم بود)، عشق به زادگاه و اندوه ناشى از مرگ (خصوصاً مرگ نامزدش در سال ۱۹۱۴) و (مرگ پسرخوانده اش در ۱۹۲۵) و همچنين احساساتى كه از ديدن فقرا و طبقات محروم جامعه به او دست مى داد همگى در اشعار ساده و در عين حال عميق وى نمود خاصى پيدا كرده است. تذكر اين نكته لازم به نظر مى رسد كه در اشعار گابريلا ميسترال مى توان ردپايى از اسطوره هاى كتاب مقدس و همچنين اساطير بوميان آمريكاى لاتين (آزتك ها و ماياها) ديد. همچنين بايد از تاثير نيرومند روبن داريو شاعر بزرگ نيكاراگوئه اى (۱۹۲۲ _ ۱۸۶۷) بر ميسترال ياد كرد.

يادآورى اين نكته شايد خالى از لطف نباشد كه گابريلا ميسترال را براى اولين بار زنده ياد دكتر حسينعلى هروى در كيهان ماه سال ۱۳۴۲ با ترجمه دو شعر از او به فارسى زبانان معرفى كرد. مجموعه كامل اشعار گابريلا ميسترال توسط خانم ماريا جاكت تى از مهمترين مترجمان ادبيات اسپانيايى زبان به انگليسى برگردانده شده و براساس همين ترجمه معتبر فواد نظيرى برگزيده اى از اين اشعار را در كتاب شب زنبيل سياهى ست به فارسى برگردانده كه توسط انتشارات مرواريد ارديبهشت ماه امسال و همزمان با نمايشگاه كتاب به چاپ رسيده است. از آنجايى كه تا به امروز مجموعه اى مستقل از اشعار گابريلا ميسترال به فارسى درنيامده بود، اين بى گمان فرصت مغتنمى است براى دوستداران شعر جهان، خصوصاً شعر آمريكاى لاتين تا به اين وسيله با يكى از بزرگ ترين و بهترين نمايندگان شعر اين قاره آشنا و مانوس گردند.در پايان اين يادداشت جا دارد اشاره اى به ترجمه كتاب شب زنبيل سياهى ست بشود:

فواد نظيرى در حوزه ترجمه شعر آمريكاى لاتين چهره آشنايى است. قبل از اين كتاب نيز، نظيرى شعرهاى اوكتاويو پاز و پابلو نرودا را به فارسى ترجمه كرده بود (هر چند از زبان انگليسى).ترجمه كتاب حاضر نيز از پاره اى سهوهاى جزيى (كه در هركارى طبيعى و اجتناب ناپذير است) كه بگذريم خوب و يكدست است و توانسته زبان ساده و در عين حال غنى ميسترال را به فارسى زبانان منتقل كند.

نمونه اى از شعر ميسترال:

غروب‎/ احساس مى كنم كه آب مى شود قلب ام‎/ به سان شمع هاى ميان شيرينى:‎/ روغنى از رخوت،‎/ نه شراب،

پر مى كند رگانم را.‎/ و احساس مى كنم كه مى گريزند روزهايم،‎/ خاموش و نجيب، همچون يكى غزال

Dash Ashki
09-07-2006, 16:11
در ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۷ در نيوآلباني ، ميسي سي پي به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي ويليام از دبيرستان فراتر نرفت.
در سال ۱۹۲۴ يك جلد از شعرهايش در بوستون چاپ شد.
در صفحه عنوان كتاب يك حرف U به اشتباه در اسم او گذاشته شد.
فاكنر اين اشتباه را حفظ كرد و همه كارهاي بعديش را با همين نام جديد امضا كرد.
همانگونه كه احساس بر انديشه مقدم است ، نثر نويسان خوب تقريبا هميشه با شعر آغاز مي كنند.
پس از انتشار چند كار جزئي كه در اقيانوس انتشار كتابها بازتاب و آوازه چنداني نداشت ،
يكي از بنگاههاي انتشاراتي نيويورك را متقاعد كرد تا كتابي از او به چاپ برساند (۱۹۲۹).
و شهرت او با اين كتاب آغاز شد .

رمان سارتوريس يكي از خانوادههاي قديمي اهل جنوب را تصوير مي كند ،
كه اندك اندك قدرت اجتماعي و املاك خود را به اعضاي يك طبقه بازرگان كاسبكار در حال رشد ولي فاقد اصول اخلاقي ، تسليم مي كند.

فاكنر پيش از انتشار سارتوريس ، رماني را به پايان رسانده بود كه بعدها آنرا بهترين اثر خود خواند.
مضمون خشم و هياهو (۱۹۲۹) نيز زوال يكي از خانوادههاي طبقه بالاست ؛ اين خانواده ، كامپسون ها هستند .

نام چند كتاب داستان و رمان وي عبارتند از :
در بستر مرگم ، حريم (۱۹۳۱) ، مرثيه براي راهبه (۱۹۵۰) ، روشنايي ماه اوت (۱۹۳۲) ، آبشالم ، آبشالم ! (۱۹۳۶) ، تسخير ناپذير (۱۹۳۸) ،
سه گانه ، دهكده (۱۹۴۰) ، شهر (۱۹۵۷) ، عمارت (۱۹۵۹) ، موسي (۱۹۴۲) ، ناخوانده در غبار (۱۹۴۸) .


در سال ۱۹۲۹ با خانم استل فرانكلين ، بيوه اي كه از شوهر قبليش دو كودك داشت ، ازدواج كرد .
در نوامبر ۱۹۳۲ فاكنر به عنوان فيلمنامه نويس به هاليود رفت .
سپس ناراضي از درآمدش در آنجا ، به آگسفورد و به كار رمان نويسي بازگشت
و براي آبشالم ، آبشالم (۱۹۳۶) و تسخير ناپذير (۱۹۳۸)جايزه منتقدان را دريافت كرد .
البته اين جايزه آنچنان اقبال همگاني براي او به ارمغان نياورد ؛
تا سال ۱۹۴۵ كه برنده جايزه ادبي نوبل شد و هواداران تازه اي پيدا كرد ،
خواننده گان كتابهايش به بيش از چهار ، پنج هزار تن نمي رسيدند و تيتراژ كتابهايش نيز بسيار كم بود .


فاكنر در كتابهايش خود را تسليم بدبيني ، جبر و حتي تقدير گرايي كرده بود.
از «اجتناب ناپديري وقايع» سخن گفت . در تاريخ هيچ گونه معني و مقصودي نمي يافت .
از زندگي همچون چيزي سخن مي گفت كه آدمي بايد بار آن را به دوش كشد ،بي آنكه از آن بهره اي بگيرد .
فاكنر در بحبوحه مرثيه خواني طعم شهرت را چشيد .
او در سال ۱۹۵۲ مورد توجه فراوان نويسندگان بين المللي در پاريس قرار گرفت .
در سال ۱۹۵۵ براي ايراد سخنراني به ژاپن سفر كرد ، كه سفري كم و بيش موفقيت آميز بود .
در ۱۹۵۷-۵۸ در مقام «نويسنده مقيم» در دانشگاه ويرجينيا به تدريس پرداخت ،
و براي شاگردانش به تشريح هنر داستان نويسي و رمز سبك پرداخت .


وي در سال ۱۹۶۰ با ديدن اين عبارت در نشريه معتبر نيواستيتزمن New Statesman به رضايت خاطري دست يافت :
«آقاي فكنر ... بزرگترين رمان نويس زنده انگليسي زبان است .»
وي در سال ۱۹۶۲ درگذشت و اين جمله ستايش آميز بايد به «يزرگترين رمان نويس امريكايي در قرن بيستم» تغيير ميافت ....

او فقط داستان سرايي نمي كرد ، بلكه زندگي را به تصوير مي كشيد و فلسفه اي را مطرح مي كرد.
او همچون بافت شناس زندگي به كشورش مي نگريست ، آن را جسمي زنده مي انگاشت
و براي آزمايش و تشخيص بيماري ، از آن تكه برداري مي كرد .
او بدون تعصب ، اما با همدردي به حيوانات و گياهان ، به مردان و زنان و كودكان ، به سفيد پوستان و سياه پوستان مي نگريست......

Dash Ashki
09-07-2006, 16:26
پارا فابیان لاگرکویست نویسنده و شاعر معاصر سوئدی در 23 ماه مه سال 1891 در جنوب سوئد متولد گشت. در جوانی به پاریس رفت و با ادبیات آشنا شد و از طرفداران «بودلر» و «رمبو» گردید. به تدریج با نهضت های جدید هنری و فکری آشنایی یافته و به سوئد بازگشت. اولین اثر قابل ملاحظه خویش را در سال 1915 در زمان جنگ جهانگیر اول به نام «آهن و انسان» منتشر نمود. به تدریج به نمایشنامه نویسی پرداخت و چندین نمایشنامه با ارزش به وجود آورد. در سال 1940 به عضویت آکادمی سوئد برگزیده شد و در سال 1951 جایزه ادبی نوبل را ربود.

.................................................. ....................
آثار منتشر شده :

1.اضطراب
2. به جای ایمان
3. لبخند جاویدان
4. نامرئی
5. راه انسان خوشبخت
6. آهن و انسان
7. نبوغ
8. میهن و ستاره
9. آخرین مرد
10. دژخیم
11. نغمه و جنگ
12. داستان های بد
13. آوازهای قلب
14. کوتوله
15. باراباس
نمایشنامه های: راز آسمان و مردی که توانست زندگی را از نو آغاز کند.

Dash Ashki
09-07-2006, 16:28
هالدور کیلیان لاکسنس، رمان نویس ایسلندی و از مهمترین نویسندگان معاصر کشورش در 23 آوریل 1902 در ریکیاویک چشم به جهان گشود. نخستین داستان او در 1919 منتشر شد. وی در سال 1955، برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
.................................................. ...........
آثار منتشر شده :

1.سلکاولکا
2. مردم مستقل
3. نور جهان
4. سوختن کوپنهاک
5. گرپلا
6. ماهیان می توانند بخوانند
7. بهشت موعود.

Dash Ashki
09-07-2006, 16:34
ارنست همينگوي به سال 1898 در اوك پارك ايليونوي به جهان آمد. در پس آثار او انضباط كامل نثري نهفته است كه نويسندگان نوگراي ساكن پاريس ، در سالهاي پس از جنگ جهاني اول، طالب آن بودند. همينگوي بسيار زود از سوي نوگرايان ياد شده ، گرترود استاين ، فورد مادوكس فورد، شروود اندرسن و عزرا پاوند ، به عنوان يار جديد پذيرفته شد. همينگوي صراحت بيان تحسين انگيز خود را از شروود اندرسن ، روشني نثر خود را از گزارش نويسي براي روزنامه ها و انضباط هنري خويش را از گروترود استاين ، بانوي نويسنده و روشنفكر امريكايي كسب كرد. كسب موجز و مضمون خشن و ظاهرا محدود همينگوي در اروپا تحسين يك گروه و دشمني درك ناپذير گروهي ديگر را برانگيخت. اما امريكاييان، كه ميراث ادبي آنان از تمثيل و نماد انباشته است، نكته هاي دقيق و دست آورد او را بهتر شناختند. حاصل اين شناخت چاپ دو كتاب انتقادي بود به نام ارنست همينگوي (1952) و همينگوي : نويسنده و هنرمند (1952) . با انتشار اين دو اثر بود كه همينگوي با توجه به شيوه هنري و ميراث ادبي درخور اهميتي كه پي افكنده بود در نظر خوانندگان جدي و غيرمبتدي جايي والا يافت .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

كتاب ديگري كه با عنوان دوران نوآوري ارنست همينگوي (1954) درباره او انتشار يافت و حاوي اطلاعات مفصلي در خصوص سالهاي كودكي همينگوي بود، برخي از علل نگاه سرخورده و جبري او را به زندگي نشان مي داد. نويسنده اين كتاب اشاره مي كند كه همينگوي از رياكاري زادگاهش دلزده بود؛ زيرا كليساها ، خيابان هاي وسيع سه رديفه و خانه هاي چوبي سفيد آن به ميخانه هاي كثيف و شلوغ و خيابان هاي جنايت زده سيسرو منتهي مي شد . او به خلاف ظاهر، همان اندازه ايدئاليست بود حساس نيز بود ، و در آن سن و سال، براي ورود به دنياي بيرحمي و خشونت آمادگي نداشت . همينگوي بعدها، در دوران جواني ، پيوسته با انديشه بي گناهي و فساد، دو جهاني كه امريكاي خشن او را در برمي گرفت ، دست به گريبان بود . همينگوي ، پس از پايان تحصيلات دبيرستان در شهر كانزاس، با دنبال كردن آمبولانس هاي ويژه تصادف به كار خبرنگاري مشغول شد . در هجده سالگي ، با آغاز جنگ جهاني اول ، به فوسالتاي ايتاليا رفت و در آنجا به كار در آمبولانس پرداخت و به دنبال انفجارتوپي 227 زخم برداشت و همزمان با اين انفجار پايش نيز از گلوله مسلسلي آسيب ديد . همينگوي در 1919 با تني معلول و روحي زخم خورده به امريكا بازگشت و ابتدا در شيكاگو و سپس در تورانتو در دفتر روزنامه اي به كار پرداخت . در 1922 بار ديگر با عنوان خبرنگار خارجي به اروپا سفر كرد . در اين دوران بيشتر اوقاتش در پاريس مي گذشت اما از جنگ تركيه و يونان و نيز كنفرانس لوزان گزارش تهيه مي كرد . در اين زمان به سائقه جواني اشعار بدبينانه و كفرآميزي سرود و به چاپ سپرد. آثار نخستين او سه داستان و ده شعر (پاريس ، 1923) و در زمان ما (پاريس ، 1924) تسلط او را در نثر موجز، منضبط و دقيق و نيز «گفتگوي پوشيده » نشان داد. داستان «نيك » و زن سرخپوست نمونه اي از داستانهاي اين كتاب است . نيك همراه با پدر پزشكش به جنگل هاي ميشيگان دعوت مي شود . پدرش درون كلبه اي با يك چاقوي جيبي به عمل سزارين دست مي زند . به رغم اين ابتكار ، روشن مي شود كه شوهر زن سرخپوست از آنجا كه نتوانسته رنج همسر خود را تحمل كند ، بي صدا گلوي خود را دريده است . در زمان ما تصويرهايدقيقي از زندگي در غرب ميانه امريكاست و در عين حال سرخوردگي هاي همينگوي را نشان مي دهد .

انتشار رمان خورشيد همچنان طلوع مي كند (نيويورك ، 1926) براي «نسل سرگشته» تبعيديان پاريس شهرت به دنبال داشت . چاپ اين اثر، كه مرگ عشق را تصوير مي كند، بسياري را به خواندن رمان علاقمند مي كرد . نوشتن به سبك همينگوي رسم روز شد و نويسندگان و حتي دانش آموزان دبيرستانهاي امريكا به شيوه همينگوي شروع به نوشتن كردند . مجموعه داستان مردان بدون زنان ، كه دو سال پس از خورشيد همچنان طلوع مي كند منتشر شد، برخي از بهترين داستان هاي كوتاه همينگوي را در بردارد . سال بعد وداع با اسلحه (نيويورك 1929) انتشار يافت . اين رمان كه بر اساس تجربه هاي همينگوي در جبهه ايتاليا به سال 1918 فراهم آمده ، داستان رمانتيك و زيبا درباره عشق و جنگ است . وداع با اسلحه مشهورترين رمن جنگ جهاني اول است و همينگوي ديگر هيچ گاه ننوانست رماني در حد آن بيافريند . به گمان برخي منتقدان خورشيد همچنان طلوع مي كند ، مردان بدون زنان و وداع با اسلحه بهترين آثار همينگوي به شمارمي آيند . درونمايه اين آثار : ترس از مرگ ، شهامت و ضرورت روگرداني از عيش و نوش به قصد حفظ انسان در برابر ترس است . پس از اين زمان بود كه در شخصيت همينگوي نشانه هاي تغيير ديده شد، تغييري كه بر آثار او نيز تاثير گذارد ، همينگوي در اين زمان نامه هاي خود را با امضاي «پاپا همينگوي » پايان مي داد و وقت خود را به ماهيگيري در سواحل فلوريدا يا شكار جانوران در اوتا مي گذراند . در همين زمان ازدواج اول و سپس دوم او با شكست روبه رو شد و رابطه اش را با دوستان ، يعني اسكات فيتزجرالد و جان دوس پاسوس ، گسست و صرفا به كار نوشتن پرداخت . همينگوي با آغاز جنگ داخلي اسپانيا به عنوان خبرنگار به آنجا رفت . مادريد براي او «كارناوال خيانت و فساد» بود . با اين همه ، از رفتار جمهوريخواهان و سياست كمونيست ها انتقاد نكرد . او در طول اين جنگ همه جا حضور داشت . پس از پيروزي فرانكو و ملي گرايان در 1939 رمان ناقوس براي كه مي زند (نيويورك ، 1940) را نوشت . در اين رمان يك امريكايي به كارهاي قهرماني دست مي زند و آنارشيستها و كمونيست ها به سبب شكست جمهوري خواهان مورد سرزنش قرار مي گيرند. در جاي جاي اين كتاب قطعه هاي كوتاه بسيار زيبايي ديده مي شود. همينگوي به شكار ، ماهيگيري ، بوكس ، گاوبازي و قايقراني بسيار علاقه مند بود و به همين سبب برخي او را قهرمان جسم ناميده اند و ، به عكس ، برخي به او لقب «ترسو» داده اند. همينگوي در بسياري از آثارش علاقه خود را به گاوبازي نشان داده اما حداقل از كتاب مرگ در بعد از ظهر (1932)برمي آيد كه چيزي در باره اين «ورزش » نمي دانسته است . انتشار رمان پيرمرد و دريا (نيويورك ،1952) براي همينگوي تحسين بسيار به همراه داشت . اين كتاب آخرين تلاش همينگوي براي خلق يك شاهكار هنري بود . پيرمرد و دريا از همان درونمايه موبي ديك ، رمان مشهور هرمان ملويل ، در مقياس كوچكتر مايه گرفته است . اين داستان كه در آن پيرمردي كوبايي با يك نيزه ماهي بزرگ به نبرد برمي خيزد ، در حقيقت ، داستان كشمكش همينگوي با كهنسالي و بيماري ذهني است . او بعدها در كلينيك مايو به درمان خود پرداخت اما سرانجام به جاي توسل به پزشكان براي درمان حالت افسردگي ، ترجيح داد به زندگي خود پايان دهد . داشتن ونداشتن (1937) ، در ميان درختان آن سوي رود(1950) و تپه هاي سبز افريقا (1935) از ديگر آثار اوست .

همينگوي نويسنده اي تواناست . رئاليسم سطح آثار او از چنان استحكامي برخوردار است كه يكي از واقعيت هاي آثار او را از نظر پنهان داشته ، واقعيتي كه نشان مي دهد او همچون ديگر نويسندگان امريكا ، كوپر ، هوتورن ، ملويل و جيمز پرسشهايي فلسفي درباره زندگي مطرح مي كند . شايد به همين سبب است كه گاهي برخي از آدم هاي آثار او «پرداخت ناشده » به نظر مي رسند . جيك و برت، ستوان هنري و كاترين ، جردن و ماريا به راستي«به زندگي پا نمي گذارند» . آثار او تفاوتي را نشان مي دهد كه ميان رمان در امريكا و رمان در ديگر كشورهاي جهان وجود دارد . تاثرات و تمايلات رمن نويس امريكايي متفاوت است و سبب اين تفاوت شرايط خشونت باري است كه برجامعه امريكا حاكم است و در تاريخچه جهان غرب سرشتي منحصر به فرد است . هر چند رمنهاي خورشيد همچنان طلوع مي كند و وداع با اسلحه بهترين آثار او شناخته شده اند اما به يقين مي توان ادعا كرد كه اوج هنر همينگوي داستان كوتاه اوست . انتشار مجموعه داستانهاي در زمان ما و مردان بدون زنان برنده سهمي ندارد (1933) هر كدام حادثه اي در جهان داستان نويسي بودند. همينگوي با اين داستانها سبكي نو پي افكند، سبكي كه در آنها گفتگوها در نهايت ايجاز بيان مي شوند، از واژه ها و جمله هاي اديبانه و مطنطن خبري نيست ، جمله ها آنچنان شفافند كه موضوع داستان به روشني از خلال آنها ديده مي شود و در مجموع فضاي داستان از چنان گيرايي و توسعي برخوردارست كه هيچ گاه از يادها نمي رود . همينگوي در 1952 جايزه نوبل پوليتزر و در 1954 جايزه نوبل براي ادبيات را از ان خود كرد ، اما حتي اين جوايز نيز نتوانستند سستي آثار بعدي او را بپوشانند و هنگامي كه در 1961 دست به خودكشي زد سي سالي از خلق بهترين آثارش گذشته بود .

شرح مكمل :

ارنست میلر همینگوی در 21 ژوئیه سال 1898 در اوک پارک از توابع ایلی نویز به دنیا آمد او دومین فرزند دکتر کلارنس همینگوی بود. پدر و مادرش با هم توافق اخلاقی نداشتند و ارنست از این حیث دچار زحمت و اشکال بود، مادر به فرزند خود توصیه می کرد که سرود مذهبی یاد بگیرد، اما پدرش چوب و تور ماهیگیری بدو می داد که تمرین ماهیگیری نماید. ده ساله بود که پدرش او را با تفنگ آشنا ساخت. موقعی که به دبستان رفت احساس کرد که برای ادبیات مستعد است و در همان موقع شروع به نوشتن مقالات ادبی و داستان در روزنامه ای که خود شاگردان اداره می کردند نمود. وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه عالی اوک پارک به انجام رسانید. وقتی در سال 1717 آمریکا وارد جنگ شد همینگوی با سری پر شور خود را سرباز داوطلب معرفی نمود. بعدها نیز رانندگی آمبولانس صلیب سرخ را به عهده گرفت و به جبهه جنگ ایتالیا رهسپار گردید. یک روز که در جنگ با آمبولانس خود به کنک مجروحین می شتافت جراحت برداشت، جراحتش وخیم و خطرناک بود و در اثر آن به وی مدال جنگی ایتالیا دادند. جنگ پایان پذیرفت و کشتارهای ملل متمدن متوقف گردید. همینگوی نیز به شیکاگو بازگشت و با نویسندگان بزرگی مانند شرود آندرسن و دوستان و همکارانش آشنا گردید و در همین اوان بود که با دختر جوان روزنامه نویسی به نام هدلی ریچاردسون ازدواج کرد. در سپتامبر 1921 زن و شوهر جوان به صورت دو خبرنگار عازم میدان جنگ یونان و ترکیه شدند و همین که این جنگ به نفع ترک ها پایان یافت همینگوی از آنجا به پاریس رفت و در آنجا اولین کتاب خود را به نام «سه داستان و ده شعر» منتشر ساخت. در 1927 هدلی همسرش پیوند و علاقه خود را پاره ساخت و همینگوی در این باره گفته بود هرکس در زنان بزرگواری و وفا بجوید احمق است. علیرغم این بی وفایی به زودی او با زن دیگری به نام پولین پیمان زناشویی بست و یکسال بعد پدر همینگوی خودکشی کرد. آثار و نوشته های همینگوی با آنکه به حد اعلی شهرت می رسید با پیروزی مالی توأم نبود ولی وقتی که کتاب بیوگرافی نویسندگان آمریکایی مقیم پاریس را انتشار داد، درهای موفقیت به رویش گشوده گشت و به دنبال این کتاب مردان بی زن را انتشار داد. همینگوی شکارچی بسیار ماهری بود و اغلب برای شکار حیوانات خطرناک به سرزمین آفریقا سفر می کرد و تأثیراتی را که در این شکارها پیدا کرده در کتابی به نام «تپه های سبز آفریقا» منعکس نموده است. در سال 1940 دومین زنش با او قطع علاقه کرد و شش سال بعد پس از آغاز جنگ داخلی اسپانیا همینگوی با عده ای از روشنفکران آمریکا بر آن شدند که با جمهوری طلبان اسپانی همراهی نمایند و در همان سال بود که شاهکار جاویدان او به نام زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟ انتشار یافت قهرمان این داستان عجیب مردی به نام رابرت یا بهتر بگوییم خود همینگوی بود. همینگوی در اواخر سال 1940 مارتا لوژن را که یک خانم رمان نویس بود به عنوان سومین همسر خود پذیرفت. آن دو نفر پس از ازدواج به چین و باکو و آلمان سفر کردند. ماری دولش نام چهارمین زن یا آخرین زن او بود که برای روزنامه ها مقاله می نوشت. در سال 1954 جایزه ادبی نوبل به خاطر پیرمرد و دریا به وی تعلق گرفت و سیل شادباش به رویش جاری شد. همینگوی در دوم ماه مه 1961 با گلوله تفنگ شکاری به زندگی خود خاتمه داد و بدین ترتیب ماجرای مرگ پدرش بعد از بیست وسه سال تجدید گردید.

...........................................

آثار منتشر شده :

1.آدمکش ها
2. وداع با اسلحه
3. سیلاب های بهاری
4. خورشید نیز می دمد
5. مرگ در بعدازظهر
6. برف های کلیمانجارو
7. برای که زنگ ها به صدا در می آیند؟
8. آنطرف رودخانه در میان درختان
9. پیرمرد و دریا
10. داشتن و نداشتن
11. در زمان ما
12. برنده چیزی نمی برد
13. زندگی خوش کوتاه فرانسیس مکومبر
14. ستون پنجم
15. کلبه سرخ پوستان
16. مردم در جنگ.

Dash Ashki
11-07-2006, 18:05
بوريس پاسترناك از نويسندگان و شاعران به نام روسيه است، كه در سال 1890 در مسكو متولد گرديد. او فرزند بزرگ خانواده‌اي بود كه پدرش «لئونيد پاسترناك» نقاش چيره‌دست و مشهور و مادرش «روزا كافمن» از پيانيست‌هاي زبردست بودند.

پدر پاسترناك خانواده‌اش را به انگلستان برد و خود نيز در هما نجا درگذشت، ولي بوريس پاسترناك در روسيه باقي ماند و به فرا گرفتن موسيقي مشغول گشت. به تدريج از موسيقي دست كشيد و به آلمان براي تحصيل فلسفه رفت و در آنجا نزد. پروفسور «كهن» به فرا گرفتن فلسفه مشغول گشت و چون جنگ اول جهاني آغاز شد، به روسيه مراجعت نمود و در يك كارخانه به كار مشغول گشت.

پس از مدتي فعاليتا دبي خويش را آغاز نمود و به سرودن شعر پرداخت و از سال 1917 به بعد به انتشار آثار، افكار و عقايد خويش پرداخت. سپس به ترجمه آثار گرانبهاي خارجي به زبان روسي دست زد و بيشتر آثار شكسپير به وسيله او بدين زبان ترجمه گشت.

در سال 1932 به علت عدم توافق فكري بين او و بعضي از افراد سرشناس، گوشه عزلت اختيار نمود و تا آخر عمر كمتر به اجتماعات سر مي‌زد. در سال 1958 برنده جايزه ادبي نوبل گرديد، ليكن از دريافت آن امتناع ورزيد. پاسترناك در سال 1962 درحالي كه كمتر با كسي معاشرت داشت چشم از جهان بربست.

...............................................
آثار منتشر شده :

1.«دكتر ژيواگو»
2. «بر فراز حصارها»
3. «رهبري بي‌خطر»
4. «آثار برگزيده»
5. «اشعار منتخب».

Dash Ashki
11-07-2006, 18:06
هالدور کیلیان لاکسنس، رمان نویس ایسلندی و از مهمترین نویسندگان معاصر کشورش در 23 آوریل 1902 در ریکیاویک چشم به جهان گشود. نخستین داستان او در 1919 منتشر شد. وی در سال 1955، برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

..........................................
آثار منتشر شده :

1.سلکاولکا
2. مردم مستقل
3. نور جهان
4. سوختن کوپنهاک
5. گرپلا
6. ماهیان می توانند بخوانند
7. بهشت موعود.

Dash Ashki
11-07-2006, 18:12
آلبر کامو، نویسنده بزرگ فرانسوی در الجزایر به جهان آمد و در آنجا بزرگ شد. پس از پایان تحصیل کارهای گوناگونی را در شمال آفریقا پیشه کرد، سپس به کار روزنامه نگاری پرداخت و به فرانسه آمد. کامو گذشته از کار روزنامه نگاری در فرانسه به نوشتن داستان و نمایش دست زد و در سال 1957 جایزه ادبی نوبل را دریافت داشت و سرانجام در یک سانحه اتومبیل به سن 47 سالگی کشته شد.

فلسفه کامو که گاه به اگزیستانسیالیسم نزديک است، در پوچی و دردناکی جهان خلاصه می شود. نوشته هایش هم بوی مرگ و خودکشی یا نومیدی و رنج جاودانی می دهد و با دید ویژه خود به تجزیه و تحلیل حالت های روانی قهرمانی های داستان هایش می پردازند. و با ژرف بینی و بدبینی شگرفی، آنها را نقاشی می کند.

شرح مكمل :

آلبركامو از پدري فرانسوي و مادري اسپانيايي در الجزاير چشم به جهان گشود . كامو در سال هاي نخستِ پس از جنگ جهاني دوم همراه با ژان پل سارتر و سيمون دو بوار گروه نويسندگان ، فيلسوفان و منتقدان متعهد فرانسه را تشكيل دادند . هدف مشترك آنان تلاش براي حصول آزادي ، عدالت و عظمت انسان در دوران ستمگراني بود كه چشم ديدن يكديگر را نداشتند . كامو در واقع از سال 1935 ، يعني هنگامي كه دانشجوي دانشگاه الجزاير بود ، در جنگ تبليغاتي بر ضد فاشيسم ‌، مشغول فعاليت بود . او در آثار خود به مسائل مهم زمان ، يعني فاشيسم ، كشتارهاي جمعي ، پاكسازي‌هاي وحشيانه ، استعمار ، مجازات مرگ، شكنجه ، تبعيض نژادي و جز اينها مي پرداخت. كامو در برابر هر يك از اينها پاسخ اخلاقي روشني ارائه مي داد . او همچون بسياري از روشنفكران زمانش، نظرهاي خود را در دو قالب مهم ادبي ، رمان و نمايشنامه ، بيان مي كرد. آثار عمده او را چهار نمايشنامه : كاليگولا(1944)، مقاصد ضد و نقيض (1944)، حكومت نظامي (1948)، آدمكشان عادل(1950)؛ دو مجموعه مقاله : اسطوره سيزيف (1942)، عصيانگر (1951)؛ و به ويژه رمان هايش : بيگانه (1942)، و طاعون (1947) تشكيل مي دهند . موضوع بيشتر آثار او «پوچ گرايي » (بي معني بودن هستي انسان در زمين) بود و در كشف راه حل هاي مثبت براي مسائلي كه پوچ گرايي ارائه مي داشت پيوسته تلاش مي كرد . كامو در اسطوره سيزيف چهره انساني را نشان مي دهد كه ناگريز است وظيفه اي پوچ را به انجام برساند ، انساني كه در عين حال انجام چنين وظيفه اي شاق از رسيدن به خوشبختي غافل نيست . انسان كامو پوچي را مي پذيرد اما به ياري همه سلاح هايي كه در اختيار دارد با آن به نبرد برمي خيزد .

در سال هاي نخست دهه 1940، واقعيت هاي خشن اشغال فرانسه به وسيله سربازان آلمان در نگرش كامو نسبت به جهان تغييري اساسي پديد آورد . او جهان متعالي و نفس گرايي اسطوره سيزيف را به كناري افكند و اقداماتي را بر ضد خشونت انقلابي و به ويژه كمونيسم و فلسفه تاريخ آن آغاز كرد. دو اثر حكومت نظامي و آدمكشان عادل مبارزه اي مقدماتي براي جنگ تمام عياري بود كه به ياري عصيانگر تدارك ديد و به دنبال آن از سارتر و دوستان بريد. انتشار اين كتاب در 1952 سبب آغاز مجادلات شديد ميان كامو و سارتر كه متحد حزب كمونيسم فرانسه به شمار مي آمد ، شد. بسياري از خوانندگان او ، آثار اين كامو را بيشتر مي پسندند . باگذشت زمان ثابت شده است كه طاعون، با آن پايان خوشبينانه و تمثيل ناساز، شاهكار او نيست («آنچه آدمي به هنگام همه گيري بيماري درمي يابد اين است كه چيزهايي كه در انسان شايسته تحسين است بيش از چيزهايي است كه سزاوار سرزنش است») بلكه رمان سقوط (1956) اثر عمده او به شمار مي رود . در سقوط ، كه يكي از ده رمان بزرگ جهان شناخته شده ، نويسنده در نوشگاهي در آمستردام ، به گونه اي غم انگيز و خنده‌آور ، از ناتوانيهاي خود با شنونده اي خاموش سخن مي گويد . او حتي نتوانسته است جلوِ خودكشي دختري را در رود سن بگيرد. اين رمان هر چند به ظاهر پوچ گرايانه است اما در واقع طرد پوچي است . كامو در 1958 با انتشار مجموعه داستان غربت و قربت ثابت كرد كه در زمينه داستان كوتاه نيز، كه زنده ترين و ارزشمندترين قالب ادبي شناخته شده ، تواناست .

در 1960 ، آلبر كامو كه روزي سرمقاله هايش در روزنامه مخفي نبرد، روزنامه نهضت مقاومت فرانسه ، به مردمي اميد حيات مي بخشيد كه حضور چكمه سربازان هيلتر نفس در سينه هاي شان بند مي آورد ، در حادثه اي رانندگي جان باخت . كامو اگر در اين حادثه جان خود را از دست نمي داد اكنون يكي از رمان نويسان پيشرو عصر حاضربود . آلبركامو در 1957 جايزه نوبل براي ادبيات را از آن خود كرد. اين جايزه براي مردي كه پدرش كارگر دوره گرد مزرعه مادرش خدمتكاري بي سواد بود دستاورد كوچكي به شمار نمي آيد .

.................................................. ...............

آثار منتشر شده :

1.آدم اول
2. بیگانه
3. طاعون
4. افسانه سیزف
5. مرگ خوش
6. حکومت نظامی
7.سوءتفهم
8. گالیگولا
9. عادل ها غریبه
10. تسخیرشدگان
11. گالاته
12. شورش در آستوریا
13. پشت و رو
14. جشن ها
15. عصیان
16. اسان شورشی
17. تبعید و حکومت
18. سقوط
19. تابستان
20. یاغی
21. مرد اول
22. کالیگولا
23. درستکاران
24. شورش آستوری ها
25. نماز برای یک راهبه
26. مهمان
27. مراسم ازدواج
28. سقوط
29. نمایشنامه دادگران
30. دادگران
31. نوشته های جاری
32. مجموعه نوشته های جاری
33. مجموعه تابستان
34. تابستان
35. تبعید و دیار خویش
36. خطابه های سوئد
37. نخستین بشر
38. دون ژوان
39. در محاصره
40. شادی
41. ناکامی ها.

S.A.R.A
25-04-2007, 18:09
جایزه ادبی افتخاری است که به آثار ادبی خاصی که توسط نهادهای دولتی یا غیر آن, فرهنگستان‌ها, انجمن‌های ادبی, بنیادها و حتی اشخاص منفرد اعطا می‌شود. اغلب جوایز سالیانه است و همراه با مبلغی پول, گردن‌آویز و یا بورس است. بر اساس اشخاصی که می‌توانند جایزه را دریافت کنند, این حوایز به دو دسته «ملی» و «بین‌المللی» تقسیم می‌شوند.
ایران

·جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
·جایزه مهرگان ادب
·جایزه هوشنگ گلشیری
·جایزه شعر کارنامه
·جایزه انجمن قلم ایران
·جایزه یلدا
·جایزه روزی روزگاری


بلژیک
·جایزه ویکتور روسل
·جایزه ادبی شهر تورنای
·جایزه ویکتور روسل برای جوانان
·جایزه گرو سل
سوئیس
·جایزه بیبلیومدیا
کانادا
·جایزه آلیبیس
آلمان
·جایزه گئورگ بوشنر
اتریش
·جایزه آرتور شنیتسلر
فرانسه
·جایزه گنکور
·جایزه فرهنگستان فرانسه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%8 6_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87&action=edit)
اسپانیا
·جایزه سروانتس
·جایزه ادبی لارا
·جایزه نادال
ژاپن
·جایزه آکوتاگاوا
·جایزه تانیزاکی
هلند
·جایزه سیلبرنر گریفل
بریتانیا
·جایزه بوکر مک‌کونل
سوئد
·جایزه آسترید لیندگرن
·جایزه نیلس هولگرسون
ایالات متحده آمریکا
·جایزه کتاب آمریکا
·جایزه هوگو
·جایزه حلقه کتاب ملی
·جایزه نبولا
·جایزه پولیتزر
جوایز ادبی بین‌المللی
·جایزه نوبل ادبیات

S.A.R.A
25-04-2007, 18:49
جایزهٔ هوشنگ گلشیری، جایزه‌ای است ادبی که سالانه به آثار انتشار یافته در زمینه ادبیات داستانی به زبان فارسی در ایران توسط بنیاد هوشنگ گلشیری اعطا می‌شود.
تاریخچه



هوشنگ گلشیری در ۱۳۷۸ مصمم شد که جایزهُ بهترین رمان و مجموعه داستان سال را بنیان نهد. مذاکراتی هم برای جلب همکاری دیگران انجام داد. او قصد داشت این جایزه را «شهرزاد» یا «هدایت» نام‌گذاری کند. اما با آغاز بیماری‌اش در اواخر ۱۳۷۸، طرح او نیمه‌کاره ماند. در هفتمین روز درگذشتش در امامزاده طاهر اعلام شد بنیادی به نام او تاسیس خواهد شد و این بنیاد هر سال جایزهٔ به‌نام هوشنگ گلشیری در زمینهٔ ادبیات داستانی، به زبانی فارسی و انتشار یافته در ایران اهدا خواهد کرد.



جوایز



بنیاد در پاییز هر سال جایزهُ هوشنگ گلشیری را در چهار بخش به آثار منتشر شده در سال قبل اهدا می‌کند:



·بهترین رمان



·بهترین مجموعه داستان



·بهترین رمان اول



·بهترین مجموعه داستان اول

میزان جایزه



جایزهُ هوشنگ گلشیری شامل تندیس، لوح تقدیر و جایزهُ نقدی است که در مراسمی به برندگان اهدا می‌شود. مبلغ نقدی بهترین رمان و بهترین مجموعه داستان هر یک ده میلیون ریال، و جایزهُ نقدی بهترین رمان اول و بهترین مجموعه داستان اول هر یک پنج میلیون ریال است.



داوری



·داوران هر دوره با مشورت هیئت‌امنا از سوی هیئت مدیرهُ بنیاد انتخاب می‌شوند.



·آثار رسیده به بنیاد بر اساس معیارهای مورد توافق داوران بررسی می‌شود و به جنبه‌های گوناگون هر اثر امتیاز جداگانه تعلق می‌گیرد. اثری که بالاترین امتیاز را کسب کند، اثر برنده اعلام می‌شوند. در بخش کتاب اول، برای کسب جایزه حد نصابی که توسط داوران تعیین می‌شود نیز باید به دست آمده باشد.



·داوران همچنین تک‌داستان‌هایی از مجموعه داستان‌ها را که به نظر آن‌ها ویژه‌گی و درخشش خاصی داشته باشد را معرفی می‌کنند.



·اولین آثار داستانی در رقابت جداگانه‌ای شرکت خواهند داشت.



·داستان‌های برگزیدهُ هیئت داوران توسط بنیاد هر سال را در مجموعه‌ای به نام نقش با رعایت حقوق مولفان آن‌ها منتشر می‌شود.



شرایط شرکت



·در هر دوره فقط آثاری مورد بررسی قرار می‌گیرند که در دو مقولهُ رمان یا مجموعه داستان (به قلم یک نویسنده) جای بگیرند.



·مجموعه داستان‌هایی از چند نویسنده که در یک کتاب منتشر شده باشند و رمان‌های چند جلدی که یک یا چند جلد آن‌ها در سال مورد نظر منتشر شده باشد اما جلدهای دیگر پیشتر منتشر شده باشد یا در سال‌های بعد منتشر شود داوری نمی‌شوند.



·ملاک برای سال انتشار تاریخ چاپ اول که در صفحهُ شناسنامهُ کتاب سال ذکر شده باشد است.



·اولین اثر منتشر شده به آثار نویسندگانی گفته می‌شود که اثر نویسندگانی باشند که پیش از این رمان یا مجموعه داستانی از آن‌ها منتشر نشده باشد .



برندگان جایزه



دورهٔ اول ۱۳۸۰



رمان



·درخت انجیر معابد، احمد محمود، انتشارات معین



بهترین رمان اول



·انگار گفته بودی لیلی، سپیده شاملو، نشر مرکز



بهترین مجموعه داستان



·تمام زمستان مرا گرم کن، علی خدایی، نشر مرکز



بهترین مجموعه داستان اول



·در گریز گم می‌شویم، محمدآصف سلطانزاده، نشر آگه (مجموعهُ شهرزاد)



تک داستان‌های برگزیده



·تک داستان‌هایی که به نظر داوران در میان مجموعه داستان‌ها مورد بررسی از درخشش خاصی برخوردار بوده‌اند داشت برگزیدند. عبارت‌اند از:



·ظهر تابستان، قباد آذرآیین، از مجموعهُ شراره بلند، انتشارات دارینوش



·دلقک به دلقک نمی‌خندد و باز هم غریبه آمد، حسن بنی‌عامری، از مجموعهُ دلقک به دلقک نمی‌خندد، انتشارات نیلوفر



·انار بانو و پسرهایش، بزرگ بانوی روح منو درخت گلابی، گلی ترقی، از مجموعهُ جایی دیگر، انتشارات نیلوفر



·شب در نخلستان، صمد طاهری، از مجموعهُ سنگ و سپر، انتشارات ماریه



·ساعت هشت و ده دقیقه و کاش یاسمن در زمستان می‌مرد، سعید عباسپور، از مجموعهُ بوی تلخ قهوه، انتشارات نقش خورشید



·کجایی ؟، محسن فرجی ، از مجموعهُ یازده دعای بی استجابت، انتشارات ماریه



·پشت حصیر، محمدرضا گودرزی، از مجموعه‌ای به همین نام، انتشارات رسانش



·دوباره از همان خیابان‌ها، مرثیه‌ای برای چمنو یک سرخپوست در آستارا، زنده‌یاد بیژن نجدی، از مجموعهُ دوباره از همان خیابان‌ها، نشر مرکز



·ای کاش می‌شد که ...، اروشا نصرت، از مجموعهُ از لامکان تا این مکان، نشر فرزان



·دوتا نقطه، پیمان هوشمندزاده ، از مجموعه‌ای به همین نام، انتشارات آرویج



·این داستان‌ها در مجموعهُ نقش ۷۹ منتشر شده‌است،



دورهٔ دوم ۱۳۸۱



رمان



·زویا پیرزاد، چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، مرکز



رمان اول



·رضا قاسمی، همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها، آتیه



مجموعه داستان



·محمدرحیم اخوت، نیمهٔ سرگردان ما، نقش خورشید



بهترین مجموعه داستان اول



·میترا الیاتی، مادمازل کتی، چشمه و مرجان شیرمحمدی، بعد از آن شب، مرکز



تک داستان‌های برگزیده



·داستان‌های برگزیدهٔ دورهٔٔ دوم همراه با عکس و زندگینامه‌ای به قلم خود نویسنده در نقش ۸۰ منتشر شده‌است.



·مجموعهٔ نیمهٔ سرگردان ما، نوشتهٔ محمد رحیم اخوت، داستان‌های در دلم بودو نیمهٔ سرگردان من



·مجموعهٔ کوهان سیاه و شکوفهٔ بهار نارنج، نوشتهٔ حسن اصغری، داستان یک شاخه



·مجموعهٔ مادمازل کتی، نوشتهٔ میترا الیاتی، داستان‌های می‌مانیم توی تاریکی، مادمازل کتیو شمعدانی‌ها



·مجموعهٔ هولا هولا، نوشتهٔ ناتاشا امیری، داستان ما سکوت



·مجموعهٔ لالایی لیلی، نوشتهٔ حسن بنی عامری، داستان‌های لالایی لیلیو عکس گرفتن با چشم گنجشک



·مجموعهٔ بعد از ردیف درخت‌ها، نوشتهٔ زهره حکیمی، داستان داستان بی‌انتها



·مجموعهٔ بعد از آن شب، نوشتهٔ مرجان شیرمحمدی، داستان‌های سئانس آخر، یک عدد قبل از خواب، بعد از آن شبو کامواهای رنگی



·مجموعهٔ شکار شبانه، نوشتهٔ صمد طاهری، داستان‌های پنجشنبه‌های بارانی، عکسو شکار شبانه



·مجموعهٔ پیاده روی در هوای آزاد، نوشتهٔ سعید عباسپور، داستان یک گور خالی



·مجموعهٔ «زندگی من در سه‌شنبه‌ها اتفاق می‌افتد»، نوشتهٔ طاهره علوی، داستان‌های حالت اول، شبیه چارلی، مثل همیشه و کیسهٔ کوچک چرمی



·مجموعهٔ مثل سایه، مثل آب، نوشتهٔ محمد کلباسی، داستان اسکلتهای بلور آجین



·مجموعهٔ احتمال پرسه و شوخی، نوشتهٔ یعقوب یادعلی، داستان تیمسارها و دکه



دورهٔ سوم ۱۳۸۲



رمان اول



·هیچ اثری برنده اعلام نشد.



بهترین مجموعه داستان



·مجموعه داستان آفتاب مهتاب نوشتهٔ شیوا ارسطویی



مجموعه داستان اول



·به صورت مشترک: داستان پارهٔ کوچک نوشتهٔ سهیلا بسکی ، داستان خنده در خانهٔ تنهایی نوشتهٔ بهرام مرادی



تک داستان‌های برگزیده



1.داستان همین، و نه چیزی دیگر از مجموعهٔ برادران جمالزاده، نوشتهٔ احمد اخوت، انتشارات افق



2.داستان غذای چینی از مجموعهٔ آفتاب مهتاب، نوشتهٔ شیوا ارسطویی، نشر گیو



3.داستان عود از مجموعهٔ مراثی بی‌پایان، نوشتهٔ محمد ایوبی، انتشارات نسیم دانش



4.داستان پارهٔ پنجم از پاره‌های کوچکتر از مجموعهٔ پارهٔ کوچک، نوشتهٔ سهیلا بسکی، انتشارات آگه



5.داستان‌های آن سوی دیوار و گل‌های شیراز از مجموعهٔ دو دنیا، نوشتهٔ گلی ترقی، انتشارات نیلوفر



6.داستان زنی چای درست می‌کرد از مجموعهٔ ساعت پنج برای مردن دیر است، نوشتهٔ امیرحسن چهلتن، #انتشارات نگاه



7.داستان آبجی خانم از مجموعهٔ سرسلامتی، نوشتهٔ حمید حمزه، انتشارات نیلا



8.داستان رودهٔ سگ از مجموعهٔ صندلی کنار میز، نوشتهٔ میترا داور، نشر پازینه



9.داستان رعنا از مجموعهٔ نازلی، نوشتهٔ منیرو روانی‌پور، نشر قصه



10.داستان قبل از تحویل سال از مجموعهٔ گاه گرازها، نوشتهٔ رضا زنگی‌آبادی، نشر همراه



11.داستان عبور از مجموعهٔ خوابهای سربی، نوشتهٔ بهار صادقی، نشر گیو



12.داستان در امتداد پل از مجموعهٔ فعلا اسم ندارد، نوشتهٔ احمد غلامی، نشر افق



13.داستان باغ مشیر از مجموعهٔ آن طرف خیابان، نوشتهٔ جعفر مدرس‌صادقی، نشر مرکز



14.داستان L از مجموعهٔ خنده در تنهایی، نوشتهٔ بهرام مرادی، نشر اختران



دورهٔ چهارم ۱۳۸۳



رمان



·رمان رود راوی، نوشتهٔ ابوتراب خسروی.



مجموعه داستان



·باغ ملی نوشتهٔ کورش اسدی



بهترین رمان اول



·چه کسی باور می‌کند رستم، نوشتهٔ روح‌انگیز شریفیان.



مجموعه داستان اول



·مجموعه داستان تک خشت نوشتهٔ منیرالدین بیروتی و مجموعه داستان نهست نوشتهٔ ابراهیم دمشناس.



تک داستان‌های برگزیده



·کورش اسدی، «سان‌شاین»، از مجموعهٔ باغ ملی، سالی



·محمد بکایی، «نماز پسین»، از مجموعهٔ سر پیچی از پیچ‌های هزارچم، نیلوفر



·منیرالدین بیروتی، «تک خشت»، از مجموعهٔ تک خشت، ققنوس



·شهرنوش پارسی‌پور، «گرما در سال صفر»، از مجموعهٔ گرما در سال صفر، شیرین



·ابراهیم دم‌شناس، «سر برگشتهٔ شاعر»، از مجموعهٔ نهست، نیم‌نگاه



·محمدآصف سلطانزاده، «نوروز فقط در کابل باصفاست»، از مجموعهٔ نوروز فقط در کابل ‏باصفاست، مرکز



·داود غفارزادگان، «پدر گیاه‌شناس من»، از مجموعهٔ دختران دلریز، افق



·یوریک کریم‌مسیحی، «طبقهٔ همکف»، از مجموعهٔ طبقهٔ همکف، قصه



·مهرنوش مزارعی، «سنگام»، از مجموعهٔ غریبه‌ای در اتاق من، آهنگ دیگر



·شهریار مندنی‌پور، «چکاوک آسمان‌خراش»، از مجموعهٔ آبی ماورای بحار



دورهٔ پنجم ۱۳۸۴



رمان



·رمان آبی تر از گناه، نوشتهٔ محمد حسینی، و رمان آداب بی قراری، نوشتهٔ یعقوب یادعلی.



مجموعه داستان اول



·انجیرهای سرخ مزار نوشتهٔ محمدحسین محمدی، نشر چشمه



بهترین رمان اول



·رمان ماهی ها در شب می خوابند، نوشتهٔ سودابه اشرفی، و رمان رنگ کلاغ، نوشتهٔ فرهاد بردبار.



مجموعه داستان اول



·مجموعه داستان عاشقیت در پاورقی نوشتهٔ مهسا محب علی.



تک داستان‌های برگزیده



·«چهل و هشت پله» از مجموعهٔ آسمان می شوم، پاکسیما مجوزی، انتشارات نقش و نگار



·«مردگان» از مجموعهٔ انجیرهای سرخ مزار، محمدحسین محمدی، نشر چشمه



·«طناب» از مجموعهٔ اهل هیچ‌جا، زهره حکیمی، انتشارات نیلوفر



·«از ره رسیدن»، از مجموعهٔ اینک دانمارک، محمدآصف سلطانزاده، انتشارات نیلوفر



·«با گارد باز»، از مجموعهٔ با گارد باز، حسین سناپور، نشر چشمه



·«چقدر این گنجشکها ور می‌زنند»، از مجموعهٔ برف و نرگس، ناهید طباطبایی، قطره



·«چرنگ سوخته»، از مجموعهٔ بگذریم، بهناز علیپور گسكری، نشر چشمه



·«ستارهٔ ثریا»، از مجموعهٔ بلند، کوتاه، اسفندیار آبان، انتشارات اسپندار



·«ماهی فلزی»، از مجموعهٔ پایان درخت سیب، نوشین سالاری، انتشارات مروارید



·«یاقوت مقابر»، از مجموعهٔ تنها كه می‌مانم، شهلا پروین روح،نشر آگه



·«تو می‌گی من اونو کشتم»، از مجموعهٔ تو می‌گی من اونو كشتم، احمد غلامی، نشر افق



·«جوانی یا دسته‌گل دیروز پریروز»، از مجموعهٔ دستهگل دیروز پریروز، پوروین محسنیآزاد، نشر ماهریز



·«حاج لفط‌الله، دبلنا»، از مجموعهٔ دوپله گودتر، مهیار رشیدیان، نشر قصه



·«تلویزیون»، از مجموعهٔ سارای همه، فرشته احمدی، نشر قصه



·«اعتراف‌نوشت»، از مجموعهٔ سپیدرود زیر سی و سه پل، كیهان خانجانی، انتشارات فرهنگ ایلیا



·«عاشقیت در پاورقی»، از مجموعهٔ عاشقیت در پاورقی، مهسا محب‌علی، نشر چشمه



·«همسایه»، از مجموعهٔ کتاب هول، شیوا مقانلو، نشر چشمه



·«قاب شیشه‌ای»، از مجموعهٔ گره كور، فرهاد كشوری، انتشارات ققنوس



·«مکث آخر»، از مجموعهٔمكث آخر، یونس تراكمه، نشر قصه



·«بازگشت»، از مجموعهٔ من قاتل پسرتان هستم، احمد دهقان، نشر افق



·«آقای مشکاتی»، از مجموعهٔ هتل مارکوپولو، خسرو دوامی انتشارات نیلوفر



·«کافه»، از مجموعهٔ یك جای امن، مرجان شیرمحمدی، نشر مر‌کز



·«کلمه فسخ نمی‌شود، طوبا»، از مجموعهٔ یكی از همین روزها، ماریا، محمد حسینی، انتشارات ققنوس




دورهٔ ششم ۱۳۸۵



رمان



·چهار درد، نوشتهٔ منیرالدین بیروتی و رویای تبت، نوشتهٔ فریبا وفی



رمان اول



·اثری معرفی نشد.



مجموعه داستان



·مجموعه داستان سمت تاریک کلمات نوشتهٔ حسین سناپور



بهترین مجموعه داستان اول



·مجموعه داستان باغ‌های شنی نوشتهٔ حمیدرضا نجفی.

S.A.R.A
25-04-2007, 23:23
جایزه شعر کارنامه یا جایزه شعر امروز ایران
یک جایزه معروف شعر در حوزه شعر فارسی است. این جایزه را موسسه کارنامه اعطا می‌کند. جایزه شعر کارنامه همه ساله با دبیری حافظ موسوی و حضور منوچهر آتشی و جمعی از شاعران برگزار می‌شد.
مراسم جایزه شعر کارنامه در سال ۱۳۸۴ برگزار نشد که نگار اسکندرفر، سردبیر مجله کارنامه توقیف این مجله را عامل توقف آن عنوان کرد. دوره پنجم این جایزه با یک سال تاخیر همزمان با سالمرگ منوچهر آتشی برگزار خواهد شد.
برندگان
· دورهٔ سوم، ۱۳۸۱: دوربین قدیمی سرودهٔ عباس صفاری، روزنامه تبعید سرودهٔ حسن عالی‌زاده، من آسمان خودم را سروده‌ام سرودهٔ سعید صدیق؛
· دورهٔ چهارم، ۱۳۸۲: رامش سروده شهین خسروی نژاد، شعبده‌باز سرودهٔ حسین مزاجی، کنار جاده بنفش کودکی‌ام را دیدم سروده‌ شهاب مقربین.

S.A.R.A
26-04-2007, 14:34
جایزه گنکور جایزه‌ای است ادبی که در پی وصیت ادموند دو گنکور به سال ۱۸۹۶ بنیان گذاشته‌شد. مجمع ادبی گنکور به طور رسمی در سال ۱۹۰۲ میلادی تأسیس شد و نخستین دوره جایزه در روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۰۳ اعطا شد.
جایزه گنکور «هر ساله», نصیب «بهترین کتاب داستانی» می‌شود که طی «همان سال» منتشر شده باشد. بیشتر اوقات جایزه گنکور به یک رمان اعطا می‌شود.
اعضای آکادمی گنکور هر دوشنبه اول ماه در تالار مخصوص خود که در طبقه نخست رستوران دروان پاریس واقع شده‌است گرد هم جمع می‌شوند. به طور معمول برنده جایزه روز ۳ نوامبر پس از صرف ناهار مشخص می‌شود.
هر نویسنده در زندگی ادبی خود تنها یک بار برنده این جایزه می‌شود, در این میان رومن گری یک استثنا است: او یک بار در سال ۱۹۵۶ برای رمان ریشه‌های آسمان و یک بار در سال ۱۹۵۷ بابت رمان زندگی در برابر خود شیادانه و با نام مستعار امیل آژار برنده شد.



فهرست برندگان جایزه گنکور · ۱۹۰۳- ژان آنتوان نو
· ۱۹۰۴- لئون فرپیه
· ۱۹۰۵- کلود فارر
· ۱۹۰۶- ژروم و ژان تارو
· ۱۹۰۷- امیل موزلی

S.A.R.A
26-04-2007, 23:29
جایزه هوگو با عنوان انگلیسی Hugo Award قدیمی‌ترین و یكی از معتبرترین جوایز در زمینهٔ داستان نویسی علمی-تخیلی و فانتزی كه به افتخار هوگو گرنزبک (Hugo Gernsback) بنیان‌گذار نخستین مجلهٔ علمی-تخیلی كه تحت نام «داستان‌های شگفت‌انگیز» (Amazing Stories) به چاپ می‌رسید، نام‌گذاری شده است. این جایزه از سوی مجمع جهانی علمی-تخیلی ورلدکان (Worldcon) اعطا می‌شود.


سایر جایزه های علمی تخیلی :



جایزه‌های جهانی

· جایزه نبولا
جایزه نبیولا (Nebula Award) از معتبرترین جوایز در زمینه داستان نویسی علمی-تخیلی و فانتزی است که توسط «انجمن نویسندگان علمی‌تخیلی آمریکا» اعطا می‌شود.


· جایزه استاد بزرگ
جایزه استاد بزرگ با عنوان انگلیسی Grand Master Award این جایزه به پاس یک عمر فعالیت موفقیت‌آمیز در زمینهٔ علمی-تخیلی و فانتزی از طرف توسط «انجمن نویسندگان علمی‌تخیلی آمریکا» به نویسندگان در قید حیات اهدا می‌شود.هاین لاین نخستین کسی بود که در سال 1975 این جایزه به وی اعطا شد. آرتور سی. کلارک در سال 1986، آیزاک آسیموف در سال 1987 و ری بردبری در سال 1989 از دیگر برندگان این جایزه بوده‌اند.
برندگان ادوار پیشین

1975 - رابرت ای. هاین‌لاین
1976 - جک ویلیامسون
1977 - کلیفورد سیماک
1979 - ال. اسپارگئو دی کمپ
1981 - فریتس لیبر
1984 - آندری نورتون
1986 - آرتو سی. کلارک
1987 - آیزاک آسیموف
1988 - آلفرد بستر
1989 - ری بردبری
1991 - لستر دل ری
1993 - فردریک پول
1995 - دمون نایت
1996 - ای. ئی. ون واگت
1997 - جک ونس
1998 - پائول اندرسن
1999 - هری استابز
2000 - برایان آلدیس
2001 - فیلیپ جوزف فارمر
2003 - اورسلا لی گین
2004 - رابرت سیلوربرگ
2005 - آن مک کافری
2006 - هارلن الیسون

· جایزه آیزاک آسیموف

· جایزه آرتور سی. کلارک

· جایزه کمپل

· جایزه لوکس
جایزهٔ لوکس (Locus) از سال ۱۹۷۰ توسط مجلهٔ لوکس و بر مبنای نظرسنجی از خوانندگان اعطا می‌شود و به نوعی راهنمایی برای رای دهندگان جایزه هوگو به شمار می‌رفت. به مرور زمان از میزان رای دهندگان این مجله کاسته شده است.

· جایزه دیتمار
جایزه دیتمار (Ditmar Award) از سال 1969 توسط «مجمع ملی علمی-تخیلی استرالیا» (Natcon) اهدا می‌شود. این جایزه هم‌طراز جایزه هوگو به شمار می‌رود با این تفاوت که بر خلاف آن بیشتر جنبه ملی دارد تا بین‌المللی.

· جایزه یادبود دمون نایت
جایزه استاد بزرگ که از سال 1975 توسط «انجمن نویسندگان علمی‌تخیلی آمریکا» اعطا می‌شد؛ از سال 2002 میلادی، به افتخار دیمون نایت بنیان‌گذار این موسسه به یادبود دِیمون نایت تغییر نام داد.

· جایزه آندری نورتون

جایزه‌های داخلی

جایزه بهترین داستان کوتاه علمی-تخیلی فیزیک، انجمن فیزیک ایران

S.A.R.A
30-04-2007, 20:57
جایزه نیولا (Nebula Award) از معتبرترین جوایز در زمینه داستان نویسی علمی تخیلی و فانتزی است که توسط «انجمن نویسندگان علمی‌تخیلی آمریکا» اعطا می‌شود.
تاریخچه

جایزه نبولا در چهار دسته زیر اهدا می‌شود:
داستان كوتاه: نوشته‌های زیر 7500 كلمه (Short Story)
داستان نیمه كوتاه: نوشته‌های بین 7500 تا 17500 كلمه (Novelette)
داستان: نوشته‌های بین 17500 تا 40000 كلمه (Novella)
داستان بلند: نوشته‌های بالای 40000 كلمه (Novel)

S.A.R.A
02-05-2007, 14:12
جایزه پولیتزر معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری در امریکا است که هر ساله (از سال ۱۹۱۷) با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامه‌نگاران (و نیز به نویسندگان و شاعران و موسیقی‌دانان) داده می‌شود. این جایزه به‌نام بنیان‌گذار آن جوزف پولیتزر، روزنامه‌نگار و صاحب امتیاز چند روزنامه در سده نوزدهم نامگذاری شده است.
همچنین هر ساله بنیاد پولیتزر جوایز نیم میلیون دلاری خود را به بهترین عکسهای خبری در زمینه‌های مختلف اهدا می‌کند که در میان تمام عکسهای خبری جهان به عنوان بهترین عکس خبری افشاگرانه و جسورانه معرفی می‌شوند.
برنده ایرانی جایزه پولیتزر


تنها برنده ایرانی این جایزه جهانگیر رزمی است که عکس‌های وی از صحنه يک اعدام دسته‌جمعی مخالفان نظام جمهوری اسلامی در کردستان ایران در سال ۱۳۵۸ خورشيدی باعث شد تا وی موفق به دریافت این جایزه شود. رزمی پس از ۲۷ سال سکوت در ۲۰۰۶ اعلام کرد که عکس‌های مشهور اعدام در کردستان را او گرفته است.
پیش از این وی تنها برنده ناشناس در تاریخ این جایزه به شمار می‌رفت.

S.A.R.A
06-05-2007, 01:12
جایزهٔ آرتور سی کلارک جایزه‌ای است که هر سال به بهترین اثر علمی تخیلی منتشر شده در بریتانیا تعلق می‌گیرد. این جایزه را آرتور سی کلارک در سال ۱۹۸۶ بنیان نهاد و هزینهٔ آن را تقبل کرد. مبلغ جایز در سال‌های اولیه ۱۰۰۰ پوند بود، ولی از سال ۲۰۰۱ به اندازهٔ عدد سال در تقویم میلادی (یعنی ۲۰۰۱ پوند در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۵ پوند در سال ۲۰۰۵) افزایش یافت.
برخی برندگان این جایزه عبارتند از قصهٔ کُلفَت نوشتهٔ مارگارت اتوود در سال ۱۹۸۷ و گنجشک نوشتهٔ مری دوریا راسل در سال ۱۹۹۸.

S.A.R.A
10-05-2007, 00:37
جایزه نوبل ادبیات یکی از پنج جایزه نوبل است و هرسال به نویسنده‌ای داده می‌شود که به گفته آلفرد نوبل برجسته ترین اثر با گرایش آرمانخواهانه را نوشته باشد. منظور از اثر معمولاً مجموعه کارهای نویسنده است، اگرچه گاه در متن مربوط به جایزه از آثار مشخص نیز نام برده شده است.

آکادمی سوئد برنده را تعیین می‌کند و در اوایل اکتبر هرسال آن را اعلام می‌دارد .



فهرست برندگان جایزه نوبل ادبیات



سال
نام
کشور
زبان ها

۱۹۰۱
سولی پرودوم
فرانسه
فرانسه

۱۹۰۲
تئودور مومزن
آلمان
آلمانی

۱۹۰۳
بیورنسترنه بیورنسن
نروژ
نروژی

۱۹۰۴
فردریک میسترال
فرانسه
اکیتنی
خوزه اچه‌خارای ای ایزاگیره
اسپانیا
اسپانیایی

۱۹۰۵
هنریک سینکیه‌ویچ
لهستان
لهستانی

۱۹۰۶
جوسوئه کاردوچی
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۰۷
رودیارد کیپلینگ
بریتانیا
انگلیسی

۱۹۰۸
رودولف کریستف یوکن
آلمان
آلمانی

۱۹۰۹
سلما لاگرلوف
سوئد
سوئدی

۱۹۱۰
پال هیزه
آلمان
آلمانی

۱۹۱۱
کنت موریس مترلینک
بلژیک
فرانسه

۱۹۱۲
گرهارد هاپتمان
آلمان
آلمانی

۱۹۱۳
رابیندرانات تاگور
هند
بنگالی

۱۹۱۵
رومن رولان
فرانسه
فرانسه

۱۹۱۶
ورنر فون هایدنشتام
سوئد
سوئدی

۱۹۱۷
کارل آدولف گیلروپ
دانمارک
دانمارکی
هنریک پونتوپیدان
دانمارک
دانمارکی

۱۹۱۹
کارل اشپیتلر
سوئیس
آلمانی

۱۹۲۰
کنوت هامسون
نروژ
نروژی

۱۹۲۱
آناتول فرانس
فرانسه
فرانسه

۱۹۲۲
خاسینتو بناونته
اسپانیا
اسپانیایی

۱۹۲۳
ویلیام باتلر ییتس
ایرلند
انگلیسی

۱۹۲۴
ولادیسلاو ریمونت
لهستان
لهستانی

۱۹۲۵
جورج برنارد شاو
ایرلند
انگلیسی

۱۹۲۶
گراتزیا دلدا
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۲۷
هانری برگسون
فرانسه
فرانسه

۱۹۲۸
زیگرید اوندست
نروژ
نروژی

۱۹۲۹
توماس مان
آلمان
آلمانی

۱۹۳۰
سینکلر لوئیس
آمریکا
انگلیسی

۱۹۳۱
اریک آکسل کارلفلدت
آلمان
آلمانی

۱۹۳۲
جان گلسورتی
بریتانیا
انگلیسی

۱۹۳۳
ایوان آلکسیویچ بونین
روسیه- در تبعید
روسی

۱۹۳۴
لویجی پیراندلو
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۳۶
یوجین اونیل
آمریکا
انگلیسی

۱۹۳۷
روژه مارتن دو گار
فرانسه
فرانسه

۱۹۳۸
پرل باک
آمریکا
انگلیسی

۱۹۳۹
فرانس امیل سیلانپا
فنلاند
فنلاندی

۱۹۴۴
یوهانس ویلهلم ینسن
دانمارک
دانمارکی

۱۹۴۵
گابریلا میسترال
شیلی
اسپانیایی

۱۹۴۶
هرمان هسه
سوئیس
آلمانی

۱۹۴۷
آندره ژید
فرانسه
فرانسه

۱۹۴۸
تی‌اس الیوت
آمریکا/بریتانیا
انگلیسی

۱۹۴۹
ویلیام فاکنر
آمریکا
انگلیسی

۱۹۵۰
برتراند راسل
بریتانیا
انگلیسی

۱۹۵۱
پار لاگرکویست
سوئد
سوئدی

۱۹۵۲
فرانسوا موریاک
فرانسه
فرانسه

۱۹۵۳
سر وینستون چرچیل
بریتانیا
انگلیسی

۱۹۵۴
ارنست همینگوی
آمریکا
انگلیسی

۱۹۵۵
هالدور لاکسنس
ایسلند
ایسلندی

۱۹۵۶
خوان رامون خیمه‌نز
اسپانیا
اسپانیایی

۱۹۵۷
آلبر کامو
فرانسه
فرانسه

۱۹۵۸
بوریس پاسترناک- جایزه را نپذیرفت
روسیه
روسی

۱۹۵۹
سالواتوره کازیمودو
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۶۰
سن-ژون پرس
فرانسه
فرانسه

۱۹۶۱
ایو آندریچ
یوگسلاوی
صرب و کرواتی

۱۹۶۲
جان اشتاینبک
آمریکا
انگلیسی

۱۹۶۳
گیورگوس سفریس
یونان
یونانی

۱۹۶۴
ژان پل سارتر -جایزه را نپذیرفت
فرانسه
فرانسه

۱۹۶۵
میخائیل شولوخوف
روسیه
روسی

۱۹۶۶
شموئل یوسف آینون
اسرائیل
عبری
نلی زاکس
سوئیس/آلمان
آلمانی

۱۹۶۷
میگل آنخل آستوریاس
گواتمالا
اسپانیایی

۱۹۶۸
یاسوناری کاواباتا
ژاپن
ژاپنی

۱۹۶۹
ساموئل بکت
ایرلند
فرانسه/انگلیسی

۱۹۷۰
آلکساندر سولژه‌نیتسین
روسیه
روسی

۱۹۷۱
پابلو نرودا
شیلی
اسپانیایی

۱۹۷۲
هاینریش بل
آلمانغربی
آلمانی

۱۹۷۳
پاتریک وایت
استرالیا
انگلیسی

۱۹۷۴
ایویند جانسون
سوئد
سوئدی
هاری مارتینسون
سوئد
سوئدی

۱۹۷۵
یوجنیو مونتاله
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۷۶
سال بلو
کانادا/آمریکا
انگلیسی

۱۹۷۷
ویسنته آله‌ایخاندره
اسپانیا
اسپانیایی

۱۹۷۸
ایساک باشویس زینگر
آمریکا/لهستان
ییدیش

۱۹۷۹
اودیسآس الیتیس
یونان
یونانی

۱۹۸۰
چسلاو میلوش
لهستان/آمریکا
لهستانی

۱۹۸۱
الیاس کانتی
بریتانیا
آلمانی

۱۹۸۲
گابریل گارسیا مارکز
کلمبیا
اسپانیایی

۱۹۸۳
ویلیام گلدینگ
بریتانیا
انگلیسی

۱۹۸۴
یاروسلاو زایفرت
چکسلواکی
چک

۱۹۸۵
کلود سیمون
فرانسه
فرانسه

۱۹۸۶
آکینوانده اولووله سوینکا
نیجریه
انگلیسی

۱۹۸۷
جوزف برودسکی
روسیه/آمریکا
روسی/انگلیسی

۱۹۸۸
نجیب محفوظ
مصر
عربی

۱۹۸۹
کامیلو خوزه سلا
اسپانیا
اسپانیایی

۱۹۹۰
اکتاویو پاز
مکزیک
اسپانیایی

۱۹۹۱
نادین گوردیمر
آفریقای جنوبی
انگلیسی

۱۹۹۲
درک والکوت
سنت لوسیا
انگلیسی

۱۹۹۳
تونی موریسون
آمریکا
انگلیسی

۱۹۹۴
کنزابورو اوئه
ژاپن
ژاپنی

۱۹۹۵
شیموس هینی
ایرلند
انگلیسی

۱۹۹۶
ویسلاوا شیمبورسکا
لهستان
لهستانی

۱۹۹۷
داریو فو
ایتالیا
ایتالیایی

۱۹۹۸
ژوزه ساراماگو
پرتغال
پرتغالی

۱۹۹۹
گونتر گراس
آلمان
آلمانی

۲۰۰۰
گائو تسینگجیان
چین/فرانسه
چینی

۲۰۰۱
ویدیادار سوراجپراساد نایپال
ترینیداد و توباگو/بریتانیا
انگلیسی

۲۰۰۲
ایمره کرتش
مجارستان
مجاری

۲۰۰۳
جان مکسول کوئتزه
آفریقای جنوبی
انگلیسی

۲۰۰۴
الفریده یلینک
اتریش
آلمانی

۲۰۰۵
هارولد پینتر
بریتانیا
انگلیسی

۲۰۰۶
اورهان پاموک
ترکیه
ترکی استانبولی

Asalbanoo
09-10-2007, 12:22
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: کمتر از دو روز به زمان اعلام برنده نوبل ادبیات 2007 باقی مانده است. در این مجال گوشه هایی از زندگینامه و فعالیت های کلودیو ماگریس، کارلوس فوئنتس، فیلیپ راث، توماس ترانزترومر و آدونیس که احتمال برنده شدن آنها بیش از سایرین است از نظر می گذرد.
به گزارش خبرنگار مهر، برنده جایزه نوبل ادبیات 2007 پس فردا اعلام خواهد شد. در میان نویسندگان مطرحی همچون "جان آپدایک"، "دن دلیلو"، "نورمن میلر" و غیره نام تعدادی از نویسندگان و شاعران به چشم می خورد که ظاهرا شانس بیشتری برای برنده شدن دارند. همچنین احتمال می رود که برنده نوبل امسال، یک شاعر باشد. در این میان برخی نویسندگان و شاعران شانس بیشتری برای برنده شدن دارند که از میان آنها لس مورای شاعر استرالیایی، کلودیو ماگریس نویسنده ایتالیایی، آدونیس شاعر عرب، توماس ترانزترومر شاعر سوئدی و فیلیپ راث نویسنده آمریکایی، شانس بیشتری برای برنده شدن دارند که در گزارش زیر نگاهی کوتاه به کارنامه آنها می اندازیم.

کلودیو ماگریس

کلودیو ماگریس روزنامه نگار ایتالیایی در دهم آوریل سال 1939 در تریسته ایتالیا متولد شد. ماگریس از دانشگاه تورین ایتالیا در رشته ادبیات آلمان و آلمان شناسی فارغ التحصیل و از سال 1978 به تدریس در رشته ادبیات مدرن آلمانی در دانشگاه تریسته مشغول شد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

او بیشتر عمر خود را به روزنامه نگاری در روزنامه های ایتالیا و اروپا صرف کرده است. پژوهش های وی در زمینه های مختلف به ارتقای آگاهی مردم ایتالیا و دوستداران ادبیات و فرهنگ ایتالیایی کمک شایانی کرده است.

ماگریس عضو چندین آکادمی اروپایی است و از سال 1994 تا سال 1996 به عنوان سناتور در سنای ایتالیا خدمت کرده است.

او اولین کتاب خود را در مورد اسطوره های بزرگ در ادبیات مدرن استرالیا نوشت. کتاب بعدی او نوشته های روزنامه ای او بود که در مجموعه ای با نام "در پس واژه ها" چاپ شد. کتاب بعدی او هم مجموعه مقالاتی درباره هنریک ایبسن، هرمان هسه، رابرت موسیل، خورخه لوئیس بورخس و غیره است.

رمان های او به بیش از 30 زبان ترجمه شده است. از معروفترین رمان های او می توان به "استنتاج از یک شمشیر" و "دریایی متفاوت" اشاره کرد. دیگر آثار این نویسنده را "دانوب؛ سفر احساسی از سرچشمه به دریای سیاه"، "میکروکوزوموسی" و چندین نمایشنامه و نقد ادبی تشکیل می دهند.

ماگریس در سال 1987 جایزه ادبی باگوتا را برای کتاب دانوب، در سال 1997 جایزه استرگا را برای کتاب میکروکوزوموسی، در سال 2001 جایزه ارسموس، در سال 2004 جایزه ادبی پرنس اتریش و در سال 2006 جایزه سالانه اتریش موسوم به جایزه ادبیات اروپا را دریافت کرد.

کارلوس فوئنتس

کارلوس فوئنتس نویسنده مکزیکی در 11 نوامبر 1928 در شهر پاناما متولد شد. والدینش دیپلمات بودند و این بر تربیت او تاثیر گذاشت. او در شهرهای مختلف از جمله واشنگتن و سانتیاگو به تحصیل پرداخت. در جوانی به مکزیک بازگشت و در سال 1959 با یک هنرپیشه سینما ازدواج کرد. اما این ازدواج تا سال 1973 دوام آورد و فوئنتس دوباره در پاریس با یک روزنامه نگار ازدواج کرد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فوئنتس راه پدر و مادرش را درپیش گرفت و به عالم دیپلماسی روی آورد. او در پایتخت های مختلف از جمله پاریس و لندن و... در سمت های سیاسی از جمله سفیری مکزیک خدمت کرد. سپس به تدریس در دانشگاه های مختلف از جمله پرینستون، هاروارد، کلمبیا، کمبریج و غیره به تدریس پرداخت.

وی در طی فعالیت در امور سیاسی و دیپلماتیک به کار نویسندگی مشغول بوده و آثار پرفروشی را خلق کرده است. فوئنتس اولین رمانش را در سن 28 سالگی با عنوان "واضح ترین منطقه" منتشر کرد که یکی از رمانهای کلاسیک معاصر به شمار می رود. از جمله دیگر آثار فوئنتس می توان به "آئورا"، "مرگ آرتمیوکروز"، "آینه پنهان"، "گرینگوی پیر، "مرز بلورین"، "تخت عقاب"، "این چیزیست که معتقدم"، و "سال هایی با لورا دیاز" اشاره کرد.

وی جوایز مختلفی را برای آثار خود دریافت کرده است؛ جایزه ملی ادبیات مکزیک در سال 1984، جایزه داستانی سروانتس در سال 1988، جایزه تمدن لاتین از سوی آکادمی فرانسه و آکادمی برزیل در سال 1999، جایزه لژیون افتخار فرانسه در سال 1992، جایزه ادبی کاوور ایتالیا در سال 1994 و جایزه شاهزاده استاریاس اسپانیا در سال 1994 از جمله افتخارات این نویسنده هستند.

فیلیپ راث

فیلیپ راث نویسنده مطرح آمریکایی در 19 مارس 1933 در آمریکا به دنیا آمد. از دانشگاه باکنل در رشته زبان انگلیسی فارغ اتحصیل شد و تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو ادامه داد و فوق لیسانس ادبیات انگلیسی را اخذ کرد. او سپس در دانشگاه های پرینستون و آیووا به تدریس پرداخت و در 1992 بازنشسته شد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اولین همسر او در سال 1968 بر ثر تصادف درگذشت و همین باعث الهام او در نوشتن آثار ادبی شد و در چندین رمان شخصیت همسرش در شکل گیری شخصیت های رمان هایش دخالت داشت. راث در سال 1959 دو سال در ارتش آمریکا خدمت کرد و در طول این دوران اولین کتاب خود را با عنوان "بدرود کولومبوس" نوشت. این کتاب شامل یک داستان بلند و 5 داستان کوتاه بود و برنده جایزه ملی کتاب آمریکا در سال 1960 شد. پس از آن راث دو رمان دیگر با نام های "بی خیال او" و "آن موقع ها که خوب بود" منتشر کرد که هر دو این رمان ها با فروش بالایی روبرو شدند. "شکایت پورتنوی" سومین رمان او در سال 1969 منتشر شد. راث در دهه هفتاد به خلق آثار طنز سیاسی مانند کتاب "دار و دسته ما" و "چهارپا" دست زد. از سال 1979 به بعد هم به خلق شخصیت "ناتان زاکرمن" در رمان هایش پرداخت و 10 رمان با همین شخصیت خلق کرد که اولین آن "شبح نویسنده" بود.

فیلیپ راث در طول این مدت حدود 20 جایزه ادبی برای آثار خود دریافت کرده است که می توان به تعدادی از آنها اشاره کرد.

1 – جایزه ملی کتاب آمریکا در سال 1960
2 – جایزه کتاب منتقدین در سال 1986
3 – جایزه کتاب ملی منتقدین در سال 1991
4 – جایزه کتاب ویلیام فاکنر انجمن پن در سال 1994
5 – جایزه کتاب ملی آمریکا در سال 1995
6 – جایزه پولیتزر ادبی 1998
7 – مدال ملی هنر آمریکا در سال 1998
8 – مدال طلای رمان در سال 2001
9 – دکترای افتخاری دانشگاه هاروارد در سال 2003
10 جایزه رمان سال بلو در سال 2007


توماس ترانز ترومر

توماس ترانزترومر نویسنده، شاعر و مترجم سوئدی در 15 آوریل 1931 متولد شد. او تحصیلاتش را در رشته روانشناسی در دانشگاه استکهلم به پایان برد. نوشتن را از سن 13 سالگی آغاز کرد و اولین مجموعه شعری اش را با نام "اشعار 17 سالگی" در سال 1954 منتشر کرد. آخرین مجموعه شعر او هم با نام "معمای بزرگ" در سال 2004 منتشر شده است. او همچنین در سال 1993 خاطرات خود را نیز با نام "خاطرات به من می نگرد" به چاپ رساند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این شاعر از دوستان صمیمی رابرت بلای است که مکاتبات آنها به صورت کتاب با عنوان "پست هوایی" منتشر شده است. ترانزترومر چندین بار نامزد نوبل بوده است.

از جوایز دریافتی او می توان جایزه شعر بونیه، جایزه بین المللی شعر ناشتادت، جایزه پتراخ آلمان و جایزه بین المللی شعر سوئد را نام برد. اشعار او به بیش از 40 زبان ترجمه شده که از جمله مترجمین اشعار او رابرت بلای است. او در سال 2007 و به خاطر یک عمر فعالیت ادبی برنده جایزه گریفین شد.

از آثار معروف ترانزترومر می توان به "آسمان نیمه تمام"، "پنجره ها و سنگ ها" و "دید شبانه" اشاره کرد.

آدونیس

علی احمد سعید معروف به آدونیس در سال 1930 در سوریه به دنیا آمد. از همان کودکی پدرش او را مجبور به حفظ کردن شعر کرد. او در سال 1947 یعنی در 17 سالگی در مدح رئیس جمهمور سوریه شعر گفت. آدونیس در سال 1954 در رشته فلسفه از دانشگاه فارغ التحصیل شد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وی در سال 1955 به دلیل فعالیت سیاسی راهی زندان و پس از یک سال از زندان آزاد شد. سپس به بیروت لبنان رفت و در آنجا ساکن شد. بعدها برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و پس از اتمام تحصیل به تدریس ادبیات عربی در دانشگاه لبنان مشغول شد. آدونیس سپس برای فرار از جنگ داخلی لبنان به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن به تدریس ادبیات عربی پرداخت.

آدونیس یکی از پیشگامان شعر مدرن عربی است. او دو سال قبل نامزد نوبل ادبیات شده بود. وی تاکنون جوایز جهانی متعددی را در زمینه شعر و ادبیات کسب کرده که از آن جمله می توان به جایزه جهانی پیتسبرگ آمریکا و جایزه ناظم حکمت اشاره کرد. از آثار او "اگر دریا می خوابید"،"صفحات شب و روز" و "خون آدونیس" را نام برد.

به گزارش مهر، از دیگر نامزدهای احتمالی جایزه نوبل ادبی 2007 می توان به چینوا آچه به، مارگارت اتوود، جان بانویه، پیتر کری، ای. ال دکتروف، مری گوردون، پیتر هانتکه، میلان کوندرا، دیوید مالوف، هری مولیش، آلیس مونرو، مایکل اونداتجه، جویس کرول اوتس، کورمک مک کارتی، یان مک اوان، هاروکی موراکامی و آموس اوز اشاره کرد.

-----------------

گزارش: احسان لامع

Asalbanoo
10-10-2007, 17:59
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : جایزه نوبل گرانترین جایزه ادبی به مبلغی بیش از 5/1 میلیون دلار است که سالانه به یک نویسنده یا شاعر مطرح جهان اعطا می شود. در این بخش نگاهی کوتاه به روند تصمیم گیری و اعطای این جایزه و برخی حواشی مربوط به آن صورت گرفته است.
* این جایزه توسط آلفرد نوبل بنیان گذاشته شد و بنیانگذار نوبل خود مدیریت آن را بر دوش گرفت. این جایزه بنا به وصیت آلفرد نوبل به کسی تعلق می گیرد که برجسته ترین آثار ایده آلیستی (آرمان گرایانه) را در جهان خلق می کند. منظور از آثار هم به معنی درنظر گرفتن کل آثار نویسنده است و نه یک اثر. اما برخی آثار انفرادی هم بی تاثیر نیستند. به هرشکل تصمیم گیری این انتخاب برعهده آکادمی سوئد است که اوایل اکتبر هرسال نفر برتر را انتخاب می کند. اولین جایزه نوبل ادبی در سال 1901 اعطا شد.

* بنابر گزارش آکادمی سوئد انتخاب کسانی که شایستگی نامزدی جایزه نوبل را دارند توسط اعضای 19 نفره آکادمی و انجمن های مشابه، اساتید زبان و ادبیات، برندگان سابق جایزه و روسای سازمان های نویسندگان که نماینده تولیدات ادبی کشور خود به شمار می آیند، صورت می گیرد.

* پیشنهاداتی که این افراد ارائه می دهند باید تا تاریخ 31 ژانویه به کمیته نوبل ارسال شود. این پیشنهادات نباید با دلایل و توجیهات حمایت کننده ای همراه باشد. هیچکس هم نمی تواند خود را به عنوان نامزد به کمیته معرفی کند. گفته می شود سالانه 350 پیشنهاد در اختیار کمیته نوبل قرار می گیرد.

* کمیته نوبل پیشنهادات ارائه شده را در فصل بهار بررسی می کند و در ماه آوریل برای تائید اولیه نامزدها به آکادمی ارایه می دهد. کمیته در این بررسی 20 نفر را انتخاب می کند که سپس آکادمی آن را تا پنج نفر کاهش می دهد. در ماه اکتبر هم نفر برتر معرفی می شود. اما برای اینکه این انتخاب معتبر شود نفر انتخابی باید رای بیش از نصف اعضا را کسبکرده باشد. در نهایت برنده نوبل جایزه را در روز نوبل به تاریخ 10 سپتامبر از دست پادشاه سوئد دریافت می کند.

* اما اعطای نوبل ادبی با حواشی با بحث هایی هم همراه بوده است. یکی از بحث انگیزترین مباحث آن، کاربرد واژه "ایده آلیست" یا "آرمانگرا" در عبارت کلیدی "برجسته ترین آثار ایده آلیستی" است که اعتراض خیلی ها را به دنبال داشته است. در سالهای نخست اعطای جایزه، کمیته این واژه را بطور دقیق تفسیر کرد؛ به گونه ای که بواسطه آن تفسیر جایزه به نویسندگانی چون لئو تولستوی و هنریک ایبسن تعلق نگرفت چون آثار آنها آرمانگرایانه نبودند. اما اخیرا تفسیر این واژه بسط یافته و جایزه به آثاری تعلق می گیرد که محتوای ادبی داشته باشد. با این حال این تفسیر نیز بحث برانگیز شد؛ چون با وجود نویسندگان مطرح، جایزه به نویسندگانی ناشناس چون داریو فو در سال 1997 و الفرید یلینک در سال 2004 تعلق گرفت.

* با توجه به این موارد منتقدین معتقدند که جایزه نوبل عادلانه اعطا نمی شود چون بسیاری از سرشناس ترین نویسندگان مانند آرتور میلر این جایزه را دریافت نکرده اند.

* برخی از مطرح ترین برندگان نوبل از آغاز تاکنون عبارت اند از: رابیندرانات تاگور(هند) رومن رولان (فرانسه) کنوت هامسون (نروژ) آناتول فرانس (فرانسه) ویلیام باتلر ییتس (ایرلند) جورج برنارد شاو (ایرلند) هانری برگسون (فرانسه) توماس مان (آلمان) سینکلر لوئیس (آمریکا) یوجین اونیل (آمریکا) روژه مارتن دوگار (فرانسه) پرل باک (آمریکا) هرمان هسه (سوئیس) آندره ژید (فرانسه) تی‌اس الیوت (آمریکا / بریتانیا) ویلیام فاکنر (آمریکا) برتراند راسل (بریتانیا) ارنست همینگوی (آمریکا) آلبر کامو (فرانسه) بوریس پاسترناک (جایزه را نپذیرفت - روسیه) جان اشتاین بک (آمریکا) ژان پل سارتر (جایزه را نپذیرفت - فرانسه) میخائیل شولوخوف (روسیه) ساموئل بکت (ایرلند) آلکساندر سولژ‌نیتسین (روسیه) پابلو نرودا (شیلی) هاینریش بل (آلمان) هاری مارتینسون (سوئد) سال بلو (کانادا / آمریکا) گابریل گارسیا مارکز (کلمبیا) ویلیام گلدینگ (بریتانیا) کلود سیمون (فرانسه) آکینوانده اولووله سوینکا (نیجریه) جوزف برودسکی (روسیه / آمریکا) نجیب محفوظ (مصر) اکتاویو پاز (مکزیک) نادین گوردیمر (آفریقای جنوبی) تونی موریسون (آمریکا) ویسلاوا شیمبورسکا (لهستان) داریو فو (ایتالیا) ژوزه ساراماگو (پرتغال) گونتر گراس(آلمان) ایمره کرتس(مجارستان) جان مکسول کوئتزه (آفریقای جنوبی) الفرید یلینک (اتریش) هارولد پینتر(بریتانیا) و اورهان پاموک (ترکیه).

alfy
12-10-2007, 08:18
13/7/86

برنده نوبل ادبی 2007 هفته آینده معرفی می شود

بنابر اعلام آکادمی سوئد، روز 11 اکتبر برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2007 معرفی خواهد شد.به گزارش خبرگزاری مهر، آکادمی سوئد امروز اعلام کرد: نام برنده جایزه نوبل ادبی برای سال 2007 در روز پنجشنبه یازدهم اکتبر یعنی شش روز دیگر اعلام می شود.
جایزه نوبل ادبیات 53/1 میلیون دلار ارزش نقدی دارد. علاوه بر آن به برنده یک مدال طلا و یک دیپلم نوبل نیز اهدا می شود. این جوایز 10 دسامبر به مناسبت سالروز مرگ بنیانگذار جایزه به برندگان اهدا می شود.
از جمله نفراتی که احتمال برنده شدن آنها می رود می توان به "کلودیو ماگرس" رمان نویس ایتالیایی، "لس مورای" شاعر استرالیایی، "فیلیپ راث" نویسنده آمریکایی، "دن دلیلو" رمان نویس آمریکایی، "ماریس کوند" شاعر فرانسوی، "آموس اوز" نویسنده اسرائیلی، "کو اون" شاعر اهل کره جنوبی و کارلوس فوئنتس مکزیکی اشاره کرد.
مراسم معرفی برندگان نوبل با معرفی برندگان شاخه های پزشکی و فیزیک در تاریخ 8 و 9 اکتبر شروع خواهد شد. 10 و 12 اکتبر نیز برندگان شیمی و صلح و 15 همین ماه برنده اقتصاد اعلام می شود.
گفتنی است تا این لحظه پایگاه اطلاع رسانی جایزه نوبل این خبر آکادمی سوئد را درج نکرده است.

alfy
12-10-2007, 08:29
18/7/86

بلومبرگ اعلام کرد:

جایزه نوبل ادبیات فردا به فیلیپ راث می رسد


پایگاه اطلاع رسانی بلومبرگ امروز اعلام کرد: آکادمی سوئد جایزه 53/1 میلیون دلاری خود را در سال 2007 به فیلیپ راث اعطا خواهد کرد.به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از بلومبرگ انگلیس، جایزه نوبل ادبی امسال به فیلیپ راث نویسنده آمریکایی و برنده بیش از 20 جایزه ادبی اعطا خواهد شد.
این منبع خبری پس از درج این مطلب و بررسی زندگی و آثار فیلیپ راث، به "احتمال" پناه برده و نوشته است: اگر گذشته از آثار و جوایز راث استعداد او را هم درنظر بگیریم جایزه نوبل باید به فیلیپ راث برسد.
فیلیپ راث نویسنده مطرح آمریکایی در 19 مارس 1933 در آمریکا به دنیا آمد. او از دانشگاه باکنل در رشته زبان انگلیسی فارغ اتحصیل شد و تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو ادامه داد و فوق لیسانس ادبیات انگلیسی را اخذ کرد. او سپس در دانشگاه های پرینستون و آیووا به تدریس پرداخت و در 1992 بازنشسته شد.
راث در سال 1959 دو سال در ارتش آمریکا خدمت کرد و در طول این دوران اولین کتاب خود را با عنوان "بدرود کولومبوس" نوشت. این کتاب شامل یک داستان بلند و 5 داستان کوتاه بود و برنده جایزه ملی کتاب آمریکا در سال 1960 شد. پس از آن راث دو رمان دیگر با نام های "بی خیال او" و "آن موقع ها که خوب بود" منتشر کرد که هر دو این رمان ها با فروش بالایی روبرو شدند. "شکایت پورتنوی" سومین رمان او در سال 1969 منتشر شد. راث در دهه هفتاد به خلق آثار طنز سیاسی مانند کتاب "دار و دسته ما" و "چهارپا" دست زد. از سال 1979 به بعد هم به خلق شخصیت "ناتان زاکرمن" در رمان هایش پرداخت و 10 رمان با همین شخصیت خلق کرد که اولین آن "شبح نویسنده" بود.
فیلیپ راث در طول این مدت حدود 20 جایزه ادبی برای آثار خود دریافت کرده است

alfy
12-10-2007, 08:30
18/7/86

مروری بر حواشی نوبل ادبی درباره وجوه آرمانگرایانه و عادلانه جایزه


خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : جایزه نوبل گرانترین جایزه ادبی به مبلغی بیش از 5/1 میلیون دلار است که سالانه به یک نویسنده یا شاعر مطرح جهان اعطا می شود. در این بخش نگاهی کوتاه به روند تصمیم گیری و اعطای این جایزه و برخی حواشی مربوط به آن صورت گرفته است.* این جایزه توسط آلفرد نوبل بنیان گذاشته شد و بنیانگذار نوبل خود مدیریت آن را بر دوش گرفت. این جایزه بنا به وصیت آلفرد نوبل به کسی تعلق می گیرد که برجسته ترین آثار ایده آلیستی (آرمان گرایانه) را در جهان خلق می کند. منظور از آثار هم به معنی درنظر گرفتن کل آثار نویسنده است و نه یک اثر. اما برخی آثار انفرادی هم بی تاثیر نیستند. به هرشکل تصمیم گیری این انتخاب برعهده آکادمی سوئد است که اوایل اکتبر هرسال نفر برتر را انتخاب می کند. اولین جایزه نوبل ادبی در سال 1901 اعطا شد.
* بنابر گزارش آکادمی سوئد انتخاب کسانی که شایستگی نامزدی جایزه نوبل را دارند توسط اعضای 19 نفره آکادمی و انجمن های مشابه، اساتید زبان و ادبیات، برندگان سابق جایزه و روسای سازمان های نویسندگان که نماینده تولیدات ادبی کشور خود به شمار می آیند، صورت می گیرد.
* پیشنهاداتی که این افراد ارائه می دهند باید تا تاریخ 31 ژانویه به کمیته نوبل ارسال شود. این پیشنهادات نباید با دلایل و توجیهات حمایت کننده ای همراه باشد. هیچکس هم نمی تواند خود را به عنوان نامزد به کمیته معرفی کند. گفته می شود سالانه 350 پیشنهاد در اختیار کمیته نوبل قرار می گیرد.
* کمیته نوبل پیشنهادات ارائه شده را در فصل بهار بررسی می کند و در ماه آوریل برای تائید اولیه نامزدها به آکادمی ارایه می دهد. کمیته در این بررسی 20 نفر را انتخاب می کند که سپس آکادمی آن را تا پنج نفر کاهش می دهد. در ماه اکتبر هم نفر برتر معرفی می شود. اما برای اینکه این انتخاب معتبر شود نفر انتخابی باید رای بیش از نصف اعضا را کسبکرده باشد. در نهایت برنده نوبل جایزه را در روز نوبل به تاریخ 10 سپتامبر از دست پادشاه سوئد دریافت می کند.
* اما اعطای نوبل ادبی با حواشی با بحث هایی هم همراه بوده است. یکی از بحث انگیزترین مباحث آن، کاربرد واژه "ایده آلیست" یا "آرمانگرا" در عبارت کلیدی "برجسته ترین آثار ایده آلیستی" است که اعتراض خیلی ها را به دنبال داشته است. در سالهای نخست اعطای جایزه، کمیته این واژه را بطور دقیق تفسیر کرد؛ به گونه ای که بواسطه آن تفسیر جایزه به نویسندگانی چون لئو تولستوی و هنریک ایبسن تعلق نگرفت چون آثار آنها آرمانگرایانه نبودند. اما اخیرا تفسیر این واژه بسط یافته و جایزه به آثاری تعلق می گیرد که محتوای ادبی داشته باشد. با این حال این تفسیر نیز بحث برانگیز شد؛ چون با وجود نویسندگان مطرح، جایزه به نویسندگانی ناشناس چون داریو فو در سال 1997 و الفرید یلینک در سال 2004 تعلق گرفت.
* با توجه به این موارد منتقدین معتقدند که جایزه نوبل عادلانه اعطا نمی شود چون بسیاری از سرشناس ترین نویسندگان مانند آرتور میلر این جایزه را دریافت نکرده اند.
* برخی از مطرح ترین برندگان نوبل از آغاز تاکنون عبارت اند از: رابیندرانات تاگور(هند) رومن رولان (فرانسه) کنوت هامسون (نروژ) آناتول فرانس (فرانسه) ویلیام باتلر ییتس (ایرلند) جورج برنارد شاو (ایرلند) هانری برگسون (فرانسه) توماس مان (آلمان) سینکلر لوئیس (آمریکا) یوجین اونیل (آمریکا) روژه مارتن دوگار (فرانسه) پرل باک (آمریکا) هرمان هسه (سوئیس) آندره ژید (فرانسه) تی‌اس الیوت (آمریکا / بریتانیا) ویلیام فاکنر (آمریکا) برتراند راسل (بریتانیا) ارنست همینگوی (آمریکا) آلبر کامو (فرانسه) بوریس پاسترناک (جایزه را نپذیرفت - روسیه) جان اشتاین بک (آمریکا) ژان پل سارتر (جایزه را نپذیرفت - فرانسه) میخائیل شولوخوف (روسیه) ساموئل بکت (ایرلند) آلکساندر سولژ‌نیتسین (روسیه) پابلو نرودا (شیلی) هاینریش بل (آلمان) هاری مارتینسون (سوئد) سال بلو (کانادا / آمریکا) گابریل گارسیا مارکز (کلمبیا) ویلیام گلدینگ (بریتانیا) کلود سیمون (فرانسه) آکینوانده اولووله سوینکا (نیجریه) جوزف برودسکی (روسیه / آمریکا) نجیب محفوظ (مصر) اکتاویو پاز (مکزیک) نادین گوردیمر (آفریقای جنوبی) تونی موریسون (آمریکا) ویسلاوا شیمبورسکا (لهستان) داریو فو (ایتالیا) ژوزه ساراماگو (پرتغال) گونتر گراس(آلمان) ایمره کرتس(مجارستان) جان مکسول کوئتزه (آفریقای جنوبی) الفرید یلینک (اتریش) هارولد پینتر(بریتانیا) و اورهان پاموک (ترکیه).

alfy
12-10-2007, 08:31
19/7/86

دوریس لسینگ برنده نوبل ادبیات شد




با وجود گمانه زنی های قبلی مبنی بر احتمال اعطای نوبل به فیلیپ راث، آموس اوز، کارلوس فوئنتس و...، آکادمی سوئد جایزه نوبل ادبیات 2007 را به دوریس لسینگ نویسنده انگلیسی که در کرمانشاه بدنیا آمده است اعطا کرد.به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آکادمی سوئد، این جایزه که علاوه بر اعتبار شخصی نویسنده اعتبار کشور و ملت نویسنده نیز به حساب می آید، به دوریس لسینگ انگلیسی که به دلیل حرفه پدر خود در کرمانشاه ایران بدنیا آمده است تعلق گرفت.
دوریس لسینگ در 22 اکتبر 1919 به دنیا آمد. او که جوایزی را هم در کارنامه خود دارد، آثاری چون پنج، سبزه آواز می خواند، کودک مجموعه های خشن، ازدواج موفق، به خانه رفتن و.. را منتشر کرده است.
جایزه نوبل ادبیات 53/1 میلیون دلار ارزش نقدی دارد.
از جمله نفراتی که احتمال برنده شدن آنها می رفت می توان به "کلودیو ماگریس" رمان نویس ایتالیایی، "لس مورای" شاعر استرالیایی، "فیلیپ راث" نویسنده آمریکایی، "دن دلیلو" رمان نویس آمریکایی، "ماریس کوند" شاعر فرانسوی، "آموس اوز" نویسنده اسرائیلی، "کو اون" شاعر اهل کره جنوبی و کارلوس فوئنتس مکزیکی اشاره کرد.

malakeyetanhaye
15-05-2008, 10:30
برندگان جایزه نوبل ادبیات ( از 1931 تا 1970)

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ۱۹۳۱- اریك آكسل كارلفلدت (آلمان)؛ ۱۹۳۲- جان گلسورتی (انگلیس)؛ ‌۱۹۳۳- ایوان بونین (روسیه)؛ ‌۱۹۳۴- لوییجی پیراندلو (ایتالیا)؛ ‌۱۹۳۶- یوجین اونیل (آمریكا)؛ ‌۱۹۳۷- روژه مارتن دوگار (فرانسه)؛ ‌۱۹۳۸- پرل باك (آمریكا)؛ ‌۱۹۳۹- فرانس امیل سیلانپا (فنلاند)؛ ‌۱۹۴۴- یوهانس ویلهلم ینسن (دانمارك)؛ ‌۱۹۴۵- گابریل میسترال (شیلی)؛ ‌۱۹۴۶- هرمان هسه (سوییس)؛ ‌۱۹۴۷- آندره ژید (فرانسه)؛ ‌۱۹۴۸- تی.اس الیوت (آمریكا/انگلیس)؛ ‌۱۹۴۹- ویلیام فاكنر (آمریكا)؛ ‌۱۹۵۰- برتراند راسل (انگلیس)؛ ‌۱۹۵۱- پار لاگركویست (سوئد)؛ ‌۱۹۵۲- فرانسوا موریاك (فرانسه)؛ ‌۱۹۵۳- وینستون چرچیل (انگیس)؛ ۱۹۵۴- ارنست همینگوی (آمریكا)؛ ‌۱۹۵۵- هالدور لاكسنس (ایسلند)؛ ‌۱۹۵۶- خوان رامون خیمنس (اسپانیا)؛ ‌۱۹۵۷- آلبر كامو (فرانسه)؛ ‌۱۹۵۸- بوریس پاسترناك (روسیه/ جایزه را نپذیرفت)؛ ‌۱۹۵۹- سالواتوره كازیمودو (ایتالیا)؛ ‌۱۹۶۰- سن ژون پرس (فرانسه)؛ ‌۱۹۶۱- ایو آندریچ (یوگسلاوی)؛ ‌۱۹۶۲- جان اشتاین‌بك (آمریكا)؛ ‌۱۹۶۳- گیورگوس سفریس (یونان)؛ ‌۱۹۶۴- ژان پل سارتر (فرانسه/جایزه را نپذیرفت)؛ ‌۱۹۶۵- میخاییل شولوخوف (روسیه)؛ ‌۱۹۶۶- شموئل یوسف آنیون (اسراییل) و نلی زاكس (سوییس/آلمان)؛ ‌۱۹۶۷- میگل آنخل آستوریاس (اسپانیا)؛ ‌۱۹۶۸- یاسوناری كاواباتا (ژاپن)؛ ‌۱۹۶۹- ساموئل بكت (ایرلند)؛ ‌۱۹۷۰- الكساندر سولژه‌نیتسین (روسیه)

malakeyetanhaye
15-05-2008, 10:31
۱۹۷۱- پاپلو نرودا (شيلي)؛ ‌۱۹۷۲- هاينريش بل (آلمان)؛ ‌۱۹۷۳- پاتريك وايت (استراليا)؛ ‌۱۹۷۴- ايويند جانسون و هاري مارتينسون (سوئد)؛ ‌۱۹۷۵- يوجنيو مونتاله (ايتاليا)؛ ‌۱۹۷۶- سال بلو (كانادا/آمريكا)؛ ‌۱۹۷۷- ويسنته آله‌ايخاندره (اسپانيا)؛ ‌۱۹۷۸- ايساك باشويس زينگر (آمريكا/لهستان)؛ ‌۱۹۷۹- اوديساس اليتيس (يونان)؛ ‌۱۹۸۰- چسلاو ميلوش (لهستان/آمريكا)؛ ‌۱۹۸۱- الياس كانتي (انگليس)؛ ‌۱۹۸۲- گابريل گارسيا ماركز (كلمبيا)؛ ‌۱۹۸۳- ويليام گلدينگ (انگليس)؛ ‌۱۹۸۴- ياروسلاو زايفرت (چكسلاواكي)؛ ‌۱۹۸۵- كلود سيمون (فرانسه)؛ ‌۱۹۸۶- اولووله سوينكا (نيجريه)؛ ‌۱۹۸۷- جوزف برودسكي (روسيه/آمريكا)؛ ‌۱۹۸۸- نجيب محفوظ (مصر)‌ ؛‌۱۹۸۹- كاميلو خوزه‌سلا (اسپانيا)؛ ‌۱۹۹۰- اكتاويو پاز (مكزيك)؛ ‌۱۹۹۱- نادين گورديمر (آفريقاي جنوبي)؛ ‌۱۹۹۲- درك والكوت (سنت لوسيا)؛ ‌۱۹۹۳- توني موريسون (آمريكا)؛ ۱۹۹۴- كنزابورو اوئه (ژاپن)؛ ‌۱۹۹۵- شيموس هيني (ايرلند)؛ ۱۹۹۶- ويسلاوا شيمبورسكا (لهستان)؛ ‌۱۹۹۷- داريو فو (ايتاليا)؛ ‌۱۹۹۸- خوزه ساراماگو (پرتغال)؛ ۱۹۹۹-گونتر گراس (آلمان)؛ ‌۲۰۰۰- گائو تسينگجيان (چين/فرانسه)؛ ‌۲۰۰۱- ويديادار سوراجپراساد نايپال (ترينيداد و توباگو/انگليس)؛ ‌۲۰۰۲- ايمره كرتش (مجارستان)؛ ‌۲۰۰۳- جان مكسول كوئتزه (آفريقاي جنوبي)؛ ‌۲۰۰۴- آلفريده يلينك (اتريش)؛ ‌۲۰۰۵- هارولد پينتر (انگليس)؛ و ‌۲۰۰۶- اورهان پاموك (تركيه).

sweet_mahsa
08-07-2008, 10:26
ممنون بابت این همه اطلاعات خوب

اگه میشه راجع به این دو نویسنده که در سالهای 2005 و 2006 جایزه رو بردن بگین و آیا میشه کتابهاشونو در ایران پیدا کرد؟

bidastar
03-09-2008, 18:29
جوايز ادبي فرانسه


در فرانسه جوايز ادبي بسياري اعطاء مي‌شود كه اهميت فراوان دارد.

در زمان حاضر هفتصد جايزه و پاداش ادبي هست كه صد و هشتاد تاي آنها در خارج از پاريس اعطاء مي‌گردد. دويست‌ و سي‌ و سه جايزه مخصوص ادبيات عمومي، هشتاد و پنج جايزه براي رمان، شصت‌و سه جايزه براي آثار تاريخي و نود و يك جايزه مخصوص كتاب‌هاي متفرقه است.

در اينجا از جوايزي ياد مي‌كنيم كه اهميت زيادتري دارند. صورت همه جوايز فرانسه را ارباب تحقيق مي‌توانند در «راهنماي جوايز ادبي» كه هر سال منتشر مي‌شود، بيابند.

جوايز آكادمي فرانسه


آكادمي فرانسه هر سال جوايز متعددي اعطاء مي‌كند.

بنياد اين آكادمي در قرن هفدهم نهاده شد و جوايز آن سالهاست كه اعطاء مي‌شود.






جايزه بزرگ ادبيات


اين جايزه ادبي در سال 1912 مقرر شد و آن را به شاعر يا نويسنده‌اي اعطاء مي‌كنند كه يك يا چند اثر ممتاز و با مضمون و سبكي عالي عرضه كرده باشد. مبلغ جايزه از ده هزار فرانك در 1912 تا پانصد هزار فرانك در 1958 تغيير كرده است و بيشترين مبلغي است كه از طرف، آكادمي فرانسه به عنوان جايزه داده مي‌شود.


جايزه رمان Prix de Roman

اين جايزه آكادمي فرانسه از سال 1915 تاكنون به منظور امتياز بخشيدن رمان‌نويس جواني كه يك اثر عالي تخيلي عرضه كرده باشد، همه ساله اعطاء شده است.

مبلغ جايزه از پنج هزار تا سيصد هزار فرانك تغيير كرده است. اين جايزه هميشه مورد توجه دوستداران ادبيات بوده است و كتابي را كه برنده «جايزه رمان» شناخته شود معمولاً در مدتي كوتاه به اكثر زبان‌هاي زنده دنيا ترجمه و منتشر مي‌كنند.

جايزه ترجمه دنيس كلروئن

اين جايزه كه نخستين بار در سال 1946 اعطاء شد به ياد دنيس كلروئن، مترجم ممتاز ادبي نامگذاري شده است. دنيس در طي جنگ به واسطه همكاري با نيروي مقاومت فرانسه تبعيد گرديد و در يك بازداشتگاه آلماني مرد، جايزه ترجمه را در فواصل نامعيني، معمولاً هر دو سال يكبار، براي ترجمه‌اي عالي از زبان فرانسوي به انگليسي و بالعكس اعطاء مي‌كنند. اين جايزه مخصوص ترجمه‌هايي است كه از زبان انگليسي به فرانسوي انجام مي‌‌گيرد، مبلغ آن پنجاه هزار فرانك و با يك مدال همراه است.

چند داور معمولاً در ماه دسامبر هر سال در مورد انتخاب اثر برنده از بين آثار ادبي كه نخستين بار در سال قبل به زبان فرانسوي منتشر شده است تصميم مي‌گيرند. در مورد ترجمه‌هايي كه از زبان فرانسوي به انگليسي مي‌شود يك كميته مختلط انگليسي و آمريكايي در لندن و نيويورك رأي مي‌دهد.



Prix Femina جايزه فمينا

جايزه فمينا كه مبلغ آن پنج هزار فرانك است در سال 1904 به وسيله گروهي از بانوان نويسنده فرانسوي و «مجله فمينا» و «ويا ورز» بنياد نهاده شد. در سال‌هاي اخير مجله «وي پراتيك» جاي مجله «وي اورز» را گرفت. اين جايزه تاكنون به نام‌هاي «جايزه فمينا ـ وي اورز» و جايزه فمينا ـ پراتيك شناخته شده است. جايزه به عالي‌ترين كتاب سال كه به وسيله زن يا مردي نويسنده به زبان فرانسوي نوشته شده باشد اعطاء مي‌شود.

اثر منتخب بايد مبين قدرت خلاقه نويسنده يا داراي انسجام و اصالتي مبشر آتيه درخشان وي باشد. اين جايزه فقط مخصوص رمان و داستان است و تنها به يك نفر تعلق مي‌گيرد.

هر سال در ماه دسامبر گروهي از بانوان فاضل به داوري در مورد كتاب برنده مي‌پردازند. كتاب‌هايي كه براي ارائه به هيأت داوران تعيين مي‌گردد در طي چند جلسه به وسيله گروه مذكور انتخاب مي‌شود.

prix Gonecourt جايزه گنكور


جايزه گنكور كه مبلغ آن پنج هزار فرانك است با سابقه‌اي ممتد يكي از مهمترين جوايز ادبي فرانسه است. آكادمي گنكور كه اين جايزه را اعطاء مي‌كند در سال 1903 به وسيله ژول و ادموند دو گنكور مؤسسات مكتب «امپرسيونيسم» در داستان‌نويسي، بنياد نهاده شد.

آكادمي متشكل است از ده عضو ثابت كه همه صاحب درجات رفيع در ادبيات هستند و جايزه را به «بهترين اثر منثوري كه در طي سال منتشر شده و به نيكوترين وجه مبين جواني و جرأت و استعداد باشد» اعطاء مي‌كنند.

اين جايزه معمولاً به نويسندگان جوان تعلق مي‌گيرد و سعي مي‌شود كه آن را به نويسندگان مشهور و شناخته شده بدهند.



جايزه انتراليه

جايزه انتراليه هر سال در ماه دسامبر، در حدود يك هفته بعد از اعلام جايزه گنكور براي بهترين رمان سال اعطاء مي‌شود. رمان برنده بايد مضموني جهاني و همه‌پسند داشته باشد. براي جايزه هر نويسنده‌اي را ممكن است نامزد كنند اما روزنامه‌نگاران مقدم داشته مي‌شوند. اعطاي جايزه كه با مهماني ناهار همراه است، نخستين بار در سال 1930 به وسيله جمعي ژورناليست كه در مورد برنده داوري مي‌كنند انجام گرفت. جايزه نقدي نيست.

جايزه پي‌ير كنت دونوي


اين جايزه كه در سال 1953 به ياد پي‌ير كنت دونوي بنياد نهاده شد، براي اثري فلسفي، علمي يا ترجمه احوال بزرگان اعطاء مي‌شود. اثر منتخب بايد در مورد حيات معنوي عصر ما و دفاع از عظمت انسان داراي اهميتي خاص باشد. متن اثر مي‌تواند در اصل به هر زباني باشد، اما لازم است كه در طي دو سال پيش از اعطاي جايزه به زبان فرانسوي يا انگليسي منتشر شده باشد. همه ساله اين جايزه را يك سال در پاريس براي كتابي كه به زبان فرانسوي و در فرانسه انتشار يافته باشد و سال بعد در نيويورك براي كتابي كه در انگلستان يا كشورهاي متحده آمريكا منتشر شده باشد، اعطاء مي‌كنند، مبلغ جايزه پانصد دلار است كه با يك مدال نقره به وسيله ماري لو كنت دونوي به برنده تقديم مي‌شود.

جايزه تئوفراست ره‌نودو

جايزه تئوفراست ره‌نودو به وسيله گروهي از روزنامه‌نگاران فرانسوي در سال 1925 بنياد نهاده شد. اين گروه هنگامي كه در انتظار اعلام برنده جايزه گنكور مشغول خورد و نوش بودند تصميم به ايجاد اين جايزه گرفتند. آنان به سبب اينكه از انتخاب بعضي از برندگان جايزه گنكور ناراضي بودند، تصميم گرفتند كه خود جايزه‌اي بنياد نهند و اين جايزه را به ياد پدر مطبوعات فرانسه (1653ـ1586) جايزه ره‌نودو ناميدند.

جايزه را معمولاً به كسي مي‌دهند كه به عقيده آنان شايستگي گرفتن جايزه گنكور يا جايزه فمينا راد اشته باشد. شرايط جايزه همانهاست كه در جايزه گنكور تعيين شده است. با اينكه جايزه صرفاً افتخاري است، برنده مي‌تواند از فروش تقريباً 50000 نسخه از اثر خود بهره‌مند گردد.

برنده جايزه هر سال اندك زماني پس از اعطاي جايزه گنكور اعلام مي‌شود.

bidastar
03-09-2008, 18:31
جوايز ادبي انگلستان



1ـ جوايز يادبود جيمز تيت بلاك James Tait Block Memomviol prizes


بنياد اين جوايز ادبي كه از با ارزش‌ترين جوايز بريتانياي كبيرند، به وسيله مرحوم خانم جانت كوتز بلاك به ياد شوهرش كه يكي از شركاي مؤسسه انتشارات لندن بود، گذاشته شد. خانم بلاك مبلغ يازده هزار ليره به دو جايزه اختصاص داد تا درآمد اين مبلغ هرچه باشد پس از كسر مخارج به عنوان جايزه اعطا شود، اكنون هريك از اين جوايز در سال تقريباً به صدو هشتاد ليره مي‌رسد كه به توسط متوليان صندوق جايزه در دانشگاه ادينبورگ اولد كالج داده مي‌شود.

يكي از اين جايزه‌ها به مؤلف بهترين بيوگرافي در زبان انگليسي تعلق مي‌گيرد كه در انگلستان در طي سال منتشر شده باشد.

جايزه ديگر به نويسنده بهترين داستان بلند داده مي‌شود كه به همان ترتيب انتشار يافته باشد. برنده در بهار هر سال از ميان كتاب‌هاي سال پيش به وسيله استاد ادبيات انگليسي دانشگاه ادينبورگ و در صورت غيبت يا عدم آمادگي وي، به وسيله استاد ادبيات انگليسي دانشگاه گلاسكو انتخاب مي‌شود.

در زير عده‌اي از برندگان جوايز را نام مي‌بريم:

جوايز آكادمي بريتانيا


آكادمي بريتانيا واقع در برلينگتون گاردنر، لندن، امور جايزه‌هاي زير را اداره مي‌كند:

2ـ جايزه رزمري كراشي براي ادبيات انگليس


سرمايه اين جايزه بنا بر وصيت مرحوم رزمري كراشي در سال 1888 تأمين شد. هر سال از طرف متوليان صندوق جايزه‌اي به مبلغ صد ليره به قضاوت شوراي آكادمي سبريتانيا به زني از هر مليت اعطا مي‌شود كه در طي سه ال پيش از تاريخ جايزه اثري تاريخي يا انتقادي درباره موضوعي مربوط به ادبيات انگليس، نوشته يا انتشار داده باشد. البته كتابي كه درباره آثار يكي از اين شاعران: بايرون، شلي وكيتز، نوشته شده باشد مقدم محسوب مي‌شود. در نخستين سال‌هاي بعد از بنياد جايزه فقط به كتاب‌هاي مربوط به بررسي و نقد آثار بايرون، شلي يا كيتز جايزه داده مي‌شد.

3ـ جايزه كتاب كافه رويال


در سال 1956 در جشن نودمين سال پيوستگي كافه رويال به هنرها جايزه‌اي به مبلغ پانصد ليره مقرر گرديد كه اداره آن برعهده كافه رويال و انجمن ملي كتاب گذاشته شد.

جايزه بين يك برنده اول و چند برنده دوم براي مهمترين اثر (يا آثاري) كه در طي پنج سال قبل در يك رشته خاص نوشته شده باشد تقسيم مي‌گرديد، موضوع جوايز هر سال تغيير مي‌كرد، در سال 1956 موضوع «لندن بعد از شامگاه» و در سال 1957 «آمريكا و ما» بود.

در ابتدا لازم بود كه كتاب‌ها در طي پنج سال گذشته نوشته شده باشند و ناشران آنها را ارائه دهند. اعضاي داوري برحسب موضوع جايزه تغيير مي‌كردند. جوايز سالانه در كافه رويال واقع در ريجنت استريت لندن در ماه ژوئن اعطاء مي‌شد.



4ـ جايزه يادبود داف كوپر


جايزه يادبود داف كوپر در سال 1956 به ياد (1954ـ1890) نخستين ويكنت نورويچ بنياد گذاشته شد. دوستان و ستايندگان داف كوپر مبلغي در يك صندوق ريختند كه سود آن به اين جايزه سالانه اختصاص داده مي‌شود. جايزه به اثري ادبي تعلق مي‌گيرد كه در طي دو سال قبل از تاريخ جايزه به زبان انگليسي يا فرانسوي انتشار يافته باشد.

داوري جايزه به عهده داور ثابت (لرد نورويچ وقت و سرپرست نيوكالج آكسفورد) و سه داور ديگر است كه هر پنج سال يكبار عوض مي‌شوند.

5ـ جايزه شعر ويليام فويل


در سال 1949 جايزه‌اي سالانه به مبلغ 250 ليره به وسيله ويليام آلفرد فويل. مدير شركت كتاب واقع در لندن براي ممتازترين مجلد شعر كه در انگلستان منتشر گردد اختصاص داده شد. برنده جايزه ممتاز در ماه مارس اعلام مي‌شود و جايزه را هر سال در يك ناهار رسمي در لندن اعطاء مي‌كنند.

6ـ جايزه هاثورندن Hawthorden Priz


بنياد جايزه هاثورندن، كهن‌ترين جوايز ادبي مشهور انگلستان، در سال 1919 به وسيله ميس آليس وارندر گذاشته شد.

اين جايزه شامل صد ليره و يك مدال نقره است كه در ژوئن هر سال به نويسنده‌اي انگليسي، به سني كمتر از چهل‌ويك سال براي بهترين اثر ادبي تخيلي اعطاء مي‌شود، هدف آن تشويق نويسندگان جوان است و كلمه «تخيلي» در دامنه‌اي وسيع به تعبير و تفسير در مي‌آيد.

در شرايط جايزه قيد نشده است كه شرح احوال و آثار بزرگان براي مسابقه پذيرفته نمي‌شود ضمناً براي شركت در مسابقه نويسندگان ملزم نيستند كه كتاب‌هاي خود را ارائه كنند، درواقع مسابقه‌اي به معناي عام كلمه صورت نمي‌گيرد و داوران جايزه بدون اطلاع نويسندگان برنده را تعيين مي‌كنند.

7ـ مدال كارنگي Carnegie Medal


مدال كارنگي انجمن كتابخانه‌ها هر سال براي كتابي ممتاز كه به وسيله نويسنده‌اي انگليسي مخصوص كودكان نوشته شده و در طي سال قبل در انگلستان منتشر شده باشد اعطاء مي‌گردد، در پايان هر سال از اعضاي انجمن كتابخانه‌ها نشاني لندن دعوت مي‌كنند كه پيشنهادهاي خود را براي جايزه بدهند. اعضاي مذكور بايد صورتي مقدماتي شامل حداكثر سه كتاب در اختيار كميته بگذارند و كميته از ميان عنوان‌هاي داده شده يكي را برمي‌‌گزيند. مدال برنده در هنگام گفتار سالانه انجمن كتابخانه‌ها اعطاء مي‌شود.

8ـ مدال كيت گرينوي Kate Greenway Medal


اعطاي مدال كيت گرينوي انجمن كتابخانه‌ها اقدامي است براي شناسايي اهميت تصاوير كتاب‌هاي كودكان. اين مدال به نقاشي داده مي‌شود كه، بنابر عقيده انجمن، در طي سال گذشته ممتازترين اثر را در زمينه مصور كردن كتاب‌هاي كودكان عرضه كرده باشد، نقاش بايد در تابعيت انگلستان باشد و اثر او نيز در انگلستان منتشر شده باشد. كتاب‌هاي مصور ويژه كودكان و نوجوانان براي اين مدال به داوري گرفته مي‌شود. پيشنهادهاي اين مدال را نيز اعضاي انجمن كتابخانه‌ها مي‌دهند و مدال در گفتار سالانه انجمن به نقاش برنده اعطاء مي‌گردد.

9ـ جايزه سامر ست موام Somerset Mougham Award


اين جايزه در سال 1946 به وسيله سامرست موم داستان‌نويس مشهور انگليسي به منظور تشويق نويسندگان جوان به سفر خارج بنياد گذاشته شد. اداره امور آن را «انجمن نويسندگان» به نشاني برعهده دارد. جايزه سامرست موم به اثر منتشر شده‌اي از شعر، داستان، نقد ادبي، بيوگرافي، تاريخ، فلسفه، سفرنامه، تعلق مي‌گيرد كه از آن بتوان به شكوفايي استعداد هنري نويسنده‌اش پي برد و به باروري آتيه او اميدوار شد. آثار نمايشي را در اين جايزه شركت نمي‌دهند، نامزدان جايزه بايد انگليسي و ساكن انگلستان يا ايرلند شمالي و به سني كمتر از سي‌وپنج سال باشند. كتاب‌ها را بايد قبل از سي‌ويكم دسامبر هر سال براي انجمن نويسندگان بفرستند، برنده جايزه در ماه مارس سال آينده اعلام مي‌شود. الزامي نيست كه كتاب‌ها در طي سال قبل از شركت در جايزه منتشر شده باشند.

برنده بايد پول جايزه را كه در حدود پانصد ليره است براي سفري به مدت حداقل سه ماه به خارج از انگلستان مصرف كند.



10ـ جايزه سر روجر نيوديگيت براي انگليسي Sir Roger Newdigate Prize


بنياد جايزه نيوديگيت در سال 1806 به وسيله سر روجر نيوديگيت كه از 1750 تا 1780 نماينده پارلمان از دانشگاه آكسفورد بود، تأسيس شد و نخستين بنيادي بود كه براي اعطاي جايزه ادبي به وجود مي‌آمد، سر روجر مبلغ هزار ليره به جايزه تخصيص داد و مقرر داشت كه هر سال مبلغ بيست‌ويك ليره از درآمد آن را به يكي از اعضاي دانشگاه آكسفورد براي «نظمي انگليسي» حداكثر در پنجاه مصراع، در توصيه مطالعه باقيمانده آثار معماري و پيكرسازي و نقاشي يونان و رم باستانا عطاء كنند. بعدها با رضايت وارثان نيوديگيت اين شرايط بسيار محدود اصلاح شد. جايزه اكنون شامل كساني از دانشگاه آكسفورد مي‌شود كه بيشتر از چهار سال از ورود آنان نگذشته باشد و شعري حداكثر در سيصد مصراع درباره موضوعي كه قبلاً تعيين گرديده است، سروده باشند. جايزه را سه داور اعطاء مي‌كنند. برنده هر سال در ماه مه يا ژوئن به وسيله دانشگاه آكسفورد معرفي مي‌شود، شاعر قسمتي از شعرش را در ماه ژوئن در مجلسي كه به مناسبت اعطاي جايزه تشكيل شود، براي حاضران مي‌خواند. اين جايزه در سال‌هاي جنگ موقوف ماند و بار ديگر در سال 1947 آغاز شد.

11ـ جايزه يادبود جان لولين رايس


جان لولين رايس جواني انگليسي بود كه در سال 1940 در هنگام خدمت در نيروي هوايي سلطنتي كشته شد، او مجموعه داستاني كوتاه با عنوان «انگلستان دهكده من است» منتشر كرده بود كه در 1942، دو سال پس از مرگش، به آن جايزه هاثورندن اعطاء كردند. همس راو براي اينكه ياد شوهرش زنده‌تر بماند پول جايزه را به ايجاد جايزه‌اي به نام او تخصيص داد تا به «اثري شايان ياد» از نويسنده‌اي انگليسي كه هنگام انتشار اثر كمتر از سي سال داشته باشد اعطاء گردد. كتاب‌ها بايد قبل از پايان سال انتشار فرستاده شود. برنده را در آوريل يا مه سال بعد اعلام مي‌كنند، جايزه كه مبلغ آن پنجاه ليره است از صندوق يادبود جان لولين رايس در انجمن ملي كتاب لندن اعطاء مي‌شود.

12ـ جايزه انجمن سلطنتي ادبيات Royal society to Literature Award


بنياد اين جايزه به نام وصيت ويليام هيممان ناشر بزرگ انگليسي در سال 1944 گذاشته شد. امور جايزه را انجمن سلطنتي ادبيات لندن اداره مي‌كند و جايزه پاداشي است براي آن قسمت از ادبيات كه نفع مادي كمتري دارد، يعني شعر و نقد ادبي، شرح احوال بزرگان و تاريخ و غيره. مبلغ جايزه صريحاً تعيين نشده است ولي معمولاً دو برنده اعلام مي‌كنند و به هريك صد ليره مي‌دهند. آثاري كه براي جايزه عرضه مي‌شود بايد به زبان انگليسي نوشته شده باشد. يك كميته قرائت آثار در مورد تعيين برنده تصميم مي‌‌گيرد و نام برنده در آوريل يا مه اعلام مي‌شود. جايزه را در جلسه‌اي در ماه ژوئن يا ژوئيه در انجمن سلطنتي ادبيات اعطاء مي‌كنند.

13ـ جايزه ادبي و.هـ. اسميت و پسر W.H.Smith & Son lilerary Award


اين جايزه ادبي سالانه در 1959 براي تشويق و بزرگداشت جهاني نويسندگان كشورهاي مشترك‌المنافع انگليس بنياد گذاشته شد. مبلغ جايزه هزار ليره است كه از طرف شركت «اسميت و پسر» به نشاني لندن به نويسنده‌اي كه كتابش مهمترين خدمت را به ادبيات بكندا عطاء مي‌شود. كتاب بايد به انگليسي نوشته و در انگلستان منتشر شده باشد. كتاب‌هايي براي جايزه پذيرفته مي‌شود كه در طي دو سال قبل از تاريخ جايزه انتشار يافته باشد. آخرين روز اين مدت 31 دسامبر سال دوم است. هيأتي مركب از سه داور اثر برنده را انتخاب مي‌كنند. جايزه ممكن است به دو يا چند نويسنده مشتركاً اعطاء شود ولي به يك نويسنده بيش از يك بار داده نمي‌شود.

دل تنگم
09-10-2008, 02:46
جايزه ادبي نوبل، به عنوان معتبرترين جايزه ادبي، فردا برنده خود در سال 2008 را معرفي مي‌كند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جايزه نوبل ادبيات، معتبرترين و ارزشمندترين جايزه ادبي جهان به حساب مي‌آيد. اين جايزه همه ساله بسياري از نويسندگان، شاعران، مقاله‌نويسان، منتقدان و روزنامه‌نگاران را به هيجان مي‌آورد و گمانه‌زني‌هاي بسياري را موجب مي‌شود.

صرف نظر از جهت‌گيري‌هاي آكادمي نوبل در رشته ادبيات، به خصوص طي سال‌هاي اخير، همواره عده‌اي در طول 108 سال اخير زبان به تحسين انتخاب‌هاي آكادمي گشوده‌اند و عده‌اي ديگر نيز به انتقاد از نوبل پرداخته‌اند.

كساني كه موافق انتخاب‌هاي نوبل هستند، استدلال مي‌كنند كه اين انتخاب، براساس نظر بسياري از ناشران، نويسندگان و منتقدان معرفي مي‌شود. مخالفان هم خرده مي‌گيرند كه چرا اولا نامزدهاي دريافت جايزه در هر سال اعلام نمي‌شود و درثاني بسياري از بزرگان ادبيات در زمان حياتشان نوبل نگرفتند كه اعطاي جايزه نوبل به آن‌ها مي‌توانست سطح اين جايزه را فراتر از آن‌چه كه امروز هست، ببرد. ضمن آنكه شائبه سياسي بودن اين جايزه نيز طي سالهاي اخير قوت گرفته است.

اين دسته مي‌گويند كه اگر هم نوبل اكنون اعتباري دارد به واسطه اهداي جايزه به بزرگاني چون آلبر كامو، ژان پل سارتر، رومن رولان، ويليام فاكنر، ارنست همينگوي، جان اشتاين‌بك، گابريل گارسيا ماركز، توماس مان، هرمان هسه، روژه مارتين دوگار، ويليام گولدينگ و ساموئل بكت است.

از جمله معروف‌ترين چهره‌هاي ادبي كه موفق به دريافت جايزه ادبي نوبل نشدند، از جيمز جويس، مارسل پروست، نيكوس كازانتزاكيس، آنتوان چخوف، لئو تولستوي، جورج اورول، جي.‌دي.‌سلينجر، فرانتس كافكا، ويرجينيا وولف و آلن‌رب‌گريه مي‌توان نام برد.

اين جايزه يكي از چند جايزه‌اي است كه بنا بر وصيت «آلفرد برنهارد نوبل» (1833-1899) شيميدان سوئدي، به‌وجود آمد. نوبل كه با اختراع ديناميت و باروت بدون دود (نيتروگليسيرين) ثروت سرشاري عايدش شده بود، وقتي مشاهده كرد كه از اختراع او، برخلاف انتظارش، براي افزايش قدرت سلاح‌هاي جنگي و آدم‌كشي استفاده مي‌شود، سخت متاثر و نگران شد و تمام سرمايه و دارايي خود را وقف پاداش به برگزيدگان علم و ادب و صلح جهان كرد.

بنابر وصيتنامه نوبل، از درآمد سرمايه نه ميليون دلاري او، پنج جايزه در رشته‌هاي فيزيك، شيمي، پزشكي، ادبيات و صلح به‌وجود آمد تا هر سال به مردان و زناني، صرف‌نظر از مليت آن‌ها اعطاء شود كه خدمات ارزنده‌اي به «نفع بشريت» انجام داده باشند. اين جوايز نخستين بار در سال 1901 به برگزيدگان اعطاء شد. در 1969 هم جايزه‌اي براي علوم اقتصادي شكل گرفت.

جايزه نوبل ادبيات به شخصي تعلق مي‌گيرد كه در زمينه ادبيات، برجسته‌ترين اثر- با ماهيت معنوي- را آفريده باشد. اين جايزه شامل مدال طلا، ديپلم و مبلغي پول است كه مبلغ آن از 42 هزار دلار در 1953 به يك ميليون و 400 هزار دلار در 1993 افزايش يافته است.

جايزه در دسامبر هر سال، هم‌زمان با سالگرد مرگ «نوبل» توسط آكادمي سوئد در استكهلم، با حضور پادشاه سوئد، اعطا مي‌شود. معمولا هم جايزه به مجموع آثار چاپي نويسنده تعلق مي‌گيرد، نه به يك اثر خاص. گاهي هم جايزه به دو يا سه نويسنده به‌طور مشترك داده مي‌شود. در بعضي از سال‌ها هم ممكن است جايزه بدون برنده يا معوق بماند. كما اينكه در سال‌هاي جنگ جهاني دوم، در فاصله سال‌هاي 1940 تا 1943، جايزه به كسي داده نشد.

فردا قرار است برنده جايزه نوبل ادبيات در سال 2008 از سوي آكادمي نوبل در سوئد معرفي شود.


اسامي برندگان نوبل ادبي از آغاز تا سال 2007 ميلادي


1901 ؛ رنه فرانسواسولي پرو دوم (1839 -1907 ، فرانسوي) به خاطر اشعارش

1902 ؛ تئودور مونرن (1817-1903 ،آلماني) به خاطر آثار تاريخيش

1903؛ بيورنستيرنه بيورنسن (1832-1910 ، نروژي) به خاطر رمان‌ها، اشعار و نمايشنامه‌هايش

1904؛ فردريك ميسترال (1830 -1914، فرانسوي) به خاطر اشعارش، و خوزه ايچگاري‌اي ايساگوئري (1832 -

1910، اسپانيايي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1905؛ هنريك سينكيويچ (1846-1916 ، لهستاني) به خاطر رمان‌هايش

1906؛ جوزوپه كاردوچي (1835-1907،ايتاليايي) به خاطر اشعارش

1907؛ راديرد كيپلينگ (1865 -1936، انگليسي) به خاطر داستان‌ها، رمان‌ها و اشعارش

1908؛ رودولف كريستف اويكن (1846،1926،آلماني) به خاطر داستان‌هاي فلسفي اش

1909؛ سلمالا گرلوف (1858،1940، سوئدي) به خاطر رمان‌ها و اشعارش

1910؛ پل فن لودويگ هيزه (1830-1914 ،آلماني) به خاطر اشعار، رمان‌ها و نمايشنامه‌هايش

1911؛ موريس مترلينگ (1862-1949، بلژيكي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1912؛ گرهارت هاوپتمان (1862-1946،آلماني) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1913؛ سررابيندرانات تاگور (1861-1941،هندي) به خاطر اشعارش.

1914؛ جايزه داده نشد

1915؛ رومن رولان (1866-1944،فرانسوي) به خاطر رمان‌هايش

1916؛ ورنرفن‌ هايدنستام (1859-1940،سوئدي) به خاطر اشعارش

1917؛ كارل گلروپ (1857-1943،دانماركي) به خاطر رمان‌ها و داستان‌هاي كوتاهش

1918؛ جايزه داده نشد

1919؛ كارل فردريك شپيتلر(1845-1924،سويسي)به خاطر حماسه‌ها، داستان‌هاي كوتاه و مقالاتش

1920؛ كنوت هامسون(1859-1952،نروژي) به خاطر رمان‌هايش

1921؛ آناتول فرانس(1844- 1924،فرانسوي) به خاطر رمانها، داستان هاي كوتاه و مقالاتش

1922؛ خاثينتو بناونته‌اي مارتينز(1866-1954،اسپانيايي)‌به خاطر نمايشنامه‌هايش

1923؛ ويليام باتلرييتس (1865-1939،ايرلندي ) به خاطر اشعارش

1924؛ ولاديسلاو ستانيسلاو رايمونت (1867-1925، لهستاني ) به خاطر رمان‌هايش

1925؛ جورج برنارد شاو (1856-1950 ، انگليسي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1926؛ گراتسيا دلدا (1875-1936،ايتاليايي) به خاطر رمان‌هايش

1927؛ هانري برگسون (1859-1941،فرانسوي) به خاطر آثار فلسفي‌اش

1928؛ سيگريد اوندست (1882-1949،نروژي) به خاطر رمان‌هايش

1929؛ توماس مان (1875-1955،آلماني) به خاطر رمان‌هايش

1930؛ سينكلر لويس (1885-1951،آمريكايي) به خاطر رمان‌هايش

1931؛ ايك آكسل كارلفت (1864-1931،سوئدي) به خاطر اشعار غنائيش

1932؛ جان گالزورثي (1867-1933،انگليسي) به خاطر رمان‌ها، نمايشنامه‌ها و داستانهاي كوتاهش

1933؛ ايوان الكسيويچ بونين (1870-1953،روسي) به خاطر رمان‌ها، داستان‌هاي كوتاه و اشعارش

1934؛ لوئيچي پيراندلو (1867-1936، ايتاليايي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1935؛ جايزه داده نشد

1936؛ يوجين گلادستون اونيل (1888-1953،آمريكايي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1937؛ روژه مارتن دوگار (1881-1957،فرانسوي) به خاطر رمان هايش

1938؛ پرل س.باك (1892-1973،آمريكايي ) به خاطر رمان هايش

1939؛ فرانس اميل سيلانپا(1888-1964، فنلاندي) به خاطر رمان هايش

1940؛ جايزه داده نشد

1941؛ جايزه داده نشد

1942؛ جايزه داده نشد

1943؛ جايزه داده نشد

1944؛ يوهانس ويلهلم ينسن (1873-1950،دانماركي) به خاطر اشعار و رمان‌هايش

1945؛ گابريلا ميسترال (1899-1957، شيليايي) به خاطر اشعارش

1946؛ هرمان هسه(1877-1962،آلماني) به خاطر اشعار و مقالاتش

1947؛ آندره ژيد (1869-1951،فرانسوي) به خاطر رمان‌هايش

1948؛ توماس استرنزاليوت (1888-1965،انگليسي) به خاطر اشعار، مقالات و نمايشنامه‌هايش

1949؛ ويليام فاكنر (1897-1962،آمريكايي) به خاطر رمانهايش

1950؛ برتراند راسل (1872-1970،انگليسي) به خاطر آثار فلسفيش

1951؛ پرفابيان لاگركويست (1891-1974،سوئدي) به خاطر رمان‌هايش، مخصوصا باراباس

1952؛ فرانسوا مورياك (1855-1970،فرانسوي) به خاطر رمان‌ها، مقالات واشعارش

1953؛ سروينستن چرچيل (1874-1965،انگليسي) به خاطر مقالات و آثار تاريخيش

1954؛ارنست همينگوي(1899-1961،آمريكايي)به خاطر رمان‌ها و داستانهاي كوتاهش

1955؛ هارولد لاكسنس (1902،سوئدي) به خاطر رمان‌هايش

1956؛ خوان رامون خيمه‌نز (1881-1951،اسپانيايي) به خاطر اشعارش

1957؛ آلبركامو (1913-1960،فرانسوي) به خاطر رمان هايش

1958؛ بوريس پاسترناك (1890-1960،روسي) به خاطر رمان‌هايش، مخصوصا «دكتر ژيواگو»، او جايزه را نپذيرفت

1959؛ سالواتور كواسيمودو (1901-1968،ايتاليايي) به خاطر اشعار غنائيش

1960؛ سن ژان پرس (1887-،فرانسوي) به خاطر اشعارش

1961؛ ايوو آندريچ (1892-1975،يوگسلاويائي) به خاطر رمان‌هايش

1962؛ جان اشتاين‌بك (1902-1968،آمريكايي) به خاطر رمان‌هايش

1963؛ گئورگ سفريس (1900-1971،يوناني) به خاطر اشعار غنائيش

1964؛ ژان پل سارتر (1905-1980،فرانسوي) به خاطر آثار فلسفي و رمان‌هايش. جايزه را نپذيرفت

1965؛ ميخائيل شولوخوف (1905-1984،روسي) به خاطر رمان‌هايش

1966؛ شميويل يوزف آگنان (1888-1970،اسرائيلي) به خاطر داستان‌هايش درباره يهوديان اروپاي شرقي؛ ونلي زاكس (1891-1970،آلماني- سوئدي) به خاطر اشعار و نمايشنامه‌هايش درباره يهوديان

1967؛ ميگل آنخل آستورياس (1899-1974،گواتمالايي) به خاطر آثارش درباره شخصيت و سنت‌هاي مردم كشورش

1968؛ ياسوناري كاواباتا (1899-19972،ژاپني) به خاطر رمان‌هايش

1969؛ سميوئل بكت (1906-1990،ايرلندي) به خاطر رمان‌ها و نمايشنامه‌هايش

1970؛ آلكساندر سولژنيتسين (1918- روسي) به خاطر رمان‌هايش

1971؛ پابلو نرودا (1904-1973،شيليايي) به خاطر اشعارش

1972؛ هاينريش بل (1917-1985،آلماني) به خاطر رمان ها، داستانهاي كوتاه و نمايشنامه‌هايش
1973؛ پاتريك وايت (1912-،استراليايي) به خاطر رمان‌هايش

1974؛ ايونيد يونسن (1900-1976،سويسي) به خاطر رمان ها و داستان هاي كوتاهش؛ و هانري ادموند مارتينس (1904-1978،سويسي) به خاطر مجموعه آثارش

1975؛ يوجينيو مونتاله (1896-1981،ايتاليايي) به خاطر اشعارش

1976؛ سائول بلو (1915-، آمريكايي) به خاطر رمان هايش

1977؛ ويسنته آلكسياندر (1898-1984،اسپانيايي) به خاطر اشعارش

1978؛ ايساك بشويس سينگر (1904-،متولد لهستان) به خاطر رمان‌ها و داستان هاي كوتاهش

1979؛ اوديسئوس ايليتيس (1912-1996،يوناني) به خاطر اشعارش

1980؛ چسلاو ميلوش (1911-،لهستاني) به خاطر اشعارش

1981؛ الياس كانتي (1905-متولد بلغارستان) به خاطر آثار داستاني و غير داستاني‌اش

1982؛ گابريل گارسيا ماركز (1928-،كلمبيايي) به خاطر رمان‌ها و داستان‌هاي كوتاهش

1983؛ ويليام گلدينگ (1911-، انگليسي) به خاطر رمان هايش

1984؛ ياروسلاو سيفرت (1910-،چكسلواكي) به خاطر اشعارش

1985؛ كلود سيمون (1913-،فرانسوي) به خاطر اشعارش

1986؛ ول سوينكا (1934-، نيجريه‌اي) به خاطر اشعار، نمايشنامه‌ها و رمان هايش

1987؛ ژوزف برودسكي (1940-،روسي) به خاطر اشعارش

1988؛ نجيب محفوظ (1912-،مصري) به خاطر رمان‌ها و داستان هاي كوتاهش

1989؛ كاميلو خوزه سلا (1916- ،اسپانيايي) به خاطر رمان‌هايش

1990؛ اوكتاويو پاز (1914-،مكزيكي) به خاطر اشعارش

1991؛ ني‌دين گوردمير (1923-،اهل آفريقاي جنوبي) به خاطر مجموعه آثارش

1992؛ درك والكات (-،اهل جزاير هند غربي) به خاطر آثار ادبي شعر گونه‌اش

1993؛ توني ماريسن (1931-،سياه پوست آمريكايي) به خاطر مجموعه آثارش

1994؛ كنزا بورواوئه (1935-،ژاپني) به خاطر رمان هايش

1995؛ شيموس هيني (1939-،ايرلندي) به خاطر بيان مصائل ملت ايرلند در اشعارش

1996؛ ويسلاو شيمبورسكا (1923-لهستاني) به خاطر اشعارش

1977؛ داريو فو (1926 ـ ايتاليائي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

1998؛ خوزه ساراماگو (1922 ـ پرتغالي) به خاطر رمان‌هايش به خصوص كوري

1999؛ گونتر گراس (1927 ـ آلماني) به خاطر رمان‌هايش

2000؛ گائو شين‌جيان چين ( 1940 ـ‌ چيني) به خاطر رمان‌هايش
2001؛ و. س. نايپول (1932 ـ ترينيدا و توباگو)

2002 ؛ ايمره كرتس (1929 ـ مجارستاني) به خاطر رمان‌هايش

2003 ؛ جان ماكسول كوئتزي (1944 ـ آفريقاي جنوبي)

2004؛ آلفرده يلي‌نك (1946 ـ اتريشي) به خاطر رمان‌هايش

2005 ؛ هارولد پينتر (1930 ـ انگليسي) به خاطر نمايشنامه‌هايش

2006؛ اورهان پاموك (1952 ـ ترك) به خاطر رمان‌هايش.

2007؛ دوريس لسينگ (1919 - انگليسي، متولد كرمانشاه) به‌خاطر داستان‌هايش

Ahmad
11-10-2008, 08:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«ژان ماری گوستاو لوکلزیو» برنده‌ی جایزه‌ی ده میلیون کرونی نوبل ادبیات سال ۲۰۰۸ شد. این خبر لحظه‌ای پیش در روز نه اکتبر و راس ساعت یازده صبح به وقت گرینویچ در حالی اعلام شد که نام «لوکلزیو» هفته گذشته در بیشتر لیست‌های گمانه‌زنی‌های منتقدان جهان دیده می‌شد. خبرگزاری فرانسه نیز چند روز پیش با انتشار گزارشی «لوکلزیو» را در صدر انتخاب‌های احتمالی خود برای برنده نهایی نوبل ادبیات ۲۰۰۸ اعلام کرده بود. با اتخاذ این تصمیم از سوی آکادمی سوئدی نوبل، نوبل ادبیات پس از بیست و دو سال به یک فرانسوی اهدا می‌شود. آکادمی نوبل با اعلام این خبر «لوکلزیو» را «نویسنده‌ی سبک‌های جدید، ماجراجویی‌های شاعرانه، اشتیاق‌ و کشش جسمانی و کاشف بشریت در وانفسای تمدن حکم‌فرما» توصیف کرد.

لوکلزیوی شصت و هشت ساله، ۱۳ آوریل سال ۱۹۴۰ در نیس فرانسه بدنیا آمده و تا به امروز بیش از چهل کتاب نوشته است. پدرش جراحی انگلیسی بود و مادرش از نسلی از انگلیسی‌ها بود که در قرن هجدهم به «ایل موریس» مهاجرت کردند. در هشت سالگی به همراه خانواده به کشور «نیجریه» رفت. پدرش در این کشور پزشک جنگ جهانی دوم بود. لوکلزیو از کودکی به همراه زبان مادری‌اش فرانسوی، انگلیسی را نیز فراگرفت. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه «بریستول» رفت و در سال‌های ۱۹۵۸ و ۱۹۵۹ در این دانشگاه زبان و ادبیات انگلیسی خواند و در «موسسه آموزش ادبیات» شهر نیس فرانسه تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی به پایان رساند. وی سپس در دانشگاه «اکس‌آن‌پروانس» فرانسه در سال ۱۹۶۴ کارشناسی ارشد گرفت. «لوکلزیو» خدمت سربازی خود را در سال ۱۹۶۷ در کشور «تایلند» گذراند اما بخاطر انتقاد‌های شدیدش از وضعیت اجتماعی این کشور به مکزیک فرستاده شد. وی سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ زندگی خود را در پاناما بود و سپس به ادامه تحصیل روی آورد و موضوع پروژه‌ی دکترای خود را «بررسی تاریخ معاصر کشور مکزیک» انتخاب و آن را در دانشگاه «پرپینیان» در سال ۱۹۸۳ ارائه کرد. لوکلزیو پس از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه‌های بانگوک، مکزیکو سیتی، بوستون و آلبوکرک آمریکا درس داد.

هر چند «لوکلزیو» نویسندگی را از سن هفت، هشت سالگی شروع کرده بود اما اولین رمانش را به نام «محاکمه شفاهی» در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد که برنده‌ی جایزه «رنودو» فرانسه شد. رمان «بیابان» که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، یکی از مهم‌ترین آثار ادبی این نویسنده فرانسوی به حساب می‌آید. آکادمی نوبل رمان «بیابان» را «تصویر شگفت‌انگیز فرهنگ گمشده بیابان آفریقای شمالی» توصیف کرد. لوکلزیو به‌جز نویسندگی به مقاله‌نویسی، داستان‌ کوتاه‌نویسی و ترجمه متون ادبی نیز علاقه‌مند بوده و هست و کتاب‌های زیادی نیز در این حوزه‌ها منتشر کرده.

لوکلزیو ابتدا تحت تاثیر نویسندگان هم‌عصرش همچون ژرژ پرک و میشل بوتور بوده و از اندیشه‌های میشل فوکو و ژیل دولوز هم تاثیر گرفته است. با این حال، در انتهای سالیان هفتاد سبک ادبی‌اش را تغییر داد و به داستان‌هایی با روایت ساده روی آورد. ژان ماری گوستاو لوکلزیو در سال ۱۹۹۴ به‌عنوان بزرگترین نویسنده‌ی زنده‌ی فرانسه معرفی شد. «انقلاب‌ها»، «قرنطینه»، «کاشف طلا»، «جنگ» و «بیابان» از مهم‌ترین آثار این نویسنده پرآوازه‌ی فرانسوی هستند. «بالاسینه» از جدیدترین آثار لوکلزیو است که سال ۲۰۰۷ وارد بازار کتاب فرانسه و سپس جهان شد. آکادمی نوبل همچنین این کتاب را «مقاله‌ای عمیقا شخصی درباره تاریخ هنر فیلم‌سازی» توصیف کرد و لوکلزیو را به‌خاطر نوشتن آن ستود. این کتاب گذری‌است بر تاریخ سینما از موقع بوجود آمدن‌اش تا به امروز. به گفته ماهنامه ادبی «مگزین لیته‌رر» این کتاب که جنبه‌های خیالی هم دارد، در آنالیز تاریخ سینما موفق عمل کرده است. رمان «بیابان» و مجموعه داستان «موندو و داستان‌های دیگر» از موفق‌ترین آثار گوستاو لوکلزیو به حساب می‌آید که به فارسی نیز ترجمه شده است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
18مهر 87

barani700
04-05-2009, 00:55
پرودم / Prodem - R.Franceva
رنه فرانسوا آرمان سولی پرودم اولین کسی بود که در سال 1901 جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. وی در 16 مارس 1739 در پاریس به دنیا آمد پس از اتمام دوره ابتدایی بیشتر برای تضمین آینده اش به دبیرستان پلی تکنیک رفت. وی در سال 1856 فارغ التحصیل شد بعد از چند سال مجموعه اشعار وی در سال 1856 تحت نام قطعات و اشعار به چاپ رسید سلی پرودم در روز هفتم سپتامبر 1907 درگذشت
.................................................. .........

آثار منتشر شده :

برخی از آثار این شاعر فرانسوی بدین شرح می باشد.

تجربه ها، تنهایی ها، قطعات و اشعار، عدالت، خوشبختی، سعادت، گلدان شکسته، درباره طبیعت اشیاء، احساس هایی از جنگ، دیوان مقدرات، مقدرات، مهربانی های بیهوده، عشق رهبری شده به وسیله نور معرفت، سعادت، درباره تعبیر و بیان در هنرهای زیبا، وصیت نامه شاعرانه و مظهر واقعی از نظر پاسکال.

barani700
04-05-2009, 23:57
تئودور مومسن Mommsen
تئودور مومسن در سي ام نوامبر ۱۸۱۷ در شهر گاردينگ درشسوينگ آلمان پا بر هستي گذاشت. او به تحصيل واژه شناسي و حقوق در شهر كيل پرداخت وسپس از ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۷ در ايتاليا و فرانسه به تحصيل باستان شناسي مشغول بود. در ۱۸۴۸استاد حقوق دانشگاه لايپزيك شد اما به علت افكار آزادي خواهانه اي كه داشت در طي جنبش انقلابي سالهاي ۱۸۸۹ -۱۸۸۴، مجبور به استعفا شد. وي همچنين استاد حقوق دانشگاه زوريخ (۱۸۵۴-۱۸۵۲) و برسلو (۱۸۵۸-۱۸۵۴) و سپس استاد تاريخ باستان در برلين تا هنگام مرگ باقي ماند. در زندگي سياسي، مومسن همچنان نماينده ليبرال مجلس پروس (۱۸۸۲-۱۸۷۳) بود. وي درباره فعاليت هاي سياسي اش در وصيت نامه آخر خود چنين نوشت: هرگز در آلمانيا در هر جاي ديگر در گذشته يا حال ميلي به فعاليت سياسي نداشته ام.» تاكنون هيچ محققي قابل مقايسه با مومسن وجود نداشته است، زيرا كه وي در زمينه هاي مختلفي نظير نهادهاي حقوقي و سياسي روم باستان، تاريخ وتاريخ نويسي، زبان كتيبه خواني و بررسي آثار تاريخي حقوق، سكه شناسي و كليه پديده هاي عمومي زندگي دستاوردهاي بي شماري ازخود به جا گذاشته است. اين تحقيقات تا آخرين روز زندگي اش ادامه داشت.


تئودور مومسن در سال ۱۹۰۲ مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبي شد وآكادمي سوئد دليل خود را براي انتخاب چنين اعلام كرد: «بزرگترين استاد زنده زمان حاضر در هنر ارائه تاريخ و بويژه به سبب اثر باقي ماندني اش به تاريخ روم».
بيشتر علاقه مومسن به آثار لاتين، آگاهي از آنها و تأويل و تفسير آنها، كهبراي شناخت دوره باستان لازم بود متمركز شد. او مدت زماني سردبير نشريه اي بود كه مجموعه هاي بزرگي به زبان لاتين و آثار موجود به اين زبان را شامل مي شد و زير نظرآكادمي سلطنتي علوم برلين انتشار مي يافت. مومسن سردبير و مسئوليت تهيه چند جلد ازآنها را به عهده داشت. او همچنين مطالعات و يك تريلوژي پايه اي را در خصوص تقويمرومي، تاريخ نگاري، سكه هاي رومي و ديوارهاي دفاعي امپراتوري روم به پيش برد و درخصوص لهجه هاي ايتاليايي نيز مطالبي نوشت. هشت جلد مجموعه آثار وي پس از مرگش به چاپ رسيد.
عبارت آخرين وصيت نامه او نشانگر علاقه مفرط وي به حقوق روم بود. اواستادانه به ويراستاري Jastinianشs Digestq ( ۲جلد ۷۰ - ۱۸۶۶) و Codex Theodosianas (۱۹۰۵) و منابع حقوقي دوران پيش از ژوستي نين (۱۸۶۱) پرداخت و همين كافي است تا نامش براي هميشه بر جريده تاريخ زنده بماند. تحليل جامع وي از قانون اساسي و حقوق جزايي مردم الهامي براي تحقيقات ديگر محققان به حساب ميآيد.
.................................................. ............
آثارمهم تئودور مومسن عبارتند از تاريخ سه جلدي روم كه در سالهاي (۶-۱۸۵۴) منتشر شد. جلد چهارمش كه مربوط به دوره ديكتاتوري سزار بود هرگز تكميل نشد و جلد پنجم اينمجموعه درباره داستانهاي امپراتوري روم بود. البته دو جلد هم درباره مسائل متفرقهتاريخي نوشت كه اين هفت جلد مجموعه نوشته هاي تاريخي او را شكل مي دهد.به طور كليآثار مهم او عبارتند از تاريخ روم سه جلد (۶-۱۸۵۴) حقوق سياسي ۳ جلد (۱۸۸۸-۱۸۷۱) حقوق جزا در روم (۱۸۹۹) و گفتار و رسالت ۱۹۰۵. تئودور مومسن متولد ۳۰ نوامبر سال۱۸۱۷در شهر گاردينگ (شلزويگ) پسر يك كشيش در سال ۱۹۰۲ از طرف آكادمي سوئد به عنوانبزرگترين استاد معاصر در نگارش تاريخ، بويژه براي بزرگداشت اثر عظيمش عظمت و انحطاطروم باستان مفتخر به دريافت جايزه نوبل شد و او كه از سال ۱۸۷۴ تا ۱۸۹۵ سمت منشي دائم فرهنگستان علوم را داشت، از ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۲ نماينده شوراي دولت پروس بود: نخستنماينده حزب ليبرال ملي و آنگاه نماينده اتحاديه ليبرالها بود و هميشه از مخالفينسر سخت و بااهميت سياست بيسمارك به شمار رفت. سرانجام در اول نوامبر سال ۱۹۰۳ درشارلوتنبورگ در گذشت.

barani700
05-05-2009, 00:00
تئودور مومسن Mommsen
تئودور مومسن در سي ام نوامبر ۱۸۱۷ در شهر گاردينگ درشسوينگ آلمان پا بر هستي گذاشت. او به تحصيل واژه شناسي و حقوق در شهر كيل پرداخت وسپس از ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۷ در ايتاليا و فرانسه به تحصيل باستانشناسي مشغول بود. در ۱۸۴۸استاد حقوق دانشگاه لايپزيك شد اما به علت افكار آزادي خواهانه اي كه داشت در طي جنبش انقلابي سالهاي ۱۸۸۹ -۱۸۸۴، مجبور به استعفا شد. وي همچنين استاد حقوق دانشگاه زوريخ (۱۸۵۴-۱۸۵۲) و برسلو (۱۸۵۸-۱۸۵۴) و سپس استاد تاريخ باستان در برلين تا هنگام مرگ باقي ماند. در زندگي سياسي، مومسن همچنان نماينده ليبرال مجلس پروس (۱۸۸۲-۱۸۷۳) بود. وي درباره فعاليت هاي سياسي اش در وصيت نامه آخر خود چنين نوشت: هرگز در آلمان يا در هر جاي ديگر در گذشته يا حال ميلي به فعاليت سياسي نداشته ام.» تاكنون هيچ محققي قابل مقايسه با مومسن وجود نداشته است، زيرا كه وي در زمينه هاي مختلفي نظير نهادهاي حقوقي و سياسي روم باستان، تاريخ و تاريخ نويسي، زبان كتيبه خواني و بررسي آثار تاريخي حقوق، سكه شناسي و كليه پديده هاي عمومي زندگي دستاوردهاي بي شماري ازخود به جا گذاشته است. اين تحقيقات تا آخرين روز زندگي اش ادامه داشت.


تئودور مومسن در سال ۱۹۰۲ مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبي شد وآكادمي سوئد دليل خود را براي انتخاب چنين اعلام كرد: «بزرگترين استاد زنده زمان حاضر در هنر ارائه تاريخ و بويژه به سبب اثر باقي ماندني اش به تاريخ روم».
بيشتر علاقه مومسن به آثار لاتين، آگاهي از آنها و تأويل و تفسير آنها، كهبراي شناخت دوره باستان لازم بود متمركز شد. او مدت زماني سردبير نشريه اي بود كهمجموعه هاي بزرگي به زبان لاتين و آثار موجود به اين زبان را شامل مي شد و زير نظر آكادمي سلطنتي علوم برلين انتشار مي يافت. مومسن سردبير و مسئوليت تهيه چند جلد از آنها را به عهده داشت. او همچنين مطالعات و يك تريلوژي پايه اي را در خصوص تقويم رومي، تاريخ نگاري، سكه هاي رومي و ديوارهاي دفاعي امپراتوري روم به پيش برد و درخصوص لهجه هاي ايتاليايي نيز مطالبي نوشت. هشت جلد مجموعه آثار وي پس از مرگش بهچاپ رسيد.
عبارت آخرين وصيت نامه او نشانگر علاقه مفرط وي به حقوق روم بود. اواستادانه به ويراستاري Jastinianشs Digestq ( ۲جلد ۷۰ - ۱۸۶۶) و Codex Theodosianas (۱۹۰۵) و منابع حقوقي دوران پيش از ژوستي نين (۱۸۶۱) پرداخت و همينكافي است تا نامش براي هميشه بر جريده تاريخ زنده بماند. تحليل جامع وي از قانوناساسي و حقوق جزايي مردم الهامي براي تحقيقات ديگر محققان به حساب ميآيد.
.................................................. ............
آثارمهم تئودور مومسن عبارتند از تاريخ سه جلدي روم كه در سالهاي (۶-۱۸۵۴) منتشر شد. جلد چهارمش كه مربوط به دوره ديكتاتوري سزار بود هرگز تكميل نشد و جلد پنجم اينمجموعه درباره داستانهاي امپراتوري روم بود. البته دو جلد هم درباره مسائل متفرقهتاريخي نوشت كه اين هفت جلد مجموعه نوشته هاي تاريخي او را شكل مي دهد.به طور كليآثار مهم او عبارتند از تاريخ روم سه جلد (۶-۱۸۵۴) حقوق سياسي ۳ جلد (۱۸۸۸-۱۸۷۱) حقوق جزا در روم (۱۸۹۹) و گفتار و رسالت ۱۹۰۵. تئودور مومسن متولد ۳۰ نوامبر سال۱۸۱۷در شهر گاردينگ (شلزويگ) پسر يك كشيش در سال ۱۹۰۲ از طرف آكادمي سوئد به عنوان بزرگترين استاد معاصر در نگارش تاريخ، بويژه براي بزرگداشت اثر عظيمش عظمت و انحطاطروم باستان مفتخر به دريافت جايزه نوبل شد و او كه از سال ۱۸۷۴ تا ۱۸۹۵ سمت منشي دائم فرهنگستان علوم را داشت، از ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۲ نماينده شوراي دولت پروس بود: نخست نماينده حزب ليبرال ملي و آنگاه نماينده اتحاديه ليبرالها بود و هميشه از مخالفينسر سخت و بااهميت سياست بيسمارك به شمار رفت. سرانجام در اول نوامبر سال ۱۹۰۳ درشارلوتنبورگ در گذشت.

magmagf
10-05-2009, 08:47
سال ۲۰۰۸ میلادی همچون سال‌های گذشته با اعطای جایزه‌های كتاب و ادبی متعددی همراه بود، كه در این میان، در چند جایزه‌ی مطرح، چهره‌ها‌ی جوان و جویای نام توانستند نامی برای خود دست‌وپا كنند.

نوبل ادبیات
جایزه‌ی نوبل ادبیات به عنوان معتبرترین جایزه‌ی ادبی جهان برای تقدیر از مجموعه‌ی آثار یك نویسنده، امسال به ژان ماری گوستاو لوكلزیو - نویسنده‌ی‌ فرانسوی - تعلق گرفت. این نویسنده‌ی ۶۸ساله كه پیش‌تر جایزه‌ی «رنودو» را نیز كسب كرده بود، خالق آثاری چون: «بیابان»، «سیل»، «تب»، «زمین معشوقه»، «جنون مادری»، «دادخواست» و «ستاره‌ی‌ سرگردان» است. لوكلزیو یك ماه پس از كسب نوبل ادبیات، جایزه‌ی ادبی «استیگ داگرمن» سوئد را نیز به‌دست آورد.


بوكر (انگلستان)
جایزه‌ی بوكر كه به بهترین اثر داستانی یك نویسنده‌ی انگلیسی‌ زبان اهل انگلیس، ایرلند یا كشورهای مشترك‌المنافع تعلق می‌گیرد، امسال برای سومین ‌بار به یك نویسنده‌ی هندی رسید. آراویند آدیگا - نویسنده‌ی ۳۳ساله‌ی اهل بمبئی - برای كتاب «ببر سفید» موفق به دریافت این جایزه‌ی ۵۰هزار پوندی شد.


میگوئل سروانتس (اسپانیا)
جایزه‌ی «میگوئل سروانتس» كه هرساله برای تقدیر از یك عمر دستاورد ادبی یك نویسنده‌ی اسپانیولی‌زبان اعطا می‌شود، امسال در دستان خوان مارسه - نویسنده‌ی ۷۵ساله‌ی اسپانیایی - قرار گرفت. معتبرترین جایزه‌ی ادبی دنیای اسپانیولی‌زبان با جایزه‌ی نقدی ۱۶۰هزار دلاری همراه است.


پولیتزر (آمریكا)
«پولیتزر» به عنوان معتبرترین جایزه‌ی ملی آمریكا در عرصه‌ی ادبیات، امسال در نود و دومین دوره‌ی‌ برگزاری، جونت دیاز را برای كتاب «خلاصه‌ی زندگی اعجاب‌انگیز اسكار وائو» بهترین اثر بخش داستانی انتخاب كرد. در بخش شعر نیز رابرت هاس برای مجموعه‌ی شعر «زمان و مواد» انتخاب اول نام گرفت. در بخش غیرداستانی هم «سال‌های نابودی» اثر سائول فریدلندر جایزه‌ی ۱۰هزار دلاری پولیتزر را گرفت.


پلانتا (اسپانیا)
«پلانتا» به عنوان گران‌ترین جایزه‌ی ادبی اسپانیا، در سال ۲۰۰۸ به فرناندو ساواتر - نویسنده و فعال‌ سیاسی - رسید. این نویسنده‌ی ۶۱ساله برای كتاب پلیسی «برادر موفق باشی» جایزه‌ی ۸۲۰هزار دلاری را تصاحب كرد.


بوكر (آسیا)
جایزه‌ی «بوكر آسیا» در دومین سال برگزاری‌اش، میگوئل سیجوكو - نویسنده‌ی فیلیپینی - را برای كتاب «ایلوسترادو» مورد تقدیر قرار داد. این جایزه‌ی ۱۰هزار دلاری به اثر منتشرنشده‌ی یك نویسنده از آسیا تعلق می‌گیرد و شامل كشورهای عربی، ایران و تركیه نمی‌شود.


گنكور (فرانسه)
«گنكور» به عنوان معتبرترین جایزه‌ی ادبی فرانسه در سال ۲۰۰۸ به عتیق رحیمی - نویسنده‌ی افغان - تعلق گرفت. رحیمی كه پیش‌تر، جایزه‌ی ادبی «یلدا»ی ایران را نیز برده است، توانست برای كتاب «سنگ صبور» جایزه‌ی گنكور را به خود اختصاص دهد. این اولین كتاب عتیق رحیمی به زبان فرانسه است.


جورج اورول (انگلستان)
«جورج اورول» به عنوان معروف‌ترین جایزه‌ی مربوط به ادبیات سیاسی در انگلستان، امسال به كتاب «گردش‌های فلسطینی» نوشته‌ی رجا شهاده تعلق گرفت.


آكادمی فرانسه
مارك برسان - دیپلمات كهنه‌كار فرانسوی - امسال توانست جایزه‌ی «آكادمی فرانسه» را برای رمان «آخرین كنفرانس» به دست آورد.


فمینا (فرانسه)
«فمینا» به‌عنوان یكی از معتبرترین جوایز ادبی فرانسه با هیأت‌داورانی كاملا زنانه، در بخش بهترین رمان فرانسوی‌زبان، ژان لویی فورنیه را برای كتاب «كجا می‌ریم بابا؟» و در بخش بهترین رمان غیرفرانسوی، ساندرو ورونسی را برای كتاب «آشفتگی آرام» به‌عنوان برندگان سال ۲۰۰۸ خود معرفی كرد.


مدیسی (فرانسه)
جایزه‌ی «مدیسی»، جایزه‌ی مطرح ادبیات فرانسه با قدمت نیم قرن، «جایی كه ببرها خانه دارند» نوشته‌ی ژان ماری بلا دو روبله را به‌عنوان اثر برتر انتخاب كرد.

رنودو (فرانسه)
دیگر جایزه‌ی ادبی معروف فرانسه با نام «رنودو»، نویسنده‌ای از آفریقا را به‌عنوان برنده‌ی سال ۲۰۰۸ خود انتخاب كرد. تیرنو موننمبو - نویسنده‌ی اهل گینه - برای كتاب «پادشاه كاهل» این جایزه را كسب كرد.


كتاب سال آلمان
اووه تلر - نویسنده‌ی ۳۹ساله - برای كتاب «برج» برنده‌ی جایزه‌ی ۳۴هزار دلاری «كتاب سال آلمان» انتخاب شد.


جورج بوخنر (آلمان)
امسال جوزف وینكلر - نویسنده‌ی ۵۵ساله‌ی اتریشی - به‌عنوان برنده‌ی جایزه‌ی «جورج بوخنر» آلمان معرفی شد.


هنریش هین (آلمان)
آموس اوز - نویسنده‌ی منتقد سیاست‌های رژیم صهیونیستی - به دلیل پرداختن به ارزش‌هایی چون حقوق بشر و درك متقابل انسان‌ها، جایزه‌ی‌ ۵۰هزار یورویی «هنریش هین» آلمان را كسب كرد.


ایمپك دوبلین (ایرلند)
«ایمپك دوبلین» - گران‌قیمت‌ترین جایزه‌ی كتاب ادبی جهان - در سال ۲۰۰۸ به راوی حاج لبنانی رسید. این نویسنده‌ی مقیم كانادا برای كتاب «بازی دنیرو» توانست این جایزه‌ی ۱۰۰ هزار یورویی را كسب كند.


استراگا (ایتالیا)
«استراگا» به عنوان معتبرترین جایزه‌ی ادبی ایتالیا امسال به پائولو جیوردانو برای كتاب «تنهایی اعداد اول» تعلق گرفت.


جایزه‌ی ملی ادبیات اسپانیا
خوان گویتیسولو - نویسنده‌ی ۷۵ساله‌ی‌ متولد كاتالان - توانست جایزه‌ی ملی ادبیات اسپانیا را با مبلغ ۴۰هزار دلار به ‌عنوان تقدیر از یك عمر دستاورد ادبی دریافت كند.


پرنس آستوریاس (اسپانیا)
جایزه‌ی «پرنس آستوریاس» با مبلغ ۷۸هزار دلار معروف به نوبل ادبیات اسپانیا امسال به مارگارت آتوود - نویسنده‌ی معروف كانادایی - رسید.


فوروارد (انگلستان)
جایزه‌ی «فوروارد» به‌ عنوان باارزش‌ترین جایزه‌ی شعر انگلستان كه امسال برای هجدهمین‌بار برگزار شد، در بخش بهترین مجموعه‌ی شعر، جایزه‌ی ۲۰هزار دلاری را به میك ایملا برای «رهبر گم‌شده» اهدا كرد.


فرانتس كافكا (جمهوری‌ چك)
جایزه‌ی ادبی «فرانتس كافكا» به‌ یاد این نویسنده‌ی ‌جمهوری‌ چك در هشتمین سال برگزاری، به آرنوست لوستیگ - نویسنده‌ی ۸۲ساله‌ی چك‌تبار - رسید.


جایزه‌ی نویسندگان مشترك‌المنافع
جایزه‌ی «نویسندگان مشترك‌المنافع» امسال در بخش بهترین اثر داستانی، «آقای پیپ» نوشته‌ی لیود جونز ایرلندی را به‌ عنوان برنده‌ی سال ۲۰۰۸ خود انتخاب كرد. «كتاب سیاه‌پوستان» نوشته‌ی لاورنس هیل نیز به ‌عنوان برنده‌ی‌ بهترین كتاب مجموع برگزیده شد.

آسترید لیندگرن (سوئد)
جایزه‌ی یادبود «آسترید لیندگرن» گران‌قیمت‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان برای ادبیات كودك و نوجوان است كه امسال جایزه‌ی ۷۰۰هزار دلاری را به سونیا هارتنت از استرالیا اعطا كرد.


جایزه‌ی ادبی آسیا - استرالیا
جایزه‌ی ادبی آسیا - استرالیا به ارزش ۱۱۰هزار دلار در اولین سال برگزاری به دیوید ملوف - نویسنده‌ی ۷۱ساله‌ی استرالیایی - برای مجموعه‌ی داستان كوتاه «داستان‌های كامل» رسید.

دون كیشوت (اسپانیا)
جایزه‌ی «دون كیشوت» اسپانیا با مبلغ ۳۴هزار دلار، امسال به كارلوس فوئنتس - نویسنده‌ی معروف مكزیكی - تعلق گرفت.


هوگو (آمریكا)
جایزه‌ی «هوگو» یكی از قدیمی‌ترین و معتبرترین جوایز ادبی در زمینه آثار علمی - تخیلی، در سال ۲۰۰۸، رمان «اتحادیه‌ی پلیس‌های یهودی» نوشته‌ی‌ مایكل چابون را بهترین رمان و «خط جزر و مد» نوشته‌ی الیزابت بیر را در بخش بهترین داستان كوتاه انتخاب كرد. در بخش بهترین رمان كوتاه نیز «تاجر و دروازه‌ی‌ شیمی‌دان» نوشته‌ی‌ تد چیانگ انتخاب اول نام گرفت.

ساموئل جانسون (انگلستان)
«ساموئل جانسون» به عنوان بزرگ‌ترین جایزه‌ی كتاب غیرداستانی بریتانیا به ارزش ۶۰ هزار دلار، امسال به كیت سامرزكیل برای كتاب «سوء‌ظن‌های آقای ویچر» رسید.

مدال كارنگی(انگلستان)
«مدال كارنگی» كه قدیمی‌ترین جایزه‌ی كتاب كودك انگلستان است، در هفتادویكمین سال برگزاری، به فیلیپ ریو - نویسنده‌ی ۴۲ساله‌ی انگلیسی - رسید.

جوایز ملی كتاب آمریكا
پنجاه‌ونهمین دوره‌ی «جوایز ملی كتاب آمریكا» با اعطای جایزه‌ی بهترین اثر غیرداستانی به آنت گوردون برای «همینگزهای مونتیچلو»، جایزه‌ی بهترین اثر داستانی به پیتر ماتیسن برای «كشور سایه‌ها»، جایزه‌ی بخش شعر به مارك دوتی برای مجموعه‌ی «آتش تا آتش» و جایزه‌ی بخش ادبیات نوجوان به «آن‌چه دیدم و دروغی كه گفتم» نوشته‌ی جودی بلوندل، برگزار شد.

ادگار آلن پو (آمریكا)
جایزه‌ی «آلن پو» در سال ۲۰۰۸ از سوی انجمن نویسندگان ژانر وحشت‌ آمریكا به جان هارت برای «رودخانه‌ی جنوب» رسید.

او. هنری (آمریكا)
«او. هنری» به‌عنوان یكی از معتبرترین جوایز داستان كوتاه آمریكا، آلكسی زنتنر را برای «تماس» و آلیس مونرو را برای «چه‌چیز را می‌خواهی بدانی؟» به ‌عنوان برندگان سال ۲۰۰۸ خود معرفی كرد.


اورنج (انگلستان)
«اورنج» به عنوان یكی از معتبرترین جوایز ادبی انگلیس كه به بهترین رمان بلند یك نویسنده‌ی زن از هر ملیتی اعطا می‌شود، جایزه‌ی ۶۰هزار دلاری‌اش را به «جاده‌ای به ‌سمت خانه» نوشته‌ی رز ترماین اعطا كرد.


گاورنر جنرال (كانادا)
«گاورنر جنرال» از معروف‌ترین جوایز ادبی كانادا با قدمت ۷۱ سال است، كه امسال در بخش داستانی، «اصلیت نژادها» نوشته‌ی نینو ریچی، در بخش غیرداستانی، «پانزده روز» نوشته‌ی كریستی بلاچفورد و در بخش ادبیات كودك، «فرود» نوشته‌ی جان ایبیتسون را به ‌عنوان برندگان این جایزه‌ی ۲۵هزار دلاری انتخاب كرد.


گریفین (كانادا)
«گریفین» به عنوان معتبرترین جایزه‌ی شعر كانادا به ارزش ۵۰هزار دلار، امسال در بخش بین‌الملل به جان اشبری برای «یادداشت‌هایی از آسمان» و در بخش داخلی به رابین بلیزر برای مجموعه‌ی «جنگل مقدس» اعطا شد.